رفتن به مطلب

R-FAARAZON

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    227
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روزهای برنده

    8

تمامی ارسال های R-FAARAZON

  1. R-FAARAZON

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    موافقم با فرمایشتون. نمی خوام گمانه زنی کنم ولی یه جورایی انگار مارتین روش پیاده کردن رقصی با اژدهایان و ضیافتی برای کلاغ ها رو مثل ساختار دوپاره کتاب دوبرج تالکین کرده. در اون کتاب هم یکی از ضعف ها همین ساختار دوپاره بود در رقصی با اژدهایان یه سری شخصیت ها شاید ورودشون اونم با تعدد نفرات بخصوص در خط روایتی دورن مثلا جالب نبود، در سریال هم که این امر تشدید شد و فکر نکنم شخصیت های مربوط به اقلیم دورن بخصوص اوبراین مارتل که حضوری درخشان در فصل 4 داشت هیچ کدوم چنگی به دل زدن. به نظرم مشکل اولیه از همین ریتم روایتی کتابه. این تعدد و این سرعت روایت شاید به طور منطقی نشه در هفت کتاب خلاصه اش کرد اگه قرار بود با ده جلد کتاب روبرو باشیم این روند مشکلی نداشت ولی مسلما سازندگان سریال بجز اینکه مدیوم سینما با ادبیات فرق داره و باید به سمت ایجاز در بیان برن این امرو تشخیص دادن و ریتمو تند کردن. همین تند کردن ریتم که ضروریه ممکنه اگه با فیلمنامه و اجرایی خوب همراه نشه باعث تصنعی شدن شخصیت ها و سرد شدن خطوط ملتهب و محبوب شه. در بعضی جاها ریسک های سازندگان خوب بوده ولی در بعضی جاها عملا شخصیت ها و خطوط چنگی بدل نمی زنن یا حداقل نتونستن ضعف های داستانو پوشش بدن
  2. R-FAARAZON

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    در مورد IMDB با نظر استنیس موافقم. کلا از نظر اعتبار متاکریتیک و روتن تومیتو قابل اعتنا هستند روندی که IMDB در پیش گرفته جالب نیست . این از زمان هری پاتر باب شد که طرفداران سرسخت این فیلم می رفتن و به فیلم بدون اینکه این فیلم رو ببینن امتیاز ده می دادن ( حالت برعکسش هم که حاصل کشمکش بین طرفداران مثلا دو مجموعه فیلم محبوب بود و از سر لج گاها به فیلم های مقابل 0 می دادن هم وجود داشت). این رویه ای جالب نیست و نتیجه ای جز بالا رفتن آمار فیلم هایی که چندان قابل قبول نیستند و فراموشی شاهکار های قدیمی سینما یا فیلم هایی که طرفدار خاصی ندارن به ضرب و زور دنیای مجازی نخواهد داشت. کسی که فیلم رو می بینه باید براساس نظر مستقل و براساس نکات منفی و مثبت به اون فیلم امتیازی بده و همین ناخودآگاه ارتقای دید شخص در مواجهه با دنیای هنر میشه ولی در حال حاضر خیلی از اشخاص خودشون رو صرفا در حد ابزار تبلیغی یک فیلم پایین میارن. این زنجیره در نهایت به افزایش کمیت ( بودجه فیلم، فروش فیلم، سرو صدای تبلیغاتی ) ... منجر میشه ولی باعث افت کیفیت در سینمای فانتزی میشه که خودش بالذات بخاطر بعضی المان ها مستعد سطحی و صرفا تجاری بودن هست ( و بجز چند شاهکار سینمایی معدود بقیه فیلم های اکران شده فانتزی در قرن 21 مشمول همین قضیه بودن). در مورد بازی تاج و تخت هم همین موضوع صادقه. فصل های اول شاید کوچکتر، و با هزینه کمتری بودند ولی از نظر سینمایی به نظرم بهتر بودن. این سریال رو تا 4 فصل اول موفق دیدم ولی از فصل پنج به نظرم گسترده و پر زرق و برق تر شده ولی دیگه اون روایت مسنجم، اجرای خوب، بازی های اکثرا عالی رو کمتر شاهدیم. بودجه زیاد شده ولی شاید اون دقت و کیفیت پایین اومده. در فصل 7 هم تا اینجای کار دقت در فیلمنامه، بازی ها و اجرا افت کرده ( که با احترام به طرفداران کتاب یکی از عواملش هم بجز عامل حداکثری تهیه کنندگان سریال، افت تدریجی در کتاب به خصوص در رقصی با اژدهایانه).
  3. R-FAARAZON

    نظرسنجی 26: بهترین خط داستانی فصل هفتم سریال چیست؟

    1) جان اسنو و خط وینترفل و دیوار: بجز قضیه بیلیش عملا خط وینترفل به ثبات رسیده البته اگه آریا سفرشو به سمت جنوب ادامه می داد شاید مهیج تر بود فعلا که عده زیادی از شخصیت های محبوب در شمال جمع شدن و منتظر یه طوفان عظیمن تا در قسمت های آخر فصل به پا کنند یا دچارش شن ولی شاید تا اینجای کار خط دیوار بدترین خط روایتی بوده چون بجز چند نما اصلا خط دیواری در کار نیست! فقط مونده شاه شب بیاد سمت دیوار بگه نبود؟ یا بگه بیایید این 5 هزار نفر به شما آوانس میدیم تا نبردو شروع کنیم! 2 و 3) این دو خطو بهتره تلفیق کنیم. نبرد بین دنریس و سرسی بالاخره از راه رسید . جذابیت خط روایتی سرسی بیشتره ولی شاید برای پر پروپیمان کردن و غیر قابل پیش بینی بودن روایت مجبور بودن کمی بیشتر روی سرسی و نقشه هاش مانور بدن وگرنه در ابتدای فصل جنگ مغلوبه بود و دنریس می تونست سرسی رو سریعا نابود کنه ولی بخاطر حفظ حساسیت تا قسمت آخر منطقی و طبیعیه به این خط داستانی پیچ و تاب بدن. عملا موتور محرک کل فصل بجز قضیه دیوار که در یکی دو قسمت پایانی اوج می گیره تلفیق همین دو خطه. 4) یورون گریجوی و آهن زادگان: بخاطر بازی ضعیف و تصنعی بازیگر نقش یورون، عدم تطابق چهره و رفتارش با شخصیت حاضر در کتاب، باگ های زمانی و منطقی این خط روایتی یکی از ضعیف ترین خطوط داستانیه. 5) سم در سیتادل: هیجان چندانی نداره، خط داستانی کسل کننده است و حوادثی که در اون رخ میده در حدی نیست که تبدیل به خط روایتی جدا و مستقل و تاثیر گذاری باشه اگه فیلمنامه نویسان مثل خلاصه کردن حوادث ویل و بعضی موارد دیگه شجاع تر و ریسک پذیر تر بودن شاید میشد این سفر سم رو تا حدودی خلاصه یا حذف کرد. 6) این خطم یکی از خط های بالقوه جذابه وجود توروس، سندور کلگین و بریک داندریون باعث شده که همیشه حوادث حول و حوش تازی جذاب باشه . ماجرایی هم که برای تازی در اون کلبه اتفاق افتاد جالب بود. حضور تازی که از آتش می ترسه تحت تاثیر رلور و به عنوان یکی از نیروهای طرف آتش و در مقابل یخ در نبرد دیوار باید جذاب باشه. فقط انتظارم این بود بانوی سنگدل برگرده که شاید سازندگان ترجیح دادن ریتم روایتی مغشوش نشه البته هروقت بریک داندریون حضور داشته شخصیتی جذاب بوده.
  4. R-FAARAZON

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    شاید شما دختر بچه یا دخترِ نوجوون نبودین و احتمالا در جریان نیستین ما پسر بودیم بانو. کدوم جریان؟
  5. R-FAARAZON

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    در مورد حوادثی که منجر به دستگیری و اعدام ند شد درسته در داستان در مورد اطلاع مردم از این ماجرا صحبتی نمیشه ولی غیر منطقیه در دربار اتفاقی بیفته و دیگر افراد حاضر در دربار از اون مطلع نشن! باید منطقا این اتفاق بیفته ( حالا اگه اینو نبینیم بیشتر ضعف روایت داستان رو می رسونه) ولی تاکید بر شخصیت بیلیشه. هیچ گربه ای محض رضای خدا شکار نمی کنه. مسلما دون پاشی بیلیش برای تبدیل یه شخصیت به ابزار دست خودشه و بیلیش خطرناک تر از اونه که بشه کنترلش کرد و در ادامه نقششو ایفا می کنه. در مورد جان، کلا جان یا دنریس فکر نکنم ادبیات بیانشون چندان با ارتقای جایگاهشون پیشرفت کرده باشه و در این زمینه باهاتون موافقم باید در خلوتشون هماهنگ می کردن ولی وقتی کار به جمع کشید، باید سانسا اون هماهنگی درون خانوادگی رو حفظ می کرد.
  6. R-FAARAZON

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    بانو نایمریا: عذر میخوام بابت تاخیر در پاسخ گویی . هردو پستو باهم جواب میدم در مورد ماشه و زمینه سازی ، طراح و زمینه ساز بیلیش و حماقت های لایسا و کاتلین بود ولی نقش ماشه رو سانسا داشت. سانسا در بدترین زمان خودش بدترین آدم های ممکن رو پسندید و تحت تاثیرشون بود( سرسی و جافری) و حسابی هم هم تاوانشو داد. درست همون زمانی که سرسی گفت: خیلی خوب میدونم، دخترم. به چه علت دیگه اي جز عشق ممکن بود که پیش من بیاي و نقشه ي پدرت براي دور کردنت از ما رو خبر بدی؟ در مورد بیلیش دو بار جان سانسارو نجات داده بود ولی مگه بیلیش همون بود که در حساس ترین زمان ممکن به ند خیانت کرده بود چطور میشد به همچین کسی اعتماد کرد؟ در حالی که افرادش در اطرافش می مردند، لیتل فینگر خنجر ند را از غلاف درآورد و نوکش را زیر چانه او گرفت .لبخند او عذرخواهانه بود : « یادتون که هست، بهتون هشدار دادم که به من اعتماد نکنید ». دیگه لیتل فینگر در یه جمله کاملا ماهیت خودشو گفت. در مورد استارک های دیگه حداقل رفتار جان و آریا باعث جذب اونا شد ولی سانسا که برای مارجری، اولنا یا تیریون مثلا کاری نکرد صرفا حس ترحم بهش داشتن. در مورد لیدی مورمونت جدا از درست یا غلط بودن صحبت اون نوع بیانش جالب و مناسب سنش نیست و همیشه هم جواب نمیده. سانسا هم حق اظهار نظر داره ولی شما رو ارجاع میدم به قسمت اول پدرخوانده جایی که دون ویتو به سانی میگه: هیچ وقت به افراد خارج از خانواده نگو که چی فکر می کنی
  7. R-FAARAZON

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    به هیچ وجه سانسارو تبرئه نمیکنم. فقط میگم اون تنها استارکی نیست که اشتباه کرده و به خانواده آسیب زده. یه عده سانسارو مقصره اصلی سقوط خاندان استارک میدونن و اشتباهات بقیه رو نادیده می گیرن که منطقی نیست. لایسا داشت سانسارو میکشت. اگر ببلیش سر نرسیده بود قطعا از در ماه پرتش می کرد پایین. انتظار داشتید بیلیش رو که ناجیش بودو لو می داد؟ به خاطر کی؟ یه خاله ی دیوانه که میخواست بکشتش؟ از سندور کلگان بگیر تا کی؟ تنها اومدن تیریون باعث شد که جافری دست از آزار فیزیکی سانسا برداره. سندور هم یا اون ابهتش نتونست مانع جافری بشه و برای ماه ها سانسا مرتبا به بهانه ی مختلف کتک می خورد. هیچ ناجی دیگه ای هم در کار نبود. ولی با وجود وضعیت اسفناکش موفق شد جون دانتوس رو با کمک سندور نجات بده. مجبور نبود اینکارو بکنه. دانتوس یه غریبه ی مست به درد نخور بود ولی سانسا با به جون خرید تنبیه احتمالی کمکش کرد. قبل از شورش کینگزلندینگ هم جلوی جافری رو که میخواست زن بیگناهی رو زیر اسبش بگیره گرفت اینکه سانسا دست از جاه طلبیش بر نداشت، اشارتون به کتابه یا سریال؟ چون تو سریال شاید حرکت و لبخند سانسارو بشه تا حدودی اینطوری تعبیر کرد گرچه همونطور که گفتم هیچی دلیلی منطقی ای برای لو دادن بیلیش نداشت. ولی در کتاب این جاه طلبی ای که میگید وجود نداره. تنها آروزی سانسا بعد از مرگ پدرش بازگشت به وینترفل بوده. صحبت من سر ماشه بودن کار سانسا برای بالفعل کردن پتانسیل بالقوه. کارهایی انجام شد تا استارک ها رو به زوال برن، از اقدام های لایسا،کاتلین تا اشتباه خود ند. در مورد لایسا درست می گید ولی بیلیش هم در نقش ناجی اش ظاهر نشد، بیلیش عاشق یا ناجی سانسا نبود عملا سانسا رو تجسمی از کاتلین می دید که از کف رسته بود آخرین دیالوگی که بیلیش به لایسا موقع پایین انداختنش زد رو که یادتونه . بیلیش همه چیزو می خواست و یکی از این همه چیز سانسا بود. تا یه زمانی لایسا پیاده نظام نقشه اش بود و از اینجا سانسا. لایسا که در هر صورت رفته بود اگه سانسا جون بیلیش رو نمی خرید هم شاید اتفاق خاصی نمی افتاد و تقریبا همین سیر البته بدون بودن یکی از شخصیت های خطرناک برای استارک ها پیش می رفت. اینکه میگم جاه طلبی بیشتر نظر شخصیه که شاید تلویحا سانسا هم بیلیش رو وسیله ای برای پیشبرد اهدافش بدونه و همین خطرناکه. اگه بجای این کار مثل بقیه استارک ها به خودش تکیه می کرد به نظر من ایمن تر بود. در مورد تایی که پرسیدید تیریون، ملکه خارها، مارجری و... . عملا ورود این عناصر باعث برداشته شدن اون تمرکز جافری از روی سانسا شدند.
  8. R-FAARAZON

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    خب شی بهش خیانت کرده بود ، به اصطلاح در رابطه با تیریون تک پر بود ، تازه شریک خیانتش کسی بود که تیریون ازش متنفر بود بجز این تیریون رو هم تا دم مرگ هل داد دیگه انتظار نداشتید که تیریون شاخه گل گردنش بندازه و ازش تقدیر کنه؟ در مورد بیلیش همینکه سالها خبر داشته ولی دوئل رو انتخاب می کنه جنون آنی رو نشون میده. یعنی وقتی میدونی نتیجه کارت چیه و باز اقدام می کنی جنون رو نشون میده. در مورد ند اینکه کار ند و اکثر استارک ها اشتباه بود شکی نیست ولی دلیلی بر تبرئه سانسانیست. دیدی که ند به رابرت داشت براساس ترحم بود و همون نامزدی هم بخاطر رابرت بود. رابرت غریقی بود که برای غرق نشدن به ند چنگ زد ولی هم خودش غرق شد و هم ند رو با خودش به پایین کشوند. جاه طلبی های سانسا با بقیه استارک ها فرق داشت. سانسا بنوعی خودشو تافته جدا بافته و جافری رو ناجی خودش می دید حتی بعدا هم از این جاه طلبی هاش دست بر نداشت، اینکه بخاطر بیلیش دستش به خون ، خاله اش آلوده شد همینو می رسوند. در مدتی که سانسا در بارانداز بود دیگه واقعا اشتباه دیگه ای نمی تونست بکنه چون اختیاری نداشت بجز این افرادی هواشو داشتن از سندور کلگین بگیر تا ...
  9. R-FAARAZON

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    من متوجهم که چرا ویل رو حذف کردن. نمیخواستن وارد جزئیات این خط داستانی بشن و یکسری کاراکتر جدید معرفی کنن. داستانش هم به نظرشون به قدر کافی دراماتیک نبود. ولی تاوان این تغییر رو دو شخصیت مهم پس دادن. اگر قرار بود تغییری صورت بگیره باید هوشمندانه تر انجام می شد. حماقت کردن دلیل بر احمق(کم هوش) بودن نیست. حرف من اینه. تیریون 30 ساله عاشق یک فاحـ*ـه شد و بهش اعتماد کرد. وقتی هم که فاحـ*ـه در نهایت مثل فاحـ*ـه ها رفتار کرد و بهش خیانت کرد دیوانه شد و کشتش. این نشون دهنده ی احمق بودنشه؟ نه. ولی حماقت کرد. تو کتاب هم که در نوجونیش با یه دختر lowborn ازدواج کرد و نتیجش شد یه فاجعه برای هر دوشون. پتایر بیلیش در سن 14-15 سالگی برندون استارک 21 ساله رو به دوئل دعوت کرد در صورتیکه مطلقا هیچ شانسی برای برنده شدن نداشت و فقط میخواست عشقش رو به کتلینی که عاشقش نبود ثابت کنه. این کار نشون دهنده ی کم هوش بودنش بود؟ به نظر من که نه. ولی حماقت بزرگی بود. میتونم از حماقت هایی که کاراکترهای باهوش کردن یه لیست درست کنم. خیلی هاشون وقتی این حماقتو کردن یه دختر نوجوون 11-13 ساله نبودن. سانسا حماقت کرد ولی دلیلش کم هوش بودنش نبود. شما که کتابو خوندین حتما درک بهتری از این کاراکتر دارید. یه دختر 11 ساله که سرش پر بود از داستان هاو قصه ها و با دیدن جافری فکر کرد در چند قدمی تحقق آرزوهاش قرارداره. بازیگر نقش جافری فوق العاده بود ولی از لحاظ ظاهری زمین تا آسمون با جافری کتاب فرق داشت. جافری کتاب یکی از خوش چهره ترین کاراکترهای داستان بود و قدش از جان و راب که ازش بزرگتر بودن بلند تر بود. یه نقاب جنتلمن هم داشت که فقط تو ترایدنت و مدتی بعدش از چهرش افتاد. وگرنه جافری وقتی که میخواست خوب میتونست ادای پرینس چارمینگ رو در بیاره. رویاها و خیالات سانسا رو کور کرده بود. زیاد پیش میاد که آدم ها خودشون رو گول میزنن و واقعیتو در ذهنشون انکار میکنن و نیاز به یه سیلی محکم دارن تا انکارو کنار بذارن. سیلی محکم سانسا اعدام پدرش بود. در مورد ویل اینکه بیلیش سانسا رو دودستی تقدیم رمزی کنه رو موافقم ولی باز حذف جیل پول یا شخصیت های مشابه برای روایت بهتر بود. روایت داستان اینقدر گسترده( و در بعضی جاها مغشوش و وارد حاشیه شده هست که نیازی به خط زدن یا خلاصه کردن شخصیت های جانبی باشه) بخاطر همین سرراستی روایت سریالو در خلاصه کردن خط روایتی ویل ، کمتر کردن خطوط روایتی موازی و بالا رفتن سرعت روایت به نظرم کارآمد تره. در مورد تیریون بهتره اونو واکنشی به عقده های درونی تیریون و تحقیرش توسط تایوین بدونیم شاید کار تیریون اشتباه و بیشتر از سر لجبازی بود ولی نمیشه اونو دیوانگی نامید و چندان اهمیتی نداشت. در مورد پتایر بیلیش هم بهتره اونو جنون آنی بنامیم ولی واقعا سانسا نه عقده درونی ای داشت نه دچار جنون آنی بود دلیلی که شما در مورد سانسا گفتید درسته ولی باز سر اون قضیه جنگ بین بچه ها( آریا و جافری) جافری اون تهی بودنشو نشون داد( بخصوص اون دروغ سانسا غیرقابل قبول بود). اینقدر اشتباه سانسا بزرگ بود که زمینه ای برای سقوط ادارد بعد از مجموعه ای از اشتباهات شد و اما در مورد قسمت چهارم قسمت چهارم مثل قسمت سوم قسمت خوبی بود و البته تاحدودی بهتر. در مورد برن، دیالوگ های جالبی داره بخصوص بیلیش رو غافلگیر کرد و دیگه بیلیش حرفی واسه گفتن نداشت . باید دید بیلیش چطور می تونه گلیم خودشو وسط این مربع قدرت( جان، آریا، برن و برین) از آب بیرون بکشه. ورود آریا و بخصوص تمرینش با برین جالب بود. صحبت های جان و دنریس هم خوب بود فعلا راهی به جز شیشه اژدها برای کمک به دنریس وجود نداره نحوه صحبت سر داووس جالب بود. عملا این وسط سرداووس به دیالوگ های دسته جمعی انرژی میده. اگه پاتک دنریس شامل اون طلاها و ثروت ریچ هم میشد، میشد گفت که تقابل سرسی دنریس 3-2 به نفع سرسیه ولی با رسیدن اون سرمایه به سرسی باید منتظر ورود گروه طلایی بود. فقط ای کاش قبلا در صحنه ای سران این گروه حضور می داشتند( مثلا در مذاکره با متحدین دنریس و..). با بودن این گروه در کنار سرسی فعلا جنگ مغلوبه نشده. در مورد جنگ بین دوتراکی ها و قوای سرسی ، کار قشنگ در اومده بود بخصوص به آتش کشیدن شدن لنیسترها و تدارکات ارسالی. جیمی رو هم فکر کنم بران نجات داد و گمون نکنم غرق شده باشه. اگه جیمی بمیره که ضربه خوبی به سرسیه اگه نمرده باشه هم که چه بهتر اسیر خوبی میتونه باشه و کارو 3-2 کنه به شرطی دنریس اشتباه کاتلین تالی رو تکرار نکنه( که با وجود خود دنریس، تیریون و واریس بعیده این کار).
  10. R-FAARAZON

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    در مورد جابجایی سانسا با جین پول از منظر دلیلی که بر شمردید موافقم ولی خب محاسنی هم داشت: ریتم روایتی بهتر میشد، سریال اینقدر کاراکتر داره که دیگه فرصتی برای پرداخت به جین پول نیست از اونور خط روایتی ویل هم که این وسط چندان کارایی نداشت با ماجراهاش خلاصه میشد. در کنار اون هدف مارتین که به گمونم این باشه کسانی برنده ان که همه چیزشونو از دست میدن و چیزی برای از دست ندارن ( جان اسنو، دنریس، سانساو...) بهتر تامین میشه. در مورد شخصیت سانسا ساده که سهله از ساده لوحی هم گذشت و به حماقت رسید واقعا دل بستن به جافری رو نمیشه با کلمه ی دیگه ای توصیف کرد.
  11. R-FAARAZON

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    به راستی که سرسی همیشه خودش بود و یه هیولا بود از همون زمانی که از آزار تیریون که نوزادی بیش نبود کوتاهی نمی کرد کور کور را پیدا می کند آب گندیده چاله را اطراف سرسی رو مشتی هیولا مثل خودش گرفتن کیبورن اون غول زامبی گرگور کلگین در مورد رابرت باراتیون جدا از اشتباه بودن نحوه زندگی و حکمرانی رابرت باراتیون، رابرت علت اون انحراف اخلاقی سرسی نبود، سرسی از همون کودکی با جیمی روابط آنچنانی رو داشت. جدا از اینکه خیانت رابرت جالب نبود( با آنکه ازدواج او با سرسی فقط براساس مصلحت اندیشی جان آرن بود) ولی سرسی خودش بعد از نبود جیمی بدتر از این رفتارها رو مرتکب شد و تن به خیانت داد
  12. R-FAARAZON

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    درسته اسم قسمت اسپویله ولی دیگه زدی همشو اسپویل کردی
  13. R-FAARAZON

    قسمت سوم، The Queen's Justice

    چی بگم شما فکر کن به کشتی بزرگ 90 پارویی رو اصن 20 نفر می تونن از جاش تکون بدن؟ (مثلا موتور پراید رو بذاری روی لندکروز) و در جنگ به اون وسعت و عظمت هیچ ناخدای عاقلی نمیاد کشتی خالی با خودش ببره. بر فرض هم که با 20 نفر بتونه کشتی رو تکون بده سرعتش تا یک پنجم افت می کنه. و زمان در مسیر بودن پنج برابر میشه. مثلا مسیر یک ماهه پنج ماه طول می‌کشه. ممنون بابت توضیحات.تقریبا دلایلی که مد نظرم بود رو شما مستدل فرمودید . صرفا برای تکمیل فرمایش شما چند جمله ای اضافه کنم. من فرضی و حدودی به تعدادی که یه کشتی بزرگ جنگی می تونه خدمه داشته باشه اشاره کردم ( اون تاکید بر استفاده از کلمه مثلا در اولین پست به همین خاطر بود). اگه همین به دنیای قدیم هم نگاه کنیم از ایلیاد تا لشکرکشی خشایارشاه به یونان همین روند بوده یعنی از مثلا 50 نیرو در هر قایق تا 200 . چون ناوگان یورون هم اندازه بزرگی داشته، هم تیزرو بوده، هم در سریال آتش بار داره و هم نیروی تهاجمی بخاطر همین من حداکثرو در نظر گرفتم( به طور فرضی). این تعداد نیرو رو واقعا بعید می دونم جزایر آهن بتونه از عهده تدارکشون بربیاد چون نیروی تهاجمی، متصدی آتش، پارو زن و خدمه نیروهایی تخصصی اند که احتیاج به زمان زیادی داره تا آموزش ببینند، با تجربه بشند در جنگ هایی شرکت کنند و اونوقت آماده این دو کمین شن که ریسک فوق العاده زیاد و احتیاج به مهارت بالایی داره. اگه بنیه مالی یا جمعیتی تایرل ها یا لنیسترهارو مثلا در نظر می گرفتیم شاید شدنی بود .
  14. R-FAARAZON

    قسمت سوم، The Queen's Justice

    نمیدونم این اصرار بر استفاده از ادبیات توهین آمیز و حق دونستن خود و باطل دونستن بقیه چیه بجای هوچی گری و افتخار بر مطالعه نداشتن، مقداری مطالعه کن. شما هنوز فرق بین کلمات استراتژی، استراتژیک و استراتژیست رو نمی دونی. هنوز نمی دونی رمانس سه امپراطوری یه حماسه متعلق به چینه یا کره . نهایت منطقت اینه که ویل ترنر و جک اسپارو یه کشتی رو روندن. اصلا فکر کردی چجوری؟ اون حرکات سرسی نیاز به تحلیل دقیق نیروهای دنریس اعم از موقعیتشون، تعدادشون، خوانش قصدشون برای تقسیم و تهاجم داره نگفتی منبع اطلاعاتی سرسی چی بوده و یهو چطور ایشون اینقدر علم غیب پیدا کردن؟ اون هم در مقابل تیریون و واریس. نگفتی چه کسی این اطلاعات از دراگون استون به دست آورده؟ فکر نکنم اصلا بدونی اون کنایه استفاده از هواپیمای جاسوسی برای چیه ؟ واقعا میدونی کنایه به چی میگن؟ یا سرسی باید علم غیب داشته باشه یا همچین ابزاری در اختیار داشته باشه وگرنه اینقدر نمی تونن حرکات نیروی مقابلو پیش بینی کنند و براش نقشه خنثی کننده بچینن. در مورد یورون که به سوالات جواب ندادی. نیروهای آموزش دیده و منابع مورد نیاز علف نیستن که از زمین سبز شن. بجای تکرار این ادبیات بی ادبانه و عریض و طویل اگه دنبال بحث منطقی هستی به این سوالات جواب بده. نیازی نیست از 100 پست یه تاپیک 50 تاش مال جنابعالی باشه اونم بدون داشتن یه جمله مفید . یه پست بزار و نظرتو بگو مثل همه ولی منطقی و مفید. اصلا اینکه کسی چه نظری داره به شما چه ربطی داره؟ اینکه کی پست کی رو لایک می کنه به همچنین.
  15. R-FAARAZON

    قسمت سوم، The Queen's Justice

    قبلا هم به شما گفتم درست اسم کاربری رو تلفظ کنید آر -فارازون برای توجیه منبع ارجاعی تون به یه فیلم فانتزی ارجاع ندید. دزدان دریایی کاراییب در بی منطق بودن دست کمی از همین وقایع بین سرسی و دنریس نداره. یورون یه چشم خودمونه تو کتاب؟ منظورتون از خودتون کیا هستند؟ شما هم اگر نارحت شدید باتلفظ استون عذرخواهی میکنم شما که برای توجیه به استراتژیک های چینی و کره ای ارجاع میکنید ازون بدتر ب اف۱۴واف۱۵ تماما کارتون درسته بعد من ارجاع میدم به اثر فانتزی دیگه میشم بده داستان حالا یورن خودتون منظور طرفداری کتاب که خب اونجا یه چشمه اینجا توسریال ۲چشم که قراره یکی از چشماش کور شه فک کنم چون طرفدار ها ب اینم ایراد گرفته بود ن نه اقا پس یورن ارتش ۲۰۰۰۰۰هزار تأیی داشتو کسی خبر نداشته حتا واریس و بیلیش و تیریون وسرسی و... دیگه کم مونده به تیز نبودن شمشیر هاو کوتاه بودن نیزه ها ورنگ اسب ها هم گیر بدن دوستان دوستان اضافه میکنم تاپیک مربوط ب قسمت سه سریال ه هنوز ۴ قسمت مونده که احتملا قسمت ۶ پایان کار لنیستر های ملعون اگر از ایراد گرفتن به زمین و زمان این قسمت خسته شدید برا قسمت ای دیگه کمی صبور باشید اومدش با آنرژی دنبال کنید منظورتون استراتژیسته؟ من از چینی نام بردم ولی کره ای کدوم بود؟ دلیل نام بردنم از شیرخفته واضح بود چون این توانایی بازی خوانی و ضد حملات رو ایشون داشت اونم با ابزارهای خاص خودش ( و نه همین طور الکی و بر اساس علم غیب) سرسی همچین شخصی رو کنار خودش نداره ( یکی مثل بیلیش، تیریون یا واریس) در مورد اف 14 و آواکس خب چند تا سوال می پرسم جواب بده سرسی چطور از وقایع درون دراگون استون و ذهنیات دنریس و تیریون خبر داره؟ مکالمه شونو شنیده ؟ نقشه شونو می دونه؟ چقدر دقیقا نقشه شونو میدونه؟ صرفا تخمین زده؟ اصلا می دونست مثلا ممکنه این حرکت تیریون یه نقشه فریبنده باشه و بقول دوستمون سرسی رو مشغول یه جای دیگه ای بکنه و یه دفعه یه ارتش سر از بارانداز پادشاه در بیاره؟ از کجا سرسی خبر داشت که دنریس اژدهاشو برای حمایت قوای دریایی نمی فرسته؟ نه ایشون جاسوسی در دراگون استون داره نه یه گوی جادویی مثل پلانتیر داره که از حال و روز دشمناش خبر دار بشه. برای این اندازه اطلاعات دقیق و پاتک های سرسی و با این دست خالی سرسی از هر ابزاری حکما نیاز به هواپیماهای جاسوسی برای شنود مکالمات ، تخمین نیروهای دشمن، تخمین میزان توانایی شون، حرکات اژدهای دنریس و همچنین حرکات نیروهای متحد دنریس اونم در چند جهت داره. فکر کنم اگه پستو دقیق می خوندی به کنایه من پی می بردی که نمیشه از روی هوا یه نفر همینطور تهاجم چند جانبه دشمنشو بدون هیچ منبع اطلاعاتی کاملا با جزئیات حدس بزنه و براش هم کمین بزاره! از همه ساده تر؟ اصلا فکر کردی این جک اسپارو و ویل ترنر دونفری وسط دریا اگه اوضاع هوا عادی و بدون وزش باد میشد می خواستن چیکار کنند؟ میخواستن پارو بزنن دونفری و کشتی چند(یا چند ده تنی) رو دو نفره پیش ببرن؟ که حالا اونو میای رفرنس هم قرار میدی. خب بشینفیلم ارباب و فرمانده پیترویر رو ببین که چه مصیبتی رو یه عده برای تعمیر کشتی شون و تعقیب کشتی دشمن شون می کشن 1000 کشتی پیشکش. فرق امثال گور وربینکسی با پیترویر همینه. ظاهر یکسانه ولی پرداخت و دقت زمان تا آسمون متفاوت. در مورد طرفداری از کتاب نمیدونم چه اصراری داری در مورد کسی که اصلا نمی شناسی اینقدر حدس بزنی و دسته بندی اش کنی یا مثلا یه سری انسان با سلایق مختلف رو بزاری رو یه دسته و... من کلا انسانی نیستم طرفدار، مرید ، عاشق و یا سینه چاک نویسنده ای باشم صرفا از آثار هنری لذت می برم ولی دلیلی نمیشه منطقو تعطیل کنم و اگه ضعفی به نظرم اومد نگم. همون پست رو هم بخونی هم نکات مثبت رو گفتم و صرفا یه ایرادو گفتم که شما پیراهن عثمان کردی و فریاد وا مصیبتا سر دادی. و اصلا نمی دونم چرا تاپیک هایی که قراره محل دانش افزایی و استفاده دوستان از نظر و اطلاعات همدیگه باشه تبدیل شده به محل پاسخگویی به شما و اینکه چرا بقیه هم نظر شما نیستن و محاکمه دونه به دونه اونا. این پست های شما صرفا براساس احساساته و دلیلش نمیشه به کسانی که جدا از لذت دیدن یه اثر منطقی بهش نگاه می کنن رو شما بهشون خرده بگیری. اینکه یکبار کاملا جزایر آهن در حمله به وستروس شکست بخوره و نیروهاش بر باد بره و دوباره در تهاجم به سرزمین های شمالی این امر رخ بده اونوقت اینطور سرزمینی سالهای سال طول می کشه به زندگی عادی اش برگرده لااقل باید یک نسل جایگزین شن. نیروهای دیگه رو گردآوری و آموزش بده، منابع مالی زیادی اونهم از جزایر لخت و عور آهن( نه سرزمین های غنی ریچ) رو فراهم کنه تا بتونه 1000 کشتی بسازه برای هزار نفر متصدی هدایت و نگهداری کشتی بسازه برای هزار کشتی جنگجو و نیروی تهاجمی پرورش بده برای هزار کشتی آذوقه برای سفرهای دریایی ( با توجه به پیش بینی ها بلند مدت) فراهم کنه فکر نکنم این امر شدنی باشه حالا می خواد در سریال باشه یا در کتاب. بودن حادثه ای یا اتفاقی در سریال یا کتاب دلیل بر درست یا غلط بودنش نیست. باید دید چقدر اون رویداد منطقی ایه یا درست و دقیق و البته تاثیر گذار اجرا شده.
  16. R-FAARAZON

    قسمت سوم، The Queen's Justice

    دقیقا. دو تئوریسین قدرتمند مثل واریس و تیریون باشن اونوقت هیچ احتمالی رو در نظر نگیرن؟ هیچ پلن بی ای رو در نظر نگیرن. اونوقت کی اینقدر حرکات اینارو پیش بینی کرده و از چه طریق اون فرد از دراگون استون خبر داشته؟ سرسی که موقع دست بودن تیریون چندبار ازش رودست خورد یا کیبورن که یه پزشکه؟ خود من از این کشمکش سرسی و دنریس خوشم میاد چون مثلا چندین قسمت حرص بخوریم و یهو مثل قضیه رمزی پیش بیاد جالبه وگرنه سقوط سرسی از همون اول فصل جذابیتی نداشت ولی نباید به این به هر طریقی باشه و دوستان خواهشا فیلمو با کتاب مقایسه نکنن. خود کتابم البته به نظر من از نظر عنصر رزم حرف چندانی برای گفتن نداره و روند قوی روایتی اش بخاطر جزئیات روایتی و تمرکز روی پرداخت شخصیت ها توسط مارتین و دسیسه های پشت پرده است. حرفاتون کاملا صحیحه ولی اینا نمیخواستن با ارتش خارجی بگیرن وستروسو(خودم قبول ندارم این استراتژی رو)پس برای هماهتگی بین دورنیا و تایرلا به زمان نیاز داشتن آره به همین خاطر گفتم.اصولا سرسی مثل افعی میمونه یه لحظه بهش فرصت حریفو درسته قورت میده . سرسی دیدگاهش بر مبنای صفر و 100 و کلاراه سومی رو بجز پیروزی کامل یا مرگ نمی تونه بپذیره بخاطر همین انتحاری کار می کنه و بخاطر همین نباید فرصتی برای تجدید قوا داشته باشه. جدای از این حتی اگه تمام لردهای وستروس متحد بشن تا بخوان عازم جنگ بشن با یه حرکت میشد سرسی رو نابود کرد و اونوقت اونا ریسک مقابله با ارتش فاتح چند ملیتی با پشتوانه سه اژدهارو نمی پذیرفتند
  17. R-FAARAZON

    قسمت سوم، The Queen's Justice

    دقیقا. دو تئوریسین قدرتمند مثل واریس و تیریون باشن اونوقت هیچ احتمالی رو در نظر نگیرن؟ هیچ پلن بی ای رو در نظر نگیرن. اونوقت کی اینقدر حرکات اینارو پیش بینی کرده و از چه طریق اون فرد از دراگون استون خبر داشته؟ سرسی که موقع دست بودن تیریون چندبار ازش رودست خورد یا کیبورن که یه پزشکه؟ خود من از این کشمکش سرسی و دنریس خوشم میاد چون مثلا چندین قسمت حرص بخوریم و یهو مثل قضیه رمزی پیش بیاد جالبه وگرنه سقوط سرسی از همون اول فصل جذابیتی نداشت ولی نباید به این به هر طریقی باشه و دوستان خواهشا فیلمو با کتاب مقایسه نکنن. خود کتابم البته به نظر من از نظر عنصر رزم حرف چندانی برای گفتن نداره و روند قوی روایتی اش بخاطر جزئیات مارتین و دسیسه های پشت پرده است.
  18. R-FAARAZON

    قسمت سوم، The Queen's Justice

    قبلا هم به شما گفتم درست اسم کاربری رو تلفظ کنید آر -فارازون برای توجیه منبع ارجاعی تون به یه فیلم فانتزی ارجاع ندید. دزدان دریایی کاراییب در بی منطق بودن دست کمی از همین وقایع بین سرسی و دنریس نداره. یورون یه چشم خودمونه تو کتاب؟ منظورتون از خودتون کیا هستند؟ در مورد 15-20 نفر این چه جور کشتی ایه که با 15-20 اداره بشه فیلم های تخیلی فانتزی رو به عنوان منبع رفرنس بزارید کنار.همون منجنیق و اتش انداز کشتی 2-3 نفر مسئول می خواد. چندین نفر برای رزم ، چند نفر مسئول اداره کشتی، نظافت، اشپزی و... اصولا بگردید در تاریخ نبردهای دریایی جهان کدوم کشتی 15 نفره بوده؟ اون که بهش کشتی نمیگن قایق میگن. کافیه یه آتش به سمت بادبان های کشتی های یورون بندازن اونوقت برای حل و فصل کردنش 20 نفر لازمه وسط جنگ نمیشه که یه نفر هم آتش پرتاب کنه هم مسئول تعمیر و خاموش کردن کشتی باشه هم برای کمین و تهاجم اماده بشه. خود نگه داشتن یه منجیق آتش انداز در کشتی های یورون جالبه . چیزی که با یه اشتباه میتونه طومار خود کشتی آتش اندازو در هم بپیچه
  19. R-FAARAZON

    قسمت سوم، The Queen's Justice

    تقصیر تیریونه! هی اژدهای درون دنریس رو آروم میکنه. جدا از شوخی اگه دنی همون اول به بارانداز حمله می کرد که کار تموم بود. نویسنده ها برای پر کردن اپیزودهای بعدی به درام و کشمکش نیاز دارن. پر کردن زمان کار که دلیل منطقی ایه ولی اینکه یه نفر بیاد عناصر قدرتشو خودش با دست خودش این طور کنه جالب نیست. جدا از این اون حمله برق اسای دنریس به بارانداز پادشاه خسارت چندانی به بار نمیاورد چون مردم طرفدار سرسی نیستن و تا بفهمن میتونن فرار کنن و فقط می موند طرفداران سرسی و امثال کیبورن یا یورون یا کوه زنده می میرن که بجز مرگ هم هیچ چیز حقشون نیست
  20. R-FAARAZON

    قسمت سوم، The Queen's Justice

    بین این سه قسمت فصل هفتم از قسمت سوم خوشم اومد. بخصوص اون تیکه آخرش و پیچش داستان. در مورد مواجهه دنریس و جان خوب در اومد بخصوص اینکه عملا فعلا شرایط برای اتحاد این دو فراهم نیست.سر داووس صحبت هاش خوب در اومد ولی تا حدود زیادی شخصیت تیریون منفعل نشون میده البته خرده خرده بخصوص در مورد شیشه اژدها یه راه سومی رو بین دنریس و جان باز کرد ولی اون فراست و تاثیر فصل های گذشته رو نداره. در مورد سیتادل و بهبود یافتن مورمونت ایشون در 24 ساعت یا همون شب تا صبح خوب شد بخاطر همین اون استاد اعظم تعجب کرد. فکر کنم بهشم گفت بخاطر شوالیه بودنت یه روز بیشتر بهت فرصت میدیم. در مورد سرسی اولا از جیمی شروع کنم. این شخصیت اصلا فازش مشخص نیست، معلوم نیست بالاخره طرف سرسیه یا نه. در قسمت سوم که انگار به نظر میاد تمام قد پشت سرسی و افکارشه به عبارتی جیمی همون سرسیه و همون هیولاست ولی هیولای مودب! یعنی اینقدر شعور داشت که به ملکه خارها یه مرگ شرافتمندانه رو تقدیم کنه ولی باز سروته با سرسی از یه کرباسه! سرسی کار خوبی کرد که کلا اون فرزندان اوبراین و همچنین آلاریا رو کند واقعا در فصل پنجم و ششم اون خط داستانی دورن خوب در نیومده بود خوب شد که قال قضیه اونا کنده شد. در مورد غافلگیری اتحاد دنریس و شرکا توسط سرسی اگه از نظر بصری بگیم با توجه به بودجه سریال به نظرم هم طراحی کسترلی راک خوب بود هم تسخیر های گاردن. استفاده از گفتار تیریون روی تصاویر هم ایده خوبی بود و تعلیق اونو بالا برد اصل اون عنصر غافلگیری بود که به نظرم جذاب در اومد بخصوص در کسترلی راک که تا وقته تیریون از حیله اش پرده برداری کرد کشن خوبی ام هم داشت و در ادامه اش ولی در مورد محاصره های گاردن به نظرم چون جنگ مغلوبه بود نشون دادن نبرد در این محاصره حداقل برای من فرقی نداشت. ولی از نظر طراحی روند ماجرایی این سکانس جالب نبود هیجان و تعلیق داشت ولی عناصری در دست سازندگان نبود که یهویی این حمله های سرسی به دنریس را نشون بدن. تا جایی که می بینم سرسی نه استراتژیست قدرتمندی داره و نه خودش در حد این نقشه کشیدن هاست این نقشه چنان دقیق و محاسبه شده است که فکر کنم نیاز به ژوکه لیانگ کونگ مینگ باشه برای طراحی اش! برای اجراش هم این حملات یورون نیاز به آواکس و اف 15 داره! اینقدر روند حرکتی دشمنو بدون هیچ ابزاری رد گیری کردن و اونوقت ضربه کاری به سه نیروی متخاصم وارد کردن اصلا جالب نیست. انگار که سرسی یه اف 14 هم برای زیر نظر داشتن سه اژدهای دنریس داره! کافی بود فقط همراه با قوای پاکان سه اژدها می رفتن اونوقت کار برعکس میشد. در مورد این تعداد کشتی یورون من هنوز از فصل قبلی تعجب می کنم. مثلا مگه جزایر آهن اینقدر پتانسیل داره که 1000 کشتی بسازه و برای هر کشتی مثلا 200 خدمه جور کنه همراه با آذوقه و ادوات جنگی؟ یعنی یورون در عرض مثلا شش ماه یا یک سال این 200 هزار نفر و همچنین امکانات رو از کجا میاره؟ از جزایر لخت و عور آهن؟ مگر اینکه فرض کنیم جزایر آهن های گاردنه و البته چند سال قبلش در نبرد با قویترین قوای وستروس شکست نخورده و مردمش قتل عام نشده! در مورد تقابل دنریس و سرسی درسته سرسی یه هیولاست ولی عملا واکنش نشون میده بخصوص رفتارش در مقابل دنریس طبیعیه و هوشمندانه. واقعا نمیدونم چطور دنریس این فرصت رو برای احیای سرسی بهش داد راحت میشد به بارانداز حمله کنه و خلاص! با افراد مکار ساده رفتار کردن حماقته. اگه
  21. R-FAARAZON

    قسمت اول، Dragonstone

    چون پستی که ایشون گذاشت تقریبا اون چیزی بود که قصد داشتم بگم صرفا پستارو خوندم که از بحث دوستان استفاده کنم ولی شاید چند خطی بنویسم بد نباشه. این بزرگواری که از نظر شما سطحی اظهار نظر کرده ، 5-6 ساله در موارد مختلف و بحث های مختلفی تبادل نظر کردیم که در خیلی ها هم نظرمون یکی نبوده ولی تا الان در یک مورد سراغ ندارم از جاده ادب و انصاف و بخصوص منطق دور شده باشه. . موردی هم که ایشون گفتن درسته. انتقامی که آریا گرفت متناسب با عروسی سرخ نبود و میشد هولناک تر و در خور جنایت فری ها باشه اگه این مورد صورت نگرفت احتمالا ملاحظاتی در مورد بودجه سریال وجود داشته چون در این سکانس هزینه ی چندانی نشد و حتی فضا و همچنین زمان سکانس کوتاه بود. برای این انتقام هم میشد از استفاده کرد. در سریال که گاها گفتگوهایی رو می بینیم که کاربردی به اون صورت ندارن و مثلا چندین دقیقه زمان دارن(نمونه اش اون بازی تیریون با کرم خاکستری و میساندی) میشد که انتقام خاندان استارک و قتل عام فری ها در اواخر فصل شش و قسمت اول فصل هفت بیش از چند دقیقه و مفصل تر باشه. جناب فرازون شما کلا دوست دارید علیه ما جبهه بگیرید ما که عادت داریم اما کجا من گفتم جناب جورامون بی منطق صحبت کردن یا بی انصافی کردن یا بی ادبی کردن شما نظرتون با جورامون تقریبا یکی ه من بیشتر با جناب استنیس موافقم من ۱۰ میدم جناب استنیس و جورامون ۶ میدن یکی م میاد ۱ میده من میگم ایشون سطحی نگاه کردن که حالا تو پست خودشون میگم چرا اما راجب حرف شما که گفتید انتقام سریال با کتاب هم خونی نداره مگر حتما باید داشته باشه مگر جفری که عاشق سر زدن بودو سر زدن یا سرسی که تو سریال حقیرتر شد ملت لخت کرد دقیقا یا استنیس که میسوزوند ملت و سوزوندن ویا. .. شما میخاید بانوی سنگدل بیاد کار آریا بکنه تو سریال همچین م اسپویل میزاری براش که هیچ کس ندونه انگار بانوی سنگدل چه شخصیت فوق العاده انگولیستی هستش که با نبودش سریال به قهقرا رفته درحالی که خیلی ا کت م دوست نداشتن چه برسه به این پیر خرفت که صداش از چاه درمیاد رعایت اصول اخلاقی حتی در انتقام هم ضروری ه و آریا اینو کامل میدونه برا همین نمیزاره همسر فری که نقشی تو ماجرا نداشته و احتمالا بازور همسرش شده بمیره باید حتما تکه تکه کردن فری ها ب نمایش گذاشته بشه تا شما و طرفداران بانوی سنگدل راضی بشین درضمن شما که میگید با جناب جورامون هم نظر بودید ایشون نسبتا دلشون حداقل از انتقام خنک شد ه بود اما شما اینجور نشدید درضمن بانوی سنگدل و اگان قلابی از سریال شوتن بیرون نیازی نیست مقایسه بشن اصلا خدایی کسی میاد بریک داندریان یه چشم و باشمشیر آتشین ول کنه بره دنبال یه. ... تالی [justify]البته تلفظ صحیح آر-فارازونه. من سالی چند پست بیشتر در وستروس نمی زارم بخاطر همین به جا نمیارم شمارو و اینکه در کدوم مورد بحث کردیم. ولی من در هر بحثی نظر شخصی مو میگم و کلا بحثم موضوع محوره و موردیه نه علیه و له کسی . اگه روی خصوصیات ایشون تاکید کردم به خاطر اینه یه سری حداقل هاست که از نظر ادبیات گفتاری رعایت شه. من کاری به استنیس و سرسی و... ندارم که اینکه مثلا چه بلایی سریال بر سر شخصیت استنیس آورد میشه به جای خودش بحث کرد. آریا شخصیت مورد علاقه من در کتاب و سریاله و شاید تنها دلیلی که سریال یا کتابو دنبال میکنم همینه و میشد انتقام رو مفصل تر برگزار کرد با حضور عناصر دیگه ای که در سریال نسبت به کتاب تغییر کردن یا حذف شدن. اگه قرار نبود انتقام متناسب با روند داستانی باشه میشد راحت دنریس دارو ناهاریس رو بفرسته که سرسی رو راحت کنه و خلاص ولی نمیشه. ولی خط داستانی ای 5 کتاب و 6 فصل سریالی طول می کشه جالب نیست که در 5 دقیقه کلش خلاصه شه. در مورد اسپویلر کاربرد اسپویلر یه چیز دیگس فکر کنم بدونید. در مورد همسر فری، فکر کنم ایشون همسر والدر فری نیستن همسر ادمور تالی هستند. در مورد نمره هم فکر کنم لزومی به گفتن در بحث نباشه وگرنه نظر سنجی گذاشته نمیشد ولی نمره ای که من دادم 6 بود.[/justify]
  22. R-FAARAZON

    قسمت اول، Dragonstone

    انتقامی که آریا گرفت متناسب با عروسی سرخ نبود و میشد هولناک تر و در خور جنایت فری ها باشه اگه این مورد صورت نگرفت احتمالا ملاحظاتی در مورد بودجه سریال وجود داشته چون در این سکانس هزینه ی چندانی نشد و حتی فضا و همچنین زمان سکانس کوتاه بود. برای این انتقام هم میشد از استفاده کرد. در سریال که گاها گفتگوهایی رو می بینیم که کاربردی به اون صورت ندارن و مثلا چندین دقیقه زمان دارن(نمونه اش اون بازی تیریون با کرم خاکستری و میساندی) میشد که انتقام خاندان استارک و قتل عام فری ها در اواخر فصل شش و قسمت اول فصل هفت بیش از چند دقیقه و مفصل تر باشه.
  23. R-FAARAZON

    قسمت دهم، The Winds of Winter

    خب دوباره تاس ها ریخته شد و دوری دیگه از بازی شروع شد ولی این بار میتونیم بگیم آخرین دور بازی.آریا انتقامش رو کلید زد ،مطمئنا در ادامه کار به سراغ شاه مهره اصلی میره ، مهره ای که دست های زیادی برای منکوب کردن سرش در ادامه دراز میشه، سرسی، عصاره ای از روان پریشی و دیو صفتی بالاخره از چیزی که واقعا همیشه بود رونمایی کرد یعنی یه هیولا،هیولایی که تنها چیزی که براش مهمه قدرته و همه براش نردبان ترقی اند و در این میان حتی برادر و فرزند هم برای اون مهم نیستن. این هیولایی بود که جیمی در پرورشش کمک کرد و حالا نتیجه کارشو می بینه. نکته جالب اینه که هم جیمی از سرسی کوچیک تره و هم تیریون و ممکنه خود جیمی بالاخره این هیولای سادیست رو ساقط کنه.طنز جالبی بود که از امید به سلطنت طولانی او نام برده شد درست مثل رایش سوم که برای اون نوید حکومتی هزار ساله رو میدادن ولی در چند سال ساقط شد، سرسی مثل نرون جنونش رو با آتش تسکین داد، مثل کالیگولا راهی رو انتخاب کرد که به مرگ عزیزانش ختم شد، مثل الکساندر سوروس(کاراکالا) به هیچ چیز مورد احترامی پایبند نموند. می تونیم عکس این حالتو در شمال ببینیم. اگه حکومت سرسی در پوشش افراد و محافظینی غرق در سلاح و با حربه ترس و خون ریزی میسر شد در مقابل گرگ سپید فاصله ای بیش از یک دست با خاندان های بزرگ شمال نداشت و خود اونها با رغبت پادشاهی رو به اون پیشکش کردند. به یاد سلطنت بهشت ریدلی اسکات افتادم و یاداوری این جمله که پادشاهی باید در قلب باشه ( نه بر سریری از ترس و نیرنگ) و بجز آریا، مشت عظیمی در راهه که این سریر خون و اورنگ تزویر رو برای همیشه در هم بپیچه، دنریس با معجونی از خوش شانسی و تدبیر به لشکری عظیم و بی نقص رسید حتی اون نقطه ضعفش رو هم در پشت سرش جا گذاشت ، مقامی که شایسته تیریون بود رو بهش داد.دشمنان دیرین تایرل ها و مارتل ها متحد شدند حال باید دید ترکیب ثروت و تدارکات تایرل ها با سلحشوری مردان دورن به علاوه لشکریان بی انتهای دنریس، اژدهایان رعب آور و کیاست تیریون چی میشه؟
  24. R-FAARAZON

    فن فیکشن

    قسمت دوم فن فیکشن نغمه های تنهایی نغمه های تنهایی2.docx
  25. R-FAARAZON

    قسمت نهم، Battle of the Bastards

    [justify]نمره هفت، نمره خوبی حساب میشه .وقتی به فیلمی یا قسمتی نمره 10 از 10 داده میشه یعنی یه شاهکار چیزی که حداقل به چشم من نیومد که این قسمت یا هیچ کدوم از قسمت های این سریال شایسته 10 از 10 باشن. از نظر من شاید فقط به تعداد انگشتان یک دست در تاریخ سینما فیلم وجود داشته باشه که لایق امتیاز نزدیک به 10 باشن( این دیگه بستگی به سلیقه و انتظار هرشخص از یک اثر هنری داره و طبیعتا در میان افراد مختلف متفاوته این سلیقه) .نمرات بالا نشان از ارضای جنبه روحی مخاطبان داره یکی در مورد رمزی که خیلی منتظر مرگ این شخصیت بودن(از جمله خود من) و تقریبا با بیشترین زجر ممکن (درمیان شخصیت های منفی سریال)مرد که همین کارو به نوعی جذاب تر کرد ، جدای از این قضایای اونور آب دنریس بالاخره تموم شد و این خطوط موازی سریال( کتابو نمیدونم فعلا) تا حدودی روان تر و سریعتر شدو همچنین نمرات بالا میتونه نشان از گستردگی این قسمت و استقبال از این گستردگی و تمرکز بخصوص در مورد حوادث حول و حوش وینترفل باشه که شاید بیشترین جذابیت رو داشت ولی زمانی که در سریال در قسمت های قبلی به این خط داستانی اختصاص داده میشد عطش مخاطب رو بر طرف نمی کرد. طراحی صحنه های اکشن ، موسیقی و استفاده از دیالوگ ها خوب بود ولی مخاطبانی که حرفه ای سینما رو دنبال کردند فیلم هایی با اکشن و نبردهایی بزرگتر و کامل تر از این قسمت رو دیدن، بخاطر همین ممکنه ضعف هایی به چشمشون بیاد، جدای از اینکه خیلی از حوادث این قسمت به شکل دیگری در سینما به تصویر کشیده شده، حالا این شباهت بین حوادث یا غیر تعمدی بوده و اگه هم عمدی بوده خودش نکته مثبتیه چون می تونیم اونو نوعی ادای دین و ارجاع بدونیم (مثل فیلم های تارانتینو) مثلا قسمت پنجم و تقابل شاه شب و برن و اون تعقیب در تونل تا حدودی زیادی مشابه فیلم تیغ 2 بود حتی اون لحظه ای که اون فرزند جنگل اون ماده انفجاری رو در دستش ترکوند مشابه این عمل در همون تونل البته در مقابل خون آشام ها وجود داشت. قسمت نهم البته ارجاعات بیشتری رو ممکنه داشته باشه. همین نبرد رمزی -جان خطوط کلی روایتی اش کم شباهت به تقابل ناپلئون بناپارت(جان) و دوک ولینگتون( رمزی ) در نبرد تاریخی واترلو نبود(دوستان برای اطلاعات بیشتر میتونن به قطعه واترلو در کتاب بینوایان ویکتورهوگو مراجعه کنند). حتی ورود بیلیش هم مثل ورود بلوخر در اواخر کارزار بود تنها با این تفاوت که بلوخر سپاهیان ناپلئون رو در انتهای نبرد درحالی که در آستانه پیروزی بودند درو کرد ولی در اینجا شوالیه های ویل، نیروهای رمزی رو.خود این شکل نبرد مدرن و تن به تن که جذاب بود رو می تونیم اولین بار فرم کاملش رو در شجاع دل مل گیبسن ببینیم ، طراحی اکشنی از جان تول که بعد از این فیلم در خیلی از فیلم های دیگه مثل مثلا سکانس ابتدایی گلادیاتور مشابهش رو دیدیم.همین نقشه گاز انبری رمزی- کاراستارک مشابهش در انتهای قسمت اول صخره سرخ جان وو و تقابل نقشه های سائوسائو با ژوکه لیانگ کانگ مینگ کار شده. اون صحبت رمزی با ریکان ودویدن مستقیم ریکان استارک و تیراندازی به سمت ریکان مشابه همین وضعیت در رفتار با اسیران در فیلم آپوکالیپتو مل گیبسن بود. اون لحظه شمشیر به دست بودن جان اسنو و عزمش برای حرکت به سمت سواران رمزی دو مشابه داره یکی در فیلم آرتور شاه و یکی در آخرین سامورایی ادوارد زوییک . جالبه اون نبرد انتهایی رمزی و بعد مرگش سه مورد مشابه در سینما داره. حرکت جان به رمزی مشابه نبرد تن به تن آخلیوس (برد پیت) در ابتدای تروا بود با این تفاوت که اونجا طرف مقابلش نیزه به سمت آخلیوس پرت میکرد و در اینجا جان بجای شمشیر یه ادای دین دیگه رو به کار برد! جان مثل بروس ویلیس در شهرگناه با ضربات مشت متوالی بر صورت رمزی قافیه رو برد. جالبه شخصیت رورک پسر از نظر مریض بودن در مسائل ج ن س ی و خشونت) شباهت زیادی به رمزی داره همچنانکه رابطه اش با سانسا کم شباهت به رابطه رورک پسر با نانسی(دقت کنید به اسم نانسی و سانسا) کالاهان نیست(حالا از تشابه شخصیتی سناتور رورک پدر+ رورک پسر با روس و رمزی بولتون بگذریم که البته با توجه به منبع اصلی که داستانه کلیات این تشابهات با شهرگناه نمیتونه غیر اتفاقی باشه مگر در سریال که به نوعی ادان دینه در عین اینکه جذاب هم هست) آخرین شباهت هم بر میگرده به تشابه مرگ رمزی با شخصیت میسون در هانیبال(2001ریدلی اسکات). در اونجا میسون تصمیم به کشتن هانیبال لکتر توسط خوک های گرسنه داره ولی در نهایت خود میسون طعمه اونها میشه مثل خورده و دریده شدن رمزی اسنو به دست سگ های اهلی و البته گرسنه اش.[/justify]
×