به نظر من جورج ار ار مارتین در طول ۷ فصل گذشته تلاش میکرد افراد رو به هم ربط بده تا ما منتظر برخوردشون با همدیگه در پایان داستان باشیم ... یکی از جذابیت های فصل ۸ تا الان روبرو شدن افراد برای اولین بار یا دیدار دوباره بعد از مدت ها بوده.
در اپیزود اول شاهد دیدار آریا و گندری بودیم که من دوستش داشتم
دیدار هاوند و آریا چنگی به دل نزد
دیدار سم و جان و برملا شدن واقعیت هم اونجور که انتظار داشتیم پیش نرفت
اما تو این ایپزود دیدار های شخصیت های اصلی جذابیت بیشتری داشتن
در ابتدای اپیزود دیدار دنریس و جیمی که واقعا زیبا بود؛ هم هر دو بازیگر عالی بودن هم دیالوگ ها کاملا مناسب بود.
دیدار برین و جیمی و به زبون آوردن اتفاقاتی که جیمی باعثشون شده و هر کس هر چقدر هم از جیمی متنفر باشه نمیتونه نادیده بگیرتشون ...
بالاخره صحبت مفصلی بین سانسا و دنریس اتفاق افتاد که به نظر من هممون منتظرش بودیم ... حالا این که خیلی مهربون تموم نشد عیبی نداره ...
دیدار تیان و سانسا که من خودم از فصل ۷ منتظرش بودم واقعا احساسی و به جا بود.
و در پایان من واقعا منتظر دیدار دوباره تورموند و برین بودم ... (فکر کنم همه بودن ?)
امیدوارم تو اپیزود های بعدی میلساندرا هم به جمعشون اضافه بشه ...
یکی دیگه از نکات مثبت اپیزود دوم به نظر من اعتراف یکی از شخصیت ها به این واقعیت بود که از ابتدای سریال تا الان اونقدر شخصیت های سفید و سیاه تبدیل به خاکستری شدن که ما تصورش رو هم نمیکردیم ... آدم هایی که با هم دشمن بودن الان در کنار هم شراب میخورن و صحبت میکنن ... آدم هایی که فکرشو هم نمیکردیم الان در وینترفل نشستن و دارن برای مردن در کنار هم آماده میشن ...
ولی مسئله ای که واسه من هنوووووووز روشن نشده همچنان به قوت خودش باقیه : پادریک توی فصل ۳ با اون سه تا زن چیکار کرد که ازش پول نگرفتن ???