hamedp715
-
تعداد ارسال ها
6 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
پست ها ارسال شده توسط hamedp715
-
-
نگاش کردم فقط یه کلمه اومد تو ذهنم mad gueen
نمیدونم چه حرفی بزنم ازپشت حمله کرد. همه این کمانها اژدها کش ک تو قسمت قبل مث s400 روسی داشتن دید مسزدن و محافظت میکردن از دیوارها و شهر خیلی بی مصرف از بین زفتن
-
در 15 ساعت قبل، sadrakhan گفته است :کسی میدونه اژدهاها چی شدن
زندن مث تو تا شیر
در 14 ساعت قبل، sadrakhan گفته است :من یه نقطه ضعف به نظرم بود اونم ترس کرم خاکستری بو که بر عکس بقیه اویژ ها فرار کرد تو قلعه
بقیع اویژها بخاطر اینکه حس دوست داشتن و لذت بردن رو ازشون گرفتن و از بدو تولد برای جنگیدن و کشت شدن تربیت شدن موندن تو میدان جنگ ولی کرم خاکستری چون عاشق ملیساندرا برگشت این میتونه نقط ضعفی نباشه
-
صحنه نگاه کردن تیریون و سانسا تو سردابه رو دیدید بوسیدن دست سانسا بوی خیانت ازش میاد
-
در 2 ساعت قبل، william truman گفته است :این که شاه شب باید تو وینترفل سقوط میکرد چیز قطعی بود هیچ راه فراری تو وینترفل نیود یا باید همه میمردن یا پیروز میشدن بانوی سرخ فوق العاده بود واقعا بیشتر از جان به جنگ کمک کرد ! تصاویر از نظر بصری عالی بود موسیقی فوق العاده یکی دو مورد فقط بود که دوست نداشتم یکی این که وایت واکر ها اصلا تو جنگ شرکت نرکدن اون اخرها حداقل چند تاشون میشد با جان درگیر بشن یکی این که شخصیت های اصلی کمی مردن یکی دو مرگ بزرگ دیگه داشتیم بهتر بود و در اخر نحوه مرگ شاه شب اریا از ناکجا اومد از بین 100 تا واکر چطوری پرید ؟ یه نبرد تک به تک بین شاه شب و جان هم حقمون بود که ندیدیم ! از اینجا به بعد نمیدونم بودجه دارن یه جنگ دیگرو بسازن یا نه بنظرم که نه !
واقعا حق با شماس.باید چندتا وایت واکر مبارزه میکردن یا اینکه شاه شب مباره میکرد با با یکی از شخصیتها .مگ بانو قرمز با کشتی برگت ب وینترفل ک اومد کمک . مرسی از کمکش ولی میتونستن بیشتر کشش بدن. نبرد رو یا اینک برندون میتونست از قدرتش استفاده کنه. مثلا چشاشو بست رفت تو قالب یه کلاغ ک چی بشه. نا سلامتی دنیا رو میخاد نجات بده. چطور ها. خیلی ایراد میشه گرفت ازش خیلی
-
سلام
اولش ک دیدم یاد قسمت اول فصل یک افتادم ولی مو به تن ادم سیخ میشد.
پرواز دراگونها
از مخالفت سانسا معلومه که تو آینده پشیمون میشه ولی تصمین درست رو میگیره

بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne
در فصل هشتم
ارسال شده در
من فقط صحنه ای ک جان نگاه در کاستل بلک کرد و خیلی حرف تو نگاش بود رو دوست داشتم. یاد عموی پیرش افتادم ک تو کاستل بلک کور شده بود و مرد?. یه چیز جالب ک خیلی خندیدم برن گفت من اژدهارو پیدا میکنم شما نگران نباشید