رفتن به مطلب

nymeria

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    135
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

اعتبار در انجمن

0
  1. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    اگر بحث دین باشه که جان فقط به دنریس مدیون نیست. اگر ارتش ویل و خاندان مورمونت، هورنوود و مزین نبودند جان هیچ شانسی برابر رمزی نداشت. لردهای شمال بودن که جان، یه حرامزاده بدون هیچ حق تولدی رو شاه شمال کردن، مقامی که حتی خیالش هم برای جان ممکن نبود. ارتش ویل هم منطقی بود با وجود یه ملکه ی دیوانه و یه ملکه ی در نظرشون متجاوز با لشگر چند هزار نفری و سه اژدها به ویل برگردن و از خانه ها و خانواده هاشون محافظت کنند‌. ولی به جان اعتماد کردند و چند ماهه در یکی از سخت ترین زمستان های وستروس برای حفاظت از وینترفل و شمال اونجا مستقر شدن. در عوض جان چندین هفته نامه ای برای در جریان گذاشتنشون نفرستاد و وقتی فرستاد که خودسرانه و بدون مشورت با اونها زانو زده بود. جان حتی با داوس مشاور اصلیش که جونشو بهش مدیونه هم مشورت نکرد و در عمل انجام شده قرارش داد.
  2. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    R-FAARAZON: با نظر شما موافقم. روراستی در مقابل امثال سرسی و لیتل فینگر اشتباهه محضه. مقابل این افراد باید با سیاست و زیرک بود. جان باید مصلحت خانواده و هم پیمانانش رو در اولویت قرار می داد. Lady of winterfell: با شما هم موافقم. اگر دنریس هنوز به شرطی که از ابتدا برای جان گذاشته بود اصرار می کرد تصمیم جان قابل درک بود ولی جان وقتی زانو زد که از کمک دنریس اطمینان داشت. حتی میتونست به دنریس به عنوان یه هم رتبه پیشنهاد ازدواج بده و در اینصورت دیگه نیازی به زانو زدن و تقدیم شمال به یه تارگرین نبود.
  3. اختلاف نظر جان و سانسا قابل درکه. به هر حال دیدگاه هاشون بر اساس تجربه های متفاوتی شکل گرفته. ولی اگر بحث و جدلشون رو در جلسه های خصوصی انجام می دادن و در جلسات علنی متحد به نظر می رسیدن رشد و بلوغ این دو کاراکتر پس از راه طولانی ای که از ابتدای داستان اومدن بهتر دیده می شد. در مورد نحوه برخورد با آمبرها و کاراستارک ها به نظرم یه راه حل خوب دیگه ترتیب دادن ازدواج ند آمبر و آلیس کاراستارک با پرچمدارهای وفادارشون بود‌. به عنوان مثال ازدواج ند با لیانا مورمونت و آلیس با لرد و یا وارث خاندان مزین یا هورنوود. با دادن دردفورت به لیتل فینگر موافق نیستم. چون در اینصورت یه فرد مرموز و غیر قابل اعتماد صاحب یه پایگاه قدرتمند در شمال می شد. بهتر بود دردفورت در اختیار وحشی ها قرار بگیره. سانسا در آخرین صحبتش با رمزی به از میان رفتن خاندان بولتون ها با مرگ رمزی اشاره میکنه که نشون میده رمزی آخرین بازمانده ی خاندانش بود.
  4. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    توروس: بستر نغمه به گفته ی خود مارتین تاریخ و اسطوره ست نه متون فلسفی. پس برای درک این داستان و بحث در موردش نیازی به تخصص داشتن در آراء فلاسفه نیست. ملاک درست و یا اشتباه بودن نظرات هم تطابقشون با دیدگاه های فلاسفه نیست. در ضمن اینجا جمع شدیم تا در مورد یه داستان فانتزی تبادل نظر کنیم نه اینکه به قضاوت هم بنشینیم و به هم برچسب های مختلف بزنیم. بهتر بود بحث رو محدود به داستان نگه می داشتید و نصف پستتون رو به قضاوت کردن و اشاره های مستقیم و غیر مستقیم به تحجر و بی سوادی من اختصاص نمی دادید.
  5. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    توروس: این جمله ی شما بود: در مورد صداقت و صداقت تحت هر شرایط حرف زدم .اگر می خواهید حرف بنده را نقد و نقض کنید چند تا مثال نقض از "دروغگویی" استارک ها بیاورید. من براتون مثال نقض اوردم و نشون دادم این صداقت تحت هر شرایطی حتی در مورد جان و ند صدق نمی کنه و یه شعار تو خالیه. وقتی شرایط ایجاب کنه حتی صادق ترین و شریف ترین کاراکترها هم دروغ میگن. پارسا تالی: قصد من البته زیر سوال بردن شرافت ند استارک نبود. هدفم زیر سوال بردن عبارت صداقت اصل اساسی شرافت است بود.
  6. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    اینکه صداقت اصل اساسی شرافت هست جای بحث داره... ند ۱۵ سال در مورد جان دروغ گفت و کتلین از فکر خیانت ند عذاب کشید‌. از طرف دیگه با وجود اینکه از حقیقت فرار لیانا و ریگار خبر داشت اجازه داد شایعه ی دروغ دزدیده شدن و هتک حرمت لیانا پابرجا بمونه. پس با معیار شما ند صادق و به تبعش شرافتمند نبود. مثال نقض در مورد دروغگویی استارکها؟ دروغ ند که در بالا بهش اشاره کردم و دروغ جان به wilding ها به خصوص ییگریت که عاشقش بود و فریب دادنشون. پس این صداقت تحت هر شرایطی حتی در مورد ند و جان هم صدق نمیکنه. اون نقل قول در مورد شمشیرو آوردم تا تفاوت برندون و ند رو نشون بدم. برندون چه از جهت عشق به مبارزه و چه زن بارگی شباهت زیادی به رابرت باراتیون داشت. رابرت هم اهل دروغ نبود پس طبق معیار شما آدم شریفی محسوب میشه، درسته؟ در مورد لیانا ماجرا مشخصه. عاشق یه مرد متاهل شد و بدون در جریان گذاشتن خانواده فرار کرد. این حرکت خودخواهانه هم در نهایت به جنگ میان چند خاندان انجامید. این کاراکتر در تمام این ماجرا کجا صداقت و صراحت از خودش نشون داد؟ نصیحت ریکارد هم روشنه، اگر درگیر دعوایی شدی ببر. خود ند هیچوقت همچین نصیحتی به فرزندانش نکرد. چون به هر قیمتی بردن براش قابل قبول نبود. استارک ها خاندان مورد علاقه ی من هستند پس هدف من تخریبشون نیست.
  7. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    توروس: در مورد لیانا و برندون استارک... برندون در طول نامزدیش با کتلین با لیدی داستین و احتمالا زنان دیگه رابطه داشت و نقل قولی که ازش روایت شده اینه: a bloody sword is a beautiful thing لیانا هم بی خبر با مردی متاهل و پدر دو بچه کوچک فرار کرد و همین حرکت خودخواهانه جرقه ی شروع جنگی بزرگ میان چند خاندان قدرتمند وستروس بود. برندون و لیانا مثل ند شریف و پایبند به اصول اخلاقی نبودند. از ریکارد استارک چیز زیادی نمیدونیم ولی در سریال دیدیم که به ند گفت: try to stay out of fights... but if you have to fight... win این نصیحت پدرانه طرز فکرشو خوب روشن میکنه، اونچه که در نبرد اهمیت داره برنده شدنه نه مثلا با شرافت جنگیدن. که البته ند در نهایت به نصیحت پدر عمل نکرد و شکست خورد. جان هم خصوصیات اخلاقی ند رو داره و اونهم اگر به خاطر ملیساندرا نبود دو فصل پیش از داستان کنار رفته بود. دخترها قضیشون فرق داره.. سانسا و آریا جزو آدم بدها نیستند ولی مثل جان در قید و بند شرافت و اخلاقیات هم نیستند و مطمئنا اگر جای جان بودند به آدمی مثل سرسی حقیقتو نمی گفتند و دغدغه شون در اون موقعیت برنده شدن بود نه صداقت و شرافت. در مورد تاریخ هزارساله ی استارک ها... استارک ها قطعا مثل رقیب بدنامشون بولتون ها نبودند ولی از جهت اخلاق و شرافت برتری ای نسبت به عمده ی خاندان های وستروس نداشتند.
  8. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    البته بهتره بگیم شرافت و فلسفه ی اخلاق ند استارک نه استارک. استارک ها به شرافت و فلسفه ی اخلاقیشون معروف نبودند.
  9. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    استورمزاند طلسمی در دیوارهاش برای حفاظت از قلعه وجود داره ولی اینکه در شب طولانی قبلی تنها قلعیه که تونسته مانع آدرها بشه رو یادم نمیاد. کجا بهش اشاره شده؟ وینترفل گفته شده توسط برندون معمار ساخته شده و بعید نیست اون هم طلسم محافظ داشته باشه.
  10. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    به نظر من هم احتمال اینکه جان و دنی زودتر برسن بیشتره. یه تئوری قبلا خونده بودم در مورد اینکه وینترفل طلسم محافظ داره. به هر حال سازندش همون سازنده ی دیوار بوده. اگر اینطور باشه شاید نایت کینگ زودتر از جان به وینترفل برسه و اونجارو مدتی محاصره کنه ولی لااقل در ابتدا موفق به شکستن طلسم نشه. در همین اوضاع هم جان و دنی سربرسن و نبرد بزرگ آغاز بشه. دوست دارم بدونم نبرد با آدرها چند اپیزود طول میکشه و آیا وینترفل سقوط میکنه یا نه. در مورد هویت جان به جز سم و برن هاولند ریده که از قضیه خبر داره و احتمالا شهادتش مورد قبول قرار میگیره. البته مشخص نیست در سریال زنده هست یا نه. البته به قول شما اژدها سواریش باید برای اثبات خون اژدهاش کافی باشه. یه تئوری جالبه دیگه هم اینه که شاید برن بتونه ویسیریونو وارگ و از کنترل نایت کینگ خارج کنه. البته اگر این اتفاق بیفته کفه ی ترازو زیادی به نفع تیم خوب ها سنگین میشه. شاید هم ویسیریون ریگالو بکشه و در نهایت با آتش دروگون هلاک بشه. این احتمال جذابتره.
  11. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    Lady of winterfell: فقط منتظرم ببینم چطور برن با لحن بی تفاوتش حقیقتو به جان میگه!! راستی به نظر شما جان و دنریس قبل از نایت کینگ و سپاهش به وینترفل می رسن یا بعدش؟ جان حقیقتو کی میفهمه؟
  12. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    محمدمهدی: دیوید و دن البته کتابارو خونده بودن. این شرح کاملی از اولین قرارشون از زبون خودشونه: Question: George, what was it about David Benioff and Dan Weiss that made you feel like you could trust them with your baby? GEORGE R.R. MARTIN: Well, I had written three books, at that point, and each one of them was better than the other. At a certain point, as the books were doing well, I started getting interest from Hollywood, from various producers and studios who were initially interested in doing a feature film. I met with some of those people and I had phone conversations with some of those people, but I didn’t see it being done as a feature film. But, it did get me thinking about how it could possibly be done, and I decided the only way it could be done was with someone like HBO, as a television series, with each book being a season. I didn’t have time to do it, but I did tell the idea to my agent. I was out in Hollywood on something, and he told me he had set up a meeting with Benioff and Weiss, so I met them at the Palm restaurant. I knew a little about their credits beforehand. They’re both novelists who have written their own books. So, we had this lunch at the Palm that was pretty epic. We got there for lunch and started talking, and we continued to talk. They had the some notion not to do it as a feature film, but to do it as a television production. We talked right through lunch. Everybody from lunch left. We were alone in the restaurant. They started resetting all the tables for dinner, and then the dinner crowd started to come in, and we were still talking. I did ask them a few pointed question to determine whether they had actually read the books, and they gave me the right answers. So, we shook hands and they took the ball and ran with it. The next thing I knew, we were in business with HBO. David and Dan, what was the specific question that George asked you? DAN WEISS: He asked us, “Who is Jon Snow’s mother?” We had discussed it before, and we gave a shocking answer. At that point, George didn’t actually say whether or not we were right or wrong, but his smile was his tell. We knew we had passed the Wonka test, at that point. How nervous were you about the meeting? DAVID BENIOFF: We were nervous. We had read thousands of pages. I was about mid-way through Storm of Swords and I called Dan and I said, “If we could somehow get George to agree to do this, and we could get HBO to agree to do this, and we got to a third season and could get to this scene, I just think an audience is going to love it.” But, that means getting George to say yes and HBO to say yes and getting a pilot picked up. It all seemed pretty unlikely, and it all depended on this meeting with George. So, I would say we were intensely nervous. There’s never been anything I’ve worked on before where I was so excited for the possibility of it. It was pretty intimidating. WEISS: It was such a singular opportunity. We knew that it was a one-shot deal. There’s one series of books like this. There would never be another series of books like this. There’s one place we could make it. There’s nowhere else in the world, besides HBO, where you could make a show like this. When you want something that badly, it does make you nervous.
  13. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    محمدمهدی: شما طوری در مقابل انتقادها جبهه میگیرید انگار به اثر شما توهین شده و مخاطب این انتقادها شمایید.
  14. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    محمدمهدی: البته که مهمه شروعش کجا بوده. مخصوصا وقتی شما طوری در موردش صحبت کردید که انگار این خبر زاییده ی ذهن یکسری دوستان در این فروم بوده و وجود خارجی نداشته در صورتیکه مدتی تیتر تعدادی رسانه ی خارجی بوده و انقدر ماجرا بزرگ شد که مارتین در ایمیلی به EW خبرو تکذیب کرد.
  15. nymeria

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    محمدمهدی: مدتی قبل چند رسانه ی خارجی با منتشر کردن خبری مبنی براینکه مارتین در مصاحبه ای در روسیه گفته سریالو نمیبینه سر و صدای زیادی به پا کردند. در نهایت مارتین این شایعه رو رد کرد و گفت احتمالا اشتباه ترجمه بوده و همچین حرفی نزده. پس برخلاف تصور شما خبر و بحث درمورد این موضوع محدود به این فروم نبوده و اصل ماجرا اونور اتفاق افتاده.
×