رفتن به مطلب

Ars Stormborn

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    20
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

اعتبار در انجمن

1
  1. Ars Stormborn

    هویت واقعی تیریون

    من حرفای the last stark رو تاکید میکنم . تیریون میتونه که تارگرین باشه . اما یه سری چیزای دیگه هم هست . گفته شده تایوین همیشه جوانا رو دوست داشته . و شدیدا عاشقش بوده . یکی دیگه اینکه تایوین و جوانا پسر عمو دختر عمو هستن . اشاره ای نشده که جوانا زمان حاملگی مشکلی داشته یا ترسیده و یا .... . از این لحاظم که دختر عموی تایوین بوده قابل مشاهده هست که دختر عمو و پسر عمو بودن و این میتونه باعث کوتوله شدن تیریون باشه . اما تیریون واقعا اژدها دوست داره . یادم میاد همیشه داشت کتابای مربوطه میخوندو یادآور میشد زمان عروسی سرسی و رابرت چطور به سرداب رفته بود و به استخونای اژدها نگاه میکرد آتش میدید . میشه به خوابهای زیادشم اشاره کرد . اما من فکر نمیکنم که بتونه از خون اژدها باشه . بیشترین شباهتو از لحاظ قیافه به لنیسترا داره . همیشه هم قرضشو پرداخت میکنه . ممکنه جزو متحدای دنی بشه . البته در صورتی که در آینده مشکلی پیش نیاد و یا تیریون و یا دنی نمیرن . :دی :دی :دی :دی . برای همینم میگم جان زنده هست . فکر میکنم جان دومین اژدها سواره . اگه زنده بشه و یا زنده باشه میتونه به همراه کوتوله بی دماغ و دنی طوفان زاد سومین اژدها سوار باشه . بعد دیگه میشه جمعی از بچه های اژدها . :دی :دی :دی :دی .
  2. و من تاکید میکنم که راجع به دوباره چشم باز کردن برن تو اوایل کتاب خیلی امید نداشتیم . و یا نداشتم من . اما چشماش باز شد . یا حتی اصلا امکان نمیدادیم که کتلین تو قالب لیدی استون هیرت برگرده این همه کشت و کشتار کنه و برین از تارث رو به اون وحشتناکی بکشه . اینا رو اصلا احتمال نمیدادیم . اما شدن و پس اونیم که گفتم میشه . شک نکن .
  3. به احتمال که نه . من صد در صد مطمعنم که جان یا در قالب تارگارین و یا حتی دوباره در قالب خودش زنده میشه . چون حتی من هنوز مطمعن نیستم که کاملا چشم بر جهان بسته باشه . هزاران بار اون تیکه ها رو خوندم . انقدر ناراحت شده بودم که اصلا هیچی نفهمیدم . فایلو بستمو تا دو روز بازش نکردم دوباره . انقدر شوکه شده بودم . بعد دو روز دوباره سراغ همون فصل رفتمو کلیک کردم روش و ولش نکردم . یا هنوز کاملا نمرده و یا این که توی قالبی دیگه به احتمال خیلی زیاد زنده میشه . چون فضای مرگش اصلا مثه یه مرگ دائم نبود . یه لحظه مثه باد گذشت . اما من امید دارمو مطمعنم که جان یا توی اوایل کتاب ششم یا اواخرش زنده میشه . چون من کتاب هفتو جنگ میبینم و یا سکوت و تاریکی شب . این نظر من هست .
  4. ولی بعضی چیزا هم منو به شک میندازه . در مورد این که بنجن باشه . اصن میگم نکنه ریگاره و ما خبر نداریم . فکر کنین ریگار باشه و چه حسی داره . :دی :دی :دی :دی :دی :دی :دی :دی :دی :دی .
  5. من فکر میکنم که دست سرد همون بنجنه . اصن حسی که به من میده همون هست . و اینکه فکر میکنم امکان نداره که دست سردو از سریال حذف کنن . شاید میخوان بذارن برای این فصل یعنی فصل چهارم و بعد با یه سری صحنه ها اضافش کنن . چون یه شخصتی هست که میتونه داستان برن و غار کلاغ سه چشم رو توی فصلای آینده سریال خیلی خیلی قشنگ کنه .
  6. این یکی از دیالوگای خیلی خیلی مورد علاقمه . دنریس تارگارین : پاکان . به جلو . بایستید . یه اژدها برده نیست . من دنریس طوفان زاد . از خاندان تارگارین . از خون والریای کهن . زبان مادری من والریانی هست . پاکان . ارباب ها رو بکشین . سربازا رو بکشین و هر مردی که شلق تو دستش داره بکشین . اما به هیچ بچه های آسیب نرسونید . همه برده ها رو از رنجیر آزاد کنین . دراکـــــــــــاریــــــــــس !!!!!!!!!!
  7. گزینه 3 درسته . چون عده ای که توی آمریکا و باقی کشورای غیر جهان سوم زندگی میکردن از طریغ کتاب و رمان با سریال آشنا شدن . اما توی کشورای جهان سوم به لطف سریال مردمشون با کتابشم آشنا شدن . در واقع منظور اینه که توی ایران به این صورت بود که مردم و طرفدارا از تریغ سریال با رمانو کتابشم آشنا شدن . اما توی کشورای پیشرفته چون رمان خیلی مدت بود که بین طرفدارا دست به دست خونده میشد این باعث شد که با سریالشم آشنا بشن . و اینم گفته بشه که به نظر من هر 2ت اشون قوی هستن و جای بحث ندارن . سریال داستان و رمانو چون به تصویر آورده خیلی خیلی پر طرفدار شده و رمان و کتابم چون خیلی از مسائلی که توی سریال مطرح نشدنو توش نوشته خیلی خیلی در حال حاضر معروف شده که حتی میتونم بگم 99 درصد تمام خواننده ها و بیننده های ارباب حلقه ها و آثار تالکین در واقع فناش الآن همشون طرفدار دنیای یخ و آتشم هستن . یعنی طرفداراشون یکی هستن . این خبرو من خیلی مدت پیش توی یه روزنامه آمریکایی خوندمو ترجمه کردم که خبر این بود : بعد از پخش فصل یک سریال زیبا گیم آف ترونز فروش کتابا و رمانیای نغمه یخ و آتش به تعداد خیلی خیلی زیادی افزایش یافته . یعنی هر 2 به همدیگه لطف کردن . شاید اگه رمانو کتاب نبودن الآن سریال نمره زیر 9 داشت . ولی از اونجایی که مارتین کتابو خیلی مدت پیش نگارش و چاپ کرد و طرفداراشم خیلی زیاد شدن سریال تونست توجه خیلی از آثار فانتزی رو به کتاب و رمانش جلب کنه . این یه واقعیته . رمان خیلی متفاوت نگارش شده . طوری که همه چی توش گفته میشه . کم نداره چیزی . ولی به دلیل تایم و زمان بندی خیلی از این حرفا و اشاره ها توی سریال گفته نشدن .
  8. Ars Stormborn

    رویاهای دنیای نغمه یخ و آتش

    من یه بار یه خواب به شدت ترسناک دیدم که اصن منجمد شده بودم . توی کتاب وقتی آدره و وایت واکراش از کنار سم رد میشنو یادتون میاد دیگه ؟؟؟؟ اول تو خونه بودم لباسمم شبیه نگهبانای شب بود . ( آخه همون شب واسه هالووین یه لباس شبیه نگهبانای شب پوشیده بودم . ) بعد دیدینم دیگه آدم تو خواب فراموشی میگیره . اصن یادم نمیمود چنین صحنه ای . از خونه رفتم بیرون . درو که باز کردم همه جا پر برف بود و بعدم کوچمون دیگه انقدر خونه نداشت . بیرون خونه یکی از دوستامو دیدم که اونم لباس نگهبانای شبو پوشیده بود که داشت پیاده میومد سمتم . حالا خانواده و چند تن از آشنا ها هم تو خونه داشتن حرف میزدن و .... . از خونمون کم کم دور شدیم که دیگه معلوم نبود اصن . همه جاام غبار و طوفان برف بود . همینطوری داشتم با دوستم حرف میزدیم میرفتیم که یهو صدای یه شیپور اومد . اونم عین همون شیپور توی سریال . بعدش منو دوستم وایستادیم و هیچیم نگفتیم و فقط همو نگاه کردیم . صدای دومین شیپور اومد و منو دوستم گفتیم وحشیا دارن نزدیک میشنو راهمون به یه سمت دیگه تغییر دادیم . صدای سومین شیپور اومد منو دوستم خوشکمون زد . اینورو اونورو نگاه کردیم با ترس . بعد دوستم داد زد : راااااااااان ( فرار ) . بعد 2 تامون دوییدیم سمت عقب که مثلا حالا برسیم به خونه . هی دوییدیم هی دوییدیم . یهو چنتا وایت جلومون دیدیم . شمشیرمونو در آوردیم سرشونو زدیم اونم با خیلی زحمت بعد بازم هی دوییدیم که صدای اسب شنیدیم . همونطوری عقبو نگاه کردیم دیدیم چنتا آدر دارن با اسب نزدیک میشن . همونطوریم هی جیغ میکشیدن . پشتشونم وایتا داشتن همراهیشون میکردن . 8 تا 10 تا آدر بودن با اسب که داشتن میومدن . خونه رو دیدیم . رفتیم طرفش . درم باز بود . یکی از آدرا شروع کرد به جیغ کشیدن ( یالا ارس ( aras اسمم ) یالا ) . خیلیم ترسناک میگفتش ها . هی پشت هم میگفت یالا ارس یالا . دیگه خیلی ترسناک شده بود که هی دوییدیم . بقیشم اینجوری شد که دوستم از 4 تا پله ی جلو خونمون رفت بالا رفت تو من تا پامو بلند کردم بپرم رو پله پام کشیده شد و افتادم رو زمینو آدره شمشیرشو برد بالا و من با فریاد از خواب پریدم . :دی :دی :دی :دی . از این ترسناک تر کسی دیده تا حالا ؟؟ نه خدایی . همون موقع که صدای سومین شیپوره اومد من زهرم ترکیده بود . دیگه اون آدرا رو دیده بودم هیچوقت تو زندگیم نبود که انقدر بترسم . :دی :دی :دی :دی .
  9. خدایان کهن خیلی خیلی سنتیه . پیروان و خدای نور هم به چشم ساحره میبینم . بیشتر از همه خدای بی چهره و خدای بی نهایت چهره واقعی تر و جالب تر هست . خدای مرگ و خدای بی نهایت چهره خیلی در کل مبحثاب جالبی هستن . از انجمن مردان بی چهره گرفته و تا خونه سیاه و سفید . پس من خدای بی نهایت چهره و خدای مرگ رو ترجیح میدم .
  10. Ars Stormborn

    رازهای ناگفته زندگی و مرگ پرنس ریگار

    مگه ظاهر تعیین کننده است؟؟!!! اتفاقا مخصوصا شبیه اون نیست تا خواننده ها نتوانند حدس بزنند من مطمئنم حالا ببینید فکر نمیکنم . اصن همچین چیزی ممکن نیستش . البته اون داستانایی که ادارد بچه رو برداشته و رفته یه چیزایی ممکنه برسونه . ولی نمیتونه اثبات کنه اینو . بعد الآن جان سنش اونقدر کم نیستش . یعنی دنریس از جان این همه بزرگ تره ؟؟ حداقلش ازش 3 سال ممکنه بزرگار باشه . اما دیگه اقدر که مثلا 8 سال باشه نه . اگه ام اینطوری باشه که دنی از جان 8 سال بزرگتر باشه بهتره فکر با هم بودنشونو از ذهنمون بیرون کنیم . من فکر میکنم داریو دوباره دنی و دروگون رو پیدا کنه . خیلی همه چی پیچیده شد . نمیشه انقدر راحت بگیم . فقط باید بیستیم تا ببینیم . .
  11. Ars Stormborn

    خودتان را معرفی کنید .

    BLOOD AND FIRE
  12. Ars Stormborn

    رازهای ناگفته زندگی و مرگ پرنس ریگار

    در ضمن در این باره که جان بچه ریگار باشه به نظرم یه چیز غیر ممکنه . چون حتی یک درصد از ظاهر جان مثه یه تارگاریان نیستش . نمیتونه بچه ریگار باشه . من فکر میکنم اینم یکی از ابهامای طرفدارا و فنا هست .
  13. Ars Stormborn

    رازهای ناگفته زندگی و مرگ پرنس ریگار

    من یک سوالی داشتم لردها . آیا ممکنه به نظرتون ریگار دوباره زنده بشه ؟؟؟؟
  14. Ars Stormborn

    گمانه زنی های فصل 4 سریال

    اژدهایانم احساس خطر میکنن . همش دارن غرش میکنن . هیــــــــــس ساکت . میزنه به سرشونا . بعله و منم با همون اژدهاها بیامو یه دراکاریس بگمو شماام به یه جایی نازل کنم . :دی :دی . این چه حرفیه آخه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یه حرفایی میزنه که به من تارگارین بر میخوره ها . آرزوئه دیگه عزیز من، اصلاً هدف این بوده که تارگرین ها بهشون بر بخوره. حالا دیگه جهنم و ضرر معمولیم بمیره راضیم. الآن اژدهایانم دارن احساس خطر میکنن . هیــــس ساکت . اینا اعصاب مصــــاب ندارن . حمله میکنن هر 4 تا قاره رو با هم میزنن میسوزوننا . حالا ما گفتیم . ماام بهشون دستور ندیم اینا خود سر عمل میکنن .
  15. Ars Stormborn

    گمانه زنی های فصل 4 سریال

    من واقعا تا حالا انقدر ندیده بودم یکی عین من در رابطه با سریال آرزو داشته باشه! یعنی با آرزوهام مو نمیزد در حال خوندنش تعجب کردم! راستی شما من رو به چشم یک سوال میبینید؟: آخه اشاره کردین که بنده سوال جالبی هستم!: میشه توضیح بدید؟: :دی :دی . بابا شما ها دیگه زیادی دلتون خوشه ها . اصن خود کتا به جمله معروف داره : « واقعیت همیشه اون چیزی نیست که فکر می کنی و داستان هیچ وقت ان طوری که تو دوست داری پیش نمیره . » بیخودی دلتونو خوش نکنید . درسته که جاکن هاکار میاد . برنم یه کسیو پیدا میکنه که من دیوانشم . ولی دیگه تمقدر تخیلی ؟؟؟؟ مگه دنی دیوانست که دور بزنه کله ازوزو بره این ورش ( تازه این همه راهم اومده ) بعد بره به جزایر آهنین حمله کنه و بعدم بره پیش جانو دست در دست هم بزارن ؟؟ دیگه انقدر تخیلی ؟؟ قشنگ ترین چز میتونه این باشه تو فصل چهار که جافری یا تایووین یکیشون بمیرن . وگرنه بقیه چیزا از ذهن دوره اصن . مخصوصا با این روال . مردم چه دل خوشن . .
×