رفتن به مطلب

طرفدار نسبی استارکها

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    75
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روزهای برنده

    1

طرفدار نسبی استارکها آخرین بار در تاریخ ژوئن 10 2019 مقام اول روز را به دست آورده است

طرفدار نسبی استارکها یک محتوا با بیشترین امتیاز داشته است!

اعتبار در انجمن

44

اطلاعات شخصی

  • مرز اسپویل من
    کتاب پنجم

آخرین بازدید کنندگان پروفایل

359 بازدید کننده پروفایل
  1. طرفدار نسبی استارکها

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    من که از سانسا دفاع نکردم.سانسا رو عالی نمیدونم ولی قطعا بهتر از دنریسه. البته سانسای سریال با اینکه برخلاف گفته شما چند جا عملکرد عاقلانه و هوشمندانه دیدیم ازش (نبرد حرامزاده ها و فهمیدن نقشه عدم پیوستن ارتش سرسی به ارتش زندگان و مخالفت با اعتماد به دنیس) عملا خیلی خوب کاراکتر و روند رشدش قشنگ و قوی نیست. در واقع جوریه که اصلا نه حس مثبتی دارم بهش نه حس منفی. تو کتاب هم که اصلا این ماجراها سرش نیومده. از سریال هم که پستام رو بخونی میبینی چقدر ناراضیم. درباره انتخاب سانسا به ملکه شمال هم کو تو همین تاپیک پست اولم هم گفتم. حتی با اینکه از مدکویین شدن دنریس خوشحالم ولی انقدر بد و بی منطق این روند رو نشون دادن که عملا کسی دیوونه خطابش نمیکنه و مسخره شده الان و منم بدم اومد. اما این که دنریس رو مثبت میدونید رو بحث نمیکنم. بحث اضافیه. قبلا بحث شده. اما یه نکته ای رو بگم همین پایان هم اگر درست و بدون عجله و تو زمان بیشتر و با تکنیک بیشتر و شخصیت پردازی بیشتر بهش پرداخته میشد، خیلی هایی که از سرنوشت کاراکترها عصبانی اند اما از سریال راضی میشدن. خیلی ها که عاشق دنریس!!! هستند هم راضی میشدن به شرطی که درست میومد جلو. حال این افراد تاحدی برای من قابل درکه. من تو حق و ناحق بودن کاراکترها حتی موافق کتاب ها هم نیستم اما روند داستان کتاب بسیار قوی و جالبه برام. من استنیس رو بهترین و برحق ترین شاه میدونستم بین گزینه ها. اما با دیوونه و ظالم شدنش و کشته شدنش (که تو سریاله فقط و کتاب نرسیده هنوز به اینجا) مشکلی نداشتم اگرررررر تو یه روند معقول و پیوسته نشون میدادنش. نه حالتی که سریال نشون داد و کلا هاج و واج مونده بودم که این استنیس چجوری و چرا اصلن به این جا رسید که این کار رو با دخترش کرد و اونجوری خودش رو زد به لشکر رمزی؟؟؟ با رسیدنش به این نقطه مشکلی نداشتم. روند منطقی میخواستم که .... بحث دنریس هم همینه طفداراش میگن چرا اونهمه شخصیت پردازی تو دو اپیزود و بدون مقدمه اینجوری شد.
  2. طرفدار نسبی استارکها

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    ریگار که پدرکشتگی ندارم باهاش کاراکترش و داستانش اینه و توضیح هم دادم که هر احتمالی رو هم بگیری (هر احتمالی که به نظر من میرسه) بازم آدم مزخرفیه که جرقه یه جنگ رو به دلایل خودخواهانه زده که البته توضیح دادم و همچنین گفتم که برخلاف اون دیالوگ مسخره دو قسمت قبل تیریون که گفت اون همه جنگ و کشتار به خاطر اینکه رابرت کسی رو دوست داشت که اون دوستش نداشت، جنگ بعد از ربوده شدن لیانا شروع نشد اون فقط حکم دینامیت رو داشت. اصلش به خاطر مدکینگ و آتیش زدن استارک ها و دخواست سر ند و رابرت از جان ارن بود. همون مدکینگی که دنریسی که شما میگی مظلومه با وجود اینکه هی میگه بابام ظالم بود اما همچنان ادعا میکنه کسایی که باباش رو کنار زدن غاصب و ظالم اند و حق هفت پادشاهی مال اونه و وقتی به حقش رسید غاصب ها و نابود میکنه (به کرات در سریال اینو گفته) غاصب ها یعنی ند استارک، یعنی جان ارن یعنی شمال یعنی ریورران. یعنی این خانوم کافی بود جلوش زانو نزنی و بگی تو هیچ حقی به تخت نداری زرت میزد میکشتت. فرقی نداشت حالا سرسی عوضی باشه یا ند شریف. نمونه برخورد اولیه اش با جان رو به یاد بیارید. باز هم برای جلوگیری از بحث ادامه نمیدم. اگر دوست داشتید و وقت داشتید، در این مود تو فروم بحث شده زیاد. کاربر king robert و stannis در این مود نظرات جالبی دارن وکتاب ها رو هم چون خوندن مطالبشون مستدله تا حد زیادی.
  3. طرفدار نسبی استارکها

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    در مورد مظلوم بودن تارگرین ها احتمالا جزییات سریال رو یادتون نمیاد. اینکه مد کینگ رو تقصیر برن میدونید هم نظر شماست که دلیل و پایه نداره حتی توسریال. و بیشتر تحت تاثیر این بخش مزخرف سریال که ریگار رو بی تقصیر و عاشق (اگر این عشقه تف تو عشق) نشون دادن قرار گرفتید. برای منحرف نشدن تاپیک بحث نمیکنم ولی تو تالار ها بگردین بحث های خوبی هست. این لینک هم یکیشه که نظر من هم توش هست. https://westeros.ir/forums/index.php?/topic/213-وقایع-پیرامون-قیام-رابرت/&page=4
  4. طرفدار نسبی استارکها

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    وااااای. موقعی که سانسا اعلام استقلال کرد داشتم از خنده میمردم? یعنی الان بقیه لرد های وستروس ضایت دادن که با وجود عدم داشتن تخت آهنین و پادشاه ، خودشون دوباره شاه انتخاب کنند و به جای اینکه خودشون شاه شن خودشون رو فرمانبردار یکی از شمال بکنن. بعد به اعلام استقلال سانسا هم رضایت دادن. چقدر بچه های گوگولی هستند. یعنی تصورش هم خنده داره??
  5. طرفدار نسبی استارکها

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    @mehdi7ra اژدها کجا مخالف اسکورپیون ها اومد اون صحنه و ببینید لطفا. اولا که اصلا میچرخن اسکورپیون ها تو سریال و مدت مانور دنریس هم زیاد بود دوما اونهمه کشتی تو تمام جهات بودن خطی واینستادن که! در مورد حق و ناحق هم نمیخوام بحث کنم چون طولانی میشه و تو فروم های دیگه بحث شده تا حد زیاد. به دو نکته بسنده میکنم. حتی اگر (اگر اگر) بزرگسالان و مردان شهر رو مستحق سوختن بدونیم زن و بچه مستحق این حالت نیستن. البته اگر زن و بچه ها به عنوان سپر انسانی استفاده شن و هیچ چاره دیگه ای نباشه (تاکید میکنم هیچ چاره) چاره ای جز نابودیشون برای شکست دشمن که ممکنه بعدا به مراتب ظلم بیشتری بکنه نیست. و اینجا اصلا این حالت نیست .بماند که دنریس رو ظالم میدونم حتی قبل این قسمت البته سرسی ظالم تره. در مورد اژدها خودتون دارید میگید ذوب کرد نه منفجر. فیلم و ببینید دروازه شهر رو با دیوار دور و اطرافش منفجر میکنه. برج رو تو دکیپ مثل موشک نقطه زن میترکونه. هارنهال پنچره ومنفذ داره آتیش توش نفوذ میکنه و همه چیز رو ذوب میکنه. این منطقیه. اژدها هم راه برخورد باهاش هست به خصوص اگر بدونی داره میاد و کلی وقت داشته باشی. مثل کاری که دورن کرد با اگان که تازه اون موقع کل ارتش وستروس رو هم داشت.
  6. طرفدار نسبی استارکها

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    کل کامنتت (که تقیبا با همه اش موافقم) یک طرف این یه تیکه یه طرف. حرف دل منو زدی (نمیخواستم وارد بحث خوبی و بدی و ظالم و مظلوم کاراکترها و عوض کردنشون تو سریال بشم)
  7. طرفدار نسبی استارکها

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    @Momomo دوست عزیز انقدر تند حرف زدن لازم نیست شما خوشت اومده من نه. نظرم رو گفتم.بحث اصول اخلاقی و خوب و بد هم نیست که حساس بشم روش.روی اون اصلا بحث نمیکنم اینجا. قضیه منطق و قشنگی فیلمنامه هست. اگر خوشتون اومده که خب خیلی خوب. ببینید دوباره لذتش رو ببرید. درباره فیلمنامه لازم نیست فیلمنامه جدید بنویسم. چون اونطوری کلا سرنوشت کاراکتر ها اصلا اینجوری نبود و متهم میشم که چون پایان کاراکتر ها مطابق میلم نبوده ناراحتم. همین سر نوشت رو میشد قشنگ تر درآورد به راحتی. تو قسمت قبل از فاصله چند صد متری و ریگال روی هوا بود به راحتی سه تا تیر پشت سر هم میخوره. یعنی با توجه به اینکه اسکورپیون ها طول میکشه مسلح شدنشون پس سه تا کشتی متفاوت به راحتی زدنش. این تصور برای من بوجود اومد که با توجه به اونهمه کشتی تو آب که مجهزند و اونهمه اسکورپیون روی برج ها رسما دیگه دروگون بی مصرفه. اما در کمال تعجب میبینیم کلا منطق تو دو قسمت عوض میشه و لابد برای سورپرایز مخاطب دروگون تو فاصله چند متری اونهمه کشتی و اونهمه اسکورپیون روی برج ها حرکت میکنه و غیر یکی دو تیر که میاد سمتش و ملکه با مهارت تمام جاخالی میدن بقیه فلج شدن و تیر نمیزنن. به جای این که انقدر مسخره این کار رو بکنن حداقل میتونستن کشتی ها ی دنریس و منجنیق وارد بکنن یا حتی میتونستن آتیش وحشی رو که تیریون باهاش آشنا هست بیارن وسط که جلوی اسکورپیون ها وایستن و بعد دنریس بیاد وسط. یا حتی راه های مخفی که واریس آشنا بود قبل از خیانتش به دنریس به عنوان تاکتیک میگفت. گلدن کمپانی که دقیقا چی بود؟ بزرگترین قدرت نظامی مزدوری اسوس پشم؟؟؟ در مورد رویارویی یورون و جیمی و هاوند و ماونتین. یورون یهویی از آب میاد بیرون تک و تنها دقیقا تو ورودی راه مخفی!!!. و از اون طرف هاوند میزاره سرسی خوشگل رد شه ار بغلش درحالی که با یه ضربه میتونه کارش رو تمومکنه در حالی که میدونه برای اریا چقدر مهمه و تو قسمت های قبلی هاوند رو شیفته اریا نشون دادن و تو این قسمت عملا جون اریبا رو نجات داد. این دوتا باگ رو میشد به راحتی ادغام کرد اینجوری که یورون بعد از نابودی کشتیش با چند تا نیرو عقب نشینی کنه به رد کیپ و ماونتین و سرسی و بقیه محافظ ها هم جیمی رو ببینن و بعد با هم در حال فرار به یورون و نیرو هاش بخورنو یورون که سرسی رو با جیمی لبینه (حتی میشه تلمیحا و با نگاه متوجه قضیه بچه بشه) و درگیر شن اونموقع هاوند هم بیاد و با ماونتین درگیر شه و بعد عین چیزی که دیدیم همه بمیرن و اون صحنه مشمیز کننده بغل سرسی و جیمی. اینا دو نمونه ایراد بود که همین الان فکر کردم که تا حدی منطقی ترش کنم در حد دو دقیقه وقت داشتم نه چند ماه!!! مثل نویسنده ها. در مورد کاراکتر ها به خصوص مسخرگی یورون که اصلا‌ حرفی نمیشه زد. یه نکته هم در مورد دنریس. من این قسمت رو منتظر بودم که ببینم دنریس رو دیوانه نشون میدن یا نه و خوشبختانه نشون دادن و خیلی حال کردم. اما انقدر شورش کردن که... به قول یکی از کامنت های بالا وقتی راحت برده و بدون تلفات به جای انتقام مستقیم از سرسی و رفتن به رد کیپ این چکاریه؟ میشد نشوت داد که تسلیم نشدن و یه تلفات اساسی گرفتن از دنریس حتی شاید مرگ گری ورم و بعدش تسلیم بشن و اونموقع بزنه به سر دنریس که حتی زن و بچه ها رو هم بسوزونه. این حالت توی این قسمت به خصوص وقتی دیشبش خیلی راحت قبول کرده که در صورت زنگ زدن حمله نکنه منطقی نیست راستی کسی فکر نمیکنه آتیش اژدها رو مسخره نشون دادن؟؟ تی ان تی هم انقدر قدرت تخریب نداره (البته اون سبز ها که منفجر میشد اتیش وحشی های سرسی بود اون که درست). باید اتیش بزنه ساختمون سنگی و دروازه و دیوار شهرو نه اینکه منفجر کنه. حالا بحث نایت کینگ رو گفتبم با جادوش قوی کرده اژدها رو که تونست دیوار رو بترکونه ولی این چی؟ تو کتاب سامر هال مگه پا برجا نمونده بعد از اتیش اژدها؟
  8. طرفدار نسبی استارکها

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    با اینکه از دنریس حالم به هم میخوره و یه ظالم تمام عیار میدونمش (حتی قبل این قسمت) و دوست داشتم اینجوری نشونش بدن اما به شدت مزخرف و احمقانه بود. دو تا بچه شاید بهتر میتونستن بنویسن این قسمتو.
  9. طرفدار نسبی استارکها

    قسمت پنجم: Eastwatch

    ببخشید درباره پست قبلیم باید یه توضیح بدم. من اشتباه فکر کردم که با خانوادش کشته شد اکسل فلورنت در حالی که این طور نیست. اون کسایی که کنارشن خانوادش نیستن. من فکر کردم خانوادش هستن. چون نوشتید دخترش من فکر کردم دختر اکسل فلورنت. چه شتباه مضحکی کردم پس در این مورد (کشتن اعضای خانواده کنار هم) همچنان استنیس مبراست و دنریس پیشتاز
  10. طرفدار نسبی استارکها

    قسمت پنجم: Eastwatch

    منظورم استنیس سریال بود اعتقاد نداشتن به خدای مورد نظر شما خیانت محسوب نمیشه دلیل آتش زدن نزدیکانش(برادر زن و دخترش) دقیقا به چه علت بود جز دیوانگی استنیس آدما رو کباب میکرد حداقل 10 دقیقه طول میکشید تا یکی ذره ذره جون بده اگه این شکنجه نیست اسمش چیه اکسل فلورنت تو کتاب این اتفاق براش نمیفته. اما در مورد سریال هم دلیل کشتنش رو اعتقاد نداشتن به خدای استنیس نمیگه. میگه من بهش گفتم بت هاش رو از بین ببره قبول نکرد. در واقع عمومی داشت مخالفت میکرد با آیین و قانونی که گذاشته بود. (کاری به درستی یا نادرستی دینش ندارم) دلیل این مدعا هم که دلیل کشتن هاش صرفا مخالفت با خداش نیست سر داووس هست. اون که من یادم نمیاد هیچ جا به خدای نور اعلام ایمان کرده باشه اما نه تنها از این بابت مجازات نشد بلکه دست پادشاه بود. البته من اصراری بر دفاع از استنیس سریال ندارم. اگر تو کتاب هم چیزی شبیه به کارش در مورد گندری هست بگید. (من کتاب رو نخوندم اما ویکی انگلیسی و فروم و ... گشتم کلیات رو میدونم) البته ازتون خیلی ممنونم این نکته رو اعلام کردید که که اکسل فلورنت رو در کنار خانوادش کشت. حتی اگر خانوادش هم اصرار بر نگه داشتن بت و قانون شکنی داشتن باز هم کارش(نشون دادن زجر کشیدن اونا در حال سوختن به اکسل فلورنت) وحشتناکه و حتی میشه گفت بدتره نسبت به دنریس. من یادم رفته بود و توجهی نداشتم به این موضوع. ممنون نکته: مراجعه شه به پست بعدیم این ده دقیقه درست نیست همونطور که تصور لحظه ای مردن توسط اژدها هم درست نیست. دلیلم هم خود سریاله تو همون سوزوندن اکسل فلورنت اگر ببینید خیلی سریع میسوزن و تموم میشه . البته مثلا پادشاه اونطرف دیوار هم طول کشید ولی اژدها هم یهو نمیسوزونه هم تو سکانس اعدام واضحه و هم تو سکانس نبرد. صدالبته با اژدها دردش کمتره و سریعتر تموم میشه. اما بحث من اصلا سر درد نیست. اگر درد موقع کشتن بد باشه پس اعدام (طناب دار) هم بد هست. در حالی که الان تو دنیا قطعا زدن گردن بدتر حساب میشه. بحث قانون نبودن و مرسوم نبودن این امره. و در واقع فقط روش خودشه.چون فقط خودش اژدها داره و یه قدرت نمایی هست. در حالی که استنیس کلا میشه گفت قانون رو از گردن زدن به آتیش زدن تغییر داد. بازم یه نکته ای رو بگم من اصلا مشکلی با کشتن این دو لرد توسط دنریس ندارم. مشکل با نحوه کارش هست. حتی تا حدی میتونم با آتیش زدنه کنار بیام ولی اونطوری پدر و پسر کنار هم .
  11. طرفدار نسبی استارکها

    قسمت پنجم: Eastwatch

    اولا که من نگفتم دنریس دیوانه هست. من بحث تو تاپیک های دیگه درباره دنریس کردم. خیلی هم نمیخوام وارد بحث شم. اما همین قدر بگم کار دیوانه وار فرق داره با دیوانه بودن. کار این دختر در "آتیش زدن" به خصوص کنار هم پدر و پسر اشتباه بود. در ضمن این دو نفر حداقل به دنریس خیانت نکردن. شاید بگیم به اولنا ولی به دنریس تعهدی نداشتن. انتخاب بین اولنا بود و سرسی که سرسی رو انتخاب کردن. صد البته انتخاب ظالمانه ای هست بعد از اون همه کشت و کشتاری که سرسی کرد. البته اصلا دلم به حال اولنا و تایرل ها نمیسوزه چون چیزی که عوض داره گله نداره (جنگ پنج پادشاه) دوم اینکه من اصلا تو این سریال و کتاب طرفدار مطلق کسی نیستم چون کلا کاراکتر درست و حسابی تقریبا نیست. اونایی هم که کار " خیلی "غلطی انجام ندادن تا حالا یا هنوز تمام داستانشون رو نشده(مثل ادارد که یه حس رو اعصابی بهم میگه سر ماجرای لیانا آخرش معلوم میشه که دلش به حال عشق خواهرش سوخته ) یا تو موقعیت انتخاب خیلی سخت (بین غلطی که به نغعشونه و درستی که به ضرر خودشون و خاندانشونه) قرار نگرفتن. (مثل برن). اما مقایسه استارک ها با تارگرین ها خنده داره در مورد اشرافی گری و ارباب رعیتی و فساد هم که دوست عزیز مطمئنی تارگرین ها رو میشناسی؟؟ یعنی جوری نوشتی گفتم تارگرین ها (از جمله دنریس) با مردمشون سر یه سفره نون تلیت میکنن .با احترام اصلا دلیلی برای بحث نمیبینم. (قصدم هم تمسخر نبود. من باب تنوع و خنده این شکلک ها و گذاشتم. ناراحت نشید.) دوستی هم که گفتن استنیس قابل مقایسه تره با مدکینگ باید دید کدوم مدنظرشونه. استنیس کتاب یا استنیس سریال؟؟؟ اگر اون آتیش زدن شیرین رو کنار بذاریم و اشتباه بزرگش در تصمیم به قتل گندری و مجازات داووس به خاطر فرای دادنش (البته تو کتاب در مورد حرامزاده رابرت ظاهرا شک داشت و تصمیم نگرفته بود) که در این صورت دیگه تقریبا کاری با استنیس سریال نداریم اون موقع دیگه اصلا هیچ شباهتی به مدکینگ نداره. آتیش زدن کسایی که بهش خیانت کردن (به معنای کلمه خیانت کردن) به خاطر اعتقاد جدیدش به اون دین بود. کاری ندارم در مورد اون دین و ... . اما حداقل حداقل حداقلش هر طوری حساب کنیم چطوری میگید کارش از دنریس بدتره؟ مگه شکنجه میکرد استنیس؟ (از منبع کتاب بگید یا سریال چون ممکنه یادم رفته باشه) حالا چون اژدها داره دنریس با اژدها میسوزونه سوزوندن حساب نمیشه و اعدام میشه؟ خوبه تو سریال هم دادشون رو شنیدیم. البته در مورد استنیس سریال با کار آخرش و اون تصمیمش در موردگندری قطعا به پادشاه دیوانه نزدیک شد.البته فاصله اش باهاش خلی زیاده و همچنین فاصله اش با ریگارو اگر دنریس به شمال حمله کنه (در سریال) دنریس هم گوی سبقت رو می رباید )
  12. طرفدار نسبی استارکها

    قسمت پنجم: Eastwatch

    این حالت تبرئه ریگار که داره موج میشه و به خصوص با این کاری که تو سریال انجام شد واقعا مشمئز کننده هست.(منظورم شخص شما نیست و نمیگم شما داری ریگار رو تبرئه میکنی. کلی دارم میگم) اولا که هنوز تو کتاب صراحتا به این موضوع اشاره نشده که دزدیده نشده اما فرض میگیریم که اینطور باشه و لیانا با رضایت خودش رفته. در این صورت اون هم یه احمق خودخواه هست مثل ریگار. واقعا نمیدونستن که این قضیه بیخ پیدا میکنه؟ خاندان خودش رو نمیشناخت لیانا؟ ریگار چطور؟ نه استارک ها ساکت میموندن (و حق هم داشتن بدون هیچ اطلاعی بهشون این اقدام یعنی فرار! اتفاق افتاده و آبروشون رفته) و نه مدکینگ کسی هست که عقل داشته باشه و این اوضاع رو سامان بده. در این حالت یعنی فرض میکنیم عشق فقط باشه نه دلایل ماورایی (مثل شاهزاده موعود و ...) حتی اگر از بی آبرو کردن سه خاندان (استارک، باراتیون و مارتل که آخری با این کار سریال خیلی بدتر بی آبرو شدن) هم بگذریم این نهایت ظلم و خودخواهیه که با این که میدونی کارت به جنگ کشیده شده و تقصیر از تو و خاندانت هست بازم با پررویی تمام به جای سعی در ختم کردن موضوع میای ارتش پدر ظالمت رو سازمان میدی تا اونایی که بر علیه ظلم پدرت قیام کردن رو تار و مار کنی. اما فرض کنیم که ریگار و لیانا دلیلشون این بوده که میدونستن بچشون جان هست و شاهزاده موعود و ... اولا که اصل همین مطلب رو چجوری مطمئن شدن؟ با یه پیشگویی؟ ریگار اولش فکر میکرد خودشه بعد فکر کرد پسرش اگان چه تضمینی بود که این بار هم اشتباه نکنه؟ اونم با بهای خون هزاران نفر. اما فرض بگیریم پیشگویی دیده خواب دیده اصلا شده مثل برن سبزبین باز هم توجیه نمیکنه که برای به وقوع پیوستن یه پیش بینی اونم از راه احتمالی خودت یه کشور رو به فنا بدی. به خصوص اینکه با اینکار کشور رو تو مواجهه با اون نبرد اصلی ضعیف هم میکنی. (چند نفر کشته شدن تو این قیام رابرت و سالهای بعدش؟ اگر زنده بودن چقدر میتونستن مفید باشن!!) با تمام این حال بازم میگیم آقا اصلا مثل روز براش روشن بوده که این بچه اش همون پرنس موعود هست. بابا لامصب از زمان زندانی شدن برندن استارک تا احضار پدرش به کینگزلندینگ سه ماه هست (اگر اشتباه میگم اشاره کنید. چون خونده بودم ولی یادم نمیاد کجا) تو این سه ماه نمیتونستی یه غلطی بکنی؟؟ اگر ازدواج هم کرده بودی که دیگه بهتر حداقل میتونستی با استارک ها مذاکه کنی تا کار به قیام نکشه. یه شورا تشکیل میدادی تا پدرت خلع شه. اما نه تنها اینکار رو میکنه بلکه بعد از فهمیدن اینکه قیام شده هم کاری نمیکنه و منتظره تا قیام سرکوب شه تا جایی که چاره ای نمیبینه خودش میاد وسط. اما انقدر شرافت هم نداره که نذاره کلی خون این وسط از بین بره. چرا میگم نداره؟ چون اگر فرض کنیم آینده رو نمیدونسته پس قاعدتا نباید میدونسته که رابرت میتونه بکشتش . میتونست با دعوت به دوئل قضیه رو تموم کنه. اگر خودش میبرد که هیچ اگر رابرت میبرد حداقل اینهمه سرباز کشته نمیشدن. اگر بگیم هم که آینده رو میدون ه که دیگه صد برابر بدتر. تو که میدونی تو این نبرد میمیری بذار خونریزی نشه. اینا رو گفتم نه برای اینکه تئوری سازی کنم. برای این که بگم هیچ راه گریزی از ظالم بودن این ریگار نیست. ه چقدر هم که عجیب و غریب درنظر بگیریم و معیارهای اخلاقی و انسانی رو چپ و راست کنیم. ************************ یه نکته ای که کسی اشاره نکرد تو این اپیزود اونم مکالمه سرسی و جیمی بود که اون جا میگه دنریس ارتش و اژدها داره اگر بخوایم شکست بدیمش باید باهوش باشیم. "باید جوری باهاش بجنگیم که اگر پدر بود اونطوری میجنگید" و لبخند بعدش. بحث سر اینه که من به شدت منتظرم ببینم چه میکنه. چون حدسم اینه که همونطور که تایوین ابایی از عروسی سرخ نداشت فکر نکنم سرسی هم ابایی داشته باشه از اینکه تو ملاقات با دنریس و یا ...با کلک اون رو بکشه و یا حتی از مردان بیچهره استفاده کنه. در مورد تارلی ها هم با اینکه از دنریس متنفرم اما تارلی کشته شدنش فکر نکنم غلط بوده باشه. چون تسلیم هم نمیشد اگر زنده میموند تعهدی به عدم شورش هم نداشت. اما بحث سر دو چیزه اولا این سریع کشتن دور از عقله با این شکی که پدر موقع زانو نزدن پسرش داشت و با شکی که خود پسر هم داشت کافی بود چند روزی بهشون فرصت بده تا اون جو میدون جنگ بخوابه اگر همچنان نپذیرفتن اونموقع. اما باز هم نمیشه سر کشتنشون خرده گرفت اما مورد دوم که خیلی مهمه این نوع کشتنه. چون اژدها داری باید آتیش بزنی؟ مجازات تو وستوس و قانونش گردن زدنه. میخوای شعار خاندان قلدرت رو به رخ بکشی؟ اصلا باشه آتیش بزن اما پدر و پسر کنار هم؟؟؟؟؟؟؟ جداشون کن که زجر هم رو نبینن. حقا که دختر همون پادشاه دیوانه ای.
  13. طرفدار نسبی استارکها

    قسمت چهارم، Book of the Stranger

    در مورد تلاش ها برای خوب نشون دادن دنریس من که رسما هیچ استدلالی تو حرف ها ندیدم اما بازم برای منحرف نشدن بحث، ارجاع میدم به همون تاپیک هایی که عرض کردم و تقریبا بیشتر حرف ها اونجا زده شده اما در مورد دو حرف دوستان که مربوطه به این تاپیک "آلونک هایی از جنس حصیر و بوریا با سقف هایی پارچه ای از جنس کنف و کتان و کرباس !!! " ترجیح میدم اطلاعات کتابی نداشته باشم تا اینکه همین قسمت رو هم خوب ندیده باشم واظهار نظر کنم. عزیز جان ببین اون سکانس رو .قبل از سوختن دوربین کامل سقف رو نشون میده اونهمه چوب و ستون رو نمیبینی؟ اونهمه چوب کار شده تو سقف رو نمیبینی؟ منم نگفتم که آجر و بلوک بتنی گذاشتن که!!!! چند تا کال وقتی دارن فرار میکنن چوب درحال آتیش گرفتن میریزه رو سرشون و میفتن. نکنه کتان در حال سوختن اینطوری میفته ونابود میکنه این آدم های قوی هیکل رو؟؟؟ @کال مصطفی: بنده هم قصد بی احترامی ندارم و پاراگراف آخر رو هم فقط به خاطر کنایه شدیدتون که به بچه ها زدید نوشتم در مورد زنده شدن جان اولا جان کاراکتر مورد علاقه ام نیست (البته نه اینکه از زنده شدنش ناراحت بشم ولی آنچنان هم شیرین نبود برام) ثانیا بنده هم نظر به آبکی بودن دارم نه به خاطر اینکه با زنده شدن کاراکتر تو داستان ها مخالف باشم بلکه این به سخره گرفتن مرگ و اینکه زرتی با یه ورد از مرگ برمیگردن (ولی این ورد رو خیلی های دیگه استفاده نمیشه و اصلا فراگیر نشده با توجه به اینکه این واقعه عجیب قاعدتا باید خیلی سریع منتشر شه حتی تو جامعه قرون وسطایی و در حال جنگ) خیلی نا مانوس از آب دراومده در مورد اینکه نویسنده اون رو وارث میدونه ؛ نویسنده به خیلی چیز های دیگه معتقده. مگه هرچی میگه حتما درستن و باید قبولشون کنیم؟ مثلا این همه صحنه های ج.ن.س.ی آورده باید قبولشون کنم و بگم حتما لازم بوده؟ و... من وقتی یه سری وقایع خیالی شرح میدم و استنتاجم درست خلاف اون وقایعه دیگه نمیشه گفت چون من اون وقایع رو ساختم پس استنتاجم هم درسته.خالق دنیای فانتزی فقط میتونه وقایع رو بسازه و تحمیل کنه نه تحلیل خودش رو. امیدوارم منظورم رو رسونده باشم
  14. طرفدار نسبی استارکها

    قسمت چهارم، Book of the Stranger

    @Queen nymeria: "واقعا چرا انتظار فروتنی از بعضی کاراکترها دارید؟یه جوری میگید دختر مغرور که انگار باید الان بره سرشو بزاره زمین بمیره بخاطر اینکه مغروره.همه ی کاراکترها مغرورن فقط مقدارش تفاوت داره. 13 سال یه داستان در مورد خانوادش شنیده اینکه برادرش انسان فوق العاده ای بوده و نمیدونیم ویسریس و گاردی که همراهشون بوده در مورد ایریس چه داستانهایی تعریف کردن و از اتفاقاتی که افتاده چه چیزهایی رو گفتن و چه چیزهایی رو نگفتن بهش حالا یه نفر بیاد بگه خانوادت بد بودن باید درجا قبول کنه؟بگه آره حق با توئه؟نخیر هیچ انسانی به سرعت دیدگاهشو راجع به انسانهایی که دوستشون داره تغییر نمیده ولی به فکر فرو میره" 13 سال کی گفته بهش این داستان ها رو؟ داداشی که حاضر شد بدتش دست یه وحشی و داداشی که میگفت اگر لازم باشه میدتش دست تمام سرباز های اون وحشی! بعد گفته های این برادر رو کرده چراغ راهش؟ و گفته هیچ کسی رو هم قبول نمیکنه مثلا باریستان سلمی که به وفاداری و صداقت معروفه (نمیگم شرافت چون از نظر من اصلا شریف نیست) وقتی بهش از تلاش ادارد برای نجات دنریس میگه قبول نمیکنه و اون رو هم غاصب میخونه. در ضمن اصلا فرض کنیم محبتش ! نسبت به برادرش باعث شده حرف های اون رو قبول کنه اما آدم عاقل وقتی میخواد کاری کنه که عواقبش جان هزاران هزار نفر رو درگیر میکنه اون هم بر اساس حرف یه نفر اونوقت حرف مخالف حرف خودش رو میشنوه نباید دست از غرو برداره و تامل و تحقیق کنه؟؟؟ حتی اگر حرف مخالف هم نشنوه وقتی همچین کار بزرگی میخواد بکنه و اینهمه آدم که اینطرف ایسوس گرفته رو ول کنه به امان خدا بره اون طرف کلی آدم هم اونور درگیر کنه نباید تحقیق کنه؟ اگر هم مطمئن نیست چرا باید اینطوری خودش رو وارث برحق بدونه؟ باز هم میگم در مورد دلایل اینکه دنریس ، ریگار و بیشتر خاندان تارگرین رو ظالم ، مغرور و طلبکار (و در مورد دنریس حماقت هم اضافه میشه) میدونیم در جا های مختلف بحث شده نمونه اش در "بحث اپیزودیک فصل پنجم اپیزود اول The Wars to Come" و "رازهای ناگفته زندگی و مرگ پرنس ریگار" و " وقایع پیرامون قیام رابرت" و ... بحث شده فک کنم بحث بیشتر میشه تکرار مکررات و این پست هم به حاشیه میره @ hamid.dnd: اگر دوست داشتی قسمت وقایع پیرامون قیام رابرت رو بخون و این پست هم نظر منه viewtopic.php?f=29&t=257&p=10214#p10214
  15. طرفدار نسبی استارکها

    قسمت چهارم، Book of the Stranger

    @Shahryar Stark : من دیگه واقعا نمیدونم چی بگم فکر کنم باید بذارم دوستان خودشون استدلال رو قضاوت کنند من که تو حرفاتون هیچ دلیلی ندیدم @تینا استارک : اگر کسی جنگ رو پیروز شه باعث بر حق بودنش نمیشه همونطور که اگر ببازه نشان از ناحق بودنش نیست ؛ اون بحثی هم که کردم (از نظر قدرت و در واقع قانون جنگل) منظورم این بود که حتی از اون نگاه هم (هر چند نگاه زو آزمایی و غلط) باز هم رابت محق بود
×