لیدی
اعضا-
تعداد ارسال ها
192 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های لیدی
-
من تا صدای نحسشو شنیدم صدای تلویزیونو قطع کردم پ.ن:رئال یکی خورد جبران کرد رئال هورااااااااااااااا
-
یه جا خوندم که قراره سال 2015 کتاب شش بیاد الان یادم نیست کجا
-
آخه جفری تازه 5 قسمته مرده، چرا فکر کردی بخاطر این با تیریون لجه؟ از اولش هم باهاش بد بود و هی تنفرش رو نشون می داد بهش وقتی وینترفل بودن، وقتی به عنوان دست اومد و تمام مدتی که دست بود وقتی که میخواستن سانسا رو بدن بهش من حتی حس می کنم اون تایوین بی احساس کمتر از سرسی تیریون رو اذیت کرده
-
به وینترفل: تا اینجا که خوندم همین جوری بود که گفتی ولی وقتی داووس تو استورمز اند میرسه به اردوگاه استنیس همش ذهنش درگیر اینه که ملیساندرا به استنیس نزدیک شده و تو چادر استنیس میمونه و فلان بعد جرات پرسیدن اینکه برای چی ملیساندرا تو چادر استنیس میمونه و اینا رو نداشت حس میکنم سریال فقط اتفاقات کتاب رو بزرگنمایی می کنه
-
راستی یه سوال زن استنیس تو کتاب هم اینقد کوله نسبت به رابطه ملیسندرا و استنیس؟! چقدر بی حسه و عجیبه! تا جایی که خودم خوندم چیزی در این مورد مطرح نشده هنوز کلا براتیون ها از همسر شانس نداشتن!!
-
همه دردسرها و جنگ و دعواها یه جوری به لیتل فینگر ختم میشه میتونه همین جوری که واسه همه این قضایا نقشه کشیده واسه مثلا سرنگون کردن کامل لنیسترها هم نقشه بکشه اگه واقعا سانسا رو دوست داره خب سانسا باهاش راه بیاد تا اونم یه نگاهی به اهداف سانسا بندازه این فرصته دیگه پی نوشت: البته که من فرض اولیه رو قبول ندارم و دوست داشتنی به معنای عشق این وسط نیست به نظرم
-
اگه پیتر به سانسا علاقه داشته باشه (!) که من به شخصه شک دارم به این موضوع سانسا خیلی احمقه اگه پسش بزنه فرصت از این بهتر ممکن نیست براش پیش بیاد، پیتر بیشتر از هزارتا شوالیه میتونه کمکش بده و انتقام خانوادش رو بگیره
-
قسمت خوبی بود پر از مکالمات دوتایی بود و تو اکثرش بعد احساسی غالب بود چقدر سکانس های مشترک جیمی و تیریون رو دوست دارم حرف های بران و تیریون هم جالب بود، reality موج میزد تو صحبت هاشون مکالمه ابرن و تیریون خیلی ناراحت کننده بود، فقط امیدوارم مارتین مرگ سرسی رو مثل پسرش تمیز رقم نزنه! از سکانس های آریا و سندور هم خیلی راضیم و البته پیتر بزرگ! اون صحنه آخری که لایسا داشت با گریه حرف میزد یه ذره دلم واسش سوخت ولی از مردنش ناراحت نشدم! فقط سوالی که واسم پیش می یاد اینه که با مردن لایسا، پیتر واسه نگه داشتن ویل به دردسر نمی افته آیا؟
-
بحثهای قسمت ششم از فصل چهارم، «The Laws of Gods and Men»
لیدی پاسخی به Azor Ahai داده است: موضوع فصل چهارم
زیاد می ده، من به دو سه قسمت قبلی 3 و 4 می دادم. این قسمت رو هنوز ندیدم. ممکنه انتظار داشته باشه که سریال حداقل 10 درصد کتاب باشه که نیست. آخه سریال رو باید از دید سریال بودنش دید اینکه همون درصد کم ماجرا رو چقد تونسته خوب در بیاره، مثلا از نظر هنر بازیگری، هنر انتخاب بازیگر، هنر جا دادن این همه داستان تو اپیزودهای کوتاه من 2 تا کتاب اول رو خوندم (بقیه کتاب ها رو هم میخونم در آینده) و به نظرم تونستن 50 درصد کتاب رو در بیارن! البته قبول دارم که حجم قضایا و شخصیت هایی که حذف شده زیاده و کتاب برتری زیادی نسبت به سریال داره. کلا ولی مقایسه کتاب و سریال با هم بنظرم بی معنیه -
بحثهای قسمت ششم از فصل چهارم، «The Laws of Gods and Men»
لیدی پاسخی به Azor Ahai داده است: موضوع فصل چهارم
دقیقا! یعنی یه آدم دیگه ممکنه چی از یه سریال بخواد؟! -
بحثهای قسمت ششم از فصل چهارم، «The Laws of Gods and Men»
لیدی پاسخی به Azor Ahai داده است: موضوع فصل چهارم
از این قسمت خیلی راضی بودم، به نظرم بهترین قسمت سیزن چهارم بود گفتگوی استنیس و بانک خیلی خوب بود، اون یارو رییس بانک (؟) خیلی خونسرد و باحال بود تئون چرا اینجوری کرد آخه؟! وقتی صحبت از مرگ راب و استارکا شد موقع اصلاح رمزی حتی یه کم مکث کرد ولی الان از اولش خواهرش رو پس زد! خیلی امیدوار بودم خواهرش بکشه این رمزی رو دنریس هرچی بیشتر میگذره بیشتر عاشق این ابرین میشم، یعنی عااااااااااااااااالیه اون صحنه ای که پا نشد جلوی تایوین و پاهاشم رو میز بود خدا بود، آی لاو هیم بخش دادگاه خیلی خیلی خیلی خوب بود، پیتر دینکلیج بی نظیره کلی سر اون قرار تایوین و جیمی حرص خورم، هر پایانی رو جز این ترجیح میدادم، اینجوری هم جیمی گیر میوفتاد هم تیریون! خدا رو شکر که خود تیریون خرابش کرد -
::.::.:: تاپیک کل کل خاندان های وستروس ::.::.::
لیدی پاسخی به Tyrion Lannister داده است: موضوع وینترتاون
نه جیمی عطش خون داره نه ابراین جیمی که سوخته و عاشقه ابراین ولی باحال تر و پیچیده تر از این دیوانه های خون و قدرته این لقب فقط شایسته سرسی و اون جفری ملعونه و بس -
لیدی من این حرف شما رو به شدت تکذیب می کنم. سه نفر از طرفدارای اصلی رنلی تو وستروس من و رنلی و ریگار هستیم که با شرایطی که شما گفتی اصلا" نمی خونیم. اتفاقا" دخترای دبیرستانی از راب خیلی بیشتر خوششون میاد. تنها تین ایجری که دیدم که از رنلی و لوراس خوشش میاد سانساست. بابا از نظر من وجه اشتراک سلایق تینیجرها "خوش چهره" بودن طرفه، چه دختر چه پسر از نظر من هم به شخصه راب و لوراس و رنلی خوش چهره تر از جان هستن دیگه نمیدونم چی شد که اینقد بحث کش پیدا کرد نکته اصلی دقیقا اینجاست که برعکس این قضیه صادق نیست و شما که رنلی رو دوست داری لزوما بدلیل زیباییش نیس
-
یه هم اتاقی داشتم که به شدت دوست داشت سریاله رو و در نتیجه من بدون اینکه یه سکانس ازش ببینم میشناختم کاراکترهاش رو من از نظر خوش چهره بودن مقایسه کردم فقط
-
مشکل اینه که من سنم به دبیرستانیا نمیخوره برخوردی ندارم با دبیرستانی ها ولی ملاک میتونه مثلا خاطرات خون آشام باشه که من متنفرم از این سریال و خدا رو شکر ندیدم ولی میدونم همه دبیرستانیا عاشق "دیمن" هستن. اونم بیشتر شبیه رنلی و لوراسه تا جان
-
بابا من اونجا هم تاکید کردم دبیرستانی ها عاشق لوراس و رنلی و راب و سایر کاراکترهای خوش چهره ان! جان که همین ریگار هزار بار گفته سرد و یخ و خشکه که!
-
نکته اینجاست که وقتی کار به لعن و نفرین رسید شما می دونستی و مراعاتی من احساس نمی کردم
-
ریگار الان مراعات کردی و هیچی نگفتی؟! خدا رو شکر که مراعات کردی و این همه نفرین به جان عزیز ما کردی
-
منم سر زدم ولی تا مرداد خیلی خیلی سرم شلوغه بجز اون هم خودم فکر میکنم که صدام جالب نیست واسه این کار، استعداد تغییر تن و لحن هم باید داشته باشیم فکر کنم
-
خیلی خوش گذشت کوه هم مهسا (دوست من) برداشت در مورد قیافه بچه ها من هیچ تصوری نداشتم ولی انتظار داشتم مورس مارتل خشن یا خشک تر باشه ولی خیلی آروم و خنده رو بود. ریگار هم چون بهش زنگ زدم قبل رسیدن با توجه به صداش یه تصوری تو ذهنم شکل گرفت که کلا تصور پرتی بود
-
هنوزم کانتکت ریگار رو سیو نکردم چون من همچنان ندارم شماره رو
-
ریگار جان شماره رو واسه من بفرست
-
طبیعتا تعداد کسانی که تهرانن بیشتره بجز این احتمالش خیلی کمه کسی بخاطر صرفا گردهمایی مسافرت بین شهری کنه! به نظر من کاربرهایی که تو شهرهای مختلف هستن در صورتی که علاقه دارن با هم در شهر مورد نظر گرهمایی بذارن و ارتباط داشته باشن
-
کاش یه حدودی از ساعت قرار رو می گفتین چون من باید شب جایی باشم میخوام بدونم چجوری هماهنگ کنم
-
من ندیدم تا حالا تو پارک گیر بدن حتی به عشاق سرگشته چه برسه به یه جمع مثلا دانشجویی! ما یه بار یه جمع حدودا 25 نفره تا ساعت یک شب پارک ملت بودیم! هیچ کس هم حرفی نزد بابا اوضاع اینقد هم ناجور نیس!
