King Robert

برادر من خب مراعات خودت رو کن! قرار نیست کتاب سه رو خوندی هر جا اسپویلر دیدی سرک بکشی. در مورد اون فرد کذایی بیشتر از این چیزی نمی گم بیشتر اسپویل نشی. می خواستم عذرخواهی کنم ولی وقتی به ساحت تورین بی احترامی می کنی، نمی تونم باهات همدردی کنم.

کیوان رنلی

چرا همه دخترا طرفدار ایتالیا هستند؟! من که موضعم رو کامل مشخص کردم، طرفدار آلمانم. گروه به گروه هم کرواسی، هلند، ژاپن، اروگوئه، سویس، بوسنی (سوای ایران) و آلمان رو ترجیح می دم. گروه 8 هم که همشون نچسبند.

نگار خانم، منبعتون رو معرفی می کنین؟

آر فارازون این روندی که محاکمه داره کلا بیشترین ضرر رو داره به تایوین می زنه و از اول هم تایوین این روند رو نمی خواسته. تایوین توی کتاب از طریق کوان از تیریون می خواد که درخواست عفو و لباس سیاه نایت واچ بده، توی سریال هم میفته روی دوش جیمی. کشته شدن تیریون هر چقدر هم که تایوین باهاش مشکل داشته باشه اسم خاندان رو لکه دار می کنه و این چیزی نیست که تایوین بخواد. اضافه شدن پرنس دورن به محاکمه با مبارزه هم اصلا باب طبع تایوین نبوده. اون حرکت تایوین توی کتاب رخ نمی ده و اصلا با سیر داستانی اونجا تناسب نداره، ولی توی سریال قابل توجیهه، چون دو قسمت قبل تیریون اومد درست انگشت گذاشت روی نقطه ضعف تایوین و قرارداد بین جیمی و تایوین رو به هم زد. محمد حسین این فصل رو نخوندی چطوری پیشبینی می کنی کتاب چیا نوشته؟ توی کتاب داستان دو لایه داره: یکی اتفاقاتی که میفته، یکی هم برداشت ها و اندیشه های pov داستان از اون اتفاق. مبارزه ی کوه و ابرین رو از دید تیریونی می بینی که تمام زندگیش وابسته است به نتیجه ی مبارزه، و امید ها و دل واپسیش رو با هر ضربه یا لغزش ابرین حس می کنی و خرد شدنش رو موقعی که کوه ابراین رو خرد می کنه. توی سریال چطوری میشه اون اندازه با تیریون هم ذات پنداری کنی؟ اینی که می گی دست زد و چشمش رو درآورد مال روایت سوم شخصه، اون هم در نازل ترین سطح ممکن. پ.ن: یه تبری هم کنم خودم رو، این نمره ی یک کذایی مال من نیست؛ دو قسمت اخیر به جز تیکه ی مبارزه ی کوه و افعی سریال رو ندیدم و طبعا نمره هم ندادم. (موندم شکلک باید چی بذارم)

خدا کنه !!!! شدن ک ب نظرم مارتین میتونه تا ابد این داستانو کش بده. هم داستان پتانسیلشو داره هم مارتین خلاقیتشو. من یکی که اصلا فکر تموم شدن کتابو میکنم اعصابم بهم میریزه اتفاقاً به نظرم بیشتر بشه بهتره زیبایی داستان مارتین به توضیحات دقیقشه ولی با وجود این همه رمز و راز و شاخه هایی که از داستان مونده به نظرم اگه بخواد تو دوتا تمومش کنه جمعش کرده داستانو تا اینکه قشنگ شرحش بده من هم موندم چطوری می خواد داستان رو تو دو تا کتاب تموم کنه. هیچ نشونه خاصی از تموم شدن داستان نیست. از کتاب سه تا پنج گره ها کم تر که نشدند هیچ، بیشتر هم شدند. اگه بخواد با همون سرعت نرمالش پیش بره 5، 6 تا کتاب دیگه هم جا داره هنوز.

بله شما درست می فرمایید. منم قصد نداشتم این بحث رو شروع کنم. چون خود شما که کتاب ها رو خوندین شروع کردین جواب دادم و بعد بحثش ادامه پیدا کرد که من هم زیادی بهش نداشتم. البته لحنتون اصلا خوب نیست و من هم می تونم مثل خودتون جوابتون رو بدم.

اون 17 سال رو که توی کتاب هم پریدند روش. کلش یه دونه عدده. استاد تالکین می تونست یه صفر هم بذاره کنارش. هیچ اتفاقی توشون نمیفته (به صورت مستقیم، نه کارهای پشت پرده گاندولف که آخر کتاب تازه رو می شه). اینا هم فقط برای این که مجبور نشن توضیح بدن به بیننده که سن هابیت ها با آدما فرق می کنه (الیجا وود 50 ساله؟!) همون برهه ی بی فایده رو کنار گذاشتن. حذف تام بامبادیل بزرگترین خدمتی بود که اینا به داستان کردن. واقعا شان داستان رو پایین آورده بود. تغییر شخصیت آراگورن؟! آراگورن کتاب یه کم مغرورتر از فیلم بود، ولی باز تفاوت چشم گیری نداشت، به هیچ وجه حتی نزدیک به تغییر کاراکتر های گات هم نیست. استنیس رو کاری کردن باهاش که طرفدار هاش آرزو می کنند حذف بشه زودتر، بریندن ریورز دوست داشتنی و مغز متفکر لشکر کشی های راب رو تبدیل کردن به یه پیرمرد بدخلق بدعنق بی ادب اعصاب خرد کن ... درباره دنریس، ملیساندر، گری ورم، رنلی و لوراس حرف نزنیم بهتره. مثلث عشقی رو اینه که دو نفر سر یه نفر بجنگند دیگه، اینا روحشون هم از هم خبر نداره، بعد علاقه ی ائووین به آراگورن و رد کردن آراگورن توی کتاب هم هست دیگه. که آخرش هم توی میناس تیریت فارامیر بهش دلداری می ده و کاش اون دیالوگ ها رو با چند سکانس فیلم هندی عوض نمی کردند. در مورد پله نور من حرفی ندارم و به نظرم اشتباه کردند توی لوتر، هالباراد و گلورفیندل و آمراهیل هم با این که کاراکتر های خیلی مهمی نبودند نباید حذف می شدن. پیپین و مری توی کتاب هم تا اواخر خل و چل بودند، من نمی گم که لوتر تغییر یا تحریف نداره نسبت به کتاب، داره به اندازه ی خودش، بعضی جاها بهتر شده (حذف تام) و بعضی جاها از کتاب ضعیف تره (شورای ریوندل) ولی باز به نسبت سایر اقتباس ها از جمله همین گات وفادار حساب می شه. به رنلی: این ترانسفورمر های سنگی اگه وجود داشتن سائرون مشکلی نداشت، دو تاشون رو استخدام می کرد، میناس تیریت رو میاورد پایین. حالا من متن کتاب رو یادم نمیاد، ولی امکان نداره این عظمت و اندازه داشته باشند، با منطق داستان در تناقضه.

لوتر یه اقتباس موفق بود نه یه اقتباس وفادار ! به همون اندازه ای که گات دست به کتاب برده لوتر هم برده ، به همون اندازه حذفیات و تحریفات داشته و چه بسا بیشتر ! اومدن سپاهیان الف به هلمزدیپ، رفتن الروند به کمپ سپاه روهان، حدف بامبادیل، گورپشته ، حمله سپاهیان ارواح به پله نور، تغییر شخصیت آراگورن و رابطه سم و فرودو و اتفاقات بینشون ... اگه میخوای به یه اثر وفادار اشاره کنی بهتره به هابیت یک اشاره کنی ، یه اثر وفادار اما نه چندان فاخر ! به تایوین : یکی دوتا پاراگراف اولت به اندازه یه عمر منو خندوند . به مانوئل : میزان تغییرات لوتر رو با گات مقایسه می کنی؟؟؟ لوتر اون قدر وفادار بود که من وقتی چند سال بعد از فیلم نقشه اش رو دیدم می تونستم راحت مسیر حرکت یاران حلقه رو بکشم. نقشه ی گات رو دست بیننده های سریال بدی هنگ می کنند. هابیت کجای داستانش اشاره شده مگاترون و اپتیموس پرایم سنگی سنگ پرت هم می کنند؟

مقایسه که نکردم، اون رو به عنوان نمونه ی اقتباس وفادار و موفق آوردم. متد سریال که برای اقتباس بهتره، چند برابر کتاب فرصت داره برای نشون دادن جزئیات. بعد مگه حرف ما سر هزینه است. مگه سر حذف نبرد ردفورک یا ویسپرینگ وود یا ضعف لوکیشن ها (خصوصا وینترفل) اعتراضی داریم. بعد این تغییراتی که توی سریال می دن اگه خوب باشند استقبال می کنم، مثل اولنای سریال که از کتاب هم بهتر بود (که همون رو هم بعد با سکانس ها و دیالوگ های مسخره خراب کردند) یا محاکمه ی تیریون و پررنگ شدن نقش جیمی در حین محاکمه (در حالی که توی کتاب کاملا ساکت و خنثی است که با توجه به کاراکترش غیر طبیعیه) یا بهتر شدن کاراکتر اشا که خود مارتین هم بهش اشاره کرده بود.

خب در دیزی بازه، حیای نویسنده های سریال کجا رفته. گیرم بیشتر بیننده ها تصوری از جغرافیای نغمه ندارند، قرار نیست که اینا هر کاری خواستند با داستان بکنند. در مورد لیتل فینگر من هم با رنلی موافقم. ما همه، چه بیننده ها و چه خواننده ها، به لیتل مدیونیم. اگه این نبود الان تمام وستروس از فرط بیکاری سوزن دوزی می کردند. پ.ن: بابا به خدا اقتباس هایی که به کتاب وفادارترند موفق ترند. نمونه اش همین لوتره دیگه.

مشکل بخش دنریس و استنیس یکی از بزرگترین عیب های سریال هست ازش نمیشه چشم پوشی کرد خودم بارها گفتم خیلی مصنوعی هست این دنریس و همچنین استنیس خیلی تو سری خور شده(هر چند تو کتابم از نظر من همین از یه جا دیگه همیشه خط میگیره.شبیه رئیس جمهور واکر میمونه تو سریال HOC، فرانک فقط میگه اینکار شاید درست باشه پس واکر هم فکر میکنه اینکار درست هست، فقط نکته خوبش این هست وقتی تصمیم میگیره رو حرفش وایمستده.)بلاخره هر سریالی و هر فیلمی باید یه بخش زمان پر کن داشته باشه یا نه. در خصوص این قسمت جدید دنریس منم خوشم نیومد خیلی مسخره بود.حداقل باید این نامه رو زودتر قبل از فتح میرین به دست دنریس میرسوندن که باعث فتح میرین هم بشه. خب همینه دیگه. استنیس ایراد زیاد داره، ولی اگه یه خوبی داشته باشه اینه که به حرف زیردستاش هم گوش می ده، حتی اگه اون حرف کاملا برخلاف میلش یا به ضررش باشه. در مورد سریال هم باید بگم که خب ایراد زیاد داره و همه ی ایراداش هم فقط به تغییر شخصیت ها یا تغییر داستان بر نمی گردند. خیلی جاها ایرادات منطقی بر داستان وارده. جوراه نرسیده به میرین عین کیلومتر شمار فاصله ی تا مقصد رو می گه و می گه هر یه مایل یه برده رو به تیر زدن. خب از کجا می دونه. علم غیب داره مگه؟ جافری توی قسمت دوم می میره، توی قسمت چهارم یا پنجم خبرش می رسه میرین. مگه اینترنت وایرلس دارن؟ توی کتاب رابرت وسط کتاب یک می میره، اواسط یا اواخر کتاب دو خبرش به دنریس توی کارت می رسه. خبر مرگ راب که اصلا نمی رسه، جافری هم من یادم نمیاد رسیده باشه. ایسوس و وستروس دو دنیای جدا از همند و تا حد زیادی به هم ایزوله اند. فاصله ی خلیج برده تا کینگزلندینگ سه برابر طول وستروسه، ولی باز طوری نشون دادن که بیننده تصور می کنه خلیج برده جای پنتوشه. جان و برن توی یه برج به هم می رسن. جان با اسب یه روز زودتر مسیر مستقیم می ره کسل بلک. برن با پای افلیجش می ره شدوتاور، اونجا یه شب هم استراحت می کنه بعد سم رو با یه زن و یه نوزاد می بینه. بعد یه توقف سم حرکت می کنه و یک روز زودتر از جان می رسه کسل بلک. خب این با قضیه حمار، قضیه فیثاغورث و هر قضیه هندسی دیگه مشکل داره. تغییرها و اتفاق های بی فایده و بی منطقی که توی سریال به وجود آوردن که دیگه جای خود داره، مثل حمله یارا به دردفورت، قضیه پیتر و سانسا که بعد آخرش دوباره مجبور شدن دانتوس رو اضافه کنند، جر و بحث اولنا و تایوین سر مجبور کردن لوراس برای ازدواج با سرسی و اولنایی که از تایوین می پرسه خودش توی جوونیش دست گل به آب نداده؟ (تایوینی که وقتی توی شورای کوچیک می گه دورنی ها عدالتی رو می خوان که رابرت ازشون دریغ کرده، هیچ کی جرات نمی کنه به روش بیاره که دورنی ها خودش رو عامل اصلی مرگ الیا و بچه هاش می دونند.)

کیوان می خواستین اون زمانی که از دخترتون خواستگاری کردن یه تک پا در مورد سابقه ی داماد ناخلفتون و خانواده ی دیوانه اش تحقیق می کردین، تا الان مجبور نباشین برای خونخواهیش کوه بکنین.

خب با این که هنوز این قسمت رو ندیدم، ولی باز هم کم شدن یک نفر از منطقه ی بی حاصل دورن خوب بود. به لطف رلور هفته ی بعد هم سر اون کوتوله ی بدعنق لنیستری بالای دروازه های ردکیپ بره.

باریستان جان خوش آمدین، قدمتون هم روی چشم. اینجا همیشه برای هواداری نغمه جا هست.

استاد آخه انتظار داری استارک های شریف و براتیون های شجاع رو ول کنند برن طرفدار لنیستر های خیانت پیشه و تارگرین های جنایت کار بشن. حرفا می زنینا!

مانوئل: خوب بود، ولی من صدای اون بارد توی سالتیتود رو بیشتر دوست داشتم. صدای شیرین تری داشت. استنیس: می بینم توی اسکایریم هم براتیون ها طرف حقند. north wolf: سگ بانمکیه. نگار: این قدر به سرگرمی ها پسرانه علاقه مندین می ترسم آخرش خبر دار شیم که شما هم مثل استاد آمون ما رو سر کار گذاشتین.

ریگار

عکساشو دیده بودم ولی نمی دونم چرا زیاد جذبم نکرد! بعد بازیش سریه؟ منظورم اینه که دنبال چندتا بازی دنباله دار یا نه فقط همین یکیه؟! وقت خالی که دارم واسه بازی همیشه وقت هست 5 مین بازی از سری بازی های the elder scrolls ه. ولی خب دو سه سری اول بازیش قدیمیند و شاید الان دیگه جذاب نباشند. قسمت چهارمش ابلیوین هم خوبه، ولی من همین اسکایریم رو برای شروع توصیه می کنم. اسکایریم داستانش مستقله لازم نیست سری های قبلش رو بازی کرده باشی.

من هنوز تصمیم نگرفتم به کدوم سمت برم، ولی تمایلم بیشتر به استورم کلوک هاست. این اسکایریمی ها برای خودشون برو و بیایی داشتند و قبلا امپراطورهای تامریل بودند. الان امپریال ها باهاشون مثل برده برخورد می کنند. تاوان شکست امپریال ها از آلدمری دومینیون رو که نباید نورد ها بدن. نه استراتژیک نیست. role playing و open world هست. یه نمه هم شبیه شمال وستروسه. معرفیش رو حالا سر وقت می ذارم توی سایت. بهترین بازی سال 2011 از دیدگاه سایت gamespot شده به همراه کلی عناوین دیگه. اگه وقت خالی زیاد داری به شدت توصیه می شه. پ.ن: مانوئل یه لینک بذار. قندشکن ندارم در حال حاضر. پ.ن 2: اون دراگون بورنی هم که خواننده ی مهمون خونه ی سالتیتود می خونه خیییلی خوبه.

چندین دور. دور آخر هم Mod استفاده کردم و لذت بیشتر بردم ... اگه طرفدارش، Dragonbornـی که Maluka خونده رو حتما دانلود کن! ته ته بازیه. mod? استورم کلوک یا امپریال؟

در راستای ترویج کمپین keep calm کیوان من هم موقتا آواتارم رو عوض کردم. پ.ن: کسی توی این فروم skyrim بازی کرده؟

نه، ربطی به مردن آریا نداره و اسپویل نیست. این مطلب مرتبطه به لیست مرگ آریا که تو کتاب دوم می سازه. از اون جایی که یه سری اتفاقات اسپویلر دار هم میفته در ادامه کل متن توی اسپویلر گذاشته شده.