رفتن به مطلب

reddimmer

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    9
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

اعتبار در انجمن

0
  1. reddimmer

    چاپ و انتشار کتاب

    با سلام وعرض خسته نباشید خدمت دوستان حساسم!!!!!!!(البته به هممون حق میدم).والا به نظرم این بحث وجدل ها زیادی بالا گرفته وعملا ما با هم تفاوت دید چندانی نداریم.فکر کنم همه اونای که دست به چاپ و یا ترجمه کتاب و ایجاد سایت زدن دریه چیز مشترک هستن واینه که فکر میکنن خوندن چنین کتابی تنهائی و این احساس که دیگران چیز بزرگی رو دارن از دست میدن براشون موضوع نا گواری باشه. وهمه این کارهای ما برای این هست که بتونیم با هم لذت ببریم.افراد مختلف از راه های مختلفی به این هدف میرسن یکی با چاپ کتاب ودیگری با ترجمه ویکی باسایت.در هر حال هدف ما یکیست و به قول معروف چه سر به کلا و چه کلا به سر.در مورد سانسورات و حذفیات باید بگم که کمی بیشتر از رابطه سرسی با جیمی حذف شده و در کل تر جمه کتاب همون طوری که انتظار میرفت خوب و روونه(البته با اون دو سه صفحه نمیشه قضاوت نهائی کرد).در جواب دوستمون که خاطره های خوشی از بعضی جاهای کتاب داشتن (این سانسورا فقط خاطرات خوبم از این کتابو خدشه دار میکنه) باید گفت که ایا فقط ازاین جا های کتاب خاطره خوشی داشتین!!!؟؟ پس بقیه کتاب چی؟برای ارائه هرچیزی در هر جائی یکسری قوانینی وجود داره ولازمه انتشار در اجتماع یکسری تغییرات هست که امیدوارم انشارات و مترجمان عزیز اونو به خوبی لحاظ کرده باشند.من خودم دوست دارم کتابی رو بخونم که همه کسانی که اطرافم هستن لذت ببرن نمیخام که به کنجی برم و هی مواظب این باشم که پدر یا مادر و خانواده م سر نرسن و اونجای کتاب رو نخونن!!!.و یه موضوع دیگه این که فکر میکنم انتشار کتاب یک سری هجمه های رو برای دوستان مترجممون به همراه داشته.در بخش نظرات و جاهای دیگه به عینه دیدم که برخی از دوستان با کمال بی محبتی این عزیزان رو خیانت کار وپول دوست و رفیق نیمه راه خطاب میکنند.در جواب این دوستان هم باید بگم که ایا از اوضاع در هم وبرهم بازار چاپ وانتشار کتاب خبر دارن یا نه؟فکر میکنید که این دوستان مترج بابت ترجمه کتاب چه قدر گرفتن؟فکر کنم اونقدری نبوده که ندای واخیانتا و غیره سر میدیدن.مخصوصا با این وضع کتابخونی در جامعه ما چه نفع مادی به دوستان ما میرسه.پس فکر کنم این نتیجه رو باید بگیریم که هدف چیزی غیر از مادیات و این چیزاست.بازم از همتون ممنون و از این که بازم دور هم هستیم البته با تفاوت سلایق در عین احترام به همدیگه مسرورم
  2. reddimmer

    ترجمه جلد دوم: نبرد پادشاهان

    باید بگم از همه نظر عالی بود چه از لحاظ فونت یا صفحه ارائی و یا غیره ودر مواردی ایشون ار اصطلاحات وضرب المثل های خودمون به جای اصطلاحات نااشنا استفاده میکردند که بسیار راه گشا بود.درکل باید بگم که ترجمه ای بینظیر وبسیار روان بود.که البته دوباره شاهد باز گشت تدریجی این روش در ترجمه های جدید هستیم.
  3. البته حق با شماست ولی حمله وایت ها از کی شروع شد؟تقریبا از زمان گم شدن عموی جان.تو کتاب میخونیم و در سریال میبینیم که نگهبان شبی که اولین حمله از جانب وایت بهش صورت گرفته بود و فرار کرد واخر سر ند استارک سرش رو جدا کرد و ماجرای حمله به خودش رو برای ند تعریف کرد اونام باور نکردن و از جانب ند ونگهبانان شب ودیگر افراد به وهم و خیالپردازی متهم شد.خب برای موضوعی که حتی در شمال که خاطره این جور مسائل مانند فرزندان جنگل و... به داستان های مادربزرگها(مثل مادر بزرگ برن که وقتی داشت این داستان 8000سال پیش رو برای برن تعریف میکرد راب استارک سر میرسه واینا را یه مشت داستان وقصه میخونه)پیوستند فکر نمیکنم که قانونی مربوط به اون باقی مونده باشه.در ضمن ما این قانون رو از زبان سم شنیدیم که اون هم توی کتابخانه دیوار در کتاب های خیلی قدیمی خونده بود و وقتی که این موضوع رو برای برادرانش شرح میده (در تپه مشت نخستین انسان ها )اونا مسخرش میکنن ومیگن که حتما توکتاب خونده (البته این هم با تمسخر)پس اگر قانونی بوده که برادران شب باید ازش باخبر میبودن پس دوستان سم هم باید میدونستن(چون نگهبان شب هستند).البته به این نظر هم احترام میذارم و قبول دارم که خوب بوق اول به معنی بازگست برادران وبوق دوم برای حمله وحشی ها وبوق معنی دیگهای جز حمله ادرها نداره اما به حال بنده هنوز اونجور که باید قانع نشدم.واز شما عزیزان هم که پاسخ دادین کمال تشکر رو دارم.اگه بتونین روشنم کنید خیلی ممنون میشم
  4. ای بابا!!!!!!دوستان این دفعه سومه که on میشم میبینم هیچ کدوم به تاپیک سرنزدین ها!!!
  5. سلام به همه.والابه نظرم یه چیز تو کتاب وچه سریال درست جور در نمیاد:اگر که قبلا ادرها 8000سال پیش حمله کردن وهمه چه جنوب وچه توی شمال اونورا خیالی وداستان میدونن که مثل چیزای دیگه(فرزندان جنگل و....)وجود ندارن یا یه زمانی وجود داشتن عجیبه که زمانی که به کمپ سم حمله میکنند همه یادشونه که سومین شیپور به معنی حمله ادرها ست و اماده نبرد میشن درصورتی که توی متن میخونیم که سه شیپور پشت سر هم مدت هاست که به صدا نیومده واین یه خورده قابل قبول نیست که بعد از 8000سال یاد کسی بمونه.درسته که سم اینو میدونست اما اون توی کتاب خونده بود اما ایا اونای دیگم یاخود شیپور زنه تو کتاب خونده بود؟ اینطور فکر نمیکنم
  6. تخیل داشته باش! چرا که نه!!!!!!!!!!!!(just kidding)
  7. البته با شما موافقم که شاید توسریال قشنگ تر به نمایش در بیاد البته فراموش نکنید که ما به خاطر خود کتاب اینجائیم.
  8. سلام دارم خدمت دوستان نغمه ای خودم.این فصل به نظرم فصل خوبی بود اما یه چیز (البته به نظر خودم)خیلی جالب نبود و اون هم لحظه رویائی سم با (ادر)هست وبه نظرم نحوه ی مرگ وایت واکر اصلا جالب نبود ویه جورائی خیلی کلیشه ای و تکراری و بدون هیچ نو اوری بود. این که وایت واکر دود بشه و بره هوا و اب بشه واین جریانات رو توخیلی از رمان ها ویا فیلمای دیگه دیدیم و با اون تعریف ابتدائی اقای مارتین از ادرها به نظرم لایق مرگ پر جذبه تر وخفن تری باشن.
  9. reddimmer

    خودتان را معرفی کنید .

    سلام reddimmerهستم دیونه کتاب نغمه.تقریبا از اواسط سال گذشته با این شاهکار اشنا شدم روز شماری میکنم که فصل بعدیش کی میرسه. امیدوارم که هممون بتونیم تو این سایت اوقات بینظیر وشادی رو بگذرونیم که تو هیچ سایت فانتزی دیگه سابقه نداشته.در ادامه جای داره که از بزرگ مردان و بزرگ زنانی که از وقت و انرزیشون مایه میزارن تا تک تک فصل ها رو با بهترین کیفیت وکلی ذوق به دست ما برسونن کمال تشکر رو داشته باشم و امیدوارم که مثل سحر خانم عزیز (امیدوارم هر جا که هستن سالم وسلامت ومشغول خوندن نغمه باشن:دی)یه دفعه غیبشون نزنه.!!!!!!!؟؟؟؟؟؟
×