تینا استارک

دو تا حسرت بزرگ برام موند تو این سریال. یکیش نبرد حماسی جان و نایت کینگ. و دومیش دیدن شیپور اژدها

حالا امتیاز که چیزی نیست امروز پیجای خارجی رو چک میکردم. یکی نوشته بود اگه امشب دروگون کشته بشه hbo رو به آتش میکشه. یکی هم نوشته بود اگه دنریس مدکوئین بشه باید D&D یه جا واسه پنهان شدن پیدا کنن. ازینجور کامنتا زیاد بود. حتی اگر به طنز هم باشه بازم جالبه کلی هم لایک خورده بودن. دیگه ملت رد دادن?

همینکه شماها بدون توهین کردن به ما نمیتونین ثابت کنین سریال خیلی خوبه. یعنی یجای کار میلنگه موج؟ منی که از فصل اول این سریال رو با پخش تلویزیونی دیدم و حدود ده سال این کارکترها رو دنبال کردم. تئوریها رو خوندم. کتاب رو تا جایی که به سریال لطمه نزنه خوندم. فصل فیلمبرداری عکسای یواشکی که از پشت صحنه گرفته میشد میدیدم. و غیره. الان از انحراف بوجود اومده در خطهای داستانی ناراضی هستم. و از عدم منطق در انتهای خطهای داستانی ناراضی هستم. به تصور شما سوار موجم؟ ببخشید ولی این حرف خیلی بچگانه هست یه نکته دیگه. این نارضایتی و سرخوردگی و ناامیدی که در گروه بزرگی از فن گاتهای قدیمی( نه اونهایی که کل فصلها رو در چند ماه دیدن) بوجود اومده هیچ ربطی به تئوریها نداره. بارها در گذشته تئوریها در سریال اتفاق افتادن و بارها هم اتفاق نیفتادند. در هر دو مورد هیچکس ناراضی نبود. میدونین چرا؟ چون منطق سریال از بین نرفته بود و همه چیز سر جای خودش بود اما در سه فصل اخیر هیچ چیز سر جای خودش نبود. و دلیل نارضایتی تدریجی بیننده ها هم همین بود و الان که به پایان رسیده و دیگه امیدی به بهبودی نیست این ناراحتیها شدیدتر شده و خودش رو نشون داده. قبلش زیاد بولد نبود چون همه امید به بهتر شدن داشتن. ولی الان وقتی نمونده پس امیدی هم نمونده. پ.ن: امیدوارم دوستانی که تازه سریال رو دیدن ناراحت نشن. این طبیعی هست که وقتی یکجا یه سریال رو ببینی نتونی با کارکترها اون ارتباط احساسی رو برقرار کنی نسبت به کسی که با پخش تلویزیونی اون سریال رو میبینه. مثلا من خودم وایکینگ رو اینجوری دیدم. پنج فصل رو تو دو ماه دیدم. دقیقا منم این حسو دارم از عکس یورن. دنریس از بالای ابرها پرواز کرده و برای همین در آخرین لحظه بالای سرشون ظاهر شده. اینجوری از تیرها در امان هست

زیادم احمقانه نیست که بره با مردم آزاد تو شمال واقعی زندگی کنه. با روحیاتش دقیقا جور است. از فصل اول داره میجنگه حقش هست پایان داستان با یه زن وحشی مو قرمز با آرامش در کنار مردم آزاد زندگی کنه. البته منظور ما به انتخاب خودش هست. چون دیوار که دیگه وجود نداره فعلا

راستش دلم میخواد سرسی کثیف و چرک وسط خرابه های کینزلندینگ زندگی کنه. آب فاضلاب بپاشن روی موهای طلاییش. چون از نظرش مردم عادی بی ارزش بودن این بهترین پایان براش میشه دلم نمیخواد کشته بشه

داریو حداقل خیانتکارهای مفت خور اطراف دنریس رو از وسط نصف میکنه احتمالا همین قصد رو دارن. سانسا نشسته تو وینترفل. دو قسمت باقیمانده فک نکنم مشکل خاصی براش پیش بیاد با توجه به کاکترش به نظرم بهترین پایان برگشتن به شمال هست. تورموند درست گفت اون درونش همیشه یه بخشی از شمال واقعی رو داشته همیشه باید تاسف بخورم چرا جنگ بین نایت کینگ و جان رو ندیدم. درحالی که از فصل اول سرنوشت این دو تا به هم گره خورده بود?

الان وقتش هست داریو ناهاریس بیاد بزنه دهن همه رو سرویس کنه اینا دنریس رو غریب گیر آوردن

با توجه به عکس متعجب جان و فیلم ترسناک فرار آریا تو اپیزود دوم و تئوریهای جذاب مردم . در انتها دیدن یه اپیزود مزخرف احتمالا اینم چیز خاصی نیست. فقط یه هفته ذهنمونو درگیر کردیم آخرشم میخوره تو ذوقمون

من نمیدونم این سرسی چی داره همه دلشون میخواد برنده جنگ بشه ولی برن رو موافقم. سیب زمینی

تئوری اژدهای چهارم جالب بود. ولی اصلا همچین چیزی ممکن نیست. چون اینا همه بودجه رو صرف جنگ وینترفل کردن . فک نکنم جنگ آنچنانی ببینیم تو اپیزود پنج من فقط برای دنی ناراحتم. با اینکه فنش نبودم و بعضی جاها از اینکه مجبور بودم تو میرین داستان دنی رو دنبال کنم خسته میشدم اما اصلا حقش نبود که اینجوری خرابش کنن بخوان تبدیلش کنن به مدکوئین. با این همه عذابی که کشید و همه چیزایی که داشت رو از دست داد. الان دیگه وقت رستگاریش بود نه مدکوئین شدن و جالبه امروز داشتم کامنتای خارجی رو میخوندم بیشترشون همین نظر رو داشتن

برن اگه قرار بود دخالتی کنه باید تو جنگ نایت کینگ دخالت میکرد. اونجا که مث هویج بود نکته طنز اینجاست که فصل قبل هنگامی که جیمی داشت پایتخت رو ترک میکرد برف میبارید. ولی الان کینگز لندینگ چله تابستونه

دقیقا. اینکه یهو یه همچین سلاح پیچیده ای درست کردن اونم در وستروس اصن قابل باور نبوده اگه اژدها انقدر ضعیف هست که به این راحتی حذف میشه پس نقطه قوت تارگرین بودن چیه. درواقع الان هیچی هر دو تا اژدها به ساده ترین شکل ممکن حذف شدن

این تئوری خیلی عجیب بود. من اصن نمیتونستم باهاش ارتباط بگیرم ? بی خیال. پایان خودت رو بنویس

مصاحبه جدید کرده؟ last kingdom خیلی خوبه.

دیگه برای حرکت زدن خیلی دیر شده

مردم کینزلندیگ بخاطر انفجار سپت بیلور عصبانی هستن. علیه سرسی شورش میکنن. سرسی دستور میده مردم رو بکشن. خبر به دنریس اینا میرسه. ناوگان یورن از پشت سر به ناوگان دنریس حمله میکنه. جنگ دریاها شروع میشه. دنریس با اژدها به سمت ردکیپ میره. به سمت اژدها تیر پرتاب میکنن. بال ویسیریون زخمی میشه. دنریس عصبانی میشه به سمت ردکیپ حمله میکنه. مردم شهر و سربازها میترسن دروازه ها رو باز میکنن که فرار کنن. دوتراکیها حمله میکنن. یک جنگ اساسی ردکیپ در آتش میسوزه. سرسی وقتی میبینه داره شکست میخوره عصبانی میشه و میخواد مث مدکینگ کل شهرو به آتش بکشه. جیمی میخواد جلوش رو بگیره اما کوه به دستور سرسی جیمی رو میکشه و سرسی شهرو به آتش میکشه. روی دریا کشتی یارا و بخشی از ناوگان دورن و های گاردن غرق میشن. یورن فرار میکنه در وینترفل نایت کینگ حمله میکنه. همه کشته میشن و وینترفل سقوط میکنه. ریگال توسط نایت کینگ کشته میشه جان به زمین میفته و به سختی زخمی میشه. جان برن آریا میرا رید تورموند و تعداد کمی سرباز زنده میمونند و به سختی فرار میکنن در جنگلها سرگردون هستن. تا اینکه به ایری پناه میبرن. اونجا میفهمن کینزلندینگ نابود شده. دنریس که میفهمه چه اتفاقی افتاده با ارتش به سمت شمال میاد. دوباره جنگ بزرگ. جورا و کرم خاکستری کشته میشن. نایت به سمت دروگون نیزه پرتاب میکنه دروگون زخمی میشه. و با دنریس به زمین میفته. دنریس توسط یکی از آدرها کشته میشه آخرش جان و آریا و گندری و تورموند نبرد تن به تن با نایت کینگ دارن. آریا زخمی میشه اما در نهایت نایت توسط جان کشته میشه. و جنگ به پایان میرسه با کشته های فراوان برن به جان میگه آریا چون با سلاح نایت زخمی شده به مرور تبدیل به وایت میشه. آریا از جان تقاضا میکنه که اون رو بکشه و آتیش بزنه. جان در نهایت همین کار میکنه. واریس به جان میگه تو باید شاه بشی جان قبول نمیکنه و با وحشیها به شمال برمیگرده پایان

اره دیگه هرچه میخواهد دل تنگت بنویس

جان میره دراگون استون به دیدن دنریس. دنریس قبول نمیکنه که به جان کمک کنه. اما بهش اجازه میده گلس استخراج کنه. ریگال با دیدن جان عکس العمل نشون میده. همه فک میکنن اون از جان بدش میاد ولی بعد از یه مدت معلوم میشه ریگال جان رو برای سواری انتخاب کرده. همه متعجب میشن چون هنوز کسی نمیدونه جان کیه حتی خودش. بهرحال آخرش جان سوار اژدها میشه اطراف دراگون استون پرواز میکنه در حالی که همه متعجب و مشکوک هستن. دنریس عصبانی میشه اما نمیتونه بچش رو کنترل کنه و اخرش کوتاه میاد جان با گلسها و یدونه اژدها برمیگرده به وینترفل. اونها نیروهاشون خیلی کم هست و احتمال شکستشون بالاست. اما چاره ای ندارن. برن و آریا هم از راه میرسن برن وقتی اژدها رو میبینه بهشون میگه جان کی هست. جان سردرگم میشه. چن روز غیبش میزنه تا با خودش کنار بیاد. اما در نهایت بخاطر نایت کینگ برمیگرده. آریا به جان ابراز عشق میکنه و جان میفهمه همیشه تهه دلش به اون علاقمند بوده. سانسا اما به این فکر میکنه که جان استارک نیست و حقش نیست شاه شمال باشه و میخواد این عنوان رو ازش بگیره. اما صبر میکنه تا جنگ تموم بشه برن چون تاچ شده وقتی از دیوار رد شده جادوی دیوار از بین رفت پس نایت کینگ راحت به کسل بلک حمله میکنه همه رو میکشه و توسط غولهاش دیوارشو خراب میکنه با نیروهاش میاد اینطرف دنریس میره سمت کینزلندینگ. تیریون میگه باید شهرو محاصره کنن. دنریس قبول میکنه. فعلا تا اینجا داشته باشید تا بقیش رو شب بگم.

دوستان بیاین تو تایپیک پایان دلخواه درباره آینده کارکترها بحث کنیم. بحث جذابی میشه

ای بابا باز هم بحث اسپویل متاسفانه یه از خدا بیخبر تو کامنتهای زومجی اسپویل کرد. منم اتفاقی دیدم. نمیدونم چه مرضی دارن مردم

حالا که رسیدیدم به آخرش باید یه تایپیک زده بشه. به عنوان اینکه شما دوست دارین پایان سریال چطوری باشه یجورایی خداحافظی با سریالی که ده سال مارو درگیر خودش کرد

کتلین چشم نداشت جان رو ببینه حالا ببینیم جان زنده برمیگرده از کینزلندیگ نفرین شده به نظرم هر دوشون کشته بشن آخرش

من از فصل اول رویای ازدواج آریا و جان رو داشتم. یجوری تئوری رو ببر به اون سمت بلکه تهش دل ما هم شاد شد

یه چیز دیگه که متوجه نشدم. چرا گوست رو زنده نگه داشتن و بعد اینجوری با تورموند فرستادنش؟ رابطه بین جان و گوست خیلی خاص بود. چرا جان حداقل یه خداحافظی نکرد باهاش

اونجایی که با حسرت اژدهای دنریس رو نگاه میکرد. بعدشم به تیریون گفت چرا اون؟ منم بیشتر حس میکنم سانسا تشنه قدرت شده. با توجه به اینکه بجای جان حکومت کرده مزش رفته زیر زبونش