رفتن به مطلب

گالبرت گلاور

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    24
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

اعتبار در انجمن

0

اطلاعات شخصی

  • مرز اسپویل من
    تا آخر یورش شمشیر ها به طور دقیق
  1. گالبرت گلاور

    سرنوشت جان اسنو

    ببینید دوستان خیلی کم احتمال داره که ملیسندر بتونه جان رو زنده کنه.یادتونه که وارامیر خیل عظیمی از وایت ها رودید ولی خودش بین اونا نبود !!!این میتونه به این دلیل باشه که وارگ ها چون روحشون سریع وارد جاندار دیگری بعد از مرگ می شوند غیر فابل تسخیر اند در حالی که روح در انسان های عادی مدت بیشتری در بدن می ماند.به همین دلیل توروس میتوانست دانداریون رو زنده کنه . و چون جان وارگه ملیسندر نمی تونه اونو برگردونه و به علت استفاده از جادو شاید طلسم دیوار ضعیف شده و آدر ها حمله کنند .به همین دلیل بود که دست سرد وارد دیوار نشد چون می دونست جادویش دیوار راضعیف میکنه. لذا بازگشت جان به عنوان آزور آهای به دست آریا صورت میگیره.
  2. گالبرت گلاور

    سرنوشت جان اسنو

    با سلام خدمت اعضای گرامی. با توجه به این که سرنوشت جان در آینده فعلا معلوم نیست می خواهم دو نظریه مهم درباره ی این موضوع بیان کنم. 1)نظریه اول در مورد آدر شدن جانه.اگر دقت کرده باشید آخرین چیزی که درباره جان نوشته شده بود این بود: "فقط سرما بود ... سرما..." و سرما هم آدر ها رو می آره.شاید جان با آدرشدنش به دست سرد بپیونده و جلوی حمله ی آن ها را بگیرند. 2)نظریه دوم که محتمل تر هست اینه: ما میدونیم که پرنس وعده داده شده و آزور آهای یکی نیستند اما شاید باشند! ملیسندر فکر میکنه استانیس آزور آهایه ولی با توجه به سابقه ی خرابش(!)ممکنه این فرض اشتباه باشه و جان پرنس وعده داده شده و آزور آهای باشه همان ظورکه خوابش را دیده بود.از طرفی شاید بپرسید جان که در نمک و صخره متولد نشده ،ولی قضیه این است: بعد از مرگ جان شاید روحش درون گوست بماند و به نایمریا برسد و با آریا ارتباط برقرار کند همان طور که مارتین می گوید:«نایمریا وظایف مهم تری در آینده دارد».از این رو آریا با پیشکش کردن یک هدیه در درگاه خدای هزار چهره جان اسنو را دوباره زنده میکند و جان دوباره متولد میشود در براووس (نمک و صخره) به عنوان پرنس وعده داده شده و آزور آهای! به نظر شما کدام فرضیه درست است؟
  3. نظریه ی باراتئون -تایرل-هاردینگ: تو یکی از کتابهای ضمیمه (شوالیه سرگردان) درگیری دانکن با یکی از شوالیه ها منجر بع قضاوت هفت و نا تمامی مسابقات آشفورد میشه. در این بین سه نفر به دفاع از دانکن برمیخیزند از خاندان تایرل و باراتئون و هاردینگ. در نهایت هر کدام به نوعی میمیرند حتی در چند سال بعد. این نظریه ممکنه در مورد سانسا هم صدق کنه چون نامزد ها ی سانسا هم از این سه خاندان بودند: جوفری ،ویلاس،هرولد. شاید نفرین کهن هم باعث مرگ هرولد بشه. کامل ترشو بعدا مینویسم.
  4. گالبرت گلاور

    پایانی در راه است ...

    حق با شماست اصلاحش کردم. صفحه ی 4 اخبار رو بخونین میگه حداکثر تا اواخر 2015. بحث دور شد به آینده ی چشم کلاغ و دنریس و بقیه برسیم.
  5. با سلام. من نرسیدم همه ی کامنت ها رو بخونم ولی ... الآن آگون شورشش رو شروع کرده به احتمال قوی بعد از فتح استورم اند خاندان های استورمزلند رو با خودش یار می کنه و البته همراه با دورن.با توجه به پیشگویی مگی قورباغه ملکه ی بعد سرسی زیباتر از اونه پس میشه سانسا یا دنریس.در مورد دنریس نظری ندارم (شما زحمتشو بکشید!) ولی در مورد سانساباید بگم که با قدرت وال و ریورلندز به شمال خمله میکنه .در این راه شاید بریندان تولی دوباره چیدا بشه و به اون کمک کنه .همین طور مگی مورمونت و خودم که احتمالا تو گری واترزیم ! طبق فرضیه ی (تایرل-باراتئون-هاردینگ) احتمالا هرلود بمیره و این طوری وال و ریورلندز با اسم اگون شمال رو بگیرن که شاید جرقه ای برای ازدواج سانسا و آگون باشه !شما رو نمیدونم ولی من بعید میدونم دنریس بخواد با آگون ازدواج کنه! درمورد استانیس : یه حسی بهم میگه تو راه آزادسازی شمال میمیره.من سریال رو دنبال نمیکنم تو سریال سرنخی در این مورد نداده؟ درمورد چشم کلاغ .... (اینم با شما!) نکته ی دیگه :تقریبا همه شخصیت های اصلی داستان به یکی از سه خط داستانی مربوط میشوند ولی به نظر شما سبز بین شدن بران و بی چهره شدن آریا چه ارتباطی داره؟؟؟
  6. گالبرت گلاور

    پایانی در راه است ...

    با سلام. خیلی دوست داشتم این مطالبی رو که می نویسم تو یه تاپیک جدید باشه ولی هرچی فکر کردم نتونستم اسم خوبی براش پیدا کنم به علاوه دیدم پاسخی نذاشتید (!) لذا صلاح دیدم اینارو همین جا بنویسم. الآن آگون شورشش رو شروع کرده به احتمال قوی بعد از فتح استورم اند خاندان های استورمزلند رو با خودش یار می کنه و البته همراه با دورن.با توجه به پیشگویی مگی قورباغه ملکه ی بعد سرسی زیباتر از اونه پس میشه سانسا یا دنریس.در مورد دنریس نظری ندارم (شما زحمتشو بکشید!) ولی در مورد سانساباید بگم که با قدرت وال و ریورلندز به شمال خمله میکنه .در این راه شاید بریندان تولی دوباره چیدا بشه و به اون کمک کنه .همین طور مگی مورمونت و خودم که احتمالا تو گری واترزیم ! طبق فرضیه ی (تایرل-باراتئون-هاردینگ) احتمالا هرلود بمیره و این طوری وال و ریورلندز با اسم اگون شمال رو بگیرن که شاید جرقه ای برای ازدواج سانسا و آگون باشه !شما رو نمیدونم ولی من بعید میدونم دنریس بخواد با آگون ازدواج کنه! درمورد استانیس : یه حسی بهم میگه تو راه آزادسازی شمال میمیره.من سریال رو دنبال نمیکنم تو سریال سرنخی در این مورد نداده؟ درمورد چشم کلاغ .... (اینم با شما!) نظر شما درباره ی این فرضیه ها چیست ؟ نکته ی دیگه :تقریبا همه شخصیت های اصلی داستان به یکی از سه خط داستانی مربوط میشوند ولی به نظر شما سبز بین شدن بران و بی چهره شدن آریا چه ارتباطی داره؟؟؟
  7. گالبرت گلاور

    دنریس و خانه ی نامیرا ها

    غافل نشید که اژدهایان دنریس به غیر از اون عادت ندارن ضمنا کوایت به دنریس هشدار تیریان و ویکتاریان رو داده!
  8. گالبرت گلاور

    رازهای ناگفته زندگی و مرگ پرنس ریگار

    همه ی نکات خیلی جالب بود... میدونین یه سری نکات هست که اگه یادم باشه همه رو میگم... 1)ریگار میدونست نغمه ی یخ و آتش از خانواده ی خودشه و ابتدا فکر می کرد خود اوست ولی بعدا فهمید که نیست چون خیلی زیاد کتاب میخوند (اگه یادتون باشه)به اسراری پی برده بود که رو تفکراتش تاثیر گذاشته که بعدا میگمشون... 2)علت رابطه ی پنهانی لیانا با ریگار به خاطر این بوده که قول لیانا به رابرت داده شده بود و برندون استارک هم گردن کلفت بود ؛به قول ند لیانا کمی خون گرگی داشت و برندون خیلی بیشتر از کمی. 3)شاید بعد از یک سال به خاطر بارداری لیانا ، ریگار به برج شادی منتقلش کرد.ضمنا جان اسنو بچه لیانا و ریگاره و این شباهتش با استارک ها رو توجیح میکنه. 4)با توجه به گفته ی دنریس تارگاریان عزیز ریگار تلاش کرد تا رابرت زخمی بشه و خودشو فدا کرد تا ادارد به لیانا برسه چون میدونست ادارد به خاطر شرافتش لیانا و بچه اش رو نمی کشه کاری کرد که ادارد دنبال لیانا بره و چون اون بچه برای ریگار مهم بوده خودش رو فدا کرده. 5)همراهان ادارد دو برابر گاردسلطنتی بودند به همین دلیل هم بوده که حتی آرتور دین هم کشته شد (که هاولند رید بانی و باعثش بوده). 6)لیانا در بستر زایمان مرد و اثباتی بر این قضیه لفظ Bed of blood هستش که برای لیانا استفاده میشه. 7)ادعای ادریک دین به آریا به این دلیل بوده که وقتی بچه بوده هرچی رو که گفتن باور کرده و این شاید به توافقی برگرده که ادارد با دین ها کرده وقتی که جسد آرتور رو برده استارفال .نمی دونم باریستان از کی دباره ی آشارا دین شنیده ولی به نظر من آگون تقلبی نیست چون گرگور آن موقع مست بوده و فقط یادشه که کله ی بچه ای رو به دیوار کوبیده که به احتمال زیاد به رنگ موهاش هم توجهی نکرده! 8)ریگار کتاب های زیادی خوند و به اسرار کهنی پی برده بود : میدونست که اژدهایان دشمن آدرها هستند و ریگار هم آتش بود. آدر ها سرما رو می آرن و سرما آدر ها رو و سرما نشان دهنده ی چیه؟استارک ها. در جلد پنجم به علت نبودن استارک ها در وینترفل سرمای شدیدی وینترفل و اطرافش را در بر میگیرد ؛سرمایی که در دیوار هم احساس نمیشود و این یادآور چیه ؟ زمستان در راه است(Winter is coming).نظریه ای وجود داره که میگه آدری با یه استارک ازدواج کرده!همه این ها شاید نشون دهنده ی به نوعی دوستی قدیمی بین استارک ها و آدرها باشه . شاید بپرسین اژدها چه ربطی به آدرها داره ؟ دو دلیل:1- رالور ،خدای آتش،دشمن آدر هاست و ملیسندر به استانیس چی پیشنهاد میده ؟ بیدارکردن اژدهایان سنگی. 2-آدرها و بی چهره ها هردو پیام آور مرگ هستند.جیکن هگر هم باصورت پیت وارد سیتادل شده و به دنبال اسنادی درباره ی نابودی اژدهایان می گرده !و این بی ربط با این نیست که بی چهره ها منتظر آریا (یک استارک/آورنده ی سرما) بودند تا شاید در جلد های بعدی از آن استفاده کنند! ریگار همه ی اینا رو میدونست و میدونست نغمه ی یخ و آتش از فرزندان اونه ولی کی ؟آگون ؟ رینیا؟ او به فرد تازه ای نیاز داشت تا از طرف او دشمن آدر ها و از طرف مادرش به نوعی دوست آدر ها باشد تا بتواند آدرها راشکست بدهد. حالا دقت کنید: ریگار / لیانا تارگارین / استارک آتش / یخ حاصل= جان اسنو،نغمه ای از یخ و آتش! تمام این ها میتونه توجیح کنه که چرا ریگار در تورنومنت هارن هال لیانا رو ملکه ی عشق و زیبایی اعلام کرد و او را برای همسری برگزید! (به جون خودم اینا رو از خودم نگفتم ،برین تحقیق کنین!) 9)تنها چیزی که منو ناامید میکنه اینه که دنریس تو خانه ی نامیرا ها ریگار رو در کنار زنی دید که فرزندی در بغل داشت و ریگار گفت اون نغمه ی یخ و آتشه در حالی که ریگار جان اسنو رو ندیده ،ولی خب شاید این از سوتی های مارتین بوده ! پ.ن.در شگفتم مارتین چقدر برای این قضیه وقت گذاشته که این قدر پیچیده اش کنه !!!
  9. گالبرت گلاور

    شعار خاندان Stark ، شاید رمزآلود ترین

    واقعا که بحث جالبیه ... یه نکته هم بگم و اون اینه که همه می دونیم دیوار و وینترفل رو برندون معمار ساخته پس می تونیم نتیجه بگیریم همون طور که دیوار از خودش محافظت میکنه یا نیرویی جادویی داره (مثل سقوط جارل) وینترفل هم از نیرو و قدرتی خاص برخوردار است. همان طور که در بالا بحث شد بین استارک ها و وینترفل رابطه ی عمیقی وجود دارد. با توجه به شعار می توانیم برداشت کنیم که در صورت نبود استارک ها در وینترفل زمستان فرا خواهد رسید(همان طور که دوستان به این برداشت رسیده بودند) بر اساس این سه نکته : در صورتی که استارکی در وینترفل نباشد یا نگهبانی شمال از آنها گرفته شود به نوعی وینترفل متوجه این موضوع می شود و زمستانی سخت وینترفل و سرزمین های ورای آن را در بر میگیرد.(ببینید داستان به کجا رسیده که قصر ها انتقام آدم ها را می گیرند!!!) البته دوستان یادتون نره که فرارسین زمستانی سخت در جلد دوم با ورود کلاغ سفید به همه هشدار داده شده.
  10. گالبرت گلاور

    آدرها وارد می شوند ...

    واقعا عالی بود ... در مورد نقش غیر قابل انکار خاندان های تاور در تأسیس سیتادل و جایگزینی اساتید کاملا با شما موافقم که شکل بسیار نزدیک نشان خاندان و برج سیتادل گواهی بر این قضیه است گویا اساتید و مردان بی چهره هم در مرگ اژدهایان ،خواه به هر دلیلی، دخیل بوده اند (که واقعا برای من تازگی داشت،تشکر!). با وجود تلاش اساتید ومردان بی چهره برای کشتن اژدهایان ؛یک تناقض بوجود می آید و آن این که دنریز در خانه ی نامیرا ها متوجه می شود دو نفر دیگر باید سوار اژدهایانش شوند و به او در بازپس گیری تاج و تختش کمک کنند(به خاطر لفظ اژدها سه سر داره!) پس به نظر من اژدهایان دنریز نباید به این زودی کشته شوند ؛گرچه هیچ چیز از مازتین بعید نیست . بحث دور شد... به این جا رسیدیم که آدرها قصد حمله را به دیوار دارند و علتش هم شکسته شدن چیمانی باستانی بین آن ها و انسان هاست که علت این هم به قدرت گرفتن اژدهایان برمی گرده (که گفته های شما اثبات محکمی بر این قضیه است و من هم طرفدارش شدم!). اما همان گور که گفتید تا آخر کتاب پنجم کم تر از انگشتهای دست نشانه هایی هست که میشه بهش تکیه کرد؛ لذا همین کمبود دلایل موجب می شه عوامل نقض کننده ی زیاذی هم به وجود بیاد یا براش تارشیده بشه !!! 1) نسل اژدهایان در حدود سال 131AL کاملا از بین رفت و این در حالی است که به گفته ی سم (جلد1) آدرها صدها سال حمله نکرده انداین موضوع وجود اژدهایان را مبنی بر عامل تشویق کننده ،برای حمله آدرها رد میکند. 2) قدمت والریای کهن بسیار زیاد است در حای که خبری از حمله ی آدرها در آن زمان که اژدهایان هم بزرگتر بودند و هم قدرتمندتر به طور مکتوب وجود ندارد. 3) دشمن اصلی آدر بزرگ (که احتمالا رهبر یا خدای آدرهاست) رالور با همان خدای نور است پس حضور قدرتی جدید مثل آزور آهای ممکن است موجب شکسته شدن پیمان باشد. 4) وظیفه مقابله با آدر ها و جلوگیری از حمله ی آن ها بر عهده ی مردان نایت واچ و دیوار است اگر عاملی (مثلا حضور اژدهایان که همه به آن اعتقاد داریم) ان ها را به حمله کردن وادارد ؛ نایت واچ باید دست به کار شود در حالی که اساتید و مردان بی چهره اقدامات بیشتری در این زمینه انجام می دهند. 5) اگر اساتید و مردان بی چهره در یک راستا عمل می کنند پس هدف یکسانی دارند و باید به دیگر کمک کنند در حالی که از یک دیگر به گور مخفیانه اطلاعات کش می روند! و... ! پ.ن. ببخشید دوستان که اینقدر زیاد نوشتم آخه این چنین موضوعات مهمی زیاد کار می برد! خودم برای مورد سوم دلیل پیدا کردم ولی چون زیاد شد مجبورم بعدا بگمش. در آخر هم از روس بولتون عزیز بخاطر نظرات واقعا عالی و خوبشون نهایت تشکر را دارم.
  11. گالبرت گلاور

    پایانی در راه است ...

    باسلام خدمت اعضای گرامی . حالا که کتاب باد های زمستانی توسط جرج .آر.آر.مارتین نوشته شده است ، و به پایان مجموعه نزدیک می شویم ؛ تصمیم گرفتم موضوع جالبی را برای شما مطرح کنم که سه هفته پیش به آن برخوردم : در مقاله ای در مورد جرج .آر.آر.مارتین خواندم که او برای نوشتن این مجموعه، از آثار تالکین الهام گرفته است؛ از جمله این که او (همانند تالکین) در ابتدای داستان شخصیت ها را از هم جدا می کند و فرسنگ ها و کیلومتر ها از یک دیگر دور میکند ولی در پایان داستان دوباره همه دور هم جمع می شوند. با توجه به این موضوع به نظر شما چه پایانی در جلد ششم و هفتم در انتظار ماست ؟ دوست دارید داستان چگونه تمام شود ؟
  12. گالبرت گلاور

    آدرها وارد می شوند ...

    ما نمیدونیم که آدرها از همه چیز متنفر هستند یا نه!فقط یه سری چیزهای دست و پا شکسته از این و اون شنیدیم! یعنی کلا هیچ چیزی از آدرها و اخلاقیاتشون نمیدونیم! پیمان بستن آدرها با انسان ها هم به دلیل ایجاد صلح بوده که احتمالا آزورآهای این صلح رو به دست آورده! ساخت دیوار هم برای مشخص کردن قلمرو هردو نژاد و دور نگه داشتن دو طرف از همدیگه بوده! راجع به اژدهاها هم بگم که احتمالا از بی چهره ها یا حتی اساتید سیتادل با آگاهی از پیمان باستانی از همون اول سعی در ریشه کن کردن جادوی آتش از سرزمین شناخته شده داشتن و تا قبل از سه اژدهای دنی موفق هم بودن! پانویس:این چیزایی که من میگم جزو خفن ترین تئوری ها هست و اطلاعات بسیار بیشتری راجع بهش هست!منتهی چون شما به آخر کتاب پنجم نرسیدی نمیشه دقیق شد! درسته که از اخلاق آدرها اطلاعات کاملی نداریم . ولی مارتین در کتاب جدید خودش (جهان یخ و آتش) تا حدودی آدر ها را به ما می شناساند. اما موضوع دیگر این که آزور آهای یک مذهب یا لقب نیست که چند بار در طول تاریخ تکرار شود بلکه یک شخص و یک ناجی است.اگر مدت ها پیش با آدر ها صلح برقرار کرده پس چر ملیسندر استانیس را آزور آهای می داند؟؟؟ در مورد اژدهایان هم باید بگم که یا توسط یکی از پادشاهان تارگارین مسموم شدند ؛ یا به همان علت محلی که می گوید آن ها رفته رفته در تپه اژدها ضعیف شده اند. ولی اگر اساتید سیتادل یا مردان بی چهره اژدهایان را برای جلوگیری از شکستن پیمان کشته اند پس چرا در طی سالیان متمادی که حضور آن ها در سرزمین می تونست احساس بشه آدرها به دیوار حمله نکردند ؟یا اساتید زودتر اقدام نکرده اند ؟ ضمنا مردان بی چهره براووس برای چه باید از حمله ی آدرها نگران باشند ؟خطری که آن ها را تهدید نمی کند. پ.ن. اگر مطلب پیشرفته تر یا مشکل گشاتری هست که در سه چهار جلد اول نمی گنجد می توانید آن را در اسپویل بیان کنید . گذشته از این ها ؛ خودمونیم بحث چقدر داغ و جنجالی شد !!!
  13. گالبرت گلاور

    آدرها وارد می شوند ...

    درسته که چیزی درباره ی آدر ها نمی دونیم و هدفشان مشخص نیست ولی مسئله این است که چه عاملی آن را برای حمله تشویق کرده ؟ فکر نکنم حضور دوباره ی اژدها عامل باشد چون در زمان آگون فاتح، هم اژدهایان بیشتری وجود داشت و هم قدرتمند تر بودند. تا جایی که من می دونم در زمان تارگارین ها (که اژدها هم داشتند) آدر ها به دیوار حمله نکردند و عدم حضور آدر ها در میدان نبرد باعث شد که رفته رفته این باور ایجاد شود که دشمنان اصلی دیوار ؛ وحشی ها هستند (همان طور که خرس پیر از این موضوع در جلد اول شکایت می کند). لذا حضور اژدها نمی تواند بانی و باعث حمله آدرها به دیوار شود. به نظر من ممکن است آدرها حضور دشمنان قدیمی خود را احساس کرده و همین موضوع آنها را عصبانی کرده است . حالا منظور این دشمنان می تواند آزور آهای باشد یا پرنسس وعده داده شده (که مشخصا جان اسنو است) ضمنا ؛ بعید می دونم پیمانی بین آدرها و انسان ها بسته شده باشد چون آن ها از همه چیز تنفر دارند و احتمال پیمان بستن آنها با انسان ها اولیه کم است یا تا حدی غیر ممکن. چون اگر پیمانی بسته می شد دلیل بر پا کردن دیوار با وجود پیمان چه بوده است ؟
  14. گالبرت گلاور

    دنریس و خانه ی نامیرا ها

    بله دوستان نظر من هم اول به دنریز و سپس به جان اسنو ه البته اگر ثابت بشه که بچه ی ریگاره (دوستان می تونن به انجمن «بازی تخت و تاج» به تاپیک «هویت جان در حاله ای از ابهام» نوشته ی برندون معمار مراجعه کنند). نفر سوم به نظر من باید آگون تارگارین باشه (همون گریف جوان در جلد پنجم) . آگون در کمال ناباوری زنده است و توسط لرد جان کانینگتون تبعیدی بزرگ شده است. اما در مورد بران باید بگم که بعید میدونم بتونه نفر سوم باشه . درسته که توسط زاغ خونین داره سبزبین میشه ولی چه دلیلی داره دنریز یکی از اژدهایانش را به بران بسپرد تا درونش نفوذ کنه؟؟ پس منظور از لفظ اژدها سه سر داره اینه : دنریز ، جان اسنو ، آگون(گریف جوان) منظور از Azor Ahai هم در مذهب خدایان نور اشاره به کسی داره که میتونه آدر بزرگ را شکست بده (که در مجموعه اعتقاد بر این است که Azor Ahai همان استانیس است). وبا توجه به گفته مارتین که میگه «آن سه نفر لازم نیست حتما تارگارین باشند» پس ممکنه استانیس هم یه از سر های اژدها باشه. در کل باید منتظر یک اتفاق بزرگ از سوی این سه نفر باشیم.
  15. گالبرت گلاور

    قاتل لیانا استارک ؟

    پس چرا در تمامی عکس ها طور دیگری ذکر شده ؟یا اگر عامل مرگ زایمان بوده پس چرا بیان نشده ؟ مثلا: به خونی که روی شکم اوست دقت کنید... پ.ن. البته نظر دیگر دوستان همچون استاد آمون و روس بولتون برای من کاملا گرامی است ولی قصد بنده این است که این مسئله کامل حل شود و هیچ شک و شبهه ای باقی نماند.
×