Jon Snow
اعضا-
تعداد ارسال ها
162 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
شخصا با توجه به مسیری که طی شد و به اینجا رسید، با وجود اشکالی که تو طی این مسیر وجود داشت، قسمت آخر رو به عنوان یه پایانبندی دوست داشتم. تنها اتفاقی که افتاد و انتظارش رو نداشتم شاه شدن برن بود که باید بیشتر در موردش فکر کنم. اگه همهی این اتفاقا مستر پلن خودش بوده باشه واقعا فوقالعاده است. بقیهی شخصیتها در نظر من پایان بهتری نمیتونستن داشته باشن. جان واقعا از بازیهای سیاسی خوشش نمیومد و اصلا مهارتی توی این زمینه نداشت، به تورموند هم گفته بود که دوست داره باهاش بره شمال. خوشحالم که به آرزوش رسید. یکی از بهترین صحنههای این قسمت هم دیدار دوبارهاش با گوست بود. خدا رو شکر ما رو هم به آرزومون رسوندن. سانسا و آریا که سرنوشتشون از روز روشنتر بود. آریا تبدیل به کریستوف کلمب جهان مارتین شد. باریکلا! فقط دوست داشتم یه صحنهی پایانی از جستجوی برن به دنبال دروگون هم میدیدیم، با این حال بازم اشکالی نداره. قرار نیست همه چیز روی تصویر اتفاق بیفته، بعضی چیزها رو باید خودمون نتیجهگیری کنیم و به نظرم دروگون هم جایی جز والریا نمیتونه رفته باشه. تلخ و شیرین، بالاخره بعد از حدود یک دهه همراهی، این سریال هم تموم شد و خوشحالم تونستم تو دورهی زندگی کنم که گیم آو ترونز اومد و استانداردهای تلویزیون رو جابجا کرد. :) حالا باید منتظر کتابها و اسپینآفها باشیم.
- 270 پاسخ
-
- 3
-
Jon Snow، قسمت سوم، Oathbreaker, بحث در مورد اسپویل های احتمالی مطرح شده فصل هشتم, قسمت نهم، Battle of the Bastards و و 6 فرد دیگر را دنبال می کند
-
بحث در مورد اسپویل های احتمالی مطرح شده فصل هشتم
Jon Snow پاسخی به The Hound داده است: موضوع فصل هفتم
فیملنامهی منتسب به فصل ۸ به نظرم نقاط ضعف زیاد داره. البته باید اعتراف کنم که در حین خوندنش چند بار مو به تنم سیخ شد! :دی ولی به چند دلیل حس میکنم جعلی باشه: ۱. دنریسی که توی ۷ فصل یکی از اصلیترین شخصیتهای داستان بود و سریال کلی روش مانور داد، تو این فیلمنامه عملاً از صحنه کنار رفته و هیچ نقشی تو وقایع نداره. به قول یکی از دوستان انگار صرفاً اومده بود تا بچهی جان رو به دنیا بیاره. با توجه به علاقهی مارتین و سازندههای سریال به این شخصیت چنین تصمیمی خیلی بعیده. ۲. ما هیچ اطلاعاتی در مورد نیت شاه شب یا نحوهی مرگش دریافت نمیکنیم. انگار نویسنده یهو با خودش میگه: «خب، دیگه زمان نداریم، بسه. شاه شب همین جا میمیره و کل ارتشش نابود میشه.» در حالی که بیشتر به نظر میرسه اون کسی که این داستان جعلی رو نوشته ایدهای برای کشتن شاه شب نداشته. ۳. بر اساس این فیلمنامه هیچ کدوم از پیشگوییهای سریال/کتاب درست در نمیاد. نه سرسی توسط برادرش میمیره، نه طبق اون چیزی که دنریس تو خانهی نامیرایان دید، تالار تخت آهنین به اون روز در میاد. با توجه به این که ترتیب سکانسها هم کاملاً مشخصه، واریس که از بچگی از شعلهها شنیده که باید دنریس رو بکشه، بیهوده این کار رو انجام میده، چون کار شاه شب دیگه تموم شده. ۴. مرگ افرادی که داخل چالهی اژدها میمیرن خیلی مسخره است. یورون که میدونه اون جا هنوز یه اژدهای آتشین دم وجود داره جون خودش رو به خطر میندازه تا بره جان رو بکشه؟ آریا تو اون وضعیت جان رو ول میکنه؟ بیخیال! یه سری تناقضات دیگه مثل قضیهی هالند رید، مرگ برن به دست شاه شب و نامگذاری لیانا رو هم سایر دوستان گفتن. نکتهی بعدی به نظرم اینه که فیلمنامهی فصل ۷ زمانی لو رفت که کپی اون رو برای بازیگرها فرستاده شده بود و چون خیلیها بهش دسترسی داشتن میشد یه جوری دزدیدش؛ ولی الان برای این چیزها خیلی زوده. این داستان به نظرم یه فن فیکشن ساده است که صرفاً بعضی جاها خوب تونسته سبک D&D رو تقلید کنه. -
تو همین اسپویلهایی که منتشر شده در مورد 1 و 2 و 4 هم اطلاعاتی هست، که اگه خودتون دوست داشتید سرچ کنید راحت پیدا میشه.
-
معلوم نیست تو HBO چه خبره که این طوری فصلها لو میرن، اپیزودها زودتر منتشر میشن و کلاً همه چیز لو میره منم که تا پست رو دیدم دست و پام شل شد و رفتم همهاش رو خوندم. تو منابع انگلیسی حتی با جزئیات بیشتر و یه سری حدسیات اضافهتر هم بود که البته بعضیهاش از بیخ فیکشنه! ****اسپویلر صحبت در مورد اطلاعات منتشر شده****
-
چه فرقی داره سندور این فصل بیاد یا فصل بعد؟ بالاخره یه جا باید اتفاق میافتاد. تازه ما هنوز از ادامهی کار خبر نداریم. شاید هدفی پشتش هست. ایراد هم میگیرید درست بگیرید لااقل. بیانصاف نباشید. آریایی که رفت براووس با این آریایی که برگشته کلی فرق داره. درسته که یه خورده اتلاف وقتش طولانی شد ولی حداقل دست خالی برنگشت و الان هم کلی به مهارت مبارزهاش اضافه شده و هم میتونه تغییر چهره بده. تا اونجایی که من میدونم تغییر چهره بیشتر یه تکنیکه تا جادو. بنابراین ربطی به سرپیچی و اینا نداره. بعدم با واکنشی که جیکن هگار به تصمیم آریا نشون داد خیلی مطمئن نباش که آریا سرپیچی کرده باشه و همهی اینها بر طبق نقشهی خودشون نباشه. سر جورا، برین، ادیسون تالت (دیوار)، شاه شب و یورون موندن. مشخص بود که نمیشه تو یه قسمت به این همه شخصیت پرداخت. پس ایرادی وارد نیست. شما این قسمت رو با دقت تماشا کردید؟ چون دقیقا تو همون صحنه کیبورن دلیل این اتفاق رو میگه. سرسی میخواست همهی دشمناش رو یه جا از بین ببره و دورهی جدیدی رو شروع کنه پس نیاز بود تا پایسل هم حذف بشه.
-
خیلی قسمت خوبی بود. اگه از اون چندتا باگ و سوتیش بگذریم میشه تو لیست ده قسمت برتر کل سریال قرارش داد. بخشهای ابتدایی با اون پیانو و تم کاملاً متفاوت که تا حالا تو سریال ندیده بودیم خیلی چشم و گوشنواز بود. به هیچوجه فکر نمیکردم مارجری بمیره ولی ظاهراً دیگه فرصتی برای دعواهای سرسی و مارجری نمونده و باید هر چه زودتر داستان رو به سمت ماجراهای نهایی ببرن. والدر فری ملعون هم به سزای اعمالش رسید. فقط ای کاش آریا زجر کشش میکرد. پای فری خیلی خوب بود ولی حیف که خود والدر ازش نخورد. بیصبرانه منتظر دیدار آریا و جانم، ولی فکر نکنم به این زودی اتفاق بیوفته. احتمالاً آریا فعلاً به دنبال کوتاه کردن لیست خودش باشه. جان اسنو/استارک/تارگرین. از همین میترسیدم که دوباره یه نکتهی مبهم تو برج شادی باقی بذارن و گذاشتن. لیانا در گوش ند چی گفت؟! ولی خب بالاخره بعد از این همه سال والدین شاه شمال جدید مشخص شد. همین خودش جای شکر داره. لیانا مورمونت یه تنه داره میترکونه. دمش گرم. سانسا هم اگرچه کنار درخت خدایان دست رد به سینهی بیلیش زد و به جان هم گفت که هیچکس به لیتل فینگر اعتماد نمیکنه، ولی همچنان نگاههاش شک برانگیزه. بیلیش که تخت آهنین رو میخواد، خب شمال رو ول کنه واسه جان دیگه، ای بابا! خوب شد که دنریس داریو رو تو میرین رها کرد. دیگه حوصلهی رابطهی این دوتا رو نداشتم. مشخصاً این که فقط ۱۳ قسمت دیگه باقی مونده، ضرباهنگ سریال رو به شکل عجیبی تند کرده. فکر نمیکردم دنریس آخر همین فصل به سمت وستروس حرکت کنه ولی ظاهراً باید هر چه زودتر داستان تخت آهنین تموم بشه تا برای مواجهه با آدرها آماده بشیم. و دوباره ما موندیم و ۹ ماه صبر عظیم! اونم ۹ ماهی که فقط به ۷ قسمت منتهی میشه. هـــعـــی
-
فکر کنم همه تا الان این رو میدونن ولی ذکر مجددش هم خالی از لطف نیست. قسمت نهم تا الان با 23,757 رای امتیاز 10/10 رو تو IMDB داره که تو تاریخ تلویزیون فکر کنم اولین باره. برای مقایسه میتونیم به قسمت قبلی نگاه کنیم که تنها با 10 هزار رای امتیار 8.2 رو کسب کرد.
-
یه قسمت کم نظیر بود. یه جنگ واقعی. یه جنگ کثیف. یک حقیقت انکار ناپذیر. مارتین همیشه جنگ رو نکوهش کرده و به نظر من نبرد حرامزادهها در رسوندن این ایده عالی عمل کرد. رمزی به سربازای خودش هم رحم نمیکرد. جان مرتکب یه اشتباه حیاتی شد و داشت جونش رو به همین سادگی از دست میداد ولی با ورود ارتش ویل قضیه ختم به خیر شد. وون وون دوست داشتنی هم در لحظات آخر به دست رمزی کشته شد تا لذت مشتهای جان تو سر و صورت رمزی دوچندان بشه. من اگه به به جاش بودم حداقل نمیذاشتم دندون تو دهنش بمونه. حرف بیشتری ندارم. ۱۰
-
تاپیک خوبیه. ایول در مورد نبرد حرامزادهها فکر میکنم جان در حال شکست خوردنه که ارتش بیلیش سر میرسه و رمزی شکست میخوره ولی بعید میدونم مرگ رمزی رو تو این فصل ببینیم. در مورد حکمرانی شمال و وینترفل هم حداقل تو این دو قسمت باقی مونده فکر نکنم درگیری شدیدی بین جان و بیلیش اتفاق بیوفته. سرسی بعد از صحبتی که با تامن میکنه، سپت بیلور رو با آتش وحشی نابود میکنه. لوراس هم میمیره. دنریس یا بازم با استفاده از اژدهاهاش رگ خواب اربابان رو میزنه و همه چیز به خوبی و خوشی تموم میشه یا با ورود تئون و یارا اربابها رو منگنه میکنن و دروگون همهی کشتیها رو در یک اتفاق حماسی دیگه آتش میزنه. در کل اتفاق ناخوشایندی برای دنریس نمیافته. واریس به دورن میره و اونها رو که الان در جنگ با پایتخت هستن با دنریس متحد میکنه. در مورد آریا و برن به طرز غریبی نمیتونم پیش بینی کنم. برن شاید در آخرین صحنه از خودش از دیوار رد بشه و با این کار فاتحهی همه رو بخونه. شایدم فقط تو یه صحنه با بنجن دیالوگ داشته باشه یا یه ویژن ببینه. در مورد آریا اون چیزی که به لیدی کرین گفت خیلی ذهنم رو درگیر کرده. دربارهی آشای و لبهی دنیا. یعنی میشه بره اونجا و تصویر آشای رو تو سریال ببینیم؟ اما از طرفی دیگه فرصتی نمونده که بره اونجا و به موقع برگرده وستروس. شایدم خیلی ساده فقط رفتنش به وستروس رو ببینیم. اما دوست دارم در مورد آخرین صحنهی فصل هم بگم. شخصاً خیلی دلم میخواد وقایع برج شادی رو نشونمون بدن. ولی احتمال داره به جاش انفجار کینگزلندینگ هم باشه. مخصوصاً اگه یه طوری نشون بدن که معلوم نشه کی زنده موند و کی مُرد.
-
اون صدای دختری که گفت « اون ما رو دیده » ، صدای سرسی بود. قسمت اول اپیزود اول. وقتی برن ، جیمی و سرسی رو توی اون حال دید و جیمی اونو پرت کرد پایین. فکر نمی کنم ربطی به نایت کینگ داشته باشه گفت اون منو دید نه اون ما رو دید . آخه دقیقا وقتی این صدا دیدیم که نشون میداد نایت کینگ داره یه چیزیو نگاه میکنه و ما انعکاسشو از توی یه یخ دیدیم . صدای سرسی هست که میگه He saw us و مربوط به همون قضیهای میشه که ایشون گفتن. تصویر شاه شب هم مربوط به قسمتی میشه که یکی از وایت واکرها بچهی کرستر رو میبره و شاه شب اون رو تبدیل به یکی از خودشون میکنه. چیز جدیدی نداره.
-
قسمت بدی نبود ولی برای یه قسمت ۸ جالب نبود. توقع یه چیز بهتر و چالشیتر رو داشتم. همون طوری که حدس میزدم آریا رفت پیش لیدی کرین و مداوا شد ولی ویف ول کن نبود. کشوندن ویف به لونهی آریا و شکست دادنش با استفاده از چیزهایی که در زمان کور شدن یاد گرفته بود ایدهی خوبی بود. حداقل بین این همه وقت تلف کردن از یکی از تجاربش به نحو احسنت استفاده کرد. ولی درک نکردم چرا برگشت به تالار چهرهها؟ میخواست برای جیکن شاخ و شونه بکشه؟ ریسک اینکه دستگیرش کنن یا بکشنش بیشتر نبود؟ این حرکتش منطقی به نظر نمیاد. نگاه جیکن هم بعد از این که آریا گفت به وستروس میگردم عجیب بود. یعنی نقشهی دیگهای کشید؟ نکتهی جالب اینکه همهی تئوریهای متوهمانه و محیر العقول دوستان هم اشتباه دراومد و ثابت کرد که حداقل باید چه چیزی گفت که بگنجه والا بازگشت بریک و توروس خوب بود با پایان بازی که آخر این قسمت برای سندور گذاشتن حس میکنم خیلی دور از انتظار هم نباشه اگه به برادران بدون پرچم بپیونده. با توجه به این که محاکمه از طریق مبارزه هم برداشته شد میتونه نقش خودش رو در برنامهی خدایان به این شکل ایفا کنه. سرسی الان تبدیل شده به تلِِِِّ خاکِ سرشار از نفرت. تامن هم همچنان با قدرت به پروسهی تبدیل شدن به سیب زمینی ادامه میده و اگه مارجری دستی تو این ماجرا داشته باشه یعنی داداش خودش رو فدای نابودی سرسی کرده؟ پیش بینی سرنوشت لوراس و سرسی دیگه خیلی مشکل شده. فکر نکنم تا انتهای این فصل هم اتفاق خاصی برای این دو شخص بیوفته. سیب زمینی که چه عرض کنم، ابله بعدی ادمیوره. البته اینجا هم داستان یه خورده ایراد داره. آخه وارث ریورران که این قدر رو اسم کتلین و خانوادهاش تعصب داره میاد به خاطر یه بچهی نصف-فری قلعه و بلکفیش رو فدا کنه؟ درسته که از همون اول هم بی عرضهتر از بقیهی اعضای خاندان بود ولی نه تا این حد که شرافتش رو به خاطر چنین بچهای نابود کنه. تازه اصلاً معلوم نیست جیمی در مورد بچه راست گفته باشه. هدف خاصی رو هم از این وقایع نگرفتم. ریورران دست فریها بود، تالیها میان پسش میگیرن، بعد به این شکل دوباره منطقه میوفته دست تالیها! فقط این وسط میخواستن بلکفیش رو بکشن؟ جیمی الان کجا میره؟ حضور بران و تیریون در این قسمت لبخندی به لب ما آورد ولی به نظرم بخشهای تیریون تو این فصل زیادی تو ذوق میزنه. یعنی همهی این اضافات رو حذف میکردن راحت میشد به چیزهای مهم دیگهای مثل لیدی استون هارت بپردازن. دنریس هم که بهتره دهنم باز نشه پ.ن: عشق است قسمت بعدی. فقط امیدوارم مثل نبرد دیوار و بلک واتر کلاً در مورد یه خط داستانی یعنی جان و رمزی باشه و هی روی بقیهی داستان شاخه به شاخه نشه تا هیجان جنگ حفظ بشه.
-
برای این طور سوالها معمولاً تو گوگل سرچ بکنید سریعتر و راحتتر به جواب میرسید. با این حال بفرمایید: https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_Game_of_Thrones_episodes
-
فکر کنم بعد از قسمت اول از فصل چهارم این اولین قسمتی بود که اول یه صحنه پخش شد بعد تیتراژ شروع شد. اون قسمت سکانسی بود که تایوین آیس رو ذوب میکنه و ازش دو تا شمشیر درمیاره. بالاخره سندور هم برگشت و من همچنان قویاً معتقدم برای محاکمه با مبارزهی سرسی به نفع خدایان میجنگه. با حرفایی که شخصیت یان مکشین بهش زد که خدا هنوز برات برنامه داره هم غیر مستقیم داشت همین رو میگفت. احتمالاً یه رستگاری نصفه و نیمه شامل حالش شده. اون سکانس آخر نفهمیدم کیا زدن اینا رو کشتن؟ برادران بدون پرچم؟ اونها که به نفع مردم عادی مبارزه میکردن، تو سکانس والدر فری هم گفته شد که دارن مردم رو تهییج میکنن برای جنگ، نه این که قتل عامشون کنن. باید دید چه دلیلی برای این کار داشتن. دم بانوی خارها گرم، تا جایی که تونست تیکه بار سرسی کرد. به هیچ وجه حتی تو این وضعیت مزخرف هم نمیتونم طرفدار سرسی باشم و امیدوارم زودتر کلکش کنده بشه تا کینگزلندینگ هم یه پیشرفت اساسی بکنه. صحنههای جان رو که میدیدم ناخودآگاه یاد دنریس میافتادم. اگه دنریس به جای جان بود چپ و راست هر جا میرفت همه متحدش میشدن بعد این بدبخت که طرف حق رو داره هیچکس که متحدش نمیشه هیچ، همونهایی هم که با هزار توضیح و دلیل باهاش کنار میان ۶۲ نفر سرباز دارن هنوزم به سانسا شک دارم و فکر میکنم آخر میزنه تو کاسه کوزهی جان! بابا بشین سر جات دیگه. البته با این نامهای که به بیلیش نوشت احتمالاً داستان طبق پیش بینیها پیش میره. ارتش جان جنگ رو با بولتونها شروع میکنن ولی تو محاصره گیر میکنن و در حال شکستان که ارتش ویل با بیلیش سر میرسه و نجاتشون میده. اونجاست که موازنهی قدرت به هم میریزه. صحنههای آریا خیلی کم بود. علاوه بر این کم مصیبت داشت، حالا زخمی هم شده. ولی فکر کنم میره پیش همون لیدی کرین تا درمانش کنه. بعدم امیدوارم با همین یارو کشتیدارِ بره وستروس، و سمت گریجویها و ملحق شدن به دنریس نره. پلیزززز
-
ولی نکتهی جالب توی چیزهایی که برن دید این بود که اژدهای در حال پرواز روی کینگزلندینگ قبل از اومدن زمستون (ویژن دنریس تو خانهی نامیرایان) اونجا بود، بنابراین احتمالاً دنریس قبل از حملهی شاه شب و اومدن زمستون به وستروس میرسه.
-
این تصویر مربوط به انتهای قسمت چهارم از فصل چهارم میشه که یکی از وایت واکرها یکی از بچهها کرستر رو میبره برای شاه شب و اونم تبدیلش میکنه. نکتهی درستی بود. من اولین بار که تصویرش رو دیدم یاد تالیسا بعد از چاقو خوردن شکمش افتادم.