رفتن به مطلب

sadeh

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    6
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

اعتبار در انجمن

0
  1. sadeh

    نقش و نقشه واقعی وریس در نسخه تلویزونی ؟!

    من هم فکر می کنم واریس قرار نیست یه هدف نامشخص داشته باشه و در سریال از طرفداران دنریسه. به نظرم نمیاد که این یه ایراد برای سریال محسوب بشه. تمام کارهایی که واریس در فصل های اول تا چهارم انجام داد در ادامۀ روند به قدرت رسوندن دنریس و یا بهتر بگیم خاندان تارگرینه. چون تا اونجایی که یادم میاد اون در سریال هیچ کاری نکرد که در نهایت به ضرر دنریس باشه.
  2. sadeh

    قسمت دهم، The Winds of Winter

    دوستان تمام مطالب این فصل رو گفتند اما یه نکته که بعضی دوستان بهش توجه نکردند و دربارۀ تئوری است که مدعیه جان همون اگان فرزند ریگاریه. این تئوری نمیتونه درست باشه چون جان و اگان حداقل یک سال و نیم با یکدیگر اختلاف سنی دارند. تولد اگان قبل از مسابقات سال بهار دروغین است. تا اونجا که یادمه در اون مسابقات که ریگار تاج ملکه زیبایی رو روی سر لیانا گذاشت، الیا مارتل صاحب هر دو فرزندش بود. در حالی که تولد جان یک سال بعد از دزدیده شدن لیانا اتفاق افتاد. نوزادی که به دست ند داده شد و با خودش به شمال آورد با راب همسن هست چون اون زمان جان شیرخواره بوده و با دایه اش در وینترفل به سر می برده. پس یقینا جان به هیچ وجه نمیتونه اگان باشه. در مورد تئوری فرزند مدکینگ بودن جان هم برام کمی غیرقابل قبول هست. اگه فرزند مدکینگه چرا در تمام مدت بعد از دزدیده شدن لیانا این ریگاره که پیش لیانا س؟ چون بلافاصله بعد از دزدیده شدن لیانا ریکارد و برندون استارک برای اعتراض به کبنگز لندینگ میرن و خواهان مجازات ریگار میشن ولی ریگار اصلا اونجا نبوده. و اگر زمان دزدیده شدن لیانا رو یک سال تا مرگش حساب کنیم اون سه ماه بعد از دزدیده شدن باردار شده و فکر نکنم استارکا سه ماه صبر کرده باشن بعد رفته باشن پیش پادشاه که شاکی بشن ریگار دختر ما رو دزدیده! فکر میکنم این نظریه هم رده. البته کاملا با دوستان موافقم که این درگوشی صحبت کردن لیانا و ند یکی از مسائل شُک برانگیز فصل های بعده. من دارم به این قضیه فکر میکنم که شاید برعکس آنچه که فکر می کنیم جان فرند مشروع و قانونی لیانا و ریگاره و این مسئله س که از دید بینندگان پنهان شده چون تا به حال هر چیزی که گفته شده در مورد خط جانشینی و .... اگر جان فرزند حرامزاده لیانا و ریگار باشه در نهایت تنها میشه جانشین دنریس که فرزند مشروع و قانونی مدکینگه. البته این فقط یه حدس هست
  3. sadeh

    قسمت هشتم: No One

    به طور معمول، در قسمت هشت آغاز طوفان های سریال بود. شاید همین انتظار باعث شد که این قسمت جذاب به نظر نیاد. با دوستان در مورد خط داستانی آریا و ریوران کاملا موافقم. بلک فیش بعد از دیالوگ خیلی قشنگش با جیمی در قسمت قبل، که به نظر می رسید این خط داستانی رو خیلی جذاب کنه سریع از سریال حذف شد. تسلیم ادمیور و خیانت به عموش بدون برنامه ریزی و فقط با سیاست هویج و چماق جیمی اصلا خوب در نیومد. در مورد آریا هم که ساده ترین و دم دست ترین داستان ها مورد استفاده قرار گرفت. در مورد قسمت دنریس هم حرفی گفته نشه، خیلی بهتره ولی دلم برای تیریون فصل های قبل و کنایه ها و متلک هاش خیلی تنگ شده. بهترین قسمت این قسمت به نظرم بخش سندور و برادران بدون پرچم بود. کی فکرش رو می کرد سندور به جای مبارزه با کوه، سر از دار و دستۀ تورس و بریک دانداریون در بیاره؟
  4. sadeh

    قسمت هفتم ، The Broken Man

    یه نکته ای وجود داره در مورد بیلیش و قولی که فصل قبل به سرسی داد تا در ازای اون صاحب شمال بشه. زمانی که قول سر سانسا رو به سرسی داد، کسی از زنده موندن براردهای کوچکتر سانسا اطلاعی نداشت و عملا سانسا به عنوان وارث وینترفل شناخته می شد اما با مشخص شدن زنده موندن برادرها و خصوصا ریکان عملا این حق از سانسا گرفته شده و فکر کنم در این مورد لیتل فینگر اشتباه کرده. نمیدونم اون الان متوجه زنده بودن براردهای سانسا شده یا نه! در مورد سانسا باید گفت که سانسایی که قصد رفتن پدرش از کینگزلندینگ رو لو میده و در مورد ماجرای آریا و جافری دروغ میگه و .... سانسای قبل از آشنایی با رمسی بولتون بوده اما با این حال احساس می کنم دروغ گویی سانسا عاقبت خوشی نداره و طبق معمول کسان دیگه ای باید چوب اشتباهات اون رو بخورن که در اینجا به نظر میرسه این جان هست که این بار قربانی اشتباهات خواهرش میشه. در مورد آریا با توجه به نگاه مردم بعد از زخمی شدنش به نظرم میاد که تئوری یکی بودن اون با دختر همکارش بیشتر قوت گرفته. انگار آریا در تصوراتش زخم خورده و خنجر خوردنش واقعی نیست. حضور سندور هم به معنای مبارزه اون با برادرش هست و این بار مسلما برنده سندور خواهد بود و قیافه سرسی در هنگام شکست کوه به نظرتون جذاب نیست؟ به خصوص وقتی مقایسه ش کنیم با چهرۀ تیریون بیچاره موقع مرگ اوبراین مارتل در برابر کوه اون هم بعد از پیروزی و لبخندهای زهرآگین سرسی! و تکرار دوبارۀ اون اما این بار سرسی در مقام شکست خورده و گنجشک اعظم در قالب یک فاتح. انتخاب بین سرسی و گنجشک اعظم مثل انتخاب بین چنگیز خان و هیتلره
  5. sadeh

    نا پاک زاده های مادرکش!

    دنریس فرزند ریگار نیست،خواهر ریگاره! الیا مارتل زن برادر دنریس میشه نه مادرش. دنریس دختر ایریس و خواهر/ همسرش هست. نظریه حرامزاده های مادرکش هم جالب اما بعیده!!!
  6. من به تازگی عضو سایت شدم. البته مدت زیادیه که از تایپیک های سایت دیدن می کنم و چون اغلب ایده ها و نظراتی که تو ذهنمه رو، دوستان مطرح میکنند، عضو نشدم. اما این دفعه بخشی از ماجرا انگار از دید دوستان سریال بین دیده نشد. من هم سریال رو دنبال می کنم و هم رمان رو. و از همون ابتدا هم تصمیم گرفتم این دو بخش رو جدا از هم نگهدارم. برای همین با تفاوت های سریال و کتاب کنار اومدم و الان از دیدن و خوندن هر دو لذت می برم. در ماجرای جان و استنیس، دو نکته مهم وجود داره. یکی هم زمانی انتقام نگهبانان شب با حضور ملیساندر. در حالیکه جان چند روز قبل برگشته بود و مهم تر اینکه برای انتقام هیچ نیازی به کشتن جان نبود. سر آلیسر می تونست جان رو به قلعه راه نده و پای شمالی های اون ور دیوار رو هم به قلعه باز نکنه. اما الان اونها دشمنان قسم خورده نگهبانان شب هستند که تنها حامی شون رو هم از دست دادن و بدتر اینکه تعدادشون هم ده ها برابر نگهبان هاس. به طرز عجیبی فکر می کنم ملیساندر در این باره نقش داره. از طرف دیگه سوزوندن شیرین بدون هیچ نتیجه ای هم فوق العاده عجیبه. سه قطره خون شاهی سه پادشاه رو کله پا می کنه و مرگ شیرین...؟!!! به نظر من با دیدن جان در دیوار ملیساندر متوجه اشتباه خودش در تشخیص آزور آهایی شد و به عمد استنیس رو در شرایط بد به سمت وینترفل راهی کرد. فرستادن داووس به دیوار هم برای کشتن راحت تره شیرین بود و هم رهایی ملیساندر از مشاوره های درست نظامی اون به استنیس. کشتن شیرین هم با دو هدف صورت گرفت. یکی استفاده از خون اون برای کار دیگه ای (شاید زنده کردن جان) و دیگری نابود کردن استنیس به معنای واقعی کلمه. استنیس با مرگ شیرین و همسرش هیچ چیزی برای باختن نداشت. فرزندان برادرش با اعلام او حرام زاده بودند. تنها برادر و یکی از گزینه های احتمالی جانشینش رو با دسیسه و نیرنگ کشت و تنها فرزندش رو قربانی قدرت کرد. در واقع اون خاندان باراتیون رو نابود کرد. ملیساندر از نظر من از ورود به دیوار این نقشه رو آماده کرده بود و قدم به قدم در حال اجراش بود. از این نظر من رو یاد پتایر بیلیش میندازه.
×