رفتن به مطلب
ریگار

بحث و پیش بینی آنچه در کتاب ششم رخ خواهد داد

Recommended Posts

دقیقا چه انتظاری از کسی مثله دنریس دارید؟

مقایسه کردن دنریس با تارگرین های دیگه درست نیست. موقعیت های اونا خیلی با دنریس فرق داشته واسه همین کارای دنریس اصلا شبیه اونا نیست و نمیشه انتظار داشت که در آینده ی نزدیک شبیه اونا بشه. دنریس عملا هیچی از سیاست نمیتونسته بفهمه. یه عمر زیر سایه ی یه برادر نیمه دیوانه و توهمی زندگی کرده بدون اینکه چیز خاصی جز نفرت از اون یاد گرفته باشه بعد از اونم که از آسمون سه تا دونه اژدها میوفته تو بغلش و یهو از یه آدمی که هیچی نداشته و خیلی مهم نبوده تبدیل میشه به یه ملکه و تنها کسی که صاحب سه اژدهای زنده ی دنیاست. خیلی بیشتر از سه سال نیازه تا دنریس قدیمی که از محیط اطرافش و سیاست و جنگاوری چیزی نمیدونسته تبدیل بشه به یه ملکه قدرتمند و در شان نام مادر اژدهایان.

از معدود کار های خوبش هم میشه به مخالفتش با برده داری اشاره کرد.

 

از دنریس انتظار دارم به عنوان کسی که "خون" ـِش تارگرینه ، با شعور باشه. انتظار دارم بعد از این همه سختی یکم خودشو جمع و جور کنه. اولا" که جوری که این بزرگ شده کاملا" زیر سایه ی افرادی مثل دری و داداشش بوده. بعدشم که ایلیریو. همه آدمای سیاست مدار ( به جز داداشش که خل بوده ). یه چیزی باید یاد گرفته باشه. یه جوری میگی موقعیتای اونا با دنریس فرق داشته که ... آره فرق داشته ولی به نفع دنریس بوده. کدومشون زیر نقشه های ایلیریو بزرگ شده بودن و کدومشون زن ِ یک دوتراکی شدن در 13 سالگی ؟ اینا نباید عقل ِ آدم رو یکم تمرین بده واسه مملکت داری ؟ مقایسه نباید کرد چون کدوم دختری توی تارگرین ها ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار بوده تا بتونه برای انتقام نقشه بکشه ؟! بیشتر از سه سال نیازه ولی قرار نیست که اینطوری از مدار خارج بشه که ... باید به یه سمتی همگرا بشه، این خانوم داره واگرا میشه!

 

در مورد بحث برده داری. من از شما یه سوال میکنم؛

بنده میرم در شهری، میبینم یک سری دختر تعلیم داده شدن از بچگی که مردا رو خوشحال کنن(!) یعنی کلا" همینو بلدن. من میرم اونایی که با این دخترا کارای بد(!) میکردن رو میکشم و دخترا رو دور خودم جمع میکنم. به دخترا میگم شما آزادید و هر کاری میخواید میتونید بکنید. بعد با یک تفاهم نظری همه به این نتیجه میرسن که اینا غیر از بیـــــپ کار دیگه ای بلد نیستن. منم که چون اتـــــــــــفاقا" میخواستم بیــــپخونه تاسیس کنم، میگم شما از این به بعد زیر دست من باشید، به هر کی خواستید بیــــــــــــــپ. ولی دیگه اسمتون بیـــــــــپ نیستا، دیگه خانوم خودتونید. فکر نکنید دارایی کسی هستیدا.

حالا سوال اینجاست ، آیا من اینارو از برده بودن رها کردم ؟

سوال بعدی اینجاست ، آیا فرقی بین این داستان با داستانی که توی اسوس اتفاق افتاده هست؟! اینکه دنریس اینارو از "اسم" ِ بردگی رها کرده و حالا همون کارارو دارن واسه دنریس میکنن مخالفت با برده داری هست؟!

 

یک بار دیگه هم گفتن، آزاد کردن برده وقتی معنی پیدا میکنه که بگه هر کی میخواد دامپروری کنه بره اونسمت، هر کی کشاورزی دوست داره بیاد اینسمت و ... احشام و دون و زمین هم بده ، بعد این چیزارو بهشون یاد بده تا بتونن بدون اینکه زیر سایه ی کسی باشن زندگی کنن ... اینو میگن آزاد کردن برده ها.

دنریس ورداشته اسمای این ادمارو عوض کرده فکر کرده که ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به شدت با سخنان گهربار مانوئل راجع به دنریس موافقم!

دنریس میاد آنسالیدها رو آزاد میکنه و مبگه آزادید که برید انگار اونا هم میگن:چشم خانوم ببخشید که زحمت دادیم...با اجازه؛و میرن سراغ دام داری و کشاورزی!

این قضیه راجع به همه برده هایی که دنی آزاد کرده صدق میکنه.

ولی کلا خیلی خوشحال کننده میشه که نتیجه تمام کارهای دنریس طوفان زاد از خاندان تارگرین شکننده زنجیرها کالیسی وایس دوتراک و ملکه به حق هفت پادشاهی فرو رفتن شمشیر آندالها تو بدنش باشه،حالا لازم نیست یه دفعه ای باشه هرچی بیشتر طولانی و عذاب آور باشه بهتره(رگ بولتونی زد بالا.)!!

فقط تکلیف استنیس و اگان بلک فایر معلوم نیست که اونم امیدوارم باهم کنار بیان یه جوری که استنیس آخرش زنده بمونه!

----------------------------------------------

اگه یه سری اتفاقات رمانتیک هم بیفته چندان بدک نیست؛مثلا آریا بی خیال بی چهره ها بشه یا بی چهره ها بی خیال آریا بشن و گندری و آریا یه جوری به هم برسن و باعث تداوم نسل براتیون ها و استارک ها بشن.اگه تازی هم سروکلش پیدا بشه و با سانسا وصلت کنه که دیگه عالی میشه.

در آخر روس بولتون هم در صورت شکست ارتش شمالی ها از استنیس،فرار کنه و بعد این که همه چی تموم شد برگرده تا پوست کن های دردفورت منقرض نشن!

این وسط هم سرسی زنده بمونه تا ویرانی لنیسترها و مرگ همه کسایی که دوستشون داره رو به چشم ببینه یعد یه سلاطونی طاعونی چیزی بگیره و بره هفت جهنم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با سلام

من یه سوالی داشتم

این خانم دنریس دیگه با کسی ازدواج نمیکنه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
با سلام

من یه سوالی داشتم

این خانم دنریس دیگه با کسی ازدواج نمیکنه؟

سلام

چرا با یه اشراف زاده میرینی به اسم هیزدار زو لوراک ازدواج می کنه تا صلح به میرین برگرده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مانوئل بیشتر حرف هایی که زدی حرف من هم بودم، ولی این که مثلا استارک ها 8000 سال حکومت کردند و آدم شاخص ندارند، پس باهوش نیستند، یا این که تارگرین ها چون آدم معروف زیاد دارند باهوش ترند رو اصلا قبول ندارم. تارگرین ها پادشاه بودند، سیتادل هم بغل دستشون بوده و هر کاری کردند با اغراق ثبت شده، مارتین هم برای این که کتابش رو کامل کنه و خلا های تاریخیش رو بپوشونه اسامی پادشاه ها و کارهایی که کردند رو آورده. اگه به تاریخ استارک ها، هور ها، مارتل ها و بقیه هم این قدر می پرداختند همون قدر شخصیت شاخص توشون پیدا می شد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مانوئل بیشتر حرف هایی که زدی حرف من هم بودم، ولی این که مثلا استارک ها 8000 سال حکومت کردند و آدم شاخص ندارند، پس باهوش نیستند، یا این که تارگرین ها چون آدم معروف زیاد دارند باهوش ترند رو اصلا قبول ندارم. تارگرین ها پادشاه بودند، سیتادل هم بغل دستشون بوده و هر کاری کردند با اغراق ثبت شده، مارتین هم برای این که کتابش رو کامل کنه و خلا های تاریخیش رو بپوشونه اسامی پادشاه ها و کارهایی که کردند رو آورده. اگه به تاریخ استارک ها، هور ها، مارتل ها و بقیه هم این قدر می پرداختند همون قدر شخصیت شاخص توشون پیدا می شد.

 

حرف حساب ، جواب نداره. اما این پست رو نوشتم چون به لایک اکتفا کردن صحیح نبود و بار معنایی خوبی نداشت :دی

 

کاملا قبول دارم حرفتو

 

 

Tapatalking with an iDevice

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بالاخره تموم شد! با وجود اینکه قبلا همه ی اتفاق های مهم برام اسپویل شده بود. کتاب 5 رو خوندم. مکالمه ها و تفکرات شخصیت ها رو تقریبا کامل فهمیدم ولی متاسفانه هنوز تو فهم کامل شرح و توصیف ها مشکل دارم . ( فهمیدن این قسمت ها بمونه برای پروژه ی دوباره خوانی ).

* مهم ترین چیزی که الان سر زبونم هست، اینه که حتی با وجود حرف های واریس به کوان بازم حس می کنم اگان پسر ریگار نیست.

* مطمئن هستم جان تو اون حادثه مرد ولی دوباره به داستان بر می گرده. مردنش برای رها کردنش از زیر قسمش بود. حدسم اینه که بعد از مرگ جان، اون رو تو دیوار دفن می کنن و بعدش نمی دونم دقیقا چه طور ولی Night's Watch نابود میشه و همه دیوار رو رها می کنن.به خاطر این می گم که وقتی جان تو رویای خودش داشت روی دیوار با آدر ها مبارزه می کرد تنها بود و گفت:

They are all gone. They have abandoned me.

* یه سری مسائلی دیگه ای هم بود که می خواستم بگم ولی چون قبلا درباره ی اونا بحث شده بود، بی خیالش شدم.

* فقط دو نکته، من هیچ جور تو کتم نمیره اون نامه ای که به دست جان رسیده رو رمزی نوشته باشه. خودم حدس می زنم کار ملیساندر باشه و در مورد این تئوری که میگن تیریون پسر ایریس هست. اصلا چنین چیزی رو دوست ندارم. ( هر چند نشانه های هم در رد این ادعا هست و هم در تاییدش )

حالا اگه تارگرین هم باشه با توجه به حرف های Quaithe ، دنریس نباید بهش اعتماد کنه.

 

راستی دقت کردین، اگه قبول داشته باشیم مادر جان لیانا هست. تولد دنی ، جان و تیریون موجب مرگ مادر هاشون شد و هر سه نفر یه ویژگی خیلی آشکار دارن که به واسطه ی اون زیاد مورد توجه قرار نمیگرین (‌بیشتر منظورم اینه که اون ویژگی های آرمانی قهرمان ها رو ندارن ) . جان( حرامزاده) ، تیریون( کوتوله) ، دنریس ( دختر بچه ).

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
من هیچ جور تو کتم نمیره اون نامه ای که به دست جان رسیده رو رمزی نوشته باشه. خودم حدس می زنم کار ملیساندر باشه

چرا ملیساندر باید همچین کاری کرده باشه؟ چرا ملیساندر بخواد کاری بکنه که جان فکر کنه استنیس مرده؟

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
من هیچ جور تو کتم نمیره اون نامه ای که به دست جان رسیده رو رمزی نوشته باشه. خودم حدس می زنم کار ملیساندر باشه

چرا ملیساندر باید همچین کاری کرده باشه؟ چرا ملیساندر بخواد کاری بکنه که جان فکر کنه استنیس مرده؟

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

شاید چون میدونسته جان باید بمیره و دوباره زنده بشه تا بتونه نیروش رو آزاد کنه. شایدم از روی اون چیزی که تو آتیش دیده بود تنها حدس میزد که جان ممکنه همون آزور آشایی باشه و اینکارو فقط بخاطر اطمینان از فرضیش امتحان کرد چون تنها راه حل موجود برای آزاد کردن قدرت جان رو تو مرگ اون میدید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
من هیچ جور تو کتم نمیره اون نامه ای که به دست جان رسیده رو رمزی نوشته باشه. خودم حدس می زنم کار ملیساندر باشه

چرا ملیساندر باید همچین کاری کرده باشه؟ چرا ملیساندر بخواد کاری بکنه که جان فکر کنه استنیس مرده؟

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

من از وقتی که اولین فصل جان رو خوندم دوست داشتم این پسر یه چیزی بشه. واسه همین به صورت کاملا غیر ارادی هر سر نخی رو به جان ربط می دم!

 

* این که ملیساندر از رسیدن یه نامه ( "A raven in a storm") به جان خبر داده بود.

* جان و ملیساندر تنها کسانی هستند که می دونند منس زنده هست و تا جایی که یادم میاد جایی دقیقا ذکر نشده که منس افتاده دست رمزی. ( راستی کسی می دونه منس با ظاهر خودش رفت وینترفل یا با ظاهر Rattleshirt ؟)

* یه بحثی تو همین تالار بود، اونجا کینگ رابرت یه حرف جالبی زد. گفت: جان هر کسی که خون شاهی داره رو از دیوار دور کرده ولی غافل از اینکه ملیساندر خون خود جان رو می خواد .

* حالا این که چرا نظر ملیساندر از استنیس به جان برگشت. این رو می تونیم با کمی خوشبینی به Azor Ahai بودن جان از فصل ملیساندر و صحبت های اون با جان برداشت کنیم ( یا حتی با توجه به رویای خود جان و اون حرف های عجیب زاغ مورمونت ). چیزی که آتش نشون میده کاملا حقیقی و درست هستن ولی شاید تفسیرشون اشتباه باشه. مثلا ملیساندر وقتی دنبال Azor Ahai بود شنید که اسم جان نجوا می شد و یه صحنه ی خیلی جالب دید، به این قسمت از فصل ملیساندر در کتاب 5 دقت کنید:

Snowflakes swirled from a dark sky and ashes rose tomeet them, the grey and the white whirling around eachother as flaming arrows arced above a wooden wall anddead things shambled silent through the cold, beneath agreat grey cliff where fires burned inside a hundred caves.Then the wind rose and the white mist came sweeping in,impossibly cold, and one by one the fires went out.Afterward only the skulls remained.Death, thought Melisandre. The skulls are death.The flames crackled softly, and in their crackling sheheard the whispered name Jon Snow. His long face floatedbefore her, limned in tongues of red and orange, appearingand disappearing again, a shadow half-seen behind afluttering curtain. Now he was a man, now a wolf, now aman again. But the skulls were here as well, the skulls wereall around him. Melisandre had seen his danger before,had tried to warn the boy of it. Enemies all around him,daggers in the dark.

حدسم اینه که ملیساندر تقریبا مطمئن شده که جان همون شخص موعود هست ولی اون رو الان یه شخص عادی می بینه و تفسیرش از چیزی که آتش بهش نشون داده اینه که برای تبدیل شدن به قهرمان رلور باید قبلش بمیره. پس باید یه بهونه ای به دست بقیه بده تا جان رو بکشن.

اون می دونه جان برای آریا اهمیت زیاده قائل هست، حالا اگه جان بفهمه کسانی که برای نجات آریا رفتن شکست خوردن و مردن حتما خودش دست بکار میشه و برای اینکه نامه رو برای جان باور پذیر کنه به جزئیات زیادی اشاره کرده.

 

می دونم این بحث اما و اگر و چرا زیاد داره، شاید همش اشتباه باشه. ولی خب این نظر من درباره ی این بحث بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب وقتی پلن نجات جین پول اونجوری می شه هویت منس و اسپیر وایف ها لو رفته دیگه. بعید به نظر می رسه که بتونن فرار کنن و خودشون هم از قبل می دونستن.

پس خیلی دور از ذهن نیست که منس اسیر بولتون ها باشه.

 

همه اینا به کنار اینکه جان چجوری قراره دوباره برگرده ذهن من رو درگیر کرده. یه چیزی می شه مثل بریک و کتلین؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
خب وقتی پلن نجات جین پول اونجوری می شه هویت منس و اسپیر وایف ها لو رفته دیگه. بعید به نظر می رسه که بتونن فرار کنن و خودشون هم از قبل می دونستن.

پس خیلی دور از ذهن نیست که منس اسیر بولتون ها باشه.

 

همه اینا به کنار اینکه جان چجوری قراره دوباره برگرده ذهن من رو درگیر کرده. یه چیزی می شه مثل بریک و کتلین؟

متاسفانه فرصت نبود کتاب رو پیوسته بخونم( چند ماه طول کشید )، از بعضی جا ها هم سریع رد شدم واسه همین بعضی جزئیات رو فراموش کردم. فقط یادم میاد جین داد و بیداد کرد واسه همین منس و گروهش نتونستن فرار کنن ولی جین به همران تئون از یکی از برج ها پریدن و فرار کردن. منس شانس کمی برای فرار داره ( خودم فکر می کنم تو وینترفل هست و رفته تو سرداب ها قایم شده ) حتی اگه رمزی منس رو گرفته باشه فکر نکنم به راحتی منس اعتراف کنه که کی هست راحت می تونه خودش رو هر کسی جا بزنه. حالا بگذریم.

 

قطعا مثل کتلین و بریک نمیشه. چون اونا وارگ نبودن و روحشون بعد از مرگ تو این دنیا نمونده ولی روح جان رفته تو گوست. به این قسمت از متنی که در پست بالا گذاشتم دقت کنید :

Now he was a man, now a wolf, now a man again

روح جان می ره تو گوست بعد دوباره به بدنش بر می گرده واسه همین مثل کتلین حالت زامبی پیدا نمی کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

روح جان می ره تو گوست بعد دوباره به بدنش بر می گرده واسه همین مثل کتلین حالت زامبی پیدا نمی کنه.

 

علتی هم که توی پرولوگ از Varamyr Sixskins میخونیم واسه اینه که به این مسئله پی ببریم.

یادمه جان در آخرین لحظه به گوست فکر میکنه و بوم ... Blackout ...

 

 

 

 

Tapatalking with an iDevice

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آزور آهای

تو این متن نگفته ملیساندر داره در مورد آزور آهای فکر می کنه. ملیساندر فقط مرگ رو اطراف جان می بینه و مرگش رو پیش بینی می کنه. در طول ملاقات هاش با جان هم بار ها سعی می کنه تا از خطری که در انتظارشه آگاهش کنه و معلومه که نمی خواد جان بمیره. اگه ملیساندر می خواست جان بمیره این همه برای نجاتش تلاش نمی کرد. به نظر من این امکان هست که اگه جان پسر ریگار و لیانا باشه (در این صورت خون شاهان در رگش جریان داره) ملیساندر می خواد جان رو برای رلور قربانی کنه تا بتونه اژدها های دراگون استون رو بیدار کنه.

 

استاد آمون

من متوجه نمی شم مرگ دروغین استنیس این وسط نقشش چیه؟

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
آزور آهای

تو این متن نگفته ملیساندر داره در مورد آزور آهای فکر می کنه. ملیساندر فقط مرگ رو اطراف جان می بینه و مرگش رو پیش بینی می کنه. در طول ملاقات هاش با جان هم بار ها سعی می کنه تا از خطری که در انتظارشه آگاهش کنه و معلومه که نمی خواد جان بمیره. اگه ملیساندر می خواست جان بمیره این همه برای نجاتش تلاش نمی کرد. به نظر من این امکان هست که اگه جان پسر ریگار و لیانا باشه (در این صورت خون شاهان در رگش جریان داره) ملیساندر می خواد جان رو برای رلور قربانی کنه تا بتونه اژدها های دراگون استون رو بیدار کنه.

 

استاد آمون

من متوجه نمی شم مرگ دروغین استنیس این وسط نقشش چیه؟

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

یه جا ملیساندر به آتیش می گه که بهم آزور آهای (منظورش استنیسه) رو نشون بده و آتیش بهش جان رو نشون می ده. ملیساندر هم شاکی می شه و می گه من از رلور می خوام آزور آهای ریبورن رو نشونم بده و اون بهم اسنو (برف) بیشتر می ده. یه نتیجه که می شه اونجا گرفت اینه که آتیش داره واقعا آزور آهای رو به ملیساندر نشون می ده، ولی اون به خاطر پیش داوریش نمی تونه درست تفسیرش کنه. خصوصا که قبلا هم ثابت می شه (دختر کاراستارک) توی تفسیر دقیق نشونه ها دچار اشتباه می شه.

اون قضیه ی دراگون استون هم بعد لشکر کشی به شمال و تسخیر شدن دراگون استون منتفی می شه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
آزور آهای

تو این متن نگفته ملیساندر داره در مورد آزور آهای فکر می کنه. ملیساندر فقط مرگ رو اطراف جان می بینه و مرگش رو پیش بینی می کنه. در طول ملاقات هاش با جان هم بار ها سعی می کنه تا از خطری که در انتظارشه آگاهش کنه و معلومه که نمی خواد جان بمیره. اگه ملیساندر می خواست جان بمیره این همه برای نجاتش تلاش نمی کرد. به نظر من این امکان هست که اگه جان پسر ریگار و لیانا باشه (در این صورت خون شاهان در رگش جریان داره) ملیساندر می خواد جان رو برای رلور قربانی کنه تا بتونه اژدها های دراگون استون رو بیدار کنه.

 

استاد آمون

من متوجه نمی شم مرگ دروغین استنیس این وسط نقشش چیه؟

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

ببین دوست من، هر چیزی گفتم؛ همه حدس و گمان خودم بود. آخرش هم گفتم این بحث اما ، اگر و چرا زیاد داره؛ من فقط برای اثبات نظرم با توجه به متن داستان دلیل ذکر کردم. در ضمن گفتم چون واقعا دلم می خواد جان از قهرمان های داستان باشه، خیلی خوشبینانه از هر سرنخی برای اثبات نظرم استقبال می کنم.

همون طور که King Robert گفت، اتفاقا ملیساندر قبل از اینکه اون صحنه ها رو تو آتش ببینه، از رلور خواهش کرده Azor Ahai رو بهش نشون بده.

Show me Stannis, Lord, she prayed. Show me your king, your instrument

ولی بعد از دیدن اون صحنه ها، نظرش از استنیس برگشت! من خیلی رو این قضیه خوش بین هستم حتی این تکه که ملیساندر در آخرین فصل جان در اول صحبتشون از جان پپرسید گوست کجاست رو هم یه سرنخ می دونم .

اول پستم گفتم من همه ی اینا رو پیش بینی می کنم، چون اگه به طور صریح به اینا تو کتاب اشاره شده بود، دیگه لازم نبود روش بحث کرد( پیش بینی هم دیگه لازم نبود). دیگه باید همه قبول داشته باشیم رلور حقیقتا قدرت داره و چیزی که در آتش نشون میده فیک و غلط نیست. ملیساندر تا قبل از اون صحنه ها خطر رو اطراف جان پیش بینی می کرد ( و بهش هشدار می داد چون حداقل قبل از این قضایا جان رو با داشتن یه دایرولف و .... آدم جالبی می دید )ولی بعدش مرگ جان رو دید، دلیل حرفم.

...Death, thought Melisandre. The skulls are death...

ملیساندر چند بار به جمجمه ها اطراف جان اشاره می کنه. این یعنی ... .

اگه اشتباه نکنم یکی از بچه های همین تالار گفت این کلک مارتین هست که ملیساندر داره به عمد اشتباه می کنه، در حالی که حقیقتا به هویت جان پی برده. ما یه فصل از ملیساندر خوندیم، تو همون یه فصل هم آتش چیزی های خیلی مهمی بهش نشون داد، حالا فقط خود رلور و ملیساندر می دونند تو زمان هایی که از ملیساندر خبر نداشتیم، بین اون دو تا و شعله ها چی می گذشته!

ملیساندر اوایل کتاب 5 مرگ جان رو نمی خواست ولی بعدش با توجه به حرف هایی که تو پست های گذشته زده شده، منتظر مرگ جان بود. ( استاد ایمون حرف جالبی زده، ملیساندر که خودش اعتقادش رو استنیس بود ولی وقتی رلور اون چیزا رو درباره ی جان بهش نشون داد، پیشِ خودش گفت اگه جان واقعا اون قهرمان باشه. پس حتی با مرگش هم نباید نیست و نابود بشه. پس قشنگ نشست و vision رلور رو راستی آزمایی کرد(!) ) یه چیز جالب دیگه، ملیساندر اول خطر (Enemies all around him,

daggers in the dark) رو اطراف جان دید، بعد مرگش (Death, thought Melisandre. The skulls are death) رو دید و بعدش رو دیگه فقط رلور می دونه چی دیده! ( یعنی رلور پله پله داشت در مورد جان به ملیساندر vision نشون می داد)

در مورد اژدها و دراگون استون، برنامه های ملیساندر بعد از رسیدن به دیوار عوض شد. مهد جادو و جمبل شرق و آشایی هست . قدرت ملیساندر تو دیوار از آشایی هم بیشتر شده. با توجه به این قضیه و سقوط دراگون استون باید بی خیال اون پیشگویی شد. ملیساندر برنامه هاش رو گذاشته روی جادوی دیوار ( بازم رسیدیم به احتمالات.)

* راستی اون پیشگویی متولد شدن اژدها مقابل دیوار سفید. میشه منظورش دیوار نباشه یا منظورش از اژدها خود اژدها نباشه بلکه یه فرد با خون اژدها باشه. ( اون پیشگویی تو کتاب شوالیه خانه به دوش که گفته شد یه اژدها می میره ولی در اصل منظورش بیلور نیزه شکسته بود)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کینگ رابرت

این امکان هم هست که آتیش برف رو نشون می ده چون استنیس تو برف و طوفان گیر کرده! یا مثلا بنابر اون احتمالی که تو تاپیک آینده ی استنیس براتیون گفتم چون استنیس قراره شاه آدر ها بشه پس آتش برف رو نشون می ده. برف که فقط نشان جان اسنو نیست!

 

آزور آهای

بار ها هم تو آتش دقیقا خود استنیس رو دیده. حتی چندین بار به خود استنیس و حتی سلیس هم نشون داده. حتی پیروزی های استنیس و نشستنش رو تخت آهنی رو هم می بینه و به خود استنیس هم نشون می ده. اگر هم ملیساندر قرار باشه از استنیس قطع امید کنه به نظرم اون نظریه ای که تو تاپیک آینده ی استنیس براتیون گفتم قوت می گیره. در مورد اژدها های دراگون استون هم به نظرم هنوز منتفی نیست مخصوصا با پیدا شدن اون شیپوری که الان دست ویکتاریونه.

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اگه فرض رو بر این بگیریم که منظور از اون برفی که ملیساندر تو آتیش دیده مکان و موقعیت آزور آهای یا حتی مکانی که آزور آهای در آینده به اونجا میره باشه پس خیلی های دیگه به جز جان و استنیس تو صف آزور آهای بودن قرار میگیرن.

 

ملیساندر برعکس موکورو خیلی تو تفسیر چیزهایی که میبینه اشتباه میکنه. شاید یکی دیگه رو دیده ولی فکر کرده اون طرف استنیسه. علاوه بر این تو فصل ملیساندر خیلی روی جان تاکید شد. خواب هایی هم که جان میدید خیلی روی یه نکته خاصی تاکید می کرد اونوقت جان وسط این همه تاکییداتی که روش میشد مرد. یه جورایی احساس میکنم همه ی این اتفاقات افتادن تا ما رو آماده کنن واسه ی نقش مهمی که جان تو آینده داره. شاید این نقش همون آزور آهای بودن جانه.

 

درباره ی اون اژدهایان سنگی هم منم فکر میکنم منظور یه شخص باشه نه خود موجود اژدها. مگه اینکه هنوزم تو دراگون مونت تخم اژدهایی مونده باشه!

یادمه ملیساندر تصویر سه تا شخص رو تو آتیش میبینه و فکر میکنه که اونا خادمان آدر بزرگن. یکی از اون تصاویر یه پسر با صورت یه گرگ و دوتای دیگه هم یه جسد سفید با هزاران چشم و یه فردی با صورت چوبی یا یه همچین چیزایی بودن. ممکنه این تصاویر به برن و کلاغ سه چشم ربط داشته باشن و اونا هم یه جورایی به آزور آهای مربوط باشن؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
کینگ رابرت

این امکان هم هست که آتیش برف رو نشون می ده چون استنیس تو برف و طوفان گیر کرده! یا مثلا بنابر اون احتمالی که تو تاپیک آینده ی استنیس براتیون گفتم چون استنیس قراره شاه آدر ها بشه پس آتش برف رو نشون می ده. برف که فقط نشان جان اسنو نیست!

 

آزور آهای

بار ها هم تو آتش دقیقا خود استنیس رو دیده. حتی چندین بار به خود استنیس و حتی سلیس هم نشون داده. حتی پیروزی های استنیس و نشستنش رو تخت آهنی رو هم می بینه و به خود استنیس هم نشون می ده. اگر هم ملیساندر قرار باشه از استنیس قطع امید کنه به نظرم اون نظریه ای که تو تاپیک آینده ی استنیس براتیون گفتم قوت می گیره. در مورد اژدها های دراگون استون هم به نظرم هنوز منتفی نیست مخصوصا با پیدا شدن اون شیپوری که الان دست ویکتاریونه.

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

نه اتفاقا می گه که داره جان رو می بینه. ملیساندر به طعنه اون حرف رو می زنه.

 

من نظرم اینه که ملیساندر هنوز رو اعتقادش به استنیس پابرجاست، ولی داره در مورد بینشی که آتیش بهش نشون می ده دچار اشتباه می شه.

 

همون اژدهایان دراگون استون هم به نظر من یه برداشت اشتباه دیگه از ملیساندره. منظور از تبدیل سنگ به اژدها به دنیا آوردنشون از تخم های سنگ شده بوده که ملیساندر به اشتباه تفسیر کرده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ملیساندر برعکس موکورو خیلی تو تفسیر چیزهایی که میبینه اشتباه میکنه.

 

 

یادمه ملیساندر تصویر سه تا شخص رو تو آتیش میبینه و فکر میکنه که اونا خادمان آدر بزرگن. یکی از اون تصاویر یه پسر با صورت یه گرگ و دوتای دیگه هم یه جسد سفید با هزاران چشم و یه فردی با صورت چوبی یا یه همچین چیزایی بودن. ممکنه این تصاویر به برن و کلاغ سه چشم ربط داشته باشن و اونا هم یه جورایی به آزور آهای مربوط باشن؟

 

آخ که این موکورو چقدر توانمنده و چقدر من از هدفش و کاراش بدم می یاد و شاکی ام.

 

من که وقتی می خوندم برن و بریندن ریورز بود برداشتم. و همونجور که خیلیا گفتن ملیساندر شوت می زنه و دلیل نمیشه به گریت آدر ربط داشته باشن. ولی من به شدت از پلید بودن کلاغ سه چشم استقبال می کنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
کینگ رابرت

این امکان هم هست که آتیش برف رو نشون می ده چون استنیس تو برف و طوفان گیر کرده! یا مثلا بنابر اون احتمالی که تو تاپیک آینده ی استنیس براتیون گفتم چون استنیس قراره شاه آدر ها بشه پس آتش برف رو نشون می ده. برف که فقط نشان جان اسنو نیست!

 

آزور آهای

بار ها هم تو آتش دقیقا خود استنیس رو دیده. حتی چندین بار به خود استنیس و حتی سلیس هم نشون داده. حتی پیروزی های استنیس و نشستنش رو تخت آهنی رو هم می بینه و به خود استنیس هم نشون می ده. اگر هم ملیساندر قرار باشه از استنیس قطع امید کنه به نظرم اون نظریه ای که تو تاپیک آینده ی استنیس براتیون گفتم قوت می گیره. در مورد اژدها های دراگون استون هم به نظرم هنوز منتفی نیست مخصوصا با پیدا شدن اون شیپوری که الان دست ویکتاریونه.

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

کینگ رابرت جواب سوال رو داده ولی برای تایید این حرف خود ملیساندر ابهام رو بعد از سوال خدمتکارش _که ازش پرسید: چی دیدید، بانوی من؟_ از بین برد.

Skulls. A thousand skulls, and the bastard boy again.Jon Snow

* منظورت اون ایده ای هست که میگن استنیس میره طرف آدر ها ؟ ( با تمام احترام ولی خیلی ایده ی مسخره ای هست ) . ملیساندر تو آتش استنیس رو دیده که داره برای رلور و علیه Great Other می جنگه. استنیس قهرمان مورد نظر رلور نیست ولی با توجه به چیز هایی که ملیساندر میگه ازش تو آتش دیده حتما برای رلور اهمیت داشته که ازش vision به ملیساندر داده.

استنیس شاید روی تخت آهنین بشینه و خودش رو Azor Ahai معرفی کنه ولی با توجه به چیزی که دنریس تو خونه نامیرایان دید، کاسه کوزه ی استنیس با اومدن دنریس بهم می ریزه. به این جمله از فصل دنی در خانه ی نامیرایان دقت کن:

Glowing like sunset, a red sword wasraised in the hand of a blue-eyed king who cast no shadow

پادشاه چشم آبی، بدون سایه و شمشیر قرمز = استنیس . آخر اون پاراگراف فصل دنی نوشته شده "slayer of lies" . تفسیر این قسمت بر عهده ی خوانندگان است! ( فقط اشاره کنم. خانه ی نامیرایان رو هم جدی بگیرید. اونم مثل vision های رلور چوب لای چرخ راست بودنش نمیره )

استنیس عزیز، اصلا قصد تخریب استنیس رو ندارم یه وقت حمل بر توهین به استنیس نگیری حرف هام رو! فقط یه سری سر نخ رو گذاشتم کنار هم و برای خودم تحلیل کردم.

 

* در مورد اژدها های دراگون استون، کینگ رابرت جواب داده. فقط این رو اضافه کنم که اون شیپور برای کنترل کردن اژدهای زنده هست نه برای زنده کردن اژدها از تخم( حداقل تا جایی که من فهمیدم ) .

حالا که بحث سنگ و اژدها اومده وسط شاید این مطلب بی ربط نباشه؛ دنریس یه چیز دیگه ای هم دیده تو خونه ی نامیرایان ...

From asmoking tower, a great stone beast took wing, breathing shadow fire

آخر همین جمله باز اومده "mother of dragons, slayer of lies" . شاید بشه این رو به این جمله از موکورو ربط داد:

Dragons old and young, true and false, bright and dark

احتمالا ملیساندر با جادو جمبل یه جونور شبیه اژدها درست می کنه ولی باز با رسیدن دنریس همه چی بر ملا.

 

* یه سوال. تو جنگ رقص اژدهایان، یه دختره بود به اسم Nettles . گفته شد با اژدهاش ناپدید شد. خودش که قطعا مرده ولی به نظرتون امکانش هست اژدهاش زنده باشه؟ کسی نظریه ای در این باره نداره یا جایی نخونده ؟

به این خاطر میگم که تو فصل Arianne از کتاب 6 ، یه قسمت جالب وجود داره.

اسپویل برای کتاب ششم

 

It was then that pasty, pudgy Teora raised her eyes from the creamcakes on her plate. “It is dragons.”

“Dragons?” said her mother. “Teora, don’t be mad.”

“I’m not. They’re coming.”

“How could you possibly know that?” her sister asked, with a note of scorn in her voice. “One of your little dreams?”

Teora gave a tiny nod, chin trembling. “They were dancing. In my dream. And everywhere the dragons danced the people died.”

the_last_stark تو یکی از پست هاش گفت هر جا از لفظ رقص اژدهایان نام برده شده منظورش جنگ دو گروه اژدها سوار با هم بوده.

خیلی جالب میشه اگه به غیر از اژدهاهای دنی، اژدها(های) دیگه هم وجود داشته باشه. چه شیر تو شیری بشه!

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آزور آهای

دنریس یه خوابی می بینه که یه چیزی تو مایه های جنگ رابرت و ریگار فقط با این تفاوت که به جای ریگار دنریس سوار اژدها هستش و از توصیفاتی هم که می شه رهبر لشکر مقابل خیلی شبیه استنیسه و در راس لشکری از آدر ها هستش. به نظرم با توجه به این خواب احتمال داره استنیس آدر ها رو مطیع خودش کنه و بعید هم نیست که در این را برن و بریندن ریورز هم کمکش کنن. دلیل هایی که اون شخص برای این تئوری میاره یه سریش خیلی خوبه. اتفاقا بریندن ریورز شباهت زیادی هم به استنیس داره اگه با هم برخورد داشته باشن در ادامه ی داستان واقعا جالب می شه. (نه بابا توهین چیه من که چون استنیس امکان داره آزور آهای باشه طرفدارش نشدم! مطمئن باش اگه بحث کوچک ترین حالت کل کل داشته باشه من خودم ادامه نمی دم الان فقط داریم پیش بینی می کنم.)

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
آزور آهای

دنریس یه خوابی می بینه که یه چیزی تو مایه های جنگ رابرت و ریگار فقط با این تفاوت که به جای ریگار دنریس سوار اژدها هستش و از توصیفاتی هم که می شه رهبر لشکر مقابل خیلی شبیه استنیسه و در راس لشکری از آدر ها هستش. به نظرم با توجه به این خواب احتمال داره استنیس آدر ها رو مطیع خودش کنه و بعید هم نیست که در این را برن و بریندن ریورز هم کمکش کنن. دلیل هایی که اون شخص برای این تئوری میاره یه سریش خیلی خوبه. اتفاقا بریندن ریورز شباهت زیادی هم به استنیس داره اگه با هم برخورد داشته باشن در ادامه ی داستان واقعا جالب می شه. (نه بابا توهین چیه من که چون استنیس امکان داره آزور آهای باشه طرفدارش نشدم! مطمئن باش اگه بحث کوچک ترین حالت کل کل داشته باشه من خودم ادامه نمی دم الان فقط داریم پیش بینی می کنم.)

 

Sent from my Nexus 5 using Tapat[/url]

اون رویای دنی رو من یادمه. هیچ جاش کوچکترین سر نخی که بشه اون رو به استنیس ربط داد وجود نداره ( حتی یادم نمیاد درباره رهبر اون ارتش یخی صحبتی کرده باشه که حالا ما بخوایم بگیم اون استنیسه ). .

اون تئوری که میگی استنیس میره طرف آدر ها اینه (Night's King - A Turn From Fire to Ice: The Story of Stannis Baratheon) ؟

من پست اولش رو خوندم، خیلی خیلی چرت بود این تئوری . حتی یه دلیل محکم پشت حرفاش نیست. تئوری که نیست بیشتر میل قلبی طرف هست که جای تئوری جاش زده. ( همش میگه اگه این طور بشه اون طور بشه ، بعد دوباره میگه با توجه به اگه های مرحله ی قبل باز اگه این طور بشه اون طور بشه ... ) تک تک حرفاش رو می تونم با دلیل برات رد کنم ( ولی یه حوصله زیاد می خواد که فعلا در من وجود نداره! ).

استنیس جان شما فقط با یه رویا ی مبهم این تئوری رو قبول کردی؟

برای Azor Ahai بودن جان کلی نشونه و سرنخ اومده تو کتاب ولی باز هم نمیشه مطمئن بود!

خیلی بعیده که برن در جهت اهداف آدر ها حرکت کنه. فلسفه ی زندن موندن برن، مقابله با زمستونه. ( زاغ ( کلاغ سه چشم/Bloodraven ) تو رویای سقوط برن به برن میگه تو باید زنده بمونی . چرا ؟ چون زمستون داره میاد )

خود کلاغ سه چشم هم ظاهرا از دست آدر ها فراری هست( غاری که توشِ رو طلسم کرده تا آدر ها و وایت ها بهش نزدیک نشن )، بالاخره خدای جادو هم باشه هنوز یه انسانِ و آدر ها به خون انسان ها تشنه. تنها کسانی که ممکنه یه جوری با آدر ها در ارتباط باشن استارک ها هستن. البته این نظر همین طوری گفته نشده( با خاطر داستان پادشاه شب، رابطه ی اونا با زمستون؛ به طوری که تو زمستون و سرما که همه ضعیف میشن تازه استارک ها قدرت می گیرن، یه اشاره ضعیف از خود مارتین و ... )

استنیس جان، شما یه تئوری رو مطرح کردی ولی براش هیچ دلیل که واقعا بشه بهش استناد کرد ارئه ندادی! تئوری شما خیلی ضعیفه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

میخواستم حتما یه پست بدم و بگم از نوشته هاتون و بحث های همگی دارم لذت میبرم. لایک کم بود واقعا.

 

 

Tapatalking with an iDevice

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بعد از دیالوگهای رد و بدل شده در سریال، یه تئوری جدید در مورد شیرین* مطرح شد که ممکنه قربانی جان اسنو بشه! یعنی ملیساندر شیرین رو قربانی نجات جان کنه.

نظرتون در مورد سرگذشت شیرین چیه؟ تئوری درباره ش وجود داره کلا؟ تا به حال بحثی شده اینجا؟

 

نظر خودم اینه که بعیده قربانیش کن، هم جان و هم استنیس چنین چیزی رو قطعا قبول نمی کنن و واکنش خوبی نشون نخواهند داد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×