رفتن به مطلب
North Wolf

بحث های اپیزودیک قسمت 8 فصل 4 The Mountain and the Viper

به اپیزود هشتم فصل چهارم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ؟  

47 رای

  1. 1. به اپیزود هشتم فصل چهارم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ؟

    • 1
      2
    • 2
      0
    • 3
      0
    • 4
      0
    • 5
      0
    • 6
      2
    • 7
      1
    • 8
      5
    • 9
      10
    • 10
      27


Recommended Posts

به قول یکی از دوستام ملت همه رو ابرن کراش داشتن

ناامیدی من از اینه که هی فاجعه رو فاجعه می یاد

احتمالا اگه بخواد بلایی هم سر دنریس بیاد انگشتش زخم میشه! یه بلایی سر این ملعون ها نمی یاره که آدم تسلی بگیره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
:))

به قول یکی از دوستام ملت همه رو ابرن کراش داشتن

ناامیدی من از اینه که هی فاجعه رو فاجعه می یاد

احتمالا اگه بخواد بلایی هم سر دنریس بیاد انگشتش زخم میشه! یه بلایی سر این ملعون ها نمی یاره که آدم تسلی بگیره

 

انقدر ناامید نباش بچه ها میتونن بهت امید بدن،اونم در آینده نزدیک ، فقط حیف که اسپویله

 

 

اسپويل،حتي شوخيش هم درست نيست.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
:))

به قول یکی از دوستام ملت همه رو ابرن کراش داشتن

ناامیدی من از اینه که هی فاجعه رو فاجعه می یاد

احتمالا اگه بخواد بلایی هم سر دنریس بیاد انگشتش زخم میشه! یه بلایی سر این ملعون ها نمی یاره که آدم تسلی بگیره

 

جدی؟

پدرو پاسکال؟ کراش؟

البته خیل عظیمی از طرفدارانش هم واجد شرایط کراش داشتن نبودن.

 

آخرش قراره خوشحالمون کنه. مزه اش بیشتره اونجوری.

 

 

پ.ن: نکنین عزیزان نکنین.

تو سایت که دیگه اوضاع خیلی افتضاحه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پدرو پاسکال که مشکلی نداره ولی خب منظورم کاراکتر ابرن بود

شخصیتش خاص و جذاب بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

نبرد دیوار که خب به شکوه نبرد بلک واتر نیست اما چون بلک واتر رو خیلی خیلی خلاصه و کم خرج ( به نسبت واقع داستان ) ساخته بودن تو سریال، میتونن با هزینه بیشتر نبرد باشکوه تری بسازن .

منم مثل کیوان نبرد تن ها رو بیشتر دوست داشتم ، نبرد کسل کننده چند روزه چنتا کلاغ از بالای دیوار که نشد جنگ !

احتمالا اوجش میشه جایی که استنیس میاد .

کیوان به خاطر مرگ ایگریت انقدر ناراحت شدی ؟! بیشتر از اوبرین ؟!

 

 

کیوان قضیه این پ ن ات چیه ؟! چی شده تو سایت ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نبرد دیوار که خب به شکوه نبرد بلک واتر نیست اما چون بلک واتر رو خیلی خیلی خلاصه و کم خرج ( به نسبت واقع داستان ) ساخته بودن تو سریال، میتونن با هزینه بیشتر نبرد باشکوه تری بسازن .

منم مثل کیوان نبرد تن ها رو بیشتر دوست داشتم ، نبرد کسل کننده چند روزه چنتا کلاغ از بالای دیوار که نشد جنگ !

احتمالا اوجش میشه جایی که استنیس میاد .

کیوان به خاطر مرگ ایگریت انقدر ناراحت شدی ؟! بیشتر از اوبرین ؟!

 

 

کیوان قضیه این پ ن ات چیه ؟! چی شده تو سایت ؟

 

 

من تو تاپیک غم انگیز ترین اتفاقات هم گفتم که این غم انگیز ترین اتفاق بود برام.

ولی خب به خاطر اسپویل نرفتی اونجا.

ابرین خریت کرد و خود کرده را تدبیر نیست. بیشتر اعصابم خرد شد تا ناراحت، فرق دارن این دو حالت. در حال دادن فحش و فضیحت به ابرین بودم.

 

اون که جانِ ... رنگ پر تیر رو نگاه می کنه، ایگریت می گه این یه قلعه درست حسابیه؟ ، We should've stayed in that cave, I told u so و اون U Know Nothing معروف آخر و خزعبلات جانِ ... اون وسط.

اینجا ناراحت شدم.

 

 

و اون پ.ن

 

برندون گذاشتش تو اسپویلر. نوشته ناامید نشین به زودی اتفاقای خوبی می افته. من خیلی به اسپویل حساس بودم. دوست داشتم با استرس شدید اینکه تیریون می میره کتاب رو بخونم نه اینکه بدونم اتفاق خوبی قراره بیوفته. (هر چند همچین خوب نیست از نظر من )

اصلاً یکی از چیزایی که باعث شد شروع کنم پیگیر بخونم اسپویل مرگ تایوین بود.

تو سایت که طرف اومده نوشته مگه می شه مارتین یه فا.حشه دروغگو و پدری که می خواد پسرش رو بکشه رو بی مجازات بذاره.

یعنی با اینکه واسه من اسپویل نبود دلم می خواست یه دیداری با دوستمون داشته باشم یه گردنبند دست بندازم دور گردنش.

والا.

 

 

 

 

ویرایش بعد دیدن پست حمید:

 

علی من یه بار که شاکی باشم از دستت یدونه از این اسپویلر ها که بالاش نوشته "ریگار:" می ذارم برات، توش پر اسپویل های آبدار.

 

@حمید:

 

با توجه به اینکه اکثر اتفاقات تو کتاب سه می افته نتیجه بگیرم این غم انگیز ترین اتفاق کل داستان بوده یا از قصد گفتی کتاب سه؟

رنلی بدترین بود؟

می شه ادارد رو هم با اینا مقایسه کنی.

 

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ریگار:

 

من هم مثل کیوان غم انگیز ترین اتفاق کتاب سوم واسم مرگ ایگریت بود. حتی ناراحت کننده تر از مرگ راب و کتلین و اوبرین! در واقع موقع خوندن اون دوتا بیشتر شوکه شدم (حالا عروسی سرخ که اسپویل شده بود، اما همون اسپویلش هم حسابی شوکه ام کرد تا ناراحت) اما مرگ ایگریت واقعا غم انگیز بود. اخیرا (فکر کنم همین دیروز!) یه بار هم اتفاقا با وینترفل تو آردا بحثش شد، اونجا هم گفتم!

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من اونجا ناراحت نشدم ، نفرتم به جان تشدید شد ! دوست نداشتم

ایگریت زنده بمونه و شکست منس رو ببینه ، دوست نداشتم عاقبت و زندگی خوبی برای جان بسازه ، یه بار یه اسپویل خزعبل خوردم که اینا به هم میرسن و میرن توی تن زندگی میکنن و رهبر اونجا میشن ، خیلی اسپویل ناراحت کننده ای بود خوش بخت شدن جان

 

 

در مورد پ ن : چه میشه کرد ! بعد مرگ اوبرین همه زامبی اسپویل شدن، ده ها نفر تو کتاب صورت بن شدن، چندین ایمیل هم تو سایت حرام شد .

 

به رنلی : هیهات ! هیچ چیز مثل مرگ اوبرین که داشت انتقام خواهرش رو میگرفت شوکه و ناراحتم نکرد .

هیچ وقت اون دختر رو دوست ندارم چون فکر میکردم باعث خوشحالی جان میشه ، میگن نفرت کورت میکنه همینه

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
من اونجا ناراحت نشدم ، نفرتم به جان تشدید شد ! دوست نداشتم

ایگریت زنده بمونه و شکست منس رو ببینه ، دوست نداشتم عاقبت و زندگی خوبی برای جان بسازه ، یه بار یه اسپویل خزعبل خوردم که اینا به هم میرسن و میرن توی تن زندگی میکنن و رهبر اونجا میشن ، خیلی اسپویل ناراحت کننده ای بود خوش بخت شدن جان

 

 

در مورد پ ن : چه میشه کرد ! بعد مرگ اوبرین همه زامبی اسپویل شدن، ده ها نفر تو کتاب صورت بن شدن، چندین ایمیل هم تو سایت حرام شد .

 

به رنلی : هیهات ! هیچ چیز مثل مرگ اوبرین که داشت انتقام خواهرش رو میگرفت شوکه و ناراحتم نکرد .

هیچ وقت اون دختر رو دوست ندارم چون فکر میکردم باعث خوشحالی جان میشه ، میگن نفرت کورت میکنه همینه

 

 

 

دلیلت خیلی خنده است.

خیلی واضح بود از اون اول که این رابطه درست پیش نخواهد رفت.

آخه جان و اون افکار اداردیش کجا، ایگریت کجا.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کیوان: چه ربطی به پست من داشت؟!

 

ریگار:

خودتم میدونی من از جان اسنو بدم میاد (اما به هر حال نه به شدت تو!) و علاقه خاصی هم به ایگریت نداشتم، اما اون نوع مردنش و دقیقا اون چیزهایی که کیوان گفت، بدجوری داغونم کرد. خیلی ناراحت کننده بود نمیدونم چجوری توصیفش کنم. بعد از این خیلی حرصم میگیره که همه از این دختر بیچاره بدشون میاد، چه کسایی که عاشق جان هستن (اکثریت!) و چه کسایی که مثل تو از جان بدشون میاد (اقلیت!) و هیچ کی هیچ اهمیتی به سرنوشتش نمیده! باز این به نظرم غم انگیز تره که یه شخصیتی که حتی منفی هم نیست و هیچ کار اشتباهی انجام نداده اینقدر منفوره و هیچ کس از مردنش ناراحت نمیشه!

 

 

 

*ویرایش بعد دیدن ویرایش دوم پست قبلی کیوان:

 

کیوان:

آره منظورم فقط تو کتاب سه است. نه رنلی هم مرگش شوکه کننده بود. مرگ ادارد به نظرم غم انگیز ترین اتفاق کتابه، که موقعی که کتاب رو میخوندم با وجود این که قبلش سریال رو دیده بودم و میدونستم چی میشه تقریبا گریه ام گرفت.

 

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کیوان گفتم که نفرت کور میکنه ! منی که پرواز لایسا رو پیش بینی کرده بودم ، تو شعله ها داشتم ازدواج و بچه های قد و نیم قد این ها رو در اون سرزمین محصور میدیم و به مارتین لعنت میفرستادم .

 

رنلی : همین که عاشق اون شده یه جرم سنگینه از نظر من ، اصلا یکی از دلایلی که کتلین رو دوست دارم همینه که

بچگی این جان رو به کامش تلخ کرد ( حالا بزنه این تئوری نچسب بچه ریگار بودنش درست از آب دربیاد ! از خشم و اندوه خودم رو پرت نکنم جلوی مترو های زیرزمینی خوبه)

خیلی ها اومدن و رفتن و برای هیچ کس مهم نیستن، اما صبر کن ! بذار مرگش رو ببینیم شاید دل خیلی ها به رحم اومد

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ریگار:

دلیل این همه نفرتت از جان چیه؟! من درکش نمیکنم.

دلیل این که من از جان خوشم نمیاد یکی بازیگر ابر مزخرفشه که مجبور بودم تا حالا 4فصل تحملش کنم، و دیگه همین قضیه ایگریته! ولی اول داستان نظر خاصی راجع بهش نداشتم و تعجب میکنم تو چرا اینقدر ازش بدت میاد!

نه من که مطمئن نیستم، تو همون بحث کذایی آر فارازون گفت کی از مردن این دختره ی چندش آور ناراحت میشه؟! (نقل به مضمون) اینجا هم چندین بار دیدم کسانی گفتن خوشحال میشن اگه ایگریت بمیره!

 

 

 

ویرایش:

 

من که بعید میدونم جان پسر ریگار و لیانا باشه! از این مارتین بعیده! همون برندون و آشارا رو محتمل تر میدونم، یا کسان دیگه ای که تا حالا فکرشون رو نمیکردیم یا نمی شناسیمشون! (ببخشید میدونم این بحث جاش اینجا نیست! خواستی ادامه بدیم بریم تو تاپیکش!)

 

 

پ.ن: پست صفحه قبلم رو هم ویرایش کردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کیوان

 

احتمالا اینا حمله ی تن ها (تورموند) و حرکت ارتش استنیس رو اون قدر لفت دادند تا برخورد 4 تا لشکر رو همزمان کنند و هیجان نبرد رو بیشتر کنند.

 

رنلی

 

دلیلت یه کم عجیبه، خب خیلی های دیگه کاراکتر های بدی نبودند، ولی خب کسی هم دوستشون نداره. مثلا همین لوراس با وجود وفاداریش، شجاعتش و حتی قیافه اش محبوب که نیست هیچ، خیلی ها بدشون میاد ازش، و کسی برای اون سرنوشت تلخش دلش براش نسوخته.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به رنلی :نمیدونم اینا دلیل مجهی هست یا نه؟! از ترکیبش همه چیش خوشم نمیاد ، از افکارش ، از فصل های کسل کنندش ، از آدم ها و فضای دور و برش ، از خوش شانسی های بیهوده اش از این که رابِ کتلین میمیره، برن فلج میشه ، ادارد میمیره و بنجن مفقود اما اون نه در حالی که اصولا جایی هستش که باید زودتر بمیره . از قیافه ، استیل و صدای بازیگرش ، از طرفداراش و ...

منو یاد تورین میندازه اصلا

 

به رابرت : فکر کنم یه اسپویل خوردم ازت من دوستش دارم یا از این لحظه بهتره بگم داشتم ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

واسه اولين بار نشستم اين اسپويلرا رو خوندم،با اينكه دويست و اندي صفحه از كتاب چهارو خوندم و اين روزا تمومش ميكنم اما بازم قلبم تو دهنم نبض داره

كيوان و رنلي:

 

باور نميكنم مرگ ايگريت تلخ ترين اتفاق باشه واستون،من ايگريت رو خيلي دوس داشتم،همتون هم كه از علاقه من به جان خبر دارين اما اون قسمت كتاب واسه من يه مزه ي ديگه اي ميداد،به تلخي مرگ راب و كتلين و ادارد نبود،بيشتر مث يه. سطل آب يخ بود كه ريختن روم.هنوز هم كه هنوزه مرگ ادارد منو به بغض مياره.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
به رنلی :نمیدونم اینا دلیل مجهی هست یا نه؟! از ترکیبش همه چیش خوشم نمیاد ، از افکارش ، از فصل های کسل کنندش ، از آدم ها و فضای دور و برش ، از خوش شانسی های بیهوده اش از این که رابِ کتلین میمیره، برن فلج میشه ، ادارد میمیره و بنجن مفقود اما اون نه در حالی که اصولا جایی هستش که باید زودتر بمیره . از قیافه ، استیل و صدای بازیگرش ، از طرفداراش و ...

منو یاد تورین میندازه اصلا

 

به رابرت : فکر کنم یه اسپویل خوردم ازت من دوستش دارم یا از این لحظه بهتره بگم داشتم ...

برادر من خب مراعات خودت رو کن! قرار نیست کتاب سه رو خوندی هر جا اسپویلر دیدی سرک بکشی.

در مورد اون فرد کذایی بیشتر از این چیزی نمی گم بیشتر اسپویل نشی.

 

می خواستم عذرخواهی کنم ولی وقتی به ساحت تورین بی احترامی می کنی، نمی تونم باهات همدردی کنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بحث واسه کتاب های بعدی رو در حالی که آدرها دارن همراهیتون میکنن ببرین تالار مربوط خودش تا یه بینوای خود قابل اسپویلر خوان پنداری مثل من فکر نکنه چون کتاب سه رو خونده میتونه اسپویلر های شما رو توی تالار فصل چهار بخونه و بعد ضد حال بخوره .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار:

 

من هم مثل کیوان غم انگیز ترین اتفاق کتاب سوم واسم مرگ ایگریت بود. حتی ناراحت کننده تر از مرگ راب و کتلین و اوبرین! در واقع موقع خوندن اون دوتا بیشتر شوکه شدم (حالا عروسی سرخ که اسپویل شده بود، اما همون اسپویلش هم حسابی شوکه ام کرد تا ناراحت) اما مرگ ایگریت واقعا غم انگیز بود. اخیرا (فکر کنم همین دیروز!) یه بار هم اتفاقا با وینترفل تو آردا بحثش شد، اونجا هم گفتم!

 

 

 

 

منم هم رای هستم با شما دو تا در مورد غم انگیزتر بودن مرگ ایگیریت! در مورد این مرگ خیلی چیزها میشه گفت.

مرگ کتلین که به هیچ وجه برام غمی نداشت، به خاطر اون حماقتهایی که کرد، اوبراین هم به خاطر احساسی شدنش تو مبارزه و ... البته این مرگ هم غم انگیز بود ولی نه به اندازه مرگ ایگریت

 

 

یکی از اون طرفدارهای جان اسنو که گفتی، خودم هستم. :دی البته نه بعد از دیدن سریال، به خاطر کاراکتر و موقعیتی که مارتین تو کتاب واسش ساخته. مارتین هم هدفش محبوب کردن جان بوده بی شک، حتی در مورد گذشته ش هم رازی گذاشت که بیشتر به این کاراکتر اهمیت بدن و فکر کنن " مادرش کیه؟ "، یا بقیه تئوری ها که در موردش است، فکر کنم همین هدفی که مارتین داشته رو تایید کنه ... شخصیتش هم فردی تابع اصول اخلاقی، مهربان، شجاع و شریف ... از طرف دیگه موقعیتش که فردی است که سردی رو در بین رفتار خیلی از اطرافیانش می بینه و بر عکس برادر هم سنش، جایگاه پایین تری پیدا میکنه، مجبور میشه با این رفتارها راه دیوار را در پی بگیره، جایی که تصور میکرد، سرانجام برایش به مانند یک خانه خواهد بود ...

رفتار خوبی که با سایر کاراکترهای محبوب، مثل تیریون و آریا و برن و سم و ... داره.

و بقیه دلایل ...

کلا قرار گرفتن تو چنین موقعیتی، که تصادفی هم نیست، سبب محبوب شدن کاراکتر میشه.

بعد همه اینا، چرا باید یکی از کاراکترهای محبوبمون نباشه؟

 

 

شرمنده خارج شدیم باز از بحث؟

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
به رنلی :نمیدونم اینا دلیل مجهی هست یا نه؟! از ترکیبش همه چیش خوشم نمیاد ، از افکارش ، از فصل های کسل کنندش ، از آدم ها و فضای دور و برش ، از خوش شانسی های بیهوده اش از این که رابِ کتلین میمیره، برن فلج میشه ، ادارد میمیره و بنجن مفقود اما اون نه در حالی که اصولا جایی هستش که باید زودتر بمیره . از قیافه ، استیل و صدای بازیگرش ، از طرفداراش و ...

منو یاد تورین میندازه اصلا

 

به رابرت : فکر کنم یه اسپویل خوردم ازت من دوستش دارم یا از این لحظه بهتره بگم داشتم ...

برادر من خب مراعات خودت رو کن! قرار نیست کتاب سه رو خوندی هر جا اسپویلر دیدی سرک بکشی.

در مورد اون فرد کذایی بیشتر از این چیزی نمی گم بیشتر اسپویل نشی.

 

می خواستم عذرخواهی کنم ولی وقتی به ساحت تورین بی احترامی می کنی، نمی تونم باهات همدردی کنم.

 

 

نميدونم خدا منو دوس داشت يا هر چي ديگه،وقتي رسيدم به اسپويلر تو يه حسي بهم گفت اينو نخون،خدا بهم رحم كرد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

چه جالب! من فکر می کردم حداقل فقط من یه نفر تو این انجمن هستم که از مرگ ایگریت این قدر ناراحت شده. درسته تاثیر گذاری این مرگ به اندازه ی مرگ راب و همراهاش نبوده ولی مرگ ایگریت و اون حس جان، بد جوری روم تاثیر گذاشت. یه حس خیلی بدی داشتم. ضربه اصلی تموم شدن فصل با اون جمله معروف بود.

 

 

دوستان واجب شد یه تاپیک جدا زده بشه، بحث از موضوع تاپیک فراتر رفت. یکی با یه عنوان مناسب زحمتش رو بکشه.

ریگار من روی تک تک دلایل نفرتت بحث دارم. ولی باز هم دلیل نفرتت تا این اندازه از جان برام قابل درک نیست!

توقع داری تو دیوار با اون آدم های دزد، راه زن و ... و اون آب و هوا . تو یه جای دور افتاده ؛ هیجان اتفاق ها مثل پایتخت باشه؟

 

پ.ن: من نفهمیدم کدوم پست کینگ رابرت برای ریگار اسپویل شد. یکی بهم بگه چه اسپویلی بود تا میزان تخریبی این اسپویل مشخص بشه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برندون

اگه تا وسطای کتاب 4 رو خوندی، ممکنه برات اسپویلر باشه ممکنه هم نباشه.

 

آزور آهای

{{ریگار و برندون و افراد مشابه نخونند}}

 

زخمی شدن لوراس در حد مرگ

 

 

ریگار

به جای خط و نشون کشیدن، یه ایده بزن برای ارتقای تگ اسپویلر فروم که مشخص کنه هر اسپویلری تا کدوم کتاب رو شامل می شه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
کیوان: چه ربطی به پست من داشت؟!

 

 

*ویرایش بعد دیدن ویرایش دوم پست قبلی کیوان:

 

کیوان:

آره منظورم فقط تو کتاب سه است. نه رنلی هم مرگش شوکه کننده بود. مرگ ادارد به نظرم غم انگیز ترین اتفاق کتابه، که موقعی که کتاب رو میخوندم با وجود این که قبلش سریال رو دیده بودم و میدونستم چی میشه تقریبا گریه ام گرفت.

 

 

چی چه ربطی داشت؟ اون نقشه پلید واسه ریگار؟ هیچی پستت باعث Light Bulb شد، همین.

اون لایک برندون خیلی خوبه.

 

 

 

اصن ناامیدم کردی رفت.

تو دیگه چرا ؟!!

 

 

همین که عاشق اون شده یه جرم سنگینه از نظر من ، اصلا یکی از دلایلی که کتلین رو دوست دارم همینه که

بچگی این جان رو به کامش تلخ کرد ( حالا بزنه این تئوری نچسب بچه ریگار بودنش درست از آب دربیاد ! از خشم و اندوه خودم رو پرت نکنم جلوی مترو های زیرزمینی خوبه)

خیلی ها اومدن و رفتن و برای هیچ کس مهم نیستن، اما صبر کن ! بذار مرگش رو ببینیم شاید دل خیلی ها به رحم اومد

 

آخ که من چقدر از اینکه رفت سراغ این جان حرص خوردم (به هیچ وجه از جنس اون مشکلی که عاشقان سینه چاک جان با ایگریت دارن نیست) آخه این پسره Kneeler ه، خشکِ عصا قورت داده که تو زندگیش چیزی جز یه سری قانون مزخرف حالیش نیست ؟؟!!!

جالبه جالبه ! کتلین ؟

من از هیچ کدوم دل خوشی ندارم ولی یکی از دلایل شاکی بودنم از کتلین رفتارش با جان بود. عوض اینکه با ادارد مشکل داشته باشه به این بدبخت گیر می ده. جزو رو مغز ترین کارهای ممکنه از نظر من.

 

 

آزور آهای

{{ریگار و برندون و افراد مشابه نخونند}}

 

زخمی شدن لوراس در حد مرگ

 

 

ریگار

به جای خط و نشون کشیدن، یه ایده بزن برای ارتقای تگ اسپویلر فروم که مشخص کنه هر اسپویلری تا کدوم کتاب رو شامل می شه.

 

ریگار و دوستان نخونن:

 

آخ که اسپویل غلط چه حالی می ده، ولی راضی نیستم خیلی خوب نشد تو این مورد.

الان به اون تئوری ای که لوراس سالمه یهو علاقه مند شدم.

حالا که بحث سر اینه به نظرتون قهرمان مارجری کی می شه؟

 

 

من سعی می کنم بزنم اسپویلرم تا کجاست و یکی از دلایلی هم که گفتم هر کی بگه تا کجا خونده همین بود ولی خب من که به شخصه یادم نمونده بعضی اتفاقا تو کدوم کتاب بودن.

یادته یه بار من کتاب 4 بودم سوال پرسیده بودم اسپویل شد برام یه چیزی؟ چی بود؟

 

 

 

 

 

خب تعدادمون زیاد شد پس.

فعلاً 4 تا، باشد که با خوب در آوردن مرگش تو سریال بقیه دست از نفرت ازش بردارن. (هرچند که وقتی بمیره عزیز شه خیلی فایده نداره)

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به آزو آهای : تاپیک مروبط به بحث در رابطه با شخصیت ها رو زدم ، ممنون بابت یاداوری .

 

به حامد : ایشالا اگه عمری بود تو تاپیکش سنگ هام رو باهات وا میکنم :دی

 

به رابرت : اونا خط و نشون نبود، نمیدونم چرا چنین برداشتی کردی، ناله های یه اسپویل خورده بود . راه ساده تر از این ایده اینه که قبل اسپویلر بنویسید متن درون اسپویلر تا کجاست و تا جایی که ممکنه تو تالار های مربوط به اون قسمت داستان بحث کنید . الان تالار کتاب چهار خیلی کم پست خورده ولی مطمعنم چندین برابر این پست های تالار کتاب چهار، شما تو تالار کتاب سه تو تگ اسپویلر صحبت کردید . بحث هایی که اگه تو تالارش میشد بعد این که هرکس کتاب چهار رو میخوند میتونست ازشون حسابی استفاده کنه.

پ ن : جالب اینجاست اسپویل میخورم بعد مختصاتش هم پشت سرش اسپویل میشه برام .

 

به کیوان : یه جای مناسب تر در موردش میزنیم .

 

رفع بی ربط بودن این پست : من قسمت های جان رو تو کتاب سه درست نخوندم ، این اهالی خونه کرستر و کلاغ های اشغالگرش چه بلایی سرشون میاد در واقع ؟ منس شکارشون میکنه یا به خوبی و خوشی زندگیشون رو میکنن تا آدر ها بیان ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
به آزو آهای : تاپیک مروبط به بحث در رابطه با شخصیت ها رو زدم ، ممنون بابت یاداوری .

 

به حامد : ایشالا اگه عمری بود تو تاپیکش سنگ هام رو باهات وا میکنم :دی

 

به رابرت : اونا خط و نشون نبود، نمیدونم چرا چنین برداشتی کردی، ناله های یه اسپویل خورده بود . راه ساده تر از این ایده اینه که قبل اسپویلر بنویسید متن درون اسپویلر تا کجاست و تا جایی که ممکنه تو تالار های مربوط به اون قسمت داستان بحث کنید . الان تالار کتاب چهار خیلی کم پست خورده ولی مطمعنم چندین برابر این پست های تالار کتاب چهار، شما تو تالار کتاب سه تو تگ اسپویلر صحبت کردید . بحث هایی که اگه تو تالارش میشد بعد این که هرکس کتاب چهار رو میخوند میتونست ازشون حسابی استفاده کنه.

پ ن : جالب اینجاست اسپویل میخورم بعد مختصاتش هم پشت سرش اسپویل میشه برام .

 

به کیوان : یه جای مناسب تر در موردش میزنیم .

 

رفع بی ربط بودن این پست : من قسمت های جان رو تو کتاب سه درست نخوندم ، این اهالی خونه کرستر و کلاغ های اشغالگرش چه بلایی سرشون میاد در واقع ؟ منس شکارشون میکنه یا به خوبی و خوشی زندگیشون رو میکنن تا آدر ها بیان ؟

 

 

من درک می کنم چی می گین ولی عملی نیست.

مثلاً دیدی برندون اومد راجع به بحث مقایسه سریال و کتاب چی گفت؟

معلوم بود که بحث ادامه داری نیست و پستی بعد اون رد و بدل شد؟

یا بحث در مورد شی که ما بیخیالش شدیم ولی وقتی ادامه هم دادیم کلاً شد دو تا پست بعدش.

فرض کنیم تاپیک هم زده بشه کلاً دو صفحه پیش می ره.

که اینم عملی نیست، تا بیاد تاپیک زده بشه قبلش باید یه دو تا پست زده بشه، بعد بخوای بری اونور خودش باعث سرد شدن بحث می شه. کسی که بخواد بیاد اون یکی تاپیک باید ابتدای بحث رو تو تاپیک های دیگه پیدا کنه و ...

 

آره خیلی خوبه که یکی بعداً بتونه به تفکیک و تو تالار هر کتاب تاپیک ها رو بخونه ولی خیلی چیزا خیلی خوبن ولی عملی نیستن.

به نظر من اون هدف که هیچ وقت عملی نمی شه و اینجوری جلوی همین بحث های نصفه و نیمه و فعال بودن فروم هم گرفته می شه.

 

 

راجع به سرنوشت شورشیان نایتز واچ:

 

کلد هندز شکارشون می کنه.

 

 

من هیچ وقت درک نمی کنم که چجوری می تونین اسکیپ کنین یه سری بخش ها رو چه برسه به یه POV.

این حس که الان یه چیزی رو جا انداختین و داستان رو درست نمی گیرین بهتون دست نمی ده؟

 

(مثلاً الان نمی شه من واسه این تاپیک جدا بزنم کلاً 5 تا پست توش باشه که)

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به رابرت : فکر کنم یه اسپویل خوردم ازت من دوستش دارم یا از این لحظه بهتره بگم داشتم ...

برادر من خب مراعات خودت رو کن! قرار نیست کتاب سه رو خوندی هر جا اسپویلر دیدی سرک بکشی.

در مورد اون فرد کذایی بیشتر از این چیزی نمی گم بیشتر اسپویل نشی.

 

می خواستم عذرخواهی کنم ولی وقتی به ساحت تورین بی احترامی می کنی، نمی تونم باهات همدردی کنم.

 

رابرت: کلی به ریگار اصرار کرده بودم که اون موضوع رو براش اسپویل کنم اما کوتاه نیومد! من که خیلی از اون سرانجام ناراحتم و

 

به نظرم یکی از وحشی گریهای سادیسمی مارتین بود! هرچند که هنوز معلوم نیست اصل موضوع چیه, اون فقط یه نقل قوله.

 

 

کیوان:

 

منم اون تئوری سالم بودن لوراس رو خیلی دوست دارم. جدا از اینکه اگر بمیره ناراحت میشم, از بلایی که سرش اومد خیلی وحشت کردم. آخه روغن داغ.....

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×