King Robert 0 ارسال شده در دسامبر 22, 2013 عجب ! دوران وقتی حرمت خواهرش رو شکستن و کشتنش سکوت کرد اما میخواست به خاطر یه ازدواج قیام کنه ؟! بیخیال ! لیانا رو آدرها بخورن . بعد این که شمال و استومرز اند سقوط کرد میدمش به گرگور :دی شوخی کردم . ازش استفاده میکنم تا در صورت امکان ادارد رو قانع کنم که جنگ رو رها کنه . منظور مورس اینه که شیره مالیدن این طوری سر دوران امکان پذیر نیست. قبل این که نامه به استنیس برسه دوران پی می بره تو خیانت کردی. دختر مردم دزدیدی بردی (حالا سرش رو شیره مالیدی) الان هم می خوای بعد از زیر پا گذشتن آبروی دختره و بعد مرگ بابا و داداشش ولش کنی بری سراغ یه زن دیگه؟ خدایا توبه این ریگار کتاب خیلی خیلی بهتره، این ریگار توصیفی شما رسما هیولاست. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار 7 ارسال شده در دسامبر 22, 2013 خب حتی اگه بفهمه هم مشکلی پیش نمیاد این خیانت نیست . کیاسته! هدف دوران چیه ؟! مگه نمیخواد اگان رو تخت بشینه ؟! خب با ازدواج ریگار و سرسی که اتفاقی نمی افته ( البته اگه بشه دست سرسی رو از اگان دور نگه داشت :دی ) ، سرسی ده تا پسر هم بدنیا بیاره اگان وارث ریگار میمونه . در مورد لیانا : تا آخر عمر که قرار نبود بمونه، بلاخره باید برگرده شمال یا پیش رابرت . حالا که جنگ شده حتما خودش هم راضیه که برای منفعت کشور به عنوان گروگان برای مذاکره استفاده بشه . به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مورس مارتل 1 ارسال شده در دسامبر 22, 2013 بیخیال ریگار. اگه قرار باشه سلطنت به ریشه های لنیستری نرسه تایوین صبحانه چی میل کردن؟ نکنه فکر کردی سر کله پاچه دم سحر کینگزلندینگ ـه که تایوین تن به همچین وصلتی میده؟ :دی به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
تالیسا 1 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 خب حتی اگه بفهمه هم مشکلی پیش نمیاد این خیانت نیست . کیاسته! هدف دوران چیه ؟! مگه نمیخواد اگان رو تخت بشینه ؟! خب با ازدواج ریگار و سرسی که اتفاقی نمی افته ( البته اگه بشه دست سرسی رو از اگان دور نگه داشت :دی ) ، سرسی ده تا پسر هم بدنیا بیاره اگان وارث ریگار میمونه . در مورد لیانا : تا آخر عمر که قرار نبود بمونه، بلاخره باید برگرده شمال یا پیش رابرت . حالا که جنگ شده حتما خودش هم راضیه که برای منفعت کشور به عنوان گروگان برای مذاکره استفاده بشه . خب اگه قراره تاج و تخت به نوه تایوین نرسه، مگه دیوانه ست اون پیشنهادتو قبول کنه. هدف تایوین ازدواج دخترش نیست. اون میخواد نسلای بعدی خانواده سلطنتی از خون لنیسترها باشه. ضمنا اون دورانی که من شناختم مهره های خودشو داره و خیلی زود خیانت کثیفتو میفهمه. بعد رابرت مگه مخ خر خورده زنی که این همه حرف و حدیث پشتشه به همسری اختیار کنه. واقعا فک کردی تو جنگای وستروس از یه زن میشه به عنوان گروگان استفاده کرد؟ یادت نیست راب حاضر نبود برای آزاد کردن خواهراش هزینه زیادی کنه. کلا تئوریت خیلی باحاله. اینایی که میگی اتش جنگو بیشتر شعله ور میکنه. اگه تا اون موقع سه تا دشمن داشتی با این برنامه شما تعدادشون از انگشتای دست بیشتر میشه. اون یه اپسیلون آبرو حیثیتی که داشتی و اون تعدادی که ازت به نیکی یاد میکننم از دست میدی. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار 7 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 خب قبول . دوران متوجه شد که من هدفم چیه . چه میکنه ؟! به سپاه رابرت ملحق میشه تا خواهر و خواهر زاده هاش زودتر کشته بشن ؟! مسلما نه . ( به خاطر اونها هم که شده کار اشتباهی نمیکنه:دی ) تایوین هم مسلما چنین پیشنهادی رو رد نمیکنه . ( به چند دلیل ! یک این که همونطور که گفتی میخواد نوه اش رو تخت بشینه و با ازدواج سرسی با ریگار این شانس بالا میره،ضمن این که اینبار هم دخترش با شاه عروسی میکنه هم خودش به مقامش برمیگرده) حتی اگه دورن تو نبرد شرکت نکنه با ملحق شدن قوای ریچ و غرب به سپاه سلطنتی، تعدادشون چنان زیاد خواهد بود که شمال به راحتی در ترایدنت مغلوب میشه (هرچند خیلی زودتر از این اتحاد باید بهشون حمله کرد و سرزمین رودخانه رو با خون تالی ها آبیاری کرد، شمال خیلی دوره و تا رسیدن قوای ند، تایوین سرزمین رودخانه رو به آتیش میکشه و دروازه های کوهستان ماه با سپاه سلطنتی مسدود میشه). دارم به این فکر میکنم که اگه به والدر فری پیشنهاد حضور در شواری کوچک رو بدم به اندازه کافی از پشت به ند زخم میزنه یانه :دی سر تالیسا ! ند آدم شرافت مندیه . مطمعنا سلامت خواهرش براش مهمه من هم اگه جای ریگار بودم کاری میکردم که زنده بمونم و تختم رو نگه دارم، حیثیتم رو آدرها ببرن . باکی نیست :دی به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
samiano 3 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 خب قبول . دوران متوجه شد که من هدفم چیه . چه میکنه ؟! به سپاه رابرت ملحق میشه تا خواهر و خواهر زاده هاش زودتر کشته بشن ؟! مسلما نه . ( به خاطر اونها هم که شده کار اشتباهی نمیکنه:دی )تایوین هم مسلما چنین پیشنهادی رو رد نمیکنه . ( به چند دلیل ! یک این که همونطور که گفتی میخواد نوه اش رو تخت بشینه و با ازدواج سرسی با ریگار این شانس بالا میره،ضمن این که اینبار هم دخترش با شاه عروسی میکنه هم خودش به مقامش برمیگرده) حتی اگه دورن تو نبرد شرکت نکنه با ملحق شدن قوای ریچ و غرب به سپاه سلطنتی، تعدادشون چنان زیاد خواهد بود که شمال به راحتی در ترایدنت مغلوب میشه (هرچند خیلی زودتر از این اتحاد باید بهشون حمله کرد و سرزمین رودخانه رو با خون تالی ها آبیاری کرد، شمال خیلی دوره و تا رسیدن قوای ند، تایوین سرزمین رودخانه رو به آتیش میکشه و دروازه های کوهستان ماه با سپاه سلطنتی مسدود میشه). دارم به این فکر میکنم که اگه به والدر فری پیشنهاد حضور در شواری کوچک رو بدم به اندازه کافی از پشت به ند زخم میزنه یانه :دی سر تالیسا ! ند آدم شرافت مندیه . مطمعنا سلامت خواهرش براش مهمه من هم اگه جای ریگار بودم کاری میکردم که زنده بمونم و تختم رو نگه دارم، حیثیتم رو آدرها ببرن . باکی نیست :دی تئوريه جالبيه به خصوص اون قسمت آبياري كردن ريورلند با خون تالي ها، براي والدر فري هم احتياج به اين همه زحمت نيست دوتا تيكه زمين به قلمروش اضافه كن خنجر كه هيچ آيس رو از پش به ند ميزنه، اما قضيه شمال فرق ميكنه بايد يه باج هم به بيلون بدي تا واست موت كيلين رو از طرف شمال مورد حمله قرار بده به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار 7 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 سامیانو اون گریجوی به قدری مغروره که این با این پیشنهاد ممکنه علیه من اقدام کنه، بهتره کسی رو بفرسیتم تا در پوشش یه چاکر تو گوشش زمزمه کنه که با کشته شدن ریکارد و برندون استارک و رفتن ند به جنوب، شمال بدن محافظ باقی مونده و مناسب غارت به وسیله اونه . گریجوی وقتی ضعف ببینه خودش حمله میکنه :دی در مورد والدر فری ... زمین به ارث میرسه اما جایگاه در شورا نه ... کی میدونه ! شاید صندلی شورا زیاد برای سلامت والدر کهن سال خوب نباشه ( اسمایل خنده شیطانی ) به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
استاد آمون 5 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 ریگار عزیز شما یک دختر و یک پسر دارید. فکر میکنم پیشنهاد ازدواج فرزندان لرد ها با یکی یا هر دوی اونا به اندازه کافی وسوسه انگیز باشه تا به شما بپیوندند. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار 7 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 استاد حرف شما صحیحه اما من اون بچه های معصوم رو به کی پیشنهاد میتونم بدم ؟! پسرم یه نوزاده و همسرش احتمالا هنوز به دنیا نیومده . دختر کودکم هم معصوم تر از اونه که بخوام به کسی پیشنهادش بدم . اگه میشد یه خاندان بزرگ رو با این ازدواج وفادار کرد حتما این کار رو میکردم(اگه شخص مناسب پیدا میشد)، در غیر این صورت برای حفظ خون اصیل والریا باید با هم ازدواج کنن :دی به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
استاد آمون 5 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 رینیس رو که می شد با یکی از پسر های بیلان نامزد کرد تا هم به شما بپیوندن و هم تو زمان حکومت شما و پسرتون قیام نکنن. اگان رو هم می شد بدون توجه به فاصله سنی به نامزدی یکی از دختر های کم سن و سال فری دراورد ولی متاسفانه در طی یک حادثه ناگوار اتاق این دختر کوچک بدست یکی از خیانتکاران انتقام جو میسوزه و خودش و برادراش و مادر و پدرش میمیرن. به روس بولتون هم میشد وعده هایی داد. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
King Robert 0 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 خب جواب سری دوم سوال های من رو هم دادی. مثل سری قبل از جواب های این سری هم رضایت کافی دارم. فقط سوال 25 رو هم با جواب سوال 24 پاسخ دادی. از اون آرمانشهر توصیفیت هم اصلا خوشم نیومد. زیادی کلیشه ای بود. بقیه جواب ها خوب بودند. یه چند تایی هم عالی بودند. بالاخره یک وجه تناسب پیدا کردیم. عقاب انتخاب خود من هم بود. اون شکلک رو تا حالا ندیده بودم استفاده کنی. فکر می کردم جوابت باشه. اون بیشتر به سر سامیانو می خوره.خیلی arrogant ه. رحم کن ! حداقل قانون رو جلوی خود قانون گذار نشکن ! من نمی دونم کی به متهم حق اعتراض داده. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار 7 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 به سر آمون : والدر احمق نیست استاد ! میدونه با وجود ده ها و حتی صد هزار نفری که از ریچ، دورن، سرزمین های سلطنتی و غرب در اختیارم دارم حاضر نیستم واقعا دست جانشینم رو در عوض 4 هزار سرباز نحیفش در دست دخترش یا نوه اش بذارم . میفهمید که یه کاسه ای زیر نیم کاسه است . همون پیشنهاد صندلی شورا براش از سرش هم زیاده . اما در مورد روس بولتون خوب گفتید . بهش وعده های لردی شمال رو برای زمان نامحدود میدم به شرطی که بتونه در بهترین حالت ادارد رو بهمراه تعداد دیگه ای از سران قیام، قبل نبرد بکشه . زیاد مایل نیستم دخترم به عقد گریجوی های غارت گر دربیاد . تنها در صورتی که مجبور بشم به این کار رضایت میدم . به سر رابرت : متوجه اون اشتباه شدم . چون جواب ها رو تو ورد مینویسم و بعدا منتقل میکنم اشتباه شد. اصلاح شد . خوشحال میشم بدونم از کدوم ها خیلی راضی بودی ! خب آرمانشهر یعنی کلیشه دیگه ! :دی یعنی نهایت آرزو و خواسته . من اصلا واقع بینانه جواب ندادم اون سوال رو خدایی آب بدنم خشک شد تا جواب ها رو بتونم بدم . به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
King Robert 0 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 روزی که ریگار به عنوان متهم انتخاب شد نصف بچه های سایت داشتند تو این تاپیک از خوشحالی بشکن می زدند. کلی وعده و وعید که قراره پوست ریگار کنده بشه. فکر می کردم جنازه ی ریگار قراره از محاکمه بیاد بیرون. الان از هیچ کدوم اون افراد خبری نیست. حداقل سر تالیسا شما که محکوم رو انتخاب کردین یه دور محاکمه اش کنین ببینیم چیا رو داره پنهان می کنه. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
King Robert 0 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 خوشحال میشم بدونم از کدوم ها خیلی راضی بودی ! سوال 2، 6، 13 قسمت دوم ، 16، 20، 22 البته اینا رو که گفتم این طوری نیست که با همشون موافق باشم ولی خب جواب های خوبی بودند. ----- کجای آرمانشهر یعنی کلیشه؟ تقصیر جواب خودت رو گردن سوال من ننداز. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار 7 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 آره فعلا از کسایی مثل رنلی، برندون ، تالیسا و مانوئل که جدی یا ضمنی تهدید کرده بودن خبری نیست . فهمیدن که بیدی نیستم که به این باد ها بلرزم به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Winterfell 0 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 روزی که ریگار به عنوان متهم انتخاب شد نصف بچه های سایت داشتند تو این تاپیک از خوشحالی بشکن می زدند. کلی وعده و وعید که قراره پوست ریگار کنده بشه. فکر می کردم جنازه ی ریگار قراره از محاکمه بیاد بیرون. الان از هیچ کدوم اون افراد خبری نیست. حداقل سر تالیسا شما که محکوم رو انتخاب کردین یه دور محاکمه اش کنین ببینیم چیا رو داره پنهان می کنه. بله.... منم فکر می کردم که زبانه های اتش لحظه ای اروم نشه و صندلی لحظه به لحظه داغتر بشه اما ظاهرا" ریگار خیلی خوش شانسه! سر رابرت: از سوالی که در مورد شکلک پرسیدی خیلی خوشم اومد. اگر من بودم جوابم بود. خیلی خوشم میاد ازش و متاسفانه اغلب جاهای دیگه از اینا نیست! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار 7 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 به رنلی : متنت چنان ترسوندم که برگشتم دور و برم رو نگاه کردم . ولی کیف کردم . عالی بود ... پس چرا هیچ سوالی نداره متنت ؟! معلومه قوانین رو نخوندی ها ! :دی به وینترفل : قلعه عزیز ! فقط شانس نیست ! هیچ چیز اتفاقی نیست ... به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
renly baratheon 1 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 به رنلی :متنت چنان ترسوندم که برگشتم دور و برم رو نگاه کردم . ولی کیف کردم . عالی بود ... پس چرا هیچ سوالی نداره متنت ؟! معلومه قوانین رو نخوندی ها ! :دی ممنون! :دی چرا دیگه سوال داشت! "خوبی؟ صندلی خوش میگذره؟!" شما اینا رو سوال حساب نمی کنین؟! من که میگم میشه ازشون واسه پیچوندن قوانین استفاده کرد! سوالام رو هم به زودی میذارم! نمیخواستم پستم زیادی طولانی بشه، ضمن این که این پست نقش تهدید هم داشت! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
King Robert 0 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 خب ملاقات ریگار ما با گالادریل مسلما جالب می شه. ولی رنلی حواست باشه، ریگار از پایان های کلیشه ای خوشش نمی آد. متوجه منظورم که می شی؟ به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
renly baratheon 1 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 خب ملاقات ریگار ما با گالادریل مسلما جالب می شه. ولی رنلی حواست باشه، ریگار از پایان های کلیشه ای خوشش نمی آد. متوجه منظورم که می شی؟ حالا از کجا میدونی طرف گالادریل بود؟! شاید یکی دیگه داشت دیالوگشو میگفت؟! از اون لحاظ؟! خب چندتا داستان غیر کلیشه ای تو آردا واسه گالادریل نوشتم من، تو که آردا عضو هستی، خب برو صندلی داغ اونجا رو بخون دیگه! به خصوص تو یکی از پست های آخرین صفحه چیزهای خیلی خوبی درباره گالادریل گفته شده! مگه نه ریگار؟! اینجا قرار نیست داستان خیلی خاصی باشه، صرفا یه عادته که من دارم واسه به قول وینترفل آب دادن به قربانی یکم متن براش می نویسم! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Winterfell 0 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 خب چندتا داستان غیر کلیشه ای تو آردا واسه گالادریل نوشتم من، تو که آردا عضو هستی، خب برو صندلی داغ اونجا رو بخون دیگه! به خصوص تو یکی از پست های آخرین صفحه چیزهای خیلی خوبی درباره گالادریل گفته شده! مگه نه ریگار؟! اینجا قرار نیست داستان خیلی خاصی باشه، صرفا یه عادته که من دارم واسه به قول وینترفل آب دادن به قربانی یکم متن براش می نویسم! سر رابرت که تو رو اونجا نمی شناسه رنلی جان. البته با این آدرسی که دادی راحت می تونه پیدات کنه. همونیکه اول هر سری سوالش یه متن بلندو بالا می نویسه و قربانی بیچاره رو از زجرکش می کنه! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار 7 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 به حق هفت جهنم ! فقط منتظر بودین سر رابرت اشاره کنه تا سوالات سوزناک رو روانه کنید؟! خدا رو شکر تالیسا یه سوالایی پرسیده که از بابت جواب ندادنشون خیالم راحته :دی به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Winterfell 0 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 ریگار: ظاهرا" اون پارامتر دیگه ای غیر ازشانس که قرار بود این وسط یه کارایی بکنه افتاده دست آدرها!! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
جوری کسل 0 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 بدترین کلیشه اش خوب و صاف و صادق بودن و کلا سفید بودن استارک هاست خوب همه که نمی تونن مثل تارگرین ها و لنیستر ها بی شرف باشند. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
تالیسا 1 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 دیگه این نون قرض دادن ریگار و سامیانو داره حال منو بد می کنه. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بچه ها نظرتون چیه محاکمه بعدی رو تا آخر دیماه به تعویق بندازیم؟ به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر