رفتن به مطلب
Tyrion Lannister

::.::.:: تاپیک کل کل خاندان های وستروس ::.::.::

Recommended Posts

واقعا چه جوری جغرافیای دبیرستان رو پاس کردی؟ ارتفاع قلعه ی اورست چنده؟ رشته کوه آند تو کدوم قاره واقع شده؟ سریع جواب بده.

سر سامیانو منصفانه بگو، شما که تا بالای دیوار هم رفتین و از وحشت جنگل تسخیر شده لرزیدین (که مدارکش هم موجوده)، تهمت مشروب خواری (اون هم به صورت دائم) و پرسه زدن توی مولز تاون شایسته ی این قشر زحمتکشه؟

ما برای کسب اطلاعات در مورد دیوار نیاز به استاد نداریم. آهنگر مخصوص حاکم بزرگ، دونال نوی اخبار دیوار رو به ما می رسونه. دیگه ته تهش خبر های دیوار رو از پسر دوست عزیزمون ادارد می گیریم.

با تک ماده قبول شدم

به صورت دائم نه ولی پرسه زدن های گاه گاه دیده شده

آخرین خبری که از دیوار گرفتی کی بوده!؟ زود تند سریع بگو

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ناشکری که نه ولی خب درخواستتون میتونست با لحن بهتری باشه.

من که طرفدار استنیس هستم شما برید جلوی اون جادوگرتون رو بگیرید که اگه بخاطر اون نبود من هیچوقت به اون سفر نمیرفتم و نمیمردم.

 

لحن بهتر 

باید خدایان قدیم و جدید و رالور کلا هر خدایی که هست رو شکر کنن که پادشاهشون نجاتشون داد . 

استاد من هر چی امر کنم باید انجام بشه چون اونا همشون بهم مدیون هستن

مگه شما قسم نخوردید که به مملکت خدمت کنید . خوب اگه این خدمت منجر به مرگتون بشه نباید ناراحت بشید . اگه به خواست ملیساندر عمل کمی کردید به مملکت خدمت بیشتری کرده بودید . 

 

خدا وکیلی لحنتون کاملا دستوری نبود؟ یادتون نره برادران نایت واچ به هیچ شاهی سوگند وفاداری نمی خورند.

جان واسه این منو بچه منس رو همراه سمول فرستاد که یه موقع ملیساندره بخاطر خونمون مارو نکشه. اون وقت من باید وایمیسادم تا اون بیاد هر بلایی دلش بخواد سرم بیاره؟

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ناشکری که نه ولی خب درخواستتون میتونست با لحن بهتری باشه.

من که طرفدار استنیس هستم شما برید جلوی اون جادوگرتون رو بگیرید که اگه بخاطر اون نبود من هیچوقت به اون سفر نمیرفتم و نمیمردم.

 

ماشاالله شما خودت به تنهایی امید به زندگی تو وستروس رو 30 40 سال می کشی بالا.

 

حالا سفر هم تشریف نمی بردن جناب ایمون تارگرین فوقش یک سال توفیر می کرد دیگه.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

لطفا منو چشم نزنید!

 

یه سالم یه ساله. اینقدر که منو چشم زدید این اتفاق برام افتاد وگرنه من که به این زودیا این دنیا رو ترک نمی کردم!

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ناشکری که نه ولی خب درخواستتون میتونست با لحن بهتری باشه.

من که طرفدار استنیس هستم شما برید جلوی اون جادوگرتون رو بگیرید که اگه بخاطر اون نبود من هیچوقت به اون سفر نمیرفتم و نمیمردم.

 

لحن بهتر 

باید خدایان قدیم و جدید و رالور کلا هر خدایی که هست رو شکر کنن که پادشاهشون نجاتشون داد . 

استاد من هر چی امر کنم باید انجام بشه چون اونا همشون بهم مدیون هستن

مگه شما قسم نخوردید که به مملکت خدمت کنید . خوب اگه این خدمت منجر به مرگتون بشه نباید ناراحت بشید . اگه به خواست ملیساندر عمل کمی کردید به مملکت خدمت بیشتری کرده بودید . 

 

خدا وکیلی لحنتون کاملا دستوری نبود؟ یادتون نره برادران نایت واچ به هیچ شاهی سوگند وفاداری نمی خورند.

جان واسه این منو بچه منس رو همراه سمول فرستاد که یه موقع ملیساندره بخاطر خونمون مارو نکشه. اون وقت من باید وایمیسادم تا اون بیاد هر بلایی دلش بخواد سرم بیاره؟

 

مگه من گفتم لحنم دستوری نبود . اتفاقا دستور دادم و ایا حق دستور دادن نداشتم به نظرتون جرات داشتن مخالفت کنن

ایا برادران شما در دیوار نمی خواستن از پادشاه یه تشکر خشک و خالی بکنن ایا برادران شما دوست نداشتن یه قلعه ی دیگه در دیوار فعال بشه

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

چرا تشکر که میکردیم و اگه خودتون اونجوری درخواست نمیکردید ما هم شاید یه چیزی بهتون می دادیم.

اگه ما همون نایت فورد رو هم بهتون نمی دادیم دیگه چه پایگاهی میخواستید داشته باشید؟ دراگون استون رو که ازتون گرفتن.

انشااله بعد از به قدرت رسیدنتون ما رو یادتون نمیره. درسته؟

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
لطفا منو چشم نزنید!

 

یه سالم یه ساله. اینقدر که منو چشم زدید این اتفاق برام افتاد وگرنه من که به این زودیا این دنیا رو ترک نمی کردم!

 

 

دیگه کار از چشم زدن گذشته که.

همه مشکلات از اونجا شروع شد که با شنیدن از دنریس و اژدها فیلتون یاد هندستان کرد.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

مگه من گفتم لحنم دستوری نبود . اتفاقا دستور دادم و ایا حق دستور دادن نداشتم به نظرتون جرات داشتن مخالفت کنن

ایا برادران شما در دیوار نمی خواستن از پادشاه یه تشکر خشک و خالی بکنن ایا برادران شما دوست نداشتن یه قلعه ی دیگه در دیوار فعال بشه

 

برادر جان، شما زیاد خودت رو ناراحت نکن. این شمالی ها (ایضا نایت واچ) به خاطر سرمای هوا اکثرا دچار رماتیسم و بیماری های مفصلیند و زانوهاشون راحت خم و راست نمی شه. ولی این شکلی بهتره. لرد هایی که راحت تر زانو می زنند راحت تر هم حاضر می شن بفروشنت. نشان واقعی بیشتر خاندان های جنوبی (مخصوصا استورم لرد ها) آسیاب بادیه.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بچه ی منس ریدر مگه از خون وحشی ها نیست؟ چرا ملیساندرا می خواد اتیشش بزنه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بچه ی منس ریدر مگه از خون وحشی ها نیست؟ چرا ملیساندرا می خواد اتیشش بزنه؟

 

البته ملیساندر قصد آتیش زدن بچه ی منس رایدر رو نداره و نداشته. ولی جان چون می ترسید از این که ملیساندر بخواد بچه ی منس رو هم مثل ادریک استورم آتیش بزنه اون رو فراری داد.

در مورد ادریک ملیساندر معتقد بود چون او خون پادشاه رو داره، توی خونش قدرت زیادیه. این رو توی قضیه ی زالو ها به استنیس و داووس اثبات کرد و بعدش مدعی شد می شه با استفاده از ادریک اژدهاهای سنگی رو از دراگون استون آزاد کرد. برای همین هم داووس ادریک رو فراری داد.

جان هم که از مشابه همین قضیه می ترسید (چون به هر حال منس هم شاه بود) فرزند گیلی و منس رو عوض کرد و اون رو با گیلی و سمول و میستر ایمون به اولدتاون فرستاد.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چرا تشکر که میکردیم و اگه خودتون اونجوری درخواست نمیکردید ما هم شاید یه چیزی بهتون می دادیم.

اگه ما همون نایت فورد رو هم بهتون نمی دادیم دیگه چه پایگاهی میخواستید داشته باشید؟ دراگون استون رو که ازتون گرفتن.

انشااله بعد از به قدرت رسیدنتون ما رو یادتون نمیره. درسته؟

 

مثلا برادران شما چی می خواستن به من بدن . مولزتاون ، سرزمین های پشت دیوار ، یا نکنه دلشون می خواست وحشی ها رو از زیر دیوار رد کنم و خودتون می دونید بعدش چی می شد . 

اما در مورد این که من پایگاهی نداشتم . موقعی که من دیوار رو نجات دادم و فورت نایت رو خواستم هنوز دراگون استون دست من بود . و تا اون جایی هم که خبر دارم استورمزاند هنوز دست منه . بعدش هم که دیپ وودموت رو از گریجوی ها پس گرفتم و بعدش هم رفتم سراغ وینترفل .

این ها همه خدماتی هستند که من به این مملکت کردم و در عوضش خواسته هایی دارم . نکنه فکر می کنید پادشاه ها برای رضایت خدایان به مردم خدمت می کنن . هر چند که دوستان لنیستری شما که تخت من رو به اسم خاندان من دزدیدن همین کار ها رو هم نکردن و فقط به فکر ف.ا.ح.ش.ه بازی و به خاک و خون کشیدن هر کسی بودن که باهاشون مخالفت می کرد . مثلا ورداشتن ریورران رو که از دیرباز متعلق به خاندان تالی بوده دادن به فری ها ، وینترفل رو که از قدیم مال استارک ها بوده دادن به بولتون ها ، استارک ها رو با اون شکل فجیع و با خیانت قتل عام کردن و اسمش رو گذاشتن هوش و ذکاوت . این سرسی که مثلا داره مملکت رو اداره می کنه فقط فکر و ذکرش اینه که شب با کی بخوابه و این که مارجری باکره است یا نه که خوشبختانه به سزای اعمالش هم رسید . 

بله استاد این ها حقایقی هستن که متاسفانه دوستان تارگرینی و لنیستری نمی خوان قبول کنن .  

بشکنه این دست که نمک نداره . به جای این که بهم لقب ناجی وستروس رو بدن بهم می گن خیانتکار ، بد لحن ، خویشاوندکش ، ...

واقعا که باید این جمله ی استنیس رو با طلا بنویسند : Kings have no friends, only subjects and enemies 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چرا تشکر که میکردیم و اگه خودتون اونجوری درخواست نمیکردید ما هم شاید یه چیزی بهتون می دادیم.

اگه ما همون نایت فورد رو هم بهتون نمی دادیم دیگه چه پایگاهی میخواستید داشته باشید؟ دراگون استون رو که ازتون گرفتن.

انشااله بعد از به قدرت رسیدنتون ما رو یادتون نمیره. درسته؟

 

مثلا برادران شما چی می خواستن به من بدن . مولزتاون ، سرزمین های پشت دیوار ، یا نکنه دلشون می خواست وحشی ها رو از زیر دیوار رد کنم و خودتون می دونید بعدش چی می شد . 

اما در مورد این که من پایگاهی نداشتم . موقعی که من دیوار رو نجات دادم و فورت نایت رو خواستم هنوز دراگون استون دست من بود . و تا اون جایی هم که خبر دارم استورمزاند هنوز دست منه . بعدش هم که دیپ وودموت رو از گریجوی ها پس گرفتم و بعدش هم رفتم سراغ وینترفل .

این ها همه خدماتی هستند که من به این مملکت کردم و در عوضش خواسته هایی دارم . نکنه فکر می کنید پادشاه ها برای رضایت خدایان به مردم خدمت می کنن . هر چند که دوستان لنیستری شما که تخت من رو به اسم خاندان من دزدیدن همین کار ها رو هم نکردن و فقط به فکر ف.ا.ح.ش.ه بازی و به خاک و خون کشیدن هر کسی بودن که باهاشون مخالفت می کرد . مثلا ورداشتن ریورران رو که از دیرباز متعلق به خاندان تالی بوده دادن به فری ها ، وینترفل رو که از قدیم مال استارک ها بوده دادن به بولتون ها ، استارک ها رو با اون شکل فجیع و با خیانت قتل عام کردن و اسمش رو گذاشتن هوش و ذکاوت . این سرسی که مثلا داره مملکت رو اداره می کنه فقط فکر و ذکرش اینه که شب با کی بخوابه و این که مارجری باکره است یا نه که خوشبختانه به سزای اعمالش هم رسید . 

بله استاد این ها حقایقی هستن که متاسفانه دوستان تارگرینی و لنیستری نمی خوان قبول کنن .  

بشکنه این دست که نمک نداره . به جای این که بهم لقب ناجی وستروس رو بدن بهم می گن خیانتکار ، بد لحن ، خویشاوندکش ، ...

واقعا که باید این جمله ی استنیس رو با طلا بنویسند : Kings have no friends, only subjects and enemies 

 

 

خواهشا موضوعات رو یکی نکنید. اینکه لنیستر ها چیکار کردن به برادری نایت واچ ربطی نداره. برادری جلو کسی زانو نمیزنه.

 

بابا شما ناراحت نشو یه شوخی بود. حقا که نام استنیس برازندتونه

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

من فقط دارم می گم من کاری رو کردم که هیچ کس نکرد ولی بازم همه از بدی های من می گن .  

و در مورد فورت نایت هم گفتم که اون جا تنها پایگاه من نیست و این که نگهبانان شب باید از خداشون باشه که یکی دیگه از قلعه های دیوار اونم بزرگترینش دوباره فعال شده

متاسفانه من نمی تونم شوخی رو از جدی تشخیص بدم و همه رو جدی می بینم

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
لطفا منو چشم نزنید!

 

یه سالم یه ساله. اینقدر که منو چشم زدید این اتفاق برام افتاد وگرنه من که به این زودیا این دنیا رو ترک نمی کردم!

 

 

دیگه کار از چشم زدن گذشته که.

همه مشکلات از اونجا شروع شد که با شنیدن از دنریس و اژدها فیلتون یاد هندستان کرد.

 

فیل من یاد هندوستان کرد؟ کی یاد هندوستان کرد؟ البته منکرش نمیشم ولی بخاطر دنی و اژدهایانش نبود!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
لطفا منو چشم نزنید!

 

یه سالم یه ساله. اینقدر که منو چشم زدید این اتفاق برام افتاد وگرنه من که به این زودیا این دنیا رو ترک نمی کردم!

 

 

دیگه کار از چشم زدن گذشته که.

همه مشکلات از اونجا شروع شد که با شنیدن از دنریس و اژدها فیلتون یاد هندستان کرد.

 

فیل من یاد هندوستان کرد؟ کی یاد هندوستان کرد؟ البته منکرش نمیشم ولی بخاطر دنی و اژدهایانش نبود!!!

 

بالاخره تکذیب می کنین یا منکر نمی شین؟

 

من درست مکالمات رو کشتی و مهمانخانه براووس رو یادم نمی یاد ولی یه صحبتای از اینکه دنریس مشاور می خواد و من باید برم پیشش و برو به اساتید سیتادل بگو و ... بود.

البته به شخصه امیدوارم سیتادل نقش پر رنگ تری داشته باشه تو کتابای بعدی و بساط جادو علی الخصوص اژدهاهای دنریس و این رولر رو جم کنه.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

فیل من یاد هندوستان کرد؟ کی یاد هندوستان کرد؟ البته منکرش نمیشم ولی بخاطر دنی و اژدهایانش نبود!!!

 

بالاخره تکذیب می کنین یا منکر نمی شین؟

 

من درست مکالمات رو کشتی و مهمانخانه براووس رو یادم نمی یاد ولی یه صحبتای از اینکه دنریس مشاور می خواد و من باید برم پیشش و برو به اساتید سیتادل بگو و ... بود.

البته به شخصه امیدوارم سیتادل نقش پر رنگ تری داشته باشه تو کتابای بعدی و بساط جادو علی الخصوص اژدهاهای دنریس و این رولر رو جم کنه.

 

من امیدوارم بساط خود سیتادل هم برچیده شه. یا حداقل طوری شه که دیگه امثال پایسل از سیتادل بیرون نیان. کاش مردای بی چهره بزنند بساط دنریس و سیتادل رو با هم پایین بیارند.

فقط این وسط دلم برای کتابخونه ی سیتادل می سوزه.

به استاد ایمون

جدا استاد این آخر عمری این چه کاری بود کردین؟ حمایت از دنریس؟

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

من گفتم دنریس مشاور میخواد و پرنس وعده داده شدس ولی دیگه خودمم میدونستم که پیرتر از اونیم که بتونم برم پیشش و بهش کمک کنم. متاسفانه مظلومانه مردم وگرنه چه کارها نمیکردم. لعنت خدایان بر ملیساندره و رلور.

سیتادل مرکز تمدن وستروسه. وستروس اگه این یکی رو هم نداشته باشه دیگه جای نفرت انگیزی میشه.

کینگ عزیز شما که غریبه نیستید ولی با خودم فکر میکردم من که دوتا قسم رو شکوندم اگه یکی دیگه رو هم بشکونم که به جایی بر نمیخوره.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من گفتم دنریس مور میخواد و پرنس وعده داده شدس ولی دیگه خودمم میدونستم که پیرتر از اونیم که بتونم برم پیشش و بهش کمک کنم. متاسفانه مظلومانه مردم وگرنه چه کارها نمیکردم. لعنت خدایان بر ملیساندره و رلور.

 

لعنت کدوم خدایان؟

اگه منظورت خدایان هفته، زورشون به رلور نمی رسه. اگه می رسید فکری به حال خودشون می کردن.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من گفتم دنریس مور میخواد و پرنس وعده داده شدس ولی دیگه خودمم میدونستم که پیرتر از اونیم که بتونم برم پیشش و بهش کمک کنم. متاسفانه مظلومانه مردم وگرنه چه کارها نمیکردم. لعنت خدایان بر ملیساندره و رلور.

 

لعنت کدوم خدایان؟

اگه منظورت خدایان هفته، زورشون به رلور نمی رسه. اگه می رسید فکری به حال خودشون می کردن.

 

 

خدایان کهن و بیچهره. چقدر از این رلور بدم میاد. خدایان هفت خیلی باحالن. من دوستشون دارم ولی بی بخارن.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

فیل من یاد هندوستان کرد؟ کی یاد هندوستان کرد؟ البته منکرش نمیشم ولی بخاطر دنی و اژدهایانش نبود!!!

 

بالاخره تکذیب می کنین یا منکر نمی شین؟

 

من درست مکالمات رو کشتی و مهمانخانه براووس رو یادم نمی یاد ولی یه صحبتای از اینکه دنریس مشاور می خواد و من باید برم پیشش و برو به اساتید سیتادل بگو و ... بود.

البته به شخصه امیدوارم سیتادل نقش پر رنگ تری داشته باشه تو کتابای بعدی و بساط جادو علی الخصوص اژدهاهای دنریس و این رولر رو جم کنه.

 

من امیدوارم بساط خود سیتادل هم برچیده شه. یا حداقل طوری شه که دیگه امثال پایسل از سیتادل بیرون نیان. کاش مردای بی چهره بزنند بساط دنریس و سیتادل رو با هم پایین بیارند.

فقط این وسط دلم برای کتابخونه ی سیتادل می سوزه.

به استاد ایمون

جدا استاد این آخر عمری این چه کاری بود کردین؟ حمایت از دنریس؟

 

 

بابا چرا به خاطر دو نفر مثل پایسل و کایبورن می زنی از بیخ و بن بساط سیتادل رو از جا می کنی؟

این پیروان رولور رو ول کردی گیر دادی به این سیتادلی های بدبخت؟ آخه این چه وضعیه اون یارو موروک (اگه اسم رو اشتباه نگم) یهو از پیش ویکتوریان سر در می یاره همه اش هم برنامه ریزی شده بوده؟

 

@استاد

کج سلیقگی رو به حد اعلا نرسونین دیگه. آخه این هفت چی دارن که جالب باشن؟ من اصلاً کاری به قدرتمندیشون ندارم ولی خیلی روتین ه، مثل باقی دین هاست، چیز خاص و جدیدی نداره. کج سلیقگی اصلی هم که دنریس ه. حالا به خاطر تارگرین دوستی اون رو می پذیریم.

 

منم دیگه کتاب 5 رو دارم تموم می کنم، وسط فصل دنریس ام الان، می مونه Epilogue

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

بابا چرا به خاطر دو نفر مثل پایسل و کایبورن می زنی از بیخ و بن بساط سیتادل رو از جا می کنی؟

این پیروان رولور رو ول کردی گیر دادی به این سیتادلی های بدبخت؟ آخه این چه وضعیه اون یارو موروک (اگه اسم رو اشتباه نگم) یهو از پیش ویکتوریان سر در می یاره همه اش هم برنامه ریزی شده بوده؟

 

@استاد

کج سلیقگی رو به حد اعلا نرسونین دیگه. آخه این هفت چی دارن که جالب باشن؟ من اصلاً کاری به قدرتمندیشون ندارم ولی خیلی روتین ه، مثل باقی دین هاست، چیز خاص و جدیدی نداره. کج سلیقگی اصلی هم که دنریس ه. حالا به خاطر تارگرین دوستی اون رو می پذیریم.

 

منم دیگه کتاب 5 رو دارم تموم می کنم، وسط فصل دنریس ام الان، می مونه Epilogue

نمی دونم برات خوشحال باشم و بهت تبریک بگم یا واست ناراحت باشم.

از یه طرفی خوبه کتاب رو تموم می کنی و همه ی چیزا رو می دونی، از طرفی مثل ما می افتی و می مونی تو خماری تا کی جناب مارتین لطف کنند و از سر بنده نوازی یک فصل دیگه رو هم منتشر کنند.

 

راستی مارتین دو تا از فصل های کتاب شش رو رسما ترجمه کرده. یکیش فصل آریانه است که الان توی سایت شخصی خود مارتین قرار داره. یکی دیگه اش هم که فصل خیلی مهمیه مربوط به تیانه که قبلا توی صفحه ی شخصی خود مارتین بود. من خودم ندارمش ولی بچه هایی که کتاب رو تموم کردند شاید داشته باشنش. یه سری فصل ها هم به صورت غیر رسمی و به صورت نوت برداری از روخونی های مارتین توی اینترنت منتشر شده اند.

 

در مورد سیتادل واقعیتش من جذابیت چندانی توشون ندیدم. البته این که با تارگرین ها لج بودند و سعی کردند نسل اژدهاهای تارگرینی رو منقرض کنند جز نکات مثبتشون بوده.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

بابا چرا به خاطر دو نفر مثل پایسل و کایبورن می زنی از بیخ و بن بساط سیتادل رو از جا می کنی؟

این پیروان رولور رو ول کردی گیر دادی به این سیتادلی های بدبخت؟ آخه این چه وضعیه اون یارو موروک (اگه اسم رو اشتباه نگم) یهو از پیش ویکتوریان سر در می یاره همه اش هم برنامه ریزی شده بوده؟

 

@استاد

کج سلیقگی رو به حد اعلا نرسونین دیگه. آخه این هفت چی دارن که جالب باشن؟ من اصلاً کاری به قدرتمندیشون ندارم ولی خیلی روتین ه، مثل باقی دین هاست، چیز خاص و جدیدی نداره. کج سلیقگی اصلی هم که دنریس ه. حالا به خاطر تارگرین دوستی اون رو می پذیریم.

 

منم دیگه کتاب 5 رو دارم تموم می کنم، وسط فصل دنریس ام الان، می مونه Epilogue

نمی دونم برات خوشحال باشم و بهت تبریک بگم یا واست ناراحت باشم.

از یه طرفی خوبه کتاب رو تموم می کنی و همه ی چیزا رو می دونی، از طرفی مثل ما می افتی و می مونی تو خماری تا کی جناب مارتین لطف کنند و از سر بنده نوازی یک فصل دیگه رو هم منتشر کنند.

 

راستی مارتین دو تا از فصل های کتاب شش رو رسما ترجمه کرده. یکیش فصل آریانه است که الان توی سایت شخصی خود مارتین قرار داره. یکی دیگه اش هم که فصل خیلی مهمیه مربوط به تیانه که قبلا توی صفحه ی شخصی خود مارتین بود. من خودم ندارمش ولی بچه هایی که کتاب رو تموم کردند شاید داشته باشنش. یه سری فصل ها هم به صورت غیر رسمی و به صورت نوت برداری از روخونی های مارتین توی اینترنت منتشر شده اند.

 

در مورد سیتادل واقعیتش من جذابیت چندانی توشون ندیدم. البته این که با تارگرین ها لج بودند و سعی کردند نسل اژدهاهای تارگرینی رو منقرض کنند جز نکات مثبتشون بوده.

 

وسطاش که بنا به دلایلی یه مقدار کند شدم ولی این اواخر هی می خواستم نخونم که تموم نشه نمی شد. خودمم دچار تناقض ام. می رم سراغ دانک و اگ.

دعا کن مثل 4 و 5 نشه.

دوستان هر کی دو فصل کتاب 6 رو داره لطف کنه یه جا آپ کنه.

 

اما در مورد سیتادل، خب همین بسه دیگه. چی می خوای آخه بیشتر از این؟ ضمن اینکه همین یه ذره بها به علم و دانش بین دوستان عشق شمشیر وستروس از صدقه سری همین اساتید ه. همون فصل سم که می ره اونجا یا مقدمه کتاب 5 (اگه اشتباه نکنم) که مربوط به سیتادل ه به شدت جذاب بودن واسه من.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
تا کی جناب مارتین لطف کنند و از سر بنده نوازی یک فصل دیگه رو هم منتشر کنند.

مگه کتاب ششم قراره فصلاش دونه دونه بیاد؟ مگه کتابو یدفه چاپ نمی کنن؟

 

کینگ رابرت من با شما مخالفم. به نظرم سیتادل یکی از بهترین انجمن ها و سازمان هاست. هدف سیتادل تا اونجا که من می دونم اینه که اشخاصی رو تربیت کنن که به تمام علوم روز واقف باشه ، و بعد اون ها رو به قلعه ها میفرستن تا در امور اون منطقه به لرد قلعه کمک کنه. استاد پایسل یه استثنا بود ، باید به قلعه سرخ خدمت می کرد ولی باعث غارتش شد. در طرف دیگر استاد لویین رو داریم که با تمام وجودش به خاندان استارک خدمت میکنه. در ضمن استادان به قلعه سوگند می خورن نه به خاندان ها. همونطور که وقتی تیان وینترفل رو گرفت ، استاد لویین راهنماییش می کرد.

تنها مشکلش که من نمی تونم باهاش کنار بیام اینه که چرا نباید ازدواج کنند؟

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
تا کی جناب مارتین لطف کنند و از سر بنده نوازی یک فصل دیگه رو هم منتشر کنند.

مگه کتاب ششم قراره فصلاش دونه دونه بیاد؟ مگه کتابو یدفه چاپ نمی کنن؟

 

کینگ رابرت من با شما مخالفم. به نظرم سیتادل یکی از بهترین انجمن ها و سازمان هاست. هدف سیتادل تا اونجا که من می دونم اینه که اشخاصی رو تربیت کنن که به تمام علوم روز واقف باشه ، و بعد اون ها رو به قلعه ها میفرستن تا در امور اون منطقه به لرد قلعه کمک کنه. استاد پایسل یه استثنا بود ، باید به قلعه سرخ خدمت می کرد ولی باعث غارتش شد. در طرف دیگر استاد لویین رو داریم که با تمام وجودش به خاندان استارک خدمت میکنه. در ضمن استادان به قلعه سوگند می خورن نه به خاندان ها. همونطور که وقتی تیان وینترفل رو گرفت ، استاد لویین راهنماییش می کرد.

تنها مشکلش که من نمی تونم باهاش کنار بیام اینه که چرا نباید ازدواج کنند؟

 

از اونجایی که به انتشار کل کتاب امیدی نیست به یه فصل رضایت داده فکر کنم.

 

ظاهراً صرفاً به تربیت استاد ختم نمی شه فعالیت های سیتادل، فعلاً معلوم شده که با جادو رابطه جالبی ندارن و بین خودشون هم اختلافاتی هست و اینکه تو مقدمه کتاب پنج یه سری اتفاقات مرموز هم اتفاق می افته.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
تا کی جناب مارتین لطف کنند و از سر بنده نوازی یک فصل دیگه رو هم منتشر کنند.

مگه کتاب ششم قراره فصلاش دونه دونه بیاد؟ مگه کتابو یدفه چاپ نمی کنن؟

 

کینگ رابرت من با شما مخالفم. به نظرم سیتادل یکی از بهترین انجمن ها و سازمان هاست. هدف سیتادل تا اونجا که من می دونم اینه که اشخاصی رو تربیت کنن که به تمام علوم روز واقف باشه ، و بعد اون ها رو به قلعه ها میفرستن تا در امور اون منطقه به لرد قلعه کمک کنه. استاد پایسل یه استثنا بود ، باید به قلعه سرخ خدمت می کرد ولی باعث غارتش شد. در طرف دیگر استاد لویین رو داریم که با تمام وجودش به خاندان استارک خدمت میکنه. در ضمن استادان به قلعه سوگند می خورن نه به خاندان ها. همونطور که وقتی تیان وینترفل رو گرفت ، استاد لویین راهنماییش می کرد.

تنها مشکلش که من نمی تونم باهاش کنار بیام اینه که چرا نباید ازدواج کنند؟

با توجه به نامعلوم بودن تاریخ انتشار کتاب شش و خماری مفرط خوانندگان مارتین هر چند مدت یک بار فصولی از کتاب رو توی سایت رسمی خودش قرار می ده. رسما قطره چکون گذاشته جلوی دهن خواننده ها. این فصل ها رسمی اند و حتی توی ویکی هم (فارسی و انگلیسی) به اونا استناد می شه. تا حالا دوتاش اومده.

یک سری دیگه از فصل ها هم هستند که مارتین توی محافل دوستانه و خصوصی خونده و یک سری ها از روخونیش نوت برداری کردند و تو اینترنت پخش کردند. این فصول اعتبار اون دسته ی اول رو ندارند. چون به صورت رسمی منتشر نشدند ممکنه مارتین قسمت زیادیشون رو تغییر بده یا اصلا فصل رو حذف کنه. ضمن این که چون از روی روخونی نوت برداری شدند طرف نوت بردار وقت نکرده که تمام فصل رو بنویسه و در بیشتر مواقع فقط شامل شرح کلی رخداد های اون فصلند.

 

در مورد سیتادل هم بگم که من نمی گم ارگان بدی اند. ولی زیاد ازشون خوشم نمی آد. یه طوری این مطیع بودنشون و همیشه تابع بودنشون رو اعصابمه.

به کیوان

البته مقدمه ای که توش پیت (نو آموز سیتادل) حضور داره توی کتاب چهاره. اونی که توش آلچمیست (کیمیاگر) حضور داره. راستی میدونستی آلچمیست همون جیکن هاکار آریاست؟

این مردای بی چهره چه ارگان جذابی اند. من که ارادتم بهشون بعد این که فهمیدم اینا زدند والریا رو نابود کردند چند برابر شد. حتی اگه قرار باشه مردای بی چهره هم نابود بشن، و به دست آریا که شخصیت محبوبمه هم نابود بشن (چون بعید هم نیست) باز هم برام قابل احترام و دوست داشتنی باقی خواهند موند.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×