ریگار تارگرین پرنس وعده داده شده یا دیوانه ترین تارگرین

[King Robert 0]

همه ی کسانی که کتاب نغمه رو خوندند می دونند که دزدیده شدن لیانا استارک توسط ریگار تارگرین یکی از نقاط عطف تاریخ وستروسه که باعث شورش رابرت و سرنگونی تارگرین ها شد . تو این تاپیک می تونیم درمورد شخصیت ریگار - رابطه ریگار و لیانا - prophecie ها و حتی هویت جان بحث کنیم .

 

یه پیش بینی تو کتاب هست به عنوان پرنس وعده داده شده . که شاهزاده ای برخواهد خواست و از سنگ اژدها بیدار خواهد کرد .

میستر ایمون یک جا می گه که تصور می کرده اون پرنس ریگاره . و این که خود ریگار هم همین تصور رو در مورد خودش داشته . بعدش که بزرگ تر می شه ریگار به این نتیجه می رسه که پرنس موعود فرزندشه و نه خودش .

حالا سوال این جاست چرا ریگار به این نتیجه رسیده که نمی تونه اون پرنس موعود باشه . نه اینه که سالیان سال ریگار مخفیانه تلاش می کرده برای بیدار کردن اژدها و ناکام می مونده . همه ی کسانی که در کتاب در مورد ریگار صحبت می کنند به غم خاصی که تو چشماش بوده اشاره می کنند . مشخصه که این قضیه پرنس موعود تبدیل به یک عقده ی فکری شده بوده واسه ی ریگار .

یک مساله دیگه هم هست . باریستان می گه که سایه ای سیاهی از سامرهال روی ریگار افتاده . این که ریگار علاقه ی زیادی داشته به اون قلعه بره و تو خرابه های اون بخوابه . و سامرهال قلعه ایه که تو دوره ی ایگان پنجم تارگرین سوخته و توی اون سوختن سردانکن بلند بهترین دوست و پرنس دانکن کوتاه پسر اول ایگان مردند . واکنش دیوانه وار دیگری از تارگرین ها برای زنده کردن اژدهاها

 

زمانی که دیگه ریگار از خودش ناامید شده بود و معتقد بوده که فرزندش به جای اون می تونه پرنس موعود باشه . اون وقت مدکینگ در یک اقدام احمقانه ی دیگه الیا رو زن ریگار می کنه . زنی ضعیف و مریض . خب مشخصه که از همچین زنی فرزندان سالم و قوی به دنیا نمی ایند .

این دیگه فکر کنم اوج ناامیدی ریگار بوده . حتی بعید نیست ریگار سر این قضیه از پدرش کینه به دل گرفته باشه .

خود مدکینگ هم احساس خطر می کرده . اون احساس می کرده که ریگار می خواد اون رو از سر راه کنار بزنه . حضورش تو تورنومنت هارن هال هم به همین دلیل بوده . کنترل ریگار از نزدیک . اون فکر می کرده ریگار تو تورنومنت می خواسته با لردهای بزرگ مملکت اشنا شه تا طرح یک توطئه رو بچینه برای همین برای اولین بار از زمان اسارتش در داسکندیل از قلعه ی سرخ خارج می شه و به هارن هال می ره تا ریگار رو از نزدیک کنترل کنه . در انتهای تورنومنت ریگار لیانا رو میدزده و به قلعه ی جوی می بره .

 

دلیل این کار چی می تونه باشه . فقط عشق ؟ یا این که ریگار می خواسته اون پسری رو که الیا نمی تونسته براش به دنیا بیاره لیانا به دنیا بیاره .

 

قضیه ی دیگه مرگ لیاناست . ادارد لیانا رو در حالی پیدا می کنه که لیانا در بستر مرگ افتاده و داره می میره . علت مرگ لیانا چیه . اگه در نظر بگیریم که جان پسر لیانا و ریگاره می شه دلیل مرگ لیانا رو زادن فرزند دونست ولی یه کم عجیب نیست .

لیانا دختر قوی ای بوده . تو کوچیکی تو شمشیر بازی بنجن رو می برده . (( به راحتی )) هاروین و روس بولتون اسب سواریش رو تحسین می کنند . شاید یک زن دیگه امکان داشته سر زاییدن بچه اش بمیره ولی نه لیانا

 

پس یعنی این که بچه خیلی بچه ی خاصیه و می تونه پرنس موعود باشه .

 

یک فرض دیگه که من می دم اینه که ریگار از لیانا تو ازمایش هاش استفاده می کرده . لیانا استارکه و جدش به برندون سازنده می رسه که خودش پدر جادو بوده . و کلا قدرت های خاصی تو خونشون هست .

شاید دیوانگی به نظر برسه ولی تنها چیزی که تارگرین ها هرگز کم نداشتند دیوانگیه .

[Manuel 5]

خیلی ممنون ؛

 

- The Prince that was Promised همون Azor Ahai Reborn هست. بعد از اینکه در زمان ِ Long Night این AA اومد ، در آشایی پیشگویی کردن که یک AA ِ جدیدی متولد خواهد شد که The Prince that was Promised خواهد بود. طبق گفته ی Woods Witch از نسل Aerys و Rhaella خواهد بود. این پیشگویی میگه

"زمانی خواهد بود بعد از تابستون ِ طولانی ، وقتی ستارگان خون میگریند ( حالا همون Stars Bleed ) ، وقتی سنگینی ِ نفس سرد ِ تاریکی دنیا رو فرا میگیره. در این زمان ِ دهشتناک ( ترجمه م رو توروخدا :دی ) سربازی از میان آتش ، شمشیری سوزان را برخواهد کشید. و آن شمشیر Lightbringer خواهد بود، Red Sword of Heroes ( چون AA میگن همون دوره ی Age of Heroes بوده ) و کسی که این شمشیر را در دست میگیرد همان AA ِ دوباره متولد شده خواهد بود و تاریکی از مقابلش گریزان خواهد بود."

اما پیشگویی که ملیساندر ازش حرف میزنه ، یکی هست که از سنگ اژدها بیدار میکنه. خیلی عجیب که اینهمه حرف راجع به این موضوع میزنن و باید خیــــلی واسه مارتین مهم باشه. اما خیلی ها هم میگن چون ایلیریو که تخم اژدها هارو به دنی داده و گفته به مرور زمان اینها به "سنگ" تبدیل شده ن ، اون به دنیا اومدن ِ اژدها ها همون پیشگویی ِ بیدار کردن اژدها از سنگه و اژدها ها Lightbringer هستند .

 

- نکته دیگه اینه که ریگار واقعا" میخواسته توطئه کنه و فکر هم میکرده دیر کرده ، چون به جیمی هم میگه ؛

"When this ... I meant to do it long ago, but...well, it does no good to speak of roads not taken"

 

- نکته ی دیگه اینه که معلوم نیست لیانا به زور .... ، یا واقعا" یک عشقی بینشون بوده. چون لیانا خیلی دل ِ خوشی از رابرت ( ِ مرحوم :دی ) نداشته. و مهم تر از اون جمله ایه که ازش نقل میشه در مورد مرگ ِ لیانا که میگه لیانا :

"In her bed of blood"

که این میتونه بخاطر مشکلات زایمان باشه ( که ربطی هم به قوی بودن ِ زن نداره ، و زنهای زیادی میمردن ) و میتونه بخاطر زخم باشه که اصلا" معلوم نیست.

 

کلا" به نظرم ریگار با اینکه شخصیت تاثیر گذاری بوده ولی خیلی موجود بیخودی بوده. یعنی عملا" هیچکار ِ مفیدی توی زندگیش نکرده. یک موجود شدیدا" عقده ای که بخاطر خاندان و البته قیافه ش محبوب بیشتر زنها بوده و تنها کار تاثیرگذاری که کرده اینه که وستروس رو یه تنه نابود کرده ! با اینکه اعتقاد داشته پدرش خل بوده ، ولی دست به کار نشده. شخصیت دو قطبی هم داشته اولش که میره یه مدت اصن قایم میشه ( حالا احتمالا بعد ها معلوم میشه داشته یه کاری میکرده ) بعدشم تنهایی میره وسط ِ ترایدنت لات بازی در میاره جلوی رابرت ! اونم کسی که وظیفه ای که به دوشش هست خیلی بیشتر از اینهاس.

 

من فکر میکنم ریگار یک Loser ِ به تمام معنا بود.

[King Robert 0]

به نظر من هم ریگار قصد توطئه رو داشته . چون کسی که ایریس رو از برنامه ی ریگار مطلع می کنه واریسه .

خیلی جرات می خواد به مدکینگ بگی پسرت داره علیهت توطئه می کنه . خصوصا اگه مدرکی نداشته باشی .

واریس هم کسی نیست که بدون مدرک جون خودش رو این طوری به خطر بیندازه .

[hamedsr 0]

چون انجمن ، گزینه تشکر برای پستها نداره ، مجبوریم کامنت بدیم و تشکر کنیم، ممنون دوستان

[تالیسا 1]

همه این چیزایی که شما میگین درست اما ادارد استارک کسی بود که ازریگار با احترام یاد میکرد.ند درسته که احمق بود ولی در شرافت نظیر نداشت و چنین ادمی الکی کسی رو این طوری مورد احترام قرار نمیده اونم سالها بعد از مرگش.شاید چیزایی هست که ما هنوز ازش بی خبریم.

[King Robert 0]

فقط ند نیست . باریستان سلمی سر جوراه مورمونت و جیمی لنیستر هم ریگار رو تحسین می کنند . باریستان سلمی شرافت نون شبشه . جیمی خودش یک عمر مورد قضاوت اشتباه بوده . ولی خب سر جورا رو من مطمئن نیستم حرفش صادقانه است یا صرفا سر خودشیرینی جلوی دنریس

 

ولی خب این قضاوت ها شاید خیلی درست نباشه . شما ببین الان همه فکر می کنند تیریون بی شرفه ولی به نظرتون قضاوتشون درسته ؟

[Manuel 5]

بعدشم ، LotR نیست که بگیم اگه شخصیت خوبه یه چیزی گفت دیگه همونه. آدما همه خاکسترین این جا. ضمن اینکه نِد مستقیمترین جایی که بهش اشاره میکنه ، اون موقعی که توی جیجی خونه ها داره دنبال ِ بچه ی رابرت میگرده بعد با خودش فکر میکنه مطمئنا" رد ِ ریگار رو توی اینجور جاها لازم نبود بگیرم

[تالیسا 1]

آره خب.شاید چون خیلی جنگجوی شاخی بوده اینا اینطوری میگن.ولی فکر نمیکنم اونقدرا هم که شما میگین دیوونه و عقده ای بوده.

اها یه چیز دیگه.من فکر میکنم لیانا با خواست خودش با ریگار رفت.درسته ریگار شوالیه بزرگی بوده ولی لیانا هم دختری بوده که همینطوری اجازه نمیده کسی بدزدتش.بالاخره یه دادی فریادی چیزی میزده یکیو خبر کنه.و اینکه لیانا دل خوشیم از این رابرت نداشت.

[King Robert 0]

هیچ مشخص نیست که لیانا با خواست خودش رفته یا به زور

ریگار که احمق نبوده جلوی چشم همه اون رو ببره . لیانا اگه مقاومتی چیزی کرده هم خبرش به دست کسی نمی رسیده .

حتی اگه لیانا علاقه ای به ریگار داشته ( قضیه هارپ نواختن ریگار که لینا گریه می کنه و بنجن بهش می خنده و لیانا شیشه شراب رو سرش خالی می کنه ) هم دلیل قطعی سر به میل خود رفتن لیانا نیست .

بحث فقط علاقه ی ادم نیست . حیثیت استارک و باراتئون سر این قضیه بوده .

[استاد آمون 5]

در مورد پرنس وعده داده شده من فکر کنم که دنریس باشه چون که اژدهاهاش رو از توی اون تخم هایی که تبدیل به سنگ شده بودن بیرون کشید.

درباره ریگار و لیانا من فکر کنم لیانا با خواسته خودش رفت و فکر میکنم نه لیانا نه ریگار فکر همچین سرنوشتی رو نمیکردن یا حتی شاید انتظار هم چین اتفاقاتی رو نداشتن.

[دنریس تارگاریان 27]

سلام بر دوستان. مدت 1 ماهه که مطالبتون رو می خونم اما جدیدا عضو سایت شدم. با اجازه می خوام اولین پست ام رو در این انجمن عالی، در مورد ریگار بدم. ( اولین شخصیت مورد علاقه ام) :

اگه یادتون باشه دنریس وقتی وارد سرزمین نامیران شد، ریگار و همسرش رو دید.این که اونا داشتن در مورد پسرشون، اگان صحبت می کردن. و این که ریگار معتقد بود که اگان، همون شاهزاده ی موعود ه.

ریگار مطمئنا عاقل ترین تارگرین زمان خودش بوده. اما به نظرم حرفتون درسته که می گید، جنگ اش با رابرت، عملا خودکشی محسوب می شده! من فک می کنم ریگار سعی داشته با مرگش، از کسی محافظت کنه.

به نظرم ریگار و لیانا واقعا عاشق هم بودن. من فک می کنم تنها دو دلیل یا دو امکان هست که چرا ریگار، لیانا رو دزدیده : 1- عاشق هم بودن و لیانا بعد از دزدیده شدن، باردار می شه. احتمالا ریگار با رابرت می ره می جنگه که اول ادرارد، لیانا رو پیدا کنه و نه رابرت. که ادرارد از بچه ی ریگار و لیانا در مقابل خشم رابرت و خاندان استارک، محافظت کنه. 2 - بعد از مراسم و دادن تاج گل رز آبی به لیانا و کلا آشنایی شون، این دوتا عاشق هم می شن و بعدا که لیانا به وینترفل برمی گرده، می فهمه که بارداره ( چند ماه بعد) . ریگار با اطلاع ادرارد که به جای برادر و پدرش در وینترفل بوده، به خاطر محافظت از بچه و مادر، لیانا رو می دزده. بعد عملا برای این که رابرت نتونه بچهرو با لیانا پیدا کنه، خودشو با جنگیدن با رابرت ، فدا می کنه. ادرارد لیانا و بچه اش رو پیدا می کنه.

حالا هر کدوم از این دو احتمال با شرایط زمانی دزدیده شدن لیانا، بخونه، همون بوده :دی.

[negar27 48]

به نظرم ریگار و لیانا واقعا عاشق هم بودن. من فک می کنم تنها دو دلیل یا دو امکان هست که چرا ریگار، لیانا رو دزدیده : 1- عاشق هم بودن و لیانا بعد از دزدیده شدن، باردار می شه. احتمالا ریگار با رابرت می ره می جنگه که اول ادرارد، لیانا رو پیدا کنه و نه رابرت. که ادرارد از بچه ی ریگار و لیانا در مقابل خشم رابرت و خاندان استارک، محافظت کنه. 2 - بعد از مراسم و دادن تاج گل رز آبی به لیانا و کلا آشنایی شون، این دوتا عاشق هم می شن و بعدا که لیانا به وینترفل برمی گرده، می فهمه که بارداره ( چند ماه بعد) . ریگار با اطلاع ادرارد که به جای برادر و پدرش در وینترفل بوده، به خاطر محافظت از بچه و مادر، لیانا رو می دزده. بعد عملا برای این که رابرت نتونه بچهرو با لیانا پیدا کنه، خودشو با جنگیدن با رابرت ، فدا می کنه. ادرارد لیانا و بچه اش رو پیدا می کنه.

حالا هر کدوم از این دو احتمال با شرایط زمانی دزدیده شدن لیانا، بخونه، همون بوده :دی.

من فکر نمی کنم عاشق هم بوده باشند. به قول خودتون ریگار عاقل ترین تارگرین زمان خودش بوده بعد اونوقت به خاطر یه علاقه به دختری که از خانواده مردم عامی نبوده مهم تر از اون نامزد داشته اونم نه نامزد معمولی!!! و خود ریگارم که زن داشته !بعد میاد همچین کاری می کنه؟

هر دلیلی پشت این کار ریگار بوده انقدر در نظرش محکم بوده که حاضر شده چنین ریسک بزرگی رو بکنه!

خیلی چیزها هست که ما ازش بی خبریم! مثل فاصله ناپدید شدن لیانا از بعد تورنمنت هارن هال! یا هویت واقعی شوالیه درخت خندان! و اینکه ریگار وقتی به دنبال شوالیه میره واقعا فقط سپرشو پیدا می کنه یا قضیه جور دیگه ای بوده!

فرضیه شماره دوتون هم به نظرم رده! ادارد به جای برادرش تو وینترفل نبوده! ادارد و رابرت پیش جان ارن تو ایری بودن! برندون استارک هم تو راه ریورران بوده که خبر ناپدید شدن لیانا بهش میرسه و از اونجا مستقیم میره بارانداز شاه!

کینگ رابرت هم حرف خوبی زدن! اینکه لیانا دختر قوی بوده و به خاطر زایمان احتمال مرگش کم بوده ولی اگه لیانا به جای یه بچه دو تا بچه به دنیا آورده باشه چی؟ یکی رو ادارد با خودش میاره وینترفل اون یکی بچه رو هم هاولند رید با خودش می بره تا از خشم رابرت در امان بمونند! چون اگه رابرت می فهمید که لیانا از ریگار بچه دار شده بوده مسلما نمیذاشت یه ثانیه هم زنده بمونن!

[Queen nymeria 1]

اگه لیانا به جای یه بچه دو تا بچه به دنیا آورده باشه چی؟

جالبه واقعا اگه همچین چیزی اتفاق افتاده باشه.و اینکه بخاطر به دنیا اوردن دو تا بچه مرده باشه هم منطقی تره تا یک بچه.اگه اینکار و کرده باشن امکان داره مثلا میرا خواهر جان باشه!یا شایدم جوجن برادرش باشه! البته با این تعاریفی که از جثه ی مردم مرداب میکنن و میگن خیلی ریز میزه ن اگر یه بچه ی دیگه رو میبرد و بچه از نظر هیکل خیلی با اونا فرق میکرد که خیلی ضایع میشد!شایدم یکی از بچه ها رو داده باشه به افراد اون کاخی که توش یه مدت اقامت داشت و شایعه کرده بودن مادر جان ,دختر اونا بوده.استار یه همچین چیزس بود اسم خاندانشون.

ولی کلا احتمال همچین موضوعی خیلی کمه.جان هم کلا معلوم نیست بچه ی لیانا هست یا نه!

من که فکر نمیکنم بخاطر عشق باهم رفته بودن احتمالا ریگار بخاطر پیشگویی ها و...لیانا رو با خودش میبره ولی به احتمال زیاد لیانا با میل خودش رفته.چون از رابرت هم زیاد خوشش نمیومده ولی چون رابرت دوست برادرش بوده و وارث استورمزاند نمیتونسته مخالفت کنه.یه جا اگر اشتباه نکنم به ند میگه را برت همش توی فا*حشه خونه هاست و... که ند بهش میگه که بعد ازدواج درست میشه.

ریگار هم دیوانه نبوده فقط ذهن خودشو خیلی به پیشگویی و... مشغول کرده بود.در کل آدم آرومی بوده.

[Sky Blade 0]

در پیشگویی گفته شده پرنسی که اژدها رو از سنگ بیدار میکنه در حالی که دنریس یک پرنسس محسوب میشه(هر چند زیاد مهم نیست ولی نباید مغفول بمونه) تازه باید قضیه ی نغمه ی آتش و یخ رو هم در نظر گرفت که آیا اصلا ارتباطی بین این دو هست یا نه .در هر صورت من فکر نمی کنم که دنریس وعده داده شده باشه هر چند فعلا فقط اونه که اژدها داره.

[negar27 48]

Sky Blade » جمعه شهریور 28, 93 12:03 pm[/url]"]در پیشگویی گفته شده پرنسی که اژدها رو از سنگ بیدار میکنه در حالی که دنریس یک پرنسس محسوب میشه(هر چند زیاد مهم نیست ولی نباید مغفول بمونه) تازه باید قضیه ی نغمه ی آتش و یخ رو هم در نظر گرفت که آیا اصلا ارتباطی بین این دو هست یا نه .در هر صورت من فکر نمی کنم که دنریس وعده داده شده باشه هر چند فعلا فقط اونه که اژدها داره.

در زبان والريايى واژه اى که براى پرنس استفاده ميشه به هر دو جنس مى تونه اشاره داشته باشه يعنى هم مى تونه معنى شاهزاده بده هم معنى شاهدخت.. براى همين احتمال اينکه پرنس وعده داده شده دختر باشه هم هست