رفتن به مطلب
ریگار

چرا سرسی لنیستر مدت ها قبل به زندگی شاه رابرت پایان نداد ؟

Recommended Posts

رابطه و عشق سرسی لنیستر به برادرش، مدت ها قبل از زمانی که جان ارن و ند استارک وارد گود شوند آغاز شده بود ، و مهمترین چیزی که میتوانست خللی در این عشق ایجاد کند ، آگاه شدن شاه رابرت از خیانت همسرش بود . سرسی از جانب آگاهی رابرت نسبت به این مسئله بیمناک بوده چرا که بلافاصله پس از مطلع شدن جان ارن از این راز ، جان ارن به دستور سرسی کشته میشود . حال این سوال پیش می آید که چرا سرسی خطر اصلی ، یعنی رابرت را از میان برنمیداشته تا در آرامش کامل زندگی کند ؟

قبل از اتفاق جان ارن ، میتوان پذیرفت که سرسی از جانب در امان بودن رازش مطمعن بوده ، اما پس از آن چه ؟ چرا رابرت را از میان برنمیدارد تا در آرامش به عنوان نایب ملکه به وستروس حکومت کند ؟!

چرا سرسی زندگی در اضطراب و خطر را انتخاب میکند ؟ نظر شما چیست ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با سلام و درود بی پایان

 

حال این سوال پیش می آید که چرا سرسی خطر اصلی ، یعنی رابرت را از میان برنمیداشته تا در آرامش کامل زندگی کند ؟

ند استارک هنوز زنده هستش !!

سرسی می دونه که اگه رابرت رو بکشه ند استارک که می تونیم بگیم مثل برادر برای رابرت می شه در پی این موضوع می شه که چه کسی رابرت رو کشته و از طرفی جای جافری پسر سرسی اون قدر محکم نیست که بتونه به این سادگی به زندگی رابرت پایان بده !!

از طرفی جایگاه لینستر ها هم اون قدر محکم نیست که بتونه با لکری از شمال که به سرکردگی ند استارک و لشکر دیگه به فرمانده ای رنلی برادر رابرت و لشکر دنریس مقابله کنه به همین خاطر فعلا دندون رو جیگر می زاره تا ببینه چی کار می تونه بکنه !!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظرم نمیشه چنین نتیجه ای گرفت . جان ارن هم رابطه خیلی نزدیکی به ند استارک و رابرت داشت اما میبینیم که حتی با وجود هشدار لایسا هم هیچ اتفاقی برعلیه ملکه صورت نمیگیره . ند تا زمانی که مطمئن نمیشد بچه های سرسی بچه های رابرت نیستن از جافری حمایت میکرد چون اون رو وارث برحق میدونست .

سرسی میتونست قبل این که جان ارن از ماجرا بویی ببره ، با همون سم و با همکاری استاد پاسیل جیره خور ، رابرت رو بکشه . میتونست جوری رابرت رو بکشه که کسی از کشته شدن رابرت باخبر نشه و همه فکر کنن مثل جان ارن به مرگ طبیعی مرده .

مشکل همینجاست ! من برام سوال ایجاد شده که چرا سرسی انقدر دست دست میکنه تا همه از ماجرای رابطه اش با داداشش آگاه بشن . اگه استنیس و ند استارک از این ماجرا باخبر نمیشدن ، به خاطر شرافتشون هم که شده به جافری متعهد میموندن .

 

دنریس که تو زمان کشته شدن رابرت ، هیچ عددی محسوب نمیشد ! اصلا فکر کنم به چشم سرسی هم نمیومده !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من اینطوری فکر میکنم:در زمان زنده بودن رابرت سرسی داشت بدون هیچ استرس و مشکلی زندگی میکردو نمیخواست آرامش زندگیشو بهم بزنه.رابرت بخاطر بی لیاقتی هاش تا خرخره زیر دین لنیسترها بود.به همین دلیل با هر ساز سرسی و لردتایوین میرقصید.پس به هیچ وجه اهدافشون تو خطر نبود.از طرفی جافری هم هنوز خیلی بچه تر از این بود که بشه بهش اعتماد کرد.بخاطر همین بی هیچ مشکلی گذر زمان میکرد و منتظر بود جافری برای نشستن رو تخت به سن لازمش برسه. اصلا فکرشم نمیکرد که روزی رازش برملا بشه.

اما جان ارن به موضوع پی برد.من فکر میکنم ارن سرسی رو غافلگیر کرد.سرسی تمام تلاشش رو کرد که از دست جان ارن خلاص بشه و موفق هم شد.اما بعد از جان ارن یکی بدتر از اون نصیبش شد(ند استارک).همه این اتفاق ها رو که پشت سر هم بذاریم میفهمیم سرسی به طور ناگهانی توی تنگنا قرار گرفت.مرگ مشکوک جان ارن راه رو برای کشتن کس دیگه ای مثل رابرت بست.(ایده کشتن با سم فقط واسه یه نفر قابل استفاده بود)و ادامه ماجرا...

جمعبندیش میشه این:سرسی به زمان نیاز داشت و فکر میکنم اگه همه چی به همون روال ادامه می یافت؛روزی میرسید که سرسی دست به کشتن رابرت بزنه.اما همین عامل زمان باعث شد تا آرامش زندگیش از دست بره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سرسی همچین با آرامش هم زندگی نمیکرد ها ! رابرت به هیچ وجه ارزشی برای سرسی قائل نبود و سرسی بابت عشق پایدار و خام رابرت به لیانای مرده ، از رابرت متنفر بود . ضمن این که رابرت با رابطه های بسیاری که داشت سرسی رو عملا مدام تحقیر میکرد . جافری همین الان هم صلاحیت پادشاهی رو نداره و هیچ وقت هم سرسی یا تایووین روی حکومت اون حساب باز نمیکنن . کسی که الان واقعا داره پادشاهی میکنه سرسیِ نه جافری ، پس رابرت هر وقت هم که میمرد فرقی به حال سرسی نمیکرد چون عملا پایتخت تو دستش بود.

درسته ، شاید سرسی پیشبینی نمیکرد که رازش برملا بشه ، اما چرا بعد جان ارن اجازه داد رابرت زنده بمونه ؟! رابرت میتونست به دلایل مختلفی کشته بشه . راه های زیادی واسه کشتن یه شاه هست ، مخصوصا شاهی که بیش از حد خوش گذرونه و وقت زیادی رو تو جنگل برای شکار میگذرونه .

مضوع دیگه اینه که سرسی میدونه نداستارک حتی بدتر از جان ارنه ، پس چرا اجازه میده چنین موجود خطرناکی به پایتخت بیاد و رازش رو برملا کنه ؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظرم این به همون عشقی که به جیمی داشت مربوط میشد.اون دوست نداشت که جنگی که امکان به خطر افتادن جیمی تو اون وجود داشت راه بندازه.در ضمن جیمی شاه کش بود و اگه رابرت می مرد به حال جیمی بد میشد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چرا فکر میکنی مرگ رابرت باعث جنگ میشد ؟! اگه رابرت طوری کشته میشد که طبیعی به نظر برسه . دیگه کسی نمیتونست معترض بشه و بر علیه جافری و سرسی اعلام جنگ بکنه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه لحظه فکر کنید که امکان داره جان ارن وپادشاه با هم بمیرن و طبیعی به نظر بیاد 100% ند شک میکرد و برادر های رابرت هم همین طور من فکر میکنم اگه تو حالت عادی هم واقعا به طور طبیعی هردو نفر میمردن همه شک میکردن!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

قرار نیست که بلافاصله یا همزمان کشته بشن و با یک روش ، کافی بود رابرت تو راه شمال و تو جاده شاهی مریض بشه و بمیره ( با سم ) یا بعدها در بارانداز ، سرسی پادشاه رو تحریک کنه تا در نبرد شوالیه ها شرکت کنه ، اونوقت یه حادثه دردناک میتونست رابرت رو از سر ملکه کم کنه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نه سرسی داشت حکومت میکرد ولی اسم رابرت شاه بود

رابرت یا شکار بود یا مست یا با زنای دیگه

همه چی و ول کرده بود

همین که رابرت و گراز کشت همه فهمیدن

فک کنم از اینکه بازم بخواد بازی کنه خسته شده بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نه

به نظرم سرسی به رابرت نیاز داشت

 

ببینید به سرعت بعد از مرگ رابرت رنلی با یک لشگر خفن حمله کرد

احتمالا سرسی از یک همچینی چیز هایی می ترسیده

 

از طرفی ممکن بود اسنیتس یا ند تقاضای (چی چی السلطنه می گن)

رو بکنن اون وقت بدبخت می شد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظر من اون موقع جافری کوچیکتر بود همینطور استنیس و جان ارن هم وجود داشتن که با این وجود استنیس نایب السلطنه میشد که برای ملکه و خاندانش به مراتب بدتر بود .

ملکه نمیتونست همینطور که ادارد رو کنار زد استنیس رو کنار بزنه چون استنیس شاه به حق بود و حمایت جان ارن و نگهبانان شهر رو داشت .

حتی خود ادارد هم اگر به جای اعتماد به لیتل فینگر از رنلی حمایت میکرد شاید سرش بالای نیزه نمیرفت .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سرسی خونسردتر و هوشمندتر از اونه که از چیزی بترسه یا غافلگیر بشه. اون خودش رو برای ِ روزی که کسی زیادی فضولی کنه آماده کرده بود ، وگرنه قطعاً یه دفعه نپریده وسط ِ اتاق ِ استاد پایسل و داد نزده جان ارن رو بکش!

 

استاد رو از قبل به سمت ِ خودش کشیده بود و به آرومی ریشه‌هاش رو توی ِ دربار گسترش داد. به همون آرومی که تیریون داشت دربار رو در اختیار ِ خودش می‌گرفت اگه به بارانداز حمله نمی‌شد.

 

سرسی احتیاج به زمان داشت ، برای ِ بزرگ شدن ولیعهد ، برای ِ بسترسازی ِ مناسب ، برای ِ محکم کردن ِ جایگاه ِ لنیسترها اطراف ِ رابرت. ملازم‌های ِ لنیستر ، مدافعان ِ لنیستر ...

 

از طرفی خیلی احتمالش کم بود که استاد این خطر رو به جون بخره ، جان ارن و مسموم کردنش یک چیزه و دست داشتن توی ِ قتل ِ پادشاه یک چیزه. در نهایت هم سرسی شراب رو برای ِ پادشاه فرستاد ، نه استاد پایسل!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سرطان به مرور زمان تمام بدن رو در بر می گیره و زمان می خواد لنیستر ها هم همینطور قدرت و نفوذ پیدا کردن رابرت زمانی مرد که فقط تنها یه متحد داشت ند کسی نبود تا باهاش باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اقا چرا اینقدر زحمت میکشید . جواب سوالو از زبون خود سرسی میتونستیم بشنویم .

یادتونه اون قسمتی رو که لرد بیلیش و سرسی مشغول بحث کردن و عرض اندام کردن به هم بودن و همون لحظه بیلیش اطلاعاتشو در همون زمینه ی نامشروع بودن بچه های سرسی به رخش کشید و گفت : دانش قدرته !

سرسی همون لحظه دستور داد که بیلیش رو دستگیر کنن و سرشو از تنش جدا کنند و در همون لحظه هم دستور داد آزادش کنند بعد خود سرسی گفت : قدرت قدرته !

 

برای سرسی هیچ اهمیتی نداشت چند نفر اینو بدونن چون به راحتی همه رو از سر راه بر میداشت . باراتیون ها ( به جز استنیس ) مثه رنلی و رابرت مال این حرفا نبودن که حتی متوجه هم بشن مشکل چندانی برای سرسی به وجود بیارن . هر چی باشه سرسی دو تا لنیستر قوی مثه جیمی و تایوین رو پشت سرش داشت .

ولی با همه ی این وجود سرسی خیی هم بدش نمیومد از کسی که ازش متنفره خلاص شه به هر هر صورت رابرت میفهمید مسلما سرآغاز یه جنگ میشد ( که البته بعیدم میدونم رابرت حریف تایوین میشد ) برای همین سرسی منتظر این بود که پسرش جافری به سنی برسه که بشه روی اون تخت نشوندش ...

 

البته یه چیزم این وسط بحث برانگیزه . اگه یادتون باشه بعد از اینکه ند استارک توسط سربازای جیمی زخمی شد توی تخت خوابش با پادشاه و ملکه بود و همون لحظه از رابرت خواست که یه درس حسابی به جیمی بده که رابرت اونجا میگه : من نصف این فرمانروایی رو مدیون پدر لعنتیش هستم ...

به هر صورت اینم میتونست انگیزه ای برای رابرت باشه که حتی اگه موضوعم بدونه نتونه کاری از دستش بر بیاد چون خود تایوین به قدرت رسوندش خودشم از قدرت مینداختش ...

 

ولی همه ی اینها رم بزاریم کنار میشه گفت در هر صورت ممکن سرسی یه روز رابرت رو میکشت . دیر و زود داشت ولی سوخت و سوز نداشت ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×