رفتن به مطلب
the_last_stark

فصل هایی از کتاب ششم ( winds of winter )

Recommended Posts

یکی از کاربران سایت وستروس ، دو فصل مربوط به سر باریستان رو که مارتین خونده بود به صورت خلاصه روی سایت گذاشته. منم ترجمش کردم چون تقریبا سرنوشت نبرد میرین رو مشخص میکنه. اسامی خاص رو ترجمه نکردم ( معنیشو تو پرانتز نوشتم )

 

باریستان 1

 

منجنیق ها اجساد قربانیان طاعون را به درون شهر پرتاب میکنند و تنها بخشهای شمالی شهر از این آسیب در امان است. سر باریستان در زره جدید گارد ملکه ، سوار بر اسب نقره ای که دروگو به دنی داده بود وارد بازار بزرگ شهر میشود. اگر چه احساس خوشایندی ندارد ولی فکر میکند که در نبود دنریس ، حضور نمادهایی از او برای بالا بردن روحیه مدافعان ضروریست. سه تن از پسرانش ( نوجوانانی که باریستان میخواهد از آنها شوالیه بسازد) او را همراهی میکنند : Tumco , Larraq و Red Lamb ( بره سرخ ).

در "ساعت گرگ " نیروهای اصلی که در حمله شرکت خواهند کرد در محل بازار جمع میشوند. پنج هزار Unsullied ( آلوده نشده ) , Storm Crows ( کلاغهای توفان ) , دسته ای کوچک در حدود 20 نفر دوتراکی و Pit Fighter ها ( تقریبا گلادیاتور ). افراد Shave Pate محافظت از دیوارهای شهر را به جای Unsullied ها بر عهده دارند. آنها در صورت شکست باریستان و بازنگشتن دنی ، آخرین خط دفاعی شهر خواهند بود. حمله از سه دروازه شمالی ، جنوبی و غربی آغاز خوهد شد و باریستان هجوم به نیروهای اصلی Yunkai را شخصا هدایت خواهد کرد. باریستان این حمله را مغایر با همه غرایز و محاسبات خود میبیند زیرا از نظر نفرات برتری کاملا با دشمن است و موفقیت آنها در گرو اعتماد به وعده مزدوران ، مخصوصا Tattered Prince ( شاهزاده ژنذه پوش ) است.

او با فرماندهان شامل Widower , Jokin , Gray Worm و برخی از Pit Fighter ها ملاقات میکند . نقشه آنها به این صورت است که نبرد با یورش سواره نظام به لژیونهای مدافع منجنیق ها ، از کار انداختن آنها و سوزاندن چادرها آغاز شود. به دنبال آنها گلادیاتورها پیشروی کرده و به کشتار مدافعان خواهند پرداخت. در پایان نیروهای Unsullied خطوط خود را بیرون از دروازه ها تشکیل خواهند داد که این کار در صورتی با موفقیت انجام میشود که ضد حمله فوری از سوی نیروهای Yunkai صورت نگیرد. باریستان به فرماندهان خاطرنشان میکند که آنها با شنیدن صدای شیپور Red Lamb باید پیشروی یا عقب نشینی کنند. در اینجا Widower میپرسد که اگر صدای شیپور بلند نشد "به این معنی که اگر باریستان و پسرانش همگی کشته شدند " چه باید بکنند؟ باریستان این اتفاق را محتمل میداند زیرا او اولین نفریست که به صفوف Yunkai حمله میکند. به همین خاطر میگوید که در این صورت Widower فرماندهی را بر عهده خواهد گرفت . سپس به یاد می آورد که فرمانده گارد شاهی Gerold Hightower یکبار به او گفته بود که هرگز پیش از یک جنگ نباید از شکست حرف زد زیرا ممکن است که خدایان در حال شنیدن باشند!

سپیده دم نزدیک است ، کسی فریاد میزند " سپیده سرخ " و باریستان با خود می اندیشد " سپیده اژدها ". پیش از آن او به درگاه هر هفت چهره برای چیزهای مختلف نیایش کرده و در پایان از Stranger ( غریبه - نماد مرگ ) خواسته که به آنها رحم کند. اگر چه او میداند که همه روزی خواهند مرد ولی میخواهد که در این روز زنده بماند.

اجساد بیشتری از آسمان فرومیریزد و باریستان آثار ترس را در چهره Tumco می بیند. پسرک از بیماری بیشتر از دشمنان بیرون دروازه ها میترسد. باریستان برای پسران از هراس هر مرد پیش از هر نبرد سخن میگوید ولی Red Lamb در پاسخ به او میگوید که او هیچ ترسی از مرگ ندارد زیرا پس از آن به دیدار چوپان بزرگ خواهد رفت . " او قصد دارد تا در آن هنگام عصای چوپان را بشکند و او را به خاطر خلق چنین مردم صلح طلبی در این جهان بیرحم خشونت بار تنبیه کند! " باریستان با گفتن اینکه هیچ چیز هراس انگیزتر و افتخار آمیزتر از جنگ نیست به سخنرانیش ادامه میدهد. حتی او اعتراف می کند که در نخستین جنگش شلوارش را خیس کرده است!

بر فراز یکی از هرم ها آتشی افروخته می شود که علامت آغاز حمله است. دروازه ها باز می شود و سر باریستان فرمان حمله می دهد.

 

 

باریستان 2 به زودی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

باریستان 2

 

سر باریستان هنگام عبور از دروازه احساس میکند که روده هایش به هم می پیچد، ولی می داند که این احساس در آشوب نبرد که زمان به کندی می گذرد ناپدید خواهد شد. اسب دنی به سادگی پسران و بقیه سواران را پشت سر می گذارد ، باریستان از این موضوع خشنود است زیرا می خواهد که قبل از Widower نخستین ضربه را به دشمن وارد کند. سپاه Yunkai اصلا آماده نیست و باریستان به بزرگترین منجنیق ها نزدیک می شود. Storm Crow ها فریاد میزنند " Darrio " و " کلاغ ها پرواز کنید ". باریستان با خود فکر می کند که او دیگر به شجاعت مزدوران شک نخواهد کرد. تنها سی یارد میان سواران و لژیون های Yunkai فاصله مانده که همه خطوط دفاعی شکل میگیرند. آسمان از انبوه تیرها تار میشود. یکی از ملازمان Storm Crows کشته می شود و تیری بر سپر باریستان می نشیند. سه بار شیپور نواخته می شود و به دنبال آن گلادیاتورها از دروازه بیرون میریزند. باریستان نگاهی به عقب می اندازد تا آنها را ببیند. تعدادشان 200 نفر است ولی به اندازه 2000 نفر سر وصدا به راه انداخته اند. یکی از آنها زنی است که به جز سندل ، یک دامن کوتاه زنجیرباف و پوست مار پیتون! چیزی نپوشیده است. سر باریستان در حالی که شوکه شده است با خود فک می کند که امروز آخرین روز آن زن خواهد بود. بیشتر گلادیاتورها فریاد میزنند " Loraq " , " Hizdar" ولی تعدادی هم نام دنریس را بر لب دارند. تیری بر سینه Larraq مینشیند و توجه باریستان را به جلو جلب می کند، ولی ملازم جوان ، پرچم را بالا نگه می دارد و تیر را بیرون می کشد. باریستان به منجنیق رسیده است که یک لژیون 6000 نفری Ghiscari راه او را سد می کند. آنها 6 ردیف هستند، صف اول زانو می زنند و نیزه هایشان را به سمت بالا می گیرند ، ردیف دوم می ایستند و نیزه هایشان را تا کمرشان بالا می آورند و صف سوم نیزه ها را روی شانه هایشان می گذارند ( این همون آرایش مشهور فالانژه - phalanx formation ) . علاوه بر این آنها مجهز به ژوپین هم هستند که با رسید دشمن به تیر رس ، آنها را پرتاب می کنند. باریستان می داند که استحکام زنجیر یک استاد به اندازه ضعیف ترین حلقه آن است و فورا نیروهای لردهای Yunkai را به عنوان ضعیف ترین دشمن خود شناسایی میکند. مسلما آنها از لژیون ها ضعیف ترند. باریستان به ویژه Little Pigeon ( کبوتر کوچک ) و حواصیل هایش ( herons) را هدف قرار می دهد. بردگانی که برای حواصیل شدن انتخاب شده بودند به طرز غریبی بلند قامت بودند، فلس های صورتی و پر پوشیده بودند و منقار آهنین داشتند ولی باریستان میبیند که به خاطر طلوع خورشید تقریبا کور هستند و میتوان به آسانی صفوف آنها را در هم شکست. از اینرو در آخرین لحظه از لژیونهای محافظ منجنیق دور شده و به حواصیل ها یورش می برد.باریستان سر یکی از آنها را قطع می کند و پسرانش هم به او ملحق می شوند. اسب دنی به یکی از حواصیل ها لگد می زند و او را به همراه سه نفر دیگر به زمین می اندازد. در یک آن ، حواصیل ها به همراه Little Pigeon در راس آنها پا به فرار می گذارند ولی از شانس بدش زره پرنده شکلش او را به زحمت می اندازد و در چنگ Red Lamb گرفتار می شود. Little Pigeon التماس می کند و می گوید که حاضر است خون بهای گزافی بپردازد ولی Red Lamb پاسخ میدهد که " من برای خون اومدم نه طلا "

و با گرزش بر سر او می کوبد. خون به سرتاپای باریستان و نقره ای می پاشد. Unsullied ها شروع به بیرون آمدن از دروازه می کنند و باریستان می بیند که Yunkish ها شانس ضدحمله را از دست داده اند.

او همانطور که کشتار لژیونهای برده را تماشا می کند ، بیشتر آنهایی که به هم زنجیر شده بودند و نمی توانستند عقب نشینی کنند ، در شگفت است که مزدوران خائنی همچون Second Sons ( پسران دوم ) کجا رفته اند؟

Unsullied ها آرایش جنگی خود در بیرون از دروازه ها را به پایان رسانده اند، حتی وقتی که یکی ازآنها با تیر یک Cross Bow ( کمان صلیبی- کمان فلزی هم میگن ) در گردنش بر زمین می افتد با سنگدلی تمام نسبت به آن بی توجهند. Tumco با پرسیدن ای سوال که " چرا تعداد کشتی ها اینقد زیاده؟ " توجه باریستان را به ساحل جلب می کند. او به یاد می آورد که دیروز 20 کشتی در آنجا بود ولی اکنون سه برابر آن تعداد کشتی در نزدیکی ساحل وجود دارد. دل او با احتمال رسیدن ناوگان Volantis فرو می ریزد ولی می بیند که بسیاری از آنها در حال برخورد و در هم شکستن یکدیگر هستند. او از Tumco که چشمان تیزبینی دارد نشان پرچم ها را می پرسد و او پاسخ میدهد : "هشت پا ، هشت پای خیلی بزرگ ( در متن squid بود که به معنی ماهی مرکبه ) شبیه اونایی که در جزایر باسیلیسک هستن و گاهی کشتی های بزرگ رو غرق میکنن " .

باریستان در جواب می گوید : " در سرزمین من به اونا کراکن میگیم ". با درک این موضوع که نیروهای Greyjoy به آنجا رسیده اند نخستین فکر او اینست که " Balon با جافری متحد شده یا استارک ها ؟ " ولی به یاد می آورد که Balon مرده است و نمیتواند باور کند که این موضوع ربطی به پسر او که گروگان استارک ها بود داشته باشد. او می بیند که که مردان آهن در ساحل پیاده شده و به جنگ با Yunkish ها میپردازند. با شگفتی فریاد می زند که " اونا طرف ما هستن " . و در این حال متوجه می شود که مزدوران به استقبال حمله او نیامده بودند چون به مردان آهن ملحق شده بودند!

باریستان لبریز از خوشی است " این مثل Baelor Breakspear و پرنس میکره ، پتک و سندان ! we have them!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ژانویه 2013 ، یه فصل دیگه از کتاب ششم از دید آریانه مارتل در سایت مارتین قرار گرفته ( فصل قبلی مربوط به تیان بود ) . نمیدونم چند نفر این فصلو خوندن ولی مثل بقیه chapter هایی که آریانه pov هست هیجان چندانی نداره. البته به یه نکته جدید اشاره شده و اونم اینکه Bastard of Driftmark مشغول راهزنی در دریاها شده و به خودش لقب Lord of Waters داده . سپاه دورن هم تحت فرماندهی Lord Yronwood و Lord Fowler به حالت آماده باش و منتظر پیغام آریانه هست. اگه این پیغام "Dragon " باشه ، اونا به پشتیبانی از Aegon وارد جنگ میشن ، ولی اگه به جای اون پیام " War " دریافت کردن از جاشون تکون نمیخورن.

قشنگترین بخش این فصل ( البته به نظر خودم ) رو اینجا میذارم :

 

It was then that pasty, pudgy Teora raised her eyes from the creamcakes on her plate. “It is dragons.”

 

“Dragons?” said her mother. “Teora, don’t be mad.”

 

“I’m not. They’re coming.”

 

“How could you possibly know that?” her sister asked, with a note of scorn in her voice. “One of your little dreams?”

 

Teora gave a tiny nod, chin trembling. “They were dancing. In my dream. And everywhere the dragons danced the people died.”

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مرسی ،

 

این یارو خیلی نسبت به بقیه بهتر نوت ورداشته بود نمیدونم چجوری اینکارو کرده بود. تقریبا" جمله خوباش رو هم کامل نوشته بود. من از POV اول جمله ی :

“nothing more terrible, nothing more glorious, nothing more absurd”

رو که راجع به جنگ گفته بود دوست داشتم.

 

از دومی هم یکی احترامی که Barristan برای Storm Crows قائل میشه یکی هم که میره سراغ Weakest Link ِ زنجیر.

 

در کل به نظرم POV دوم با متنی که مارتین مینویسه خیلی باید بهتر باشه ( البته مارتین یکی دو جا در توصیف جنگ بد کار کرده ، یکیش که من خیلی بدم اومد مقابله ی Dunk با Aerion بود توی Hedge Knight ) .

 

در مورد Teora Toland نمیدونم که Greenseer هست یا اینکه یه رگی چیزی از Targaryen ها داره که خوابای اژدهایی میبینه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نشان خاندان Toland ( اژدهای سبز ) یه کم مشکوکه . احتمالا اونا هم یه نسبتی با Dragon Lords دارن. برداشتی که من تا حالا از نوشته های مارتین داشتم اینه که به ریزترین جزئیات هم باید توجه کرد، هیچی رو بدون دلیل تو متن نیاورده . یکی دیگه اینکه ذهن خواننده رو به سمت مسیر اشتباه هدایت میکنه تا یهو غافلگیرش کنه !

مثلا الان تقریبا همه به این نتیجه رسیدن که اگان تقلبیه یا دست کم یه blackfyre ه . ولی وقتی آخر کتاب پنجم رو میخونی ( مرگ کوان لنیستر ) باز شک به دل آدم میفته. آخه چرا باید واریس به یه نفر که در حال مرگه ، دروغ بگه؟

 

از اینا که بگذریم حرفای واریس رو باید با آب طلا نوشت. به نظر من که قشنگترین بخش کتابه

 

راستی یه سوال ، نظرت راجع به سقوط storms end چیه؟ ( فصل دوم آریانه ) اگان واقعا اونجا رو فتح کرده؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

والا برای منم عجیبه. Storm's End از نفوذناپذیرهای وستروسه. Tyrell ها نتونستن محاصره ی این دژ رو با تعداد محدود سربازای Stannis به فتح تبدیل کنن.

 

من فکر میکنم این اتفاق تا یه حد زیادی افتاده. یعنی به طور کامل دروغ نیست چون Griffin میگه برای فتح اونجا یه کلکی لازمه ( از لفظ guile استفاده میکنه ) البته من فکر نمیکنم کلکی مث کلک رمسی بزنه.

 

البته یه مسئله ی دیگه هم هست ، بعید نیست Tyrell ها اسم تارگرینهارو بشنون دست و پاشون سست نشه. هر چی باشه همسشه آویزون درگنلرد ها بودن.

 

یا اگه برن Tyrell هارو در هم بشکنن ، استورمز اند دروازه هاشو باز میکنه واسه ایگان.

 

مارتین هیچوقت یک راه نمیذاره بی انصاف.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

احتمال پیوستن Tyrell ها به Aegon خیلی زیاده . یکی به خاطر اینکه کوان لنیستر مرده و سرسی صد در صد یه بلایی سر مارجری یا یکی دیگه از تایرل ها میاره. دوم اینکه این اتفاق در نبرد رزها افتاده و مارتین تا اینجا نشون داده که به تاریخ وفاداره ( این قسمت حمله اگان و کانینگتون به همراه Golden Company رو دقیقا کپی کرده : Henry Tudor ( اگان ) ، Jean de vere ( جان کانینگتون ) و Frankish Mercenaries . ) اگه همینجور پیش بره ، Dorn از اگان پشتیبانی نمیکنه ( همونجور که ولزی ها از هنری حمایت نکردن ) .

 

* مارتین گفته تو کتاب ششم به سرزمین همیشه زمستان هم میریم . به نظرت Pov کیه؟ برن ؟ Ghost ؟ اگه نگفته بود که دیگه Pov اضافه نمیشه ، میگفتم نود درصد ، بنجن استارکه. اون دروازه زیر Night Fort که فقط واسه برادران قسم خورده شب باز میشد میتونه گذرگاه عبور Other ها از دیوار باشه ؟ ( اگه بنجن همراهشون باشه )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اتفاقا" من میگم مارتین میخواد ما روی نبرد رز ها مانور بدیم و فکر کنیم که Dorne پشتیبانی نمیکنه. اما از Dorneی ها موزمار تر خودشونن. همونطور که توی ترایدنت نیروی کم فرستادن و ککشون هم نگزید ، این دفعه هم دلّا دلّا شترسواری خواهند کرد. شک نکن. Sarella که توی Oldtown معلوم نیست چه حقه ای میخواد پیاده کنه ، Arianne هم که داره میره پیش Aegon ، دیگه خودت حساب کن بقیه ی Sand Snake ها برنامه شون چیه. تازه من میگم Darkstar هم مشکوک میزنه و خیلی برعلیه Dorneی ها نیست.

در مورد Storm's End مسئله اینه که حتی اگه Tyrellها به Aegon بپیوندند به نمیشه Storm's End رو به اون سرعت گرفت. چون مشکل ِ Tyrell ها تعداد نبوده که نتونستن Storm's End رو بگیرن. من فکر میکنم Golden Company با اون فیل هاش و همه ی اون داستانا از پشت میزنه Tyrell ها رو تارو مار میکنه و Storm's End در رو براشون باز میکنه.

 

*POV جدید نداریم و این بزرگترین غصه ی منه. آرزوم بود یه پرولوگ یا اپیلوگ از Brynden Rivers بخونم ! اما Bran حتما" POVـه! Ghost هم اگه قرار باشه Jon رو مث ِ Varamyr توی خودش نگه داره ، باید POV داشته باشه.

 

اما فکر نمیکنم بدون ِ شکسته شدن جادوی چند هزار ساله ی دیوار ( یعنی به نظرت کسی در اون سطح از جادو و قدرت وجود داره که جادوی دیوار رو بشکنه ؟ - شاید وقتی Night's Watch از هم بپاشه تمام ِ جادوهای Brandon Stark و CotF هم نابود بشه ) از هیچ سوراخی اینا بتونن وارد بشن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من فکر میکنم pov که به سرزمین های همیشه زمستون میره دنریسه.شاید عجیب به نظر برسه ولی من فکر میکنم دنریس به شرق میره و اگه طبق پیشگویی تنها راه رفتن به غرب شرق باشه،میتونه سر از وستروس و شمال دیوار در بیاره.یعنی من فکر نمیکنم پیشگویی ها بدون دلیل ذکر شده باشن.ضمن اینکه povها از غیرمحتمل ترین جاها سر در میارن.

حتی اگه اینا هم نباشه بلاخره دنریس یه اژدها داره که تو زمان خودش مثه یه جت عمل میکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ولی منم فکر میکنم اون Pov ، برن باشه. توی کتاب اول هم وقتی برن بیهوش بود تا قلب زمستونو دید و بعد بیدار شد . قدرت وارگ شدنشم که نظیر نداره مثل آب خوردن هودور رو تحت کنترل در میاره ( کاری که حتی وارامیر با اون ید بیضا نتونست انجام بده ) . راستی صحبت از وارگ شد ،تو فصل آخر کتاب پنجم ، تامن به سرسی و کوان لنیستر میگه که Bad Cat ( گربه سیاه یه گوش کاخ ) دوباره لب پنجره نشسته بود و.... از آدمی مثل مارتین بعیده که اینو همینجور الکی تو داستان آورده باشه. میدونیم که آریا روی گربه ها کنترل داره و میتونه از چشم اونا ببینه ، فکر نمیکنین یه ارتباطی بین اینا وجود داره؟ من که فکر کنم مارتین میخواد با گربه ها یه بلایی سر تامن بیاره ( همون کاری که جکن هگار با ویس کرد )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اون گربهه که یه دونه گوش داره خیلیا میگن Bloodraven هست، چون احتمالا گربه ی بچه ی ریگار، رینیسه و خیلی از اون اتفاقاتو دیده و بلادرون آمار Red Keep رو از طریق وارگ کردن توی اون گربهه میگیره. توی کل کتابا چندین بار به این گربه اشاره شده که زیادی بد خلقه و عجیبه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پس سن و سال این گربه هم یه چیزی تو مایه های زاغ مورمونت باید باشه. این Bloodraven هم از اون کاراکتراست که خیلی جای کار داره ، دقت کردی ظاهرش شبیه Ghost هستش؟ هر دوتاشون Albino هستن .

 

* یه چیزی که خیلی این وسط ذهن آدمو مشغول میکنه ، موضع گیری Faceless Men تو موقعیت فعلیه. اینکه الان یکی از اونا وارد Citadel میشه و مخصوصا میخواد که پیش Mervin باشه ( برای دسترسی به Bright Candlles ) مشکوکه . Faceless ها نمیخوان که هر چیزی که نمادی از والریاست دوباره قدرت بگیره و بازگشت اژدها نمودار اصلی این موضوعه. این هویت Him of many faces که با Great Other یکی نیست؟ احتمال این هست که Faceless ها بخوان با مرگ دنریس و سه اژدها به پیروزی Other ها کمک کنن و در نتیجه Gift رو به همه آدما بدن ؟ !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

گربهه اگه بیست سالشم باشه جواب میده دیگه، کافیه زمان رینیس اونجا بوده باشه.

 

*من این Faceless Men رو نمیفهمم. این همه پول میگیرن واسه کاراشون ولی همه ی کارای بزرگشون بخاطر اون عقده ایه که از والرین لردها دارنه ؟ آخه چرا ؟ عقده تا این حد ؟ خیلیا میگن Hardhome هم کار اونا بوده. اونا کاری کردن که اژدهاها تخماشون بارور نششه و جوجه هاشون ضعیف بمونن و بمیرن. الانم میخوان از طریق سیتادل همچین کاری کنن ..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این فصل های منتشر شده از کتاب ۶ رو از کجا می شه گیر اورد . 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مارتین یک فصل مربوط به تیان و یک فصل مربوط به آریانه مارتل رو در سایت خودش گذاشته بود که من اینجا هر دوتاشو آپلود میکنم.

 

دو تا فصل مربوط به باریستان رو مارتین یه جایی واسه حاضرین خونده بوده و یه نفر نت برداری کرده که من ترجمش کردم و اینجا گذاشتم.

GRRM - Wild Cards Sample.pdf

GRRM - Wild Cards Sample2.pdf

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اینم چکیده ای از فصلای تیریون و ویکتاریون که البته خیلی خلاصه شده !

یه فصل دوم از آریانه هم هست که فک کنم خیلی وقت پیش تو تاپیک پیشگویی کتاب ششم گذاشتمش .

فصل مربوط به Damphair رو پیدا نکردم ، اگه کسی از دوستان اونو داره لطفا upload کنه.

tyrion- victarion.pdf

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فصل تیان از کتاب ششم یکی بهترین فصل هایی بود که تا به حال خوندم . مخوصا دیالوگ های استنیس عالی بود . 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
فصل تیان از کتاب ششم یکی بهترین فصل هایی بود که تا به حال خوندم . مخوصا دیالوگ های استنیس عالی بود . 

 

این فصل به همه خوانندگان یه روحیه حسابی داد ، چون باعث شد که تقریبا همه متوجه بشن که نامه بولتون ها به جان اسنو در مورد شکست و مرگ استنیس دروغ بوده . البته سر نخ های دیگه ای هم به خواننده میده ، مثلا اونجا که استنیس به تیان میگه که شوالیه های دشمن سواره هستن و شوالیه های ما پیاده ، اونها با شکم سیر به جنگ میان و سربازان ما گرسنه ، با اینهمه ما زمین رو در اختیار میگیریم و همینطور تکرار مداوم واژه درخت از سوی زاغ ها که به تحریک برن انجام میشه ، همه و همه 99% به این نتیجه ختم میشه که مارتین میخواد یک Agincourt خلق کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
فصل تیان از کتاب ششم یکی بهترین فصل هایی بود که تا به حال خوندم . مخوصا دیالوگ های استنیس عالی بود . 

همه و همه 99% به این نتیجه ختم میشه که مارتین میخواد یک Agincourt خلق کنه.

این اخری یعنی چی

امکان داره استنیس به تخت بشینه چون من خوندم که ریچارد سوم دو سال حکومت کرده . راستی بعضی ها هم گفتن که لرد ادارد از روی ریچارد سوم برگرفته شده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جدا فصل محشریه، بهترین فصلیه که از کتاب شش تا حالا منتشر شده، فصل آریانه هم خوب بود، ولی زیاد از فصل های باریستان و ویکتاریون خوشم نیومد، هر چند که ناقص هم هستند.

 

تو این فصل پیش زمینه ی بالانس شدن قدرت در وستروس شکل می گیره، قدرت بانک آهنین هم به نمایش در می آد، و نشون می ده که کار ها سری چه عواقب وخیمی برای لنیستر ها خواهد داشت.

جالبه مقدمه چینی این جنگ طوریه که همه ی خواننده ها پیروزی استنیس رو می خوان. یه طوری جبهه ی خیر و شر شده.

 

چیزی که من رو می ترسونه برنامه هاییه که استنیس می چینه، هر وقت مارتین برنامه های آینده ی یک شاه یا فرمانده رو نشون می ده، بعدش می زنه اون رو می کشه. نمی دونم از این کار چه لذت می بره؟ سر راب و جان هم دقیقا همین بلا رو آورد. می ذاره فکر کنیم که قراره یک حماسه ی بزرگ رخ بده، بعدش طرف رو خیلی سخیف می کشه، بعدش هم می گه منطق داستان همینه. چیزی که آروم ترم می کنه، اطمینان کامل استنیسه (که بر خلاف راب و جان خیلی سخت این همه مطمئن می شه)، و اون استایل "حالا خواهی دید چه برنامه ای براشون دارم" استنیسه.

 

راستی استارک جان یه کم توضیح بیشتر در مورد نبرد آگینکورت بدی خیلی ممنون می شم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Agincourt مشهورترین نبرد در جنگهای 100 ساله انگلیس و فرانسه هست . در سال 1415 میلادی هنری پنجم به همراه سپاه خسته ، گرسنه و بیمارش پس از یک محاصره طولانی به سمت بندر کاله در حال عقب نشینی بود که یک سپاه بسیار بزرگ فرانسوی که تقریبا 5 برابر انگلیسی ها بودن در ناحیه Agincourt راهشو میبنده. شکست انگلیسی ها قطعی به نظر میرسید ولی هنری شرایط جنگ رو تغییر داد( Hold the Ground ). اون محل استقرار سپاهشو جوری انتخاب کرد که از دو طرف با درختان محصور باشه ( Tree Tree ) و کمانداران ولزی هم تیرک های چوبی نوک تیز رو در زمین فرو کردن تا از هجوم سواره نظام فرانسه در امان باشن . شوالیه های فرانسوی که از پیروزی مطمئن بودن بی محابا به انگلیسی ها یورش بردن ولی اکثرشون زیر باران تیر کشته شدن ( We need more Bows ) . پیاده نظام فرانسه هم بر اثر تیراندازی ولزی ها تلفات سنگینی داد و اونهایی هم که به انگلیسی ها رسیدن توسط شوالیه های انگلیسی که پیاده میجنگیدن ( Theirs mounted & Ours on foot ) تارومارشدن. این پیروزی اونقدر باور نکردنی بود که هنری از ترس برگشت فرانسوی ها دستور قتل عام اسیران رو صادر کرد و چون شوالیه ها حاضر به انجام این کار نشدن ، کمانداران ولزی که برای Honour ارزشی قائل نبودن این کارو انجام دادن. 2/3 اشراف کل فرانسه در این جنگ کشته شدن و راه فتح پاریس برای هنری پنجم هموار شد ( تسخیر وینترفل )

 

متاسفانه کاراکتر استنیس از ریچارد سوم گرفته شده و مارتین قصد کشتنشو داره ! هنری پنجم هم پس از تسخیر پاریس مدت کوتاهی زنده میمونه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اون فصل از ویکتاریون که مارتین خونده ، بعد از فصل باریستانِ یا قبلشه؟

دوستان اگه وقتش رو داشتید یه خلاصه ای ازش بذارید.(حالا زیادم خلاصه نباشه ها!)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این فصلی که مارتین از آریا تو کتاب 6 ریلیز کرده رو کسی خونده؟

این آدرسشه

http://www.georgerrmartin.com/excerpt-from-the-winds-of-winter/

 

رسما ذوق مرگ شدم آخرش خیلی چسبید!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
negar27 » یکشنبه مرداد 12, 93 11:39 pm[/url]"]این فصلی که مارتین از آریا تو کتاب 6 ریلیز کرده رو کسی خونده؟

این آدرسشه

http://www.georgerrmartin.com/excerpt-from-the-winds-of-winter/

 

رسما ذوق مرگ شدم آخرش خیلی چسبید!!!

 

آری، تو صفحه اصلی تاپیک زدن براش، بحث هایی هم شد.

اونجا رو یه نگاه بنداز.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فصل استنیس خیلی زیبا بود،واقعا کیــف کردم،

فقط چیزی که مدام اذیت ـم میکرد این بود که میدونیم که استنیس این جنگ رو میبازه.

 

+ امیدوارم ادامه خط داستان داووس این جمله استنیس باشه که به بهش گفت:

you will avenge my death Or die in the attempt

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×