رفتن به مطلب
Winterfell

رنلی براتیون . دوستداران و دشمنان

Recommended Posts

خیلی این تاپیک عالیه. کلی خندیدم...

 

آقا تکلیف رو مشخص کنید. نامردی خوب است یا بد؟؟! اصولا نامردی بهتر است یا قدرت؟

 

درباره وارث قانونی سلطنت و به حق بودن یا نبودن، من یه بار دیگه تاکید میکنم که اصولا چیزی به اسم حق پادشاهی وجود نداره! پادشاهی مال اون کسیه که زور بیشتر و لشکر بزرگ تر و ثروت گسترده تری داره! وگرنه نه ایگان فاتح حق پادشاهی بر وستروس رو داره نه رابرت باراتیون! ولی این ها چون زورشون زیاده میگن پادشاهی حق ازلی منه و هرکی هم جرات کنه بگه نه یا با آتش اژدها خاکستر میشه یا گرگور کلگان میره سراغش! حالا ویسریس ابله هر چقدر ادعای برحق بودنش بشه وقتی با آدمکش های رابرت مواجه بشه حرفی برا گفتن نداره! و استنیس هم بگه من برادر بزرگترم و حق منه، ببینیم دست خالی میخواد جلو ارتش های گاردن چیکار کنه! ببینید چقدر تو تاریخ کسانی بودن که برادر بزرگترشون رو پادشاهی بهش میرسیده زندانی یا تبعید کردن یا حتی کشتن، و نه در زمان خودشون و نه فرزندان و نوادگانشون کسی نتونسته بگه تو حقی واسه پادشاهی نداری! تازه میشه بنیادی تر از این هم بحث کرد...

 

اگه فرض کنیم چیزی به اسم حق پادشاهی وجود نداره و رنلی چون زورش می رسیده مجاز بوده روی حق برادرش پا بذاره، خوب استنیس هم چون زورش میرسیده رنلی رو کشته دیگه! و طبق گفته ی خودتون پادشاهی مال اون کسی که زور بیش تر داره... خلاصه این که: نمی شه گفت حقوق قانونی میراث شاهی که میرسه به برادر بزرگ تر محترم نیست، ولی kinslayer بودن بده... یا زنگی زنگ یا رومی روم. نمی شه یه تیکه از قانون رو که به نفعه رو برداشت و گفت به به... یه تکه ی دیگه رو که به ضرر بود گذاشت کنار که!

 

کاری نداریم که رنلی چقدر قدرت داشت و استنیس چقدر، یا اخلاق کدوم برای شاه شدن بهتر بود... چون ازین فلسفه ها زیاد می شه بافت. همون طور که می شه گفت اگه استنیس، رنلی رو اونطوری نمی کشت، رنلی قدرت داشت و شاه خوبی بود، می شه گفت چه بسا اگه رنلی حق استنیس رو محترم می دونست و کمکش می کرد واقعا به جایی می رسیدند و این همه نیرو تلف نمی شد.

 

کلا تمام چیزی که از این ماجرایی که رنلی درستش کرد دراومد، سود و منفعت زیاد برای لنیستر ها بود و این جاست که من می گم اگه رنلی اینو نمی دید، در آینده شاه خوبی هم نمی شد. قبول دارم رنلی نقشه های خوب و قشنگ و رنگی ای برای وقتی که شاه شد داشت ولی مطمئنم از پسشون برنمی اومد.

 

در تعریف رنلی همین از نظر بانوی خارها بس که:

رنلی می دونست چطوری لباس بپوشه، چطور لبخند بزنه، و چطور حمام کنه؛ و به طریقی فکر می کرد که اینا برای شاه بودن مناسبش می کنه!

 

کاملا باهاش موافقم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@ رنلی: مگه مارتین تاحالا حرفی رو مستقیم زده که شما میگید کجای کتاب ؟ با اینکه سپاه به اون عظمت داره ، هیچ کس رنلی رو جدی نمیگیره . دلیلش چیه ؟

 

خود ِ مارتین هم جدی نگرفتش حتی. رنلی خیلی بهش بها داده میشه توی سریال. توی کتاب از این خبر ها نبود که ... هیچکس فکر نمیکرد رنلی به جایی میرسه چون اون "حس" در کتاب منتقل شده بود و به نظرم هم به قصد بود.

تنها جایی که رنلی میتونست موثر باشه ، جایی بود که به ادارد پیشنهاد داد که یه تکونی به خودش بده تا King's Landing رو به دست بگیرن که با بی عرضگی ِ Eddard مواجه شد.

 

به نظرم کسی که به حق قانونی "بــــــــرادر" خودش احترام نذاره به مردمش هم احترام نمیذاشت در آینده. همونطور که قبل تر هم گفتم خانواده و شرف در وستروس از نون شب واجب تره ولی رنلی اصلا" دایورت کرده بود این قضیه. اون Rainbow Gaurdـش در چند جای کتاب به سخره گرفته میشه که این لوس بازیا چیه و ...

 

بالا برید پایین بیاید ، Renly Baratheon شخصیتی نبود که حدیش بگیره. کتاب ها رو هم قبول ندارید سری به فروم های خارجی بزنید. دیگه وقتی اونجا کسی جدیش نگرفته نمیتونید بگید آدم ِ مهمی بوده.

عوضش Stannis با اینکه برادرش رو کشته ولی کاربرها عاشقشن. چون که کارایی رو کرده که یه وارث تخت پادشاهی باید انجام بده. کارایی کرده که مملکت بهش احتیاج داشته. ( کاری ندارم که توی فیلم دارن نابود میکنن Stannis رو. انگار یه آدم ح....ریه! در صورتی که توی کتاب اصن Melisandre رو آدم حساب نمیکرد! )

 

توی بازی تاج و تخت ، اگه میخوای برادرتم بکشی ، نباید لشکر کشی کنی و بگی چیزی که حق داداشمه ، واسه منه! اینجوری سربازات هم بهت تا وقتی که لازمه پایبند خواهند بود چون میدونن شاهشون هم تا وقتی که لازمشون داره باهاشونه.

 

حالا هی الکی قربون صدقه برید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ای بابا ، تو این مدت کم چقدر از بحث عقب افتادم !

دوستان یه نکته ای رو جا انداختن که در مشروعیت بخشیدن به کار رنلی خیلی مهمه ، استنیس حتی اگه حقی هم برای پادشاهی داشت ، توان اون رو نداشت که با قوای کوچیک خودش بتونه از پس لنیستر ها بربیاد ، چیزی که این وسط خیلی تعیین کننده بود و هست قوای های گاردن بود که میتونست نتیجه جنگ رو عوض کنه .

های گاردنی ها برای چی به رنلی پیوستن و بعد اون چرا به لنیستر ها ملحق شدن ؟ جواب خیلی ساده است ، تایرل ها میخوان به خط پادشاهی وصل بشن و همونطور که اون پیرزن تایرل گفت : پسرش میخواد نوه اش شاه باشه ، حالا بابای نوه اش کی باشه مهم نیست ، رنلی یا جافری ، مسئله پادشاهی وارثان تایرل هاست .

با این اوصاف اگه رنلی به استنیس می پیوست قوای های گاردن رو از دست میداد ، چون چیزی نداشت که به تایرل ها در عوض اهدا کنه ؟ نمیتونست که قول ازدواج مارجری و استنیس رو بده ، میتونست ؟

از این رو میگم که رنلی کار درست رو کرد و یکصد هزار سرباز بر علیه لنیستر ها به دست آورد ، هرچند برادر نادونش تمام اونها رو از دست داد .

 

استنیس اگه خردمند و عاقل بود ، صبر میکرد تا رنلی پایتخت رو در اختیار بگیره و لنیستر ها رو شکست بده ، بعد با نیروی تاریکش رنلی رو بکشه ، استنیس با کاری که با رنلی کرد هم نگذاشت رنلی لنیستر ها رو شکست به ، نه خودش تونست کاری بکنه ، تنها نتیجه این عمل ناجوانمردانه استنیس قدرت مند شدن لنیستر ها با اتحاد با تایرل ها بود .

آدرها جون خودش و زن فاسدش رو بگیرن .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این وستروسیا که بلدن برای ازدواج بچه ها نقشه بکشن.خب شیرینو به ازدواج ویلاس یا لوراس درمی آوردن.این که مشکلی نیست.حتی میتونستن یه بلایی سر لیدی سلیس بیارن یا بفرستن پیش خواهران صامت (از این ایده خیلی خوشم اومد الانم دیر نشده استنیس میتونه بازم اینکارو بکنه) بعد مارجری با استنیس ازدواج کنه.

حالا به فرض شما راست میگی.استنیس صبر میکرد تا رنلی تخت آهنینو بدست بیاره و بعد میکشتش.تایرلا دیگه از خدا خواسته مارجریو the queen میکردن و از اونورم شورشا دوباره شروع میشد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ازدواج با شیرین که علاوه بر ظلم به لوراس یا برادر بینواش ، نا بخردانه هم می شد ، این وسط اگه یکدفه استنیس صاحب فرزند پسر میشد که همه نقشه های تایرل ها میرفت رو هوا ! انقدر هم ابله نیست این بیچاره ها .

قضیه خواهران صامت هم زیاد جالب نیست ، تنها کسی که یادمه همسرش رو بخشید به این فرقه ، برای این بود که به گارد پادشاهی بپیونده که از الزامات این شغل بود ، اما نمیدونم استنیس میتونست چنین کاری بکنه یانه .

 

حتی اگه پاراگراف آخر شما درست از آب در می اومد و با مرگ شاه رنلی شورش ها از نو به پا میخواست ، یه سودی نسبت به وضعیت الان نبرد پنچ پادشاه داشت ، و اون هم این بود که استنیس دیگه لنیستر های نابغه رو در مقابل خودش نمیدید ، شکست دادن تایرل ها به تنهایی خیلی راحت تر از پیروز شدن به اونها در کنار لنیستر هاست ( البته پیروزی در مقابل اتحاد این دو به نظر غیر ممکن میاد ) .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من یک نکته رو هم از دیروز فراموش کردم بگم اونم اینه که اول کار که رنلی به ادارد پیشنهاد نیروی کمکی و همدستی رو داد بیشتر از همه منظورش تو تنگنا گذاشتن لنیسترا و جدا کردن جافری از اونا بود و شاید اگه ادارد همون اول با پیشنهاد درست رنلی موافقت می کرد کار به اینجاها نمی کشید. حتی فرارش همراه با لوراس هم بیشتر به نظر میاد به خاطر این بود که هم خودش از دست سرسی فرار کنه و هم لوراس مثل گروگان اونجا نمونه ( موضوعی که بعدا" فکر می کنم تیریون به سرسی یاداوری کرد) و بعد هم که ادعای پادشاهی کرد خبری از استنیس نبود و در واقع علیه لنیسترا اعلام جنگ کرد. بعد از همه این داستانا استنیس ادعای پادشاهی کرد که خب با اون سپاهی که رنلی دراختیار داشت و ضعفی که در استنیس سراغ داشت دیگه بعید بود که کوتاه بیاد.

البته اصلا" منظورم توجیه نافرمانی رنلی در برابر حق برادرش نیست ولی اینکه این سلسله موضوع چطور اتفاق افتاده هم موضوع مهمیه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
خیلی این تاپیک عالیه. کلی خندیدم...

 

آقا تکلیف رو مشخص کنید. نامردی خوب است یا بد؟؟! اصولا نامردی بهتر است یا قدرت؟

 

اگه فرض کنیم چیزی به اسم حق پادشاهی وجود نداره و رنلی چون زورش می رسیده مجاز بوده روی حق برادرش پا بذاره، خوب استنیس هم چون زورش میرسیده رنلی رو کشته دیگه! و طبق گفته ی خودتون پادشاهی مال اون کسی که زور بیش تر داره... خلاصه این که: نمی شه گفت حقوق قانونی میراث شاهی که میرسه به برادر بزرگ تر محترم نیست، ولی kinslayer بودن بده... یا زنگی زنگ یا رومی روم. نمی شه یه تیکه از قانون رو که به نفعه رو برداشت و گفت به به... یه تکه ی دیگه رو که به ضرر بود گذاشت کنار که!

درسته حرف شما رو قبول دارم که کار هر دو بد بوده، هم حق خوری رنلی هم برادرکشی استنیس. با این بحث هم دیگه کار ندارم که کار کدومشون بدتر بوده. مشکل من با استنیس فقط صرف کشتن رنلی نیست، اگه بینشون جنگ میشد در هر حال یکیشون اون یکی دیگه رو میکشت؛ مشکل اصلی نحوه کشتنشه. کلا کشتن هر کسی به اون وسیله اصلا جالب نیست، چه طرف برادرش بوده چه نه. (که البته حداقل دوبار بوده، یکی رنلی و یکی قلعه بان استورمزاند) به نظر من رو آوردن به جادوی سیاه واقعا نشون دهنده ترس و ضعف استنیسه.

 

علاوه بر اون ها احتمالا تو اتفاقات کتاب سوم هم ملیساندر به نحوی نقش داشته، هر چند غیر مستقیم؛ که بازم تاییدی بر شخصیت مزخرف استنیسه.

 

به هر حال هرچقدر هم شما در توجیه این برادر کشی استنیس دلیل بیارید باز هم به نظر من این نحوه حذف دشمنان اصلا درست نیست، یعنی استفاده از جادو واسه قتل یه نفر به نظرم از سوزوندن مردم با اژدها هم بدتره. و به نظر من کسی که این طوری بخواد مخالفاشو از سر راهش برداره هیچ وقت نمیتونه شاه خوب و درست حسابی ای بشه.

 

به مانوئل: آره ادارد واقعا احمق بود (این قسمت میره تو تاپیک اتفاق هایی که اگر نمی افتاد!) ولی اگه ادارد از اول اون طوری با حماقتش طرف استنیس رو نمیگرفت و به حرف رنلی گوش میداد الان هم خودش و زن و بچش زنده و سالم و سرحال بودند هم سرسی و لنیسترها همچین قدرتی نداشتن، ولی اصرار کرد استنیس بر حقه که بعدا هم دیدیم استنیس چقدر از این کار ادارد قدردانی کرد و درمورد پسرش چطوری رفتار کرد!

 

ضمن این که بازم میگم تو وستروس علاوه بر خیانت خانواده و شرف چیزهای دیگه ای هم هستند که خیلی به شدت پلید محسوب میشن، من جمله kinslaying و خیانت به guest right. ولی شما فقط همون مورد رو میبینید و برادرکشی رو توجیه میکنید و چشمتون رو روش میبندید، به قول لیدی لیانا یا رومی روم یا زنگی زنگ!

 

در پایان بازم میگم که جدای همه این بحث ها این قسمت داستان رو مارتین واقعا ضعیف کار کرده، هم غیر منطقیه هم بیخود، اگه میخواست تایرل ها رو با لنیسترها متحد کنه یه راه دیگه ای می اندیشید، کلا این قضیه کشتن رنلی خیلی مسخره است!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پذیرفتن حق شاهی رنلی و سپس کشتنش از استنیس بر نمی اومد . لیتل فینگر استاد همچین کاریه ولی به گفته ی ملیساندره خدای واقعی استنیس شرفشه . ممکنه با سایه و زالو دشمناش رو از بین ببره ولی یکی رو که به عنوان دوستش پذیرفت بهش خیانت نمی کنه .

 

رنلی وقتی لشکرش رو در مقابل استنیس قرار داد خودش رو از برادری با استنیس جدا کرد .من که کشته شدن رنلی رو برادر کشی نمی دونم . بر خلاف دنریس که کارش مصداق برادر کشی بود .

خیانت به حق میزبانی و میهمانی هم که کثیف ترین کار ممکنه . بعدش هم دیدی که اون خیانت کارها هم از طرف متحدین و هم دشمنانشون چقدر تحقیر شدند .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

درسته حرف شما رو قبول دارم که کار هر دو بد بوده، هم حق خوری رنلی هم برادرکشی استنیس. با این بحث هم دیگه کار ندارم که کار کدومشون بدتر بوده. مشکل من با استنیس فقط صرف کشتن رنلی نیست، اگه بینشون جنگ میشد در هر حال یکیشون اون یکی دیگه رو میکشت؛ مشکل اصلی نحوه کشتنشه. کلا کشتن هر کسی به اون وسیله اصلا جالب نیست، چه طرف برادرش بوده چه نه. (که البته حداقل دوبار بوده، یکی رنلی و یکی قلعه بان استورمزاند) به نظر من رو آوردن به جادوی سیاه واقعا نشون دهنده ترس و ضعف استنیسه.

 

علاوه بر اون ها احتمالا تو اتفاقات کتاب سوم هم ملیساندر به نحوی نقش داشته، هر چند غیر مستقیم؛ که بازم تاییدی بر شخصیت مزخرف استنیسه.

 

به هر حال هرچقدر هم شما در توجیه این برادر کشی استنیس دلیل بیارید باز هم به نظر من این نحوه حذف دشمنان اصلا درست نیست، یعنی استفاده از جادو واسه قتل یه نفر به نظرم از سوزوندن مردم با اژدها هم بدتره. و به نظر من کسی که این طوری بخواد مخالفاشو از سر راهش برداره هیچ وقت نمیتونه شاه خوب و درست حسابی ای بشه.

 

صد در صد حرف شما درسته. قبلا درباره ی اشتباهات استنیس و شخصیتش حسابی بحث کردیم. اگه اشتباه نکنم توی یکی از تاپیک های کتاب دوم بود. (؟) درباره ی این که استنیس داره خودشو گول می زنه و یا واقعا می دونه ملیساندر چه کاری کرده. و این که چه حماقتی به خرج داد با کشتن برادرش. درباره اعتماد به ملیساندر و روشی که ملیساندر برای پیروزی پیش پای استنیس گذاشته و ...

ولی بحث ما الان رنلیه نه استنیس. و بحث رنلی میرسه به حماقت های خود رنلی!

 

دوستان یه نکته ای رو جا انداختن که در مشروعیت بخشیدن به کار رنلی خیلی مهمه ، استنیس حتی اگه حقی هم برای پادشاهی داشت ، توان اون رو نداشت که با قوای کوچیک خودش بتونه از پس لنیستر ها بربیاد ، چیزی که این وسط خیلی تعیین کننده بود و هست قوای های گاردن بود که میتونست نتیجه جنگ رو عوض کنه .

های گاردنی ها برای چی به رنلی پیوستن و بعد اون چرا به لنیستر ها ملحق شدن ؟ جواب خیلی ساده است ، تایرل ها میخوان به خط پادشاهی وصل بشن و همونطور که اون پیرزن تایرل گفت : پسرش میخواد نوه اش شاه باشه ، حالا بابای نوه اش کی باشه مهم نیست ، رنلی یا جافری ، مسئله پادشاهی وارثان تایرل هاست .

با این اوصاف اگه رنلی به استنیس می پیوست قوای های گاردن رو از دست میداد ، چون چیزی نداشت که به تایرل ها در عوض اهدا کنه ؟ نمیتونست که قول ازدواج مارجری و استنیس رو بده ، میتونست ؟

از این رو میگم که رنلی کار درست رو کرد و یکصد هزار سرباز بر علیه لنیستر ها به دست آورد ، هرچند برادر نادونش تمام اونها رو از دست داد .

 

البته مشروعیت بخشیدنی نیست! ولی دقیقا همین طوره که قوای های گاردن تعین کننده بود. و چه بهتر می شد اگر این قوا با قوای استنیس متحد می شد.

چرا میگین استنیس چیزی نداشت؟!!! درسته لوراس زیباست و شیرین نازیبا. ولی وقتی حرف قدرت وسطه چه جای این حرف هاست؟!

اول این که لوراس به لطف رنلی می تونست بعد ازدواج با شیرین سرگرمی های دیگه ای داشته باشه! دوم این که وظیفه شناسی لوراس نسبت به اهداف خانوادش با پیوستنش به گارد شاهی بعد مرگ رنلی بهمون ثابت شده. به راحتی این کار رو می کرد به نظر من. این جوری برای تایرل ها خیلی خیلی خیلی بهتر بود چون قدرتو از طریق یه پسر منتقل می کردن نه یه دختر.

به این هم توجه کنید که همه از رابطه ی سرد استنیس و سلیس خبر دارن و می دونن فرزند دیگه ای در راه نیست. اگر بر فرض واقعا محال هم رابطشون ناگهان گرم می شد (!) یه نوزاد در راه برای ملکه ی خار ها

که شاه زنده رو از سر راه بر میداره،

رقیبی نبود. (توصیه شدید میکنم اگر کتاب چهارم رو نخوندید این اسپویل رو نخونید، چیز زیادی از دست نمی دید.)

در ضمن این کار برای تایرل ها می تونست تضمین شده هم باشه. چون هنوز مارجری رو برای ازدواج با رنلی داشتن. و در صورت شکست نقشه ی اول قدرت به رنلی منتقل می شد.

 

استنیس اگه خردمند و عاقل بود ، صبر میکرد تا رنلی پایتخت رو در اختیار بگیره و لنیستر ها رو شکست بده ، بعد با نیروی تاریکش رنلی رو بکشه ، استنیس با کاری که با رنلی کرد هم نگذاشت رنلی لنیستر ها رو شکست به ، نه خودش تونست کاری بکنه ، تنها نتیجه این عمل ناجوانمردانه استنیس قدرت مند شدن لنیستر ها با اتحاد با تایرل ها بود .

آدرها جون خودش و زن فاسدش رو بگیرن .

 

این یعنی استنیس باید جلوی برادر کوچک ترش رنلی زانو میزد! واقعا؟! اونم استنیس؟

استنیس که هیچی... هیچ مردی که یه نخود عقل هم داشته باشه حاضر نیست نقد رو ول کنه نسیه رو بچسبه!

 

به غیر از حرف کینگ رابرت درباره خدای شرف بودن استنیس، اینم حرف خوبیه:

استنیس صبر میکرد تا رنلی تخت آهنینو بدست بیاره و بعد میکشتش.تایرلا دیگه از خدا خواسته مارجریو the queen میکردن و از اونورم شورشا دوباره شروع میشد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جدی نگرفته شدن رنلی توی کتاب چندین جا بهش اشاره شده .

 

تایوین زمانی که تیریون رو فرستاد پایتخت برای اداره ی مملکت چند تا انتقاد تند از سرسی کرد . از جمله این که اگه سرسی اجازه نمی داد سر ادارد زده بشه می شد با شمالی ها صلح کرد و اون وقت تایوین می تونست با فراغ بال به جنگ استنیس بره . در حالی که رنلی قوای استورمزلند و ریچ رو داره و استنیس تنها دراگون استون رو تایوین از استنیس بیشتر می ترسه .

 

تو فصل تیریون به وضوح گفته می شه که با این که استنیس کوچکترین قوا رو بین دشمنان لنیستر ها داره بیشترین دلهره رو تو دل تیریون می اندازه .

 

خیلی مشخصه که استنیس خیلی تهدید جدی تری از رنلی بوده .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
صد در صد حرف شما درسته. قبلا درباره ی اشتباهات استنیس و شخصیتش حسابی بحث کردیم. اگه اشتباه نکنم توی یکی از تاپیک های کتاب دوم بود. (؟) درباره ی این که استنیس داره خودشو گول می زنه و یا واقعا می دونه ملیساندر چه کاری کرده. و این که چه حماقتی به خرج داد با کشتن برادرش. درباره اعتماد به ملیساندر و روشی که ملیساندر برای پیروزی پیش پای استنیس گذاشته و ...

ولی بحث ما الان رنلیه نه استنیس. و بحث رنلی میرسه به حماقت های خود رنلی!

اون تاپیک رو خوندم، نظرات درباره رنلی اکثرا خیلی جالب بودند! به عنوان مثال:

 

اما استنیس.من موافقم روی کاغذ بر حق ترین پادشاه میتونه باشه.اما فقط روی کاغذ.اعمال و رفتار استنیس هیچ نشانی از پادشاه بودن نداره.پادشاهی که روی عقایدش پا بذاره تا به هدف برسه،پادشاهی که حاضر بشه از جادوی سیاه استفاده کنه،لیاقت پادشاهی نداره.بعلاوه استنیس نشون داد خیلی توی جنگ هم شخصیت باهوشی نداره.با اینکه برادرش از سر راهش کنار رفت بازم نتونست لشگر قدرتمند های گاردن رو از آن خودش کنه.

اما رنلی و راب.از بین این دو من رنلی رو خیلی مستحق تر میدونم.رنلی یک شاه بی نظیر میشد.صلح آرامش و قدرت رو با هم میتونست پدید بیاره.از طرفی چون یک براتیون بود میتونست جایگاه یک براتیون دیگه رو از آن خودش کنه.اما وقتی به ایده ی راب+رنلی فکر میکنم بیشتر به دلم میشینه.راب پادشاه شمال و رنلی این سوی شمال!

...اما مشخصا استنیس خشک مغز هم مناسب این پادشاهی نیست . استنیس فاقد هرگونه انعطافی هستش و هرگز فرهنگ و آداب رسوم مردمش براش اهمیت نداره تا جایی که دین و خدایان مردمش رو میسوزونه ! واقعا فکر میکنید استنیس میتونست همین کار رو با سپت بیلور انجام بده ؟ حتی اگه استنیس شاه میشد و قدرت بارانداز رو به دست میگرفت ، نمیتونست اون رو نگه داره ، اعتقاد مردم به هفت چندان قدرت منده که ما تو تاریخ میبینم تنها سر مسئله زنا با محرام تارگرین ها قیام های عظیمی صورت میگیره . در صورتی که تارگین ها بسیار قدرتمند تر از استنیس بودن . بی شک استنیس حتی در صورت پیروزی در نبرد هم نمیتونست حکم ران باقی بمونه .

میمونه رنلی و راب ! به نظرم این دو میتونستن به راحتی با هم کنار بیان ( همونطور که ما تو ملاقات کتلین با رنلی متوجه این قضیه میشیم )، راب پادشاه شمال میشد و رنلی پادشاه جنوب و این دو به بهترین نحو میتونستن حکومت کنن .

اگه استنیس با اون شیوه کثیف و ناجوانمردانه ، حماقت به خرج نمیداد و برادر کشی نمیکرد ، لنیستر ها بین پتک و سندان شمال و جنوب خرد میشدند .

اما استنیس این کار ها رو به خاطر چه کسی انجام میداد؟ملیساندر!

اما فکر یه حکومت رنلی و راب منو هم قلقلک میده . کاش استنیس این حماقت رو مرتکب نمیشد

...

 

استینس احمقه.. اینکه سپاه های گوردون رو به این راحتی از دست داد و جنگی که می تونست پیروز بشه رو به بدترین شکل ممکنه باخت خودش نشون میده که مهره ی مناسبی برای پادشاهی نیست.

 

...

 

با این حال بین اینا شاید رنلی گزینه مناسب تری می بود. همین که قبل از مرگ رابرت به ادارد اون پیشنهاد رو داد نشون میده که خرد زیاده داره و بعد با داشتن حمایت رز ها فرار کردن هم زیرکی خودشو داره. ولی خب حماقتی که موقع جنگ نشون داد و به جای حمله مستقیم به لنیستر ها وقتش رو با خوش گذرونی گذروند واقعا احمقانه بود و این خودش اعتبارشو خیلی زیر سوال میبره.

این وسط پست خودتون هم جالبه:

راب و رنلی بین این گزینه ها مطمئنا از همه مناسب ترن گرچه این دوتام حماقت ها مخصوص خودشون رو دارن.

 

...

 

اما رنلی که به نظر من تنها گزینه ی مناسب بود هم کشته شد. دیگه گزینه ی مناسبی موجود نیست...!

و البته کینگ رابرت عزیز که یکی به میخ و یکی به نعل زده:

...

 

رنلی: رنلی آدم بی خاصیتیه . یعنی برخلاف ظاهر نگهبان هاش که گارد رنگین کمانند هیچ رنگی نداره . اگه تنها لازمه پادشاه شدن بد نبودنه رنلی می تونست شاه بشه . ولی هیچ خصلت برجسته ای در رنلی نمی بینم که اون رو مناسب شاه بودن کنه .

 

...

 

استنیس : طبق همه ی قوانین وستروس استنیس وارث قانونیه تخته . اما استنیس برای گرفتن حقش به همه چیز پشت کرد . به خدایانش به برادرانش به اصولش . استنیس راهش رو اشتباه انتخاب کرد . الان هم اگه پادشاه بشه یه پادشاهه بی معنیه . یک بازیچه که تحت اراده ی قدرت هایی بالاتر از خودش قرار داره .

 

فقط واسم جالب بود که تو اون تاپیک اجماع نظر بچه ها این بود که رنلی گزینه بهتری نسبت به استنیسه... (به استثنا نظر یکی دو نفر مثل کینگ رابرت و کینگ استنیس)

ضمنا این که گفتید "بحث ما الان رنلیه نه استنیس" به نظر من اصولا نمیشه درباره رنلی بحث کرد ولی موضوع رو به استنیس ربط نداد!

 

و در نهایت این که مانوئل گفت همه عاشق استنیس هستند، با توجه به اون تاپیک "چه کسی پادشاه بهتری است؟" به نظر میرسه حداقل تو این فروم این موضوع سندیت نداره و اتفاقا برعکس، همه اتفاق نظر دارن استنیس اصلا آدم جالبی نیست!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظرم توجه نکردن تیریون و تایووین به ارتش رنلی یکم غیر واقع بینانه است ، بلاخره ارتش رنلی ده برابر ارتش استنیس بود و با کوچکترین اشاره رنلی کینگز لندینگ سقوط میکرد ، مطمعنا همتون موافق این هستید که حتی یورش ارتش ناچیز تایووین به تنهایی به پشت سپاه رنلی نمیتونست جلوی سقوط پایتخت رو بگیره .

 

به رنلی باراتیون :

این پست آخرت عالی بود ، خیلی لذت بردم که این مدارک رو رو کردی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در پایان بازم میگم که جدای همه این بحث ها این قسمت داستان رو مارتین واقعا ضعیف کار کرده، هم غیر منطقیه هم بیخود، اگه میخواست تایرل ها رو با لنیسترها متحد کنه یه راه دیگه ای می اندیشید، کلا این قضیه کشتن رنلی خیلی مسخره است!

 

چندانم مسخره نیست. من خودم شخصا تا قبل این اتفاق فکر میکردم ملیساندره یه شیاده ولی بعدش دیدم مثه اینکه یه چیزایی تو چنته اش داره و باید جدی گرفته بشه.بعدشم برادر من خب فانتزیه دیگه.چه انتظاری داری

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

رنلی جان خوب هرچی به ضرر استنیس بود جمع کردیا

 

واقعیت اینه که هرچی توی داستان جلو میریم شخصیت ها کامل تر میشن و بیشتر باهاشون آشنا میشیم. یکی ممکنه برامون قابل قبول تر بشه، یکی منفور تر، یکی شریف تر ....

 

اون موقع ملیساندر تازه استاد کرسن رو جلوی چشمای استنیس کشته بود بدون اینکه استنیس اصلا متوجه بشه، استنیس خیلی از هم پیمان هاش رو به خاطر سوزوندن هفت از دست داد، سلیس متقاعدش کرد برای گرفتن چیزی که حقشه لازم نیست با راب یا هر کسی هم پیمان بشه، به جای لشکر کشی به کینگز لندینگ رفت استورمز اند تا لشکر رنلی رو بگیره، گرچه پیشنهاد جانشینی به رنلی داد ولی فایده نداشت، بعدشم اون برادر کشی که آخرش نفهمیدیم خود استنیس واقعا فهمید ملیساندر چطور اون کارو کرد یا نه...

 

در مقابل رنلی با اون همه نقشه های خوب و رنگی، یه اتحاد خوب با های گاردن که نشونه ی لیاقتش بود، و زرق برق یه شاه واقعی. ولی، رنلی حق نداشت و استنیس با تمام این کارای اعصاب خورد کن حق داشت، که آدم رو وسوسه می کرد این موضوع آخرو نادیده بگیره ...

 

این تا آخر کتاب دو. انتظار داری آدم چه نظری داشته باشه؟

 

بعد از اینو زیاد توضیح نمی دم، استنیس اخیر، نه خیلی عالی، ولی یه کم بهتر از این استنیسیه که قبلا بود... مانوئل راست میگه. نسبت به قبل تعداد بیشتری عاشق استنیس اند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

لیانا گل گفتی

تا آخر کتاب دو و اول کتاب 3 ما استنیسی رو داریم می بینیم که مهمترین نکته ی اتکاش زن جادوگر نیمه دیوانه ایه که فقط بلده سایه ی قاتل به دنیا بیاره و پیروان هفت رو بسوزونه .

بدون هیچ پیش زمینه ای ما پرت می شیم وسط دراگون استون و فقط اونجا سیاهی رو می بینیم . تو اولین فصلی که ما استنیس رو می بینیم کرسن به دست ملیساندره می میره و خیلی ها استنیس رو مقصر می دونند . استنیس همه حتی استارک های محبوب خواننده ها رو دشمن خودش می بینه . قبل از اون هم که توی کینگزلندینگ تا می شده از زبون شخصیت های مختلف ذهنمون نسبت به استنیس مسموم شده .

برای همین حتی خیلی از خواننده ها از شکست استنیس خوشحال می شن .

 

ولی جلوتر که می ری خیلی ذهن ها روشن تر میشه . متوجه می شی که نه ملیساندره شیاد یا دیوانه است و نه استنیس یه موجود اهریمنی . اتفاقا خیلی از دیالوگ های جذاب کتاب بین استنیس و داووس رخ می ده که آدم رو با شخصیت استنیس آشنا تر می کنه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من کتاب پنجم رو نخوندم و نمیدونم که آیا اونجا ملیساندر و استنیس پیامبر و فرشته باشن، درسته تو کتاب 3 کمی بهتر میشه، اما همچنان چندان خوشایند نیست!

به هر حال باز هم میخواد ادریک استورم رو قربانی کنه (که اگه داووس دخالت نمیکرد این کارو انجام داده بود!)

 

ملیساندر هم به خاطر اصرار شدیدی که روی Azor Ahai بودن استنیس داره مشکوکه، با اون برنامه مسخره ای که تو درگون استون راه انداخت واسه تولد دوباره تو آتش و نمک. ایشون که اینقدر قدرتمند و باهوش هستن باید بهتر بدونن که استنیس هیچ جوری با اون پیشگویی نمیخونه! ولی اینقدری تاکید میکنه که همه رو مطمئن کنه که راست میگه، ولی من خیلی بهش مشکوکم، یا داره دروغ میگه یا داره اشتباه میکنه. (البته اینارو بازم دارم بدون خوندن کتاب پنجم میگم!)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پیغمبر و فرشته که توی کتاب وجود نداره .

 

ملیساندره رو مطمئن باش دروغ نمی گه . ممکنه که در حال اشتباه باشه ولی به چیزی که می گه باور داره . نشانه هایی هست که می گه ملیساندره در حال اشتباهه و برداشتش از چیزی که آتش بهش می گه درست نیست .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Winterfell عزیز چه تاپیک جالبی زدی.کلی ازین حرفا تو گلومون گیر کرده:))

فقط یه چیزی الان شما این همه حرف زدید.من از همون اولشو میخونم و جواب میدم..پور برندون معمار!

 

نظر خودم در مورد رنلی:بحث ها در مورد رنلی رو در دو بخش خلاصه میکنم(خدای من خلاصش شده اینقدر.مفصل مینوشتم چی میشد؟ )

بخش اول:نظر شخصی خودم در مورد رنلی:من رنلی رو توی داداشای براتیون از همه بیشتر دوست داشتم و از همه هم مناسب تر برای پادشاهی میدونستمش.اما روزگاره دیگه..نشد که بشه!راستشم بگم خیلی از مردنش ناراحت نشدم:دی

بخش دوم:بحث اینکه اصلا کی لایق پادشاهی بود.اگر از دید کلی نگاه کنم یعنی رابرت،استنیس و رنلی رو روی صندلی بنشونیم و بخوام یکیشون رو انتخاب کنم با توجه به اتفاقاتی که افتاده رنلی رو انتخاب میکردم.با توجه به شرایطی که داشت واقعا از همه مناسب تر هم بود.هم محبوب بود هم عاقل بود و هم جوون!هم حمایت بزرگترین و قوی ترین خاندان وستروس رو در چنته داشت و هم سالها در شورای پادشاهی بود و این باعث میشد که کاملا در امور مملکتی تبحر داشته باشه و با چم و خم روزگار و سیاست آشنا باشه.

اما اگر قرار بود پادشاهی به ارث برسه{!} باید قبول کنیم که استنیس محق تر بود.بالاخره با توجه به پیشینه ای که در امر به تاج رسیدن رابرت داشت و اینکه برادر بزرگتر بود،خب حقش بود که اون پادشاه بشه.اما مگه قراره پادشاهی به ارث برسه؟!پادشاهی لیاقت میخواد که رابرت نشون داد لیاقتش رو نداشت و استنیس هم ثابت کرد که از پادشاهی فقط بلده زور بگه و خودشو و گذشتشو فراموش کنه و حتی دینشو عوض کنه...تازه از اون بدتر هم اینکه بعد از کشتن رنلی اون سپاه عظیمش رو به فنا داد و به اون شکل فجیع مغلوب میدون شد!پادشاهی محبوبیت میخواد.پادشاهی تجربه کار تو سیاست میخواد.پادشاهی پشتیبان میخواد.البته رنلی هم حماقت بزرگی کرد که زمان با ارزشی رو صرف مسابقه و اینا کرد.میتونست از گوهر زمان بهترین استفاده رو ببره.

قبول دارم اگر استنیس کمی در نظر رابرت محبوب تر بود و پیشش توی شورا میموند میتونست اتفاقات دیگه ای رقم بخوره.رابرت با فرستادن استنیس به درگون استون یه جورایی مهر تبعید رو بر پیشانی استنیس زد.قبول دارم دنیا با استنیس خوب برخورد نکرد اما استنیس هم نشون داد حقش بوده!به 2 دلیل آوردن ملیساندر و دومی هدر دادن ارتش صدهزارنفری های گاردن بعد کشتن رنلی!

فکر نمیکنم توی سیاست و پادشاهی فرپلی(اینکه به نفع برادرت بکشی کنار)خیلی جایی داشته باشه.اگه قرار به اخلاق مداری بود گاد آو اخلاق ادارد استارک مرحوم بود.اگر قرار بر به ارث رسیدن پادشاهی بود دنیا هیچ وقت تغییری نمیکرد!اگان فاتح با اون همه عظمت یه غاصب بود.اما غاصبی لایق!غاصب لایق بهتر از پادشاه نالایقه!

یه جایی لیانا گفت که تا آخر کتاب دو چیز زیادی از استنیس نمیبینیم.من میگم قبول.اما اگه قراره استنیس رو با رنلی مقایسه کنیم عادلانه تر اینه که رفتارای استنیس رو تا جایی با رنلی مقایسه کنیم که رنلی زنده بود.شاید اگه رنلی زنده میموند کارایی میکرد که از تعجب انگشت به دهان میموندیم.استنیس تا آخر کتاب دو نشون داد که لایق پادشاهی نیست.شاید بعدا بتونه لیاقتشو پیدا کنه.شاید بتونه محبوب بشه.شاید ملیساندر بتونه توجیه مناسبی پیدا کنه.اما برادر کشی اونم در قالب یک روح سیاه...نه...باور کنید درست نبود!یه پادشاه چه چیزی با ارزش تر از حمایت مردمش میتونه داشته باشه؟استنیس دین مردمش رو مثل آب خوردن داد و رفت.فک میکنید مردم میتونستن به راحتی با این موضوع کنار بیان؟!!!!

در کل اگه قرار باشه چینش رویایی قدرت در وستروس رو بگم اتحاد ادارد با رنلی رو رویایی ترین حالت ممکن میبین.اما بعد ماجرای مرگ ادارد؛پادشاهی شمال رو به راب میدم و بقیه مملکت رو بدست رنلی!

 

 

اما در مورد اینکه ریگار گفت کشته شدن رنلی یه باگ محسوب میشه:

اصولا توی دنیایی که جادو دخیل باشه چیزی باگ محسوب نمیشه.(یه نگاهی به سریال ومپایر بنداز:دی).اتفاقا همین جادو باعث میشه که این داستان قابل پیش بینی نباشه.آخه کی فکرشو میکرد رنلی بازنده میشه؟من که به اون فصل کتلین-رنلی-استنیس رسیده بودم با خودم فک میکردم این استنیس جلبک{!} چه اعتماد به نفس کاذبی داره.اینهمه قوا رو نمیبینه و دل و دینشو داده دست اون جونور قرمز پوش!

 

 

اما در مورد صحبتی که شوالیه ی عزیزمون در مورد رنلی فرمودن:

بعد شما می گید که رنلی چون با مارمولک های توی شورای کوچک ارتباط داشته چم و خم سیاست دستش اومده . ولی همین قضیه نشون می ده که رنلی فاقد تیز بینی و درایت لازمه . برای این که تقریبا تمام اعضای شورای کوچک ( حتی پایسل حقیر ) می دونستند بچه های سرسی حرامزاده اند ولی رنلی کوچک ترین شکی نکرد . در حالی که استنیس که خیلی کم توی شورا حضور پیدا می کرد و اغلب توی دراگون استون بود هم به این مساله پی برد .

بحث تیز بینی یه چیزه و بحث فهمیدن اون رابطه یه چیز دیگه.همونجور که مطلعی ادارد استارک بعد اینکه نامه ی لایسا رو خوند اونهمه طول کشید تا موضوع رو متوجه شه.حالا حساب کن نشستی تو شورا و اطرافت کسایی مثل واریس و لیتل فینگرن نشستن،داری در مورد مسائل مملکت تصمیم میگیری و گندایی که رابرت زده رو جمع میکنی.اصولا نگه داشتن اون مملکت از هر جنگی سخت تره.حالا اصلا به این دقت کن دووم آوردن تو شورا اونم پیش دو تا از مارمولک ترین موجودات هستی کار هر کسی نیست.(رنلی عجب موجودی بوده الان که مینویسم بیشتر ازش خوشم اومد:دی)پس با این تفاسیر فک میکنم صلاحیت سیاسی رنلی ثابت شده ست.

اما استنیس هم از روی ذکاوتش نفهمید.ذکاوت و هوش و زرنگی رو باید به حساب جان ارن بذاریم.استنیس مثل ادارد متوجه موضوع شده بود.خیلی هنر خاصی لازم نداشت!

 

 

در مورد صحبت مانوئل که گفت وفاداری یاران رنلی واقعی نبود:

ببین عزیز شما وقتی نشستی توی یه کشتی که به جایی بری نمیتونی وسطش بگی آقا نگه دار من پیاده میشم.باید تا تهش بری.وقتی قوای های گاردن زره به تن کردند و دست بیعت{!} با رنلی دادن یعنی اومدن توی ماجرای دعوا سر پادشاهی.بعد اینکه رنلی مرد دو تا راه داشتن(حساب کن کشتی سوراخ شده)یا برگردن به های گاردن یا به نیروهای دیگه ملحق بشن.اتفاقا ملحق شدن به لنیستر ها نشونه ایه بر وفاداری به رنلی.چون اینجوری به دو تا هدف میرسن.اولا که به دربار میرسن و دوما که انتقام رنلی رو میگیرن!

 

 

در باب شاهکار سریال در مورد روابط رنلی و لوراس:

من یه چیزی تو کتم نمیره.یه همچین قضیه ای رو وارد داستان کردن اونم در حضور مارتین یکم عجیب نیست؟آخه چجوری مارتین تونسته با این قضیه کنار بیاد؟!!!!

البته یادمه که این علاقه داشتن زیاد و این حرفا رو توی مجموعه هری پاتر هم داشتیم.دامبلدور و یادتون میاد و اون جادوگری که در نهایت کشتش؟بعد ها در مصاحبه ای از خود رولینگ خوندم که آره این دو تا ازونا بودن...بروکبک و این قضایا

 

کاملا بی ربط به رنلی:

اصلا بدجوری حرصم میگیره وقتی فک میکنم اینا دارن تو وستروس همدیگه رو قتل عام میکنن و دشمن اصلی اونطرف دیوار داره گام به گام بهشون نزدیک تر میشه.

 

در نهایت لازمه میدونم بگم پست های لیانا استارک واقعا عالی بودن.یه منطق جالبی تو نثرت هست که آدمو تحت تاثیر قرار میده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کلا در مورد رنلی می شه دو سوال رو طرح کرد و به دو شیوه راجع بهش بحث کرد .

 

1: رنلی آدم خوبی بود یا بد ؟ مثبت بود یا منفی ؟ دوست داشتنی بود یا نفرت انگیز ؟

 

2: رنلی گزینه ی مناسبی برای پادشاهی بود ؟

 

جواب سوال اول : رنلی آدم بدی نبود . یک آدم شوخ و شنگ و سر خوش که رابطه ی تقریبا خوبی با همه داشت . ادب بالایی داشت و تاثیر مثبتی روی طرف های مقابل و همین طور خواننده می ذاشت .

رابطه اش با لوراس که به عنوان یک آدم به خودش مربوط بود . البته یه سری عیب های دیگه هم داشت که خیلی به چشم نمی اومد .

از چنین دیدی رنلی یک شخصیت نسبتا خوب و دوست داشتنیه .

 

اما جواب سوال دوم

رنلی از لحاظ حقانیت و قانون هیچ حقی برای نشستن بر تخت سلطنت نداشت . فرزندان رابرت و همین طور استنیس در خط وراثت جلوتر از رنلی بودند که با توجه به حرامزاده بودن جافری ، تامن و میرسلا حق سلطنت در اختیار استنیس بود .

استنیس بی اندازه از سرسی و بچه هاش متنفر بود و دل خوشی هم از رابرت نداشت ولی همین استنیس اگه می دونست جافری پسر واقعی رابرته تا پای جونش برای جافری می جنگید .

 

از لحاظ صلاحیت هم رنلی شخصی مناسب برای سلطنت نیست .

رنلی یک لشکر 100 هزار نفری در اختیار داشت که می تونست با یک یورش سریع به کینگز لندینگ کار لنیسترها رو برای همیشه یک سره کنه . می تونست حتی کینگز لندینگ رو رها کنه و به شمال بره و ارتش تایوین رو در ریورران در هم بشکنه . اون وقت حتی برای خودش اعتبار یک سردار رو پیدا می کرد . اما رنلی در ریچ موند و تورنومنت راه انداخت و وقت تلف کرد .

رنلی به جای این که تکلیف جنگ رو با یک یورش سریع تموم کنه راه های رسیدن آذوقه به کینگزلندینگ رو بست و مردم بدبخت رو گرسنگی داد .

فکر کنین همین لشکر 100 هزار نفره رو استنیس داشت . تو کمتر از یک ماه پدر جد تایوین و سرسی رو جلوی چشمشون می آورد .

 

بین تمام فاکتور هایی پادشاهی از جمله لیاقت ، صداقت ، انسانیت ، شرف ، محبوبیت ، سیاست مداری ، ذکاوت و ... تنها فاکتوری رو که رنلی به حد وفور داشت محبوبیت بود و محبوبیت احتمالا کم ارزش ترین فاکتور در دنیای مارتینه .

تقریبا کل داستان داره این رو میگه که چقدر قضاوت عمومی می تونه اشتباه باشه .

ادارد استارک شریف رو وقتی اعدام کردن مردم داشتن سنگ بهش پرت می کردند و بهش خائن می گفتند .

 

بحث تیز بینی یه چیزه و بحث فهمیدن اون رابطه یه چیز دیگه.همونجور که مطلعی ادارد استارک بعد اینکه نامه ی لایسا رو خوند اونهمه طول کشید تا موضوع رو متوجه شه.حالا حساب کن نشستی تو شورا و اطرافت کسایی مثل واریس و لیتل فینگرن نشستن،داری در مورد مسائل مملکت تصمیم میگیری و گندایی که رابرت زده رو جمع میکنی.اصولا نگه داشتن اون مملکت از هر جنگی سخت تره.حالا اصلا به این دقت کن دووم آوردن تو شورا اونم پیش دو تا از مارمولک ترین موجودات هستی کار هر کسی نیست.(رنلی عجب موجودی بوده الان که مینویسم بیشتر ازش خوشم اومد:دی)پس با این تفاسیر فک میکنم صلاحیت سیاسی رنلی ثابت شده ست.

اما استنیس هم از روی ذکاوتش نفهمید.ذکاوت و هوش و زرنگی رو باید به حساب جان ارن بذاریم.استنیس مثل ادارد متوجه موضوع شده بود.خیلی هنر خاصی لازم نداشت!

 

واقعا چطوری رنلی گندای رابرت رو جمع و جور می کرد ؟ رنلی کدوم گند رابرت رو چطوری جمع کرده ما ازش اطلاع نداریم ؟

رنلی تا جایی که من می دونم تنها کاری که توی اون شورا می کرد پوشیدن لباس های مد بود طوری که لیتل فینگر هم بهش طعنه می زد که این از نصف بانوان دربار بیشتر وقت می ذاره برای لباس پوشیدن .

گندهای اصلی رابرت رو هم لیتل فینگر با قرض گرفتن از تایوین لنیستر و آیرن بانک براووس بسط می داد . گند های کوچیک این ور و اون ورش رو هم واریس جمع و جور می کرد .

قرار گرفتن و موندن توی اون شورا کار سختی نیست. میای و می ری و فکر می کنی خیلی باهوشی و نمی دونی چه کلاه هایی سرت می ره. همین تیریون باهوشی که کلی حواسش بود کلاه سرش نره رو لیتل فینگر مثل آب خوردن می تونه ببره سر چشمه و تشنه برش گردونه . هنر اینه که نذاری این دو نفر کلاه سرت بذارن که متاسفانه این هنر رو نه ادارد داشته نه رنلی و نه سرسی و نه حتی تیریون .

 

وگرنه که مری ودر و اون لرد سک*که ( اسمش یادم نیست ) هم توی شورا اومدن و موندن

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برندون، معمار جان؛

 

پاسخ من به بخشی از صحبت هات هست که خطاب به من بود ...

کسایی که با رنلی بودن ، بهش وفادار نبودن. هنوزم همینو میگم. اگه قبول نداری نگاه کن به North Men ها که چطور هنوز که هنوزه Eddard رو دوست دارند ... اونها به هدف نگاه نگاه نمیکردنو نمیکنن. اونا به رهبرشون نگاه میکنن و براشون فرقی نمیکنه که رهبرشون میخواد برسه به تخت پادشاهی یا سلول های سیاه Red Keep. به اون میگن وفاداری ... وگرنه همسو شدن بخاطر یک Cause مشترک میشه "دشمن ِ دشمنم ، دوست ِ منه" و این ته ِ نامردیه به نظرم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به برندون:

thank you my lord! بالاخره یه چیزایی از اجدادم به ارث بردم. ولی درباره تاثیر گذاری فکر نکنما... آخه راستش رو پست شما زیاد تاثیر نذاشته بود

 

به نظرم این بحث خیلی طولانی و گفته ها سلیقه ای شده. من الان هرچیزی که میخوام بگم می بینم قبلا گفته شده.

نمی دونم. شاید واقعیت اینه که خاک سرده! توی داستان که جلو برید رنلی و محبوبیتش خیلی زود فراموش می شه. در واقع خیلی زود مثل بقیه ی مرده ها پشت سر گذاشته می شه. فکر می کنم برای این طرفدارای رنلی تو این تاپیک با کسایی مثل کینگ رابرت و مانوئل عزیز به توافق نمی رسن که این دوستان کتابو تا آخر 5 خوندن. نه این که اشاره ی دقیقی توی ادامه ی ماجرا باشه یا اسپویل مگویی. فکر کنم یه کم ناخودآگاهه. یه کم هم چاشنی آشنایی بیشتر با استنیس داره. حالا هرچقدر هم ماها با هم بحث کنیم هیچ چیز مثل قلم خود مارتین و فاصله گرفتن داستان از مرگ رنلی نمی تونه متقاعد کننده باشه. شاید حتی بتونه سلیقه رو هم عوض کنه!

 

فکر کنم حتی بخشی از این حرف ها رو هم قبلا یه جورایی گفتیم! نه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چقدر بحث شد اینجا در مورد رنلی.

علت گذاشتن این تاپیک برای خود من بیشتر همون چیزی بود استاد برندون همون اول گفته. کلی حرف تو گلوم کرده بود که حالا راحت شدم.

اونقدر در مورد همش حرف زدیم که چیزی مطرح نشده نموند و مهمتر اینکه در مورد این مرحوم یک کمی فراتر از اون موضوع ج.ن.س.ی که درست یا غلط تو سریال مطرح شده بود صحبت شد که قاعدتا" موضوعهای روشنتر و مسندتری بودند.

بعیده که این بحثها تغییری تو نظر کسی داده باشه ولی در هر حال منکه خیلی حال کردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با وینترفل موافقم!

اینجا بحث های خیلی خوبی شد (حالا گذشته از این که بیشترش سلیقه ای بود!) منم خیلی لذت بردم، و چه خوب شد که تونستم درباره شخصیت مورد علاقه ام بحث کنم و ازش دفاع کنم!

 

خب حالا نوبت یه نفر دیگه است! کسی هست که از شخصیتی خوشش بیاد و بخواد درباره اش بحث بشه؟ امیدوارم باز هم از این بحث های تحلیل شخصیت ها داشته باشیم، واقعا جالبند! کی تاپیک بعدی رو میزنه؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دقیقا همینطوره که میگید.بازم این لیانا استارک پست جالبی زد.خیلی قشنگ همه چی رو گفت!

همونطور که گفته شد توی این تاپیک همه مسائل شکافته شد،بررسی شد.تفکرات غلط برطرف شد.اما نظرها کمی بوی شخصی میده که فک نمیکنم بشه تغییری توشون داد.خلاصه اینکه با وجود اینکه خیلی دیر به بحثتون اضافه شدم اما تو یه پست جبران کردم و کلی هم استفاده بردم.

بازم ازین تاپیکا بزنید ما هم استفاده ببریم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چرا اینجوری دارید صحبت میکنید ؟ اصلا هم شخصی برخورد نمیکنیم ، استنیس زده جوون مردم رو با بدترین شکل ممکن کشته و پیروزی صد در صد در مقابل لنیستر ها رو به فنا داده ، اونوقت میگید نظرات شخصی و متفاوته ؟! :دی فکر کردید میتونید استنیس رو از این گناه پاک کنید !

کی بود گفت رنلی با بستن راه تغذیه مردم کینگز لندینگ اشتباه کرد ؟ اتفاقا به نظرم درست ترین کار همین بود ، رنلی با این کار داشت مردم شهر رو تحت فشار میذاشت تا از داخل شهر رو آشوب فرا بگیره ، رنلی شاه و فرمانده خوبی برای قواش بود و به خاطر زمان حاضر نمیشد جون افرادش رو تو خطر بزرگتری قرار بده ، کارایی که رنلی انجام میداد رو میشه یه جور جنگ روانی دونست که مطمعنا تایرل ها هم توشون نقش داشتن ، اونها با پیشروی آهسته و محکمشون قدرت اتحاد های گاردن و استورمز اند رو نشون میدادن .

در جواب این که گفته شد چرا به قوای تایوین حمله نکرد باید بگم که باز کار درستی بود ، چرا وقتی یه ارتش از شمالی ها دارن خودشون رو میکشن تا تایوین رو زمین گیر کنن و تا اون موقع هم موفق بودن ، رنلی ارتشش رو به زحمت بندازه ؟

نه رنلی ، نه یکصد هزار قشونش و نه بانوی خارها ، تصور این رو نمیکردن که یه سایه تخیلی جون شاهشون رو در اوج اقتدار بگیره .

 

جنایت استنیس جا داره تا به اندازه دادگاه جنایتکارهای جنگ جهانی دوم طول بکشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×