رفتن به مطلب
bard

سوالات کلی فصل کتاب بازی تاج و تخت ( کتاب اول )

Recommended Posts

سلام

گفتم یه تاپیکی بزنیم که همه سوالات ریز رو اینجا بپرسیم که هم اسپم نشه و هم جامع باشه

 

سوال خودم : توی PDF دور و بر صفحه های 330 جایی که آریا گربه ها ر. دنبال میکنه و به جایی میرسه که جمجمه اژدهاها رو نگه میدارن دو مرد داشتن با هم حرف میزدن

 

یکیشون هم لحجه جنوبی داره

 

این دو نفر کی بودن ؟

 

مشعل دار که مرد تنومندي با جلیقه ي چرمی بود، پرسید «؟ چه انتظاري از من داري » با وجود به پا داشتن

چکمه هاي سنگین، به نظر م یرسید که بی صدا روي زمین می خرامد. زیر کلاه آهنی، صورت گرد زخم دار و

ته ریش تیره اي دیده م یشد و روي چرم سفت، زره زنجیرباف پوشیده بود و به کمرش دشنه و شمشیر کوتاهی

بسته بود. به شکلی عجیب، به نظر آریا آشنا م یرسید.

اگه ممکنه یه دست بمیره، چرا دومی نمیره؟ تو » : مردي که ریش زرد دو شاخه داشت، با لهجه اش جواب داد

آریا مطمئن بود که او را قبلاً ندیده است. خیلی چاق بود، اما سبک «. سابقه ي اون رقص رو داري، دوست من

راه می رفت؛ به مانند یک رقاص آب، وزنش را روي جلوي پاها می انداخت. انگشتري هایش زیر نور مشعل

می درخشیدند؛ سرخ طلا و سفید نقره، با تاج یاقوت سرخ و آبی یا چشم زرد ببر. هر انگشت یکی داشت؛ برخی

دو تا.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریش دو شاخه داره وکیل ایلیریو و اون نفر دیگه واریسه .

 

چطور ممکنه وایریس باشه ؟ وایریس که دو صفحه قبل داشت به ند استارک اطلاعات میداد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه سوال

یه جایی تو کتاب اول برن برای اولین بار که داره رویا میبینه رویا یه کلاغ سه چشم رو میبینه که بعدا میره دنبالش . ولی تو همون رویا تعداد زیادی اژدها میبینه . تو همون رویا اتفاقات دیگه ای رو هم میبینه که همه در زمان حال بوده و درست بوده حالا اون اژدها هایی که میبینه واقعا وجود دارن ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
یه سوال

یه جایی تو کتاب اول برن برای اولین بار که داره رویا میبینه رویا یه کلاغ سه چشم رو میبینه که بعدا میره دنبالش . ولی تو همون رویا تعداد زیادی اژدها میبینه . تو همون رویا اتفاقات دیگه ای رو هم میبینه که همه در زمان حال بوده و درست بوده حالا اون اژدها هایی که میبینه واقعا وجود دارن ؟

 

بله . همه ی چیز هایی که برن دیده واقعیت دارن .

 

کلا آشایی مرکز سحر و جادو هست .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه نکته ای که در فصل اول و دوم مشخص نشد قاتلی بود که برای برن اجیر کرده بودن

 

این مشخص میشه در فصول بعدی ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مگه لیتل فینگر اینکار را نکرد؟

خب وقتی به دروغ به کتلین گفت، خنجر متعلق به تیریون است، از قاتل واقعی که خودش است میخواست حمایت کنه دیگه، تازه خنجر هم مال خودش بود ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
بله توی کتاب های بعدی مشخص می شه چه کسی این کار رو کرده .

واقعا مشخص میشه؟ خب تو تگ اسپویلر بگو کیه و چرا؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

واقعا مشخص میشه؟ خب تو تگ اسپویلر بگو کیه و چرا؟

 

 

جافری از رابرت تو مستی شنیده بوده که باید به برن رحم کنن و راحتش کنن. برای خوشحالی تصمیم میگیره این وظیفه مهم رو به عهده بگیره

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

واقعا مشخص میشه؟ خب تو تگ اسپویلر بگو کیه و چرا؟

 

 

جافری از رابرت تو مستی شنیده بوده که باید به برن رحم کنن و راحتش کنن. برای خوشحالی تصمیم میگیره این وظیفه مهم رو به عهده بگیره

واقعا یعنی هر کسیو فکر می کردم جز اون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

واقعا مشخص میشه؟ خب تو تگ اسپویلر بگو کیه و چرا؟

 

 

جافری از رابرت تو مستی شنیده بوده که باید به برن رحم کنن و راحتش کنن. برای خوشحالی تصمیم میگیره این وظیفه مهم رو به عهده بگیره

واقعا یعنی هر کسیو فکر می کردم جز اون

 

 

 

من هم همینطور!

واقعن احمقی بوده در نوع خودش!

 

من همش فکر میکردم کار لیتل فینگره! یه جاسوسی داشته اونجا که بهش دستور میده اینکار را انجام بده تا هرج و مرج بشه

پس چرا لیتل فینگر خواست اینکار را بندازه گردن تیریون؟! (چرا دروغ گفت؟)

چرا اون شخص با خنجری که متعلق به لیتل فینگر بوده اینکارو انجام داده؟ اصلن چطور به اون خنجر دست پیدا کردن؟

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستان خواهش میکنم حتی فرض هایی رو که با استفاده از کتاب های دیگه رد میشن هم در اسپویلر قرار بدین ، بلاخره شاید برای یکی همین مسائل هم اهمیت داشته باشه !

 

به سر حامد :

 

نوشته شما رو گذاشتم تو اسپویلر ، تا الان فکر میکردم کار لیتل فینگره که به لطف اسپویل شما فهمیدم نیست ، خواهش میکنم مراعات کنید ممنون

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

 

من هم همینطور!

واقعن احمقی بوده در نوع خودش!

 

من همش فکر میکردم کار لیتل فینگره! یه جاسوسی داشته اونجا که بهش دستور میده اینکار را انجام بده تا هرج و مرج بشه

پس چرا لیتل فینگر خواست اینکار را بندازه گردن تیریون؟! (چرا دروغ گفت؟)

چرا اون شخص با خنجری که متعلق به لیتل فینگر بوده اینکارو انجام داده؟ اصلن چطور به اون خنجر دست پیدا کردن؟

 

 

لیتل فینگر که بهترین ماهیگیر وستروسه.

اون خنجرو خود جافری داده به طرف. به تلافی توگوشی ای که از تیریون خورده بود. چون اگر یادتون باشه توی کتاب اول بعد از افتادن برن، تیریون به جافری گفت همه برای دلجویی رفتن پیش ادارد و کتلین. خوب نیست تو حالا که قراره دامادش بشی نرفتی و همه میفهمن. جافری مقاومت میکنه سگ هم تیریون رو مسخره کرده بود تیریون هم عصبانی میشه میزنه تو گوش جافری.

بعد جافری فکر میکنه خنجر تیریون رو بده برای وظیفه ی سرگرم کننده ی راحت کردن برن و خیلی هم کیف میکنه چقدر باهوشه که با یه تیر دوتا نشون رو زده! :دی

یه مثلی هست میگن یه دیوونه یه سنگی میندازه توی چاه که صدتا عاقل نمیتونن درش بیارن... همینه دقیقا

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اسپم : اچه اسپویل در اسپویلی شده

 

هفته قبل که زن تد موزبی رو دیدم ، از الان میترسم اسپویل رو باز کنم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

واقعا مشخص میشه؟ خب تو تگ اسپویلر بگو کیه و چرا؟

 

 

جافری از رابرت تو مستی شنیده بوده که باید به برن رحم کنن و راحتش کنن. برای خوشحالی تصمیم میگیره این وظیفه مهم رو به عهده بگیره

 

عجب موجود احمقیه این جافری. یعنی بود در واقع! برای خوشحالی یعنی چی؟ میخواست کیو شاد کنه؟ خودشو؟

منم فکر میکردم کار لیتل فینگره یا خیلی که ایده نبوغ آمیز دادم فکر میکردم کار تایوینه!!

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

عجب موجود احمقیه این جافری. یعنی بود در واقع! برای خوشحالی یعنی چی؟ میخواست کیو شاد کنه؟ خودشو؟

منم فکر میکردم کار لیتل فینگره یا خیلی که ایده نبوغ آمیز دادم فکر میکردم کار تایوینه!!

 

آره دیگه. کلا روحش شاد میشد با این کارا :دی

منم همینطور فکر میکردم کار لیتل فینگره. گرچه اصولا مارتین یه کاری کرده که ما فکر میکنیم همیشه همه چیز زیر سر لیتل فینگره که معمولا هم هست

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

آآآآآ ! من فک می‌کردم کار ِ تایوین‌ه ، امیدواره از شر ّ پسرش خلاص شه. البته یه نارسایی‌هایی داشت ایده‌ام. ولی اصلاً فکرم سمت ِ این پسره نرفت!

 

اگر چه بعید می‌دونم ، ولی اجیر کردن ِ اون شوالیه‌هه برای ِ کشتن ِ تیریون هم کار ِ جافری بوده؟

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلام دوستان

میخواستم مطالعه کتاب رو آغاز کنم

یک سوال و یک خواهش داشتم

سوالم در مورد اینه که آیا میشه نسخه چاپی رو بدون سانسور پیدا کرد ؟ (با زبان فارسی)

خواهشمم اینه که اگه میشه یه لینک دانلود از ترجمه فارسی بدون سانسور برام قرار بدید با تشکر.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
TheRedViper » چهارشنبه خرداد 12, 94 1:29 am[/url]"]سلام دوستان

میخواستم مطالعه کتاب رو آغاز کنم

یک سوال و یک خواهش داشتم

سوالم در مورد اینه که آیا میشه نسخه چاپی رو بدون سانسور پیدا کرد ؟ (با زبان فارسی)

خواهشمم اینه که اگه میشه یه لینک دانلود از ترجمه فارسی بدون سانسور برام قرار بدید با تشکر.

 

سلام دوست عزیز. خوشحالم که میخواید مطالعه کتابها رو شروع کنید.

نسخه چاپی فارسی بدون سانسور نداریم مگر اینکه خودتون زحمت پرینت و صحافی فایلهای pdf رو بکشید.

ترجمه های فارسی بدون سانسور جلد یک و دو که مال خانم مشیری هست رو می تونید تو قسمت دانلودهای سایت پیدا کنید:

 

https://westeros.ir/download/?did=1

https://westeros.ir/download/?did=14

 

ترجمه اینترنتی جلد سوم رو م.م استارک انجام داده که تا یه جاهاییش اینجا پیدا میشه برای گرفتن فایل کاملش بهتره که به سایت وینترفل مراجعه کنید. جلد چهارم هم همونجا در حال ترجمه است.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستان میخواستم در مورد کتاب ازتون سوال کنم

نسخه فارسی چاپ شده چقدر سانسور داره ؟

نسحه دیجیتالی چطور سانسور داره یا نه ؟

 

دوستان هیچکس نیست بتونه جواب سوال منو بده ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

كتاب چاپيش رو نخوندم ولي اونجور كه از بعضي ها شنيدم و انتظارش ميرفت خيلي سانسور كردن و مسخرس ولي نسخه ي اينترنتيش فقط تكه هاي خيلي جزيي س.س رو حذف كرده كه هي ضربه اي به محتوا وارد نكرده....

راجع به سوال اول.... چطور يكي ازون دوتا ميتونه واريس باشه؟؟؟

واريس كه خواجس نميتونه ته ريش داشته باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من نسخه pdf کتاب اول رو میخوام به زبان اصلیش. به طور کاملش رو کجا میتونم پیداش کنم؟

و همینطور کتابهای بعدی؟ حتما زبان اصلیش باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
تینا استارک » شنبه تیر 6, 94 2:28 pm[/url]"]من نسخه pdf کتاب اول رو میخوام به زبان اصلیش. به طور کاملش رو کجا میتونم پیداش کنم؟

و همینطور کتابهای بعدی؟ حتما زبان اصلیش باشه

 

https://westeros.ir/download/?category=18

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
bard » شنبه اردیبهشت 21, 92 3:18 pm[/url]"]سلام

گفتم یه تاپیکی بزنیم که همه سوالات ریز رو اینجا بپرسیم که هم اسپم نشه و هم جامع باشه

 

سوال خودم : توی PDF دور و بر صفحه های 330 جایی که آریا گربه ها ر. دنبال میکنه و به جایی میرسه که جمجمه اژدهاها رو نگه میدارن دو مرد داشتن با هم حرف میزدن

 

یکیشون هم لحجه جنوبی داره

 

این دو نفر کی بودن ؟

 

مشعل دار که مرد تنومندي با جلیقه ي چرمی بود، پرسید «؟ چه انتظاري از من داري » با وجود به پا داشتن

چکمه هاي سنگین، به نظر م یرسید که بی صدا روي زمین می خرامد. زیر کلاه آهنی، صورت گرد زخم دار و

ته ریش تیره اي دیده م یشد و روي چرم سفت، زره زنجیرباف پوشیده بود و به کمرش دشنه و شمشیر کوتاهی

بسته بود. به شکلی عجیب، به نظر آریا آشنا م یرسید.

اگه ممکنه یه دست بمیره، چرا دومی نمیره؟ تو » : مردي که ریش زرد دو شاخه داشت، با لهجه اش جواب داد

آریا مطمئن بود که او را قبلاً ندیده است. خیلی چاق بود، اما سبک «. سابقه ي اون رقص رو داري، دوست من

راه می رفت؛ به مانند یک رقاص آب، وزنش را روي جلوي پاها می انداخت. انگشتري هایش زیر نور مشعل

می درخشیدند؛ سرخ طلا و سفید نقره، با تاج یاقوت سرخ و آبی یا چشم زرد ببر. هر انگشت یکی داشت؛ برخی

دو تا.

 

یکی وایریس و دیگری اون تاجریه که دنریس رو به دروگو داد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×