رفتن به مطلب
Azor Ahai

استارک ها و بدبختی

Recommended Posts

 

به نظر من مارتین راب رو برای بقای استنیس فدا کرد

 

با زنده موندن راب شمال میتونست خیلی زود سر و سامان بگیره از طرفی استنیس هم نمیتونست به طرف شمال بره مجبور بود توی دراگون استون بمونه در نتیجه توسط لنیستر ها و تایرل ها مورد تهاجم قرار میگرفت و چیزی جز شکست براش نمیموند با مرگ راب استنیس به شمال رفت از یه طرف داره تو شمال محبوبیتی که نداره رو کسب می کنه از طرف دیگه نیرو هایی که تو بلک واتر از دست داد رو دوباره بدست میاره

 

تحلیل قشنگی بود.

 

ولی اینم در نظر بگیرین که استنیس هم به نوبه ی خودش بد شانسی زیاد آورده.

 

دلسوزی (حماقت!؟) بی جای ند استارک که اگه این کار رو نمی کرد، استنیس رسما وارث شاه می شد.

خیانت رنلی به ند و بعدش به استنیس

تسلیم شدن راب استارک در برابر وسوسه ی پادشاهی (گریت جان زورکی شاهش کرد) که باعث شد قوای وینترفل و ریورران از چنگ استنیس در بیاد.

حماقت ادمور تالی احمق که بیشتر به ضرر استنیس تموم شد تا خود راب استارک

وجود یه آدم بی نهایت باهوش و بی نهایت بی شرف در جبهه ی مخالف استنیس به نام پتایر بیلیش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به ! سر رابرت! دیگه چیز دیگه نموند !؟ یه دفعه به گفته هاتون اضافه میکردی : " نامردی سرسی و لنیستر ها که خواهش نکردن استنیس بیاد بشینه رو تخت آهنین هم ، از بدشانسی استنیس بدبخت بود ! "

به قول رنلی از شمال تا جنوب وستروس کسی استنیس رو به عنوان شاه نمیخواست ! حالا هرچقدر هم که حق بوده باشه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اتفاقاً این بد شانسی ها به نفعش شده

 

استنیس توی ابتدای داستان شخصی خشک و خشن بود که هیچ محبوبیتی نداشت ولی همینطور که داستان داره پیش میره استنیس کم کم داره آدم نرم تری میشه و محبوبیت بدست میاره، به نوعی داره ناجی شمال میشه

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
اتفاقاً این بد شانسی ها به نفعش شده

 

استنیس توی ابتدای داستان شخصی خشک و خشن بود که هیچ محبوبیتی نداشت ولی همینطور که داستان داره پیش میره استنیس کم کم داره آدم نرم تری میشه و محبوبیت بدست میاره، به نوعی داره ناجی شمال میشه

 

 

از دید خواننده ها ببینی آره به نفعش شده، استنیس غرغروی رو اعصاب شده یکی از محبوب ترین شخصیت های کتاب

 

ولی از لحاظ موقعیت و شرایط نفعی نبرده. تخت آهنینی که می تونست مالش باشه تقلیل پیدا کرده به حمایت 3-4 خانواده ی شمالی

 

تازگی ها دوباره فصل یک کتاب دو رو خوندم، چقدر این استنیس اولا نق می زد. آدم دلش می خواست بگه خفه شو دیگه، بسته، سرمونو بردی. الان ولی خیلی دلبری می کنه. . هنوزم البته غر می زنه، ولی خیلی با شدت و حدت کم تر

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
به ! سر رابرت! دیگه چیز دیگه نموند !؟ یه دفعه به گفته هاتون اضافه میکردی : " نامردی سرسی و لنیستر ها که خواهش نکردن استنیس بیاد بشینه رو تخت آهنین هم ، از بدشانسی استنیس بدبخت بود ! "

به قول رنلی از شمال تا جنوب وستروس کسی استنیس رو به عنوان شاه نمیخواست ! حالا هرچقدر هم که حق بوده باشه .

 

حرف رنلی اصلا ملاک نیست. من اگه بخوام حق شما رو بخورم، نمیام بگم شما خیلی آدم شریف و خوبی هستی، ولی من همین طوری کیفکی و از سر خبث ذاتم می خوام حقت رو پایمال کنم. می آم چند تا انگ روتون می ذارم، تا این طوری حقانیت شما زیر سوال بره.

 

فرق بین رنلی و لنیستر ها هم خیلی زیاده. لنیستر ها دشمن استنیسند، چه تسلیم بشن، چه بجنگن و ببازن، استنیس سرشونو می زنه بالای دار. ولی رنلی برادر استنیسه، قرار نیست دشمن باشه. مثل این می مونه که تا راب بره جنوب، جان اسنو بیاد وینترفل رو بگیره و نک رو ببنده و خودش رو پادشاه (یا لرد) شمال معرفی کنه. حتی تیریون با این که از کوچیکی سرسی تو سرش می زده و تایوین چپ چپ بهش نگاه می کرده، توی جنگ به خاندانش وفادار می مونه. ولی این رنلی عزیز شما نه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اتفاقا خود اگه اشتباه نکنم خود استنیس هم این قضیه رو میدونست ، و دوست نداشتن استنیس فقط حرف رنلی نبود . یه جا میگفت اگه رابرت ادرار کنه و بده دست مردم به عنوان شراب میپزیرن ، اما اگه استنیس شراب به مردم تعارف کنه ازش رو برمیگردونن .

مثالی که در مورد رنلی و جان زدی به هیچ عنواااااان قابل مقایسه نیست . تو جان اسنوی حرومزاده رو که 10 نفر ازش حمایت نمیکنن رو با رنلی مقایسه میکنی که دوتا خاندان عظیم زیر پرچشمش بودن ؟! ضمن این که مقایسه استنیس و راب هم درست نیست . راب برای انتقام کشته شدن لرد شمال اومد جنوب و همه مردمش همراهش بودن و همه دوستش داشتن . اما استنیس رو کسی نمیخواست حقیقتا و هدف اون فقط تخت آهنین بود در حالی که ارتشی هم نداشت !

 

سر رابرت ، وجدانا به نظرت رنلی اشتباه کرد که با تایرل ها متحد شد و ادعای پادشاهی کرد ، اونم در حالی که امیدی به پیروزی استنیس وجود نداشت ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
اتفاقاً این بد شانسی ها به نفعش شده

 

استنیس توی ابتدای داستان شخصی خشک و خشن بود که هیچ محبوبیتی نداشت ولی همینطور که داستان داره پیش میره استنیس کم کم داره آدم نرم تری میشه و محبوبیت بدست میاره، به نوعی داره ناجی شمال میشه

 

 

از دید خواننده ها ببینی آره به نفعش شده، استنیس غرغروی رو اعصاب شده یکی از محبوب ترین شخصیت های کتاب

 

ولی از لحاظ موقعیت و شرایط نفعی نبرده. تخت آهنینی که می تونست مالش باشه تقلیل پیدا کرده به حمایت 3-4 خانواده ی شمالی

 

تازگی ها دوباره فصل یک کتاب دو رو خوندم، چقدر این استنیس اولا نق می زد. آدم دلش می خواست بگه خفه شو دیگه، بسته، سرمونو بردی. الان ولی خیلی دلبری می کنه. . هنوزم البته غر می زنه، ولی خیلی با شدت و حدت کم تر

 

 

تخت درسته که حق استنیس ولی کسی ازش حمایت نمیکرد حتی همون تعداد کم لرد های طرفدارش هم داشتن ترکش می کردن الان که رفته شمال حمایت چندتا خاندان درست حسابی رو داره بدست میاره اگه مندرلی ها هم حمایتش کنن فکر کنم نیرو وایت هاربر به تنهایی ازنیرو لرد های دریای باریک بیشتر باشه

تازه اگه وینترفل هم بگیره و داووس ریکان رو برگردونه مطمئمناً کل شمال همراهش میشن

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
اتفاقا خود اگه اشتباه نکنم خود استنیس هم این قضیه رو میدونست ، و دوست نداشتن استنیس فقط حرف رنلی نبود . یه جا میگفت اگه رابرت ادرار کنه و بده دست مردم به عنوان شراب میپزیرن ، اما اگه استنیس شراب به مردم تعارف کنه ازش رو برمیگردونن

منم با این حرفت موافقم.باید قبول کنیم که استنیس در نظر مردم محبوب نبود.یعنی وقتی برادری مثل رنلی حضور داشت و از قضا اون هم ادعای پادشاهی کرده بود،خب طبیعیه که استنیس انتخاب نمیشه.

 

ضمن این که مقایسه استنیس و راب هم درست نیست . راب برای انتقام کشته شدن لرد شمال اومد جنوب و همه مردمش همراهش بودن و همه دوستش داشتن . اما استنیس رو کسی نمیخواست حقیقتا و هدف اون فقط تخت آهنین بود در حالی که ارتشی هم نداشت !

 

موافقم که نیت های راب و استنیس با هم یکسان نبوده.اما وقتی هر دو ادعای پادشاهی کردن میشه با هم مقایسه شون کرد.استنیس اونقدرام بی یار و یاور نبود.درسته سپاه استنیس در مقابل سپاه رنلی چیزی محسوب نمیشه ولی اگه با سپاه راب مقایسه ش کنیم اونقدرام وضعش بد نبود.

 

کاری به علاقه م به رنلی ندارم.اما اگه خودمو جای استنیس بذارم میبینم که منم شاکی میشدم از اینکه برادر کوچکترم ادعای پادشاهی کرده.خب واقعا حق استنیس بود.باید این رو بپذیریم.درسته استنیس ناجوانمردانه رنلی رو از صحنه به در کرد.اما جنگ جنگه.مردونه حالیش نیست.باید پیروز شی.چون یا پیروز میشی یا میمیری!منم اگه جای استنیس بودم به ملیساندر اعتماد میکردم.و از اون بالاتر تو ردکیپ هم با خودم میبردمش!

 

حتی تیریون با این که از کوچیکی سرسی تو سرش می زده و تایوین چپ چپ بهش نگاه می کرده، توی جنگ به خاندانش وفادار می مونه. ولی این رنلی عزیز شما نه.

از اون سمت هم نگاه کن.درسته تیریون به خانوادش وفادار موند.اما سرسی وفادار نموند!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
اتفاقا خود اگه اشتباه نکنم خود استنیس هم این قضیه رو میدونست ، و دوست نداشتن استنیس فقط حرف رنلی نبود . یه جا میگفت اگه رابرت ادرار کنه و بده دست مردم به عنوان شراب میپزیرن ، اما اگه استنیس شراب به مردم تعارف کنه ازش رو برمیگردونن .

رابرت فرق می کنه، رابرت افسانه ی زنده بود، اسطوره ای بود که نفس می کشید

 

برای لرد های کله گنده ای مثل میس تایرل و پاکستر ردواین پذیرفتن استنیس یه مقدار سخت بود، اعضای حقه باز شورای کوچک مثل واریس و لیتل فینگر اصلا نمی تونستند با استنیس کنار بیان، ولی برای مردم عادی چه فرقی می کنه استنیس پادشاه باشه یا رنلی یا جافری؟ به قول جوراه مورمونت خائن، مردم عادی برای بارون و بچه های سالم دعا می کنند نه برای این که این یا اون پادشاه به تخت برسند. اتفاقا برای مردم عادی بهتر بود کسی روی تخت باشه که دست دزد های کله گنده رو از خزانه قطع کنه، نه کسی که نیومده کلی قول به این و اون داده باشه.

 

جمله ی استنیس هم خودش گویای خیلی از مسایل هست. استنیس گفت که من بهشون آب سرد و تمیز پیش نهاد می دم ولی اونا سر می جنبونند و می گن چقدر مزه اش عجیبه. استنیس حق هر کسی رو متناسب با لیاقتی که داره، (نه زیاد و نه کم) به اون فرد پیش نهاد می ده، ولی لرد های کله گنده همیشه بیشتر از حقشون رو می خوان. اونا از استنیس آب نمی خوان، شراب اعلای آربور رو می خوان.

 

مثالی که در مورد رنلی و جان زدی به هیچ عنواااااان قابل مقایسه نیست . تو جان اسنوی حرومزاده رو که 10 نفر ازش حمایت نمیکنن رو با رنلی مقایسه میکنی که دوتا خاندان عظیم زیر پرچشمش بودن ؟! ضمن این که مقایسه استنیس و راب هم درست نیست . راب برای انتقام کشته شدن لرد شمال اومد جنوب و همه مردمش همراهش بودن و همه دوستش داشتن . اما استنیس رو کسی نمیخواست حقیقتا و هدف اون فقط تخت آهنین بود در حالی که ارتشی هم نداشت !

 

جان رو من باب مثال آوردم. مطمئنا وفاداری شمالی ها با استورم لرد ها زمین تا آسمون تفاوت داره. عجیب هم هست که لرد های استورم لندز با توجه محیط زندگی شون و اسم دهن پر کنی (استورم لرد!) که دارند، آدم فکر می کنه چقدر اینا باید شجاع و از جان گذشته و وفادار باشند، ولی تو عمل همیشه تو زرد از آب در میاند. نامرد ها بعد شهادت آرگیلاک، آرگلای معصوم رو اسیر کردند و بعدش برهنه بردند پیش اوریس براتیون غاصب

 

سر رابرت ، وجدانا به نظرت رنلی اشتباه کرد که با تایرل ها متحد شد و ادعای پادشاهی کرد ، اونم در حالی که امیدی به پیروزی استنیس وجود نداشت ؟

 

اگه رنلی به استنیس وفادار می موند شانس پیروزی استنیس اصلا اصلا کم نبود.

نمی گم رنلی اقدام اشتباهی کرد، حتی نسبت به دنیای ما کارش اصلا غیر طبیعی نیست، ولی تو کاری که رنلی کرد هیچ افتخاری هم نمی بینم. می شه به بالون گریجوی حق داد به خاطر هر دو شورشش، می شه به شمالی ها یا دورنی ها حق داد اگه بخوان مستقل باشند و یا به لنیستر ها اگه نخوان استنیس رو بپذیرند، ولی رنلی هیچ حقانیتی نداره. اشتباه نکرد، زرنگی کرد ولی بابت این زرنگیش احترامی واسش قائل نیستم.

 

 

تخت درسته که حق استنیس ولی کسی ازش حمایت نمیکرد حتی همون تعداد کم لرد های طرفدارش هم داشتن ترکش می کردن الان که رفته شمال حمایت چندتا خاندان درست حسابی رو داره بدست میاره اگه مندرلی ها هم حمایتش کنن فکر کنم نیرو وایت هاربر به تنهایی ازنیرو لرد های دریای باریک بیشتر باشه

تازه اگه وینترفل هم بگیره و داووس ریکان رو برگردونه مطمئمناً کل شمال همراهش میشن

 

 

 

نه خوب ند استارک حماقت نمی کرد تخت رسما می شد مال استنیس(البته اگه بیشتر از رابرت عمر می کرد) ، یا راب اگه روی حرفش که تخت مال استنیسه ثابت قدم می موند و تسلیم وسوسه ی سلطنت نمی شد، کل قوای شمال و ریورلند می شد مال استنیس که خیلی بیشتر از چیزیه که در آینده ممکنه گیر استنیس بیاد (اگه بتونه از پس بولتون ها بر بیاد). الیته مطمئنا محبوبیت و مقبولیت الانش رو پیدا نمی کرد.

 

 

از اون سمت هم نگاه کن.درسته تیریون به خانوادش وفادار موند.اما سرسی وفادار نموند!

 

برندون جان داریم در مورد آدم های بالغ و عاقل صحبت می کنیم. سرسی رسما در هر دو زمینه مردوده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

رابرت فرق می کنه، رابرت افسانه ی زنده بود، اسطوره ای بود که نفس می کشید

افسانه ای که شراب میخورد و عیاشی می کرد به حدی که دیگه زرهش هم اندازش نبود

 

نه خوب ند استارک حماقت نمی کرد تخت رسما می شد مال استنیس(البته اگه بیشتر از رابرت عمر می کرد) ، یا راب اگه روی حرفش که تخت مال استنیسه ثابت قدم می موند و تسلیم وسوسه ی سلطنت نمی شد، کل قوای شمال و ریورلند می شد مال استنیس که خیلی بیشتر از چیزیه که در آینده ممکنه گیر استنیس بیاد (اگه بتونه از پس بولتون ها بر بیاد). الیته مطمئنا محبوبیت و مقبولیت الانش رو پیدا نمی کرد.

 

ولی کلا عروسی خونین بیشترین سود رو به استنیس رسوند تا کس دیگه ای و همونطور که گفتم مارتین راب رو فدای استنیس کرد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

رابرت فرق می کنه، رابرت افسانه ی زنده بود، اسطوره ای بود که نفس می کشید

افسانه ای که شراب میخورد و عیاشی می کرد به حدی که دیگه زرهش هم اندازش نبود

 

سایمون استار آی هم کور بود. این که نشد دلیل

 

نه خوب ند استارک حماقت نمی کرد تخت رسما می شد مال استنیس(البته اگه بیشتر از رابرت عمر می کرد) ، یا راب اگه روی حرفش که تخت مال استنیسه ثابت قدم می موند و تسلیم وسوسه ی سلطنت نمی شد، کل قوای شمال و ریورلند می شد مال استنیس که خیلی بیشتر از چیزیه که در آینده ممکنه گیر استنیس بیاد (اگه بتونه از پس بولتون ها بر بیاد). الیته مطمئنا محبوبیت و مقبولیت الانش رو پیدا نمی کرد.

 

ولی کلا عروسی خونین بیشترین سود رو به استنیس رسوند تا کس دیگه ای و همونطور که گفتم مارتین راب رو فدای استنیس کرد

 

من هم که گفتم با این نظر موافقم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به برندون :

کاری به علاقه م به رنلی ندارم.اما اگه خودمو جای استنیس بذارم میبینم که منم شاکی میشدم از اینکه برادر کوچکترم ادعای پادشاهی کرده.خب واقعا حق استنیس بود.باید این رو بپذیریم.درسته استنیس ناجوانمردانه رنلی رو از صحنه به در کرد.اما جنگ جنگه.مردونه حالیش نیست.باید پیروز شی.چون یا پیروز میشی یا میمیری!منم اگه جای استنیس بودم به ملیساندر اعتماد میکردم.و از اون بالاتر تو ردکیپ هم با خودم میبردمش!

من نمیگم استنیس نباید ناراحت میشد ، میگم استنیس باید سنجیده عمل میکرد ! رنلی و تمام ریچ دشمن دشمن بودن ! همیشه خدا واسه وقت واسه کشتن رنلی و گرفتن ارتش استومزاند بود ، اما این جلبک انقدر خرد به خرج نداد که قوای های گاردن رو به نفع دشمن از دست نده .

 

به سر رابرت :

اگه رنلی به استنیس وفادار می موند شانس پیروزی استنیس اصلا اصلا کم نبود.

در اون صورت ریچ رو از دست میداد ! استنیس هیچ چیز نداشت که به ریچ بده ، رنلی میتونست به ریچ یه ملکه بده ! رنلی اگه زیر پرچم استنیس میموند چندین هزار نفر به سپاه استنیس اضافه میکرد . اما با شاه شدن ده ها هزار نفر به دشمنای لنیستر ها اضافه کرد . اتفاقا به نظر من اینجا رنلی خرد به خرج داده . خردی که استنیس نمی پذیرفتش .

جمله ی استنیس هم خودش گویای خیلی از مسایل هست. استنیس گفت که من بهشون آب سرد و تمیز پیش نهاد می دم ولی اونا سر می جنبونند و می گن چقدر مزه اش عجیبه. استنیس حق هر کسی رو متناسب با لیاقتی که داره، (نه زیاد و نه کم) به اون فرد پیش نهاد می ده، ولی لرد های کله گنده همیشه بیشتر از حقشون رو می خوان. اونا از استنیس آب نمی خوان، شراب اعلای آربور رو می خوان.

قبول دارم استنیس آدم عادلیه ، اما خردمند نیست ! به قولی استنیس مثل آهنه ! خشکه ، انعطاف نداره و همین باعث میشه بشکنه ! ترازوی عدالت استنیس ، به ازای هر شوالیه پیازی که به دست میاد، چند های لرد از دست میره !

درست همون چیزی که لنیستر ها بهش احتیاج دارن .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من نمیگم استنیس نباید ناراحت میشد ، میگم استنیس باید سنجیده عمل میکرد ! رنلی و تمام ریچ دشمن دشمن بودن ! همیشه خدا واسه وقت واسه کشتن رنلی و گرفتن ارتش استومزاند بود ، اما این جلبک انقدر خرد به خرج نداد که قوای های گاردن رو به نفع دشمن از دست نده .

 

متحد شدن استنیس با رنلی، اون هم زمانی که رنلی ادعای پادشاهی کرده یه پیام خیلی خیلی واضح داره، یعنی استنیس مستقیم به کل مملکت می گه که من از ادعام کوتاه اومدم و پادشاهی رنلی رو قبول دارم. اگه این کارو می کرد دیگه بعدش اصلا نمی تونست ادعایی برای پادشاهی داشته باشه، همین چند تا خاندانی رو هم که ازش حمایت می کردن از دست می داد. بعدش هم فقط کافیه که رنلی بچه دار بشه و ...

 

در اون صورت ریچ رو از دست میداد ! استنیس هیچ چیز نداشت که به ریچ بده ، رنلی میتونست به ریچ یه ملکه بده ! رنلی اگه زیر پرچم استنیس میموند چندین هزار نفر به سپاه استنیس اضافه میکرد . اما با شاه شدن ده ها هزار نفر به دشمنای لنیستر ها اضافه کرد . اتفاقا به نظر من اینجا رنلی خرد به خرج داده . خردی که استنیس نمی پذیرفتش .

 

حتی اگه رنلی شاه نمی شد هم یه گزینه ی ایده آل برای ازدواج با مارجری بود. لرد استورم لندز، برادر و وارث شاه برای دختر لرد ریچ. میس تایرل باید آرزوش هم باشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من وقتی استارکا و سرنوشتشون رو میبینم یاد جمله خودکرده را تدبیر نیست میافتم!

واقعا چیزی جز اینم نمیتونه باشه!

کارهای بچه گانه راب!

گردن زدن کاراستارک یا ازدواج کردن با تالیسا و زیر قسمی که خورده بود زد!

شرافت بیش از اندازه ادارد که به نظر من میشه اسمش رو تو بعضی جاها حماقت گذاشت!

و کارهای برندون و لرد ریکارد که با دست خالی به استقبال مرگ رفتند اونم جلوی چه امام زاده ای!

اینطوریم میشه گفت که از ماست که بر ماست...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دقت کردید نسل گذشته استارک ها اصلا دچار مرگ طبیعی نبودن ؟!

 

ریکارد استارک آتیش زده شد ، برندون استارک خفه شد ، لیانا استارک دزدی شد بعد مرد ، ادارد هم سر زده شدش ، راب تو عروسی چاقو خورد مرد ، کاتلین گلوش بریده شد

 

جان اسنو هم که چاقو خورد

 

بنجان هم یادم رفت مفقود الاثر شدش.

 

در کل اینا مرگ طبیعی نداشت تو یه نسل گذشته.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

درباره ی گذشته ی خاندان استارک نظری ندارم ولی تا وقتی که ادارد وینترفل رو ترک نکرد اوضاع خیلی خوب بود

ولی امان از کتلین و کارهاش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ریکان استارک می تونه بین استارکها از همه مهم تر باشه؟ تاحالا کسی بهش فکر نکرده؟

بین دایرولفها رنگ دایرولف و رنگ چشم دایرولف ریکان و جان با بقیه دایرولفها فرق می کرد. 

ریکان دقیقا همون خوابی رو دید که برن دیده( در مورد مرگ پدرشون)

از همه کوچیکتره و تواناییهاش کشف نشده و کسی روش حساب نمی کنه

با توجه به شناختی که از مارتین دارم بعید به نظر نمیرسه که همه استارکها یه جوری نقش فرعی باشن و این ریکان باشه که قهرمان میشه

به خصوص که خصوصیات اخلاقی وحشی تری نسبت به بقیه داره و چون تحت آموزش قرار نگرفته می تونه موفق تر باشه 

مثل دنریس! دختر بچه ای که بدون پدر و مادر و همراه با یک برادر دیوانه رشد کرده و تمام عمر ۱۳ یا ۱۴ ساله اش رو اشک ریخته بدون اینکه گناهی مرتکب بشه؛ فقط به این خاطر که از خون اژدهاست و همین دلخوشی باعث میشه که همه سختی ها رو تحمل کنه تا بالاخره مادر اژدها بشه و حالا با وجود سن کم(۱۴ یا ۱۵) و بدون اموزش دیدن با درایت تصمیم می گیره و حتی گاهی اوقات مشاورانی مثل جورا و سر باریستان رو هم متعجب میکنه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×