رفتن به مطلب
نارملا

سوالات کلی کتاب یورش شمشیر ها

Recommended Posts

آقا من کتاب سه رو بعد این همه مدّت تموم کردم!!!

فقط یه چیزی می گم: این پتایر بیلیش الان قدرتش از قدرت خدایان قدیم و جدید وستروس هم بیشتره! میتونه جنگ شروع کنه یا پایانش بده.اصلاً همهی ماجرا رو خود مارمولکش شروع کرد. جان ارین غیر مستقیم(!)کشت که باعث شد رابرت پاشه بیاد شمال دنبال ند And the rest is history!

 

مونده تا بفهمی چه مارمولکیه.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

الان سر از کتاب سه بلند کردم ، واقعا اگه مارتین داستان رو جوری بنویسه که من خوشم بیاد، پسر خلف پدرش نیست ! باز مثل کتاب های دیگه سر درد گرفتم از جریانات ناراحت کننده کتاب .

 

آخه اوبرین چرا باید انقدر راحت شکست بخوره ؟! پیروزی تو چنگش بود ! چرا باید مارتین انقدر ظالم باشه ؟! حاضر بودم اوبرین به هزار راه دیگه کشته بشه اما به دست گرگور نه ! نه به شکلی که الیا و پسرش رو کشت ! لعنت به مارتین .

پیروزی استنیس به وحشی ها دیگه بیشتر از هرچیزی برام ضد حال بود ! آخه استنیس قوایی رو که بتونه یکصد هزار وحشی رو بکشه از کجا آورده بود ! ای آدر بزرگ ملیساندر رو شخصا بکشه !

منس دیوانه آخه چرا انقدر دست دست کرد و با شیپور اون دیوار خیات پیشه رو نابود نکرد !؟ دیوار لعنتی با تمام کلاغ های کوری که تمام بچه ها و پیر هایی رو که از ترس میخواستن بیان جنوب رو نمیدیدن . دیواری که وظیفه اش فراموش شده ، دیواری که باید فرو بریزه تا این وستروس متعفن نابود بشه

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این تازه اولشه. فکر کنم مرز اسپویلت کمی باید تغییر کنه و یکی دو قسمتی بیاد جلو.

با وجود ترجمه کتاب های سه و چهار هنوزم باید اتفاقات مربوط به این دوتا کتاب رو تو اسپویلر گذاشت؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
الان سر از کتاب سه بلند کردم ، واقعا اگه مارتین داستان رو جوری بنویسه که من خوشم بیاد، پسر خلف پدرش نیست ! باز مثل کتاب های دیگه سر درد گرفتم از جریانات ناراحت کننده کتاب .

 

آخه اوبرین چرا باید انقدر راحت شکست بخوره ؟! پیروزی تو چنگش بود ! چرا باید مارتین انقدر ظالم باشه ؟! حاضر بودم اوبرین به هزار راه دیگه کشته بشه اما به دست گرگور نه ! نه به شکلی که الیا و پسرش رو کشت ! لعنت به مارتین .

پیروزی استنیس به وحشی ها دیگه بیشتر از هرچیزی برام ضد حال بود ! آخه استنیس قوایی رو که بتونه یکصد هزار وحشی رو بکشه از کجا آورده بود ! ای آدر بزرگ ملیساندر رو شخصا بکشه !

منس دیوانه آخه چرا انقدر دست دست کرد و با شیپور اون دیوار خیات پیشه رو نابود نکرد !؟ دیوار لعنتی با تمام کلاغ های کوری که تمام بچه ها و پیر هایی رو که از ترس میخواستن بیان جنوب رو نمیدیدن . دیواری که وظیفه اش فراموش شده ، دیواری که باید فرو بریزه تا این وستروس متعفن نابود بشه

 

 

 

 

آخ آخ، دست رو دلم نذار.

من می دونستم تیریون قرار نیست به این سادگی نجات پیدا کنه و از وقتی ابرین قهرمانش شد یجورایی عزای مرگش رو گرفتم ولی نامرد حتی من رو هم که تقریباً آماده کرده بودم خودم رو برای مرگ ابرین زد داغون کرد.

آخه سر یه خریت محض آدم اینجوی بمیره.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب کتاب تموم شد

 

 

تایوین چقدر بد مرد ! انتظار داشتم به شکل با شکوهتری بمیره و فکر میکردم حداقل تاپایان کتاب 4 باشه ! مرگ تو مستراح ؟! اصلا پایان خوشی براش نبود، فقط من نفهمیدم چطوری یه تیر توی پای آدم میتونه انقدر سریع یه نفر رو بکشه ! نه اون نه شی یه داد خشک و خالی نزدن کسی بیاد کمکشون :/

 

از این حرکت استنیس که میخواد وحشی ها رو به جنوب راه بده راضیم .

 

من عروسی خونین رو اول تو سریال دیدم ، بنابراین اگه اون رو حساب نکنیم بهترین قسمت کتاب رو قسمت نبرد کوه و اوبرین مینامم . باورم نمیشد انقدر سریع حذف بشه ! انقدر با لذت اون قسمت رو میخوندم انگار خودم دارم انتقام لیانا رو میگیرم . اما آخرش واقعا حالم گرفته شد .

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ریگار کتاب های ویدا رو خریدی داری میخونی؟!

ترجمه اش چطوره؟ اذیتت نمیکنه؟ سانسوراش چی؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آره کتاب ویدا رو دارم میخونم ، اوایل اسم ها بدجوری میزنه تو ذوق ولی اینم از سر عادته و یکم که رفتم جلو دیگه به چشم نیومدن . یه سری اسم ها ترجمه شدن، یه سری ها نشدن و یه سری از اسم ها به شکل عجیبی تغییر کردن ( مثلا اسم گرگ برن ترجمه شده اما واسه جان نشده، دراگون استون ترجمه شده اما یه سری جای دیگه نه ) ولی در کل راضیم، گرفتن کتاب نغمه تو دست با ای طراحی زیبای جلد خیلی لذت بخشه . رابطه ها رو خب یه سری چیزا رو میشه متوجه شد، اما چون من کتاب اصلی رو نخوندم نمیدونم چقدر تغییر کرده. مثلا قضیه جیمی و سرسی تو سپت،

تلاش سرسی تو برج شمشیر سفید برای اغوا کردن جیمی ، این که سرسی با کیا !!! آره و این که تایوین و شی با هم ریختن رو هم و اینجور چیزا رو متوجه میکنه . این که لیتل تلاش میکنه تو ایری با سنسا چی کار کنه و لایسا چرا واکنش نشون میده و ... هم به خوبی مشخصه اما جزئیات (!) نداره و به شکل زیرکانه ای هیچ کلمه حساسیت برانگیزی به کار نمیبره .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
خب کتاب تموم شد

 

 

تایوین چقدر بد مرد ! انتظار داشتم به شکل با شکوهتری بمیره و فکر میکردم حداقل تاپایان کتاب 4 باشه ! مرگ تو مستراح ؟! اصلا پایان خوشی براش نبود، فقط من نفهمیدم چطوری یه تیر توی پای آدم میتونه انقدر سریع یه نفر رو بکشه ! نه اون نه شی یه داد خشک و خالی نزدن کسی بیاد کمکشون :/

 

از این حرکت استنیس که میخواد وحشی ها رو به جنوب راه بده راضیم .

 

من عروسی خونین رو اول تو سریال دیدم ، بنابراین اگه اون رو حساب نکنیم بهترین قسمت کتاب رو قسمت نبرد کوه و اوبرین مینامم . باورم نمیشد انقدر سریع حذف بشه ! انقدر با لذت اون قسمت رو میخوندم انگار خودم دارم انتقام لیانا رو میگیرم . اما آخرش واقعا حالم گرفته شد .

 

 

 

تیر تو پا؟ به روده اش می زنه تیر رو.

یه سر به ویکی بزن ببین اون جمله تیریون بوده تو ترجمه یا نه، شاید کلاً یه تیکه رو حذف کرده.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آره جمله مربوط به معمولی و بد بو بودن متعلقات جناب والا مقام تو کتاب بود

 

الان نگاه کردم کتاب رو ، نوشته " تیر به بالای کشاله رانش خورد " این رو میشه روده حساب کرد فکر کنم !

نمیدونم چرا از این که سرسی گرگور رو انتخاب کرد از دستش شاکیم ! کاش جیمی یا لوراس رو انتخاب میکرد و تیریون بی قهرمان میموند .

ولی به نظرم بهترین مرگ برای اوبرین بود ! اون برای پیر شدن و مردن توی تخت ساخته نشده بود، حداقل در حالی مرد که داشت قاتل خواهرش رو اذیت میکرد .

اگه میتونست انقدر زنده بمونه که ارتش دورن رو برای گرفتن تخت میرسلا رهبری کنه عالی میشد .

فقط حیف که موفق نشد کارش رو با گرگور تموم کنه . الان که فکر میکنم میبینم برای من تلخ ترین قسمتی بوده که تو 3 تا کتاب خوندم .

 

ویرایش : فکر کنم گفته بود تیریون به ایسوس میره ! کاش به جنوب میرفت و با دوران هم پیاله میشد و سردارش میشد . الان راضیم مارتل ها لنیستر ها رو کنار بزنن ، فقط نمیدونم 50 هزار سرباز دورنی چطور میخواد ارتش صد و اندی هزار نفره سه قلمره متحد رو شکست بده

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
الان سر از کتاب سه بلند کردم ، واقعا اگه مارتین داستان رو جوری بنویسه که من خوشم بیاد، پسر خلف پدرش نیست ! باز مثل کتاب های دیگه سر درد گرفتم از جریانات ناراحت کننده کتاب .

 

آخه اوبرین چرا باید انقدر راحت شکست بخوره ؟! پیروزی تو چنگش بود ! چرا باید مارتین انقدر ظالم باشه ؟! حاضر بودم اوبرین به هزار راه دیگه کشته بشه اما به دست گرگور نه ! نه به شکلی که الیا و پسرش رو کشت ! لعنت به مارتین .

پیروزی استنیس به وحشی ها دیگه بیشتر از هرچیزی برام ضد حال بود ! آخه استنیس قوایی رو که بتونه یکصد هزار وحشی رو بکشه از کجا آورده بود ! ای آدر بزرگ ملیساندر رو شخصا بکشه !

منس دیوانه آخه چرا انقدر دست دست کرد و با شیپور اون دیوار خیات پیشه رو نابود نکرد !؟ دیوار لعنتی با تمام کلاغ های کوری که تمام بچه ها و پیر هایی رو که از ترس میخواستن بیان جنوب رو نمیدیدن . دیواری که وظیفه اش فراموش شده ، دیواری که باید فرو بریزه تا این وستروس متعفن نابود بشه

 

استنیس با همون نیروهایی که بعد از جنگ بلک واتر براش مونده بود که فکر می کنم هزار نفر هم نبودن به ارتش منس حمله کرد و چون ارتش استنیس منظم و مجهز بودن و منس هم آماده ی جنگ نبود استنیس تونست ارتش بزرگ منس رو شکست بده. یعنی هنوز اون ارتشی که تو سریال می گه رو استخدام نکرده.

به نظرم اگه استنیس دیوار رو از نایت واچ بگیره و خودش بشه شاه دیوار بهتره چون اوضاع نایت واچ خیلی خرابه.

می گم الان که کتاب های ترجمه شده اومده مرز اسپویل رو عوض نمی کنی؟

 

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

خب باز عجیبه ! یک هزار نفر در مقابل 100 هزار نفر !؟ حتی اگه فرض کنیم سه چهارم نیروهای منس شمشیر به دست نداشته باشن باز هم اختلاف خیلیه !!!

این که ارتش منس بعد کشته شدن هزار نفر و اسیر شدن هزار نفر دیگه از هم پاشید هم عجیبه ! یعنی 98 هزار نفر مثل کشک واستادن استنیس رو تماشا کردن.

اما در کل از خود استنیس و حرکتش در مورد وحشی ها خوشم اومد ، کلا رو مخم بود که چرا به عقل هیچ کس نمیرسه این بدبخت ها رو اگه راه ندن ، سلاخی میشن همشون !

ولی بیش از پیش از این جان اسنو بدم اومد. بچه نیم وجبی رویای وینترفل تو سرش بود و مفتی مفتی شد فرمانده -_-

 

هرچقدر فکر میکنم میبینم سرسی گند زد با انتخاب قهرمانش ، اگه یه جو عقل سابقش براش مونده بود دودمانش رو با این انتخاب به باد نمیداد ! حتی تایوین هم نادان بود که اجازه داد گرگور با اوبرین بجنگه ! امیدوارم جنوب چنان شورشی کنه که تاریخ به خودش ندیده .

 

 

در مورد خط اسپویل : مرز اسپویل خودم رو میگی یا کلا ؟!

سریال که داره تموم میشه ، بعد سریال بحث های کتاب سه رو تو این تالار دیگه تو اسپویلر نمیذاریم.

اگه همه کتاب ها هم ترجمه بشن تالار مخصوص هر کتاب ، مرز اسپویلش باقی میمونه . مثل تالار کتاب یک که هنوزم نباید بدون اسپویلر در مورد کتاب های دیگه اونجا صحبت کرد .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظر میاد که ترجمه ی خوبیه. فکر کنم منم بخرم.

فقط یه سوال. اون فصل آخری رو که مال مرت فری بود رو داشت؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آره دیگه ! اونم داشت .

 

دلم به حالش سوخت ، فکر کنم بعد دانداریون دست کلتین به هرکی برسه دار بزنه .

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب باز عجیبه ! یک هزار نفر در مقابل 100 هزار نفر !؟ حتی اگه فرض کنیم سه چهارم نیروهای منس شمشیر به دست نداشته باشن باز هم اختلاف خیلیه !!!

این که ارتش منس بعد کشته شدن هزار نفر و اسیر شدن هزار نفر دیگه از هم پاشید هم عجیبه ! یعنی 98 هزار نفر مثل کشک واستادن استنیس رو تماشا کردن.

اما در کل از خود استنیس و حرکتش در مورد وحشی ها خوشم اومد ، کلا رو مخم بود که چرا به عقل هیچ کس نمیرسه این بدبخت ها رو اگه راه ندن ، سلاخی میشن همشون !

ولی بیش از پیش از این جان اسنو بدم اومد. بچه نیم وجبی رویای وینترفل تو سرش بود و مفتی مفتی شد فرمانده -_-

 

 

 

اتفاقا عجیب نیست. ببین، جمعیتی که پشت منس بود درسته چیزی حدود صد هزار نفر بود ولی از این تعداد چیزی حدود 15-20 هزار نفر مناسب جنگیدن بودن و در ضمن اغلب همین افراد سابقه ی جنگ و گرفتن شمشیر در دست رو نداشتن. سپاه منس فاقد نظم و سلاح مناسب بود.

در ضمن این رو هم در نظر بگیر اون همه آدم رو که نمیشه تو یه متر جا جمع کرد، سپاه پراکنده بود و موانع دفاعی مناسبی دور کمپ هاشون نداشتن. اونا حتی انتظار حمله از رو به رو ، رو نداشتن چه برسه به حمله از جناحین.

حالا تصور کن 1500 شوالیه زره پوش و سنگین اسلحه سوار بر اسب از پهلو به ارتشی به وضع ارتش منس حمله کنه. فقط کافیه صف های دفاعی شکافته بشه ؛ بعدش دیگه ... !

شما حمله ی سپاه تماما اسب سوار روحان از پهلو به ارک ها مقابل میناستریس رو به خاطر بیار. ( امیدوارم فیلش رو دیده باشی !) اون جنگ شرایط مشابهی با وضع جنگ مورد بحث ما داره، سپاه ارک ها خیلی بزرگ بود ولی وقتی شکافته شد، روحیه ارک ها از بین رفت و همه فرار کردن.

 

* دلیل تنفر تو از جان چیه ؟ اگه جان نبود که دیوار سقوط کرده بود و دست منس می رسید. جان دیوار رو با کمتر از 50 نفر سه روز مقابل منس نگه داشت در شرایطی که همه داشتن فرار می کردن از کسل بلک.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

آره ارباب حلقه ها رو دیدم ، اونجا 6 هزار سواره نظام به سپاه 45 هزار نفره ای حمله کرد که چندین و چند روز بود داشتن با میناس تیریت میجنگیدن و خیلی هاشون کشته شده بودن ( میناس مثل دیوار بی صاحب نبود که ! چند هزار سرباز داشت )

یه نکته دیگه اینه که تمام ارتش استنیس که اسب نداشت !‌ خیلی از افرادش باید پیاد بوده باشن .

 

 

یه سوال دیگه اینه که چرا استنیس خطر میکنه و بجای این که از جنوب بیاد و به راحتی از روی دیوار با وحشی ها بجنگه . میره تو زمین اونها !‌

جان دقیقا جز غرغر که درد داره فلان جاش چی کار میکرد ؟!‌ تیر انداختن و بشکه پرت کردن از ارتفاع چند صد متری افتخار داره ؟!‌ کار رو اون آهنگر یه دست کرد که تو تونل شاه غول ها رو کشت .

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آره ارباب حلقه ها رو دیدم ، اونجا 6 هزار سواره نظام به سپاه 45 هزار نفره ای حمله کرد که چندین و چند روز بود داشتن با میناس تیریت میجنگیدن و خیلی هاشون کشته شده بودن ( میناس مثل دیوار بی صاحب نبود که ! چند هزار سرباز داشت )

یه نکته دیگه اینه که تمام ارتش استنیس که اسب نداشت !‌ خیلی از افرادش باید پیاد بوده باشن .

 

 

یه سوال دیگه اینه که چرا استنیس خطر میکنه و بجای این که از جنوب بیاد و به راحتی از روی دیوار با وحشی ها بجنگه . میره تو زمین اونها !‌

جان دقیقا جز غرغر که درد داره فلان جاش چی کار میکرد ؟!‌ تیر انداختن و بشکه پرت کردن از ارتفاع چند صد متری افتخار داره ؟!‌ کار رو اون آهنگر یه دست کرد که تو تونل شاه غول ها رو کشت .

 

 

میدونی چقدر سخته از 700 متری تیر "وِل دادن" ؟! یعنی واقعا میشه ول دادن نه نشونه گیری کردن. میدونی چقدر طول میکشید حتی اگر موثر واقع میشد؟ اینطوری که خطوط اصلی رو مثل کره برید، باعث شد که قدرتشو به مردم اونور دیوار نشون بده، و میتونه باعث بشه از استنیس حساب ببرند. ضمن اینکه جنگیدن از روی دیوار اصلا در منش ِ استنیس نیست. یه شوالیه نمیاد از روی دیوار سنگ پرت کنه. هم بی فایده ست ، هم ابهت یه ارتش رو میاره پایین. ناراحت شدم از این طرح مسئله ت

 

 

اگه قراره این حرفارو بزنی، همین الان که توی اوج دوران نوستراداموسیت هستی خدافظی کن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آره ارباب حلقه ها رو دیدم ، اونجا 6 هزار سواره نظام به سپاه 45 هزار نفره ای حمله کرد که چندین و چند روز بود داشتن با میناس تیریت میجنگیدن و خیلی هاشون کشته شده بودن ( میناس مثل دیوار بی صاحب نبود که ! چند هزار سرباز داشت )

یه نکته دیگه اینه که تمام ارتش استنیس که اسب نداشت !‌ خیلی از افرادش باید پیاد بوده باشن .

 

 

 

یه سوال دیگه اینه که چرا استنیس خطر میکنه و بجای این که از جنوب بیاد و به راحتی از روی دیوار با وحشی ها بجنگه . میره تو زمین اونها !‌

جان دقیقا جز غرغر که درد داره فلان جاش چی کار میکرد ؟!‌ تیر انداختن و بشکه پرت کردن از ارتفاع چند صد متری افتخار داره ؟!‌ کار رو اون آهنگر یه دست کرد که تو تونل شاه غول ها رو کشت .

جواب Spoiler اول:

 

من کاری به سایر جزئیات اون جنگ نداشتم، فقط خواستم یه تصویری داشته باشی از این حالت که وقتی با اسب از پهلو به یه سپاه پیاده که انتظار شما رو نداره و برای دفع حمله شما خط دفاعی تشکیل نداده حمله کنی چه اتفاقی رخ میده. ( حالا اگه بخوای مقایسه کنی، منس هم قبل از حمله ی استنیس سه روز داشت جلوی دیوار جنگ می کرد ).

مطمئن باش سپاه استنیس اسب زیاد داشتن یکی به این دلیل که وقتی منس از وارامیر پرسید چی کسانی دارن میان، وارامیر گفت:

“Men. Men on horses. Men in steel and men in black.”

در ضمن استنیس تو ایست واچ پیاده شد، حتما از اونجا هم تونسته چند تایی اسب گیر بیاره.

به نظرت اگه سپاه استنیس به تعداد کافی اسب نداشت پیروز می شد؟ بدون شک نه. غافل گیری و سرعت عمل نیرو های استنیس بود که منس رو شکست داد، چون اگه پیاده بودن اولا به موقع نمی رسیدن و ممکن بود منس یه حرکتی بزنه! دوما وقتی می رسیدن جنگ به نبرد های تن به تن می کشید، اون وقت با بودن غول و ماموت تو سپاه منس نتیجه ی جنگ عوض می شد.

 

 

جواب Spoiler دوم:

 

نمیشه دقیقا به این سوال جواب داد، ولی حدس هایی میشه زد. اولا اینکه استنیس تو ایست واچ پیاده شد، پس حتما اونجا از وضعیت سپاه منس خبر دار شد و از نقاط ضعفش آگاهی پیدا کرد، دوما استنیس امکان نداشت جنگ رو در صورت وقوع نبرد مستقیم پیروز بشه ؛ اگه خودش رو به کسل بلک می رسوند و خودش رو به منس نشون می داد هم عملا فرصت غافل گیری رو از دست می داد و هم دیگه نمی تونست منس رو به طور قطعی شکست بده. اون وقت جنگ با دفاع از روی دیوار کمی بیشتر ادامه پیدا می کرد اما با توجه به تعداد بالای نیرو های منس بلاخره یه قسمت از دیوار به اون بزرگی رو خالی پیدا می کردن و از تونل یکی از قلعه های خالی از سکنه یا با بالا رفتن از دیوار و گرفتن یه قلعه ی خالی ، به دیوار نفوذ می کردن.

ولی استنیس بهترین کار ممکن رو کرد. هر چند نباید نقش ملیساندر رو این وسط نادیده گرفت.

 

* در مورد جان: تو کلا از جان خوشت نمیاد ( با توجه به پست هات تو تالار ). از یه آدم 17 ساله که زخمی هم هست، چه انتظاری داری. جان از بچگی مهر مادری ندیده . با توجه به برچست نامشروع بودن و اینکه هیچ وقت چیزی از استارک ها به ارت نمیره بزرگ شده. اگه یادت بیاد، جان وقتی بچه بود همیشه رویا می دید که جون ادارد رو نجات می ده و ادارد هم به خاطر این کار جان اون رو وارث وینترفل معرفی می کنه ولی وقتی بزرگ می شه و معنی حرام زاده بودن رو می فهمه رویا خودش رو بر باد رفته می بینه. اون همیشه می خواد ثابت کنه چیزی فراتر از یه حرام زاده هست واسه همین هم وقتی پیشنهاد وینترفل رو بهش میدم سست می شه !

اما در مورد دفاع از دیوار؛ وقتی همه داشتن فرار می کردن اگه همین کار به ظاهر ساده رو نمی کرد و اون ایستادگی رو انجام نمی داد دیوار سقوط می کرد. حالا هر کی به اندازه ی توانایی ، مهارت و وضعیت خودش تو اون 3 روز یه گوشه کار رو گرفت .

درسته Donal Noye کار مهمی کرد که شاه غول ها رو کشت ولی اگه جانی وجود نداشت، به احتمال زیاد قبل از رسیدن استنیس، دیوار سقوط می کرد. اون خیلی خوب تونست دیوار رو تا رسیدن استنیس نگه داره و کمی هنر فرماندهی خودش رو نشون بده.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به مانوئل :

 

احیانا همین کار رو میکردن و تیر رو ول میکردن (شاید فقط میتونستن یه محدوده رو نشونه بگیرن ) وگرنه بعد سه روز ، حدود 50 برادر یه چیزی بیشتر از 200 نفر از قوای دشمن رو میکشتن.

تخیلی تر اینه که وحشی ها تیر پرتاب میکردن و تیر این فاصله 700 تایی رو طی میکرد میرسید بالا !

 

عجب ! اگه انقدر استنیس با کلاس و با مروته که رو در رو بجنگه چرا یه دفعه سر خرش رو کج نکرد بره آدر بزرگ رو بکشه؟ و پشت دیوار قایم شد ربطی به استنیس نداره، مارتین مدل جنگهاش همینطوریه که درست دقیقه 90 از عالم غیب یکی بیاد کمک اون یکی -_-

 

با قدرت پیش بینی منم شوخی نکن وگرنه آخر کتاب 7 رو برات اسپویل میکنم !

 

به آزور آهای

 

هزار و اندی اسب کم تعدادی نیست ها ! نه دراگون استون توان نگه داری این تعداد رو داره نه ایست واچ .

اگه منس عقل تو سرش بود اون دیوار لعنتی رو با شیپور خراب میکرد ! یا مثل بچه آدم همون اول تهدید میکرد "با شیپور میتونم خراب کنم دیوار رو ! " چه کاریه سه روز الکی آدم و غول و ماموت به کشتن داد ! درست وقتی استنیس بغل گوشش بود یادش افتاد شیپور داره !

از جای دیگه نمیشد به دیوار نفوذ کرد ، دروازه همه قلعه ها جز اون سه تایی که باقی مونده با یخ مسدود شده .

 

در مورد جان : من دلم باهاش صاف نمیشه ! امیدوارم ملیساندر قربانیش کنه .

پی نویس : میگم این ملیساندر که شیفته خون پادشاهیه ! دنیریس رو ببینه قیافش برای قربانی کردنش یحتمل اینجوری میشه :

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ریگار

 

استنیس تقریبا تمام پیاده نظامش رو تو جنگ بلک واتر از دست داد و فقط سواره نظام براش باقی موند. در ثانی تو ارتش منس تعداد زیادی زن و بچه بودن که اصلا توان جنگ نداشتن. همون کسانی هم کسانی هم که توان جنگیدن داشتن اکثرا سلاح نداشتن و هیچ مواضع دفاعی هم نداشتن و پراکنده هم بودن و غافلگیر هم شدن اون هم از جایی که احتمال حمله نمی دادن. بعد هم اگه استنیس میومد از روی دیوار می جنگید فقط جنگ طولانی تر می شد و معلوم نبود اصلا بتونن منس رو شکست بدن.

باشد که رالور شما رو هدایت کنه و اینقدر پشت سر استنیس بد نگی ؛)

 

این یکی رو اگه می خوای نخون چون احتمال زیاد برات اسپویل باشه! یه بخشیش هم حتما اسپویله در حد کتاب ۵

 

به نظرم جان واقعا اشتباه کرد پیشنهاد استنیس رو برای لردی وینترفل قبول نکرد مخصوصا که راب جان رو مشروع کرد. حالا بعد از مرگ جان اوضاع دیوار یه کم به هم ریخته احتمال داره کلا نایت واچ از هم بپاشه خود استنیس بشه فرمانده ی دیوار.

 

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

آخه مردن تو مستراح؟

این دیگه چی بود؟

آدمی به ابهت من اینطوری باید بمیره؟

یکم سنگین تر و حماسی تر،حقیقتا انتظارم از خودم بالاتر بود تو این داستان

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چرا Lady Stoneheart رو HBO حذف کـــــــــرده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

احتمالا تو فصل بعدی باشه ، ضمن این که اون فری مقتول یه شخصیت ناشناخته بود توی سریال و مرگش لطفی برای بیننده ها نداشت، به نظرم کار خوبی بود حذفش.

اسپویل کتاب 4 :

 

در عوض میتونن خط پایانی داستان برین رو با نشون دادن بانوی سنگ دل به صورت غافلگیرانه پایان بدن . اینجوری شوک مرگ برین با اعلام زنده بون بانو قوی تر میشه . فکر کنم تو قسمت های اولیه فصل بعدی شاهدش خواهیم بود و از اوج های اوایل فصله .

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار » جمعه تیر 6, 93 9:59 am[/url]"]احتمالا تو فصل بعدی باشه ، ضمن این که اون فری مقتول یه شخصیت ناشناخته بود توی سریال و مرگش لطفی برای بیننده ها نداشت، به نظرم کار خوبی بود حذفش.

اسپویل کتاب 4 :

 

در عوض میتونن خط پایانی داستان برین رو با نشون دادن بانوی سنگ دل به صورت غافلگیرانه پایان بدن . اینجوری شوک مرگ برین با اعلام زنده بون بانو قوی تر میشه . فکر کنم تو قسمت های اولیه فصل بعدی شاهدش خواهیم بود و از اوج های اوایل فصله .

بازیگر کتلین اعلام کرده که بخاطر کم بودن وقت شبکه، بانوی سنگدل رو نشون نمیدن!

یکی نیست بهشون بگه به جای اینکه وقت شبکه رو با چرت و پرتای میساندی و گری وارم هدر بدن، این اتفاقات مهم رو نشون بدن!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

احتمالا منظورش تو این فصل چهار بوده که کتاب سه رو تمام و کمال نشون دادن . نه فصل بعدی که مروبط به کتاب چهاره .

 

اسپویل کتاب 4 :

 

مرگ برین که یکی از شخصیت های مهم این فصل بود نمیتونه به این شدت تحریف بشه . من دلم روشه که تو فصل بعدی هست

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آخه بعد از تموم شدن فصل چهار این حرف رو درباره ی بانوی سنگدل و فصل پنج زده و گفته قرار نیست سریال 100 درصد شبیه کتاب باشه و بخاطر زمان محدود شبکه (10 ساعت) ، تهیه کنندگان نمیتونن با وجود داستان شخصیت های زنده ی دیگه، بانوی سنگدل رو تو سریال بیارن!

خط داستانی برین که کاملا عوض شده!

 

شرط می بندم مبارزش با سندور رو جایگزین مبارزش با بایتر و شاگول (یا رورج؟) کردن.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×