رفتن به مطلب
kei1

عامل سوء قصد به جان برن

Recommended Posts

 

تو پست بعد پست شما رسیدن اخبار به پتایر امکان سنجی شده.

اصلاً نیازی نیست که برن از ارتفاع سقوط کنه، میشه حتی به برن سالم هم سوء قصد کرد. پس الزامی به باخبر بودن پتایر هم نیست.

 

اصلاً مهم نبود برن می میره یا نه، مهم این بود بعد سوء قصد (چه موفق چه ناموفق) کتلین به پتایر برای دونستن عامل این کار متوسل می شد.

 

دقیقاً یه ولگرد احمق رو می فرسته که گیر بیافته تا خنجر دست کتلین بیافته و برای جوابش بره پیش پتایر.

 

خلاصه : هر دو دوستی که ایراد گرفتن به چیزی که من می گم، اختلاف ما اینجاست که من نمی گم هدف پتار مرگ برن بوده.

هدف اینه که پتابر بتونه جرقه جنگ (آشوب) رو سریع بزنه. قبل از اینکه سرسی رابرت رو بکشه و در آرامش همه چیز رو تحت کنترل خودش بگیره.

(اگر اشتباه نکنم یه جا سرسی از اینکه توی آشوب مجبور می شه نقشه اش راجع به رابرت رو انجوری عملی کنه شاکی بود.

 

اول که واریس اطلاعات رو از اون ور دنیا کلی با تاخیر می گرفت. مثلا تو وسط فصل دو دنریس می رسه کارت، تو فصل 7یا 8 کتاب سه واریس خبر می ده 3 تا اژدها تو کارت پیدا شدن.

 

درسته که واریس و لیتل فینگر خبره ی این کارند ولی به خطوط تلفن و شبکه ی اینترنت دسترسی ندارند. تو فصل هفت برن سقوط می کنه و تو فصل هشت کاروان سلطنتی بر می گرده جنوب. اگه جاسوسی رو هم داشته اون جاسوس باید تو فصل هشت خنجر رو می داده دست قاتل و پایتخت رو ترک می کرده. یعنی تو دو سه روز باید خبر می رسیده پایتخت و برمی گشته وینترفل.

 

من هم نمی گم که هدف پتایر کشتن برن بوده. ولی آدم عاقل نمی آد یه آدم ناوارد رو بفرسته برا کشتن یه نفر که تحت محافظته تا این کارش بیفته گردن یکی دیگه. تو شرایط معمولی شانس این که قاتل زنده دستگیر بشه به مراتب بیشتر از کشته شدنش بوده. اون وقت تقصیر گردن کی میفته؟ تیریون یا پتایر؟ پتایر باید از کجا می دونسته که سامر می آد یارو رو تکه تکه می کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب خبرها را که میشه رسوند، اینترنت ندارند، زاغ که دارند ...

اون قسمت که خبر خلع شدن سر باریستان سلمی را به دیوار میرسه، دو یا سه فصل بعدش خبر به دیوار رسیده! دیوار فکر کنم خیلی دورتر از وینترفل باشه، البته با توجه به همزمانی بعضی از فصلها ... فکر نکنم بیشتر از چند روز باشه!

 

گرچه ما هم دقیق نمیدونیم چند روز بعد از سقوط برن به جانش سوء قصد شد ... فکر کنم کاروان ند در وسط راه بود و جان و تیریون هم جدا شده بودند از اونها ... با توجه به اینکه ند زمان سقوط برن تو وینترفل بود، سخته بگیم این مدت فقط 2 - 3 روز بوده ... !

به نظر من از لحاظ زمانی نمیشه لیتل فینگر را رد کرد.

 

لیتل فینگر اونقدر باهوش هست که یک نفر را بدون اینکه شناسایی بشه، اجیر کنه، خیلی راهها وجود! تغییر چهره، شخص ثالث و ... ! پس تهدیدی واسش نبود در صورت دستگیری ...

اینقدر باهوش نیست؟

این دوستمون میگه، هدف لیتل فینگر فقط سوء قصد (با اون خنجر) بود تا آتش دشمنی را شعله ور کند ... واسش مهم نبود که سوء قصد به فرجام می رسید، یا نه، برن می مرد یا نه ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این دوستمون میگه، هدف لیتل فینگر فقط سوء قصد (با اون خنجر) بود تا آتش دشمنی را شعله ور کند ... واسش مهم نبود که سوء قصد به فرجام می رسید، یا نه، برن می مرد یا نه ...

 

احسنت، خدا خیرت بده.

من منظورم رو منتقل کردم پس.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
خب خبرها را که میشه رسوند، اینترنت ندارند، زاغ که دارند ...

اون قسمت که خبر خلع شدن سر باریستان سلمی را به دیوار میرسه، دو یا سه فصل بعدش خبر به دیوار رسیده! دیوار فکر کنم خیلی دورتر از وینترفل باشه، البته با توجه به همزمانی بعضی از فصلها ... فکر نکنم بیشتر از چند روز باشه!

 

گرچه ما هم دقیق نمیدونیم چند روز بعد از سقوط برن به جانش سوء قصد شد ... فکر کنم کاروان ند در وسط راه بود و جان و تیریون هم جدا شده بودند از اونها ... با توجه به اینکه ند زمان سقوط برن تو وینترفل بود، سخته بگیم این مدت فقط 2 - 3 روز بوده ... !

به نظر من از لحاظ زمانی نمیشه لیتل فینگر را رد کرد.

 

لیتل فینگر اونقدر باهوش هست که یک نفر را بدون اینکه شناسایی بشه، اجیر کنه، خیلی راهها وجود! تغییر چهره، شخص ثالث و ... ! پس تهدیدی واسش نبود در صورت دستگیری ...

اینقدر باهوش نیست؟

این دوستمون میگه، هدف لیتل فینگر فقط سوء قصد (با اون خنجر) بود تا آتش دشمنی را شعله ور کند ... واسش مهم نبود که سوء قصد به فرجام می رسید، یا نه، برن می مرد یا نه ...

 

من متوجهم منظور دوستمون چیه.

اما انگار شما نمی دونین منظور من چیه.

 

پتایر بیلیش اگه هم می خواسته که یک قاتل برا مرگ برن انتخاب کنه خودش که شخصا با او طرف ارتباط بر قرار نمی کرده. چون هم خطر لو رفتنش بوده هم باید به نحوی خنجر رو می رسونده دست طرف که از اون جا که پتایر توی پایتخته کلی طول می کشیده.

 

باید یه جاسوس توی کاروان سلطنتی داشته باشه و اون جاسوس مقدمات کارش رو می چیده. اون جاسوس هم طبیعتا باید موقع برگشتن کاروان سلطنتی بر می گشته. فاصله ی زمانی بین افتادن برن تا بازگشت کاروان سلطنتی هم که 2-3 روز بیشتر نیست. باید تو این فاصله ی زمانی جاسوس پتایر یه زاغ بفرسته پایتخت و پتایر هم جواب بفرسته که مثلا پسره رو بکش.

 

البته رفت و برگشت کینگز لندینگ تا وینترفل هم که مطمئنا از فاصله کینگز لندینگ تا دیوار بیشتره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
خب خبرها را که میشه رسوند، اینترنت ندارند، زاغ که دارند ...

اون قسمت که خبر خلع شدن سر باریستان سلمی را به دیوار میرسه، دو یا سه فصل بعدش خبر به دیوار رسیده! دیوار فکر کنم خیلی دورتر از وینترفل باشه، البته با توجه به همزمانی بعضی از فصلها ... فکر نکنم بیشتر از چند روز باشه!

 

گرچه ما هم دقیق نمیدونیم چند روز بعد از سقوط برن به جانش سوء قصد شد ... فکر کنم کاروان ند در وسط راه بود و جان و تیریون هم جدا شده بودند از اونها ... با توجه به اینکه ند زمان سقوط برن تو وینترفل بود، سخته بگیم این مدت فقط 2 - 3 روز بوده ... !

به نظر من از لحاظ زمانی نمیشه لیتل فینگر را رد کرد.

 

لیتل فینگر اونقدر باهوش هست که یک نفر را بدون اینکه شناسایی بشه، اجیر کنه، خیلی راهها وجود! تغییر چهره، شخص ثالث و ... ! پس تهدیدی واسش نبود در صورت دستگیری ...

اینقدر باهوش نیست؟

این دوستمون میگه، هدف لیتل فینگر فقط سوء قصد (با اون خنجر) بود تا آتش دشمنی را شعله ور کند ... واسش مهم نبود که سوء قصد به فرجام می رسید، یا نه، برن می مرد یا نه ...

 

من متوجهم منظور دوستمون چیه.

اما انگار شما نمی دونین منظور من چیه.

 

پتایر بیلیش اگه هم می خواسته که یک قاتل برا مرگ برن انتخاب کنه خودش که شخصا با او طرف ارتباط بر قرار نمی کرده. چون هم خطر لو رفتنش بوده هم باید به نحوی خنجر رو می رسونده دست طرف که از اون جا که پتایر توی پایتخته کلی طول می کشیده.

 

باید یه جاسوس توی کاروان سلطنتی داشته باشه و اون جاسوس مقدمات کارش رو می چیده. اون جاسوس هم طبیعتا باید موقع برگشتن کاروان سلطنتی بر می گشته. فاصله ی زمانی بین افتادن برن تا بازگشت کاروان سلطنتی هم که 2-3 روز بیشتر نیست. باید تو این فاصله ی زمانی جاسوس پتایر یه زاغ بفرسته پایتخت و پتایر هم جواب بفرسته که مثلا پسره رو بکش.

 

البته رفت و برگشت کینگز لندینگ تا وینترفل هم که مطمئنا از فاصله کینگز لندینگ تا دیوار بیشتره.

 

شما که فرض کردی یک نفر رو مسئول این کار کرده، فرض کن یه مقدار اختیار هم بهش تفویض کرده باشه که خودش وقتی اتفاق غیر منتظره ای می افته تصمیم بگیره.

اینجوری شما هی شرایط رو حاد تر می کنی منم باید هی فرض بگیرم که بگم احتمالش هست.

من گفتم حدس من اینه بحثی هم نکردم که به احتمال 99% همینه که من می گم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فاصله کینگز لندینگ تا دیوار را چطور کمتر از فاصله کینگزلندینگ تا وینترفل است؟

نمیشه که، وینترفل جنوب دیواره ... ؟!! کینگز لندینگ هم جنوب ... پس وینترفل باید یک جایی بین دیوار و کینگزلندینگ باشه ...

 

جاسوس لیتل فینگر هم بعد از سقوط برن می توانست خبرش را بفرسته، بعد از اون ادارد چند روز موند وینترفل، پس فرصت کافی واسه جواب دادن داشت!

چطور کاروان تو 2 روز میرسه کینگزلندینگ، زاغ نمی تونه پرواز کنه این مسافت را زود؟

 

در مورد خنجر خب، میدونست دست کیه، می توانست به طرف بگه بدزده خنجر را ... !

 

اصلا، می توانست به جاسوسش بگه بعد از خروج ادارد (اگر پست دست بودن را قبول کرد) به جان یکی از اعضا خانواده ش سوء قصد کن ... جاسوسش هم برن را انتخاب کرد، چون افلیج بود، راحتتر بود... هزار تا اما و اگر دیگه ... :دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
فاصله کینگز لندینگ تا دیوار را چطور کمتر از فاصله کینگزلندینگ تا وینترفل است؟

نمیشه که، وینترفل جنوب دیواره ... ؟!! کینگز لندینگ هم جنوب ... پس وینترفل باید یک جایی بین دیوار و کینگزلندینگ باشه ...

 

 

 

اصلا، می توانست به جاسوسش بگه بعد از خروج ادارد (اگر پست دست بودن را قبول کرد) به جان یکی از اعضا خانواده ش سوء قصد کن ... جاسوسش هم برن را انتخاب کرد، چون افلیج بود، راحتتر بود... هزار تا اما و اگر دیگه ... :دی

 

دقیقاً اینو بالا منم گفتم.

 

 

 

دیوار_____وینترفل_____________________________________کینگزلندینگ

شدنش می شه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فرض های مساله

فاصله کینگز لندینگ تا وینترفل = x

فاصله وینترفل تا دیوار = Y

 

رفت وینترفل تا کینگز لندینگ+برگشت کینگز لندینگ تا وینترفل=X+X=2x

 

کینگز لندینگ تا دیوار=وینترفل تا کینگز لندینگ +وینترفل تا دیوار=X+Y

 

و چون X از Y بزرگتر است، 2X از X+Y بزرگتر است.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

جاسوس لیتل فینگر هم بعد از سقوط برن می توانست خبرش را بفرسته، بعد از اون ادارد چند روز موند وینترفل، پس فرصت کافی واسه جواب دادن داشت!

چطور کاروان تو 2 روز میرسه کینگزلندینگ، زاغ نمی تونه پرواز کنه این مسافت را زود؟

 

در مورد خنجر خب، میدونست دست کیه، می توانست به طرف بگه بدزده خنجر را ... !

 

اصلا، می توانست به جاسوسش بگه بعد از خروج ادارد (اگر پست دست بودن را قبول کرد) به جان یکی از اعضا خانواده ش سوء قصد کن ... جاسوسش هم برن را انتخاب کرد، چون افلیج بود، راحتتر بود... هزار تا اما و اگر دیگه ... :دی

 

قسمت قرمز: می تونست نامه رو بفرسته، ولی نمی تونست منتظر جواب وایسه. کی گفته کاروان دو روزه می تونه بین وینترفل تا پایتخت رو بره. 1000 مایل کم کم فاصله است. 1680 کیلومتر تو دو روز. می شه روزی 840 کیلومتر و ساعتی 35 کیلومتر. و با توجه به این که یه سری از افراد کاروان پیاده هستند، این افراد باید دو روز رو با سرعتی نزدیک به سرعت یک دونده صد متر بدوند.

 

قسمت آبی: کی باید به کی می گفته که خنجر رو بدزده؟ لیتل فینگر به قاتل؟ لیتل فینگر به جاسوس؟ یا جاسوس به قاتل؟

 

قسمت زرد: اصلا بی خیال. من الان صراحتا ادعا می کنم این کار دنریس بوده. حاضرم با هر کسی که می گه نیست هم بحث کنم.

داداشش ویسریس به استارک ها و لنیستر ها می گه سگ های غاصب. برا همین دوست داره سگ های غاصب به جون هم بیفتن. ور دستش هم جوراه مورمونته که ادارد استارک باعث تبعید شدنش شده و دوست داره به ادارد ضربه ی مهلک بزنه.

این که چطور و چه شکلی هم مهم نیس. حتما یه کلاغ داره که با سرعت کنکورد حرکت می کنه. به هر حال بین ایسوس تا وستروس که راهی نیست. پنتوش که ور دل وینترفله

تازه من اصلا از این دنریس خوش نمی آد و دوست دارم هر وصله ای بهش بچسبه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آقا بیخیال اصن!

لیتل فینگر را از تمام گناهان تبرئه کردید! :دی

انگیزه نداشته، اینقدر هوش نداشته که کسی را استخدام کنه بدون اینکه شناخته بشه، اون کسی هم که به عنوان جاسوس اگر قرار بود استخدام بشه، حتما تو کاروان رابرت بوده و باید برمیگشته باهاشون، مثل رمس ریدر از راه دیگه ای نمی تونسته وارد قلعه بشه، کتلین 8 - 9 روز بعد از حرکت ند حرکت می کنه از روی آب، تقریبن همزمان باهاش میرسه کینگزلندینگ، ولی زاغ که پیوسته پرواز میکند، تو 2 - 3 روز نمی تونه بره کینگزلندیگ و خبر را برسونه به لیتل فینگر ...

 

همه چی را بهم میبافید تا برای بی گناهی لیتل فینگر یک دلیلی جور بشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من همه چی رو به هم می بافم که لیتل فینگر بی گناه باشه؟ شما یک دلیل منطقی بیار و یک سند که توش مشخص باشه لیتل فینگر ربطی به این ماجرا داره.

 

این که استارک ها و لنیستر ها بیفتن به جون هم که به جز لیتل فینگر برای صد نفر دیگه هم نفع داشت.

برای رنلی نفع نداشت؟

برای تایرل ها نفع نداشت؟

برای واریس و ایلریو نفع نداشت؟ (البته اینا به نفعشون بود که استارک ها و لنیستر ها دیرتر به جون هم بیفتن)

برای آیرن بورن ها نفع نداشت؟ چطوره بندازیم گردن تیان؟

برای استنیس نفع نداشت؟

برای روس بولتون؟

برای اون ویسریس و دنریس هم حتی نفع داشت. اگه بلد بودن استفاده کنند.

 

------------

 

یک کاروان بزرگ وقتی می خواد یک مسیر حدودا هزار مایلی رو بره کلی وقت می بره. فصل هایی که مسیر بازگشت از وینترفل رو بازگو می کنه فاصله زمانی بینشون زیاده چون توی بیشتر مسیر اتفاق خاصی نمی افته که بخواد فصلی براش وجود داشته باشه.

سرعت کاروان کمه، چون خیلی ها دارن پیاده می رن. سرعت پیاده روی یه آدم معمولی هم 5 کیلومتر بر ساعته. روزی دوازده ساعت هم تو مسیر باشند می شه روزی 60 کیلومتر. 1680 رو تقسیم بر هم کنی می شه بیست و هفت هشت روز. ولی کتلین باکشتی می ره پایتخت. عجیب نیست اگه ده روز بعد ند حرکت کنه و همزمان برسه پایتخت. زاغ نمی تونه دو سه روزه بره کینگز لندینگ و برگرده وینترفل. بابا درسته داستان فانتزیه ولی منطق داره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوست عزیز در مورد فرضیه ها بحث می کنیم. فرق فرضیه و حکم اینه که فرضیه یک چیز قطعی نیست!

 

شما حکم می کنی که امکان نداره کار لیتل فینگر باشه! (یعنی فرضیه ی اینکه کار لیتل فینگر است را به صفر میرسونی)، با حدس و گمان دلیل میاری که این مدت بعد از سقوط برن، کاروان حرکت کرده و این مدت رسیده و ...

 

اگر یادداشتهای من را خونده باشی، من هم گفتم معتقدم کار جافریه، در حد یک فرضیه قوی ...

ولی دلیلی به جز این حدس و گمانها هم وجود نداره که با قطعیت بگیم کار کی بوده! کی نبوده!

 

داستان فانتزی است، برحسب منطق هم است، ولی این چیزهایی که شما میگی همش حدس و گمانه ... نه منطق! منطق با توجه به واقعیات شکل میگیره، نه حدس و گمانها! رابرت جان، برحسب حدس و گمان که نمیشه حکم صادر کرد ...

 

حالا بر حسب دروغی که لیتل فینگر گفت در مورد تیریون، و نقشی که در مرگ استارک داشت، و ... فرضیه ای هرچند ضعیف، شکل گرفت ...

 

حدس و گمانها، این فرضیه ها را قویتر یا ضعیفتر می کنند، تا وقتی که چیز محکمی به دست نیاد، نمیشه گفت که این فرضیه به صد رسیده، اون یکی به صفر!

 

من گفتم زاغ می تونه بره کینگزلندیگ! نگفتم که برمیگرده! اصلا تو کتاب اشاره شده چند روز بعد از سقوط برن، ادارد از وینترفل میره؟ اصلا چرا فکر میکنی جاسوس مجبور بوده همراه کاروان برگرده؟ چرا فکر می کنی حتما در کاروان بوده؟ مگه منس ریدر نتوانست وارد وینترفل بشه؟ ... اینها همه حدس هستند ... هیچ چیز قطعی در اینباره وجود نداره که براش حکم صادر کرد!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ما سه صفحه است داریم بحث می کنیم من یه دلیل قانع کننده که هیچ یه دلیل قابل قبول رو هم هنوز نشنیدم، که بشه باهاش لیتل فینگر رو مقصر دونست.

 

حرف من اینه یه نفر تا زمانی که دلیلی یا مدرکی دال بر گناهش نباشه، بی گناهه. شما می گی لیتل فینگر ممکنه مقصر باشه خب دلیل منطقی بیار. وگرنه من هم می تونم بدون دلیل دنریس رو مقصر بدونم. اصلا سو قصد به جان تیریون توی نبرد بلک واتر هم کار دنریسه. هیچ کسی هم نمی تونه ثابت کنه دنریس مقصر نبوده.

---------------

 

اولا زاغی که می ره کینگز لندینگ و بر نمی گرده نره بهتره. دوما زاغ همون رفتنش رو هم نمی تونه دو روزه بره. بعدش هم که من در مورد مسافت بارانداز شاه تا وینترفل اشتباه می کردم. مسافت وینترفل تا کینگزلندینگ 2340 کیلومتره و نه 1680 کیلومتر 1000 مایل.

 

قضیه ی منس رایدر هم که کلا متفاوت بوده. منس رایدر از وسط راه وارد کاروان سلطنتی شد، از وسط راه برگشت هم ازشون جدا شد. جاسوس احتمالی لیتل فینگر هم می تونسته از کاروان جدا شه، ولی باید حتما از وینترفل خارج می شده. از وینترفل هم خارج می شده تماسش رو با قاتل از دست می داده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من میگم فکر می کنم جافری باعث اینکاره؟ شما میگی ثابت کنم لیتل فینگر اینکار را کرده؟!

 

شما اومدی دنبال بیگناهی لیتل فینگر گشتی، من گفتم این دلایل خیلی قطعی نیست ...

فاصله و زمان و جاسوس و ... تمام این دلایل به راحتی رد میشند.

 

حرفم از اول، با اونکه تکراریه ... این بود که دلیلی برای رد فرضیه گناهکار بودن لیتل فینگر که نشه ردش کرد وجود نداره، حالا این فرضیه از کجا میاد، و ... چقدر میشه بهش اتکا کرد، یک بحثه! ولی اینکه حکم واسش بدیم یه چیز دیگه ...

خب اولین بار این فرضیه از اونجایی که به دروغ تیریون را متهم کرد، شکل گرفت ...

یک سوال پیش میاد، چرا تیریون را متهم کرد! شما میدونی چرا؟ (حدس و گمان نه البته، مدرکی وجود داره که باهاش به قطع گفت به این دلیل ... )

خب شاید میخواد یک چیزی را مخفی کنه، برای مثال محافظت از فرد خطاکار ... شاید میخواست دو به همزنی کنه ... همه ش شایده ...

فرضیه ها همینطور شکل میگرن دوست من، از روی همین شایدها ...

همین جان اسنو، و فرضیه ی فرزند لیانا بودنش، بیشتر از اون قولی که لیانا از ند میگیره .. شکل میگیره ...

یا بقیه تئوری ها ... هیچکدوم مدرک نیستند، فقط فرضهایی هستند که دلیل به فرضیه میشوند ... اگر خلافش ثابت بشه، برداشته میشوند ...

 

دنریس را میشه رد کرد، چون هیچ شناختی روی خاندان استارک نداره، تو یک قاره ی دیگه بوده ... نمیدونسته کی است ...

آیا چنین دلایلی برای لیتل فینگر وجود داره؟ دلیل و مدرکی قطعی (نه حدس و گمان) که بگید صد در صد کار جافریه و کار بقیه نیست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلام

من یه سوال داشتم خنجر آخرین بار به کی تعلق داشت؟

یه جایی خوندم که تیریون خنجر رو به رابرت اهدا کرده درسته؟

اگر ذرسته کدام قاتل احمقی میره خنجر رو از تو وسایل شاه بر میداره ؟

پس یا کسی که خنجر رو برداشته مورد اعتماد شاه بوده که کسی بهش گیر نداده یا ................................ ممگنه رابرت دستور قتل برن رو داده باشه؟ اگر از رسوایی لنیسترها با خبر باشه و نخاد کسه دیگه بفهمه؟ فقط یه فرضیه است حمله نکنید اگر بگید چرا واکنش نشون نداده نسبت به رسوایی میگم خوب به قول یکی از دوستان نصف مملکت رو به لنیستر مدیونه یا شاید اصلا براش مهم نبوده از مارتین همه چی بر میاد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
سلام

من یه سوال داشتم خنجر آخرین بار به کی تعلق داشت؟

یه جایی خوندم که تیریون خنجر رو به رابرت اهدا کرده درسته؟

اگر ذرسته کدام قاتل احمقی میره خنجر رو از تو وسایل شاه بر میداره ؟

پس یا کسی که خنجر رو برداشته مورد اعتماد شاه بوده که کسی بهش گیر نداده یا ................................ ممگنه رابرت دستور قتل برن رو داده باشه؟ اگر از رسوایی لنیسترها با خبر باشه و نخاد کسه دیگه بفهمه؟ فقط یه فرضیه است حمله نکنید اگر بگید چرا واکنش نشون نداده نسبت به رسوایی میگم خوب به قول یکی از دوستان نصف مملکت رو به لنیستر مدیونه یا شاید اصلا براش مهم نبوده از مارتین همه چی بر میاد

 

من که یادم نمی یاد ماجرای خنجری که تیریون به رابرت داده.

بعید هم هست چون تیریون تو افکارش می گه که اسلحه خونه رابرت پر بوده از این چیزا، اگه خودش داده بود که می دونست چی به چیه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
سلام

من یه سوال داشتم خنجر آخرین بار به کی تعلق داشت؟

یه جایی خوندم که تیریون خنجر رو به رابرت اهدا کرده درسته؟

اگر ذرسته کدام قاتل احمقی میره خنجر رو از تو وسایل شاه بر میداره ؟

پس یا کسی که خنجر رو برداشته مورد اعتماد شاه بوده که کسی بهش گیر نداده یا ................................ ممگنه رابرت دستور قتل برن رو داده باشه؟ اگر از رسوایی لنیسترها با خبر باشه و نخاد کسه دیگه بفهمه؟ فقط یه فرضیه است حمله نکنید اگر بگید چرا واکنش نشون نداده نسبت به رسوایی میگم خوب به قول یکی از دوستان نصف مملکت رو به لنیستر مدیونه یا شاید اصلا براش مهم نبوده از مارتین همه چی بر میاد

 

من که یادم نمی یاد ماجرای خنجری که تیریون به رابرت داده.

بعید هم هست چون تیریون تو افکارش می گه که اسلحه خونه رابرت پر بوده از این چیزا، اگه خودش داده بود که می دونست چی به چیه.

کار رابرت؟؟؟؟؟؟؟این دیگه از اون حرفاست.آخه رابرت چرا باید این کارو بکنه؟؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عاغا با تفکر عمیق و به کار بردن منطق مطلق و با توجه به مستندات من میگم کار پدر پسر شجاع بود*افسانه ها میگن یه بار پسر شجاع رو به برن پیشکش کرد ولی سامر اونو خورد اونم خواست انتقام بگیره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

از افکار تیریون و دیالوگ بین جیمی و سرسی جافری متهم ردیف اول محسوب میشه

ولی جافری میتونست و میخواست ماجرای ترور برن به رابرت بگه ؟ اگر که نه پس چطور میخواست توی دل پدرش نفوذ کنه

خنجر برای لیتل فینگر نبود ؟

تیریون 1 جایی گفت من هیچ وقت علیه برادرم شرط نمیبندم و فلان

پس خجنر برای بیلیش بود ولی فاصله وینترفل و کینگزلندیگ ...

2 سال و چند ماه بعد از آخرین پست این تاپیک :دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مبین » یکشنبه مرداد 10, 95 10:10 pm[/url]"]از افکار تیریون و دیالوگ بین جیمی و سرسی جافری متهم ردیف اول محسوب میشه

ولی جافری میتونست و میخواست ماجرای ترور برن به رابرت بگه ؟ اگر که نه پس چطور میخواست توی دل پدرش نفوذ کنه

خنجر برای لیتل فینگر نبود ؟

تیریون 1 جایی گفت من هیچ وقت علیه برادرم شرط نمیبندم و فلان

پس خجنر برای بیلیش بود ولی فاصله وینترفل و کینگزلندیگ ...

2 سال و چند ماه بعد از آخرین پست این تاپیک :دی

توی یه شرط بندی تیریون خنجر رو از لیتل فینگر برده بود فکر کنم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
فرشید واترز » دوشنبه مرداد 11, 95 11:17 pm[/url]"]
مبین » یکشنبه مرداد 10, 95 10:10 pm[/url]"]

تیریون 1 جایی گفت من هیچ وقت علیه برادرم شرط نمیبندم و فلان

پس خجنر برای بیلیش بود ولی فاصله وینترفل و کینگزلندیگ ...

توی یه شرط بندی تیریون خنجر رو از لیتل فینگر برده بود فکر کنم

به کتلین گفت که من هیچ وقت علیه برادرم شرط نمیبندم

پتایر دروغ گفته بود

تیریون روی جیمی شرط بسته بود خودش روی لوراس تایرل توی جشن نامگذاری جافری

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در در ۱۳۹۲/۵/۲ at 04:15، hamedsr گفته است :

خب خبرها را که میشه رسوند، اینترنت ندارند، زاغ که دارند ...

اون قسمت که خبر خلع شدن سر باریستان سلمی را به دیوار میرسه، دو یا سه فصل بعدش خبر به دیوار رسیده! دیوار فکر کنم خیلی دورتر از وینترفل باشه، البته با توجه به همزمانی بعضی از فصلها ... فکر نکنم بیشتر از چند روز باشه!

 

گرچه ما هم دقیق نمیدونیم چند روز بعد از سقوط برن به جانش سوء قصد شد ... فکر کنم کاروان ند در وسط راه بود و جان و تیریون هم جدا شده بودند از اونها ... با توجه به اینکه ند زمان سقوط برن تو وینترفل بود، سخته بگیم این مدت فقط 2 - 3 روز بوده ... !

به نظر من از لحاظ زمانی نمیشه لیتل فینگر را رد کرد.

 

لیتل فینگر اونقدر باهوش هست که یک نفر را بدون اینکه شناسایی بشه، اجیر کنه، خیلی راهها وجود! تغییر چهره، شخص ثالث و ... ! پس تهدیدی واسش نبود در صورت دستگیری ...

اینقدر باهوش نیست؟

این دوستمون میگه، هدف لیتل فینگر فقط سوء قصد (با اون خنجر) بود تا آتش دشمنی را شعله ور کند ... واسش مهم نبود که سوء قصد به فرجام می رسید، یا نه، برن می مرد یا نه ...

من اگه جای لیتل فینگر بودم و قصدم فقط سوقصد بود ترجیحم این بود که به ریکان سو قصد کنم.برای کاتلین و ادارد برن و ریکان فرقی ندارن و ریکان اونقدر تحت محافظت نیست.

ولی جافری دلایل قانع کننده تری برای کشتن برن داره. هم شکست تامن از برن، هم ماجرای جیمی و سرسی که من میگم جافری ازش خبر داشته و هم حرف رابرت مبنی بر اینکه پسره باید بمیره

و این حماقت بیشتر به جافری میاد تا به انگشت کوچیکه! 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به جافری نمیاد خودش نتیجه گیری کنه درباره رابرت

به نظرم لیتل فینگری چیزی این وسط دست داشته. چون اصن قصدش هرج و مرج بوده و اینا

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×