samiano 3 ارسال شده در نوامبر 26, 2013 A lion does not concern himself with the opinions of A sheep. یک شیر خودش رو با عقاید یک گوسفند نگران نمیکنه. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Manuel 5 ارسال شده در نوامبر 27, 2013 A lion does not concern himself with the opinions of A sheep. یک شیر خودش رو با عقاید یک گوسفند نگران نمیکنه. این یکی از علایم دوقطبی بودن تایوینه. همین آدم میخواد دخترشو بده به یه هایگردنی. تازه مصمم هم هست! Tapatalking with an iDevice به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
samiano 3 ارسال شده در نوامبر 27, 2013 این یکی از علایم دوقطبی بودن تایوینه. همین آدم میخواد دخترشو بده به یه هایگردنی. تازه مصمم هم هست! جواب این سوال رو در ادامه ی همین دیالوگ به جیمی میده شایعات در مورد سرسی عقاید گوسفند نیست حقیقته خودشم خوب میدونه حقیقته و برای پنهان کردن حقیقته که میخواد سرسی رو به هایگاردنی ها بندازه مانوئل اینستا رو شدیداً دنبال میکنیاااا به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Manuel 5 ارسال شده در نوامبر 27, 2013 این یکی از علایم دوقطبی بودن تایوینه. همین آدم میخواد دخترشو بده به یه هایگردنی. تازه مصمم هم هست! جواب این سوال رو در ادامه ی همین دیالوگ به جیمی میده شایعات در مورد سرسی عقاید گوسفند نیست حقیقته خودشم خوب میدونه حقیقته و برای پنهان کردن حقیقته که میخواد سرسی رو به هایگاردنی ها بندازه مانوئل اینستا رو شدیداً دنبال میکنیاااا آخ آخ چقدر من با تو همزاد پنداری میکنم. اره اینستا رو شدید پیگیرم. خوشم میاد میگیری. خوشمم میاد کامنتاشم خوندی Tapatalking with an iDevice به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
samiano 3 ارسال شده در نوامبر 28, 2013 این جمله هم جواب امضای سر تالیسا عزیز Let them remember what happens when they march on the south. بذار به خاطر بیارن چه اتفاقی میوفته وقتی که به جنوب لشگرکشی کنن. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مورس مارتل 1 ارسال شده در نوامبر 30, 2013 سرسی: سانسا، میخوای محبوب باشی؟ سانسا: هر کسی دوست داره محبوب باشه. سرسی: اجازه بده تو این روز که برای تو خیلی خاصه، یه کم حکمت زنانه در اختیارت بذارم. عشق زهره. زهر شیرینیه، بله، اما آدم رو به هر حال می کشه. من این جمله سرسی رو دیدم باورم نشد از دهن شهبانو باشه به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Manuel 5 ارسال شده در نوامبر 30, 2013 سرسی: سانسا، میخوای محبوب باشی؟سانسا: هر کسی دوست داره محبوب باشه. سرسی: اجازه بده تو این روز که برای تو خیلی خاصه، یه کم حکمت زنانه در اختیارت بذارم. عشق زهره. زهر شیرینیه، بله، اما آدم رو به هر حال می کشه. من این جمله سرسی رو دیدم باورم نشد از دهن شهبانو باشه چطور باورت نشد ؟ تمام بدبختیاش از زمانی شروع شد که عاشق داداشش شد. همه چیزا وقتی بدتر شد که فکر کرد میتونه عاشق رابرت باشه ... عشق بهر حال میکشه ... Tapatalking with an iDevice به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Zarvan 0 ارسال شده در نوامبر 30, 2013 (ویرایش شده) با سلام این دیالوگ مربوط به اپیزود هفتم از فصل دوم است ، وقتی کاترین به همراه برایین به قفسی می آیند که جیمی لنستر در آن در بند است . بسیار با معنی You have forsaken every vow you ever took. So many vows. They make you swear and swear. Defend the king, obey the king, obey your father, protect the innocent, defend the weak. But what if your father despises the king? What if the king massacres the innocent? It's too much. No matter what you do, you're forsaking one vow or another. - تو تمام هر پیمانی رو که تا حالا بستی شکستی ! - آخه تعدادشون خیلی زیاده تو رو مجبور می کنند که پشت سر هم قسم بخوری از پادشاه دفاع کن ، از پادشاه اطاعت کن ، از پدرت اطاعت کن ، از بیگناهان محافظت کن ، از ضعفا حمایت کن . اگه پدرت از پادشاه متنفر باشه چی ؟ اگه پادشاه مردم بیگناهو بکشه چی ؟ برای من زیاده هر کاری بکنی بالاخره مجبوری یکیشونو بشکنی .. ویرایش شده در نوامبر 30, 2013 توسط مهمان به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مورس مارتل 1 ارسال شده در نوامبر 30, 2013 چطور باورت نشد؟ اینکه سرسی از تجربیات عاشق پیشگیش به سانسا گفته باشه در عجبم. علاقه مارتل به این ملکه مقتدر کماکان رو به فزونی ـه به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Manuel 5 ارسال شده در نوامبر 30, 2013 چطور باورت نشد؟ اینکه سرسی از تجربیات عاشق پیشگیش به سانسا گفته باشه در عجبم. علاقه مارتل به این ملکه مقتدر کماکان رو به فزونی ـه حالا اکه واسه فزونی علاقه و ارادتت دنبال بهونه میگردی که بحثش فرق میکنه Tapatalking with an iDevice به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
kei1 5 ارسال شده در نوامبر 30, 2013 (ویرایش شده) The day my father came to claim me, my mother did not wish for me to go. "She is a girl," she said, "and I do not think that she is yours. I had a thousand other men." He tossed his spear at my feet and gave my mother the back of his hand across the face, so she began to weep. "Girl or boy, we fight our battles," he said, "but the gods let us choose our weapons." He pointed to the spear, then to my mother's tears, and I picked up the spear. "I told you she was mine," my father said, and took me. - Obara Sand شهاب یعنی تو نمی دونستی ؟ ویرایش شده در نوامبر 30, 2013 توسط مهمان به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
King Robert 0 ارسال شده در نوامبر 30, 2013 The day my father came to claim me, my mother did not wish for me to go. "She is a girl," she said, "and I do not think that she is yours. I had a thousand other men." He tossed his spear at my feet and gave my mother the back of his hand across the face, so she began to weep. "Girl or boy, we fight our battles," he said, "but the gods let us choose our weapons." He pointed to the spear, then to my mother's tears, and I picked up the spear. کاش حداقل می گفتی این جمله ی حکیمانه از دهن کی بیرون اومده. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
King Robert 0 ارسال شده در دسامبر 1, 2013 یادم رفته بود. وگرنه صفت حکیمانه رو راجع بهش به کار نمی بردم. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
° جان اسنو ° 1 ارسال شده در دسامبر 10, 2013 خب اولین پُستمه D: ” به یاد می آورد که پدرش می گفت: وقتی بادهای سرد شروع به وزیدن کردند، گرگ تنها می میره. اما گله به زندگي ادامه میده. ” قسمتی از افکار ند استارک ------ - رویس به ویل: « ویل، حتی از مرده ها هم میشه چیزهایی یاد گرفت. » امیدوارم اسپم حساب نشه. :?: به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Stannis Baratheon 16 ارسال شده در دسامبر 11, 2013 Stannis bristled at that. "I defeated your uncle Victarion and his Iron Fleet off Fair Isle, the first time your father crowned himself. I held Storm's End against the power of the Reach for a year, and took Dragonstone from the Targaryens. I smashed Mance Rayder at the Wall, though he had twenty times my numbers. Tell me, turncloak, what battles has the Bastard of Bolton ever won that I should fear him?" Stannis Baratheon to Theon Greyjoy فقط ببخشید حال نداشتم ترجمه کنم به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Stannis Baratheon 16 ارسال شده در ژانویه 2, 2014 این جمله ی باریستان دقیقا مثل جمله امام حسین هستش : It is better to die with honor than to live without it . Ser Baristan Selmy مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلته به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Stannis Baratheon 16 ارسال شده در ژانویه 24, 2014 Stannis : Angry foes do not concern me. Anger makes men stupid, and Hosteen Frey was stupid to begin with, if half of what I have heard of him is true. Let him come. Theon : He will. Stannis : Bolton has blundered. All he had to do was sit inside his castle whilst we starved. Instead he has sent some portion of his strength forth to give us battle. His knights will be horsed, ours must fight afoot. His men will be well nourished, ours go into battle with empty bellies. It makes no matter. Ser Stupid, Lord Too-Fat, the Bastard, let them come. We hold the ground, and that I mean to turn to our advantage. Theon : The ground? What ground? Here? This misbegotten tower? This wretched little village? You have no high ground here, no walls to hide beyond, no natural defenses. Stannis : Yet. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Stannis Baratheon 16 ارسال شده در فوریه 4, 2014 We do not choose our destiny, but we must do our duty. Great or small we must do our duty. Stannis Baratheon to Davos Seaworth به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
° جان اسنو ° 1 ارسال شده در فوریه 14, 2014 اگه قراره زندگی یک انسان رو بگیری، بهش مدیونی که به چشمش نگاه کنی و آخرین حرف هاش رو بشنوی. اگه طاقت این کار رو نداری پس شاید اون شخص شایسته ی مرگ نیست… حکمرانی که پشت جلاد های مزدور قایم میشه، به زودی واقعیت مرگ رو فراموش می کنه. — ادارد استارک مرحوم! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
bard 1 ارسال شده در مه 2, 2014 برد بیلیش لیتل فینگر : فصل چهار قسمت سه یه ادم رو میشه با پول مدتی ساکت نگه داشت ولی با تیری در قلبش همیشه ساکت میمونه برد بیلیش لیتل فینگر : فصل چهار قسمت چهار کسی به ادمی که انگیزه ای نداره شک نمیکنه به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Stannis Baratheon 16 ارسال شده در ژوئن 14, 2014 A good act does not wash out the bad nor a bad the good. Stannis Baratheon Sent from my Nexus 5 using Tapatalk به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
hamedsr 0 ارسال شده در ژوئن 15, 2014 It was Jaime, he thought, despairing. He was mine own blood, my big strong brother. When I was small he brought me toys, barrel hoops and blocks and a carved wooden lion. He gave me my first pony and taught me how to ride him. When he said that he had bought you for me, I never doubted him. Why would I? He was Jaime, and you were just some girl who’d played a part. I had feared it from the start, from the moment you first smiled at me and let me touch your hand. My own father could not have loved me. Why would you if not for gold? پخش اپیزود 10 تو روز جهانی پدر خیلی جالبه به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
North Wolf 1 ارسال شده در ژوئن 15, 2014 برادران 100 ها نسل از این قلعه دفاع کردن، تا حالا دست دشمن نیفتاده، امشب هم نمیوفته... "تن" ها بیرون از دیوار هامون هستن، اونا گوشت افرادی که میکشن رو میخورن می خواین امشب شکم یه "تن" رو پر کنین؟ امشب ما میجنگیم... و وقتی آفتاب طلوع کنه، بهتون قول میدم... "قلعه سیاه" پا برجا خواهد بود... نگهبانان شب پابرجا خواهد بود... حالا با من بیاین... -سر آلیسر (در واقع اولین و آخرین باری بود که از سر آلیسر خوشم اومد) و البته این مربوط به سریال هست دیگه خودتون میدونین + دیالوگ جور مورمونت (لرد فرمانده ) که گفت اگه ما شکست بخوریم یا همچین چیزی، هرکی میشناسین تا تابستون بعدی میمیره اینم دوس دارم اما یادم نیس دقیقش یکی بزاره به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار 7 ارسال شده در ژوئن 16, 2014 کلمات مانند تیر هستند، زمانی که رهایشان کنی، نمیتوانی متوقفشان کنی . پرنس دوران مارتل بهترین کفاره برای گناهان دعا کردن است، دعایی در سکوت ! ملکه سرسی لنیستر به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مورس مارتل 1 ارسال شده در سپتامبر 9, 2014 به یاد جمله مشهور بگینزی: هیچ وقت دلم نمی خواست نصف چیزهایی رو که دیدم ببینم و هرگز نصف چیزهایی رو که دلم می خواست ببینم ندیدم. فکر نمی کنم که خواستن در این مورد اهمیتی داشته باشه. تو هم بهتره این طوری فکر کنی. اد تولت به سم به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر