دست سرد کیست ؟ و چرا در سریال حذف شد ؟!

[negar27 48]

احتمال بنجن که کلا رده با توجه به مارتین.

من خودم به چند مورد رسیدم با خوندن پستای اینجا و فروم وستروس انگلیسی.

 

1- دست سرد می تونه فرزند (نیمه انسان/نیمه آدر) شاه شب و اون زنی که شبیه واکرها توصیف شده باشه! ( شاید به همین خاطر به خودش میگه من هیولای تو هستم برن) خصوصا اگه این شاه شب افسانه ای واقعا استارک بوده باشه!! احتمالش زیاد میشه

 

2- ویژنی که برن می بینه از فدا شدن یه مرد که مقابل درخت نیایش گلوش بریده میشه (کلاغ سه چشم مراسم فدا کردنی که "خیلی وقت پیش" توسط نخستین انسان ها انجام می شده رو به برن نشون میده) این هم خیلی وقت پیش مردنش دست سرد رو توجیح می کنه هم اون پوشوندن گلوش با شال - میشه حتی گفت که این فرد کسی بوده که شاه های شمال (استارک ها) مثل کراستر تقدیم به آدرها کردن! البته احتمالش ضعیفه.

 

3- ردواین رنجری که زمان شاه دورن عضو نگهبانان شب بوده. تو کتابخانه ی کسل بلک یه جا سم و جان با هم صحبت می کنن و سم درباره ی مطالبی که تو کتاب ها خونده حرف میزنه یه جا سم میگه:

" He unfolded a square of parchment. "The paint has faded, but you can see where the mapmaker marked the sites of wildling villages, and there's another book... Where was it now? I was reading it a moment ago."

He shoved some scrolls aside to reveal a dusty volume bound in rotted leather. "This", he said reverently, "is the account of a journey from the Shadow Tower all the way to Lorn Point on the Frozen Shore, written by a ranger named Redwyn. It's not dated, but he mentions a Dorren Stark as King in the North, so it must be from before the conquest. Jon, they fought giants! Redwyn even traded with the children of the forest, it's all here." Ever so delicately, he turned pages with a finger. "He drew maps as well, see..." "

 

این می تونه ارتباط دست سرد با فرزندان جنگل و دانش True Tongue که داره و شناخت زیادش از سرزمین های آنسوی دیوار و قلعه های نگهبانان شب رو توجیه کنه!

 

با این حال ما هر چقدرم اینجا در مورد این شخصیت گمانه زنی و نظریه پردازی کنیم باید تا اومدن کتاب ششم برای مشخص شدن هویت دست سرد صبر کنیم. شاید شخصیت مهمی باشه شایدم نه.. معلوم نیست واقعا!

[alireader 1]

Negar@

مرسی مثل همیشه دقیق و عالی

فقط من فکر میکنم شیوه مرگش که باعث شده خون تو دست و پاش جمع بشه و دستاش سیاه بشه خیلی مهمه احتمالا دارش زدنو مدتی اویزان بوده که خون به سمت پایین رفته و جمع شده زخم رو گردن هم جای طنابه

فایده این گمانه زنی ها همینه که اطلاعاتمون رو باهم به اشتراک بزاریم مثلا من خیلی به اون گفتگوی جان و سم دقت نکرده بودم میشه بگی تو کدوم فصل کدوم کتابه؟

[negar27 48]

alireader » شنبه مرداد 24, 94 8:08 am[/url]"]Negar@

مرسی مثل همیشه دقیق و عالی

فقط من فکر میکنم شیوه مرگش که باعث شده خون تو دست و پاش جمع بشه و دستاش سیاه بشه خیلی مهمه احتمالا دارش زدنو مدتی اویزان بوده که خون به سمت پایین رفته و جمع شده زخم رو گردن هم جای طنابه

فایده این گمانه زنی ها همینه که اطلاعاتمون رو باهم به اشتراک بزاریم مثلا من خیلی به اون گفتگوی جان و سم دقت نکرده بودم میشه بگی تو کدوم فصل کدوم کتابه؟

 

نه صرفا بریدگی گلو و دار زده شدن نمی تونه دلیل سیاهی دست و پا بشه. بر اثر یخ زدگی (فراست بایت) رگ ها تنگ میشن و خون به اندام ها نمیرسه و معمولا هم اندام هایی که در فاصله ی بیشتری از قلب قرار دارن دچار به این وضعیت میشن مثل دست، پا ، بینی و ...

 

فصل ششم جان در کتاب دوم نزاع شاهان

[alireader 1]

ممنون به خاطر این رو کشته نشدن کلدهند با تیغ تاکید دارم که خودش اینجادلیل سیاهی دستاش رو توضیح میده:

 

 

 

The ranger studied his hands as if he had never noticed them before. “Once the heart has ceased to beat, a man’s blood runs down into his extremities, where it thickens and congeals.” His voice rattled in his throat, as thin and gaunt as he was. “His hands and feet swel up and turn as black as pudding. The rest of him becomes as white as milk.

 

داره میگه بعداز مرگ به خاطر لخته شدن و جمع شدن خون تو دست و پاش بوده اگر مثلا گلوش رو میبریدن تمام خون از بدنش خارج میشد و دستاش سیاه نمیشد.

ایده مرگ از سرما هم جالبه و بیشتر رنجر بودنش رو ثابت میکنه ولی خودش که حرفی از سیاه شدن دستاش در اثر سرما نمیگه

یه جورایی شرلوک هلمزی باید قضیه رو دید. روشن شدن نحوه مرگ میتونه هویتش رو هم روشن کنه

[Sr Baristan 0]

علی جان

مطمعنی از جادو استفاده میکنه واریس؟چون تا جایی که من میدونم واریس از جادو تنفر داره که شایدم اشتباه میکنم.به مووع ربطی نداشت میدونم!

ولی کیا میتونست دارش زده باشن کلد هندو؟دنبال اینم باید باشی علی اگه این تیوری رو مطرح میکنی کهالبته منم احتمالشو قویتر میدونم

[alireader 1]

سر باریستان عزیز@

 

۱-درمورد وریس مطمین که نیستم فقط حدسه .من از اون فصل معروف وریس و ایلریو تو سردابه اژدها به جادوگر بودن وریس شک داشتم .به خاطر کنایه های ایلریو . اینجا:

 

۲-درموردکلدهند نظریه دار زدنش رو به خاطر این مطرح کردم که خودش درباره دستان سیاهش توضیح داد بعد از ایست قلبش خون تو دست و پاهاش جمع شده . (بالا توضیح دادم) ولی الان که فصل یکی مونده به آخر برن تو کتاب ۵ رو که دوباره میخوندم وقتی وایت ها به برن و همراهانش نزدیک غار بلادریون حمله میکنن نوشته تمام وایت ها دست های سیاه دارن . که خوب نمیشه گفت همشون رو دار زدن پس فکر کنم نطریه دار زده شدنش رد بشه .

من بازم فکر میکنم کلد هند فقط یک جسد یا یک وایت بوده که بلادریون تسخیرش کرده .

دقت کنیم تو همون فصل وقتی وایتها بهشون حمله میکنن برن وارد هودور میشه وبا میرا و کلدهند دارن با وایتها میجنگن که اون فرزند جنگل میاد کمکشون و برن با دیدن جسم خودش که تو برف دفن شده از حال میره . بعد که داخل غار بهوش میاد از فرزند جنگل سراغ کلدهند رو میگیره:

Bran shivered again. “The ranger …”

“He cannot come.”

“They’ll kill him.”

“No. They killed him long ago.

چند نکته اینجا جالبه:

-معلوم نیست که فرزندجنگل به خاطر این میگه کلد هند نمتونه بیاد که همونطور که خودش به برن گفته بود به خاطر طلسم های روی غار نمیتونه وارد بشه یا منظور فرزند اینه که وایت ها دخلش رو آوردن .

-اون ضمیر they اشاره به کی داره؟ منظور برن از theyll kill him مشخصه که وایت ها هست ولی منظور فرزند خیلی مبهمه They killed him long ago یعنی چی؟

میخواد بگه وایت ها خیلی وقت پیش کلدهند رو کشتن؟ و الان دیگه نمیتونن آسیبی بهش بزنن یا منظورش اینه که کلدهند خیلی وقت پیش توسط آدرها یا کسان دیگری کشته شده و الان فقط یک جسده و اهمیتی نداره؟

-----------------------------------------------------------------

پ.ن: بگذریم که اصولا پنهان شدن اون همه وایت زیر برف ها نزدیک قلمرو محافظت شده بلاد ریون(زیر دماغش ) چقدر مشکوک و عجیبه وکل ماجرای اون درگیری بیشتر شبیه صحنه سازیه تا واقعیت

[Sr Baristan 0]

alireader » یکشنبه مرداد 25, 94 9:07 pm[/url]"]سر باریستان عزیز@

 

۱-درمورد وریس مطمین که نیستم فقط حدسه .من از اون فصل معروف وریس و ایلریو تو سردابه اژدها به جادوگر بودن وریس شک داشتم .به خاطر کنایه های ایلریو . اینجا:

[attachment=0]Untitled.jpg[/attachment]

۲-درموردکلدهند نظریه دار زدنش رو به خاطر این مطرح کردم که خودش درباره دستان سیاهش توضیح داد بعد از ایست قلبش خون تو دست و پاهاش جمع شده . (بالا توضیح دادم) ولی الان که فصل یکی مونده به آخر برن تو کتاب ۵ رو که دوباره میخوندم وقتی وایت ها به برن و همراهانش نزدیک غار بلادریون حمله میکنن نوشته تمام وایت ها دست های سیاه دارن . که خوب نمیشه گفت همشون رو دار زدن پس فکر کنم نطریه دار زده شدنش رد بشه .

من بازم فکر میکنم کلد هند فقط یک جسد یا یک وایت بوده که بلادریون تسخیرش کرده .

دقت کنیم تو همون فصل وقتی وایتها بهشون حمله میکنن برن وارد هودور میشه وبا میرا و کلدهند دارن با وایتها میجنگن که اون فرزند جنگل میاد کمکشون و برن با دیدن جسم خودش که تو برف دفن شده از حال میره . بعد که داخل غار بهوش میاد از فرزند جنگل سراغ کلدهند رو میگیره:

Bran shivered again. “The ranger …”

“He cannot come.”

“They’ll kill him.”

“No. They killed him long ago.

چند نکته اینجا جالبه:

-معلوم نیست که فرزندجنگل به خاطر این میگه کلد هند نمتونه بیاد که همونطور که خودش به برن گفته بود به خاطر طلسم های روی غار نمیتونه وارد بشه یا منظور فرزند اینه که وایت ها دخلش رو آوردن .

-اون ضمیر they اشاره به کی داره؟ منظور برن از theyll kill him مشخصه که وایت ها هست ولی منظور فرزند خیلی مبهمه They killed him long ago یعنی چی؟

میخواد بگه وایت ها خیلی وقت پیش کلدهند رو کشتن؟ و الان دیگه نمیتونن آسیبی بهش بزنن یا منظورش اینه که کلدهند خیلی وقت پیش توسط آدرها یا کسان دیگری کشته شده و الان فقط یک جسده و اهمیتی نداره؟

-----------------------------------------------------------------

پ.ن: بگذریم که اصولا پنهان شدن اون همه وایت زیر برف ها نزدیک قلمرو محافظت شده بلاد ریون(زیر دماغش ) چقدر مشکوک و عجیبه وکل ماجرای اون درگیری بیشتر شبیه صحنه سازیه تا واقعیت

عجب نگاه موشکافانه ای داشتی به این قضیه واقعا بهت تبریک میگم دوست عزیز ولی زیادم بدبین نباش چون هر چقدر فک کردم نتونستم یه دلیل واسه صحنه سازیش پیدا کنم مگه اینکه ...

[alireader 1]

در مورد کلد هندز و اینکه به نظر من با بلادریون یکی هست :

 

- کلد هندز وقتی برای نجات سمول و گیلی از دست وایت ها سرو کلهاش پیدا شد سم رو به عنوان برادر صدا کرد .همین طور وقتی 5 نفر از نگهبانان شب رو تو هانتد فورست کشت و برن بهش گفت تو برادرات رو کشتی انکارش نکرد.چرا؟

 

ولی اگر کلدهندز از نایتز واچه چرا نمیتونست از دروازه درخت رودبند زیر نایت فورد رد بشه؟ و نیاز به کمک سمول داشت؟

چه طور میشه هم نایتز واچ باشه هم نباشه؟

 

به نظرم جواب اینه که روحش نایت واچ هست یعنی بلادریون فرمانده سابق نگهبانان.ولی جسمش فقط یک مرده هست . پس نمیتونه از دروازه نایت فورد عبور کنه.

 

- دوم هم توانایی کلدهند در صحبت کردن با کلاغ ها هست . فقط سبزبین ها میتونن با حیوانات گفت و گو کنن .سبز بین ها هم که از فرزندان جنگل بودن به جز آخرینشون که بلادریون هست.

 

-سوم به نظرم دلیل رد نشدن کلد هند از دیوار پشت سر سمول که باعث سوء تفام برن و فکر کردن به هیولا بودن کلدهندز و بلادریون شد این بود که کلدهند/بلادریون به قول ننه پیر یک نگهبان راستین هست:

فصل 4 کتاب 5

تا وقتی که دیوارْ محکم پابرجا ایستاده و مردان نگهبانی شب راستین هستن نمیتونن رد بشن

 

وظیفه نگهبانان راستین به نظر من دور نگهداشتن هرگونه جادو و پلیدی از دیوار هست . پس وقتی یک نفر از نایتزواچ خودش تبدیل به پلیدی و جادو شده وظیفه اش اینه که از دیوار دوری کنه و ازش عبور نکنه.کاری که بلادریون/کلدهندز کرد و همین هم باعث سوء تفاهم و مشکوک شدن برن شد . چون برن از زاویه غلطی به ماجرا نگاه میکنه: فکر میکنه کلدهندز نمیتونه از دیوار رد بشه. در حالیکه کلدهندز/بلادریون نمیخواد که از دیوار رد بشه(در حالیکه میتونه)

 

-----------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت: این رو اضافه کنم که من نظرم نسبت به بلادریون کاملا عوض شده . قبلا فکر میکردم اهداف شومی داره ولی الان فمیدم نه تنها اهدافش شوم نیست بلکه هنوز هم یک عضو راستین و وظیفه شناس از نایتز واچ هست.

[شوالیه درخت خندان 287]

می دونم که خیلی وقته از بحث در مورد این موضوع گذشته و می دونم که توی فیلم کلد هندز همون بنجن استارکه

ولی به نظرم می تونه کلد هندز خود برن باشه. و دستش هم که سیاه شده به خاطر نشان گذاری شاه شب باشه. نمی تونه از دیوار رد بشه چون نشان گذاری شده و اگه رد بشه ممکنه این اجازه رو به آدرها بده که از دیوار رد بشن.

برن هم یه سبز بین هست و اتفاقا قدرت اینو داره که توی جسم آدمها بره همونطوری که وارد هودور میشه

علت این که صورتش رو هم می پوشونه یا اینه که می ترسه برن خودش رو بشناسه یا اینقدر زشت و هیولا مانند شده که می ترسه برن ازش بترسه

فرض کنیم آدرها به سرزمین حمله کردند و همه چیز رو نابود کردن برن نجات پیدا کرده و حالا با سفر در زمان قصد داره که گذشته رو تغییر بده 

به هر حال برن شخصیتیه که داستان رو شروع میکنه می تونه همونی باشه که داستان رو تمکم میکنه

به نظر ننه پیر همه برندون استارکها یکی بودند.