رفتن به مطلب
Manuel

The Princess and the Queen، داستانی که باید خوانده شود

Recommended Posts

سلام به همگی،

 

این تاپیک برای بحث و تبادل نظر در مورد کتاب پرنسس و ملکه - The Princess and the Queen یا مختصرش TPatQـه. برای من کتاب جذابی بود، ایرادای خودشو داشت ولی خب خیلی جاهاشو دوست داشتم.

 

مثلا" اینکه Dark Sister تا یه جاهایی کجا بوده و دست کی بوده و باهاش چطوری کیو کشته خیلی برام جالب بود...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اگه تا دو روز دیگه نخونید اینجارو با اسپویل منفجر میکنما

من با کی حرف بزنم خب

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
اگه تا دو روز دیگه نخونید اینجارو با اسپویل منفجر میکنما

من با کی حرف بزنم خب

فعلا تقوا پیشه کن و سکوت رو پیشه ی راهت قرار بده.

اگه خیلی بهت فشار می آد می تونیم محاکمت کنیم تا یک هفته ای سرت گرم باشه و حواست پرت شه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فعلا وسطاشم. وقت آزاد زیادی ندارم و فقط توی مترو میتونم بخونم. یه ذره طول میکشه اما وقتی تموم شد میام در موردش بحث کنیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب من 15-16 صفحه از کتاب رو خوندم. تا بعد از جنگ ویگار و اراکس. یه نکته توجهم رو جلب کرد. تاجایی که من خوندم دو جا اشاره شده به she-dragon (اژدهای ماده). رو هم رفته تو کل کتاب 6 بار به این واژه اشاره شده. هم مگه استاد ایمون نگفت اژدهاها جنسیت ندارند. خب این اژدهای ماده پس چیه؟ به نظر من دو حالت داره، یا مارتین اینجا سوتی داده، یا استاد ایمون دم مرگش خزعبل گفته. اگه گزینه ی دوم درست باشه که احتمالا هم هست، کل نتیجه گیری و پیشبینی ایمون در مورد پرنس وعده داده شده هم اشتباهه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب من 15-16 صفحه از کتاب رو خوندم. تا بعد از جنگ ویگار و اراکس. یه نکته توجهم رو جلب کرد. تاجایی که من خوندم دو جا اشاره شده به she-dragon (اژدهای ماده). رو هم رفته تو کل کتاب 6 بار به این واژه اشاره شده. هم مگه استاد ایمون نگفت اژدهاها جنسیت ندارند. خب این اژدهای ماده پس چیه؟ به نظر من دو حالت داره، یا مارتین اینجا سوتی داده، یا استاد ایمون دم مرگش خزعبل گفته. اگه گزینه ی دوم درست باشه که احتمالا هم هست، کل نتیجه گیری و پیشبینی ایمون در مورد پرنس وعده داده شده هم اشتباهه.

خب شما مدخل اژدها تو ویکی قسمت مشخصاتو بخون. تو کتابم بهش اشاره شده و یه حدسایی راجع بهش زده میشه که تو ویکی نوشته شده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب من 15-16 صفحه از کتاب رو خوندم. تا بعد از جنگ ویگار و اراکس. یه نکته توجهم رو جلب کرد. تاجایی که من خوندم دو جا اشاره شده به she-dragon (اژدهای ماده). رو هم رفته تو کل کتاب 6 بار به این واژه اشاره شده. هم مگه استاد ایمون نگفت اژدهاها جنسیت ندارند. خب این اژدهای ماده پس چیه؟ به نظر من دو حالت داره، یا مارتین اینجا سوتی داده، یا استاد ایمون دم مرگش خزعبل گفته. اگه گزینه ی دوم درست باشه که احتمالا هم هست، کل نتیجه گیری و پیشبینی ایمون در مورد پرنس وعده داده شده هم اشتباهه.

 

یادمه یه سپتون بود یا مائستر ، میگفت این اژدهاها میتونن جنسیتشونو عوض کنن ... حالا دقیق یادم نیس.

 

 

Tapatalking with an iDevice

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب من 15-16 صفحه از کتاب رو خوندم. تا بعد از جنگ ویگار و اراکس. یه نکته توجهم رو جلب کرد. تاجایی که من خوندم دو جا اشاره شده به she-dragon (اژدهای ماده). رو هم رفته تو کل کتاب 6 بار به این واژه اشاره شده. هم مگه استاد ایمون نگفت اژدهاها جنسیت ندارند. خب این اژدهای ماده پس چیه؟ به نظر من دو حالت داره، یا مارتین اینجا سوتی داده، یا استاد ایمون دم مرگش خزعبل گفته. اگه گزینه ی دوم درست باشه که احتمالا هم هست، کل نتیجه گیری و پیشبینی ایمون در مورد پرنس وعده داده شده هم اشتباهه.

 

یادمه یه سپتون بود یا مائستر ، میگفت این اژدهاها میتونن جنسیتشونو عوض کنن ... حالا دقیق یادم نیس.

 

 

Tapatalking with an iDevice

 

بعد از مدت هاااااااااااااااااا تو فیدلی سر زدم به خوراک این انجمن! دیدم جواب این سوالو میدونم... گفتم یه سلامی بکنم به دوستان

 

رابرت عزیز مانوئل جان اگه درست یادم باشه استاد ایمون گفته بود توی والریایی بین خطاب مذکر و مونث فرقی نیست یعنی از اسم معلوم نیست مذکره یا مونث. برای همین همه از پیشگویی برداشت کردن منظور یه اژدهای مذکره. وگرنه معلومه که اژدها مذکر و مونث داره...

 

درود دوستان. خوش باشید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب من 15-16 صفحه از کتاب رو خوندم. تا بعد از جنگ ویگار و اراکس. یه نکته توجهم رو جلب کرد. تاجایی که من خوندم دو جا اشاره شده به she-dragon (اژدهای ماده). رو هم رفته تو کل کتاب 6 بار به این واژه اشاره شده. هم مگه استاد ایمون نگفت اژدهاها جنسیت ندارند. خب این اژدهای ماده پس چیه؟ به نظر من دو حالت داره، یا مارتین اینجا سوتی داده، یا استاد ایمون دم مرگش خزعبل گفته. اگه گزینه ی دوم درست باشه که احتمالا هم هست، کل نتیجه گیری و پیشبینی ایمون در مورد پرنس وعده داده شده هم اشتباهه.

 

یادمه یه سپتون بود یا مائستر ، میگفت این اژدهاها میتونن جنسیتشونو عوض کنن ... حالا دقیق یادم نیس.

 

 

Tapatalking with an iDevice

 

بعد از مدت هاااااااااااااااااا تو فیدلی سر زدم به خوراک این انجمن! دیدم جواب این سوالو میدونم... گفتم یه سلامی بکنم به دوستان

 

رابرت عزیز مانوئل جان اگه درست یادم باشه استاد ایمون گفته بود توی والریایی بین خطاب مذکر و مونث فرقی نیست یعنی از اسم معلوم نیست مذکره یا مونث. برای همین همه از پیشگویی برداشت کردن منظور یه اژدهای مذکره. وگرنه معلومه که اژدها مذکر و مونث داره...

 

درود دوستان. خوش باشید

 

 

نمیخوام بعد از مدت هاااااااااااا که اومدی توی ذوقت بزنم اما اونی که شما میفرمایید مال ِ اون پیشگویی Prince بود که Aemon میگفت در والریایی کلمه ی "Prince" فقط مذکر نیست و میتونه مونث هم باشه.

"Aemon, upon hearing of Daenerys Targaryen and her dragons, is convinced she is the Prince that was Promised, the Valyrian word translated "prince" being gender neutral. "

 

در مورد جنسیت اژدها ها، اینطوریه که میتونن جنسیتشون رو تغییر بدن ، ولی بعضی از اونها تمام عمرشون یک جنسیت داشتن مث ِ Syrax.

 

از ویکی ِ ASOIAF :

Dragons have no fixed gender differentiation - according to Maester Aemon dragons are “but now one and now the other, as changeable as flame” presumably meaning that they are able to change from one se* to the other and back for whatever reason.

 

از Wikia ِ سایت Iceandfire

Dragons are highly adaptable creatures and, according to the maesters of the Citadel in Oldtown, can change se* depending on external evolutionary factors and population pressures.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

تو چند مدت گذشته هر وقت ما هر کلامی که در معایب تارگرین ها می گفتیم استاد ایمون جواب می داد که تارگرین ها حق شب اول رو برداشتن. یعنی وقتی من حمله به دورن و رقص اژدهاها و میگور بی رحم و ایریس دیوونه و ..... رو همه توی یه کفه می ذاشتم، کفه ی برداشتن حق شب اول استاد بیشتر سنگینی میکرد. دم مارتین گرم که تو این کتاب به یاری ما اومد و این بار سنگین رو از دوش ما برداشت.

دم دورنی ها هم گرم که مراکسس رو کشتند. مرحبا.

 

Fishfeed : شکست تاریخی دیگری برای لنیستر ها در برابر شمالی ها

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سر رابرت خیلی با خوندن این کتاب حال کردید نه؟ . به هرحال هرچی نباشه تو این کتاب تارگرین تارگرین رو میکشه و مثله اینکه اعمال دورنی ها خیلی براتون جاالب شده!!!!

تو این کتاب هم شما براتیون ها بسی ناجوانمردانه خیانت کردید.

پ.ن: پست های مربوط به این کتاب رو باید تو اسپویلر قرار بدیم؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
سر رابرت خیلی با خوندن این کتاب حال کردید نه؟ . به هرحال هرچی نباشه تو این کتاب تارگرین تارگرین رو میکشه و مثله اینکه اعمال دورنی ها خیلی براتون جاالب شده!!!!

تو این کتاب هم شما براتیون ها بسی ناجوانمردانه خیانت کردید.

پ.ن: پست های مربوط به این کتاب رو باید تو اسپویلر قرار بدیم؟

البته من کتاب رو کامل نخوندم. در مورد دورنی ها بگم که من هر کاری که جالب و خوب و خلاقانه باشه رو تحسین می کنم، کاری به خاندانشون ندارم. همین نشون می ده که چقدر آدم عادل و منصف و بی طرفی هستم. مثلا تارگرین کشی خیلی کار خوب و قابل تحسینیه، حتی اگه یه تارگرین اون کار رو انجام بده. البته خود اون تارگرین قاتل هم به جرم تارگرین بودن باید کشته بشه ولی جا داره از عمل نیکش هم یاد بشه.

به خیانت براتیون ها (اگه خیانتی قراره انجام بدن) نرسیدم. تا حالا که خیانتی ندیدم. خیانت هم کنند فدای سرشون، تارگرین ها آفریده شدن تا بهشون خیانت بشه.

پست های مربوط به کتاب رو هم به نظرم تا دو سه هفته ی دیگه بذاریم توی اسپویلر. من بدم نمی آد این کتاب رو ترجمه کنم. البته اگه بتونم. قولی نمی دم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عزیز من شما که تا بعد از جنگ ویگار و اراکسس رو خوندی پس خیانت بوروس رو هم رد کردید.

 

خیانت؟ خیانت! این که بوروس مطابق توهمات زنک تارگرینی رفتار نکرده می شه خیانت . رو این حساب کل طرفدارای ایگان دوم خیانتکارند. اول از همه هم خود ایگان

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عزیز من شما که تا بعد از جنگ ویگار و اراکسس رو خوندی پس خیانت بوروس رو هم رد کردید.

 

خیانت؟ خیانت! این که بوروس مطابق توهمات زنک تارگرینی رفتار نکرده می شه خیانت . رو این حساب کل طرفدارای ایگان دوم خیانتکارند. اول از همه هم خود ایگان

 

صد البته که کلشون خیانتکارن. رینیرا وارث ویسریس بود اینو حتی اون استاده که واسه مذاکره رفت دراگون استون هم اعتراف کرد. یه مشت خائن حقش رو گرفتن. بوروس هم گذاشت یه بچه پونزده ساله بدست مجنونی به نام ایموند کشته بشه.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اتفاقا" به نظر من بوروس ،

 

جزِء عوضی ترین شخصیتای این کتابه. به قول استاد ایمُن ، کسی که با کلاه شرعی اجازه بده یه بچه ی بدبخت 15 ساله که نه قصد جنگ داشته و فقط یک خبررسان بوده کشته بشه، همون بهتر که که از نوادگانش یکی مست و پاتیل بمیره، یکی ناناز در بیاد و اون یکی هم دست به دامن ِ جادو جمبل بشه.

همونطور که قبلا" گفته بودم، تارگرین ها آدمهایی با IQهای بسیار بالا بودند و قابلیت هاشون این Madness رو باعث شده بوده و این کشت و کشتار لازمه ی خاندانی مثل ِ تارگرین هست. دیگه این قضیه وقتی بزرگای خاندان دو تا زن از آب در بیان حساب کنید چی میشه.

 

 

@کینگ رابرت ؛

به نظر من این کتاب رو فعلا" ترجمه نکن. احتمال میره نسخه ی بلندترش بیاد. چون Ranتوی یکی از پستا نوشته بود که این ادیت بیش از حد از کتاب زده.

البته کتاب ایراداتی هم داره. یکی دو جا Aemond رو Aemon نوشته. یه جا جهیریس رو پدر ویسریس اعلام کرده در صورتی که جهیریس پدربزرگ ویسریس اول بوده و کلا" از اینجور ایرادات داره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

دو تا آدم خل و دیوونه با دو تا اژدها اومدن دم در خونه ات. اون وقت یکیشون هم می خواد اون یکی رو بکشه. طرف مجنونه و اعصاب درست و حسابی هم نداره. هر آن امکان داره که جهت آتیش اژدهاش رو از سمت اون نفر دیگه به طرف تو تغییر بده. دیگه خیلی هنر کنی توی خونه ات جلوی این که همدیگر رو بکشند رو می گیری. مسئول حماقت و جنایتکاری اون ها دیگه تو نیستی.

بچه ی مظلوم بدبخت شما هم یه اژدها زیر پاش بوده که به تنهایی می تونسته نصف قلعه های وستروس رو بسوزونه.

بعد من منطق تارگرینی اصلا تو کتم نمی ره. از یه طرف کنسول هاشون رو با اژدها می فرستند تا زیردستاشون رو تا سر حد مرگ بترسونند از یه طرف انتظار وفاداری و فداکاری تا سر حد مرگ رو از اون ها دارند. به نظر من بوروس اگه شرایطش رو داشت باید سر جفتشون رو می برید. اون کارش هم مهمون کشی نبود. چون مهمون با یک لشکر مسلح وارد خونه ی یه نفر دیگه نمی شه و یک اژدها از یک لشکر هم مخرب تر و قوی تره.

در مورد چیزهایی که به رابرت و استنیس و رنلی گفتین هم همشون تهمت های بی پایه و اساس بودند که جون این جا جاش نیست در صدد دفاع بر نمی آم.

Iq ی بالا رو هم من از تارگرین ها به دور می بینم. الان دیگه ما یه دار و دسته ی بزرگ از تارگرین ها رو تو این کتاب داریم می بینیم. به جز جیهیریس و ویسریس دو تا پسر راینریا بقیه هوش چندانی ندارند. ایموند و اون پسره که کشته شد که تو مایه های چغندرند.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

نمیدونم چرا براتیون ها دوست دارن رو همه کاراشون سرپوش بذارن حتی کاری که مشخصه چه قدر پست فطرتانه بوده!

ایموند خل بود درست اما قد یه جلبک فهم و شعور داشت. حالا درست که سر کشتن لوسریس مسبب مرگ جیهیریس شد اما دیگه اونقدر میفهمید که لردی که تازه با اون بیعت کرده بود و خودش و پرچمداراش نقش مهمی داشتن رو نشوزونه.

این بچه بیچاره ما حتی اگه اژدهاش رو برای ترسوندن بوروس اورده بود اما فکر نمیکنم اونم قصد سوخاری کردن بوروس رو داشت. وگرنه همون موقع که بوروس جریان نامه رو فهمیدو گفت که درعوض اتحاد با کدوم دخترم ازدواج میکنیو مادرت چی بهم میده و اینجور حرفاش یه بلایی سرش میورد یا نه حداقل یه حرف تندی در برابرش میزد. بیچاره فقط یه پیام رسان بود و فکر کرده بود به یه جای امن اومده. حتی بعدشم اومد برگرده ولی بوروس خیلی راحت اجازه داد که لوسرین بدست ایموند کشته بشه. تو این مورد حتی ککشم نگزید!

در هر صورت بوروس یه خیانتکاره! و همینطور یه بی شرف.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بوروس اصلا" توی اون موقعیت جوری به ایموند گفت انگار احساس ِ Coolـی بهش دست داده بود. مثلا" اگه یکم طنز میشد، میتونست یه چشمکم به یکی از Cupbearer ها بزنه بگه "حال کردی چطوری قانون مهمون نوازی رو دور زدم ؟ نو جون ِ من حال کردی!؟" این یعنی نداشتن ِ شرف!

 

بحث IQ هم همین بس که این همه سال حکم فرمای وستروس بودن ، و نصف ِ اون دوران رو هم اژدها نداشتن، یعنی هر چی بود، مخشون رو کار گرفتن. Baratheonها اگه IQ داشتن ، گنده شون سگمست نمیشد نفهمه دورش چه خبره و با نابود شدن ِ قدرتمندترین خاندان وستروس ، بازم نتونه مملکت رو جمع کنه.

 

این بحث ها اگه یک طرفه بخوای به قاضی بری هیچ فایده ای نداره. یعنی بحث های تاریخی ِ وستروس رو نمیشه با تعصب به نتیجه رسوند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

شما اول می گی که تارگرین ها IQ بالایی دارند بعد برای اثبات حرفت هم اونا رو با براتیون ها، اونم نه با براتون ها که با رابرت مقایسه می کنی. پادشاهی که نه خیلی IQ بالایی داشته نه خیلی براش پادشاهی اهمیت داشته. این که نشد مقایسه، اگه خیلی تارگرین ها IQ بالایی دارند باید بشه با امثال تایوین و دوران مارتل مقایسه شون کرد، ولی قابل مقایسه نیستند. حکومت تارگرین ها هم نصفش تو دوره ی اژدهاها بوده و بعدش هم با داشتن یک پشتوانه ی حکومتی 140-50 ساله (عدد دقیقش رو باید تو ویکی ببینم) و بدون داشتن کوچکترین رقیبی یا مشکل خاصی نگه داشتن مملکت کار سختی نبوده. تمام مملکت همه جوره مطیع تارگرین ها بوده. اتفاقا از بین بردن اون حکومت خیلی حماقت می خواسته که تو تارگرین ها به وفور موجود بوده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من تارگرین ها رو با کل ِ براتین ها مقایسه میکنم. فکر میکنی کاری که بوروس کرد کار ِ آدمای زرنگه ؟ نه کار آدمای ترسو و نادونه. ندیدی که کسایی که از یه خون هستن توی تارگرین ها چجوری با هم متحد میشن توی 13 14 سالگی یه وستروس رو سفر میکنن و ... ؟ اما رنلی و استنیس حتی چشم دیدن ِ همدیگه رو هم نداشتن. برادرایی که جلوی همدیگه وایمیسن وقتی که مملکت داره میترکه رو چجوری توجیه میکنی ؟ که یکیشون بشه Kinslayer! اگه توی تارگرین ها و مخصوصا" Blackfyre Rebellion این اتفاق افتاد واسه این بود که توی سر سگ میزدی ازش یه تارگرین در میومد و Dynasty بدون ِ صاحب نمیموند. اما وقتی 2 تا براتین موندن ، و مملکت روی هواس، غیر از حماقت اون حرکتا چی میتونه باشه ؟!؟؟

حرف از تایوین زدی و خاندان مارتل ها. مارتل ها همیشه امثال دوران رو نداشتن که... توی مایه ی سیاهی لشکر بودن. بخاطر موقعیت جغرافیایی قابل فتح نبودن و آخرشم به هوای حکومت ِ Daeron II وارد سیاست شدن و کلا" Court رو دورنی کردن. شاید بشه گفت نسل الانشون دارن یه تکونی میخورن ولی اصلا" با لنیستر ها قابل مقایسه نیستن. اما همون لنیستر ها ، مگه واقعا نمیتونستن یه حرکتی بکنن ؟ اصن میگیم جفت خاندانا باهوش. چرا نتونستن حساب ِ تارگرین ها رو برسن ؟ چون به پستشون دو تا داداش احمق که جلوی هم وایسن نخورده بود. فکر میکنی مارتل ها و لنیستر ها زمان ِ Dragonbane نبودن ؟! آدم افسرده ای که آخرین اژدها رو هم نابود کرد و دست و بالش از تارگرین ها بعد از Dance خالی شده بود ؟ چرا کسی اون موقع نتونست کاری کنه ؟

اینم در نظر داشته باش ، اگه کسی IQ نداشته باشه ، حتی موفقیت ِ پدر و پدربزرگشو هم نمیتونه به پسرش منتقل کنه. هوش ِ جمعی ِ تارگرین هارو به هیچوجه نمیتونی رد کنی. افرادی که از Doom در رفتن و تونستن این همه مدت حکومت کنن ، و نصفشم بدون ِ اژدها بود یعنی باهوش بودن. پسری که احمق باشه ، ثروت پدرش رو به باد میده ، توی دنیای الان هم میبینیم به چشم.

چرا تمام مملکت مطیع ِ تارگرین ها بودن ؟ این هم نشونه ی IQـه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اگه یه خاندان توی کل وستروس باشه که تو قضیه ی تو روی هم وایسادن و همدیگه رو کشتن رقیبی نداشته باشه اون خاندان تارگرینه. خاندانی که از همین رقص اژدهایان تا دوره ی حاضر تو Kinslaying بی رقیب بوده. این دیگه نیاز به آمار و مدرک هم نداره. می گی اون زمان اگه تو سر سگ هم می زدی تارگرین در می اومد، من می گم که تو اون دوره اگه دو تا تارگرین هم بودند همین بلا رو سرهم می آوردند. کما این که تو دوره ی حاضر و زمانی هم که فقط دو تا تارگرین باقی مونده بود و دستشون هم از تمام دنیا کوتاه بود دیدیم چه بلاهایی سر هم آوردند. به قضیه استنیس و رنلی هم که اشاره کردی رنلی اصلا حماقت نکرد، رنلی اتفاقا با هوشمندی کامل عمل کرد ولی خب کارش با اصول اخلاقی و شرافت منافات داشت. اون سوراخی هم که رنلی ازش گزیده شد آخرین چیزی بود که به ذهن یک وستروسی می رسه. همین بلا ممکن بود سر تایوین، راب، بالون گریجوی و هر کس دیگه ای هم بیاد. این اثباتی بر IQ پایین رنلی نیست. استنیس هم تو اون شرایط نمی تونست کوتاه بیاد. حتی اگه تو تلاشش شکست می خورد و کشته می شد هم بهتر بود تا این که مایه ی ریشخند همه بشه.

در مورد این که گفتی مگه امثال تایوین یا دوران یا پتایر تو دوره های گذشته نبودند باید بگم که شاید از ایرادهای کتاب مارتین اینه که حجم اتفاقاتی که تو دوره های گذشته افتاده با دوره ی حاضر قابل مقایسه نیست. اگه این روال حاضر رو تو گذشته هم اعمال بشه مشخصه که نمی تونه با تاریخی که الان تعریف می شه مطابقت داده بشه. الان 4 تا از 8 خاندان بزرگ (با حساب تارگرین ها 5 تا از 9 تا) خطر انقراض تهدیدشون می کنه. چطوری همه ی این خاندان ها تونستند هفت هشت هزار سال دووم بیارند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نه خیر. IQ یعنی اینکه وقتی حکومت دستت نیست، نری واسه خودت لشکر بکشی و جلوی برادرت که به حق پادشاهه قد علم کنی. IQ یعنی اینکه تا وقتی که اوضاع شیر تو شیره ، نیروهاتونو یکی کنی و بعدش اصن بروی توی رخت خواب داداشتو بکش و بشو پادشاه. نه وقتی که جدا جدا شانس آدم خیلی پایینه. IQ یعنی استنیس نباشی و ادارد-بازی در نیاری و پاتو نکنی توی یه کفش که الا و بلا فلانه. IQ یعنی اینکه مصالحه کنی تا جایی که ممکنه و بعدش حرفت رو به کرسی بشونی. لات بازی و لشکر کشی که از Clegane ها هم بر میاد. IQ یعنی کاری که Bronn میکنه. این کارا واسه مملکت داری لازمه. مخصوصا" وقتی که اوضاع به نفعشون نیست.

 

از دوام ِ خاندانا گفتی. هوشمندانه ترین کارشون این بوده که به غریضه شون عمل میکردن بچه دار میشدن. در مورد مسائل دیگه هم چون تاریخ درست روایت نشده چیزی نمیشه گفت. چون واقعا" نمیدونیم چی شده. پیرو بحث دوام خاندانا کلا" یکم خنده داره البته. چون مدل ِ خانواده های اشرافی ِ الان زاد و ولد میکنن. مگه میشه ریکارد یه داداش نداشته باشه؟! پسر عمو نداشته باشه ؟! والا هر چی خاندان مونده همه عین ِ اینا که میگن "یکی خوبه، دو تا بسه" بچه دار شدن. یه سری از بحثای ما هم نشدنیه به دلیل نقایصی که در پلات ِ نغمه وجود داره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

حالا یه مقدار هم به خود داستان بپردازیم

 

من بعد مدت‌ها که داستانی از نغمه نمونده‌ بود برام، این رو خوندم و خیلی چسبید. :ي

 

واقعا از نظر شیوه نگارش یه سر و گردن از خود نغمه بالاتره و این کاره ترجمه‌ش رو خیلی سخت‌تر می‌کنه. به نظرم دلیلش اینه که از دید یه دانای کل داره نقل میشه و این باعث لفاظیهای خیلی جالبش شده.

 

*

من بیشتر به این فکر می‌کنم که چه استفاده‌ای قراره از این داستان تو خود نغمه بشه؟

منظورم مثل زمینه‌ سازی‌ای هست که جلد ۳ دانک و اگ برای جلد ۵ نغمه انجام داد...

 

به نظرتون اینجا چنین موضوعی وجود داره؟ گره داستانی اضافه‌ای ایجاد شده تا به حال حاضر ارتباط پیدا کنه و ماجرا از اینم قمر در عقرب‌تر بشه؟

یا اصلا نیازی نیست از این دید به داستان نگریست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×