رفتن به مطلب
Manuel

The Princess and the Queen، داستانی که باید خوانده شود

Recommended Posts

دقیقا از چیه این عجوزه سبز پوش خوشت اومده؟؟

چه عجب یه نفر رو دیدم که طرفدار دیمون نبود و از کاراش حمایت نکرد!

واسه منم خیلی جالب بود که مردم چه جوری جرات کردن به چاله اژدها حمله کنن و چه جوری بعد از آتیش کاری های دریم فایر از ترس فرار نکردن!

این داستان یه نسخه طولانی تر نداره؟ آخه معلوم نیست سرنوشت نتل و ویسریس و میلور چی شد! تازه خیلی دوست دارم بدونم چه جوری با وجود میلور اگان وارث اگان دوم شد و اینکه چجوری با وجود نامزدیش با جیهیرا و ازدواجشون همه بچه هاش از یه بانو ولاریونین!

نسخه ی کامل تر که احتمالا داره، (یه جاهایی آخرای کتاب واقعا حذفیات توی ذوق می زنه) ولی انتهای کتاب میاد میگه که وقایع بعد مرگ رینریا مال یه داستان و برای یه زمان دیگه است. توی نسخه ی کامل تر احتمالی هم انتظار روایتی در مورد ویسریس یا میلور رو نداشته باش. ولی خب چیزی که تو کتاب بارها تاکید شده اینه که رینریا مطمئن بوده ویسریس مرده، (گرچه همون ویسریس بعدا، بعد از بیلور اول شاه شد.)

کلا من از همه ملکه هایی که دسیسه چینن خوشم میاد ، هرچند مارتین خداوندگار اینه که ملکه ها رو اول خیلی زیرک نشون بده بعد گند بزنه بهشون :دی

دیمون همسر رینیرا رو میگی ؟! نه ازش بدم نمیاد ! جز قضیه اون دختره بذر مشکل خاصی باهاش ندارم . خیلی خوب دمار از روزگار قاتل پسرش دراورد .

 

هوم ، من که چیزی در مورد داستان بلندتر نمیدونم . ولی فکر کنم مانوئل خبر داشته باشه.

.البته این آلیسنت خیلی شاهکار دسیسه چینی نبود، ولی به اندازه ی کفایت لایق بود اشتباه زیاد خاصی رو هم مرتکب نشد. تمام مدت روی خط متوسط رو به بالا بود. اگه همون هوش سیاسی معمولیش رو پسراش هم به ارث برده بودن سرنوشت سبز ها این نمی شد.

دمار از روزگار قاتل کدوم پسرش؟ ایموند؟ وکیریس پسر دیمون نبودا.

میدونید از چی خوشم میاد؟ نصف کسایی که این کتاب رو خوندن از ایموند بخاطر کشتن لوک و زن کورلیس متنفرن بعد همون تعداد طرفدار کسین که یکی از بدترین جنایت های کتاب رو انجام داده.

بعد این همه آدم گرگور و تایوین رو بخاطر کشتن اگان نفرین می کنن!

استاد من هیچ علاقه ای به دیمون ندارم و مثل بقیه ی تارگرین ها لعنش می کنم، ولی نمی تونم انکار کنم همین دیمون برای خیلی ها می تونه آدم جذابی باشه. (گرچه به وقت خودش خیلی بی رحمه و سیاست هاش هم خیلی افراطیه) ایموند و همین طور ایگان، رینریا و حتی دیرون به لعنت خدا هم نمی ارزند. هیچ جنبه ی مثبت و جذابی توشون نیست، نه هوش نظامی دارند، نه هوش سیاسی. هیچ کدومشون قابل مقایسه با دیمون نیستند.

ایموند مگه فقط اونا رو گشت ( هرچند کشتن هر دوشون هم ناجوانمردانه بود، هم پسری که اژدهاش یک پنجم واسه اون بود و حتی نمیخواست و اجازه نداشت بجنگه ، و هم دو به یک حمله کردنش به یه اژدهای ضعیفتر ) ؟ جنایت هایی که ایموند تک چشم سر مردم ریورلندز آورد کم بود ؟ چقدر از مردم عادی رو کباب کرد ؟ چنتا قلعه رو جزغاله کرد ؟ چقدر خرابی به بار آورد در حالی که جرات نداشت با دیمون روبه رو بشه ؟

توی کل تارگرین های همین کتاب بعد از جافری من از ایموند بیشتر از همه بدم میاد (البته در کنار دیرون)، ولی خب همه ی این ایرادایی که گفتی رو هم قبول ندارم.

کشتن لوک سوای حالا ناجوانمردانگیش بسیار احمقانه بود. الکی با اون کارش جنگ رو انداخت گردن مملکت. ولی کشتن رینیس به هیچ وجه ناجوانمردانه نبود. وقتی رینیس طبق قوانین جنگ اجازه داره با اژدها به آدمای بی اژدها حمله کنه ایموند هم همون حق رو داره که با یک اژدهای بزرگ تر به رینیس حمله کنه. (گرچه اژدهای رینیس هم همچین کوچیک نبوده و جز بزرگترین اژدهاهای وستروس بوده)

در مورد ریورلند هم حمله ی ایموند به هارن هال و خالی کردن دراگون استون احمقانه ترین کار ممکن بود. ول کردن لشکر سر کریستون هم بسیار ابلهانه بوده. ولی بعد از دو حماقت پشت سر هم اقدام ایموند برای سوزوندن ریورلند و زیر فشار گذاشتن بارانداز پادشاه بهترین اقدامی بوده که می تونسته از ایموند سر بزنه. اصلا همین که باعث شد دیمون و نتلز از اون دو تا "خیانتکار" جدا بشن و همر و وایت فرصت خیانت رو پیدا کنند سرنوشت جنگ رو عوض کرد.

پ ن : یه نکته ای که از این کتاب میشه برداشت اینه که اژدهایان خیلی طول میکشه تا بزرگ و قدرت مند بشن، با این حساب هیچ وقت نمیشه انتظار داشت اژدهایان دنریس بتونن تو این چند سال محدود خیلی قدرت مند بشن، جدا از اون مشخص شد حتی اژدهایان بزرگ مثل دریم فایر و اژدهای پسر ارشد رینیرا هم میتونن به دست انسان کشه بشن . پس بعید نیست تو کتاب های بعدی شاهد کشته شدن موجودات دنریس باشیم .

متاسفانه با وجود مارتین که تمام و کمال پارتی دنریسه زیاد به این قوت قلبی که دادی خوشبین نیستم.

پ ن 2 : تمام مدتی که به خاطر سر درد خوابیده بودم داشتم خواب اژدها میدیدم . بخصوص خواب کانیبال رو !

کانیبال که باحال ترین اژدهای کتاب بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
البته این آلیسنت خیلی شاهکار دسیسه چینی نبود، ولی به اندازه ی کفایت لایق بود اشتباه زیاد خاصی رو هم مرتکب نشد. تمام مدت روی خط متوسط رو به بالا بود. اگه همون هوش سیاسی معمولیش رو پسراش هم به ارث برده بودن سرنوشت سبز ها این نمی شد.

دمار از روزگار قاتل کدوم پسرش؟ ایموند؟ وکیریس پسر دیمون نبودا.

آخه اول داستان کلا در ید اونه اما به مرور میره تو حاشیه، اون اواخر هم که تقریبا هیچ کاری نمیکنه جز ناله و نفرین . من موندم چرا با همون تعداد اژدهایی که داشت درگون استون رو غافلگیر نکرد و قبل این که رینیرا خبر به گوشش برسه و 4 تا اژدهای زاپاس گیر بیاره کارش رو یه سره نکرد ؟!

 

پسر ناتنیش بود که? ! من تو نسب شناسی زیاد خوب نیستم

 

در مورد ریورلند هم حمله ی ایموند به هارن هال و خالی کردن دراگون استون احمقانه ترین کار ممکن بود. ول کردن لشکر سر کریستون هم بسیار ابلهانه بوده. ولی بعد از دو حماقت پشت سر هم اقدام ایموند برای سوزوندن ریورلند و زیر فشار گذاشتن بارانداز پادشاه بهترین اقدامی بوده که می تونسته از ایموند سر بزنه. اصلا همین که باعث شد دیمون و نتلز از اون دو تا "خیانتکار" جدا بشن و همر و وایت فرصت خیانت رو پیدا کنند سرنوشت جنگ رو عوض کرد.

به نظرم حمله به هارن هال کار اشتباهی نبود ، اشتباه اینجا بود که خودش رو همپای ارتشش کند کرد و فرصت اقدامات زیادی رو به رقیبش داد ، هدف ایموند، دیمون بود و کار عاقلانه این بود که به همراه برادرش یا مادرش هارن هال رو در اسرع وقت زیر آتیش بگیره تا دیمون مجبور به دفاع بشه و اونوقت میتونستن کلک دیمون و اژدهاش رو بکنن، اگه سریع این کار رو میکردن قبل این که دراگون استون متوجه خالی شدن بارانداز بشه میتونستن دیمون رو بکشن و برگردن، بدون دیمون هارن هال دیگه خطر بزرگی به حساب نمی اومد .

به لحاظ نظامی سوزوندن ریورلندز کار درستی بود، من اون حرف رو در جواب استاد آمون گفتم که به جانی بودن این بشر اشاره کنم .

متاسفانه با وجود مارتین که تمام و کمال پارتی دنریسه زیاد به این قوت قلبی که دادی خوشبین نیستم.

ای بابا ! یعنی قراره جهشی رشد کنن ؟! -_-

کانیبال که باحال ترین اژدهای کتاب بود.

اون گری گوست بی نوا رو که سان فایر کشت(که خدا میدونه چطور با اون بال فلجش این کار رو کرد!) ، عاقبت کانیبال چی میشه ؟ به طور طبیعی میمیره یا تو ادامه داستان که اشاره نشده اون هم کشته میشه ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
آخه اول داستان کلا در ید اونه اما به مرور میره تو حاشیه، اون اواخر هم که تقریبا هیچ کاری نمیکنه جز ناله و نفرین . من موندم چرا با همون تعداد اژدهایی که داشت درگون استون رو غافلگیر نکرد و قبل این که رینیرا خبر به گوشش برسه و 4 تا اژدهای زاپاس گیر بیاره کارش رو یه سره نکرد ؟!

تقریبا تو تمام طول داستان برتری هوایی با سیاه ها بود. ضمن این که سوارهای دریم فایر، تزاریون، سان فایر و ویگار پسرا و دختر ملکه آلیسنت بودند. نمی تونستند توی یه جنگی که احتمال برد خیلی زیادی نداره رو جون همه ی بچه هاش ریسک کنه.

 

به نظرم حمله به هارن هال کار اشتباهی نبود ، اشتباه اینجا بود که خودش رو همپای ارتشش کند کرد و فرصت اقدامات زیادی رو به رقیبش داد ، هدف ایموند، دیمون بود و کار عاقلانه این بود که به همراه برادرش یا مادرش هارن هال رو در اسرع وقت زیر آتیش بگیره تا دیمون مجبور به دفاع بشه و اونوقت میتونستن کلک دیمون و اژدهاش رو بکنن، اگه سریع این کار رو میکردن قبل این که دراگون استون متوجه خالی شدن بارانداز بشه میتونستن دیمون رو بکشن و برگردن، بدون دیمون هارن هال دیگه خطر بزرگی به حساب نمی اومد .

درسته، حمله سریع با اژدها و بدون قید یک ارتش می تونست بهتر باشه. ولی اون شکلی سینه خیز رفتن سمت هارن هال، اون هم در حالی که پایتخت کاملا بی دفاعه خیلی تصمیم بدی بوده.

 

یه چیزی که تو این کتاب جالبه اینه که توی جنگ هر طرفی که پایتخت رو داره یه فشار اضافی روشه که فقط شرایط رو براش بدتر می کنه. نصف نیروشون رو مجبورند توی پایتخت بذارند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آره ، سبز ها در اول جنگ 4 به 6 اژدها عقب بودن اما عنصر غافلگیری به نظرم از این اختلاف ناچیز مهمتره ضمن این که سبز ها ویگار رو داشتن ! اونجوری که از متن برمیومد ویگار در این زمان به اندازه قدرت رعب سیاه در زمان فتح وستروس شده بوده، اژدهایی که هارن هال رو به خاک سیاه نشوند، به نظرم اگه ناگهانی حمله میکردن( یعنی قبل این که خبر مرگ پادشاه به دراگون استون برسه) حتی قبل این که سیاه ها بخوان سوار اژدها بشن، دراگون استون ذوب میشد روی سرشون و نیازی نبود خون از بینی هیچ کدوم از سبز ها جاری بشه. در عوض در عجبم چطور با وجود این که میدونستن سه تا اژدهای رام شده و سه تای دیگه تو دراگون استون وجود داره انقدر دست رو دست گذاشتن و بجاش کشتی جنگی از شرق استخدام کردن -_-

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
استاد من هیچ علاقه ای به دیمون ندارم و مثل بقیه ی تارگرین ها لعنش می کنم، ولی نمی تونم انکار کنم همین دیمون برای خیلی ها می تونه آدم جذابی باشه. (گرچه به وقت خودش خیلی بی رحمه و سیاست هاش هم خیلی افراطیه) ایموند و همین طور ایگان، رینریا و حتی دیرون به لعنت خدا هم نمی ارزند. هیچ جنبه ی مثبت و جذابی توشون نیست، نه هوش نظامی دارند، نه هوش سیاسی. هیچ کدومشون قابل مقایسه با دیمون نیستند.

من فکر کردم طرفدارشی!!!!!!!!

رینیرای بیچاره چیکار کرده که اینقدر دشمن داره؟؟؟؟؟؟

منم اول طرفدارش بودم ولی بعد مرگ جیهیریس به کل ازش متنفر شدم موندم چطوری اینقدر از این کارش طرفداری میکنن!!!!!

 

توی کل تارگرین های همین کتاب بعد از جافری من از ایموند بیشتر از همه بدم میاد (البته در کنار دیرون)، ولی خب همه ی این ایرادایی که گفتی رو هم قبول ندارم.

جافری؟؟؟؟؟؟دیرون؟؟؟؟ این دوتا بدبخت دیگه چیکار کردن که مورد تنفرت قرار گرفتن؟ خصوصا دیرون! اونکه از همه برادراش بیشتر بود.

 

راست کسی در مورد اون Pale Stranger که تو زیرزمین های کینگزلندینگ با دیمون ملاقات می کنه و اون متحدی که دیمون توی شورای سبز داره و ملکه ی بیوه و پدرش ازش اطلاعی ندارند نظری نداره.

من حدسم اینه که جفتشون لاریس استرانگه، و اگه حدسم درست باشه باید گفت عجب مارمولکی بوده.

یه جای دیگه هم همین حدس رو درباره لاریس زده بودن ولی به نظرم نمیتونه درست باشه. آخه این طرف به اگان و بچه هاش کمک کرد که فرار کنن در حالی که میدونست با این کارش خائن شناخته میشه و رینیرا حتما میکشتش در صورتی که اگه همون متحد دیمون و همون فرد ناشناس که با دیمون ملاقات کرد باشه دیگه دلیلی نداشته که زمانی که رینیرا بارانداز رو گرفت به اگان کمک کنه که فرار کنه.

 

پ.ن: میگم چه مقاله ی تحلیلی میشه در باب شخصیت ها و اتفاق های مرموز این کتاب نوشت!!!!!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

استاد من تحت هیچ شرایطی طرفدار یک تارگرین نمی شم. ولی حالا که دشمنیشون با همه و آتیشش همه جوره تو چشم تارگرین ها می ره سعی می کنم بی طرفانه نظر بدم.

 

در مورد جافری، جافری براتیون (لنیستر) رو هم به این جافری توی رقص اژدهایان ترجیح می دم. این یکی واقعاً خله. تا تقی به توقی می خوره می گه من می خوام سوار اژدها بشم نشون بدم چقدر شجاعم. یکی نیست بهش بگه تو گه این قدر مردی بدون اژدها هنری از خودت نشون بده.

در مورد دیرون دلیل زیاد خاصی ندارم، همین طوری ازش بدم میاد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عاغا من نمیدونم چرا هر کتابی از مارتین میخونم عاشق کل شخصیتها میشم^_^البته به جز جوجه ها! دیمون و ملکهشم از همه بیشتر دوس میدارم.اون سناریو اخرش که ایگان خواهرشو داد اژدهاش بخوره خییییلی باحال بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بیشتر از هر چیزی وقایع بارانداز پادشاه وقتی رینیرا روی تخت نشسته بود اذیتم کرد ، آخه آدم این همه اژدها داشته باشه اونوقت شهر به همین راحتی سقوط کنه ؟! من جای رینیرا بودم سوار سیراکس میشدم و چنان جمعیت تجمع یافته تو شهر رو کباب میکردم که تا آخر جنگ هیچ کس جرات پیدا نکنه از خونه اش بیرون بیاد !

 

واقعا مردم اون اژدهاها رو کشتن ؟! این دیگه بیشتر از هرچیزی رو اعصابم بود ، اخه مگه مردم تبدیل شده بودن به زامبی های فیلم جنگ جهانی زد ؟! بابا اینا که از ترس اژدها یه زمانی داشتن میخزیدن زیر زمین چی شد یه دفعه زدن به سیم آخر و زیر گنبد سوزان اژدها شکار کردن ؟! عجبا !

 

یه چیز جالب عدد و رقم های نفرات جنگ ها بود که خیلی کمتر از چیزی بود که من انتظار داشتم .

 

اتفاقاً اون قسمت شورش مردم رو خیلی حال کردم باهاش، کلاً به زیر اومدن پادشاهی ها خیلی جذابه مخصوصاً اگه حرکت مردمی باشه. (هرچند اینکه یه سری لاابالی سوء استفاده می کنن از هرج و مرج گند می زنه بهش)

 

اون تیکه درگن پیت رو من خوندم فکر کردم 1 دقیقه گذشته انقدر خوب بود و کیفور شده بودم. اونجا که با دست قطع شده اش به چاله اژدها اشاره می کنه.

 

به شدت موافقم، تعداد شمالی ها.

لشکر سبز ها.

تعدادی که ولاریون با خودش جمع می کنه میره سراغ دو خیانتکار.

از عظمت داستان کم می کنه.

 

به نظرم اگه ناگهانی حمله میکردن( یعنی قبل این که خبر مرگ پادشاه به دراگون استون برسه) حتی قبل این که سیاه ها بخوان سوار اژدها بشن، دراگون استون ذوب میشد روی سرشون و نیازی نبود خون از بینی هیچ کدوم از سبز ها جاری بشه.

یه مقدار مشروعیت هم مهمه.

اینا باید صبر می کردن ببینن رینیرا چکار می کنه، اگه همینجوری بدون اطلاع دادن مرگ شاه می ریختن قلع قمع می کردن به هیچ وجه جلوه جالبی نداشت.

چه پیش لردها چه پیش مردم.

 

میدونید از چی خوشم میاد؟ نصف کسایی که این کتاب رو خوندن از ایموند بخاطر کشتن لوک و زن کورلیس متنفرن بعد همون تعداد طرفدار کسین که یکی از بدترین جنایت های کتاب رو انجام داده.

بعد این همه آدم گرگور و تایوین رو بخاطر کشتن اگان نفرین می کنن!

 

رینیرای بیچاره چیکار کرده که اینقدر دشمن داره؟؟؟؟؟؟

 

استاد بین عمل و عکس العمل خیلی فرق ه.

همین که حرکت دیمون عکس العمل بوده کلی از بار منفیش کم می شه. چرا همون اول این کار رو نکرد در حالی که مثل آب خوردن بود براش؟!!

فیلم Aftershock رو دیدی؟ دیوانه شدن هلینا به خاطر انتخابش بود.

 

یه بار شمردم که چی کار کرده.

به اون لیست چیزای دیگه هم اضافه می شه ها، اگه لازمه یه بار دیگه بر بشمارم شون.

 

 

 

قضیه این دو خیانتکار همچنان من رو به شدت آزار می ده مبهم بودنش. مارتین هم که از سر خودش باز کرده کلاً توضیحش رو.

و اینکه اگان که اینقدر منفعل بود اول داستان و حال شاه شدن نداشت چجوری اینقدر عوض شد.

 

 

 

یه چند وقت دیگه نظر سنجی بذارین ببینین سیاه ها مقبول بودن بین خواننده ها یا سبز ها.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بچه ها یعنی تاج رینیرا که همون تاج جهیریس اول بوده، الان گم شده؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
بچه ها یعنی تاج رینیرا که همون تاج جهیریس اول بوده، الان گم شده؟

 

http://asoiaf.westeros.org/index.php/topic/85595-the-seven-targaryen-crowns/

 

ظاهراً الان اطلاعی ازش در دست نیست ولی فقط رینیرا نبوده که ازش استفاده کرده طبق این لینک.

حالا چرا کنجکاو شدی راجع به سرنوشت این تاج؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
بچه ها یعنی تاج رینیرا که همون تاج جهیریس اول بوده، الان گم شده؟

 

http://asoiaf.westeros.org/index.php/topic/85595-the-seven-targaryen-crowns/

 

ظاهراً الان اطلاعی ازش در دست نیست ولی فقط رینیرا نبوده که ازش استفاده کرده طبق این لینک.

حالا چرا کنجکاو شدی راجع به سرنوشت این تاج؟

میخواستم بدونم تاج های تارگرین ها چی شدن. و اینکه آیا تاج رینیرا بعد از رقص اژدهایان پیدا شد یا نه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
بچه ها یعنی تاج رینیرا که همون تاج جهیریس اول بوده، الان گم شده؟

 

http://asoiaf.westeros.org/index.php/topic/85595-the-seven-targaryen-crowns/

 

ظاهراً الان اطلاعی ازش در دست نیست ولی فقط رینیرا نبوده که ازش استفاده کرده طبق این لینک.

حالا چرا کنجکاو شدی راجع به سرنوشت این تاج؟

میخواستم بدونم تاج های تارگرین ها چی شدن. و اینکه آیا تاج رینیرا بعد از رقص اژدهایان پیدا شد یا نه!

 

پیدا شده دیگه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پیدا شده دیگه.

از کجا پیدا شده؟! رینیرا اونو فروخت!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پیدا شده دیگه.

از کجا پیدا شده؟! رینیرا اونو فروخت!

 

My bad

ویسیریس اول و دوم رو اشتباه کردم.

پیدا نشده و از سرنوشتش مارتین هیچ اطلاعی به ما نداده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نکته جالبی که این کتاب داشت فقط و فقط یه چیز بود:((خیانت))!!!!

اصلا کلا وستروس رو خیانت میچرخه،چیزی که مثلا هفت نهی کردن و بسیار عمل شنیعی هست!

-------------------------------

یه نکته دیگه کتاب هم عشق و علاقه وافر بین اعضای خاندان تارگرین بود.اصلا رابطه تارگرین ها در حد سرسی و تیریون یا سندور و گرگور کلگین یا حتی استنیس و رنلی لطیف و دوست داشتنی بود!

-------------------------------

من تو کتاب اسمی از بریندن ریورز ندیدم و اصلا جنگی که اون توش شرکت داشت تو کتاب نبود؛دوستان شفاف سازی کنن ببلاد ریون چند سال بعد اگان و رینیرا خویشاوند کش میکشه؟چند سال بعدش میره به دیوار؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من تو کتاب اسمی از بریندن ریورز ندیدم و اصلا جنگی که اون توش شرکت داشت تو کتاب نبود؛دوستان شفاف سازی کنن ببلاد ریون چند سال بعد اگان و رینیرا خویشاوند کش میکشه؟چند سال بعدش میره به دیوار؟

 

بلاد ریون 45 سال بعد از این ماجرا تازه به دنیا میاد و شورش بلکفایر ها مال 65 سال بعد از جنگ اژدهاهاست.

Rhaenyra بعدش Viserys II رو به دنیا میره، ویسریس دوم هم پدر ایگان چهارمه که میشه پدر بریندن ریورز.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من تو کتاب اسمی از بریندن ریورز ندیدم و اصلا جنگی که اون توش شرکت داشت تو کتاب نبود؛دوستان شفاف سازی کنن ببلاد ریون چند سال بعد اگان و رینیرا خویشاوند کش میکشه؟چند سال بعدش میره به دیوار؟

 

بلاد ریون 45 سال بعد از این ماجرا تازه به دنیا میاد و شورش بلکفایر ها مال 65 سال بعد از جنگ اژدهاهاست.

Rhaenyra بعدش Viserys II رو به دنیا میره، ویسریس دوم هم پدر ایگان چهارمه که میشه پدر بریندن ریورز.

با تشکر ویژه از شما دوست عزیز!

چون این داستان راجع به شورش و انتقام بود و اگان و بلک فابر هم داشت من یه کمی قاط زدم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

منم خوندمش بلاخره

فقط یه چیزی با وجود اینکه احتمالاً دیمون از ایسوس سر در آورده یا شایدم رفته سوتوروس یا شاید هم آشایی اصلاً هرجا، به نظرتون امکان این هست که به زودی و در کتاب های آینده شاهد تارگارین های بیشتری باشیم!؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
به نظرتون امکان این هست که به زودی و در کتاب های آینده شاهد تارگارین های بیشتری باشیم!؟

خدا نکنه زبونتو گاز بگیر ؛)

البته من خودم از یکی دو تا تارگارین تا حالا خوشم اومده، یکی پرنس دیمون همسر ملکه رینیرا یکی هم بریندن ریورز

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@ سامیانو

 

بعید نیست که زنده مونده باشه چون وقتی میخواست با ایموند رو به رو بشه زنجیر هاشم نبست و جسدشم پیدا نشد و از نتل هم خبری نشد اما فکر نکنم که مارتین بخواد داستان پیدا شدن تارگرین های جدید رو بازم ادامه بده. ممکنه مثه سارا که بازمانده ی بلکفایر ها بود بازمانده ها و نواده های دیمون تو ایسوس پیدا بشن ولی تارگرین مذکر جدید نه.

 

@استنیس

یعنی منفور تر از این دوتا شخصیت تو خاندان تارگرین فقط ایموند و ایریون هستن!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
@ سامیانو

 

بعید نیست که زنده مونده باشه چون وقتی میخواست با ایموند رو به رو بشه زنجیر هاشم نبست و جسدشم پیدا نشد و از نتل هم خبری نشد اما فکر نکنم که مارتین بخواد داستان پیدا شدن تارگرین های جدید رو بازم ادامه بده. ممکنه مثه سارا که بازمانده ی بلکفایر ها بود بازمانده ها و نواده های دیمون تو ایسوس پیدا بشن ولی تارگرین مذکر جدید نه.

 

 

اتفاقا دیمون تبدیل شده به یکی از محبوب ترین شخصیت هام و با وجود مهارتی و تجربه ای که توی اژدها سواری داشت امیدوارم زنده مونده باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به استاد آمون :

هم پرنس دیمون و هم بریندن ریورز جزو لایق ترین و با عرضه ترین افرادی هستن که وستروس تا به حال به خودش دیده ولی متاسفانه محبوب نیستن. کلا نمی دونم چرا آدمایی که با عرضه هستن و قدرت اداره ی مملکت رو دارن تو وستروس منفور می شن ولی هر چی یکی کثیف تر و پست تر و بی عرضه است محبوبه؟ این دو تا شخصیت رو برای این دوست دارم چون به استنیس شباهت زیادی دارن.

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

قبول دارم که یه ذره درباره بلاد ریون تعصبی برخورد میکنم ولی حتی یه لحظه هم به خودم شک راه نمیدم که کسی مثل دیمون که خیلی راحت دستور قتل یه بچه بیگناه شش ساله رو صادر میکنه یک هیولاست.

حالا اگه استنیس هم یه همچین هیولاییه که دیگه...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
قبول دارم که یه ذره درباره بلاد ریون تعصبی برخورد میکنم ولی حتی یه لحظه هم به خودم شک راه نمیدم که کسی مثل دیمون که خیلی راحت دستور قتل یه بچه بیگناه شش ساله رو صادر میکنه یک هیولاست.

حالا اگه استنیس هم یه همچین هیولاییه که دیگه...

حتما می دونین انتقام چیه دیگه استاد؟ پرنس لوکریس به عنوان پیغام رسان به استورمزاند رفته بود که ناجوانمردانه و توسط پرنس ایموند کشته شد. پرنس دیمون هم در جواب دستور کشتن جیهیریس رو داد. در ثانی این جنگ رو ایگان و مادرش راه انداختن با غصب تاج و تخت و باید فکر این جاش رو هم می کردن. تو جنگ حلوا خیرات نمی کنن و همیشه تعداد زیادی بی گناه در جنگ ها کشته می شن. بعدشم شما چه طور این عمل پرنس دیمون رو که به خاطر انتقام بوده شیطانی نی دونید ولی وقتی جیمی لنیستر برن رو از پنجره پرت کرد بیرون اون هم فقط برای هوس رانی های خودش سکوت می کنید؟

در مورد استنیس هم من خودم با این که می خواست ادریک استورم (گندری) رو بکشه مخالف نبودم چون فلسفه اش این بود : What is life of one bastard boy against a kingdom

ببین کارم به کجا کشیده که دارم از دو تا تارگارین دفاع می کنم

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جواب مرگ لوکریس مرگ ایموند بود نه جیهیریس. از نظر من کل سبز ها غاصبن و تخت آهنین حق رینیرا بود.

من یه تعداد از کار های جیمی رو تایید می کنم ولی پرت کردن برن از بالای برج جزو اون تعداد نیست.

 

این دیمون عجب شخصیتی داره!!!! تقریبا همه رو وادار به دفاع کردن از خودش میکنه!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×