QelThezad 0 ارسال شده در دسامبر 31, 2013 10- استاد لویین میستر لویین کارکتر خیلی مهم و بزرگی نبود؛ اما مرد خوب، با ملاحظه و مهربانی بود. اگر چه از جهاتی مسئول فرستادن ند استارک به مقر پادشاهی بود. جدا از استارک ها، استاد لویین یکی از کمترین مرد های خوب در سریال بود. و اما چرا شوک آور بود؟ چون خیلی ساده و بی اهمیت حذف شد. کسی هم انتظار مرگش رو نداشت، چون دنبال دردسر نبود و سعی داشت تیون رو با وجود جنایت ها و خیانت هایی که انجام داده از غفلتش نجات بده. لویین توسط یکی از نیروهای بولتون با نیزه زخمی شد، در حالی که فقط می خواست سوال کنه که اینجا چه اتفاقی داره میفته؟ صحنه ی مرگ دراماتیک او در حالی رخ داد که برن و ریکان رو از مهلکه مخفیانه فراری داد و به انتخاب خودش ترجیح داد توسط اوشا کشته بشه تا اینکه سرعت اونا رو کند کنه و زندگی بقیه رو به خطر بندازه. 9- راس راس توسط عواملین خود سریال خلق شد. اما برای نشان دادن شخصیت های اصلی داستان نقش کلیدی را داشت. طرفداران کتاب او را دوست نداشتند، پس در سیزن 3 ترجیحا حذفش شد. با وجود این که اون یک فاحـ*ـه بود، اما خوب و دل رحم بود، به طوری که لنیستر ها جان نوزاد حرامزاده ی رابرت را گرفتند او ضربه ی بدی خورد. کاراهای لیتل فینگر را دیگر نمی توانست تحمل کند برای همین پیشنهاد اتحاد با واریس رو پذیرفت و به همین دلیل هم لیتل فینگر او را اسباب بازی جافری کرد. مرگ راس قوی و شوک آور بود، در صحبت های لیتل فینگر و واریس، راس در حالی که توسط جافری تیر باران شده بود، نشان داده شد. همینطور به تثبیت و قدرتمندی کارکتر لیتل فینگر خیلی کمک کرد. 8- رابرت براتیون مرگ رابرت شروع ماجرا بود؛ بعد از اینکه ادارد به سرسی هشدار داد که قضیه ی فرزندان سرسی رو به رابرت میگه، سرسی می دانست که رابرت همیشه مست هست و برای به لنسل لنیستر دستور داد در شراب او ماده ای بریزه که شاه در شکار آسیب ببینه. رابرت نقش بسزایی در داستان نداشت، یک شاه مست که باعث شده پادشاهیش مدام بدهی به بار بیاره. به قول جورا مورمونت او یک جنگجوی قوی و شکست ناپذیر، اما یک پادشاه افتضاح بود. او سعی میکرد شرایط رو در تعادل نگه داره، اما بازم قدرت دست لنیستر ها بود و وارد کردن استارک ها به ماجرا هیچی چیزی رو درست نمیکرد، بلکه فقط استارک ها را در دردسر مینداخت. 7- رنلی براتیون یکی از بهترین شخصیت ها که میتونست شاه خوبی بشه. البته گذشته از انحراف جنـسی اش که در سریال خیلی اغراق شده بود به طوری که طرفداران کتاب از صحنه اش با لوراس شوکه شدند. البته او هیچ حقی بر تخت آهنین نداشت، پافشاری و لجاجت با برادر بزرگ ترش استنیس باعث مرگش شد. رنلی یکی از شوک آورترین مرگ هارو داشت، در حالی که توسط برادرش هشدار داده شده بود که یا به او میپیونده، یا کشته میشه. در شب توسط سایه ی سیاهی که توسط ملیساندر به دنیا آورده شده بود، کشته شد و همه ی پرچمدارانش به اسنتیس ملحق شدند. رنلی هوشمندانه عمل کرد، ولی عطشش به قدرت باعث کشته شدن او شد. 6- تالیسا ماجر در کتاب با اسم دیگری ظاهر شد و مرگش در یکی از شوک آور ترین اتفاق های داستان رخ داد. تالیسا همسر راب استارک بود که در عین حال باردار هم بود و پسرشان در آینده پادشاه شمال می شد. صحنه ی مرگ تالیسا یکی از بی رحمانه ترین صحنه ها بود، در حالی که در میزبانی والدر فری از سخنرانی او شکه شده بودند. شکم باردار او را با چاقو به طور بی رحمانه ای سوراخ سوراخ کردند، در حالی که راب مرگ همسر و فرزندش را می دید و هیچ کاری از دستش بر نمی آمد. 5- ویسریس تارگرین ویسریس یکی از تشنه ترین شخصیت ها به قدرت بود و همین باعث مرگش شد. در اول داستان او خواهرش دنریس را مجبور به ازدواج با یک قوم وحشی به اسم دوتراکی کرد. و او حاضر بود حتی تمام آن وحشی ها با خواهرش بخوابند، ولی یک ارتش به او بدهند تا بتواند تخت پادشهای پدرش را پس بگیرد. اما او احمق و بی تجربه هم بود. از آنجایی که خواهرش را قدرتمند تر از خود و ناتوانی خودش را دید، دست به کار های عجولانه زد. او تصمیم گرفت تخم اژدهایانی که به دنریس در شب عروسی او هدیه داده شده بودند، بدزدد و با آن ها کشتی و سرباز بخرد. ولی جورا مورمونت به اون اجازه نداد. ویسریس در محل مقدس دوتراکی ها، که می دانست در آن جا خون نمی ریزند، به خود جرات داد و تصمیم گرفت کال دروگو را به وسیله ی دنریس (که باردار بود)، تحدید کند. اما چیزی که شوک آور بود مرگ او نبود، چگونگی مرگ او بود. به او قول داده شد که تاج طلایی را بر سر خواهد گذاشت. ولی برای بی احترامی، دروگو طلای مذاب را بر روی سر او خالی کرد و او را کشت. دنریس هم میدانست که آتش اژدها را نمیکشد، برای همین اجازه ی این کار را داده بود. 4- کال دروگو کال دروگو شاید یکی از خاموش ترین مرگ ها را داشت. مردی که بدون هیچ سلاحی میتوانست درد آورترین مرگ ها را ثبت کند، کی فکرش را می کرد که با یک زخم کشته شود؟ البته شاید بگید این چیز ها در قرون وسطا عادی بوده، ولی این چنین مرگی برای دروگو غیر قابل پیش بینی بود. زمانی که دروگو از اسب افتاد، دنریس عاجزانه به اون نگاه می کرد و حاضر بود هر کاری کند ولی او مثل سابق شود. دنریس به میری مازدور، جادوگر اسیری آن ها متوصل شد. آن جادوگر هم با جادوی خون، بچه ی متولد نشده ی دنریس را در شکمش قربانی کرد و دروگو را به حالت اغما درآورد، تا انتقام بقیه ی کسانی که توسط دوتراکی ها کشته شدند را بگیرد. دنریس مجبور شد دروگو را خفه کند، چون دیگر او خودش نبود. همچنین مرگ دروگو شروع قضیه مادر اژدها و متولد شدن 3 اژدهای دنریس بود. 3- کتلین استارک واقعه ی عروسی سرخ دردناک ترین و شوک آور ترین اتفاق تا به حال بوده. در این عروسی والدر فری اول راب و مردانش را مست کرد، و بعد به خاطر عهدشکنی راب، همه را در این شب قتل عام کرد. مرگ کتلین یکی از دراماتیک ترین صحنه ها بود. او که زودتر از همه متوجه قضیه شد، سعی کرد به راب هشدار دهد، ولی خیلی دیر شده بود. بریدن گلوی هر کسی که سمت راب بود و تیرباران های افرادش صحنه ی وحشتناکی بود. کتلین عاجزانه همسر والدرفری را در ازای آزاد شدن پسرش، گروگان گرفت، ولی والدر فری اهمیتی به همسرش نمی داد و سرکوب شدن پادشاه شمال را مهم تر می دانست. کتلین کشته شدن پسرش را جلوی چشمش دید و بعد از فریاد درد آوری توسط یکی از فری ها کشته شد! 2- راب استارک راب استارک، پادشاه جوان شما که هیچوقت در جنگ هایش شکست نخورده بود. ولی به دلیل بی تجربگی، سن کم و خام بودن به مشاوره های اطرافیانش هم گوش نمی کرد. در عین حالی که راب امید همگان بود و فکر می کردیم می تواند انتقام پدرش را بگیرد ... او نصف افرادش (کاراستارک) ها را از دست داد. او مجبور شد برای شکست دادن تایوین لنیستر، به کسی که پیمانش را با او شکسته بود پناه ببرد. و در عین ناباوری همه ی افرادش در جلوی چشمانش قتل عام شدند. همسرش تالیسا ماجر که باردار بود، همراه با هم کشته شدند و او کاری نمی توانست بکند. تا اینکه به وسیله ی روس بولتون که خادم او بود. جلو چشمان مادرش کشته شد. سر او را بریدند و سر دایرولفش را به تنش دوخته، به طور تمسخر آمیزی او را به همه نشان می دادند! 1- ند استارک بدون شک شوک آورترین مرگ متعلق به ند استارک هست. یکی از با شرف ترین مردان وستروس که دنبال قدرت نبود. برای کسانی که کتاب را نخوانده بودند، این مرگ باورنکردنی بود. چون در واقع از اول داستان، تمرکز روی ند بود و همه فکر می کردند نقش اصلی هست و به این زودی ها نمی میرد. در واقع واریس به او گفته بود که اگر به خائن بودنش اعتراف کند، جان دخترانش را نجات می دهد و به نگهبانان شب می پیوندد. اما در روز اعدامش، جافری زیر قولش زد و دستور اعدام او را داد. چطور ممکن بود که شخصیتی به این دوست داشتنی به این زودی از داستان حذف شود؟ شخصیتی که بازیگر آن شان بین است. ولی خب بازی تاج و تخت به کسی رحم نمی کند و به قول معروف You Win or You Die ... این لیست رو بر اساس چند تا سایت گرد آوری کردم و توضیحات هم خودم نوشتم. این لیست رو من از سایت های مختلف تهیه کردم. شاید بهترین لیست نباشه، اما تاحدودی منم قبولش دارم. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Jon Snow 3 ارسال شده در دسامبر 31, 2013 من رتبه ی اول و دوم لیست رو کاملا قبول دارم. به خصوص ند، که وقتی مرد، هنوز با این عطش داستان برای کشتن شخصیت های مثبتش آشنا نشده بودم! و کاملا در بهت و حیرت بودم و فکر نمی کردم به این زودی شخصیت اصلی داستان (از نظر خودم) حذف بشه مرگ راب هم که عمرا فکر نمی کردم دوباره نسبت به خاندان استارک دست درازی بشه! کام آن...کی واقعا فکرشو می کرد راب هم کشته بشه؟ به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار 7 ارسال شده در دسامبر 31, 2013 من مورد 4 - 8 و 5 رو قبول ندارم . آدرها جون همشون رو بگیرن کجای مرگ اینها شوک داشت ؟! برای من به ترتیب کشته شدن ند، تالیسا و کتلین خیلی شوک آور بود . من قسمت 9 سیزن یک رو نداشتم و از قسمت 8 پریدم به قسمت 10 ، سکانس اول یه شمشیر خونی بود ... حال بدی بهم دست داد . تالیسا رو هم خیلی بد و ناگهانی کشتن ... و هرگز فکر نمیکردم کتلین هم کشته بشه ! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
روس بولتون 34 ارسال شده در ژانویه 4, 2014 تمامی این مرگ ها شوک آور،عجیب و بعضا ناراحت کننده بودن مخصوصا مرگ ند و پسرش! یه نکته ای که هست تو متن گفته شده:"توسط یکی از نیروهای بولتون با نیزه زخمی شد، در حالی که فقط می خواست سوال کنه که اینجا چه اتفاقی داره میفته؟" آقا مگه دگمر دستیار و کمک کشتیران(!) تیان نبود که نیزه رو کرد تو شکم استاد؟! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
