رفتن به مطلب
samiano

بحث های اپیزود چهارم از فصل چهارم، Oath Keeper

به اپیزود چهارم فصل چهارم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید؟  

31 رای

  1. 1. به اپیزود چهارم فصل چهارم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید؟

    • 1
      3
    • 2
      0
    • 3
      0
    • 4
      1
    • 5
      1
    • 6
      5
    • 7
      4
    • 8
      4
    • 9
      7
    • 10
      6


Recommended Posts

ریگار:

اولنا چیزی از دست نداد. شمال که به هر حال به تایرل ها نمیرسید. از دست لنیسترها در آورد و داد به بیلیش. اولنا میخواد لنیسترها رو تضعیف کنه و خودشون حرف اول وستروس رو بزنن. جافری رو از سر راه برداشت، تیریون رو متهم و در معرض مرگ قرار داد، یه گروگان با ارزش رو از دست لنیسترها نجات داد و کلید شمال رو ازشون گرفت. در عین حال در ظاهر هنوز هم پیمان لنیسترها هستن و نوه اش داره میشه ملکه. یه معامله دو سر سود برای تایرل ها بود. تایرل ها دوست لنیستر ها نیستن!

 

محاصره میرین توی سریال به سرنوشت نبرد مشت نخستین انسان ها دچار شد. دیدن خیلی هزینه داره و اومدن به مسخره ترین شکل ماست مالیش کردن.

 

نگار:

اونی که میگی قسمت هشتمه و اسمش عوض نشده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
خب اینو که کامل میدونستم چه منافعی واسه بیلیش داره ! به خاطر همین هم حدس زده بودم کار خودشه، اما این که چرا اولنا به این شکل عمل کرده اونم با اون همه زیرکیش عجیبه ! اگه علتی نداشته باشه که ازش خبر ندارم، این عملکردش عاری از خرد بوده (کشتن جافری رو نمیگم، مدل کشتنش و سودی که جاری کرده سمت لیتل فینگر رو میگم ).

 

ویرایش : خودمونیم این شهره چقدر مسخره سقوط کرد ! انگار تو کل شهر یه اشراف زاده وجود داشت که با کشتنش همه چی به خوبی و خوشی ختم به خیر شد

فقط اون قسمت بر افراشته شدن پرچم باشکوه تارگرین ها بالای هرم بزرگ قلبم رو تسکین داد . بینظیر بود

بعد مرگ جافری ممکن بود همه رو بگردند و اولنا نمی تونست ریسک کنه و سم رو خودش بیاره. بعد قتل توی مراسم اون هم درست بعد از یک جدل اساسی بین جاف و تیریون همه ی اتهامات رو متوجه تیریون می کنه. ضمن این که مستر مایند توطئه لیتل بوده و اون هم دنبال منافع خودش بوده نه اولنا. تو این وسط اولنا هم سود کرده. کلا این افشای توطئه رو خوب کار نکردند، توی کتاب برق از سر آدم می پرید. و تقریبا همه ی جواب های گنگی که توی سریال پیش اومده جواب داده می شد.

 

راستی کسایی که کتاب فارسی رو تا فصل های ترجمه شده خوندن باید یادشون بیاد که توی های هرت پیرزن سرخ چشم این قضیه رو پیشبینی کرده بود.(فصل آریا)

 

"دوشیزه ای رو دیدم که در مراسم عروسی مارهای سمی به سر داشت..."

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
راستی چرا اسم قسمت نهمو عوض کردن؟ قبلا the mountain and the viper بود امیدوارم اون قسمتی که به این اسم اشاره داره رو جابه جا نکرده باشن

 

این لیست کل قسمت ها :

اون قسمت کوه و وایپر هم قسمت 8 تمه

 

l682f34yam49p4fk4vh.jpg

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ببخشید ولی اولنا دیگه انقدم بی فکر نیست که فقط به خاطر همین موضوع حاضر باشه همچین ریسکی روی زندگی خودش و خاندانش بکنه! یعنی اولنا فکر کرده مارجری با تامن ازدواج کنه سرسی میاد دست اینارو تو دست هم میذاره؟اونم سرسی؟؟!!

همین موضوع, موضوع بی اهمیتی نیست تا حالا چند نفر بخاطر فرمانروایی وستروس مردن؟بعدم اولنا طوری رد خودشو پوشونده که اصلا کسی بهش شک هم نمیکنه پس ریسکی نکرده و فقط با جون سانسا بازی کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به جورامون : خب آره عاشق لنیستر ها نیستن ، اما بزرگترین متحدشون هستن و به زودی جزئی از فامیلشون میشن!

سلطنت تامن، سلطنت مارجری هم هست و افزایش قدرت لنیستر ها ( گرفتن شمال ) مسلما به سود سلطنت تامن ( که شامل حال مارجری و تایرل ها هم میشه ) است . من میفهمم که مرگ جافری برای تایرل ها سودمند بوده اما من همین رو درک نمیکنم که چرا اولنا کلید شمال رو از دایی دامادش میگیره میده به کسی که معلوم نیست چند چنده ؟!

 

به رابرت : اولنا یا پیتر چطور پیش بینی میکرده که قراره بین تیریون و جافری اینجوری تشنج ایجاد بشه ؟ دیگه هرچقدر هم که زیرک باشن ملیساندر نیستن که بخوان غیب بگن !

اولنا مجبور نبوده که یه کیسه زهر ببره با خودش ! همونقدر که لازم داشت میتونست ببره !

اصلا معنی نمیده سنسا رو دو دستی تقدیم لیتل فینگر کنه !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ریگار:

چه میدونیم نقشه اولنا چیه. شاید اصلا نقشه اش این باشه که بعد از ازدواج مارجری یا بچه دار شدن مارجری تامن رو هم بکشه. اونوقت بچه مارجری میشه شاه اما چون به سن قانونی نرسیده مارجری میشه ملکه و اونوقت هر کاری که بخواد میکنه. تو اون وضعیت هر چی لنیسترها ضعیفتر باشن به نفعشه و راحت تر میتونه کنترلشون کنه یا کلا از بین ببردشون.

از این هم که بگذریم معلوم نیست پتایر و اولنا چه نقشه های دیگه ای با هم دیگه نکشیده باشن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
به رابرت : اولنا یا پیتر چطور پیش بینی میکرده که قراره بین تیریون و جافری اینجوری تشنج ایجاد بشه ؟ دیگه هرچقدر هم که زیرک باشن ملیساندر نیستن که بخوان غیب بگن !

اولنا مجبور نبوده که یه کیسه زهر ببره با خودش ! همونقدر که لازم داشت میتونست ببره !

اصلا معنی نمیده سنسا رو دو دستی تقدیم لیتل فینگر کنه !

 

فصل اول سریال رو یادتونه؟ وقتی ند میاد دربار..اونجایی که تو باغ با بیلیش قدم میزنن! بیلیش میگه این جاسوس سرسیه اون جاسوس وریسه بعد آخرین نفر رو میگه جاسوس منه! خب مسلما وقتی خودش رفته جاسوس هاش براش خبرها رو می بردن! جای دوری هم که نبوده پس از اخبار دربار به خوبی با اطلاع بوده!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
توی کتاب پاتریک خیلی خجالتی و حرف گوش کنه ولی تو فیلم یه ذره گستاخه.

 

 

حرف گوش کن بود که وقتی بران بهش گفت برو اسب رو واسه لیدی آماده کن، برای برین زانو زد و قلاب هم گرفت فکر کنم الان انگشتهای هر دو دستش با زمین یکی شده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ریگار: اگه اولنا بعد از ازدواج جافری و مارجری، جافری رو میکشت، مارجری دیگه Maiden محسوب نمیشد و نمیتونست با تامن ازدواج کنه!

 

منم با مانوئل و کیوان موافقم. اگه واقعا آخرش بخواد اون طوری که جورامون میگه تموم شه و مشکل اصلی آدرها باشن و بقیه اتفاقات هیچ اهمیتی نداشته باشه، من که بهم احساس سرکار گذاشته شدگی دست میده! انگار که داستانی که مارتین میتونسته تو 1 کتاب 500 صفحه ای جمعش کنه، الکی به اندازه 7تا کتاب هزار صفحه ای طولش داده و عملا بهش آب بسته، و این همه تئوری و توطئه و سیاست همش بی معنی و هیچ و پوچ میشه!

 

منم با استاد آمون موافقم! دیگه سریال رو دنبال نمی کنم، ما را همان کتاب بس است!

اگه چیزی که نشون دادن تحریف نباشه، که داره کتاب رو اسپویل میکنه!

و اگه تحریف باشه (که به ظن قریب به یقین هست!) من به شدت نگرانم که سریال رو کتاب تاثیر بذاره! یا مارتین مجبور شه داستانش رو برای مطابقت با سریال تغییر بده!

ضمن این که این صحنه ای که تو سریال از آدرها نشون دادن، مطمئنا تو کتاب جایی نداره! تو کتاب هر فصل یک POV داره، حالا به من بگید این اتفاقات از دید چه کسی میخواد تو کتاب نقل بشه؟! یه بچه ی تازه به دنیا اومده یا یه آدر؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
!

ضمن این که این صحنه ای که تو سریال از آدرها نشون دادن، مطمئنا تو کتاب جایی نداره! تو کتاب هر فصل یک POV داره، حالا به من بگید این اتفاقات از دید چه کسی میخواد تو کتاب نقل بشه؟! یه بچه ی تازه به دنیا اومده یا یه آدر؟!

 

کاری نداره که، برن میتونه از چشم یه کلاغ یا یه درخت ببینه. یا حتی اونی که مرده و وارگ بوده و رفته توی حیوونش ( آخر کتاب پنج و ... ) میتونه توی پرسه زنیهاش اینارو ببینه.

 

اما سوال اصلی اینجاس؛ چرا آدر ها باید به انسان ها حمله کنند ؟ اینجور که نشون دادن آدر ها از طریق انسان ها بوجود میان ، چرا باید ریشه شون رو قطع کنند ؟

خیلی ناراحتم. فکر میکردم اثری پیدا کرده بودم که موقع مردنم بهش فکر میکنم و میگم یک فانتزی بی نظیر رو خوندم و توی فکرم تجربه کردم

 

 

Tapatalking with an iDevice

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

منم با مانوئل و کیوان موافقم. اگه واقعا آخرش بخواد اون طوری که جورامون میگه تموم شه و مشکل اصلی آدرها باشن و بقیه اتفاقات هیچ اهمیتی نداشته باشه، من که بهم احساس سرکار گذاشته شدگی دست میده! انگار که داستانی که مارتین میتونسته تو 1 کتاب 500 صفحه ای جمعش کنه، الکی به اندازه 7تا کتاب هزار صفحه ای طولش داده و عملا بهش آب بسته، و این همه تئوری و توطئه و سیاست همش بی معنی و هیچ و پوچ میشه!

 

ضمن این که این صحنه ای که تو سریال از آدرها نشون دادن، مطمئنا تو کتاب جایی نداره! تو کتاب هر فصل یک POV داره، حالا به من بگید این اتفاقات از دید چه کسی میخواد تو کتاب نقل بشه؟! یه بچه ی تازه به دنیا اومده یا یه آدر؟!

مشكلش چيه؟ تو كتاب از ديد گرگ هم فصل داريم. فصلهاي مقدمه و موخره جون ميده واسه اينجور چيزا! حتي دور از ذهن نيست كه يه آدر به فصلهاي كتابهاي بعدي اضافه بشه تا داستان رو از ديد اونها ببينيم.

 

در مورد آب بستن:

 

مگه تا الان اينجوري نبوده؟ كوئنتين مارتل چي بود؟ اينهمه راه اومد و آخرش چي؟ يا مثلا اوبرين.

 

اين حرفت رو قبول ندارم. مثل اينه كه بگيم توي لوتر هم نبرد پله نور و هلمز ديپ بيخود بود و از همون اول فقط بايد به سفر فرودو پرداخته ميشد و بس!

زيبايي داستان به همين جزئيات و غناي داستانه. اينهمه داستان هاي تو در تو و تاريخچه به خودي خود ارزشمنده. حتي همين كشك بودن نقشه هاي افرادي كه خودشون رو بزرگ و پر قدرت ميدونن خودش يه پند بزرگه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اینجور که نشون دادن آدر ها از طریق انسان ها بوجود میان ، چرا باید ریشه شون رو قطع کنند ؟

Tapatalking with an iDevice

 

چرا اینقدر اصرار داری که آدر ها از طریق انسان ها بوجود میاد

وقتی میتونن مرده ها رو تحت فرمان خودشون در بیارن احتمالا قدرت تبدیل نوزاد تازه متولد شده رو هم دارن

این استدلالت مثل اینه که بگیم اگه ملیساندر از مجسمه های دراگون استون اژدها زنده کنه ریشه اژدهایان هم سنگه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

زيبايي داستان به همين جزئيات و غناي داستانه. اينهمه داستان هاي تو در تو و تاريخچه به خودي خود ارزشمنده. حتي همين كشك بودن نقشه هاي افرادي كه خودشون رو بزرگ و پر قدرت ميدونن خودش يه پند بزرگه.

 

اینی که شما میگی توجیهه. اون پند بزرگو همه میدونن. همه میدونن وقتی که قرار بوده به هیروشیما حمله ی اتمی بشه، پررو بازی شهردار واسه زنش کشک بوده و در "خط داستانی" بمباران هیروشیما" پشیزی ارزش نداره. چندین هزار صفحه نوشته بشه که پند به این واضحی و مشخصی رو که بچه ی چهارساله هم میدونه ، گفته بشه ؟

 

وقتی که در اشل بزرگ مهندسی میشه، وقتی که قراره اتوبانهای چند طبقه بسازن، توی نقشه کسی جوب ِ کنار یه کوچه یه متری رو توی نقشه نمیاره. این اتفاقیه که داره توی نغمه میافته.

 

همه ی ما عاشق نغمه هستیم، وقت میذاریم و براش فکر میکنیم، ولی اگه خطر ِ توهین به شعور رو حس کردیم، نباید خودمون رو بزنیم به اون راه. باید ببینیم اصلا آیا واقعا قراره به شعورمون توهین بشه ؟ باید بگردیم ببینیم در چه صورتی ممکنه این توهین صورت نگیره. کتابی که برای رده ی سنی بالای ۲۱ ساله، مسلما خواننده از چنین پندی لذت نخواهد برد. انسجام ادبی معنیش همینه. شما باید المان های هم وزن رو در نقاط طلایی اثر داشته باشید. نقطه ی طلایی اثر برای بیشتر خواننده مثلا کجاس ؟ دیالوگ های تیریون یا مثلا حوادث کینگزلندینگ یا امثال اون. بعد نقطه ی مقابل چیه، بک سری موجود خارق العاده و باهوش و جنگاور که حضورشون ابو یخ میکنه و توی هزارم ثانیه شمشیر میکشن و ... کجای این ها در یک اشل هستن؟ چقدر ما خط داستانی داریم ؟ آریا و تلاشش برای موفق شدن توی چیزی که میدونیم ولی اسپویل نمیکنم، جیمی و تلاشش برای بهتر شدن، دادگاه های کینگزلندینگ، سندور، مارتل ها و نقشه های زیرکانه شون، گریف، سنسای تنها، مندرلی ها... این همه ما خودمون رو در خطوط داستانی این چنینی درگیر کنیم و هر چپتری که میخونیم بگیم "خب تو هر چی میخوای بگو، هر کاری که میخوای بکن، پند اصلی این هست که هیچ کدومتون چیزی نیستید" خب این یعنی وقت خواننده رو گرفتن. اگه اینها قرار نباشه تاثیرگذار باشن، درگیر کردن خواننده با خطوط داستانیشون چه فایده ای داره ؟ من هنوز هم میگم که شدیدا امیدوارم که آدرها کاملا مرتبط باشن. یعنی یک جوری به سیتادل وصل باشن، یا یک جوری به مردان بی چهره وصل باشن و یا در تلاش برای خرابکاری در کینگزلندینگ باشن و به شکلی با بخشی از کاراکتر ها ارتباط برقرار کنن. چون در غیر اینصورت بی معنیه همه چیز. اینها حتی داستان موازی هم نیستند. داستان های موازی و لازمه ی موازی بودن هم وزن بودنه، اما چه تناسب وزنی در چنین داستانسرایی برقراره. لطفا نگید که همین عدم وزن ، نشان از کار شاخص مارتین هست. اگر سالوادور دالی داستان مینوشت اینکار رو میشد توجیه کرد اما الان مارتین با پنج کتابی که باعث شده ما در تئوری هایی مثل Hooded man غرق بشیم طرف هستیم. این اتفاق یعنی تمام اون حدس ها و شک ها و ... بی معنی. یه سریال بسازن با این موضوع که یک قاتلی در تمام امریکا به شمل مرموزی ادم میکشه و هزاران معما ایجاد میکنه و هزاران تئوری برای افراد مختلف بوجود میاد، بعد از ۱۰ تا سیزن یهو آدم فضاییا میان کره ی زمین رو با خاک یکسان میکنند. الان بیننده پند گرفته ؟

 

 

Tapatalking with an iDevice

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

توی فصل 56 جایی که برن قصه ننه پیر رو یادش میاد اومده که

سیزدهمین لرد کمندر خودش رو پادشاه اعلام میکنه و به وسیله جادو ها و طلسم های عجیبی برادران قسم خورده اش رو مطیع خودش میکنه

یعنی یه چیزی مثل همین کاری که با بچهه کرد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اینجور که نشون دادن آدر ها از طریق انسان ها بوجود میان ، چرا باید ریشه شون رو قطع کنند ؟

Tapatalking with an iDevice

 

چرا اینقدر اصرار داری که آدر ها از طریق انسان ها بوجود میاد

وقتی میتونن مرده ها رو تحت فرمان خودشون در بیارن احتمالا قدرت تبدیل نوزاد تازه متولد شده رو هم دارن

این استدلالت مثل اینه که بگیم اگه ملیساندر از مجسمه های دراگون استون اژدها زنده کنه ریشه اژدهایان هم سنگه

 

به نظرت فرایند بردن یه بچه ، که به قول زنای کرستر توسط برادرای خودشون برده میشن ، با اون جایگاه یخی و سیزده آدر و مراسم-مانند ، شبیه انقاقیه که مثلا واسه ویمار رویس در اولین پرولوگ افتاد ؟؟ مطمئنا اون بچه وایت نشده.

 

 

Tapatalking with an iDevice

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چه تو کتاب چه تو سریال ، به اولین چیزی که اشاره میشه همین ادر هاست.

تو سریال که تو هر فصل چند ثانیه از ادر ها(وایت واکر) نشون میده ، همه بیننده ها رو میذاره تو کف.

تو کتابم با کلی اب و تاب قصه های ادرها رو برای هم دیگه تعریف می کنن. مقدمه ی کتاب اول و دو تا از فصل های سموئل (تا اونجا که من خوندم) هم POV ها با چشم خودشون ادر ها رو می بینن.( و می جنگن)

از فصل اول تا حالا منس می خواد حمله کنه ، و هزار بار گفته می خواد از دست ادر ها فرار کنه. پس همه می دونستن ادر ها قصد حمله دارن ، قدرت هاشون هم بر کسی پوشیده نبود.

فقط نمی دونم چرا یه جوری حرف می زنید که انگار تاحالا اصلا از ادر ها خبر نداشتید!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دیگه داری خیلی قضیه رو بزرگ میکنید !!

 

اینکه بخواید هر دقیقه سریال رو با کتاب مقایسه بکنیم کار بسیار غلطی هست ، اینکه بگی من دیگه سریال نمیبینم چون با کتاب یکی نیست غلط هست.خوب منم کتاب خوندم ، خیلی های دیگه کتاب خوندن ، بیشتر میدونن که مقایسه سریال با کتاب یه چیز خیلی اشتباهی ، چون پیاده کردن یه صحنه رو یه ورق کاغذ کل هزینه اش اندازه مصرف جوهر و کاغذت هست و زمانی که رو نوشتن میذاری.ولی پیاده کردن یه صحنه رو صفحه نمایش ، هزینه اش برابر هست با پول بازیگر ها ، لوکیشن ها ، فیلمبرداری ، صداگذاری ، تدوین و ..... هر انسان عاقلی میتونه با یه محاسبه سر انگشتی به این نتیجه برسونه خودش رو که اضافه کردن مو به مو ، خط به خط کتاب در قالب یه سریال کار بسیار دشوار که چه عرض کنم کار محالی هست . چون هزینه بسیار بالایی میطلبه ، باعث افزایش زمان میشه ، باعث بی حوصلگی بیننده میشه و احساس اب بندی بودن سریال به طرف دست میده و .... حالا شما این رو میدونید بعد هی به سریال خرده میگیرد که چرا آقا اومدی تحریف کردید ؟ خب منم دلم میسوزه برای این تحریف سریالی ولی حق هم میدم قرار نیست سریال عین کتاب بشه.

 

 

در خصوص قضیه آدرها هم که واقعا دیگه دارید زیاده رویی میکنید !! تو کل کتاب کلی داستان در خصوص آدرها هست ، کلی دیالوگ بین مخاطب برای آدرها رد بدل میشه.یه دفعه که قلوپی که از اسمون نیفتادن تو سریال یا تو کتاب که قرار باشه بزن همه رو قلع قم کنن !! بعدم تئوری هرج و مرج دقیقا با آدرها یکی هست.یه مثالی رو زد سر سام که چرا ادرها این هزار سال گذشته حمله نکردن چرا زمان حلمه شون رو با اوج هرج و مرج در هفت پادشاهی یکی کردن ؟ چرا اصلا به بچه های انسان نیاز دارن ؟ چرا سیزده نفر باید لرد باشن ؟ اصلا آدرها از کجا اومدن ؟ چرا باید انسان ها رو بکشن ؟ اصلا چرا همه اسم نایت کینگ رو میارن ؟ آدر ها که قبل از نایت کینگ هم زندگی میکردن ؟ چرا اصلا باید ما فکر کنیم قرار آدرها باز حمله کنن به انسان ها ؟ چرا چرا چرا !! هیچ کدوم از این چرا ها رو جواب نگرفتید اومدید بریدید دوختید که مارتین کل داستانش رو بی اهمیت کرده فقط برای اینکه اخر داستان میخواد بلایی به اسم آدرها بر سر انسان ها نازل بشه ؟ هیچ کس علم غیب نداره و به هیچ کس هم وحی نازل نمیشه در خصوص این موضوع قطعا.چیزی که من مطمئن هستم این هست که مارتین چندین کتاب گذشته اش نشون داده داستان همیشه اون چیزی نیست که مخاطب انتظارش رو داره.همین روند داستانی هست که مارتین و کتابش رو خاص کرده.از الان هم نمیشه برای اخر داستان خط نشون کشید . فعلا دوتا کتاب اصلی موندن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مانوئل:

مگه من گفتم کل این داستانهای دیگه فقط برای همین یه پنده؟ هر کدوم اون داستانها کلی معنی توش هست که به تنهایی و برای خودشون ارزشمنده. هرگز هم نگفتم پند اصلی داستان اینه که "شما هیچی نیستید" این تنها یکی از پندهای داستانه(اصلا شاید همچین پندی در کار نباشه و فقط حدسی بود که من زدم)

من واقعا تعجب میکنم، یعنی تا حالا نمیدونستید که قراره آدرها حمله کنن و یهو احساس کردید به شعورتون داره توهین میشه؟ همونطور که جوری کسل گفت اولین فصل کتاب و اولین صحنه سریال مربوط به آدرهاست و از همون اول تکلیف خواننده و بیننده رو مشخص میکنه. وقتی اسم مجموعه ای "نغمه یخ و آتش" هست و توش آدر و اژدها داریم انتظار دارید موضوع اصلی نقشه های سرسی و مارجری باشه؟

نغمه یخ و آتش یک کتاب فانتزیه و هم وزن بودن و در یک اشل بودن اصلا جایی در فانتزی نداره. تعریف فانتزی اینه که یه سری موجودات خارق العاده در یک دنیای خیالی وجود دارن و حوادث خارق العاده توش رخ بده، حوادثی که توی دنیای عادی رخ نمیده. مگه سائورون و فرودو بگینز هم وزن و در یک اشل بودن؟ مگه بیلبو و اسماگ هم وزن بودن؟ مگه ولدمورت و یه بچه ماگل هم وزن هستن؟ این قضیه توی همه فانتزی ها هست توی نغمه هم آدرها، کلاغ سه چشم، وایت ها، سبز بین ها، وارگ ها و اژدها ها و جادو و رلور و خدای بسیار چهره و جیکن هاگار و ... هم وزن بقیه کاراکترها نیستن و قرار نیست باشن اما جزء اصلی کتاب هستن. اسم کتاب ششم "بادهای زمستان" هست. فکر میکنی این اسم به دلیل چیه؟ معلومه که داره به آدرها اشاره میکنه.

فکر میکنم شما و برخی از دوستان از اول خودتون رو گول زدید و قبول نکردید که با یه داستان فانتزی طرفید.

 

من چیزی رو توجیه نمیکنم. من عاشق فانتزی هستم و به نظرم بهترین فصلهای کتاب مربوط به برن و دنریس هست چون بار فانتزی این فصلها بیشتره. نمیگم بقیه رو دوست ندارم. اونها رو هم دوست دارم اما بخش های فانتزی یه چیز دیگه است. مهمترین وقایع برای من وقایع شمال دیوار و برن هست. من از اول به این کتاب به دید کتاب فانتزی نگاه کردم. فکر کنم لازم نباشه به انتخاب اسم جورامون هم اشاره بکنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در مورد اینکه چرا یکهو این حس به ما نفوذ کرده(!) باید بگم که شاید مشکل از سریال هست ... شاید اینکه از یک طرف تیریون افتاده گوشه ی زندون و ما باید نگرانش باشیم اما در صورتی که مشکل چیز دیگه ای هست و جای دیگه ای هست یکم از بالانس خارج کرده. و این تضاد رو هم در عرض یک ربع میبینیم.

مثال های بیلبو، فرودو و هری رو زدی. دونه دونه شون از اول میدونستن با چی طرف هستن. همه شون از همون ابتدا دشمنشون رو میشناختن. خالق اثر بر همه ی دنیای خلق شده ش این قضیه که تاریکی و شر در راه هست رو دیکته کرده بود. هری تمام عمرش داشت تعلیم میدید، چیزی جز شکست ِ یک اهریمن در وجودش حس نمیکرد و همراهانش هم تا حدودی همینطور. فرودو که ورای این قضیه بود و یک دنیایی از خیر در مقابل یک دنیایی از شر قرار گرفته بودن. فضای این سه کتابی که اشاره کردی ، بر آورد نیروهاش، چقدر به سمت خاله بازی و مسیری غیر از شکست شر بود؟! آیا تو در تمام این کتاب ها، تلاش رو برای شکست اهریمن و سیاهی و تباهی حس نمیکردی؟ در خوش ترین لحظه های هر سه کتاب، خطر رو قهرمانان حس میکردند و میدونستند برای چی میجنگند. باید بر آورد نیروها رو دید. باید چربش رو دید.

منکر این نیستم که در نغمه ای از یخ و آتش از همون اول با آدر ها طرف بودیم و میدونستیم با چی مواجه خواهیم شد ولی اینکه بگید ما فانتزی رو نفی کردیم درست نیست. چرا از اژدها و لایتبرینگر و Undeadهای داستان و وارگ بودن و Greenseer بودن و هزارتا چیز دیگه گله ای نداریم. اصلا" از وجود وایت واکر ها هم گله ای نداریم ولی چیزی که هست اینه که فرودوی داستان ِ ما داره عروسک بازی میکنه و سائورون رو هم داره به شکل مسخره ای میتازونه بدون اینکه مشخص باشه اصلا" برای چی میتازونه. همیشه کتابخونا، تئوری های عجیبی میدادن و میشد حس کرد که جایی اینها با هم تلاقی خواهند کرد ( عجله نمیکنم و میگم خداکنه تلاقی کنند ). اینکه Fire Consumes but Ice Preserves باعث شد فرقه ای به اون شکل در بیان. اینکه میگن شاخه ای از فرزندان جنگل هستند. اینکه میگن با مردان بی چهره همکاری میکنند، اینکه برای از بین بردن ِ دیوار به اژدها نیاز بوده، اینکه استارک ها دشمناشون رو 'تهدید' میکنن که زمستان در راه هست و اینکه ... * خیلی از مسائلی که نمیشه اینجا گفت * باعث میشد همیشه دنبال یه راه گریزی برای این مسئله باشیم. اما الان که تقریبا" اسپویلی از آدرها نشون داده شده برای کتاب خون ها تنها کاری که کرده گفته این دو دنیا همچنان ایزوله از هم هستند. حرفی که من میزنم و خیلی های دیگه، اینه که وقتی که به داستان هایی با ارزش کمتر داده شده بیش از حد طولانی هست. من کتاب چهارم رو دوست داشتم ولی چقدر به توصیف اتفاقات و سفر ها و رفت و امد های آدم ها گذشت ؟ سفر برین چقدر چپتر رو به خودش اختصاص داد ؟ آیا همونقدر که به برین وقت داده شده در متن، همونقدر هم در پایان داستان تاثیر گذار هست ؟ چپتر های سنسا و برین و بعضا" دنریس اونقدر طولانی و با با سرعت پایین هست که با این شرایطی که داره پیش میره آدم میگه چرا باید بهشون انقدر بها داده بشه در صورتی که یک پدیده ای به اسم آدر وجود داره؟!

 

علت اصلی همونطور که گفتم سریال هست. سریال در فصل چهارم تصمیم گرفته نشون بده که آدر ها چقدر در داستان نقش دارند و داره بیننده رو آگاه میکنه. اما ما تا آخر کتاب پنج چیز زیادی از این وزنه ی شدیدا" سنگین نمیدونیم اما تا دلت بخواد راجع به سفر های برین و پاد و گرمای هوا و لباس فلانی و کی با کیه و کی میخواد کیو ... میدونیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من چند وقت پیش به پوریا گفته بودم اینو

که فکر میکنم دلیل اینکه سریال خیلی داره از کتاب فاصله میگیره میتونه این باشه که سریال داره از کتابها میزنه جلو!

 

هرجوری حساب کنی سریال قبل از انتشار دوتا کتاب آخر به ته رقص با اژدهایان میرسه و اونوقت سریال بین زمین و هوا میمونه. سازندگان هم اینو خوب میدونن، پس حدس من اینه که دارن سناریوی سریال رو متفاوت از کتاب درست میکنن تا سریال رو بتونن تموم کنن یجوری. نمونش همین قضیه ی آدرها یچیز من درآوردیه گمونم یا مثلا

 

اگه دیدید دنریس ته این فصل حمله کرد به وستروس تعجب نکنید

 

 

در واقع به نظر من پایان سریال با پایان کتاب تفاوت داره برای همینم دارن یه مسیر جدا درست میکنن. دو سر برد هم هست، هم سریال رو بدون وقفه تموم میکنن هم دو کتاب آخر مارتین بیشتر فروش میکنه چون مردم ته سریال رو دیدن و حالا میخوان بدونن داستان واقعی چجوری تموم میشه!

 

در کل فکر میکنم از اینجا به بعد نباید زیاد حواستون رو بدید به اینکه سریال داره از کتاب دور میشه، چون قراره خیلی بیشتر از این تفاوتها رو ببینید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مانوئل:

حرفت در مورد تفاوت اون سه کتاب با نغمه رو قبول دارم. اونجاها تم اصلی و اکثر اتفاقات مربوط به نبرد خیر و شر هست اما تو نغمه هم خیر و شر رو داریم و هم اینکه انسانها بین خودشون هم درگیری دارن. نمیدونم کتاب "پژواک آوای کهن" دیوید گمل رو خوندی یا نه. اونجا هم وضعیت مشابهی مثل این داره. نژادها و قبایل مختلف انسان ها با هم در جنگ هستن و آواتارهای خود خواه و جاویدان به بقیه زور میگن و اونها رو زیر سلطه دارن. یهو یه دشمن خارجی و قدرتمندتر از اونها حمله میکنه که هدفش فقط کشتن هست. اونجاست که آواتارها با بقیه انسانها متحد میشن و با اونها مقابله میکنن. به نظرم نغمه هم به همین سمت خواهد رفت. نزاع های داخلی وستروس هست اما وقتی آدرها حمله کنن همه این افرادی هم الان برای هم نقشه میکشن مجبور میشن با هم متحد بشن. فرض کن همه این مدعیان پادشاهی کنار هم برای بقا بجنگن.

آدرها که فعلا حرکت خاصی نکردن، بعید میدونم که با احدی از انسانها هم پیمان باشن، شکست ناپذیر هم نیستن و راه کشتن اونها مشخص شده. پس اینجوری نیست که بگیم اونها دارن میتازونن و بقیه بی خبر موندن. حداقل شمالی ها دشمن رو میشناسن و جنوبی ها هم به موقعش خواهند شناخت هر چند که ممکنه خیلی دیر باشه.

مارتین نخواسته که داستانش تنها یه نبرد خیر و شر باشه. در خلالش داره داستان های دیگه هم میگه. اصلا فرض کنید دارید دو داستان میخونید. یکی مربوط به آدرهاست و دیگری مربوط به جنوب و غیره. داستان های جنوب بی ربط با آدرها نیست. حریف آدرها کسیه که بتونه وستروس رو در اختیار بگیره و همه پشتش بجنگن. الان ما یه نبرد در پیش داریم. یه طرفش آدر ها هستن اما معلوم نیست طرف دیگه کیه و چطور میخواد مبارزه بکنه. آیا دنریس میاد و با اژدهاهاش به جنگ آدرها میره. آیا جان و نگهبانان شب با اوبسیدین مبارزه میکنن. آیا استنیس و ملیساندره هستن آیا دورنی ها هستن،

آیا ویکتاریون و شیپورش هست، آیا یورون گریجوی هست، آیا گریف جوان هست،

و ... .

بقیه وقایع مشخص میکنه که چه کسی یا کسانی در برابر آدرها ایستادگی میکنن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
اولنا یا پیتر چطور پیش بینی میکرده که قراره بین تیریون و جافری اینجوری تشنج ایجاد بشه ؟ دیگه هرچقدر هم که زیرک باشن ملیساندر نیستن که بخوان غیب بگن !

 

جواب اين سوالت رو بعدا مي گيري اما براي يادآوري دوستاني كه كتاب رو خوندن

 

 

اگه اشتباه نكرده باشم تيريون از دختر كوتوله مي شنوه كه برنامه نمايش جشن عروسي توسط ليتل فينگر به جافري پيشنهاد شده

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کسانی که میگن کتاب برای ما اسپویل شد و ...

مارتین در جواب یکی از کامنتا که این سوالو کردن گفته:

How do you define "spoiler?"

 

If something happens on the show before it happens in the book, I suppose one could call that a spoiler.

 

If something happens on the show, but happens very differently in the books, is that still a spoiler?

 

If something happens on the show, but never happens in books, what precisely was spoiled?

 

And how many children did Scarlett O'Hara have, anyway?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ما که کتاب رو نمی خونیم!

فقط سریال رو می بینیم!

و سریال عالیه!!!!!!!

دلتون بسوزه برای شما اسپویل داره:دی!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×