روس بولتون 34 ارسال شده در مه 16, 2014 کتاب رویای تب دار یا رویای تب آلود یا رویای تب(Fevre Dream) کتابی است دلهره آور در سبک خون آشامی به قلم جرج ریموند ریچارد مارتین که در سال 1982 منتشر شد. طبق نظر بسیاری از منتقدان این کتاب در کنار(مصاحبه با خون آشام) ان رایس و طبعا(دراکولا) برام استوکر جزو سه رمان خون آشامی برتر تاریخ میباشد. به بهانه ترجمه و چاپ این کتاب در ایران این تاپیک رو ایجاد کردم تا اونهایی که این کتاب رو خوندن راجع به این کتاب نظر بدن و نقات مثبت و منفیش رو بازگو کنن. نظرتون راجع به کتاب چیه؟موضوعش،نحوه پیشبرد داستان،آغاز و پایانش و... اگه این کتاب رو بدون جلد میخوندید متوجه میشدید که نوشته جرج مارتینه؟ این گوی و این میدان... به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
سر دانکن 1 ارسال شده در مه 21, 2014 خب، من بالاخره تو نمایشگاه موفق شدم این کتاب رو گیر بیارم. معلوم نیست شرکت پخش طرف قرار داد چیکار کرده که هیچ کدوم از کتابفروشیهایی که تو تهران بهشون سر زده بودم اسمشم نشنیده بودن! خود مسئول انتشارات هم خیلی دل پری داشت سر این جریان توی نمایشگاه. * من داستانهایی رو که نتونم چند صفحه جلوترش رو پیشبینی کنم رو خیلی دوست دارم. در حقیقت عاشق حیرتزده شدن و برخورد با ایدههای جدیدم. از این نظر کارهای مارتین به نظرم خیلی عالین. بابت همین میتونم بگم اگه بدون جلد میخوندمش و اصلا نمیدونستم مارتین در چنین ژانری هم کتاب نوشته، شاید یه مجموعه ۱۰تایی نویسنده گمانم میرفت. فکر میکنم اگه انگلیسی کتاب رو میخوندم احتمال اینکه به شباهت نثر مارتین در نغمه و این کتاب پی ببرم بیشتر میشد. * درباره خود داستان به نظرم نقطه ضعفه داستان اینه که ۳۰ سال ازش گذشته و خیلی از ایدههایی که مسلما روزگاری بسیار بدیع بودن، توسط نویسندههای دیگه هم استفاده شدن. این منجر به تکراری بودن بعضی بخشها میشد. شاید یه ۲۰تایی ایده ناب توی کتاب به کار رفته که طی دهههای گذشته یه تعداد زیادیش بارسازی شدن و یه مقداری قدیمی شدن. ولی در کل کتاب خیلی خوبی بود. توصیفها و شخصیت پردازیهای بسیار واقعی داشت، به خوبی حس و حال کشتیرانی روی میسیسیپی رو منتقل کرده. از این نظر به نظرم تحت تاثیر مستقیم کتابای مارک تواین بوده. حس حسرت خوردنها و نوستالژی شخصیتها به نظرم غالبترین ویژگی مارتینی داستانه. (بیشتر شباهت رو به نظرم با نغمه داره) یه موضوعی که به نظرم تو بازسازی فضای دهه ۱۸۵۰ بهش اشاره کافی نشده، بحث بردهداریه. ناخدای کشتی اینجا مخالف سرسخت بردهداری نیست، ولی جزو همدردی کنندههای بردههاس (sympathizer ). تا اینجا مشکلی نیست. ولی در بخشهای دیگه کشتیرانی به نظرم نقششون کمتر از اون چیزیه که باید باشه. یه اشتباه جالب مترجم هم اینه که ماههای میلادی رو با املای فرانسوی برگردونده ( چیزی که تو فارسی رایجه)، اما یکی دوتایی رو فراموش کرده و املای انگلیسی هست. * اشارهای که به ادبیات ابتدای قرن ۱۹ انگلیسی شده و بازی با یه سری مفاهیمش به نظرم خیلی قشنگ از آب در اومده. متاسفانه این موضوعیه که توی نغمه امکان پیادهکردن نداشته. وگرنه بازیهای کلامی و فلسفیشون خیلی زمینه جالبیه. یه بخشی از شعر shelly رو اینجا نقل میکنم که ترجمهش تو داستان اومده: My name is Ozymandias, king of kings; Look on my works, ye Mighty, and despair! Nothing beside remains, Round the decay Of that colossal wreck, boundless and bare The lone and level sand stretch far away. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
روس بولتون 34 ارسال شده در مه 23, 2014 سر دانکن عزیز موافقم که یه سری ایده های این کتاب قدیمی شده ولی تصور این که این ایده ها اون زماتن چه جوری کولاک کرده واقعا حس خوبی به آدم میده و باعث میشه خواننده بگه این مارتین عجب نویسنده فوق العاده ایه! همین موضوع که این کتاب اون موقع چه قدر پرطرفدار،تازه و شاهکار بوده ارج و قرب مارتین رو کلی میبره بالا! راجع به برده داری هم به نظرم همون چندتا شخصیت جانبی که تو کتاب بودن مثل سرکارگر و... به اندازه کافی تونستن برده داری رو بهمون نشون بدن ولی درست میگی که خیلی کامل تر از اینا میشده به اون بحث پرداخت! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
روس بولتون 34 ارسال شده در مه 23, 2014 خلاصه ای از داستان: کاپیتان ابنر مارش که اخیرا بیشتر کشتی هایش را از دست داده و شرکت کشتیرانیش در وضعیت خوبی به سر نمیبرد پیشنهاد وسوسه کننده ای از شخصی به نام جاشوا یورک دریافت میکند؛پیشنهادی که زندگی کاپیتان را برای همیشه دستخوش تغییر خواهد کرد. به راستی که جاشوا یورک کیست و به دنبال چی چیزیست؟ به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
s1378 1 ارسال شده در ژوئن 4, 2015 فوق العاده عالی فکر نمی کردم ازش خوشم بیاد چون از ژانر خون آشامی بدم می اومد اما از زمانی که شروع به خوندنش کردم از فکرش بیرون نیومدم و یک هفته ای تمومش کردم اگر چه اگر زمان داشتم 2 یا 3 روزه تمومش می کردم. ابنر مارش که یک شرکت کشتیرانی رو به ورشکستگی مواجهه که با جاشوا یورک سخاوتمند رو به رو می شه که حاضر می شه کشتیی در حد بهترین کشتی اون زمان یعنی کسوف بسازه و به پیشنهاد خودش اون رو رویای تب آلود نامگذاری می کنن پس از مدتی ابنر مارش با توجه به رفتارهای جاشوا یورک هی اونو سوال پیچ می کنه با این که همون ابتدای قراردادشون از این کار بازداشته شده بود یواش یواش ابنر مارش می فهمه که داستان در حقیقت چیه هر چند جاشوا یورک بهش دروغ هایی می گه. داستان داستانِ تقابل بین دو گروه خون آشاماست یک گروه که خون می آشامن و رهبر تاریکشون دیمون جولیان و گروه دیگه که البته خیلی کوچکه و در حال بزرگ شدن به رهبری پادشاه سپید جاشوا یورک که معجونی اختراع کرده عطش خون آشاما رو فرو می نشونه و مبارزه این دو تا. ضمنن دارن شان سری سرزمین اشباح (سری دارن شان) رو از این کتاب تقلید کرده.کتاب یک سری بحث های فلسفی کوچک هم داره که در نوع خودش زیباست.من به همه طرفدارای مارتین در دوران انتظار کتاب 6 توصیش می کنم. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
alioxin 1 ارسال شده در اوت 30, 2015 رمانی فوقالعاده از نویسنده ای فوق العاده توصیفات و روند داستان واقعا به دل آدم میشینه . روی موضوع داستان خوب کار شده و با یک کار خوناشامی سطحی طرف نیستیم . قدرت قلم مارتین رو در این کتاب بخوبی میشه حس کرد، مثل شخصیت پردازی عالی ، واقع گرایی ، توصیفات زیبایی که همانند نغمه توی این کتاب هم میشه پیدا کرد. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Capitan 1 ارسال شده در سپتامبر 3, 2015 ببخشید اگه نسخه ی پی دی اف اش موجوده میشه یه لینک دانلود از ترجمه شده اش بدید؟ به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
amirmo 0 ارسال شده در سپتامبر 4, 2015 ببخشید دوستان,آیا ترجمش سانسور داره؟ به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
s1378 1 ارسال شده در اکتبر 3, 2015 amirmo » جمعه شهریور 13, 94 8:43 pm[/url]"]ببخشید دوستان,آیا ترجمش سانسور داره؟ داستان مورد منکراتی برای سانسور نداشت. البته این حدس خودمه چون شخصیت اصلی که عاشق نشد و عشق بین جاشوا یورک خون آشام با خون آشام دیگه ای بود. کلاً نثرش مشکوک نمی زد. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر