رفتن به مطلب
North Wolf

بحث های اپیزودیک قسمت 8 فصل 4 The Mountain and the Viper

به اپیزود هشتم فصل چهارم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ؟  

47 رای

  1. 1. به اپیزود هشتم فصل چهارم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ؟

    • 1
      2
    • 2
      0
    • 3
      0
    • 4
      0
    • 5
      0
    • 6
      2
    • 7
      1
    • 8
      5
    • 9
      10
    • 10
      27


Recommended Posts

خدایش این بحث فن های کتاب در خصوص سریال میبینم اندوهگین میشم

 

منم دوست دارم مقایسه سریال و کتاب رو ولی نه اینکه بشینم یه چوب بگیرم دستم بگم هر جا خلاف کتاب بود یا اصلا نزدیک به کتاب نبود بده.از دید سینمایی این اپیزود تو اوج بود هم از نظر بازی هم از نظر دیالوگ چیزی که بیننده ها و منتقدین رو به شدت راضی کرده.حالا ما فن های کتاب میایم میگم بد بود مشکل داشت خوب اصلا دنیا این دوتا باهام فرق میکنه بیشتر قیاس های نا به جا میشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

S.i.S

خود من حتی کتاب رو نخوندم و فقط ویکی و بحث بچه ها رو خوندم و فقط از خلاصه ها و تفاوت هر اپیزود که خود شما زحمتشو میکشی متوجه تفاوت هام اما باز هم مشکل سریال کاملا مشهوده

بحث اصلا این نیست که سریال نباید با کتاب اختلاف داشته باشه مشکل اینجاست که اختلاف ها نه تنها زشت تره نسبت به کتاب بلکه در بعضی از جاها واقعا توهین به شعور مخاطبه مثلا جایی که تازه الان نامه تایوین به دنریس میرسه که اختلاف بندازه بین دنریس و جوراه؟؟؟؟ تایوین اگر بخواد کسی رو از دنریس جدا کنه باریستانه که یه شوالیه قهاره نه جورا که هیچکی آدم حسابش نمیکنه . خب مگه مریض بودن اون داستان اصلی که باریستان و جورا همدیگر رو لو میدادن رو دنبال نکردن؟ اونطوری هم قضایای فتح میرین خیلی بهتر و واقعی تر نشون داده میشد (فکر کنم دیگه همه قبول دارن چقدر سریال این قسمت رو مسخره درآورده بود)

در ضمن بعضی از تغییر کاراکتر ها و شخصیتشون (به خصوص در جهت بد نشون دادن استنیس و خوب نشون دادن دنریس) به شدت آزار دهنده و غیر منطقیه مثلا اون صحنه ای که دنریس داره موهای میسانده رو شونه میکنه اگر این حتی تو کتاب هم باشه (که حدس میزنم نباشه) واقعا مسخره است یعنی واقعا اینقدر دنریس خوبه؟؟؟ این همون دنریسه که بدون دادگاه میزنه همه رو به صلیب میکشه؟ این همونه که عاشق یه آدم سفاک و خونریز (کال دروگو) شده بود؟ این همونه که عاشق داریو هست که اونم یه مزدوره که تنها هنرش کشتن آدم ها از جمله هم پیمان های خودشه؟این همونه که مهمترین مشاورش به جرم برده فروشی تحت تعقیبه؟این همونه که رابرت رو به خاطر سرنگونی پدر دیوانه اش غاصب میخونه؟(همه اینا تو سریاله وفقط اگر همینا رو هم کنار اون قسمت شونه زدن بزاری حالت به هم میخوره )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بعد اینکه زدم نتیجه نبرد افعی و کوه رو اسپویل کردم واسه خودم و حسابی پشیمون شدم،حداقل خواستم با چطوری مردنش کاری نداشته باشم و تا پخش این اپیزود صبر کنم.وحشتناک بود واقعا

حس انتقام جویی باعث شد ابراین بتونه کوه رو شکست بده و همین حرص انتقام به کشتنش داد

عروسی سرخ رو شاید بازم بتونم ببینم،ولی این صحنه رو دیگه عمرا جرات کنم از اول ببینمش

علاوه بر این تیکه،قسمت سانسا رو هم دوست داشتم

انتظار داشتم بیلیش بیاد سخنرانی فلسفی بکنه براش که آدم با دروغ و نقش بازی کردن وارد بازی تخت و تاج میشه و خوش اومدی و این حرفا! :دی

تغییر لحن و نگاه سانسا بعد اون صحنه خیلی جالب بود برام

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
S.i.S

خود من حتی کتاب رو نخوندم و فقط ویکی و بحث بچه ها رو خوندم و فقط از خلاصه ها و تفاوت هر اپیزود که خود شما زحمتشو میکشی متوجه تفاوت هام اما باز هم مشکل سریال کاملا مشهوده

بحث اصلا این نیست که سریال نباید با کتاب اختلاف داشته باشه مشکل اینجاست که اختلاف ها نه تنها زشت تره نسبت به کتاب بلکه در بعضی از جاها واقعا توهین به شعور مخاطبه مثلا جایی که تازه الان نامه تایوین به دنریس میرسه که اختلاف بندازه بین دنریس و جوراه؟؟؟؟ تایوین اگر بخواد کسی رو از دنریس جدا کنه باریستانه که یه شوالیه قهاره نه جورا که هیچکی آدم حسابش نمیکنه . خب مگه مریض بودن اون داستان اصلی که باریستان و جورا همدیگر رو لو میدادن رو دنبال نکردن؟ اونطوری هم قضایای فتح میرین خیلی بهتر و واقعی تر نشون داده میشد (فکر کنم دیگه همه قبول دارن چقدر سریال این قسمت رو مسخره درآورده بود)

در ضمن بعضی از تغییر کاراکتر ها و شخصیتشون (به خصوص در جهت بد نشون دادن استنیس و خوب نشون دادن دنریس) به شدت آزار دهنده و غیر منطقیه مثلا اون صحنه ای که دنریس داره موهای میسانده رو شونه میکنه اگر این حتی تو کتاب هم باشه (که حدس میزنم نباشه) واقعا مسخره است یعنی واقعا اینقدر دنریس خوبه؟؟؟ این همون دنریسه که بدون دادگاه میزنه همه رو به صلیب میکشه؟ این همونه که عاشق یه آدم سفاک و خونریز (کال دروگو) شده بود؟ این همونه که عاشق داریو هست که اونم یه مزدوره که تنها هنرش کشتن آدم ها از جمله هم پیمان های خودشه؟این همونه که مهمترین مشاورش به جرم برده فروشی تحت تعقیبه؟این همونه که رابرت رو به خاطر سرنگونی پدر دیوانه اش غاصب میخونه؟(همه اینا تو سریاله وفقط اگر همینا رو هم کنار اون قسمت شونه زدن بزاری حالت به هم میخوره )

 

مشکل بخش دنریس و استنیس یکی از بزرگترین عیب های سریال هست ازش نمیشه چشم پوشی کرد خودم بارها گفتم خیلی مصنوعی هست این دنریس و همچنین استنیس خیلی تو سری خور شده(هر چند تو کتابم از نظر من همین از یه جا دیگه همیشه خط میگیره.شبیه رئیس جمهور واکر میمونه تو سریال HOC، فرانک فقط میگه اینکار شاید درست باشه پس واکر هم فکر میکنه اینکار درست هست، فقط نکته خوبش این هست وقتی تصمیم میگیره رو حرفش وایمستده.)بلاخره هر سریالی و هر فیلمی باید یه بخش زمان پر کن داشته باشه یا نه.

 

در خصوص این قسمت جدید دنریس منم خوشم نیومد خیلی مسخره بود.حداقل باید این نامه رو زودتر قبل از فتح میرین به دست دنریس میرسوندن که باعث فتح میرین هم بشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به عنوان یه بیننده سریال باید بگم که این اپیزود به جز پنچ دقیقه آخر بدترین اپیزود فصل چهارم سریال به نظر من بود. ناسلامتی اسم اپیزود کوه و افعیه چرا باید داستانهای بی ربط از هم در حدود چهل وهفت دقیقه پخش بشه آیا این اب بستن به این اپیزود برای پر کردن وقت نیست. از سریالی در این سطح واقعا توقع بیشتری داشتم. امروز من حق رو به دوستانی که کتاب رو خوندن دادم که از روند سریال راضی نباشند.گاهی تغییرات جوریه که کسی که کتاب رو نخونده هم با روند داستان مشکل پیدا میکنه مثل سیر داستان دنریس و اطرافیانش در سریال.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
S.i.S

خود من حتی کتاب رو نخوندم و فقط ویکی و بحث بچه ها رو خوندم و فقط از خلاصه ها و تفاوت هر اپیزود که خود شما زحمتشو میکشی متوجه تفاوت هام اما باز هم مشکل سریال کاملا مشهوده

بحث اصلا این نیست که سریال نباید با کتاب اختلاف داشته باشه مشکل اینجاست که اختلاف ها نه تنها زشت تره نسبت به کتاب بلکه در بعضی از جاها واقعا توهین به شعور مخاطبه مثلا جایی که تازه الان نامه تایوین به دنریس میرسه که اختلاف بندازه بین دنریس و جوراه؟؟؟؟ تایوین اگر بخواد کسی رو از دنریس جدا کنه باریستانه که یه شوالیه قهاره نه جورا که هیچکی آدم حسابش نمیکنه . خب مگه مریض بودن اون داستان اصلی که باریستان و جورا همدیگر رو لو میدادن رو دنبال نکردن؟ اونطوری هم قضایای فتح میرین خیلی بهتر و واقعی تر نشون داده میشد (فکر کنم دیگه همه قبول دارن چقدر سریال این قسمت رو مسخره درآورده بود)

در ضمن بعضی از تغییر کاراکتر ها و شخصیتشون (به خصوص در جهت بد نشون دادن استنیس و خوب نشون دادن دنریس) به شدت آزار دهنده و غیر منطقیه مثلا اون صحنه ای که دنریس داره موهای میسانده رو شونه میکنه اگر این حتی تو کتاب هم باشه (که حدس میزنم نباشه) واقعا مسخره است یعنی واقعا اینقدر دنریس خوبه؟؟؟ این همون دنریسه که بدون دادگاه میزنه همه رو به صلیب میکشه؟ این همونه که عاشق یه آدم سفاک و خونریز (کال دروگو) شده بود؟ این همونه که عاشق داریو هست که اونم یه مزدوره که تنها هنرش کشتن آدم ها از جمله هم پیمان های خودشه؟این همونه که مهمترین مشاورش به جرم برده فروشی تحت تعقیبه؟این همونه که رابرت رو به خاطر سرنگونی پدر دیوانه اش غاصب میخونه؟(همه اینا تو سریاله وفقط اگر همینا رو هم کنار اون قسمت شونه زدن بزاری حالت به هم میخوره )

 

مشکل بخش دنریس و استنیس یکی از بزرگترین عیب های سریال هست ازش نمیشه چشم پوشی کرد خودم بارها گفتم خیلی مصنوعی هست این دنریس و همچنین استنیس خیلی تو سری خور شده(هر چند تو کتابم از نظر من همین از یه جا دیگه همیشه خط میگیره.شبیه رئیس جمهور واکر میمونه تو سریال HOC، فرانک فقط میگه اینکار شاید درست باشه پس واکر هم فکر میکنه اینکار درست هست، فقط نکته خوبش این هست وقتی تصمیم میگیره رو حرفش وایمستده.)بلاخره هر سریالی و هر فیلمی باید یه بخش زمان پر کن داشته باشه یا نه.

 

در خصوص این قسمت جدید دنریس منم خوشم نیومد خیلی مسخره بود.حداقل باید این نامه رو زودتر قبل از فتح میرین به دست دنریس میرسوندن که باعث فتح میرین هم بشه.

خب همینه دیگه. استنیس ایراد زیاد داره، ولی اگه یه خوبی داشته باشه اینه که به حرف زیردستاش هم گوش می ده، حتی اگه اون حرف کاملا برخلاف میلش یا به ضررش باشه.

 

در مورد سریال هم باید بگم که خب ایراد زیاد داره و همه ی ایراداش هم فقط به تغییر شخصیت ها یا تغییر داستان بر نمی گردند. خیلی جاها ایرادات منطقی بر داستان وارده. جوراه نرسیده به میرین عین کیلومتر شمار فاصله ی تا مقصد رو می گه و می گه هر یه مایل یه برده رو به تیر زدن. خب از کجا می دونه. علم غیب داره مگه؟ جافری توی قسمت دوم می میره، توی قسمت چهارم یا پنجم خبرش می رسه میرین. مگه اینترنت وایرلس دارن؟ توی کتاب رابرت وسط کتاب یک می میره، اواسط یا اواخر کتاب دو خبرش به دنریس توی کارت می رسه. خبر مرگ راب که اصلا نمی رسه، جافری هم من یادم نمیاد رسیده باشه. ایسوس و وستروس دو دنیای جدا از همند و تا حد زیادی به هم ایزوله اند. فاصله ی خلیج برده تا کینگزلندینگ سه برابر طول وستروسه، ولی باز طوری نشون دادن که بیننده تصور می کنه خلیج برده جای پنتوشه.

جان و برن توی یه برج به هم می رسن. جان با اسب یه روز زودتر مسیر مستقیم می ره کسل بلک. برن با پای افلیجش می ره شدوتاور، اونجا یه شب هم استراحت می کنه بعد سم رو با یه زن و یه نوزاد می بینه. بعد یه توقف سم حرکت می کنه و یک روز زودتر از جان می رسه کسل بلک. خب این با قضیه حمار، قضیه فیثاغورث و هر قضیه هندسی دیگه مشکل داره.

تغییرها و اتفاق های بی فایده و بی منطقی که توی سریال به وجود آوردن که دیگه جای خود داره، مثل حمله یارا به دردفورت، قضیه پیتر و سانسا که بعد آخرش دوباره مجبور شدن دانتوس رو اضافه کنند، جر و بحث اولنا و تایوین سر مجبور کردن لوراس برای ازدواج با سرسی و اولنایی که از تایوین می پرسه خودش توی جوونیش دست گل به آب نداده؟ (تایوینی که وقتی توی شورای کوچیک می گه دورنی ها عدالتی رو می خوان که رابرت ازشون دریغ کرده، هیچ کی جرات نمی کنه به روش بیاره که دورنی ها خودش رو عامل اصلی مرگ الیا و بچه هاش می دونند.)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب ، من به این قسمت ده میدم.

حمله ی وحشی ها زیادم بد نبود. ولی دوباره این حالت تهوع متحرک!!! خدا کنه کارگردانا یه مرگ کثیف برای این ایگریت کنار گذاشته باشن.

قسمت گری ورم و میساندی خیلی لوس بود. مگه انسولید ها احساسات هم دارن؟!؟

قسمت فتح موت کلین عالی بود. ولی به نظرم موت کلین رو خوب درست نکرده بودن ، مثلا کلید فتح شماله ها.

قسمت بازجویی لرد های ویل از بیلیش هنوز ترجمه نشده که بخونم. ولی به نظرم تو سریال قشنگ درست کرده بودن. بیلیش مثل موش نشته بود ، جواب می داد. ولی انصافا اگه بخواهیم حرف حق رو بزنیم ، از بیلیش حروم:زاده تر خودشه. سانسا هم بلاخره داره از نظر عقلی بزرگ میشه.

درسته از جورا زیاد خوشم نمیاد ، ولی دنریس خیلی بی چشمو روِ.

وقتی روس گفت "من محافظ شمالم" داشتم اتیش می گرفتم. بعضی اتفاقا که تو سریال یا کتاب می افته به قدری ناراحتم می کنه ، که تو زندگی واقعی اینقدر ناراحت نشدم. وقتی دیدم بولتون ها دارن میرن به سمت وینترفل خیلی حس بدی داشتم. وینترفل ، قدیمی ترین قلعه وستروس ، مقعر قدیمی ترین خاندان وستروس.(پادشاه بر حق وستروس به تازگی صاحب کشتی و سرباز و طلا شده ، چند وقت پیشم یه درخواست کمک از کستل بلک داشت. امیدوارم استنیس در سر راهش به دیوار یه عرض ادبی هم به روس بکنه)

خوووووب. رسیدیم به قسمتی که من عاشقشم. مکالمه ی سندرو و اریا عالی بود ، مثل همیشه. و تنها دلیلی که به این قسمت ده دادم ، فقط خنده ی اریا بود. ای جانم ، بچه چه ذوقی کرد ، خیلی کیف کردم. به حق تمام خدایان تو این دو قسمت پایانی بیشتر اریا رو نشون بدن. نسبت به فصل قبل خیلی نقشش کمتر شده ، ولی امید وارم تو فصل بعدی بترکونه. (یعنی الان چی میشه. اریا و سانسا هم دیگه رو میبینن؟!؟ یا مثل جان و برن از کنار هم رد میشن؟)

توصیفات کتاب همیشه سانسا رو خیلی زیبا توصیف کرده ، ولی سوفی ترنر هیچ وقت خوشگل نبوده. ولی تو این سکانس حسابی قالب کردن به بیننده ها.

کسی منظور داستان تیریون رو فهمید؟؟؟

قسمت مربوط به مبارزه ی کوه و ابرین هم خیلی کوتاه بود. پایسل مثل سگ برای لنیستر ها دم تکون میده ، به جاش تو دهنی می خوره. این مسخره بازی ها چی بود ابرین در می اورد ، یعنی شک داشت که تایون دستور داده؟ فقط می خواست از دهن کوه بشنوه؟ یا می خواست مردم بشنوند؟ ابله به تمام معنا.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بنده نظر دوستان رو خوندم و تاحدی قبول دارم ولی چیزی که توجه نکردین اینه که فیلمنامه اداپت شده رو باید ساخت نه تقلید شده از کتاب و فیلمنامه ای که باید ویژگی خوب ساخت بر روی دوربین روداشته باشه.

مثلا خود مارتین که نویسنده ی قسمت lion and the rose یا همون عروسی بنفش خودمون بود تغییراتی رو به وجود آورده بود که با فضای تلویزیونی سریال سازگاری بیشتری داشته باشه.من فکر کنم دیگه هممون می دونیم استاندارد سینمایی و تلویزیونی و جذب مخاطب با چیزی که تو کتاب هست باید فرق و نوآوری البته قابل تحمل داشته باشه.

در مورد اون جوراه بگم که اینا از همون فصل اول هم باریستن رو به خاطر این که رابرت نمی خواست کسایی که برای پادشاه دیوانه جنگیدن (با توجه به صحبت جورا و باریستن در فصل 3) در شورای کوچک باشه در کینگ کاونسل نشون ندادن و فکر کنم هدفشون هم همین بوده که از اونجایی که می خواستن یورش شمشیر هارو دو فصل کش بدن تبعید جوراه رو بندازن برای آخر فصل 4 که البته کارد زیاد عاقلانه ای نبود و گری ورم و میساندی هم که یکی از خلاقیتهای الکی دیگه ی d&d بود که فکر کنم می خواستن داستان اون سوسمار سوار دنریس از کتاب 3 فراتر نره و داستان آبکی بستن بهش.

 

البته خیلی از حذفیات و اضافات هست که رو اعصابه مثل کولدهنز و کلاغ های طوفان و .....

 

و یه نکته بگم که دوستانی که می گن دارن در محبوب کردن دنی و منفور کردن استنیس پیش می رن باید بگم که اگر هم همچین قصدی داشته باشن طرفدارایی که تا الآن فقط سریال رو دیدن برعکس کار کردن و استنیس خواهان زیادی پیدا کرده و دنی هم که به جاستین بیبر سریال تبدیل شده.

بعد دوست عزیزی که گفته به شعور بینندگان (فقط) سریال توهین میشه من بگم که اگه بینندگان سریال تا الآن فکر می کردن که همچین اتفاقی افتاده بینندگانش از 2.22 میلیون قسمت اول به 7.20 میلیون بیننده ی اورجینال (نه با دانلود) آخرین قسمت نمی رسید و نمره ی imdb این فصل تا الآن به این قدر بالا توسط مردم و منتقدین نرسیده بود.

آقا اون تیکه ی تیریون هم بگم که به نظر من منظورش این بود که تیریون حتی نمی تونه مردن یه چند تا حیوون کوچیک رو ببینه چون اونا رو با کل مردم تشبیه می کنه که چرا در همه جای دنیا مردم الکی می میرن پس باید با متوقف کردن این کار حداقل یکمی خیالشو راحت کنه واینو با جیمی در میون میذاره که ببینه جوابش و ری اکشنش چی هست.

ولی طبق گفته دن ویز که لینکشم میذارم در پایین منظور این بوده که تیریون از خودش می پرسه آیا هیچ دلیلی هست که این چیز ها داره براش اتفاق می افته یا معنی ای پشت موقعیتی که الآن توش گیر افتاده هست و اگه حتی خودش هم فکر می کنه جواب نه هست این خیلی خوب می شه که از تنها کسی که تو این دنیا دوستش داره (جیمی) چیز دیگه ای رو بشنوه که من به شخصه فکر می کنم چیز جالبیه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نمیدونم چرا این فکرو می کنم ولی احساس می کنم منظور تیرین از کشتن اون سوسکا اینه که همیشه سوسکا وجود دارن و نمیشه نابودشون کرد و به راهشون ادامه میدن حتی اگه مانعی بر سره راهشون باشه چون امید دارن و به سوی جلو قدم میزارن مهم نیست لازمه چیکار کنن فقط ادامه میدن

و اینکه اورسن که سوسکارو میکشت مرده ولی سوسکا به راه خودشون ادامه میدن و پایدارن

no matter what you do you cant stop them

 

خیلی برداشت عجیبیه میدونم ولی من اینطوری حس کردم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اين قسمت فقط 5 دقيقه آخرش خوب بود. رسما اولش رو داشتم تحمل ميكردم. اون قضيه ميساندي و گري ورم فوق العاده مسخره است. اصلا اين دو نفر چه اهميتي دارن كه انقدر بهشون پرداخته ميشه؟ رفتن جورا هم بايد زودتر انجام ميشد.

قسمت آريا خوب نبود. نبايد به ايري ميرسيد. قسمت دادگاه بيليش هم خوب نبود، خيلي راحت همه چي رو قبول كردن و ايري رو دادن دست بيليش. هر چند تو كتاب هم اين قسمت لنگ ميزد.

قسمتهاي شمال هم خوب نبود.

مبارزه خوب بود اما خنده هاي اوبرين بي جا بود اما آخرش كه با عصبانيت داد ميزد خيلي خوب بود. مرگش رو خيلي فجيع نشون دادن. لازم نبود انقدر خشونت توش باشه!

 

به نظرم تو سريال هم دارن داستان رو دو بخش ميكنن. احتمالا خيلي ها تو فصل بعدي نباشن و كاراكترهاي جديد اضافه بشن. به نظرم تمركز اصلي فصل 5 روي جزاير آهن و دورن باشه. براي اينكه خيلي از فضاي فصلهاي قبلي دور نشن دارن تو داستان دنريس آب ميبندن تا ماجراهاي اصلي بيافته فصل 5. داستان برن هم كه تقريبا تمومه و شايد اصلا تو فصل 5 نباشه.

 

قضيه بيلون هم احتمالا كلا ميره فصل 5.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با اینکه از قبل میدونستم که ابرین میمیره ولی واقعا شوکه شده خیلی مرگش فجیع بود.جافری کثیف انقدر راحت مرد بعد این بنده خدا رو ترکوندن!از مرگ راب هم دردناکتر بود.

امیدوارم دختراش انقام مرگشو به بدترین شکل ممکن بگیرن.البته فکر کنم خودش هم قبل از مرگش یه کارایی کرده بود.

این سرسی خیلی تهوع آور شده.

بخاطر یه پیشگویی دهن تیریون بدبختو از بچگی سرویس کرده

.

وای روس بولتون رمزی رو شرعی کرد؟ مردم شمال رسما بدبخت شدن .زنده زنده پوست همرو میکنه:-ss امیدوارم زودتر بمیره.نمیشد بازیگر تیان حداقل یکم وزن کم کنه که حس بدبختی و فلاکت و شکنجه شدن رو بیشتر منتقل کنه؟!گریمش هم خوب نیست.

قسمتهای میساندی و گری ورم خیلی مسخرس اینا رو که نشون میده من میخوام موهامو بکنم

خوشحال شدم که بالاخره دنریس حورا رو فرستاد رد کارش مردک خائنو.اگه دنریس شبیه همسر سابقش نبود و عاشقش نشده بود الان دنریس مرده بود.ولی اگه مثل کتاب قبل از فتح میرین جورا و باریستان همدیگرو لو میدادن بهتر بود اینجوری هم به شعور مخاطب توهین نمیشد.خیر سرش باریستان قبل از مرگ رابرت توی شورا بود و از قضیه جاسوس خبر داشت بعد اینجا تا نامه بعد از یه قرن نرسید نمیدونست؟!

داستانی که تیریون تعریف کرد فکر کنم منظورش از سوسکها مردم بودن.پسرعموی دیوانش میتونن پادشاهانی باشن که خون مردم رو ریختن مثل جافری یا شایدم ایریس ولی بیشتر منظورش فکر کنم با جافری بود.که آخرم قاطر لگد زد کشتش که البته جافری مسموم شد.فکر کنم منظورش این بود که با اینکه هی مردم رو میکشت ولی آخر سر خودش به شکل مسخره ای مرد ولی مردم یا همون سوسکها هنوزم هستن.

ولی خیلی بد شد که اوبرین مرد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب نظرم در مورد بقیه بخش های این قسمت:

شروع این اپیزود با تصرف اون دهکده بود که فهمیدم واسه چی یه بخش رو به انتقال گیلی به اون دهکده اختصاص دادن! قسمت بعدی هم که حمله به کسل بلکه و اولین قسمت ۹ ای هست که تمرکزش روی بخش جان اسنوی عزیزه

بخش میساندی و کلا بخش دنریس هم که چرت و پرت بود دنریس هم نشون داد یه خورده بخشندگی تو وجودش نیست!

تصرف موت کلین جالب بود! بازی خوب بازیگر تئون دیدنیه! همچنین دوباره سادیسم بازیه رمزی رو دیدیم

روس بولتون ملعون هم رفت به سمت وینترفل یکی از دوستان حرف خوبی زد! امیدوارم استنیس در راه دیوار یه سلامی به روس بکنه!

سانسا هم داره می افته تو خط! یه چند وقت دیگه با بیلیش بپره کم کم پا جای پاش میذاره!

از خنده ی آریا هم خوشم اومد. منم اون جا همچین حسی داشتم :دی الان احساس می کنم قضیه ی جان و برن تکرار میشه و سانسا و آریا هم همدیگه رو نمی بینن! بابا بیا برو براووس پیش جاکن هاگار/والار مورگولیس دیگه!

 

و اما بخش آخر

واقعا چرا اوبرین این طوری کرد! به شخصیتش نمی خورد که این قدر احساسی با قضیه برخورد کنه. کوه هم که نه گذاشت نه برداشت زد مخش رو پخش زمین کرد! لعنت به سرسی با اون لبخند کریه ش! راستی مگه کوه نمرد؟! پس چرا رای دادگاه بر ضد تیریون اعلام شد؟! چه بلایی سرش میاد؟ دیگه خیلی بعیده که اینم بکشن! (مارتین نشنوه )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

شهادت مظلومانه پرنس ابرین را به تمامی... حذف شد... جهان تسلیت عرض می نمائیم....

باشد که باقی کارکترهای سریال ایشان را سرلوحه خویش قرار دهند... .

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بعد گذشت 15 ساعت هنوز نمیتون صحنه مرگ اوبراین رو فراموش کنم

انصافا خشونتش خیلی زیاد بود

یعنی امیدوارم خدایان جدید و قدیم به مردم شمال رحم کنن و رمزی قبل از پدر کثیفش بمیره وگرنه همه رو پوست میکنه !

ببینم مگه چیزی از وینترفل مونده که اینا داشتن میرفتن به طرفش ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

North Wolf در صورت تکرار اخطار هم داده میشه .

پست های بی ربط به این تاپیک به زودی پاک میشن .

 

ری اکشن یه عده از طرفدارها به مرگ اوبرین :

http://s1.0oo.in/iTube%2f5808556-Reactions%204x08%20Game%20of%20Thrones%20-%20The%20mountain%20and%20the%20viper%20%5bSPOILER%5d.mp4

http://s1.0oo.in/iTube%2f5809860-The%20Mountain%20and%20the%20Red%20Viper%20best%20REACTIONS%20compilation.mp4

 

به نظرم نتیجه خیلی بدتر از عروسی سرخ شده ! ملت دارن از در و دیوار سایت و پیج بالا میرن برای فحش و لعنت دادن به مارتین و عوامل . شدن مثل زامبی ها ! هرچقدر پست حذف میکنیم باز هم اسپویل میدن .

اینجوری پیش بره پایان فصل 6 رو مارتین مجبور میشه عوض کنه وگرنه کشته میشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آقا من واقعا نمیتونم کنار بیام با مرگ ابرین

سر مرگ ند و راب حداقل بخاطر اشتباهاتی که کرده بودن آدم می تونست توجیه کنه خودش رو

ولی ابرین چرا آخه؟ کاش لااقل یکی دیگه می کشتش نه کوه!

بنیان های فکری ام بهم ریخت

دلم واسش تنگ میشه، کاراکترش خیلی جذاب و جالب بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه سری چیزا رو تو پست قبلی یادم رفت الان بگم!

 

اول از همه بگم که بولتون ها خیلی خوبن و قسمت به قسمت دارن بهتر هم میشن! تیون فصل یک و دو زیاد خوب نبود، اما الان عالیه! روس بولتون و رمزی هم همین طور!

 

دیوار هم که مثل همیشه امیدوارم مردم آزاد (یا ترجیحا آدرها) به زودی این جان اسنوی پوکر فیس رو به هفت جهنم بفرستند و خیال ما رو راحت کنند! (ریگار )

 

ایری داستانش منطقی نبود و خوب در نیومده بود، اما به هر حال بازی ها خوب بود، هم بیلیش و هم سانسا! (هر چند این تغییر ناگهانی سانسا یکم عجیبه! یعنی معاشرت با بیلیش اینقدر تاثیر گذاره؟!)

 

یه ایراد دیگه هم که قسمت نبرد کوه و اوبرین داره، خوشحالی سرسی و تایوین از مرگ اوبرینه! فکر کنم کارگردانا یادشون رفته که میرسلا تو دورنه و با مرگ اوبرین خطرهای بزرگی تهدیدش میکنه! یا اگه واقعا در معرض خطر نباشه هم حداقل سرسی باید کمی این نگرانی رو داشته باشه! خوبه چند قسمت قبل به این موضوع اشاره کرد! تایوین هم انگار اصلا براش مهم نیست، نمیدونه مرگ برادر پرنس دورن چه عواقبی میتونه داشته باشه! تو کتاب یادمه خیلی از این که اوبرین داوطلب شده عصبانی بود (یا فکر کنم تیریون به این اشاره کرد که تایوین خیلی حالش گرفته شده، دقیق یادم نیست)

 

در مورد تغییرات سریال هم موافقت کاملم رو با کینگ رابرت اعلام میکنم! به نکات خیلی خوبی اشاره کرد! بدیش اینه که این باگ ها تو هر فصل دارن بیشتر هم میشن!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

حرف هایی که کینگ رابرت زد همش وارده ولی کسی که فقط سریال رو ببینه به اینا توجه نمی کنه و کتاب خون ها متوجهش میشن.

من یادم نمی یاد که نقشه وستروس رو تو سریال نشون داده باشن (جز تیتراژ)

ملتی که فقط سریال رو می بینن تقریبا دیدی به جغرافیای وستروس ندارن، من از اون قسمت که روس بولتون و رمزی در مورد تنگه صحبت می کردن "n" بار به اطرافیان که فقط سریال رو میدیدن توضیح دادم که تنگه کجاست و اهمیتش چیه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کینگ رابرت جان :

 

حرف شما دقیقا درست.برای ما کتاب خون های این تفاوت ها یعنی دیدن تحریف در شاهکار هنریمون.یعنی فرضا میبینم مریلیون حذف میشه بعد لردهای ویل اینطوری پخم هستن احساس میکنیم داره به شعورمون توهین میشه که داریم کتاب میخونیم.یا اینکه آشا میاد از جزیره آهن با کشتی میره سمت دردفورت !!!!!!!!! خوب از نظر جغرافیای وستروس میدونم کار نشدنی هست.

 

ولی یه چیز ما در نظر نمیگیریم.من یک دوستی دارم کتاب نخونده بر عکس ما طرفدار بخش های دنریس هست از نظر اون داستان های دنریس معقول هست و همینطور سایر بخش های دیگه رو به عنوان یه شاهکار در نظر میگیره خوب این دید کسی هست که کتاب نخونده و سریال دیده.منم مثل دوستم هست وقتی میشنم سریال رو میبینم کل دیدم رو از کتاب از بین میبرم میگم خوب این سریال اینطوری داره ساخته میشه.

 

در خصوص باگ های سریالی چیزی من نمیتونم بگم !!!

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
حرف هایی که کینگ رابرت زد همش وارده ولی کسی که فقط سریال رو ببینه به اینا توجه نمی کنه و کتاب خون ها متوجهش میشن.

من یادم نمی یاد که نقشه وستروس رو تو سریال نشون داده باشن (جز تیتراژ)

ملتی که فقط سریال رو می بینن تقریبا دیدی به جغرافیای وستروس ندارن، من از اون قسمت که روس بولتون و رمزی در مورد تنگه صحبت می کردن "n" بار به اطرافیان که فقط سریال رو میدیدن توضیح دادم که تنگه کجاست و اهمیتش چیه

 

واقعا"؟!! یعنی دوستانی که فقط سریال رو میبینن هیچ تصوری از جغرافیای وستروس ندارند؟!!اینکه خیلی عجیبه. همه داستان تو حرکت و جابجایی و لشگرکشی می گذره!

تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم!!

 

ریگار: میشه لطفا" این لینکهارو از یه سایت دیگه بدی. لینک مستقیم نباشه. این لینکها هر بار که اینتر نت قطع میشه ( تقریبا" دقیقه ای یکبار) دیگه resume نمیشه. باید از اول دانلود کنم....

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به رنلی در مورد این که کی تایوین نگرانیش رو اعلام کرد :

 

فکر میکنم فصل جیمی بعد از کشته شدن اوبرین بود ، استاد پایسل میاد میگه گرگور خیلی داره درد میکشه و من تا نفهمم زهری که استفاده شده چی بوده نمیتونم کاری کنم پس باید از لردهایی که از دورن اومدن بازجویی بشه ! تایوین در جواب میگه هیچ کس حق نداره کاری به کارشون داشته باشه یا جلوشون رو بگیره ( احتمالا داشتن برمیگشتن دورن ) ، بعد رو به پایسل میگه باید گرگور رو نجات بدی چون باید سرش رو بزنیم ! اینجا علنا مشخص میشه که دورن احتمالا در آستانه انفجاره

 

مرگ و درد جان رو عشقه ! روزی که کشته میشه دوتایی میریم یه کافه ای چیزی یه آب آلبالوی سرخ و ترش به نشانه این که مثلا خون جان هستش، سر میکشیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
به رنلی در مورد این که کی تایوین نگرانیش رو اعلام کرد :

 

فکر میکنم فصل جیمی بعد از کشته شدن اوبرین بود ، استاد پایسل میاد میگه گرگور خیلی داره درد میکشه و من تا نفهمم زهری که استفاده شده چی بوده نمیتونم کاری کنم پس باید از لردهایی که از دورن اومدن بازجویی بشه ! تایوین در جواب میگه هیچ کس حق نداره کاری به کارشون داشته باشه یا جلوشون رو بگیره ( احتمالا داشتن برمیگشتن دورن ) ، بعد رو به پایسل میگه باید گرگور رو نجات بدی چون باید سرش رو بزنیم ! اینجا علنا مشخص میشه که دورن احتمالا در آستانه انفجاره

 

مرگ و درد جان رو عشقه ! روزی که کشته میشه دوتایی میریم یه کافه ای چیزی یه آب آلبالوی سرخ و ترش به نشانه این که مثلا خون جان هستش، سر میکشیم

 

حالا برای مرگ جان شما دو تا جشن میگیرید اما برای دنریس ملتی خوشحال میشن و سه روز جشن عمومی و تعطیلی اعلام میشه! کی بشه که اونروز برسه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظر میرسه دنریس تنها کسی هستش که میشه روش حداقل تا آخر کتاب 6 قمار کرد !

ولی حالا که همه دارن میمیرن اونم بمیره ، هرچند از اونجایی که قلبم رقیقه ممکنه با مرگ هر کسی ( جز جان، برن، کوه و لیتل فینگر ) ناراحت بشم .

در مورد لینک ها : کلیب با کیفیت تر رو سعی میکنم یه جای دیگه آپلود کنم . چشم .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در مورد لینک ها : کلیب با کیفیت تر رو سعی میکنم یه جای دیگه آپلود کنم . چشم .

 

آقا حل شد. مرسی. دانلود کردم و دیدمشون. همه دهنشون باز مونده بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به وینترفل:

تقریبا تمام دوستام سریال رو می بینن ولی فقط من بینشون دارم کتاب رو می خونم و دقیقا هیچ کدوم هیچ ایده ای از جغرافیای منطقه ندارن.

جزایر آهن کجاست؟

تنگه کجاست؟

اینجاهایی که آریا و سندور میرن کجاست؟ چرا اینقدر داغون و سوخته است؟

و سوالات زیادی از این دست زیاد جواب دادم من

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×