رفتن به مطلب
ریگار

بحث و سوالات مربوط به شخصیت های داستان.مزایا،معایب و...ایشان

Recommended Posts

@نامریا:

 

اینجور که معلومه کل کتابا رو خوندی.

 

نمی شه نتیجه گرفت سرسی از اینکه به ریگار نرسیده شخصیتش اینجوری شده.

می شه گفت چون ریگار با الیا ازدواج می کنه سرسی مانعی سر رابطه اش با جیمی نمی بینه.

 

 

سرسی وقتی صحنه ازدواجش رو تصور می کنه تو نظرش رابرت خیلی با وقار و خوب بوده و مشکلی باهاش نداشته یعنی همونجور که شیفته ریگار بوده شیفته رابرت هم می شه. (کلا پرنس و شاه جماعت حال می کنه)

ولی سر اینکه می بینه رابرت هنوز درگیر لیاناست (اونم فکر به چه نحوی پی می بره) دیگه نفرتش کلید می خوره.

سرسی اینجا شکل می گیره نه وقتی که با ریگار ازدواج نمی کنه.

 

یادم نیست 4 بود یا 5

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب به لطف اینترنت عزیزم که دیروز وستروس رو باز نمی کرد تمام بحث ها رو از دست دادم.

 

در مورد برخورد کتلین با جان تکرار می کنم با این که ترجیح می دادم کتلین با جان بهتر برخورد کنه، ولی توی همین برخورد هم حق رو بهش می دم. این که کتلین باید از ند طلبکار باشه یک جامعه ی خیلی ایده آل تر از وستروس رو می خواد. برخورد کتلین از نرم وستروس بالاتر بوده، و جان اسنو با وجود همه ی ادا و اطوارش بعد از سه تا بچه ی سرسی بین تمام حرام زاده های وستروس بهترین سطح زندگی ممکن رو داشته.

در مورد اعتمادش به لایسا هم من ایرادی بهش وارد نمی بینم. طبیعیه که خواهر و برادر ها راحت تر و بیش تر به هم اعتماد می کنند و برای همین خیانت توی همچین رابطه ای خیلی نفرت انگیزتره، (برای همینه که وقتی ریگار اون امضا رو در مورد لایسا می ذاره این قدر موافق پیدا می کنه)؛ تو اون وضعیت اول کتاب با وجود این که نامه ی بوداری بود و همون جا هم می شد به نیت پشت نامه شک کرد، ولی باز کتلین منطقی بود که اعتماد کنه.

اون جوگیر شدنش برای ملکه شدن سانسا رو هم ایراد یا اشتباه بزرگی نمی بینم.

برخوردش بعد از کما رفتن برن احمقانه بود، ولی حماقت بزرگ ترش رفتن به جنوب بود. اصلا ضرورتی نداشت خود کتلین پاشه بره جنوب، اونم اون طوری مخفیانه و ضایع. اعتمادش به لیتل اشتباه بود، ولی باز نمی شه بهش زیاد خرده گرفت. دستگیر کردن تیریون با وجود هر منطقی پشتش اشتباه بود. اونم وقتی ادارد احاطه شده با لنیستر ها و رسما هم هیچ اتهامی به تیریون وارد نشده.

برخورد کتلین به عنوان سفیر راب خوب بود، و منتهای تلاش خودش رو کرد ضمن این که پرستیژ راب رو هم حفظ کرد.

ضمن این که کتلین باید خیلی زودتر برمی گشت وینترفل. یک پسربچه فلج و یک استاد به تنهایی نمی تونستند از پس اداره ی شمال بربیان و اگه کتلین توی وینترفل بود احتمال وقوع فاجعه ی وینترفل بسیار بسیار کم تر می شد.

اما رفتار کتلین در برابر جیمی به نظرم صددرصد اشتباه بود. اصلا گیرم که ارزش جیمی با سانسا و آریا برابر بود که نبود، ریسک کار کتلین نزدیک به صد بود و احتمال به نتیجه رسیدن کارش صفر بود. من که اون جا کتاب رو می خوندم دهنم باز مونده بود از حیرت. همه اش سناریو های مختلف رو می ساختم که نتیجه ی کار درست دربیاد (با مثبت کردن تمام فاکتور ها) و همیشه یه جاش ایراد داشت. اعتماد به لنیستر ها اون هم بعد این که اون طوری به اعتماد ادارد خیانت کردند نهایت حماقت بود.

تازه گیرم که کارش نتیجه هم می داد اتوریته و پرستیژ راب رو خرد کرد با این کارش. این که کاراستارک جرات می کرد و بعد کشتن اون دو تا پسر این طوری با راب صحبت می کرد هم به همین علت بود.

 

این که کتلین مادر بوده، راب هم اشتباهاتی کرده و ... از مسوولیت کتلین توی اون اشتباه کم نمی کنه. کتلینی که ادعا می کرد زن قدرتمندیه باید اون جا قدرت شخصیت خودش رو نشون می داد.

 

پ.ن: البته من که می دونم نفرت کیوان از کتلین از کجا آب می خوره

{اسپویلر شدید کتاب 5}

 

خاله کتلین قراره دودول جیمی جون رو ببره.

 

 

پ.ن2: ریگار البته این قضیه برندون و لیتل که شوخیه، ولی همینم در راستای تئوری "همیشه تو هر خراب کاری پای کتلین در میانه" کاربرد داره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@شهاب:

 

خدا رو شکر اسنادش تو تاپیک های مختلف موجوده که من قبل اینکه به کتاب 5 برسم همین نظرات رو راجع به کتلین داشتم.

جو الکی نده و سیاه نمایی نکن.

 

کتاب 5

 

هرچند هر وقت کوچکترین یادآوری برام می شه او برینِ ... و اومدنش پیش جیمی داغ دلم تازه می شه.

من حاضرم جیمی رو بدم دست تو هر سرنوشتی براش می خوای بسازی ولی بدست اون کتلین نیافته.

 

 

 

 

به نظرت اگه ادارد واسه جان جلوی کتلین نمی ایستاد چی می شد؟

اصن یه مقداریش واسه اینه که ند زده تو پرش و گفته نشنوم راجع به جان حرف بزنی.

چرا اینکه با شخص ثالث درگیر نشن توقع زیادیه تو وستروس؟ کاملاً به عقل بر می گرده نه فرهنگ.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
راجع به شخصیت سرسی که نظرم رو گفتم چند پست قبل تر

 

در مورد تاثیر بقیه هم به نظر من بزرگترین مقصر شرایط فعلی سرسی خودشه. خودش تو گذشته گیر کرده، خودش مشکلات رو با خودش می کشه، عین بچه ها به یک روشی که می بینه جواب نمیده اصرار داره

تایوین که کاری با سرسی نداشته، بیشتر از لیاقتش هم بهش بها میده به نظر من

به نظر من تایوین جیمی رو به مراتب بیشتر تحت فشار گذاشته، میخواسته جیمی رو تبدیل به هیرو خاندان لنیستر کنه و کلی فشار روحی به جیمی اعمال می کرده. تیریون بنده خدا هم که مظلوم تمام دورانه!

من اسپویل ها رو نمی خونم.

خب این چه منطقیه آخه؟ حالا که به ریگار نرسیدم بیام و از داداشم سو استفاده کنم و از بابام انتقام بگیرم

ایریس نذاشته و تو انتقامش رو از خانواده خودت میگیری؟ مارتین داره خیلی بهش لطف می کنه به خدا

ملت با نصف این تفکرات بچگانه به فنا رفتن و این هنوز سالمه و داره می تازونه

جمله بندیم بد بود متوجه نشدید.بخاطر ریگار از باباش انتقام نگرفت بخاطر تبعیضی که بین اون و جیمی وجود داشت.خودش میگه تا یه سنی هر کاری میکردیم مثل هم بود ولی از یه سنی به بعد به جیمی شمشیر دادن به من وسایل گلدوزی.تایوین همیشه جیمی رو به چشم وارثش میبینه ولی سرسی رو وسیله ای میبینه برای ایجاد اتحاد با خاندانهای دیگه.مسئله هم اینجاست که سرسی همیشه خواهان کسترلی راک بود ولی کسترلی راک به جیمی میرسیده به نظرم سر همین موضوع به جیمی یه حسادتهایی هم میکرده.تایوین میخواسته جیمی رو هیرو خاندان بکنه ولی سرسی میخواد خودش هیرو ی خاندان بشه.

به کیوان:درسته که از رابرت هم خوشش میومد ولی نه رابرت نه جیمی جای ریگار رو براش پر نکردن.یه جا میگه همیشه از رابرت بخاطر کاری که با ریگار کرده متنفره و یه جا هم میگه اگر ریگار رو داشت دیگه جیمی رو نمیخواست.

قبول دارم اگر رابرت باهاش رفتار بهتری داشت ولیانا که هم مرده بود و هم اصلا شاید رابرت رو هم دوست نداشتو فراموش میکرد و بجاش به سرسی توجه میکرد الان شاید چند تا بچه ی مو مشکی داشتن و سرسی بیخیال ریگار و جیمی شده بود.

دقت دارید این رابرت هر جا گرفتاری ای مشکلی پیش میاد یه رد پایی ازش هست؟!

به کینگ رابرت:درباره ی اسپویلت:دررووووغ مییییگگگگییی؟!!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه چند نکته می خواستم بگم تو پست قبل که یادم رفت:

 

خیانت روس بولتون از آخر کتاب دو و توی یکی از فصل های آریا شروع شد. بعد بلک واتر فری ها اطراف بولتون رو گرفتند و دارن اصرار می کنند که از راب بخواد تسلیم شه، روس ضمن این که تلویحا از راب حمایت می کنه یه نامه می فرسته به رابت گلاور و هلمن تالهارت و اونا رو می فرسته داسکندیل تا سلاخی شن.

 

اونم درسته که تایوین بعد ردفورک و ویسپرینگ وود می گه با مرگ ادارد امکان صلح با استارک ها از دست رفته، ولی اون مال زمانیه که لنیستر ها در جبهه ی ضعفند و استارک ها موضع قدرت رو دارند. خود تایوین به جافری می گه که توی جنگ باید با پتک زانوی دشمن رو بشکنی ولی وقتی دشمن تسلیم شد باید ببخشیش. اگه استارک ها حاضر می شدند از ریورلند چشم پوشی کنند فکر کنم تایوین حاضر می شد حتی به قیمت از دست دادن شمال باهاشون صلح کنه.

 

بحث در مورد سرسی خیلی پتانسیل اسپویل داره!

کیوان یه تیکه رو در مورد سرسی فراموش کردی

{اسپویلر کتاب 4}

 

سرسی بعد توطئه برای کشتن بران پیش خودش فکر می کرد که بران خواهد دونست که او (خود سرسی) به راحتی نخواهد بخشید همون طوری که رابرت رو هرگز برای کشتن ریگار نبخشید.

این سرسی از اول هم کینه ی رابرت رو به دل داشت. اون حرفی که به ادارد زد داشت مثل سگ دروغ می گفت.(لیانا و ...)

 

پ.ن:

{اسپویلر شدید کتاب 4}

 

واقعا دوست دارم قیافه ی ریگار رو اون جایی که مشخص می شه سرسی دوستش رو به خاطر علاقه به جیمی کشته ببینم. اونم وقتی خود سرسی داره برای ریگار له له می زنه.

یعنی عقده تا چه حد؟!

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خودشیفته خودخواه مغرور سادیست اصلا روان پریش کامله این زن!

یعنی اگه مثلا رابرت مردی بود که به سرسی توجه میکرد سرسی به این موجودی که الان هست تبدیل نمیشد یکم خنده داره این حرف.

سرسی ذاتش از بچگی مشکل داشته.اون رفتار زننده اش با تیریون(جیمی هم مادرشو از دست داده رفتارشو ببینین).شاید بگن پیشگویی روش تاثیر گذاشته ولی باز مورد قبول من یکی نیست.

اون حرف سرسی در باره لیانا و رابرت(که فک کنم به ادارد گفت) فقط یه توجیه بود.اگه واقعا همچین آدمی بود چرا بعد غیبت جیمی با لنسل و الی آخر رو هم ریخت؟

 

در مورد ریگار دوستان کجای کتاب این حرف رو میزنه چرا من یادم نمیاد؟اسپویل نباشه؟

 

تنها چیزی که سرسی میخواد اینه که تایوین بشه.بقیه حرفا به نظرم توجیه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چرا اینکه با شخص ثالث درگیر نشن توقع زیادیه تو وستروس؟ کاملاً به عقل بر می گرده نه فرهنگ.

 

من به شدت با این بخش از حرفش موافقم، تو جامعه فعلی هم ملت همین جوری ان

طرف قربون صدقه پارتنرش میره بعد همه مشکلات رو سر شخص ثالث خالی می کنه.

ربطی به میزان فرهنگ نداره به عقله واقعا

 

هر رابطه ای هر جا با هر عنوان شکل به گیره قوت و ضعفش به هر دو طرف شریک در رابطه برمیگرده نه فقط یکی از طرفین.

در مورد رابرت و سرسی هم جفتشون مقصر بودن در شرایطی که به وجود اومده بود(البته استارت رو رابرت زده بود مسلما)

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نایمریا:

خب دست آشا و آریا و برین هم از اول شمشیر ندادن که نخ و سوزن دادن! نخ و سوزن رو میذاشت کنار و می رفت شمشیر برمیداشت

اون میخواسته همین جوری که قشنگه و میشینه و دستور میده هیرو لنیسترها بشه که خب جواب نمیده این روش. همین رو نمی فهمه سرسی! حرکاتش مثل این فمینیست های امروزیه که دنبال حقوق برابر با مردان ولی مسئولیت برابر رو نمی پذیرن

من که نخوندم ولی این عاشق ریگار و رابرت بودن، این عشق ملکه شدن، این نگاه از بالا به بقیه بیشتر سانسا رو یاد من میندازه تا یه هیرو! سانسا هم نسبت به جان همین حس خودبرتربینی رو داشت که سرسی نسبت به تیریون داره

 

پ.ن: مدیران محترم بابت پست متوالی ساری، نمیدونم چرا فکر کردم بعد از پست قبلیم نظری ثبت شده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@نایمریا و شهاب:

 

نایمریا اول بگو تا کجا خوندی من هی به تناقض می خورم.

 

 

سرسی تو افکار خودش که دیگه دروغ نمی گه. وقتی یاد عروسیش می افته می گه رابرت فلان بود بهمان بود و واقعاً ذوق داشته.

حالا وقتی رابرت اینجوری می کنه معلومه یادش می افته که ریگار رو هم رابرت کشته دیگه.

من رفرنسم خیال سرسی ه نه حرفش با بقیه.

 

و در مورد اسپویلر شهاب، من امیدوارم برین سر عقل بیاد به جیمی بگه برن این کتلین خل و چل رو سر جاش بشونن. فینگرز کراسد.

 

 

شهاب نظرت راجع به کارای رمسی چیه؟ من همیشه واسم سوال بود با روس هماهنگ بوده یا روس بعداً می فهمه می گه پس بریم بترکونیم استارک ها رو.

 

 

چرا اینکه با شخص ثالث درگیر نشن توقع زیادیه تو وستروس؟ کاملاً به عقل بر می گرده نه فرهنگ.

 

من به شدت با این بخش از حرفش موافقم، تو جامعه فعلی هم ملت همین جوری ان

طرف قربون صدقه پارتنرش میره بعد همه مشکلات رو سر شخص ثالث خالی می کنه.

ربطی به میزان فرهنگ نداره به عقله واقعا

 

هر رابطه ای هر جا با هر عنوان شکل به گیره قوت و ضعفش به هر دو طرف شریک در رابطه برمیگرده نه فقط یکی از طرفین.

در مورد رابرت و سرسی هم جفتشون مقصر بودن در شرایطی که به وجود اومده بود(البته استارت رو رابرت زده بود مسلما)

 

هر چند رو بخش دوم حرف دارم ولی واسه بخش اول باید نقل قول می کردم و تشکر.

 

 

 

تطبیق سانسا با سرسی عالی بود.

 

سانسا رو هم اصلاً دلم براش نسوخت چقدر باد به غبغبش انداخته بود که انگار داره ادارد رو نجات می ده دختره ... . سانسا از نظر من پتانسیلش با سرسی یکی بود فقط تو محیط سالم رشد کرده و قدرت نداشته که فاسدش کنه.

 

 

@لیدی:

 

پست دومیه رو کپی کن تو اولی بعد حذفش کن. کنار گزارش پست یه ضربدر ه می تونی حذفش کنی.

 

 

 

ویرایش بعد پست نایمریا:

 

زودتر می گفتی اسپویلی نمی شدی.

سعی می کنم از این به بعد برم ببینم تو کتاب 4 بوده یا 5 که دقیق اسپویلر رو مشخص کنم.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
به نایمریا:

خب دست آشا و آریا و برین هم از اول شمشیر ندادن که نخ و سوزن دادن! نخ و سوزن رو میذاشت کنار و می رفت شمشیر برمیداشت

اون میخواسته همین جوری که قشنگه و میشینه و دستور میده هیرو لنیسترها بشه که خب جواب نمیده این روش. همین رو نمی فهمه سرسی! حرکاتش مثل این فمینیست های امروزیه که دنبال حقوق برابر با مردان ولی مسئولیت برابر رو نمی پذیرن

من که نخوندم ولی این عاشق ریگار و رابرت بودن، این عشق ملکه شدن، این نگاه از بالا به بقیه بیشتر سانسا رو یاد من میندازه تا یه هیرو! سانسا هم نسبت به جان همین حس خودبرتربینی رو داشت که سرسی نسبت به تیریون داره

 

پ.ن: مدیران محترم بابت پست متوالی ساری، نمیدونم چرا فکر کردم بعد از پست قبلیم نظری ثبت شده

منم از سرسی و رفتارهاش طرفداری نمیکنم از رفتارهاش هم خوشم نمیاد از خودش هم همینطور.آشا که موقعیتش باعث شد که شمشیر به دست بگیره.برین هم که دیگه چکار میتونست بکنه؟دلبری کنه؟آریا هم باباش و برادرش تشویقش کردن.

ولی نمیدونم اگر سرسی هم میخواست اینکارو بکنه تایوین چه عکس العملی نشون میداد.اصلا این لنیسترها خاندانشون کلا مشکل دارن.

شباهتش با سانسا رو هم باهات موافقم.اون دقیقه ای یه بار خودش و یه نفر دیگرو بعنوان شخصیتهای یه ترانه با هم تصور میکرد.حس خودبرتربینیش نسبت به جان رو هم باهات موافقم حتی این حسو نسبت به آریا هم داشت.

به کیوان من نصفه بیشتر کتاب 4 رو خوندم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
میدونم POV میشه در ادامه

اون تیکه اسپویلرت رو هم در طی فرآیند نقل قول با هزار ترس و لرز پاک کردم و موفق شدم نبینمش

 

پ.ن : اون ممنون و شکلک ها تیکه خاصی داشت؟

من در حال نوشتن پایان نامه و آشپزی اینجا هم می یام، مغزم دیگه نمیکشه، دوزاریم دیر میوفته

 

نمی دونم چرا این پست ها رو ندیدم.

 

اصن فکر نکرده بودم چه بساطیه نقل قول کردن با اسپویلر.

 

نه، تو انتقادات و پیشنهادات گفته بودم اسمایلی سوت رو درست کنن، زحمت کشیدن درخواستم رو اجابت کردن.

 

 

اون جیمی رو دوست نداشتن و اینکه می خواد مثل اون شه رو در مذمت اش گفتم.

یعنی کلاً کسی رو تو زندگیش دوست نداشته.

 

چرا دیگه! مادرش و ریگار رو خیلی دوست داشته! اینقدری که بعد از گذشت این همه سال بازم مسببین مرگ اونا رو نبخشیده.

 

 

به نظر من اینکه الان از ریگار یاد می کنه بخاطر نفرت از رابرته، تو جواب شهاب و نایمریا مفصل توضیح دادم.

نه جان من، بیاد و مادر و بچه هاش رو هم دوست نداشته باشه.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
به نایمریا:

خب دست آشا و آریا و برین هم از اول شمشیر ندادن که نخ و سوزن دادن! نخ و سوزن رو میذاشت کنار و می رفت شمشیر برمیداشت

اون میخواسته همین جوری که قشنگه و میشینه و دستور میده هیرو لنیسترها بشه که خب جواب نمیده این روش. همین رو نمی فهمه سرسی! حرکاتش مثل این فمینیست های امروزیه که دنبال حقوق برابر با مردان ولی مسئولیت برابر رو نمی پذیرن

من که نخوندم ولی این عاشق ریگار و رابرت بودن، این عشق ملکه شدن، این نگاه از بالا به بقیه بیشتر سانسا رو یاد من میندازه تا یه هیرو! سانسا هم نسبت به جان همین حس خودبرتربینی رو داشت که سرسی نسبت به تیریون داره

 

پ.ن: مدیران محترم بابت پست متوالی ساری، نمیدونم چرا فکر کردم بعد از پست قبلیم نظری ثبت شده

آشا که موقعیتش باعث شد که شمشیر به دست بگیره.برین هم که دیگه چکار میتونست بکنه؟دلبری کنه؟آریا هم باباش و برادرش تشویقش کردن.

ولی نمیدونم اگر سرسی هم میخواست اینکارو بکنه تایوین چه عکس العملی نشون میداد.

 

خواهر تئون آشا بود دیگه؟ چرا موقعیتش مجبورش کرد؟ می نشست گلدوزیش رو میکرد و منتظر شاهزاده ها می موند. یک برادر زنده و اگه اشتباه نکنم 3 تا عمو و پدرش بودن برای هدایت خاندان گریجوی.

درسته که برین زشت بود ولی خب highborn بود و هنوز از نصفه زن های زیبای هفت پادشاهی موقعیت بهتری واسه زندگی آسوده و لیدی وار داشت.

ند و کتلین تمام تلاششون رو داشتن می کردن واسه لیدی کردن آریا، از یه جایی دیگه در اثر تلاش آریا بیخیال شدن.

این انتخاب آشا و آریا و برین بوده نه جبر زمانه و شرایط

و اما عکس العمل تایوین. تایوین مسلما منطقی تر و منعطف تر از بالون گریجویه! وقتی بالون گریجوی مانع آشا نشده مسلما تایوین هم مانع سرسی نمیشد

 

به کیوان: اون ضربدر مورد نظر رو نمیبینم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

خواهر تئون آشا بود دیگه؟ چرا موقعیتش مجبورش کرد؟ می نشست گلدوزیش رو میکرد و منتظر شاهزاده ها می موند. یک برادر زنده و اگه اشتباه نکنم 3 تا عمو و پدرش بودن برای هدایت خاندان گریجوی.

درسته که برین زشت بود ولی خب highborn بود و هنوز از نصفه زن های زیبای هفت پادشاهی موقعیت بهتری واسه زندگی آسوده و لیدی وار داشت.

ند و کتلین تمام تلاششون رو داشتن می کردن واسه لیدی کردن آریا، از یه جایی دیگه در اثر تلاش آریا بیخیال شدن.

این انتخاب آشا و آریا و برین بوده نه جبر زمانه و شرایط

و اما عکس العمل تایوین. تایوین مسلما منطقی تر و منعطف تر از بالون گریجویه! وقتی بالون گریجوی مانع آشا نشده مسلما تایوین هم مانع سرسی نمیشد

 

به کیوان: اون ضربدر مورد نظر رو نمیبینم

 

 

فرهنگ آیرن بورن ها کلاً فرق داره با بقیه مقایسه شون نکنین.

بیلون وقتی می بینه ثئون نیست آشا رو مثل پسراش بزرگ می کنه و کلاً هم خیلی تو خط لیدی و شوالیه و پرینس چارمینگ و ... نیستن.

 

یه تایمی داره. گذشته وقتش پس نمی بینی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظر من اینکه الان از ریگار یاد می کنه بخاطر نفرت از رابرته، تو جواب شهاب و نایمریا مفصل توضیح دادم.

نه جان من، بیاد و مادر و بچه هاش رو هم دوست نداشته باشه.

 

در هر حالت اینقدری ریگار رو دوست داشته که بعد از گذشت بیشتر از پانزده سال ازش یاد کنه.

این حرف رو باید به خودت بزنی! گفتی جز بچه هاش کس دیگه ای رو دوست نداره منم گفتم مادرش و ریگار رو هم دوست داره! سرسی همچین شیفته ی پدرشم نیستا!!!!! بعید نبود اگه جوانا زنده می موند نسبت به اونم اینقدر سرد می شد.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من اصلا این ایده که سرسی شخصیتش به خاطر برخورد های بقیه و شرایط و ... بوده رو قبول ندارم. سرسی مشکلش از ذاتشه.

{اسپویلر کتاب 4}

 

از اولش هم مشکل داشته. توی 9-10 سالگی خیلی قبل اون پیش گویی کذایی اون کار رو می کنه با تیریون نوزاد.

گیرم تایوین بهش وعده ی ریگار رو داده بود و خانم هم یه دل نه صد دل عاشق شده، چرا اون طوری جیمی رو بازی می ده؟ چرا وقتی خودش ریگارو می خواد بهترین دوستش رو به خاطر دوست داشتن جیمی می کشه؟ تکلیفش با خودش هم مشخص نیست. شک ندارم به ریگار هم می رسید دست از جیمی بر نمی داشت و آخرش گندش بالا میومد.

این سرسی که ادعا می کنه یه نجوای لیانا رو بر رابرت نبخشیده فکر کنین اگه برخوردی که ریگار با الیا کرد رو باهاش می کرد می بخشید؟ همون معامله ی رابرت رو با ریگار هم می کرد. باز رابرت که خیلی مراعاتش رو کرد، ریگار با اون توهم "اژدها بالاتر از بقیه است" توی خاندانش احتمالا یک دهم این هم بهش دور نمی داد و خیلی زودتر رابطه شون متلاشی می شد.

یا این که سرسی می گه به جیمی شمشیر دادن به من سوزن الکیه، اگه مساله ی سرسی شمشیر زدن بوده نهایتش بعد که ملکه شد یه استاد می آورد بهش تربیت بده. مساله حرصش سر قدرت بوده. حرصش برای کنترل به بقیه بوده. بدترین بازی ها رو با جیمی می کنه. با این که دوستش نداره جیمی رو از بهترین فرصت زندگیش محروم می کنه، باز هنوز به جیمی حسادت می کنه. رابرت، تیریون و تایوین هر سه رو به عنوان رقیب می بینه. حتی بعد مرگ پدرش که مثلا الگوی زندگیش بوده و به خاطرش یه لشکر کوتوله رو به کشتن داد خوشحال بود که حالا خودش قدرت رو دست گرفته. حتی بعید نمی دونم حتی اگه جافری سعی می کرد قدرت مطلقه داشته باشه و سرسی رو خلع قدرت کنه، خودش جافری رو یه بلایی سرش نمی آورد.

 

تنها ویژگی مثبتی که داره اینه که غرورش رو همیشه حفظ می کنه. یعنی قابل تحسین ترین کارش این بود که توی اون Shamewalk غرورش رو حفظ کرد. مثل بعضی ها نیست که وقتی سر قدرتند می شن مادر نخوت ولی وقتی قدرت ندارن یا دست زور رو سرشونه مثل موش آب کشیده بشن.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

خواهر تئون آشا بود دیگه؟ چرا موقعیتش مجبورش کرد؟ می نشست گلدوزیش رو میکرد و منتظر شاهزاده ها می موند. یک برادر زنده و اگه اشتباه نکنم 3 تا عمو و پدرش بودن برای هدایت خاندان گریجوی.

درسته که برین زشت بود ولی خب highborn بود و هنوز از نصفه زن های زیبای هفت پادشاهی موقعیت بهتری واسه زندگی آسوده و لیدی وار داشت.

ند و کتلین تمام تلاششون رو داشتن می کردن واسه لیدی کردن آریا، از یه جایی دیگه در اثر تلاش آریا بیخیال شدن.

این انتخاب آشا و آریا و برین بوده نه جبر زمانه و شرایط

و اما عکس العمل تایوین. تایوین مسلما منطقی تر و منعطف تر از بالون گریجویه! وقتی بالون گریجوی مانع آشا نشده مسلما تایوین هم مانع سرسی نمیشد

 

به کیوان: اون ضربدر مورد نظر رو نمیبینم

 

فرهنگ آیرن بورن ها کلاً فرق داره با بقیه مقایسه شون نکنین.

بیلون وقتی می بینه ثئون نیست آشا رو مثل پسراش بزرگ می کنه و کلاً هم خیلی تو خط لیدی و شوالیه و پرینس چارمینگ و ... نیستن.

 

یه تایمی داره. گذشته وقتش پس نمی بینی.

 

یعنی میگین بالون خواسته آشا اونجوری بشه که آشا شده؟

اگه آشا از نظر تفکرات مثل کتلین هم بود (نگفتم سانسا که خیلی شیربرنجه) بالون حتی اگه میخواست نمی تونست این طوری تربیتش کنه.

این انتخاب آشا بوده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@استاد:

 

خب وقتی می گن کسی رو دوست نداره مادر و فرزندان رو به صورت پیش فرض حذف کردم. به نظر من به هیچ وجه ریگار رو دوست نداره و اینا همش ناشی از شکست های دیگه زندگیشه.

 

 

@لیدی: کلاً آیرن بورن ها فرق دارن. فرهنگشون جوری که کتلین و سانسا خیلی کم تربیت می شه توشون.

یا مثلاً بیلون مثل کتلین یا تایوین مشکلی نخواهد داشت که دخترش تبر به دست بگیره.

می شه گفت بیلون خواسته که آشا اینجوری شده، یعنی کلاً اینجوری اند آیرن بورن ها.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظر من رابرت خیلی الطافش بالا بود که سرسی رو ملکه کرد(البته از صدقه سری جان ارین)و هیچ گونه دلیل به صورت منطقی هم فکر نمی کنم داشته باشه که آدم از کسی که اونو ملکه کرده بدش بیاد.مثلا اگه نگران لیانا هستی یا اینکه رابرت دوستت نداره و چند تا حرومزاده هم پس انداخته خودت که بدتری و خودتو با لنسل و

 

اوسموند کتل بلک و مون بوی و ...(احتمالا) به قول تیریون تا اونجایی که من اطلاع دارم

 

هم خواب کردی

به صورت کل دلیل تنفرم ازش این همخوابی احتمالا با چند نفر یا اشتهاه زیادش نیست

 

مثلا کرکتری مثل آریانه هم به درصد کمتری اشتهاش خوبه ولی کرکتر باحالیه و در صدر کرکتر های زن مورد علاقم بعد از آریا ست

 

دلیل اصلیش اینه که برای همه ی کارای مسخره و غیر قابل تحملش یه دلیل و توجیه مسخره تر و غیرقابل درکتر میاره که تنها خودش فکر می کنه درسته و این که خیلی خودش رو باهوش می دونه در حالی که عقده تمام وجودش رو فرا گرفته

و من با اینکه نمی دونم موضوع ریگار و رابرت یا لیانا اینو عقده ای کرده رو کاملا غلط می دونم چون عقده ی ایشون در ذاتش بوده وذاتا خورده شیشه داشته مثلا مو ضوعاتش در بچگی با تیریون و اون دختر بچه ای که داد سربازای لنیستری کتکش بزنن و یه چشمشو از دست داد(اسپویل نیست تو سریال هم بود) و سایر مواردی که دوستان تو تگ اسپویلر گفتن و بعدا می بینیمش

و کیوان:

 

من بعد از خوندن کتاب 5 خیلی بیشتر از همه نگران و منتظر فصل های جیمی (حتی بیشتر از جان) هستم تا ببینم آخر چه اتفاقی می افته و خدا خدا می کنم که جیمی از مهلکه جون سالم به در ببره و استونهارت نتونه جیمی رو ......

به قول خودت هر بلایی بیاد سرش بهتر از اونه

 

این آخری اسپویل 5 بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ماشالله بهتون . چه حافظه هایی . چه سرعتی ....مغزم درد گرفت 154fs232528.gif ممنون از جناب کیوان به خاطر ریز صحبتاشون درباره کتلین. کاملا موافقم باهاشون.

خوش به حالم شد که bliss.gif همه از سرسی بدشون میاد

بحث درباره سرسی وقتی خوبه که یه دوست دار سرسی هم باشه ازش دفاع کنه. جناب ریگار مثلا

 

بهترین صفت برای سرسی بی مایه ست . سرسی نه باهوشه نه اغواگر نه با سیاست نه حتی عاشق. در عین حال که نه تعهد داره نه مهربانی و وفاداری. پدر و ثروت و خانواده شو ازش بگیرن چی داره؟ ملکه شدنش هم با سیاست پدرش بود وگرنه که رابرت گوشه چشمی حتی بهش نداشت.

سرسی حتی مایه خوب شدن و چرخش رو هم نداره. عقده؟ خانواده؟ شرایط؟ از تیریون بدتر بوده شرایطش که کوتوله بدنیا اومده و همیشه نفرت و تمسخر همه و حتی خانواده ش همراهش بوده؟ چرا تیریون عقده ایی نشد ؟ تنها عقده ایی که سرسی داره اینه که هر چی جلو تر میره میبینه که هیچی نداره و در واقع تهیِ. سرسی نه ملکه قدرتمندی بود (رابرت کلن به هیچی حسابش نمیکرد) و نه حتا اعتماد پدرشو داشت. مثل پدرش باهوش و مثل تیریون با خرد نبود. حتی مثل جیمی یا اریا یا اشا جنگجوی خوبی هم نبود. نه مادر بانفوذی بود که بتونه پسر دیوانه شو کنترل کنه. نه حتی انقد متهعد که در نبود جیمی بتونه خودشو کنترل کنه. نه حتی شخصیت منحصر بفردی داشت که کسی عاشقش بشه(جیمی هم که خب از بچگی بود و مطمئنا شیفته ظاهر سرسی شده بود) و نه حتا خودش تونست عاشق کسی باشه. این همه دست و پا زدن سرسی فقط به خاطر اینه که واقفِ به این که هیچی نیست .

اون جمله قدرت قدرت است سرسی نشونه فیلسوف بودن یا هوشش نیست . نشون دهنده دید سطحی ش نسبت به همه اتفاقات و دنیای دورو برشه.

حیف ریگار نباشه؟ چرا در این حد شانشو پایین میارین که سرسی عاشقش باشه؟ عشق؟ سرسی؟ ببخشید ولی تاریخ نشون میده سرسی فقط پاف پسند بوده. تمام کسایی که سرسی بهشون تمایل نشون داده پسر خشگلای شهر بودن. ریگار . جیمی . لنسلِ جوجه حتی. منظورم اینه که زاویه دیدش و چارچوبی که برای دیدنِ موضوعات مختلف داره در این حده . این که سرسی اشا یا اریا نشد هم کاملا متوجه شخص خودشه و به تایوین بر نمیگرده . تایوین بهش گفت تو اونقدر که فکر میکنی باهوش نیستی.

مقایسه سرسی و سانسا هم خیلی خوب بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

میدونید مثال حال حاضر من چیه ؟! اون زمانی که وارگو میخواست دامن برین رو لکه دار کنه یادتونه؟! جیمی به برین گفت تو که نمیتونی کاری کنی ، انقدر برو درون خودت تا همه چیز زودتر تموم بشه و خودت رو با مقاومت بیهوده اذیت نکن و ...

سر کسی مثل کتلین میتونم بحث کنم اما برای سرسی دستام انقدر پر نیست که امید یه نبرد برابر داشته باشم . بیشتر از این که دلیل داشته باشم براش، احساس دارم .

 

مردی نبود سرسی فتاده را پای زدن/ گر حال زِ جان اسنوی ملعون بگیری، مردی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آخه سرسی جای دفاع نداره.

ولی من هم نظرم اینه که سرسی رو فعلا بی خیال بشیم (البته من بعدا سر وقتش سر همین سرسی حرف دارم) به نظرم بهتره بریم سراغ گزینه ی بعد.

استنیس، رنلی و دنریس که خودشون تاپیک مجزا دارند. به نظرم بریم سراغ شاهکش.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

شما با این نفرتی که از جان دارید، اپیزود فردا رو که 55 دقیقه اختصاص داره به دیوار، چطور می خواین تحمل کنید؟ (اونم وقتیکه به اندازه کافی از سریال بیزار هستید )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بعید میدونم اپیزود بعد منحصرا مربوط به وقایع دیوار باشه، مگه اپیزود قبل که Mountain and Viper بود چند دقیقه اش به نبرد این دوتا اختصاص یافت؟! (5دقیقه فکر کنم! :دی)

و با این تبحری که که سازندگان سریال دارن تو آب بستن به مسائل بیخودی و کوتاه و حذف و خلاصه کردن وقایع مهم، فکر نمیکنم قسمت بعد بخوان 55 دقیقه دیوار رو نشون بدن! (اوه اوه دوباره تاپیک رو منحرف کردیم! )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جیمی گزینه خوبیه ولی بذار اینهمه به سرسی بد و بیراه گفتیم راجع به جان بگیم ریگار بیاد تلافی کنه.

 

راجع به سرسی موافقم الان نمی شه حرف زد خیلیاش اسپویله.

من اگه دستم باز بود یجورایی می تونستم دفاع کنم ازش.

 

 

پ.ن واسه شهاب:

 

 

حالا هی بگو شاهکش آخر به سرنوشت برین دچار می شی.

اون Meme برین ه Douche رو هم قاب کن بزن به دیوار پشت مانیتورت خوب ببینیش.

 

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
بعید میدونم اپیزود بعد منحصرا مربوط به وقایع دیوار باشه، مگه اپیزود قبل که Mountain and Viper بود چند دقیقه اش به نبرد این دوتا اختصاص یافت؟! (5دقیقه فکر کنم! :دی)

و با این تبحری که که سازندگان سریال دارن تو آب بستن به مسائل بیخودی و کوتاه و حذف و خلاصه کردن وقایع مهم، فکر نمیکنم قسمت بعد بخوان 55 دقیقه دیوار رو نشون بدن! (اوه اوه دوباره تاپیک رو منحرف کردیم! )

 

 

خب این چیزی بود که تهیه کننده سریال گفت چند روز پیش:

 

http://insidetv.ew.com/2014/06/06/game-of-thrones-showrunners-castle-black

 

انحراف؟ نه دیگه همون بحث تحمل نکردن جان اسنو بود واسه بعضیا

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×