نکات قسمت 9 فصل 4 The Watcher On The Wall

[S.i.S 0]

* عنوان اپیزود اشاره دارد به کلمات سوگندنامه نگهبانان شب که هنگامی که پذیرش می شوند عبارت را جلوی یک درخت قلب یا یک سپت می گویند، این سوگندنامه شامل عبارت زیر میباشد :

 

" شب فرا می رسد و نگهبانی من آغاز می شود. نگهبانی تا زمان مرگم ادامه خواهد داشت. من هیچ همسری نخواهم داشت، هیچ سرزمین و هیج فرزندی. هیچ تاجی بر سر نمی گذارم و هیچ پیروزی ای به دست نخواهم آورد. من در محل نگهبانی ام زندگی می کنم و می میرم. من نگهبانی بر روی دیوار هستم. من آتش هستم و در مقابل سرما می سوزم، نوری هستم که سحر را با خود می آورد، من شمشیری در تاریکی هستم، شیپوری که خواب آلوده ها را بیدار می کند و سپری که دشت های مردم را محافظت خواهد کرد. من زندگی ام را با افتخار به نگهبانان شب تقدیم می کنم، برای امشب و تمام شب هایی که در راه است. "

 

* این اپیزود توسط نیل مارشال کارگردانی شده است. کسی که تحسین منتقدان را در فصل دوم با اپیزود بلک واتر بر انگیخت.

 

* این قسمت بسیار شبیه به " بلک واتر" است، که به طور انحصاری بر روی بارانداز پادشاه متمرکز شده بود، این قسمت نیز تمام تمرکز را بروی رویدادی های کسل بلک و حمله وحشی ها بود و هیچ یک از داستان های دیگر سریال را نشان نداده شد. این باعث می شود که این دومین اپیزود نهمی باشد که بر روی یک موضوع متمرکز شده است. در نتیجه نمایش بارانداز پادشاه، موت کیلین، براووس، وینترفل و میرین در سکانس آغازین کار بیهوده ای باشد.

 

* در داخل ویدیو راهنمایی این قسمت، بنیوف و وایس اذعان میکنند که گرن و پایپر در نبرد کسل بلک نمیمیرند (انها در کتاب پنجم نیز حضور دارند).مرگ پایپر هیچ همتای در کتاب ندارد.فداکاری قهرمانانه گرن در نگهداری غول در تونل و شکست دادنش در کتاب توسط دونال نوی و چند تن از نیروهای نایت وایچ صورت میگیرد. دونال نوی هنگامی که در حال مرگ است شمشیرش را در گلوی غول کرده و او را میکشد. در این نبرد بسیاری دیگر از از شخصیت های نگهبان شب که در طول کتاب حضور دارند کشته می شوند. بنیوف و وایس توضیح داد که آنها اگر میخواستند تمام این شخصیت های دیده بان های شب را نشان دهنده مجبور بودن هزینه بسیاری را صرف نام های تکراری شخصیت ها بکنند و تاثیر درامتیک واقعی نبرد را بر روی ببیننده نمی گذاشت. و با توجه به محدودیت های زمانی، مجموعه تلویزیونی تنها قادر به تمرکز بر توسعه تعداد محدودی از اعضای نگهبانان شب بود، برای همین هرگز دونال نوی معرفی نشد، در حالی که پیاپر و گرن از جمله شخصیت های بودن که از همان ابتدا ببینندگان به آنها متصل شده بودند.

 

* در زمانی که ایگریت در حال مرگ است و جان او را در آغوش گرفته است، ایگیریت به او میگویید ای کاش در همان غار می ماندیم.، جای که آنها در فصل سوم قسمت پنجم در آن حضور داشتن.در آن زمان، ایگریت و جان در یک چشمه آب گرم با یکدیگر حمام کردند و در طی گفتگو میخواستن که تا ابد در آنجا بماند و از هر لحظه ای زندگی خود لذت ببرند، به جای رفتن به میدان جنگ بین نگهبانان شب و وحشی ها.

 

* در کتاب، جان اسنو به مول تاون و سایر مناطق اطراف هشدار میدهد که وحشی ها در حال پیشرفت به سوی شما هستند، از این رو ساکنان این مناطق به سوی کسل بلک فرار میکنند و قبل از حمله وحشی ها به آنجا پناه میبرند. نگهبانان شب که تعداد آنها بسیار پایین است از بین پناهدگانی که به آنجا آمده اند قوی ترین افراد که بتوانن کمان های پولادی را استفاده کنند انتخاب میکنند، از جمله چند تن از روسپیان فاحـ*ـه خانه مول تاون. در مجموعه تلویزیونی، مول تاون به یک دفعه ای مورد حمله قرار میگیرد و همه ساکنین آن کشته می شوند، با این حال گیلی تنها بازمانده این شهر است که به کسل بلک باز میگردد - هر چند گیلی هرگز به مول تاون نمیرود.شهر مول تاون تنها نیم لیگ (حدود دو مایل) در جنوب کسل بلک قرار گرفته است، پس از این رو میتوانند گیلی با یک پیاده روی ساده در شب خود را به دیوار در عرض چند ساعت برساند.

 

* استاد ایمون در فصل یک اپیزود نهم "بیلور" به جان اسنو میگوید که او " ایمون تارگرین و عموی پادشاه دیوانه است.او پسر پادشاه میکار تارگرین است و به عنوان یک شاهزاده در دربار بزرگ شده است.در این قسمت او گذشته از زندگیش را برای سمول تارلی تعریف میکند.با توجه به این که سمول یکی از معدود افراد تحصیل کرد ( یا حتی با سواد ترین فرد) بین اعضای کسل بلک است برای همین او به عنوان مباشر استاد ایمون است که به ارسال و دریافت پیام ها منصوب شده از این رو میتوان در نظر گرفت که در زمان های امون برای سمول داستانی های از گذشته اش تعریف کرده باشد.از این رو در این نقطه میتوان فهمید که سمول میداند که ایمون تارگرین است.امون مجددا به سمول هشداری را که در بیلور به جان گفته است را به او میگوید : عشق مرگ وظیفه است.

 

* وحشی شمال و جنوب دیوار به صورت هماهنگ به دیوار حمله نمیکنند. اول نیروهای جنوبی حمله میکنند و بعد از شکست خوردن آنها، منس بعد از مدت کوتاهی حمله خود را از شمال آغاز میکند.

 

*نه سر الیسر و نه جوناس اسلینت در آغاز نبرد دیوار حضور نداشتند. آنها پس از آنکه حمله جنوب توسط کسل بلک دفع شد، خود را به قلعه رساندند.

 

* سم و گیلی تا زمان نبرد کسل بلک به قلعه باز نمیگردند.

 

* هیچ غولی از کمان ها استفاده نمی کند.

 

* در کتاب غول در تونل کسل بلک،دونال نوی را میکشد که در مجموعه تلویزیونی نیست.

 

* علاوه بر این، آن نوی است که فرمانده دفاع از کسل بلک را در نبرد بر عهده دارد. در بالای دیوار در کنار نوی، جان قرار گرفته است و وقتی که نوی برای دفاع از تونل به پایین میرود جان فرماندهی میکند.

 

* گوست هرگز به جان در نبرد نمیپویندد.

 

* تورمند در نبرد با منس است و اسیر نمیشود.

 

* در کتاب، هرگز لحظه مرگ ایگیرت نمایش داده نمیشود، او بیرون قلعه سیاه بر اثر برخورد یک پیکان کشته می شود. جان خود او را یافت و در آغوش کشید، و همانند آنچه که در قسمت مجموعه تلویزیونی دیده شد با او گفتگو کرد.

 

* در کتاب نیروهای وحشی جنوب هرگز وارد نبرد تن به تن با نیروهای نگهبانان شب نمیشوند، بلکه آنها وقتی در حال عبور از پله پر پیچ خم (که در مجموعه تلویزیونی نمایش داده نشده است) هستند نیروهای نگهبانان شب آن پله ها را اتش میزنند و تمام نیرهای وحشی من جمله استیر در آن لحظه میمیرند.

 

* در رمان مول تاون قبل از حمله وحشی ها تخلیه شده و است و بسیاری از نیروهای محلی به نگهبان شب میپیوندند.

 

* وحشی ها در هنگامی که در حال نزدیک شدن به دیوار هستن از پوست سخت لاک پشت به عنوان محافظت در برابر تیرهای اتشین استفاده میکنند، اما بر اثر پرتاب بشکه های یخ و سنگ که از بالای دیوار پرتاب می شود این پوست ها خرد می شود.

 

* هیچ گاه داس برای کشتن وحشی های که در حال صعود از دیوار استفاده نمی شود.

 

* جان چند ساعت بعد از نبرد به اختیار خود برای دیدن منس و کشتن او نمیرود، بلکه چند روز بعد از حمله به دستور سر الیسر و اسلینت به برای مذاکره فرستاده می شود.