رفتن به مطلب
lord of rock

بحث های اپیزود قسمت 10 فصل 4 The Children

به اپیزود آخر فصل چهارم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ؟  

38 رای

  1. 1. به اپیزود آخر فصل چهارم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ؟

    • 1
      0
    • 2
      0
    • 3
      0
    • 4
      1
    • 5
      2
    • 6
      0
    • 7
      6
    • 8
      2
    • 9
      6
    • 10
      21


Recommended Posts

شمال عالی بود. من خط داستانی جان رو نخونده بودم ولی میدونستیم که استنیس داره میاد شمال. صحنه ورودش منو منقلب کرد. جان رو تو این قسمت بیشتر دوست داشتم.

قسمت برن هم خیلی خوب از آب دراومده بود. برای جلوه های ویژه دو قسمت آخر سنگ تموم گذاشتن.

آه مبارزه برین و سگ چقدر عالی بود. موقع مبارزه چقدر خوب ادیت شده بود. بعد از حرکت های برین کات میرفت تا اون ضعف ها پوشیده بشه. فیلمبرداری هم حرف نداشت. {مشت های برین خیلی خوب نشون میداد که قرار نیست چیزی رو از دست بده. "ارزش های من اجازه شکست نمیدن سگ، بچش مشتم را!"}

بارانداز رو خوشم نیومد. همش منتظر بودم تا مکالمه دو برادر رو بشونم و همینطور اون چکی که تیریون به جیمی میزنه {تو کتاب خیلی متأثر شدم}. حتی میتونستن قسمت واریس هم پوشش بدن. ای کاش تو اپیزود 9 قسمت زندان رو پوشش میدادن.

من برای قسمت دنی دست زدم. کار مارتین عالی بود. وقتی تو تریلر های قبل از پخش سریال این قسمت جورا رو میدیدم {دنی اینا اژدها هستن} میدونستم دنی هم قراره سهم رئال داستان رو بچشه :دی

منم مثل جورامون منتظر اون جمله بی نقص تیریون در مورد مدفوع پدر بودم {فکر کنم تایوین بیشتر از ادارد قربانی اسپویل داشته}

به این اپیزود 10 میدم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چیزی که دارن نشون میدن با یکی از تئوری های کتاب هماهنگه.

کدوم تئوری ؟ اگه میشه بی زحمت کامل توضیح بده

 

و اما نگاهی مختصر به قسمت دهم:

قضایای دیوار و اومدن استنیس خوب بود ولی مشکل در مبارزه در جنگل بود که زود تموم شد و لشکر منس ریدر اون هیبت لازم رو نداشت اون سوزاندن ایگریت توسط جان هم تا حدودی شبیه سوختن دارث ویدر به دست لوک اسکای واکر در بازگشت جدای بود

 

در مورد دنریس که چیز خاصی در این فصل ازش ندیدم و همین سکانس کم رمق هم گویای همین صحبتم هست خداروشکر که با این همه حادثه جورواجور در قسمت دهم فصل 4 با دنریس تموم نشد!

برن و رسیدن گروه به نزد کلاغ سه چشم یا همون بریندن ریورز هم خوب در اومده بود

فقط اون شخصیت کلاغ سه چشم اون کاریزمای خاص رو نداشت و خیلی نتونسته بودن روی ظاهرش کار کنند

 

نبرد سگ شکاری و آریا هم خوب بود .آریا کار خوبی کرد که به برین اعتماد نکرد یه دشمن دانا(سگ شکاری) بهتر از یه دوست نادونه(برین)

واقعا اون لحظات التماس سگ شکاری برای مرگ توسط آریا تاثیر گذار بود بخصوص اینکه حرکات صورت و طرز نکاه بازیگر نقش هوند برای القای حس عالی بود و کاملا میشد اون درماندگی رو حس کرد

از شخصیت و مردونگی سگ شکاری خوشم اومد برخلاف اون گرگور گلکان که مثل ارباباش (تایوین ،سرسی و جافری) بویی از انسانیت و شرافت نبرده بود!

بازیگر نقش آریا هم به نظر بخصوص در قسمت دهم خوب کار کرد فقط شکلی که حس میکنم اینه که این بازیگر زیادی داره بزرگ میشه با اینکه قدش کوتاست

 

و اما برسیم به مرگ تایوین لنیستر که با بازی خوب پیتر دینکلیج و چارلز دنس خوب از آب در اومده بود با اینکه تفاوت های با روایت کتاب داشت ولی باز جذاب و تاثیر گذار بود

بخصوص نوع مرگ تایوین لنیستر جالب بود کسی که اینقدر به ظاهر اهمیت میداد آخرش در اون وضعیت نامناسب به سزای عملش رسید!

نکته بعدی دورویی تایوین بود اینکه استاد بازی با طرف مقابل بود به اوبراین گفت که گناهی نداشته ولی مشخص بود که دروغ میگه

در مورد تیریون هم ابتدا گفت که پسرمی تا خامش کنه ولی وقتی که دید فایده ای نداره دوباره به همون جمله رسید که پسرم نیستی و البته نتیجه اش رو هم دید!

در آخر باید به بازی عالی چارلز دنس در این مجموعه اشاره کنم که یکی از ستون های سریال بود و جاداره که از طرف خودم بهش خسته نباشید بگم

جورامون » دوشنبه خرداد 26, 93 7:29 pm[/url]"]

تو مرگ فرزندان اگان هم من تایوین رو مقصر میدونم. برای کشتن یه زن و دوتا نوزاد کوه رو میفرستن؟ به نظرم اونا رو به عنوان پاداش به کوه داد!

تایوین استراتژیست خوبی بود اما انسانیت و جوانمردی ذره ای در وجودش نبود. خوب شد که همه مکرهاش به خودش برگشت. نوه اش تو عروسیش کشته شد، به دست تیریونی که میخواست سر به نیست بکنه کشته شد. از نسلش چیزی جز دو حرا.مزا.ده باقی نموند. یعنی تقریبا هرچی تو زندگیش انجام داد بیهوده بود.

موافقم

تایوین هر وسیله ای رو برای رسیدن به هدفش توجیه میکرد اخه وسط دعوای تارگرین و باراتیون ها به تایوین چه ربطی داشت که اون عمل زشتو در مورد الیا مارتل و فرزندانش مرتکب بشه اونم وقتی از فطرت پلید گرگور خبر داشت دست تارگرین ها بود و بهشون خدمت کرده بود ولی حرمت نون و نمک رو رعایت نکرد و اونطوری خیانت کرد!

یاد مرحوم علی حاتمی بخیر چقدر این سرنوشت تایوین و خان مظفر شبیه بودند ( از نظر غرور نسبت به موقعیت و پیروزی شون) و این دیالوگ چقدر ماندگاره و در مورد سرنوشت تایوین لنیستر هم صادقه :

هزار دستان بود و ابر دست!

غافل که دست خداست بالاترین دست ها

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بالاخره اين فصل هم تموم شد.

حجم داستاني كه براي اين قسمت گذاشته بودن خيلي زياد شده بود و مجبور شدن ريتم تندي به اين قسمت بدن.

يادش بخير روزي كه قسمت حمله استنيس رو مي خوندم خيلي حال كردم. توصيف پرچمشون تو كتاب يه حس خاصي به آدم ميداد. اي كاش يه مقدار روي نشون دادن پرچم استنيس كار مي كردن.

 

خيلي دوست داشتم جزييات فرار تيريون رو كامل مثل كتاب نشون بدن مخصوصا اون پله هاي زياد كه با زحمت با دستهاي كوتاهش ازشون بالا ميره تا به اتاق دست پادشاه برسه. مكالمه تيريون و شي هم خيلي حيف شد. خوب بود حداقل دو كلمه با هم حرف مي زدن. اما كشتن تايوين رو خيلي خوب درآورده بودن. لحظه اي كه تير رو شليك كرد جا خوردم فكر كردم قراره بيشتر صحبت كنند.

اسكلت ها اصلا خوب نبودن اما فرزندان رو همون جوري كه تصور مي كردم درست كرده بودن. اين نارنجكها چي بود ديگه!!

خط داستاني آريا و هوند توي سريال خيلي بهتر از كتاب شده بود. لحظه اي كه آريا به ناخدا گفت والار مورگوليس تنم لرزيد. موسيقي آخر سريال هم حرف نداشت كسي متنش رو نداره ببينيم اين

گروه كر داشت چي مي خوند؟

به هر حال به دست اندركاران سريال خسته نباشيد مي گم. خيلي زحمتشون داديم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بر خلاف حرفهاي دوستان بخش دنريس توي اين قسمت خيلي عالي بود و كاملا هم در راستاي داستان و اتفاقات بعدي بود. هم اون مردي كه اسكلت دخترش رو مي آورد و هم زنجير كردن مارمولكا خيلي تاثير گذار بود. مشكل قسمت هاي دنريس فقط نچسب بودن بازيگرشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
R-FAARAZON » سه شنبه خرداد 26, 93 2:04 am[/url]"]
چیزی که دارن نشون میدن با یکی از تئوری های کتاب هماهنگه.

کدوم تئوری ؟ اگه میشه بی زحمت کامل توضیح بده

اسپويل كتاب 5:

 

تو كتاب 5 يه شخصيت هست به اسم سر رابرت استرانگ كه توسط كايبورن معرفي ميشه و به عنوان يكي از اعضاي گارد پادشاهي انتخاب ميشه. هيچوقت كلاهخودش رو بالا نميزنه و با هيچ كس حرف نميزنه. هيكلش هم مثل كوه هست. به نظر ميرسه اين همون كوه هست كه توسط كايبورن به نحوي زنده نگه داشته شده.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
جورامون » سه شنبه خرداد 27, 93 9:49 am[/url]"]
R-FAARAZON » سه شنبه خرداد 26, 93 2:04 am[/url]"]
چیزی که دارن نشون میدن با یکی از تئوری های کتاب هماهنگه.

کدوم تئوری ؟ اگه میشه بی زحمت کامل توضیح بده

اسپويل كتاب 5:

 

تو كتاب 5 يه شخصيت هست به اسم سر رابرت استرانگ كه توسط كايبورن معرفي ميشه و به عنوان يكي از اعضاي گارد پادشاهي انتخاب ميشه. هيچوقت كلاهخودش رو بالا نميزنه و با هيچ كس حرف نميزنه. هيكلش هم مثل كوه هست. به نظر ميرسه اين همون كوه هست كه توسط كايبورن به نحوي زنده نگه داشته شده.

 

من هم با اجازتون این تئوری رو نزدیک به واقعیت میبینم

آخه تو این قسمت حرفی که کایبرن به سرسی زد مشکوک بود:

کایبرن : باید بدونین ... روند بهبودی ممکنه اونو عوض کنه ... به طریقی

سرسی : ضعیفش میکنه ؟

کایبرن : نه

سرسی : خیلی خب

از طرز حرف زدن کایبرن معلومه که یه چیزایی هست

اگه نگاه کنین چند تا پست جلوتر (صفحه یک . پست یکی مونده به آخر) نوشته بودم مانتن شاید یه چیز عجیبی بشه

البته این حدس منه

هنوز به اونجاهای کتاب نرسیدم که بدونم چی میشه

 

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@استاد

 

کتاب 5

 

سامر رو از کجا آوردی استاد؟

فصل جا می ندازی همین می شه دیگه.

اصلاً معلوم نیست زنده است یا مرده یه تئوریه که می گه بریندن کشتتش داده برن بخوره.

الان که اینا کشتنش این تئوری قوت می گیره.

 

 

 

پ.ن: حسن جان بذار تو اسپویلر، شاید یکی بخواد کتاب رو بدون کوچکترین اسپویلی بخونه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
استاد آمون » دوشنبه خرداد 26, 93 7:55 pm[/url]"]

اسپویل تمام کتاب ها.

 

موافقم! نباید مکالمه ی جیمی و تیریون رو حذف می کردن! حالا دلیل تنفر تیریون از جیمی دود شد رفت هوا!

بریندن که داغون بود! حتی یه چشمشم کور نکرده بودن! تنها چیزی که از روی قیافش باعث می شد بفهمیم سنش زیاده ریش بلندش بود!

یعنی جوجن پر؟ من همش به خودم تلقین میکردم که سامر جوجن رو نخورده!

تو فصل بعد لیدی بانوی سنگدل رو نشون میدن؟

کوان رو چطور؟ نکنه حذفش کنن!!!

درباره ی اگان چیزی میگن؟

 

بخش مربوط به دنریس پیشرفت قابل توجهی کرده بود.

دیوار هم خوب بود. جدیدا بخش های دیوار خیلی خوب شده.

 

 

فکر کنم دلیل نفرت تیریون از جیمی رو واسه این دود کردن چون تیریون کم کم داره نفرتش کم میشه نسبت به جیمی

بریندن از استاد ایمون جووون تر بود

کوان رو تو فصل 1 نشونش دادن احتمالا حذفش نمیکنن

و اما اینکه چرا اینقدر زود فهمیدن تایوین مرده!!!!؟ نباید جنازش بو میگرفت!!!

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
kei1 » سه شنبه خرداد 27, 93 11:46 am[/url]"]@استاد

 

کتاب 5

 

سامر رو از کجا آوردی استاد؟

فصل جا می ندازی همین می شه دیگه.

اصلاً معلوم نیست زنده است یا مرده یه تئوریه که می گه بریندن کشتتش داده برن بخوره.

الان که اینا کشتنش این تئوری قوت می گیره.

 

 

 

پ.ن: حسن جان بذار تو اسپویلر، شاید یکی بخواد کتاب رو بدون کوچکترین اسپویلی بخونه.

اسپویل کتاب 5

 

این فصلش رو دیگه خوب یادمه! برن بعد از اینکه از جلد سامر میاد بیرون جوجن رو پیدا نمی کنه پس امکانش هست سامر خورده باشدش دیگه. یعنی برنی که تو جلد سامر بوده و در نتیجه خوراک سامر شده دیگه!

 

 

@سامیانو:

اون کوانی که اونا تو فصل یک نشون دادن به هرکی می خورد الا یه لنیستر!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
استاد آمون » سه شنبه خرداد 27, 93 1:01 pm[/url]"]
kei1 » سه شنبه خرداد 27, 93 11:46 am[/url]"]@استاد

 

کتاب 5

 

سامر رو از کجا آوردی استاد؟

فصل جا می ندازی همین می شه دیگه.

اصلاً معلوم نیست زنده است یا مرده یه تئوریه که می گه بریندن کشتتش داده برن بخوره.

الان که اینا کشتنش این تئوری قوت می گیره.

 

 

 

پ.ن: حسن جان بذار تو اسپویلر، شاید یکی بخواد کتاب رو بدون کوچکترین اسپویلی بخونه.

اسپویل کتاب 5

 

این فصلش رو دیگه خوب یادمه! برن بعد از اینکه از جلد سامر میاد بیرون جوجن رو پیدا نمی کنه پس امکانش هست سامر خورده باشدش دیگه. یعنی برنی که تو جلد سامر بوده و در نتیجه خوراک سامر شده دیگه!

 

 

@سامیانو:

اون کوانی که اونا تو فصل یک نشون دادن به هرکی می خورد الا یه لنیستر!

 

 

 

اون معجونی که دادن برن بخوره مزه خون می داد یعنی فرزندان و بریندن کشتنش اگه مرده باشه.

نمی شه سامری که تحت کنترل برنه یا نیست پاشه بره جوجن رو همینجوری بخوره که.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

كيوان:

 

چرا بايد بريندن همچين كاري بكنه؟ اينكار چه سودي داره؟ مدارك تئوري چيه؟(غير از مزه خون تو معجون)

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستانی که کتاب های بعدی رو خوندن ، سندور "قطعا" مرده؟ هیچ سر نخی از زنده بودنش نیس؟

من تو چند تا فروم خارجی یه سری تئوری خوندم که ممکنه زنده باشه اما چون کتاب ها رو نخوندم خیلی حالیم نشد.

کسی اگه چیزی میدونه بگه،لطفا.

 

سندور میتونه، قبرکن ـه باشه؟ یا حتی رابرت استرانگ

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

1.ورود استنیس قشنگ بود

2.دو شخصیت بزرگ در حال ر... ببخشید در حال پی پی کردن ناک اوت شدن

3.صحنه اخر فیلم هنگام حرکت کشتی به همراه اریا گفتم الانه که زیر تصویر بزنه:

UBISOFT PERESENT

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
The Hound » سه شنبه خرداد 27, 93 4:10 pm[/url]"]دوستانی که کتاب های بعدی رو خوندن ، سندور "قطعا" مرده؟ هیچ سر نخی از زنده بودنش نیس؟

من تو چند تا فروم خارجی یه سری تئوری خوندم که ممکنه زنده باشه اما چون کتاب ها رو نخوندم خیلی حالیم نشد.

کسی اگه چیزی میدونه بگه،لطفا.

 

سندور میتونه، قبرکن ـه باشه؟ یا حتی رابرت استرانگ

 

تو کتاب هم سندور به همین شکل رها میشه. تو کتاب های بعدی یکی از برادران جزیره خدایان میگه که سندور مرده و من دفنش کردم. اما همونجا یه قبر کن هست که توصیفات هیکلش خیلی به سندور میخوره. یا سندور واقعا مرده یا اینکه اون برادر به صورت استعاری میگه سندوری که میشناختیم مرده و الان یه سندور دیگه زندگی میکنه. تو تئوری ها گفته میشه سندور داره به ازای هر کسی که کشته یه قبر میکنه. چیزی به قطعیت گفته نشده.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستان شرمنده این سوالو میپرسم

من خودم فقط سریال رو دیدم و کاربر جدیدم

با خوندن کتاب جذابیت سریال برام از دست نمیره؟

ممنون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Sir Jaimie » سه شنبه خرداد 27, 93 6:51 pm[/url]"]دوستان شرمنده این سوالو میپرسم

من خودم فقط سریال رو دیدم و کاربر جدیدم

با خوندن کتاب جذابیت سریال برام از دست نمیره؟

ممنون

با خوندن کتاب ممکنه دیگه تو سریال سورپرایز نشی اما جذابیت همچنان وجود داره. از طرفی لذت خوندن و جذابیت کتاب بیشتره. اونجا حوادث خیلی بهتر و ملموس تر هستن. همچنین کتاب از زاویه دید افراد گفته میشه و ما تو ذهن افراد هستیم و کنش های ذهنیش رو میبینیم و میتونیم انگیزه های افراد رو متوجه بشیم. همچین چیزی نشون دادنش تو سریال خیلی سخته.

خلاصه بخوام بگم اینه که جذابیتهایی که تو سریال میبینی به کتاب منتقل میشه و چند برابر میشه. موقع دیدن سریال میدونی چه اتفاقی قراره بیافته اما بازم برات لذت بخشه که ببینی چیزی که خوندی چطور به تصویر در میاد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
جورامون » سه شنبه خرداد 27, 93 1:12 pm[/url]"]كيوان:

 

چرا بايد بريندن همچين كاري بكنه؟ اينكار چه سودي داره؟ مدارك تئوري چيه؟(غير از مزه خون تو معجون)

دیدم کسی جواب نداد. خودم جواب دادم.

اسپویل کتاب 5

 

* یکی از چیز هایی که برن می بینه اینکه که First Men برای خدایان کهن قربانی می کردن. برن در یکی از vision هاش که در قالب یه درخت نیایش بود همچین صحنه ای می بینه و مزه ی خون رو تو دهنش حس می کنه.

 

* بلادریون هم میگه برای اینکه Greenseer بشی باید Sacrifice های صورت بگیره.

 

* نارحتی جوجن اون اواخر، وجود استخون در غار و تئوری آدم خوار بودن فرزندان و اینکه برن بعد از خوردن شیره میره دنبال جوجن و میرا ولی اونا رو پیدا نمی کنه.

 

* به این عبارت ها دقت کن:

"He wants to go home," Meera told Bran. "He will not even try and fight his fate. He says the greendreams do not lie."

 

..When singers die they become part of that godhood." Bran's eyes widened. "They're going to kill me?" "No," Meera said. "Jojen, you're scaring him. " "He is not the one who needs to be afraid."

جوجن اینجا میگه برن اونی نیست که باید از فرزندان بترسه. منظورش خودش بوده.

 

* همین اشاره ای که تو سریال شد، که جوجن به خاطر برن مرد!

 

*‌ در کل میگن جوجن که خودش Greenseer بوده برای قدرت بخشیدن به برن و بیدار کردن قابلیت هاش قربانی شده.

 

ولی حقیقتا من خودم هنوز به بلادریون اعتماد ندارم. معلوم نیست هدف این بشر چیه!

 

اگه فرصت داشتی jojen paste رو سرچ کن، اطلاعات زیادی در مورد این تئوری هست.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
North Wolf » دوشنبه خرداد 26, 93 11:31 pm[/url]"]

درسته که همه تقریبا همه از دنی بدشون میاد

اما یه حسی بهم میگه کلا اصلی ترین فرد داستان همین دنریسه

نغمه یخ و آتش

به نظرم آتش دنیه و یخ هم همون وایت ها آدر ها و ملیسندر و خداش فقط بحث انحرافیه

یا شایدم برعکس ببینیم که دنی یهویی بد از اینکه محبوب شد بمیره (بعید هم نیس) و اون آتش همون خدای ملیسندر باشه

چون خیلی بهش اهمیت میدن

اونایی که خدایان هفت رو میپرستن همشون جوری نشون میدن که اصن خداهاشونو قبول ندارن و فقط تظاهر میکنن قبولش دارن

خدایان شمالی هم که دیگه کسی نمونده بپرستتشون(!) فقط ند بنده ی حقیقی بود که خدا بیامرزتش

بقه استارک ها هم که خدا بیامرزه

سنسا اصن اهمیت زیادی به خدا نمیده

مواقعی هم که میرفت جنگل خدایان میرفت اون دلقک رو ببینه

و کلا هم همیشه میگفت خدایان صدامو نمیشنون

آریا هم که رفت براووس ...

دیگه خدای جنگلی نمیشناسه

ولی در عوض پرستندگان خدای آتش خیلی سفت و سخت ان

از ملیسندر بگیر تا بقیه

مثلا قضیه بریک دندروین که چند بار مرد و زندش کرد

و این ملوان هم که فقط با دیدن اون سکه که نشان خداشون بود و کلمه والار مورگولیس سریعا احترام گذاشت و گفت والار دوهاریس

به نظرم که خدای اصلیه داستان قراره همین خوای نورِ ملیسندره

فقط یکم قضیه دنی مشکوکم کرده

 

اگه وارد قضایای فری ماسونی بشیم (که اصلا دوس ندارم وارد بشیم) خدای ملیسند خدای واقعی خواهد بود

 

 

نظراتون...

ریگار تورو خدا شرمندم

اما به شدت واسه این نظریه نظر می خوام

می خوام نظراتونو بگین

 

و البته تو این مطلب چیزی اسپویل نشده

نمیدونم چرا تو اسپویلر گذاشتم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلام به دوستان عزیز

تازه عضو انجمن شدم

مرگ ابرین مارتل واقعا دردناک بود.......

یکی از دوستان که کتابها رو خونده بگه آخر و عاقبت "کوه" چی میشه؟چطوری کشته میشه؟

برن استارک که این همه منتظر بودیم قدرتی بدست بیاره فقط میاد پیش این پیرمرد (درخت قرمز) که چی بشه؟دوستان میگن دیگه برن استارک نیست!؟!

خیلی دلم میخواد بدونم انتقام ابراین مارتل چطوری و بدست کی گرفته میشه؟

یکی از دوستان برام توضیح بده.....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
obrain » سه شنبه خرداد 27, 93 9:09 pm[/url]"]سلام به دوستان عزیز

تازه عضو انجمن شدم

مرگ ابرین مارتل واقعا دردناک بود.......

یکی از دوستان که کتابها رو خونده بگه آخر و عاقبت "کوه" چی میشه؟چطوری کشته میشه؟

برن استارک که این همه منتظر بودیم قدرتی بدست بیاره فقط میاد پیش این پیرمرد (درخت قرمز) که چی بشه؟دوستان میگن دیگه برن استارک نیست!؟!

خیلی دلم میخواد بدونم انتقام ابراین مارتل چطوری و بدست کی گرفته میشه؟

یکی از دوستان برام توضیح بده.....

 

سرسی سر کوه رو میفرسته دورن

البته هنوز مشخص نیست که کوه مرده یا نه

یه نظریه هست که کوه توسط استاد کایبرن زنده میمونه

دختر های ابرین (مارهای شنزار) می خواست برا انتقام پدرشون بلند شن که دوران مارتل جلوشون رو گرفت

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب بعد از اتفاقات بسیار بدی که در فصل های گذشته افتاد مرگ جافری کمی آروممون کرد...

بعد از مرگ اوبرین هم مرگ شای و تایوین همه چیز ها رو پاک کرد و با همه غم اونا الآن دیگه آروم هستیم و داستان هم داره عالی و عالی تر میشه...

هر 4 فصل سریال عالی بود و همواره داره بهتر و بهتر میشه... بدون شک فصل 5 فوق العاده خواهد بود و به این قسمت پایانی هم نمره 10 میدم چون واقعا خارق العاده بود...

4 فصل عالی رو سر کردیم و بی صبرانه منتظر فصل 5 هستیم...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

- جان رو که خب من کلن دوست دارم هم شخصیت و هم بازیگرشو . درسته که پلان اوله و خوب بودنش یه جاهایی کلیشه ایی به نظر میرسه اما بنظرم میشه جان و خوبی هاشو واقعی دونست. پتانسیل دموکراسی و شرافتو داره . حرف تورمند ولی خیلی خوب بود: تو مدت زیادیو با ما گذروندی جان اسنو. دیگه نمی تونی یه زانو زن باشی ...

 

مادر جان احیانا از جماعت آزاد اونور دیوار نبوده ؟

 

- منس چه شخصیت دموکرات عجیبی داره . مذاکره با کسی که یه بار خیانت کرده به خودت و مردمت؟ نوشیدن به سلامتی گرنی که شاه غول هاتو کشته؟ مهم بودن احساسات تقریبا شخصی ایگریت؟ بالاخره یه رهبر دیدیم که نگران جون مردمش باشه . از اوجب واجبات شد خوندن بخش هاش در ایام بی سریالی .

- چه ارتشی داشت استنیس . کلن دوست دارم استنیس رو تو موضع قدرت ببینم. حتا استنیس تضعیف شده ی سریال هم هنوز خصایص و اصولی داره که حتا با نرمش در مقابل ملیساندر و گوش دادن به نصایح داووس هم چندان کمرنگ دیده نمیشه .زن و بچه استنیس چی میگفتن تو کسل بلک؟

- دروغ چرا؟ من اصلا ایگریتو دوست نداشتم ولی مردن و سوزوندنش ناراحتم کرد واقعا.

- وای سرسی وای سرسی وای سرسی. کهیر میزنم فی الواقع با دیدن بخشاش. چه انقد احمق باشه که واقعا تیریون رو تو مرگ مادرش مقصر بدونه و چه این قضیه رو پیرهن عثمان کرده باشه ، در هر صورت به شدت نخ نما و مسخره ست . چه مثال افتضاحی. مقایسه بیماری با یه انسان؟ بعد حتا با فرمول و مقیاس خودش هم نقش تاخر و تقدم رو تو این مثال بی پایه و اساسش نفهمید؟ بماند حالا خزعبلاتی که به جیمی گفت و ... بعد کلن کی به لنا هدی گفته موقع حرف زدن دندوناتو رو هم فشار بدی یا فک و لب و دهنتو انقد تکون های بیجا و اگزجره بدی بازیت خوب میشه؟ این همه اور اکت اخه؟

 

چه طوری تحمل کنم این بشرو تو فصلای بعدی وقتی مثلا قراره قدرتمند هم بشه .

 

- دنریس مردمشو مای فرند صدا میکنه؟ چه لوس گریه ش موقع زنجیر کردن اژدهاها به خاطر دختر بچه بود یا صرفا مادر او دراگنز بودن خودش؟

- بعد قضیه اسکلتا چی بود؟ یه جماعت دیگه ایی اضافه شدن؟ اژدها ، واکر، وایت واکر، غول ، ماموت ، حالام اسکلت!

- سندور یکی از انگیزه های من برای پی گیری سریال بود . این مدل شکست خوردن و حذف شدن اگه قرار باشه برگشتی به داستان نداشته باشه واقعا ناراحت کننده ست

- خیلی دلم میخواست در مدح انسانیت جیمی بنویسم ولی نرمش قهرمانانه ش در مقابل سرسی دلمو زد هر چند که به شدت واقعی و درست بود و دلزدگی جیمی نسبت به سرسی حتا اگه قرار باشه اتفاق بیوفته مطمئنا به این سرعت نیست و روندش واقعا زمان میطلبه . ولی کلن

- تایوین توی دستشویی؟ تایوین از واقعی ترین و ناب ترین شخصیت های داستان بود . همسان هاش توی دنیای واقعی انقد "کلید اسرار" طور نمیمیرن. این همه تحقیر به چه کاری میاد واقعا؟ حیف اون همه هوش و کاریزما. توجیهی برای جنایت هاش نیست ، اما هوشمندی و سیاست مداریش به شدت برام قابل احترام بود. مخصوصا این که پشت هر کدومش رابطه علت و معلولی قوی وجود داشت و صرفا از روی عقده و خودخواهی و بعضا سنگینیِ معده! نبود ... همه اینا به کنار جذابیتِ 70 ساله و لهجه و صدای بی نظیر و نگاه گیرا و نافذ و بازی عالی چارلز دنس رو تو کی پیدا کنم اخه؟ ... فقدانش مصلما اذیتم خواهد کرد .

- با حذف قضیه تایشا یعنی تیریون تایوینو فقط محضِ بلاهایی که سرش آورد کشت؟ جور در نمیاد که. خب در این حالت از سرسی هم باید انتقام میگرفت چون لااقل قضیه دادگاه و اون همه شاهد باد اورده همش توطئه سرسی بود.

- ترکیبِ امیدواری آریا و عرشه کشتی و دریا و اون موزیک دل انگیز و مقصدی که براووس ازاد هست رو خیلی دوست داشتم .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تنها کسایی که تو سریال از امداد غیبی بهره میبرند یکی دنریس ننه ی اژدهایانه

اون یکی هم آریاءه که باعث میشه جفتشون رو مخ برن واقعا آریا دیگه واقعا داره یک انسان پست میشه

میشه گفت به بهترین دوستش که سگ بود هم وفا نکرد و به آخرین درخواستش عمل نکرد در حالی که اون بیچاره التماس می کرد اونم مثل یه .... زبون نفهم نیگا می کرد

و یه دفعه میره به بندری که از قضا کاپیتانش براووسیه و از قضا یبار دیگه اون یه براووسی دیگه که از قضا اونم از آریا خوشش اومده و بهش سکه داده

همه ی اینا باعث میشه که این شخصیت یک چیزه مزخرفی بشه

که از قضا بقیه ی افراد به شدت ازش خوششون میاد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
تنها کسایی که تو سریال از امداد غیبی بهره میبرند یکی دنریس ننه ی اژدهایانه

اون یکی هم آریاءه که باعث میشه جفتشون رو مخ برن واقعا آریا دیگه واقعا داره یک انسان پست میشه

میشه گفت به بهترین دوستش که سگ بود هم وفا نکرد و به آخرین درخواستش عمل نکرد در حالی که اون بیچاره التماس می کرد اونم مثل یه .... زبون نفهم نیگا می کرد

و یه دفعه میره به بندری که از قضا کاپیتانش براووسیه و از قضا یبار دیگه اون یه براووسی دیگه که از قضا اونم از آریا خوشش اومده و بهش سکه داده

همه ی اینا باعث میشه که این شخصیت یک چیزه مزخرفی بشه

که از قضا بقیه ی افراد به شدت ازش خوششون میاد.

از کی تا حالا به اریا امداد غیبی میرسه. اگه از امداد غیبی بهره مند بود که گرگش فرار نمی کرد ، سیریو نمی مرد ، یورن نمی مرد ، پدر مادرش نمی مردند ، جاکین ولش نمی کرد ، گیر کوه و اموری لورچ نمی افتاد ، انجمن برادری می بردش پیش بریندن ، جندری ولش نمی کرد ، دو سال تموم اواره ی ریور لندز نمی شد.

چه امداد غیبی ای؟؟؟ دنریس رو با اریا مقایسه می کنی!

اریا داره پست میشه؟؟؟ اگه اریا پسته پس لنیستر ها چی هستند؟ گریجوی ها و فری ها؟ پست اریاِ یا برده دارها؟

سگ بهترین دوست اریا بود؟!!! مثلا براش چیکار کرده بود؟ اگه بخاطر سربهاش نبود همون ثانیه ی اول می کشتش. اصلا اگه بریک دانداریون طلا هاشو نگرفته بود دلیلی نداشت که اریا رو بگیره.

چرا باید به خواستش گوش بده؟ از اولین فصل های کتاب اریا کینه ی تازی رو به دل داشت.

خوب معلومه تو یه بندر از همه جا کشتی میاد. تازه جاکین هم عاشق چشم و ابروی اریا نبود که ، مدیون بود.

مزخرف!!! یعنی به خاطر این که بهش امداد غیبی می رسید (که ما امداد غیبی ای از اول کتاب ندیدیم) میشه مزخرف؟؟؟ اینطوری دنریس و تیریون که مزخرف ترین شخصیت های داستان اند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خوب خوب خوب

خون یه استارکی رو به جوش آوردی لنیستر

ببین چی گفتی که ما استارکی ها که این همه یخیم جوری جوش آورده

 

و البته جدا از جنبه طنز سه خط بالا

 

منم با جوری موافقم

آریا خیلی زجر کشیده

نمی خوام مقایسش کنم با کسی

 

 

هیشکدوممون نمیتونیم بگیم داستان نغمه مزخرفه (و البته از هیچ کدوم از بچه ها هم ندیدم که بگه)

 

اما در مورد حتی یه خط فقط یه خط داستان هم نمیتونیم همچین نظری داشته باشیم

 

چرا که داستان اونقدری بی نقص هست که دیگه این همه افتخار و این همه کشته مرده و این همه رکورد داره

 

یه چیزی هم بگم بخندیم

چون اونقدری مهم نیست که یه پست رو حرومش کنم ادامه همین میگم

 

هر وقت بیکار میشم میشینم بهترین زیر نویس رو انتخاب میکنم

ینی قسمت به قسمت هرچی زیرنویس فارسی هست تو نت جم میکنم بعد با هم مقایسه میکنم و بهترینش رو نگه میدارم. (البته خوب شاید هر هفته یه بار بتونم این کار رو انجام بدم )

امروز به قسمت یک فصل دو رسیدم و اونجایی که جکن هاگار با آریا صحبت میکنه

بعد یکی از زیرنویس ها نوشته بود:

-این مرد افتخار داره جیکن اچ گار باشه...

ینی اون مترجم رو باید طلا گرفت

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×