رفتن به مطلب

Recommended Posts

ریگار به یه دلیل خیلی مهم خانوادش و خودش رو فدا کرده تا 3 تا از بهترین اعضای گارد از یه زن محافظت کنن. این تئوری میگه جان خون تارگرینی نداره اگه این طور باشه. چرا اون سه نفر باید از یه زن که هیچ ربطی به سلطنت نداره محافظت کنن. چرا نباید برن دنبال ویسریس که تنها پسر و بازمانده ی شاهشون هست؟ کسانی که بین محافظت از شاه و ملکه اولویت براشون شاه هست ( اشاره به خاطره ی جیمی درباره ایریس و زنش ) . چرا باید بعد از همه اون اتفاق ها باز اونجا بمونن. مگه این که کسی داخل برج هست که خون تارگرین ها رو داره و طبق قوانین وستروس شاه هست ( پسر ریگار حقش از ویسریس جلو تر هست ). تا اینجا تقریبا همه اون شخص رو جان می دونن. چیزی که واضح هست اینه که لیانا از هر چیزی برای ریگار مهم تر بوده ولی چرا؟ دقیقا نمیشه گفت.

 

 

 

مطمئنن جان پسر ریگار و لیاناس

یکی از دلایلام متن بالاس که دوست عزیزمون گذاشته

از جنگ ند با 3 تا گارد پادشاه که همشونم شاخ بودن فقط ند و هاولند رید جون سالم به در می بره

ند که مرده

به نظرم با رفتارای دنریس میمیره و هاولند رید میاد میگه جان پسر لیانا و ریگاره

لیانا از ند قول می گیره

چه قولی؟

از بچم مراقبت کن و دور از سیاست نگهش دار

نزار کسی بفهمه نسلش چیه تا جونش در خطر نیوفته

فکر کنین رابرت می فهمید ریگار با لیانا رابطه داشته

زنده نمی زاشت جانو

ند واس وفاداریش به رابرت و دور کردن جان از سرنوشتش که پادشاهیه می فرستش به نگهبانان شب

اینم در نظر بگیرین که ند ته شرافته بعد جنگ میاد با بچه

به زنش نمی تونه دروغ بگه

کت میگه کیه

ند جواب میده از خونم

شرمنده طولانی شد

اما جان وارث ریگار و پادشاه میشه

نظریه خوبیه

همه هم همینو میگن

اما یه نظریه معروف دیگه ام هست که میگه

حتی اگه جان پسر لیانا و ریگار باشه هیچ حقی واس تاج و تخت نداره. چرا؟ چون حرومزاده اس

ریگار لیانا رو دزدید

ازدواج که نکردن

"اسنویی ک همیشه اسنو میماند"

پست اول سایت

 

Sent from my C2005 using Tapatalk

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
North Wolf » جمعه خرداد 7, 94 1:56 am[/url]"]
ریگار به یه دلیل خیلی مهم خانوادش و خودش رو فدا کرده تا 3 تا از بهترین اعضای گارد از یه زن محافظت کنن. این تئوری میگه جان خون تارگرینی نداره اگه این طور باشه. چرا اون سه نفر باید از یه زن که هیچ ربطی به سلطنت نداره محافظت کنن. چرا نباید برن دنبال ویسریس که تنها پسر و بازمانده ی شاهشون هست؟ کسانی که بین محافظت از شاه و ملکه اولویت براشون شاه هست ( اشاره به خاطره ی جیمی درباره ایریس و زنش ) . چرا باید بعد از همه اون اتفاق ها باز اونجا بمونن. مگه این که کسی داخل برج هست که خون تارگرین ها رو داره و طبق قوانین وستروس شاه هست ( پسر ریگار حقش از ویسریس جلو تر هست ). تا اینجا تقریبا همه اون شخص رو جان می دونن. چیزی که واضح هست اینه که لیانا از هر چیزی برای ریگار مهم تر بوده ولی چرا؟ دقیقا نمیشه گفت.

 

 

 

مطمئنن جان پسر ریگار و لیاناس

یکی از دلایلام متن بالاس که دوست عزیزمون گذاشته

از جنگ ند با 3 تا گارد پادشاه که همشونم شاخ بودن فقط ند و هاولند رید جون سالم به در می بره

ند که مرده

به نظرم با رفتارای دنریس میمیره و هاولند رید میاد میگه جان پسر لیانا و ریگاره

لیانا از ند قول می گیره

چه قولی؟

از بچم مراقبت کن و دور از سیاست نگهش دار

نزار کسی بفهمه نسلش چیه تا جونش در خطر نیوفته

فکر کنین رابرت می فهمید ریگار با لیانا رابطه داشته

زنده نمی زاشت جانو

ند واس وفاداریش به رابرت و دور کردن جان از سرنوشتش که پادشاهیه می فرستش به نگهبانان شب

اینم در نظر بگیرین که ند ته شرافته بعد جنگ میاد با بچه

به زنش نمی تونه دروغ بگه

کت میگه کیه

ند جواب میده از خونم

شرمنده طولانی شد

اما جان وارث ریگار و پادشاه میشه

نظریه خوبیه

همه هم همینو میگن

اما یه نظریه معروف دیگه ام هست که میگه

حتی اگه جان پسر لیانا و ریگار باشه هیچ حقی واس تاج و تخت نداره. چرا؟ چون حرومزاده اس

ریگار لیانا رو دزدید

ازدواج که نکردن

"اسنویی ک همیشه اسنو میماند"

پست اول سایت

 

Sent from my C2005 using Tapatalk

 

من شک ندارم که جان پسر ریگار و لیاناس! ولی یک جا خوندم که سازنده ها انگار!

سرنوشت جان و مثل luke skywalker تعریف کرده بودن! که اگه سری فیلم های جنگ ستارگان و دیده باشی میفهمی که لوک یه خواهر دوقلو داره که به پیشنهاد استاد یودا از هم جدا میشن! حالا اینکه سرنوشتش چقد شبیه میشه گفت همونطور که مادر لوک هنگام زایمان از دنیا رفت لیانا هم همینطور شده باشه! و یه چیز دیگه هم هست که میشه به موها ربط داد! توی سریال موهای جان سیاهه و موهای دنی سفید! ( توی جنگ ستارگان موهای لوک به پدرش رفته و موهای لیا به مادرش) پس به نظر خودم 98% جان پسره ریگار هستش!!

و حتی میشه علت توقفش تو اون قلعه که اسمش یادم نیست ( شادی فکر کنم ؟ ) زایمان لیانا باشه..

اما در مورد حرامزادگی هم میشه حدس هایی زد! همونطور که قبلا دوستان گفتن ممکنه ریگار از قبل یه حکمی چیزی از پدرش گرفته باشه مبنی بر اینکه پسر ریگار و یک تارگرین هستش.. اگه نه دلیلی نداشت که سه نفر از اعضای گارد پادشاهی برای محافظت از یه حرامزاده بیان! ( اونا سه نفر بودن و ما هفت نفر... )

ببخشید اگه حاوی اسپویل میشن

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

درباره هویت جان هیچ شکی ندارم که پسر ریگار و لیانا هست

به نظرم 3 نکته هست که تو این پست ها که خوندم هیچ کس دقت نکرده بود که تو سه تا پست به ترتیب شرح میدم امیدوارم تو بحث شرکت کنین شاید به نتیجه برسیم:

1- قول ند به لیانا در بستر مرگ:

قولی که ند به لیانا دم مرگ میده اینه که پسرش وارث ریگار یعنی همون جان رو به سلطنت و جانشینی پدرش بگذاره نه اینکه فقط ازش مراقبت کنه دلیلم هم اینه که ند درباره قولش به لیانا عذاب وجدان داره و بارها در رویا میبینه که لیانا غمگین و ناراضیه ازش و مرتب یاد قولش میفته اگه فقط بحث مراقبت بود این هم عذاب نمیکشید . مهمترین نقطه ضعف ند شرافتش هست و مشخصه برای شاد کردن خواهرش دم مرگ قولی داده که نمیتونسته عمل کنه . اتفاقا مارتین با تکرار این مساله تو مرگ رابرت داره قشنگ به ما نخ میده که این مساله یکبار دیگه داره تکرار میشه اینجا هم ند به رابرت قول میده از جافری حمایت کنه ولی عملا نمیتونه چون به نظرش استنیس وارث واقعی و بحقه . پس نشون میده ند میتونه به مرده ها قولی بده که بعدا بزنه زیرش.حتی میبینیم که ند از خودش چندبار میپرسه ریگار پادشاه بهتری از رابرت نمیشد؟ بعد همین مساله عذاب وجدان سر قولش به لیانا قشنگ معلومه که ند احساس میکنه کلا نمیتونه به قولش عمل کنه وگرنه اگر مساله محافظت از جان بود اینقدر پریشان نمیشد .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

2- شباهت جان به لوک اسکای واکر:

تیوری جالب دیگه که قبلا مطرح شده مساله شباهت جان به لوک اسکای واکر هست که بازهم بچه ها دقت نکردین که اون مساله زنای محارم نه بین پدر و مادر جان حالا هرکی که بودن یا بین جان و دنریس بلکه طبق شخصیت لوک که عاشق خواهرش میشه بین جان و آریا هست . نشانه ها و دلایل واضحی هم هست . اولا جان و آریا خیلی بهم نزدیکن و یه جوری بهم کانکت هستن و بهم علاقه دارن که بقیه بچه های استارک اینجوری نیستن . یعنی عششون از برادر خواهری بالاتره . طوری که جان وقتی نامه رمزی رو میخونه انقدر برای اریا نگران میشه که پشت پا به همه چیز میزنه و میخواد نگهبانی رو رها کنه که باعث نابودی خودش میشه . درحالیکه نسبت بهاخبار بد درباره بقیه برادر خواهراش و حتی پدرش همچین واکنش تندی نشون نمیده .

دلیل دیگه طرح اولیه منتشر شده مارتین برای کتابه که نوشته یه مثلث عشقی بین تیریون و آریا و جان شکل میگیره و جان و آریا سر این موضوع انقدر عذاب میکشن تا درنهایت هویت واقعیه جان معلوم میشه . حالا از این طرح اولیه عشق تیریون به آریا حذف شده و عشقش به یک عشق کوتاه و نافرجام به سانسا تغییر کرده ولی قضیه آریا و جان سرجاش هست.

شباهت دیگه جان به لوک اسکی واکر هم نقش کلیدیه جان و لوک در پایان دادن به جنگ و پیروزیه نهایی هست . به نظرم نقشی که مارتین الان بعداز مرگ به جان داده اینه که در یک حالت دیگه مثلا وارگ بره و درباره آدرها اطلاعات بدست بیاره دقیقا همون کاری که درباره منس و وحشی ها کرد . اینبار شاید حتی خودش آدر بشه و با نفوذ درونشون اونا رو از بین ببره .دقیقا همون کاری که لوک اسکای انجام داد و با نفوذ به درون ستاره مرگ اون رو نابود کرد . جنگ لوک با پدرش هم میتونه جنگ جان با جد بزرگش باشه که تبدیل به آدر بزرگ شده (همن استارکی که چند هزارسال پیش با زن آدر خوبید و خودش هم آدر شد)

حتی من فکر میکنم ممکنه در نهایت این آریا باشه که با قدرت هایی که از مردان بدون چهره گرفته جان رو زنده کنه یعنی مثلا برای زنده کردنش جان یک شخص دیگه ای رو قربانی کنه . شاید دنریس رو .دلیلش هم میتونه یکی نقش گرگ های جان و آریا در ادامه داستان باشه که الان آزادانه میتونن تو جنگلها بدون و به هم برسن و از طریق اونا جان و آریا هم که هردو وارگ هستن بهم کانکت بشن.و اریا خبردار بشه که جان کشته شده هم میتونه این باشه که به نظر میرسه مردان بدون چهره از قبل اریا رو تحت نظر داشتن و یه طوری اون رو به سمت خودشون سوق دادن یعنی من فکر میکنم اولین ملاقات اریا با جاگن هگار تصادفی نبوده و برنامه ریزی شده بوده وگرنه کی باور میکنه کسی بتونه جاگن هگار رو تو سیاهچال رد کیپ زندانی که بعدا یارن بیاد و برای نگهبانی شب به سمت دیوار ببردش . جاگن برای یه کاری تو اون سیاهچال بوده. این ماموریت آریا میتونه کشتن دنریس باشه و البته اریا در ازای اون میخواد جان رو بهش برگردونن . دقت کنید که آریا که تمام وجودش فقط نفرو انتقام شده هرجا از داستان که نوری تو ذهنش میاد فقط خاطرات خوبش با جانه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

3- اگه شکی درباره تارگرین بودن جان هست بیشتر مربوط به سوختن دستش و درنتیجه اژدها نبودنش میشه در حالیکه واضحه جان هم اژدهاس منتها نه اژدهای آتش که اژدهای یخ .نغمه آتش و یخ اگه آتش اژدهای دنی هست پس یخ هم اژدهای یخی جان میشه و همون طور که آتش به دنی آسیب نزد سرما هم به جان آسیبی نمیرسونه یه دلیلش هم میتونه این باشه که در اولین رویایی که برن میبینه اول جان رو خوابیده روی بستری از یخ و با پوستی منجمد و سفت شده میبینه بعد پرواز اژدهایان تو آشایی رو میبینه که میتونه ارجاع به همین اژدهای یخ بودن جان باشه درباره شباهت نداشتن ظاهرش به تارگریان ها هم میشه گفت شاید استارک به قول خود مارتین دانه(seed)قویتری دارن یعنی همون طور که هروقت براتیون ها و لنیستر ها ازدواج کرده بودن بچه ها کاملاً شبیه برتیون ها شده بودن ممکنه بچه استارکا ها و تارگرین ها هم کلا شبیه استارک ها بشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چرا جانو هنوز به استارک ها ربط میدین

اگه سرنوشتش مثل لوک اسکای واکر باشه میشه این نتیجه رو گرفت

عاشق دختری میشه که خواهرشه (دنریس!!!!)

با دشمنی میجنگه که پدرشه (شاه وایت واکر ها)!!!( این مورد بیشتر رو مخه)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Milad_ » پنج شنبه تیر 11, 94 11:49 pm[/url]"]چرا جانو هنوز به استارک ها ربط میدین

اگه سرنوشتش مثل لوک اسکای واکر باشه میشه این نتیجه رو گرفت

عاشق دختری میشه که خواهرشه (دنریس!!!!)

با دشمنی میجنگه که پدرشه (شاه وایت واکر ها)!!!( این مورد بیشتر رو مخه)

 

جان چطور میشه خواهر دنریس بشه؟

یعنی شاه دیوانه پدرشه؟

بعد اگر پدرش ایریسه، چطور ربطش دادی به شاه وایت واکرها؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جان یک اسنو پسر ادارده ،نگهبانان شب اونو از خدمتش معاف کردند، به حکم پادشاه شمال ( راب استارک ) یک استارک میشه وکاری رو میکنه که هزاران سال استارکها انجام دادن حفاظت از شمال در برابر هر بیگانه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
samiano » پنج شنبه خرداد 29, 93 4:22 pm[/url]"]قبلاً یه تئوری هم بود که میگفت ممکنه دنریس دختر ریگار باشه اونم اگه در نظر بگیریم احتمال تئوری جان بیشتر میشه

 

----------------------------------------------------------

آقا چند دفعه اس این تئوری رو می بینم ، همین جا با سند ، ردش می کنم

اگه متن مربوط به ریلا تارگارین رو در ویکی انگلیسی خونده باشید :

 

[

color=#BF0000]After Rhaegar's birth, Rhaella and Aerys had more trouble where their children were concerned. In the seventeen years following Rhaegar's birth, Rhaella went through multiple pregnancies, stillbirths and miscarriages:

 

miscarriage in 263 AC

miscarriage in 264 AC

Princess Shaena Targaryen, born in 267 AC, stillborn

Prince Daeron Targaryen, born in 269 AC, lived only half a year

stillbirth in 270 AC, gender and name of child unnown

miscarriage in 271 AC

Prince Aegon Targaryen, born in 272 AC, born two months premature, died in 273 AC

Prince Jaehaerys Targaryen, born in 274 AC, died later that same year[/color]

 

بعد از تولد ریگار و آزاد شدن آیریس از زندان 6 ماهه ، آیریس حسااااااابی بدبین و خل می شه :دی هی آدم آتیش می زنه و به اتاق ملکه می ره! ملکه چندین دفعه باردار می شه و بچه هاش یا مرده به دنیا می یان یا زیاد زنده نمی مونن.بعد آیریس تصمیم می گیره :

While at first, her brother comforted Rhaella in her grief, the multiple stillbirths, miscarriages and dead children eventually caused Aerys to become suspicious of Rhaella. He accused her of being unfaithful, and that the dead children had been bastards. Rhaella was confined to Maegor's Holdfast (roughly around 270AC), and Aerys decreed that two septas would sleep in Rhaella's bed every night, to ensure she would remain faithful.

 

( من انگلیسی ام خوبه و رمان به انگلیسی زیاد می خونم. اما تا حالا کار ترجمه انجام ندادم و کلا موقع رمان خوندن ، گاهی اوقات 100 % متن رو متوجه نمی شم اما حول و هوش 90% اش رو می فهمم :دی این همه گفتم که این جا هم لپ مطلب رو ترجمه کنم :دی

پ.ن: کتابای زبان اصلی نغمه ی یخ و آتش رو ایشالله شروع می کنم . البته اول از ویکی انگلیسی اش شروع می کنم بعد می رم سراغ کتابا که ترسم بریزه و به متن عادت کنم :دی )

متن می گه آیریس بعد از چندین تولد زودرس و مرده به دنیا اومدن نوزاد ها ، به ریلای بیچاره مشکوک می شه و فک می کنه که حتما این بچه های مرده ، ح ر ا م زاده هستن! ( از آیریس نیستن ) .دستور می ده 2 تا سپتاس هر شب در رختخواب ریلا بخوابن تا مطمئن بشه که ریلا بهش وفادار می مونه!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اصلا احتیاجی نیست اینقدر مو شکافانه دنبال دلیل بگردیم.اول از همه اینکه جان قطعا پدرش یک استارکه.چون تو فصل اول کتاب بارها میگه که جان از همه بچه ها بیشتر شبیه ادارد استارک هست و حت شباهتش به آریا.حتی یکی از دلایل حسادت کتلین همین شباهته.از طرفی به نظر من اینکه مادر جان کیه اصلا قرار نیس تغیر مهمی تو روند سریال داشته باشه.اینم مثله بقیه معماهایی هست که صرفا بخاطر جذاب شدن و منحرف کردن ذهن خواننده هاست تا مارتین بتونه با داستانی که هیچکس انتظارشو نداره کتابو تموم کنه.درواقع اینکاراست که داستان غیرپیشبینی میکنه.از طرفی من معتقدم تخت آهنی به دنریس و تارگریان ها نمیرسه .من بارها صحبت های مارتینو خوندم و اون بارها گقته که از رمانهایی که قابل پیشبینی باشه متنفره .چیزی که الان واسه همه خیلی قابل پیشبینیه به قدرت رسیدن دنریس یا جان اسنو در پایانه.اما به نظره من تخت آهنی دست لینسترها باقی میمونه ومیتونه تیریون باشه یا تامن یا هر کسی اما چیزی که مطمعنم اینه که تارگرین یا استارک نیست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بحث قابل پیش بینی نبودن داستان درسته و مارتین هم تا الان به استادی تمام همه رو بازی داده یعنی دقت کنید تا حالا برای هر رازی چندین سناریو وجود داره مثلاً تو قضیه مرگ جافری میشد تایوین ، تیریون، سانسا، لیدی اولنا ، اوبرین مارتل و لیتل فینگر و حتی واریس رو قاتل جاف در نظر گرفت و برای همشون هم زمینه چینی تو داستان هست. در واقع مارتین برای هر موضوعی چندین آلترناتیو برای خودش گذاشته که دستش کاملاً باز باشه.

ولی به نظرم چیزی که برای مارتین و هر نویسنده دیگه ای مهمتر از غیر قابل پیش بینی بودنه داستان مهمه هدف داستان هست که در نهایت کتاب به کجا ختم بشه و این چیزی نیست که حتی مارتین هم هدف کتابش رو قربانی غیر منتظره بودنش بکنه.

باید بگردیم دنبال اهداف نویسنده از خلق چنین دنیایی که در نهایت چی میخواسته بگه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کلا از تیوری ها بگذریم تو خود کتاب چند ماجرای مختلف درباره مادر جان مطرح شده؟

اگر درست یادم باشه ۳ روایت متفاوت هست:

اول خود ند تو گفت و گو با رابرت گفت اسم مادر جان وایلا بوده . بدون هیچ توضیح دیگه ای .

دوم ند ملازم بریک دانداریون تو کتاب ۳ به آریا گفت آشارا دین مادر جان اسنو بوده .

سوم تو کتاب ۵ لرد بریل لرد سوییت سیستر به داووس گفت یک دختر ماهیگیر که جان ند رو نجات داده مادر حرامزاده اش جان اسنو بوده .

همین بود یا ایده دیگه ای هم مطرح شد؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
alireader » شنبه مرداد 24, 94 5:43 pm[/url]"]کلا از تیوری ها بگذریم تو خود کتاب چند ماجرای مختلف درباره مادر جان مطرح شده؟

اگر درست یادم باشه ۳ روایت متفاوت هست:

اول خود ند تو گفت و گو با رابرت گفت اسم مادر جان وایلا بوده . بدون هیچ توضیح دیگه ای .

دوم ند ملازم بریک دانداریون تو کتاب ۳ به آریا گفت آشارا دین مادر جان اسنو بوده .

سوم تو کتاب ۵ لرد بریل لرد سوییت سیستر به داووس گفت یک دختر ماهیگیر که جان ند رو نجات داده مادر حرامزاده اش جان اسنو بوده .

همین بود یا ایده دیگه ای هم مطرح شد؟

 

نه همینا بودن ولی Ned Dayne به آریا گفت که وایلا مادر جان هست نه آشارا.

سرسی فکر می کنه که آشارا مادر جان بود. یه بار هم کتلین اسم آشارا رو آورد که ادارد بحثش رو تو نطفه خفه کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
serpidal » پنج شنبه تیر 25, 94 3:19 pm[/url]"]اصلا احتیاجی نیست اینقدر مو شکافانه دنبال دلیل بگردیم.اول از همه اینکه جان قطعا پدرش یک استارکه.چون تو فصل اول کتاب بارها میگه که جان از همه بچه ها بیشتر شبیه ادارد استارک هست و حت شباهتش به آریا.حتی یکی از دلایل حسادت کتلین همین شباهته.از طرفی به نظر من اینکه مادر جان کیه اصلا قرار نیس تغیر مهمی تو روند سریال داشته باشه.اینم مثله بقیه معماهایی هست که صرفا بخاطر جذاب شدن و منحرف کردن ذهن خواننده هاست تا مارتین بتونه با داستانی که هیچکس انتظارشو نداره کتابو تموم کنه.درواقع اینکاراست که داستان غیرپیشبینی میکنه.از طرفی من معتقدم تخت آهنی به دنریس و تارگریان ها نمیرسه .من بارها صحبت های مارتینو خوندم و اون بارها گقته که از رمانهایی که قابل پیشبینی باشه متنفره .چیزی که الان واسه همه خیلی قابل پیشبینیه به قدرت رسیدن دنریس یا جان اسنو در پایانه.اما به نظره من تخت آهنی دست لینسترها باقی میمونه ومیتونه تیریون باشه یا تامن یا هر کسی اما چیزی که مطمعنم اینه که تارگرین یا استارک نیست

 

من فکر میکنم شباهتش به ند بخاطر اینه که اون پسر لیاناست و خب ند داییشه و این شباهتم میتونه به ند منطقی باشه

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
samiano » جمعه خرداد 30, 93 12:06 pm[/url]"]به طور کلی و ارتباطش با خاندان ها رو میدونم ولی جزییاتش و اینکه چه ارتباطی ممکنه با شخصیت ها داشته باشن درک نمیکنم

خاندان یورک و لنکستر دشمن هم برای رسیدن به پادشاهی انگلستان بودن که با با پیروزی خاندان لنکستر به این خاندان رسید و پس از مدتی با یه ازدواج با خاندان یورک باعث اتحاد این دو خاندان شد حالا ...

لنیستر هارو بجای لنکستر ها بزار و استارک ها رو بجای یورک ها که احتمالا خبر از یه ازدواج بین لنیستر هایی که تو جنگ پیروز شدن با استارک ها میده حالا من نمیفهمم این چه ربطی به جان داره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×