رفتن به مطلب

Recommended Posts

با نظر شما چه عاملی باعث شده که بعد از صدها سال پادشاه آنسوی دیوار قصد حمله به دیوار و تسخیر اون رو داره؟

 

چه انگیزه و یا احیاناً نیرویی عظیم و پنهان منس رو به این نتیجه رسونده که میتونه دیوار و حتی فراتر از اون رو تسخیر کنه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من فکر میکنم منس ریدر دنبال فتوحات نیست.احساس میکنم منس خودش و همنوعاش رو تو خطری مهیب دیده.و اون خطر اونقدر مهیب بوده که منس با کمال میل به طرف دیوار هجوم میبره.

زمستانی سرد و تاریک و طولانی در راه است!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برندون ! با این جمله آخر لرزه به جونم انداختی !

منم با برندون موافقم ، به نظرم مردم آزاد چشمی به سرزمین های جنوب ندارن و از ترس جونشون هستش که دارن به جنوب میان .

ضمن این که منس صد سال نیست که پادشاه شده و نمیدونیم طی سال های قبل از منس ، آیا شمالی ها همیشه پادشاهی برای متحد کردنشون داشتن یا نه .

تا جایی که من میدونم پادشاهی شمال دیوار با جنوبش خیلی متفاوته و یکی از تفاوت ها این که همیشه پادشاه وجود نداره و هرکس به این توانایی برسه این عنوان رو به دوش میکشه ، فارغ نژاد و ...

علاوه بر موارد بالا ، هرگز چنین فرصت ایده عالی برای حمله به دیوار وجود نداشته و منس از این موضوع کاملا آگاهه . تا زمانی که استارک های وینترفل با قدرت به شمال حکم میراندن و تمام پرچم دارها بهشون وفادار بودن ، احتمال این که منس بتونه از دیوار رد بشه خیلی ناچیز به نظر میرسه . اما الان استارک ها و ارتش شمال در جنوب در حال جنگه و حکومت واحدی تو وستروس وجود نداره که بخواد هجوم شمال رو دفع کنه !

 

پ ن : خیلی دلم میخواد منس دیوار رو بگیره و اولین جایی که بهش حمله میکنه مقر بولتون ها باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کاملا موافقم منس از وایت واکرها ترسده و دلیل حملش همینه

ببین وقتی منس ترسده دیگه چه خبره!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ریگار عزیز بحث از پادشاه مردم آزاد کردی لازم میدونم یه نکته رو ذکر کنم.درسته منس فرمانروای آنسوی دیواره ولی همینطور که میدونم مردم آنسوی دیوار به معنای واقعی کلمه آزادن.یعنی این تصمیم منس نیست و قطعا همه ساکنان شمال دیوار تصمیمشون به حرکته.این موضوع نشون دهنده ی وخامت اوضاع اونسوی دیواره!

 

پ.ن:باهات موافقم ریگار.باید نسل این بولتون ها نابود بشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کاش اول پست می دادم بعد پست های شما رو می خوندم .

اما اگه منس جافری رو می کشت بیشتر حال می داد .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مردم اون سوی دیوار همیشه هم به خاطر خطرات زمستان به جنوب حمله نمیکردن . به وضوح به یاد دارم که در دوره ای از تاریخ وستروس ارتش سپاهیان پادشاه آن سوی دیوار به جنوب حمله میکنه و تمام مسیر زیر دیوار رو تونل حفر میکنه وبه این سمت دیوار میاد و با پادشاهی شمال (استارک ها ) وارد جنگ میشه و این جنگ چنان مهیب بوده که پادشاه شمال (استارک) در این جنگ کشته میشه .

پس میشه نتیجه گرفت که ترس از آدر ها و زمستون تنها دلیل همه به جنوب نمیتونه باشه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خوب شاید اصلا چیز بزرگ تری منس رو به وحشت انداخته باشه .تو وستروس هیچ چیز همون چیزی که به نظر میرسه نیست.

پی نوشت:برندون معمار راست میگه زمستانی سرد و تاریک و طولانی در راه است!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مردم اون طرف دیوار به معنای واقعی آزادن و تحمل هیچ قید و بندی از جمله دیوار رو ندارن. حق هم دارن بین دیوار و آدرها گیر انداخته شدن و هیچ کس حقشون رو در نظر نگرفته. به نظر من منس آدمیه که شخصیت آزادی داره و به خاطر ذاتش دلبسته ی این مردم شده و به خاطر آزادیاشون میجنگه. مردم آزاد دارن برای آزادیشون و برای زندگیشون میجنگن که دوباره با زمستون طولانی و بازگشت قدرت مند تر از قبل آدرها مورد تهدید قرار گرفته. به نظرم دلیلی جز این نیست...

 

تو فصل آخری که از جان خوندیم شعری که با هم خوندن واقعا احساسشون رو میگفت:

 

آه، مردمان کوچک، جنگل‌های مرا دزدیده‌اند، آن‌ها رودخانه‌ها و تپه‌های مرا دزدیده اند

و یک دیوار بزرگ بین دره‌های من ساخته‌اند، و همه‌ی ماهی‌ها را از جویبارهای من گرفته‌اند

در تالارهای سنگی آتش با شکوهشان را می‌افروزند،در تالارهای سنگی نیزه‌های تیزشان را می‌سازند.

در حالی که من به تنهایی در کوه‌ها راه می‌روم،و همدمی جز اشک ندارم.

در روشنایی روز با سگ ها به شکار من می‌آیند، در تاریکی شب با مشعل به شکار من می‌آیند....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ترس از آدر ها و سرما دلیل مناسبی نمی تونه باشه چون مدت مدیدیه که شمالی ها با اونها زندگی کردن به نظرم منس هدف دیگه ای رو دنبال می کنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اینطوری به قضیه نگاه کنید. منس اگه این قدرت رو در خودش نمیدید که میتونه دیوار رو تسخیر کنه و یا حتی از اون عبور کنه، اصلا به سمتش لشکرکشی نمیکرد. خوب اگه منس این توان رو داره پس چرا قبلا چنین اقدامی نکرده؟ به نظرم باید نتیجه بگیریم که من به تازگی چنین توانی یافته. و البته ممکنه تهدید آدرها هم اونو بیشتر قانع کرده که حمله کنه. اما یه چیزی این وسط هست. چیزی بیش از سرما یا تهدید آدرها.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بر چه اساس می گید منس از آدر ها می ترسه اصلن گزارشی از این که آدر ها به وحشی ها حمله کرده باشن من نخوندم حتی به نظرم همدست هم هستند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
اینطوری به قضیه نگاه کنید. منس اگه این قدرت رو در خودش نمیدید که میتونه دیوار رو تسخیر کنه و یا حتی از اون عبور کنه، اصلا به سمتش لشکرکشی نمیکرد. خوب اگه منس این توان رو داره پس چرا قبلا چنین اقدامی نکرده؟ به نظرم باید نتیجه بگیریم که من به تازگی چنین توانی یافته. و البته ممکنه تهدید آدرها هم اونو بیشتر قانع کرده که حمله کنه. اما یه چیزی این وسط هست. چیزی بیش از سرما یا تهدید آدرها.

 

حرف هات منطقی به نظر می رسه .

به حق هفت جهنم ، مگه چیزی بدتر از زمستان و آدر ها هم می تونه وجود داشته باشه !!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

منظورم این نبود که بدتر از اونهاست. بیشتر میگم یه چیزی که منس رو مشتاق و قانع به حمله به دیوار کرده. یعنی میگم با وجود اون عامل حتی اگه آدرها و زمستون هم نبود شاید منس بازم به سمت دیوار لشکر کشی میکرد. اون «چیز» مهمه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فکر میکنم دوستان یه چیزی رو در باب آدر ها فراموش کردن ! این که آدر ها از هر موجود زنده ای متنفرن ...

مطمعن باشید آدر ها صلح نمیکنند ، متحد نمیشوند ، دسیسه نمیکنند و ...

آدر ها سلاح کشتار هستن ، نه بازیچه هایی در دست امثال منس رایدر !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

منس خوب میدونه که الان بهترین شرایط موجود برای رفتن بسمت دیواره.حتی اگه فرض کنیم آدرها اصلا تهدیدی نباشن،باز هم دیوار در بدترین وضعیت خودش به سر میبره.منس به راحتی تا اینور دیوار اومده،پس قطعا بخوبی از شرایط نگهبانان شب خبر داره و میدونه الان از همیشه اوضاع بدتره.

 

ریگار عزیز باهات موافقم که آدرها صلح نمیکنند و متحد نمیشوند.اما گاهی اوقات ممکنه عکسش اتفاق بیفته.به یاد بیار زمانی رو که جان و نگهبانان شب به خونه ی کرستر رسیدند.و اونجا جان با زیرکی متوجه شد که کرستر پسرهاش رو دراختیار آدرها میذاره تا در عوض امنیتش رو بدست بیاره.اسم این چیه؟میتونیم اسمش رو بذاریم یه معامله؟!

اما منم معتقدم آدرها به هیچ وجه با منس سر یه سفره نمیشینند(:دی)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به چه قسمت خوبی اشاره کردی . با این حال جان فقط تو قلعه کرستر از زبان یه دختر که سعی داشت فرار کنه این مطالب رو میشنوه ، ممکنه دختر سعی کرده باشه چیزی بگه تا جان دلش براش بسوزه و اون رو با خودش ببره .

البته شکی نیست که کرستر پسرهاش رو قربانی میکنه ، اما من در مورد این که اونها رو به آدر ها میده یکم شک دارم . بیشتر احتمال میدم که کرستر پسر ها رو برای ایجاد جادویی محافظ و قدرتمند میکشه .

خدایان و نیروهای جادویی ناشناخته زیادی تو وستروس وجود داره ، چه بسا کرستر با تمسک به یکی از ناشناخته ترین اینها تو اون منطقه دوام آورده ...

 

اما باز همه اینها احتماله و حدسه ، شاید آدر ها بیشتر از چیزی که ما فکر میکنیم باشن چون احتمالا دارای زبان گفتاری مثل انسان ها هستن . ضمن این که اینم به یاد بیارید تو فصل یکِ کتابِ یک ، وقتی آدرها میخوان اون پسره اشرافی رو بکشن ، این کار رو مثل یه جور تشریفات انجام میدم . ((یکیشون شکستش میده و بعد همه دورش جمع میشن و با هم کارش رو یه سره میکنن )) .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این که آدر ها قدمت دار ترین موجودات وستروسن شکی نیست . پس حتما اون ها عقل و شعوری هم دارند.پس معامله هم می تونند بکنند.شمشیر های آدرهارو رو یادتون هست؟اگه آدر ها بتونند سلاح بسازند پس کارهای عقلانی دیگه ای هم میتونند بکنند.شاید با به دنیا اومدن اژدهایان دنی احساس خطر کرده باشندو بخوان موجودات زنده رو نابود کنند.منس هم احساس خطر کرده و برای تسخیر دیوار حرکت کرده باشه تا بتونه از مردم دفاع کنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من با نظر پادشاه استینس موافقم.به نظر من هم منس با آدرها توافقاتی انجام داده و به نظرم دلیلی که این همه ظول کشید تا به سمت دیوار بره وجود ند استارک در وینترفل و یکدست بودن پادشاهی بود ولی حالا که لردهای سرزمینها برای پادشاهی دارن با هم میجنگن و حتی لردهای شمال دارن با هم در سرزمینهای شمالی میجنگن بهترین موقع برای حمله به دیوار هست ولی این را هم باید در نظر بگیریم که آماده کردن مردمان پشت دیوار هم خیلی طول می کشید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یکی به من بگه آدر ها تا حالا با کی صلح مردن که منس دومیش باشه در ضمن منس فکر میکنم هنوز ته دلش از آدر ها نفرت داره چون یه زمانی یه کلاغ بوده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

معامله ی کرستر با آدر ها واقعا نکته ی خوبی. فکر میکنم این صحنه رو توی سریال کامل نشون داده بود و جان با چشمای خودش دید. ولی تو کتاب فقط دختره میگه. از اون جایی که کارگردان صحنه ای رو نمی سازه مگه این که با نویسنده هماهنگ کرده باشه پس می تونیم نتیجه بگیریم این ماجرا فقط حرف یه دختر از روی ترسش نیست. واقعا کرستر با آدرها معامله کرده!

 

اما درباره ی منس تو یه پست دیگه هم جای دیگه گفتم... توی فصل آخر جان فهمیدیم که منس هم به اندازه ی برادرای شب از آدرها وحشت داره و نمیخواد باشون روبه رو بشه. این یعنی این که زد و بندی باشون نداره. اصلا به نظر من یکی از دلایل مهمی که منس تونسته باهاش وحشی ها رو برای لشکر کشی به جنوب راضی کنه تهدید آدرها برای هر آدم عادیه که اون طرف دیوار گیر اقتاده باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کاملا موافقم منس از آدر ها میترسه و در مورد اون معالمه نمیتونم چیزی بگم ولی از کجا معلوم اون موجودات آدر بودند (فرمانده در مورد آدر نگفت در مورد خدایانشون چیزی گفت و آدر ها چه جوری تا اونجا اومدن و فرمانده هم واکنشی نشون نداد؟)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

منظور منس از این جمله در آخرین فصل جان چی بود : اگه زود تر از مورمونت به دیوار برسیم جنگ رو بردیم .

یعنی هدف نهایی منس فقط فتح دیواره ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

حقیقتش اینه که تو کتاب ، زمانی که برادران شب مهمون کرستر هستن ، هیچ اتفاقی نمی افته و کرستر همراه برادران شب انقدر نوشیدنی (!) میخوره که مست میشه و تا ظهر فردا میخوابه . این که کرستر با وجود برادران شب در خونه اش با آدرها تبادل پسر/قربانی میکنه ، زاده تخیل کارگردانه و صحت نداره .

 

به نظرم فیلم اصلا منبع خوبی نیست ، تا همین جا هم خیلی از جاها رو تحریف و تغییر داده .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×