رفتن به مطلب
استاد آمون

The Rogue Prince / کتاب شاهزاده شریر

Recommended Posts

@مهدی:

 

فکر کن برگشته می گه Heir for A Day

این یعنی چی خب؟ کار ویسریس خیلی غیر معقول بود با توجه به این حرف دیمون؟

 

 

اول حین شکار با شاهین یه چیزی می شه بعد خوب می شه ولی بلافاصله بعدش دوباه یه اتفاق دیگه می افته و می میره.

خب به شدت مشکوکه دیگه.

 

ویسریس هم خب مشکل داشت به اندازه کافی، دلیل نمی شه که. (ضمن اینکه اونا خبر بد نیاوردن و رسماً دخترش رو زیر سوال بردن، خیلی فرق داره با اون بدبختی که خبر ازدواج رو برد)

 

 

آها، هدف همین بود که تفاوت دیدگاه مشخص شه.

من یه حرکتی مثل شلاق رو بدتر م دونم، تو مرگ لینور رو.

حله.

 

 

 

@نگار:

همون پرنسس و ملکه است منظورم از رقص. tPatQ

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

كيوان:

نه كار ويسريس در اون مورد غير معقول نبود. بحث من اينه كه اگه ديمون ميخواست به هر قيمتي شاه بشه ميتونست تلافي كنه. وقتي ولاريون ها سر ازدواج ويسريس تحقير شدن خيلي راحت ميتونست سپاهي كه برد استپ استون بياره به كينگز لندينگ و ويسريس رو سرنگون بكنه اما همونجا هم ميگه هيچ وقت نميخواست ضد برادرش عمل كنه. تو كتاب هم ميگه كه دست پادشاه ميترسيد كه كنترل جامه طلايي ها افتاده دست ديمون و نگران بود كه نكنه بخواد سوء قصدي انجام بده اما هيچوقت انجام نداد. ديمون هميشه ابزار براي كشتن ويسريس و كودتا داشت اما اينكار رو نكرد.

 

در مورد زنش مطمئني؟ به نظرم همون يه حادثه بود. موقع شكار از اسب ميافته(؟؟ چقدر زود يادم رفت!) بايد يه بار ديگه اون قسمت رو بخونم. اگه دو بار باشه حرفت درسته.

 

اونها رينيرا رو زير سوال نبردن. گفتن كه فلاني همچين حرفي زد و سرش رو از بدنش جدا كردن، بيا داوري كن اينها به چه حقي همچين كاري كردن. مشكل گردن زدن اون طرف بود(اسمش يادم نيست)

 

اوكي، تو بيا شلاق بزن منم تو رو ميكشم! حله؟!

 

نگار:

اون كه قبلش بود. طرف رو فرستاد رفت و بچه اش هم مرد. اون موقع زنش زنده بود. بعد از اينكه زنش مرد كه ديگه سراغ اون نرفت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

A year later, in 115 AC, there came a tragic mishap, of the sort that shapes the destiny

of kingdoms: the “bronze bitch” of Runestone, Lady Rhea Royce, fell from her horse whilst

hawking and cracked her skull upon a stone. She lingered for nine days before finally

feeling well enough to leave her bed… only to collapse and die within an hour of rising

 

موقع شکار از رو اسب میوفته سرش به سنگ می خوره نه روز بعدشم وقتی بلند میشه یه ساعت بعدش میوفته می میره

 

به جاش نذاشت یه سال از مرگ زن خودش و شوهر رینیرا بگذره که با هم ازدواج کردن!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب دوتا نیست دیگه. خودش از اسب میافته و سرش میشکنه. 9 روز دووم میاره و فکر میکنه خوب شده و وقتی بلند میشه میافته زمین و میمیره. دیمون بدبخت کاره ای نبود.

 

در مورد صبر نکردن برای ازواج نظری ندارم. به نظرم فکر میکردن اگه صبر کنن ویسریس برای رینیرا یه شوهر جدید پیدا میکنه و برای همین سریع و مخفیانه ازدواج کردن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

همین الان پرنسس و ملکه رو تموم کردم. نفرتم از آلیسنت و رینیرا دیگه واقعا الان حد و اندازه نداره.. با اینکه روایت اینم سوم شخص بود خیلی بیشتر از اراذل جذب کننده بود!

چون دوتا کتاب دنباله ی همن مقایسه نمی کنم ولی بهتر نبود قبل از پرنسس و ملکه این کتاب رو منتشر می کرد؟

 

+از هر خطی که از این دو نفر(رینیرا و آلیسنت) و اقداماتشون می خوندم لعنت و نفرین نبود که نثارشون نکرده باشم!

 

+ جاه طلبی دو تا آدم خودخواه و پیروی کورکورانه اطرافیان چاپلوس و بی فکر باعث مرگ هزاران نفر و نابودی نسل اژدها شد..

 

+ در مورد دیمون بازم نظرم زیاد بهش منفی نشد نه به اندازه رینیرا و آلیسنت و ویسریس! تصورم این بود که شاید تو این کتاب نظرم برگرده ولی نشد! به نظرم با توجه به اهدافش اقداماتی که انجام داد منطقی و عقلانی بود. بهترین کارش کشتن ایموند بود اون قسمت رو چندبار خوندم!

 

+ تاریخ مرگ دیمون و رینیرا شباهت جالبی بهم داشت دیمون: بیست و دومین روز پنجمین ماه سال 130 بعد از فتح! رینیرا : بیست و دومین روز دهمین ماه سال 130 بعد از فتح!

 

+یه سوالم این وسط برام پیش اومد! به جز رینیرا پادشاه و ملکه دیگه ای هم بوده که تخت آهنین همچین بلایی سرش بیاره؟ یعنی پسش بزنه؟ (البته می دونم جای سوالم اینجا نیست ولی کنجکاویه دیگه )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
negar27 » سه شنبه تیر 3, 93 7:04 pm[/url]"]

+یه سوالم این وسط برام پیش اومد! به جز رینیرا پادشاه و ملکه دیگه ای هم بوده که تخت آهنین همچین بلایی سرش بیاره؟ یعنی پسش بزنه؟ (البته می دونم جای سوالم اینجا نیست ولی کنجکاویه دیگه )

تخت آهنین سلام گرمی به ایریس و جافری داد. ولی نمی دونم ایریس که به شاه زخمی معروف بود چرا زیادی حکومت کرد!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به به ! من بلاخره این کتاب رو به ترجمه نگار خوندم . عجیبه با توجه به چیزی که استاد آمون گفته بود انتظار داشتم از شاهزاده شریرمون بدم بیاد اما این بنده خدا اونقدر ها که انتظار داشتم شریر نبود !

در مقایسه با کتاب پرنسس و ملکه ، این کتاب شروع و میانه کندتر اما ادامه و پایان معقولتری داشت.

شخصیت مورد علاقه ام هم جناب ماشروم هستش با اون ذهن خرابش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار » جمعه شهریور 27, 93 1:02 am[/url]"]به به ! من بلاخره این کتاب رو به ترجمه نگار خوندم . عجیبه با توجه به چیزی که استاد آمون گفته بود انتظار داشتم از شاهزاده شریرمون بدم بیاد اما این بنده خدا اونقدر ها که انتظار داشتم شریر نبود !

در مقایسه با کتاب پرنسس و ملکه ، این کتاب شروع و میانه کندتر اما ادامه و پایان معقولتری داشت.

شخصیت مورد علاقه ام هم جناب ماشروم هستش با اون ذهن خرابش

استاد به خاطر کاری که دیمون به واسطه ی خون و پنیر با بچه هلینا کرد ازش بدش میاد (تا جایی که اطلاع دارم )

 

بقیه ی کارای دیمون به نسبت اعمال و رفتار رینیرا، آلیسنت و ویسریس خیلی قابل تحمل تره! سه احمق به تمام معنا...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اگه فقط به خاطر اون بوده باشه که استاد بیشتر میره زیر سوال ! چه که بیشتر ماها اعتقاد داریم دیمون باید هرکسی رو که میتونست به وسیله خون و پنیر می کشت

مرگ لینور بینوا تلخ بود ! انگار گرایش های اقلیت تو وستروس هیچ وقت عاقبت به خیر نمیشن، اون از رنلی اینم از لینور تازه مرگ لینور بدتر بود ، معشوقه اش کشتش.

من همچنان نظرم سمت سیاه هاست و نفرتم از اون ایموند تک چشم با این کتاب بیشتر شد.

من از حمایتی که ویسریس از دخترش میکنه متعجبم ! مثل روز روشن بود که دخترش داره خط خون تارگرین ها رو نابود میکنه اما همچنان بر بی گناهیش گواهی میداد .

 

ویرایش : آلیسنت کدوم کار احمقانه رو انجام داد ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار » جمعه شهریور 27, 93 1:18 am[/url]"]اگه فقط به خاطر اون بوده باشه که استاد بیشتر میره زیر سوال ! چه که بیشتر ماها اعتقاد داریم دیمون باید هرکسی رو که میتونست به وسیله خون و پنیر می کشت

مرگ لینور بینوا تلخ بود ! انگار گرایش های اقلیت تو وستروس هیچ وقت عاقبت به خیر نمیشن، اون از رنلی اینم از لینور تازه مرگ لینور بدتر بود ، معشوقه اش کشتش.

من همچنان نظرم سمت سیاه هاست و نفرتم از اون ایموند تک چشم با این کتاب بیشتر شد.

من از حمایتی که ویسریس از دخترش میکنه متعجبم ! مثل روز روشن بود که دخترش داره خط خون تارگرین ها رو نابود میکنه اما همچنان بر بی گناهیش گواهی میداد .

 

ویرایش : آلیسنت کدوم کار احمقانه رو انجام داد ؟

 

بنده نیز همین اعتقادو دارم! دیمون خیلی جوونمردی کرد سر اون قضیه! کسی که مثل آب خوردن می تونه یه شاهزاده رو بکشه کشتن بقیه شون براش کاری نداشت مایه اش فقط دستور بود!

لینور که معلوم نیست واقعا چی شد! کوری کشتش ولی اینکه واقعا قضیه چی بوده معلوم نیست اصلا...

برای اینکه احمقه دیگه.. ویسریس یه احمقه به تمام معنا بود!

اگه می گفت که رینیرا خیانت کرده و بچه هاش استرانگن باید به جرم خیانت بزرگ حکم اعدام دخترشو صادر می کرد! ایشونم که نازکدل!!! فقط بلد بود زبون اون ولاریون ها رو از حلقومشون بکشه بیرون!

 

آلیسنت اگه یه درصد احتمال شکستش رو موقع به تخت نشوندن اگان میداد خودش و بچه هاش هیچوقت به اون روز نمی افتادن همش به خاطر قدرت طلبی و به قدرت رسیدن خودش بود! اینکه اگان رو اونجوری ترسوند که اگه به تخت نشینی کشته میشی خیلی نامردی بود! من سر این خیلی از آلیسنت بدم اومد حتی به بچه ی خودشم رحم نکرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب مشخص بود که با کوری رابطه داره ! همین برای فرجام تلخش کافی نیست که به دست معشوقش کشته شده ؟!

 

نه نیازی نبود ویسریس جار بزنه که دخترم بد کاره است ! کافی بود خودش قبول کنه و با توجه به حقی که داشت پسرش رو جانشین خودش اعلام کنه . جایی هم درز نده که دخترش فلانه .

 

والاریون ها یکم کم عقل میزدن، عروسشون به خیانت متهمه و در عین نامردی سال پسرشون نگذشته رفته با عموش عروسی کرده، اونوقت دریفتمارک رو دو دستی میدن به پسر دوم این عروس ناخلف . هر بلای سرشون بیاد از حماقت خودشونه .

 

آلیسنت اوایل رقص عالی عمل کرد، چون با وجود این کینه عمیق بین رینیرا و بچه هاش و بچه های آلیسنت، به قدرت رسیدن رینیرا یه تهدید جدی برای بچه های آلیسنت به حساب می اومد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار » جمعه شهریور 27, 93 1:42 am[/url]"]خب مشخص بود که با کوری رابطه داره ! همین برای فرجام تلخش کافی نیست که به دست معشوقش کشته شده ؟!

 

نه نیازی نبود ویسریس جار بزنه که دخترم بد کاره است ! کافی بود خودش قبول کنه و با توجه به حقی که داشت پسرش رو جانشین خودش اعلام کنه . جایی هم درز نده که دخترش فلانه .

 

والاریون ها یکم کم عقل میزدن، عروسشون به خیانت متهمه و در عین نامردی سال پسرشون نگذشته رفته با عموش عروسی کرده، اونوقت دریفتمارک رو دو دستی میدن به پسر دوم این عروس ناخلف . هر بلای سرشون بیاد از حماقت خودشونه .

 

آلیسنت اوایل رقص عالی عمل کرد، چون با وجود این کینه عمیق بین رینیرا و بچه هاش و بچه های آلیسنت، به قدرت رسیدن رینیرا یه تهدید جدی برای بچه های آلیسنت به حساب می اومد.

اون که تابلو بود رابطه داره و چیکاره ست منظورم این بود که کوری به خاطر اون شوالیه ی جدید مورد علاقه لینور زد ناکارش کرد یا یکی دیگه پشت قضیه بوده! مثل همون احتمال دست داشتن دیمون

تلخ که بود ولی بیشتر دلم برای کورلیس و رینیس سوخت اول که دخترشون بعدم پسرشون... تازه قاتلشم که فرار کرد.

 

ویسریس کلا تو گذشته غرق بود تمام مدت! دیمون رو مدام دلش می خواست تصور کنه هنوز همون پسر بچه ایه که بود! رینیرا رو دوست داشت همونطور مثل بچگیش تصور کنه! کلا شجاعت رویارویی با حقیقت رو به هیچ عنوان نداشت همین رفتارشم منجر به این فاجعه شد!

 

ولاریونا هم بیشتر قربانی بودن این وسط! تمام مدت توسط تارگرین ها تحقیر شدن!بعدم دیمون دوست کورلیس بود قبل اینکه با رینیرا ازدواج کنه! البته کسی منکر اینکه زود ازدواج کردنشون اصلا وجه خوبی نداشت نمیشه! خصوصا با اون نظریه های روی اعصاب ماشروم! (دلم می خواست بعضی جاها بکشم این ماشرومو )

آلیسنت از اولم حقی نداشت که بخواد فکر کنه یه روزی میتونه قدرتو به دست بگیره! رینیرا وارث اعلام شده بود و قضیه تموم شده بود! ایشون بچه ش پسر میشه فکر می کنه دیگه رینیرا هیچی حساب نمیشه و پسر خودش باید وارث باشه! بعدم خود آلیسنت و رینیرا مقصر تمام کینه و نفرت بین بچه هاشون بودن!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من فکر نمیکنم کوری به خاطر وعده های دیمون معشوقه ای رو که همسر ملکه آینده است ( و از این جهت خیلی مفیدتر از دیمون ـه ) رو بکشه، اگه دیمون نقشی داشته باشه با همون شوالیه جوان نقشه اش رو پیاده کرده.

موافقم، بیچاره ها با وجود این که به نظر میرسید خودشون و بچه هاشون آدم های خوبی اند اما هیچ کدوم عاقبت به خیر نشدن.

 

در مورد ویسریس هم باهات موافقم، انقدر پشت گوش انداخت وقایع رو که این فاجعه بار اومد. من موندم این که دخترش رو جانشین خودش معرفی کرده بود، پس واسه چی برای داشتن پسر تلاش میکرد ؟

 

آخه این چه دوستی بود ؟! کورلیس چه خیری از دیمون دید تو تمام عمرش ؟ حمله به استپ استونز جز هزیه و در انتها از دست رفتن همه درستاورد هاش چه سودی داشت ؟

 

دوباره بحث حق شد خودتو بذار جای آلیسنت، چرا روی جان بچه هات ریسک کنی و قدرت یکی دیگه رو قبول کنی ؟

آلیسنت میدونست که بچه های رینیرا مشروع نیستند، پس پسر خودش رو به حق میدونه . ضمن این که سلطنت رینیرا و بچه هاش خیلی برای بچه های الیسنت خطرناک بود . من بهش حق میدم .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سر قضیه دیمون و خون و پنیر:

 

کاری که کردن از کشتن هر سه بچه و هلینا بدتر بود. هیلنا رو که رسماً نابود کردن، بچه هام که شاهد چنین چیزی بودن و مادرشون هم به اون وضع افتاد.

 

دستشون به ایموند و بقیه نمی رسید رفتن سراغ اونا.

 

 

لوکریس اگه هوا طوفانی و بارونی نبود قشنگ شانس داشت در مقابل ایموند.

 

 

 

 

شما فرض حسادت کورِی رو در نظر بگیرین دلتون واسه لینور نسوزه.

 

 

 

 

 

@نگار:

 

اون اغفال اگان توسط آلیسنت رو به شدت موافقم.

ولی لامصب خودشم مایه اش رو داشت. بعد اون دیگه هیچ حرف دیگه ای که نزد هیچ، قشنگ طمع قدرت داشت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار » جمعه شهریور 27, 93 2:06 am[/url]"]من فکر نمیکنم کوری به خاطر وعده های دیمون معشوقه ای رو که همسر ملکه آینده است ( و از این جهت خیلی مفیدتر از دیمون ـه ) رو بکشه، اگه دیمون نقشی داشته باشه با همون شوالیه جوان نقشه اش رو پیاده کرده.

موافقم، بیچاره ها با وجود این که به نظر میرسید خودشون و بچه هاشون آدم های خوبی اند اما هیچ کدوم عاقبت به خیر نشدن.

 

در مورد ویسریس هم باهات موافقم، انقدر پشت گوش انداخت وقایع رو که این فاجعه بار اومد. من موندم این که دخترش رو جانشین خودش معرفی کرده بود، پس واسه چی برای داشتن پسر تلاش میکرد ؟

 

آخه این چه دوستی بود ؟! کورلیس چه خیری از دیمون دید تو تمام عمرش ؟ حمله به استپ استونز جز هزیه و در انتها از دست رفتن همه درستاورد هاش چه سودی داشت ؟

 

دوباره بحث حق شد خودتو بذار جای آلیسنت، چرا روی جان بچه هات ریسک کنی و قدرت یکی دیگه رو قبول کنی ؟

آلیسنت میدونست که بچه های رینیرا مشروع نیستند، پس پسر خودش رو مشروع میدونه . ضمن این که سلطنت رینیرا و بچه هاش خیلی برای بچه های الیسنت خطرناک بود . من بهش حق میدم .

 

اصلا واسه چی ازدواج کرد؟ یه ذره اون فندقو به کار مینداخت دو دو تا چهارتا می کرد و احتمال میداد از این ملکه ی آینده اگه پسر دار بشه ممکنه چه مشکلاتی پیش بیاد هرگز فکر ازدواجم نمی کرد! ولی خوب بازم همون خوش بینی زیاد از حدش که لایه اوزونو سوراخ کرده کار دستش داد و ازدواج کرد اونم نه یه پسر! سه تا پسر

 

خود کورلیس از اول دیمون رو انتخاب کرد برای شراکت تو کارش! حمله به استپ استونز فکر کورلیس بود چون سه دختر بیشتر از هر کس دیگه ای به اون ضرر رسونده بودن!

دیمون و کورلیس حساب سماجت سه دخترو نکرده بودن! با وجودی که شکست خورده بودن بازم هر دفعه که می تونستن نیروی تازه نفس می فرستادن تا استپ استونز رو پس بگیرن!

 

مشکل اینجاست که من فکر می کنم از اول اگه آلیسنت خودش رو محق نمی دونست هیچکدوم از این دشمنی ها پیش نمی اومد که به بچه هاشونم برسه! مگه آلیسنت نمی دونست ویسریس رینیرا رو وارث خودش اعلام کرده؟! از قبل اینکه ازدواج کنه می دونست ولی با این حال با به دنیا اومدن پسرش فیلش یاد هندستون کرد!

این جنگو رینیرا شروع نکرد آلیسنت شروعش کرد! باباشم که پشتشو گرفت جناب شاهم که از بس قاطع بود به جای اینکه اینارو سرجاشون بشونه خیلی قدرت نمایی کرد اوتو رو برکنار کرد!

 

آلیسنت از وضعیت آگاهی کامل داشت! اگه نمی دونست و مثلا اگان به دنیا اومده بود و ویسریس بعدش رینیرا رو وارث می کرد شاید بهش حق میدادم ولی الان بهش حق نمیدم!

 

 

@نگار:

 

اون اغفال اگان توسط آلیسنت رو به شدت موافقم.

ولی لامصب خودشم مایه اش رو داشت. بعد اون دیگه هیچ حرف دیگه ای که نزد هیچ، قشنگ طمع قدرت داشت.

 

اگان که کلا موجود داغونی بود بابا! دله بود! فکر کن به ندیمه ی مادرشم رحم نکرده بود کلا این دوتا بچه ی آلیسنت اگان و ایموند یکی از یکی داغون تر!

 

+ در مورد خون و پنیر کارش بد بود ولی من فکر می کنم دستش شاید به ایموند نمی رسید ولی به اگان و آلیسنت می رسید چون خون و پنیر تمام اون راه های زیر زمینی که زیر دژ میگور بود می شناختن! هلینا هم به خاطر انتخابی که بین بچه هاش کرده بود عملا نابود شد! چون خون و پنیر که به حرف اون نکردن، جهیریس رو کشتن!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در مورد خون و پنیر کارش بد بود ولی من فکر می کنم دستش شاید به ایموند نمی رسید ولی به اگان و آلیسنت می رسید چون خون و پنیر تمام اون راه های زیر زمینی که زیر دژ میگور بود می شناختن! هلینا هم به خاطر انتخابی که بین بچه هاش کرده بود عملا نابود شد! چون خون و پنیر که به حرف اون نکردن، جهیریس رو کشتن!

 

اتفاقاً تو کتاب می گه که اگان گارد داشت و اینا. (مطمئنم تقریباً ولی حسش نبود چک کنم)

 

 

همین که مجبورش کردن انتخاب کنه رو می گم دیگه. بعدم به اون یکی گفتن یادت باشه مادرت کی رو انتخاب کرد. می زدن همه رو می کشتن که بهتر بود.

فیلم Aftershock موضوعش یه چیزی تو این مایه هاست. واقعه اصن Trauma ش در این حد نیست ولی کلاً روابط نابود می شه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نگار : همین دیگه ! شاه بیخردی بود وگرنه هزار راه واسه خاموش کردن عطشش به زنان وجود داشت که هیچ کدوم سلطنت و مملکت رو به خطر نمینداخت. حالا بگیم به خاطر خیر خواهی برای مملکت یا یه عشق دیرینه از زمان پدری آلیسنت رو گرفت، دیگه بچه دار شدنش چی بود !

اصلا میدونی چیه !رینیرا نباید میذاشت نوزاد های آلیسنت از گهواره پا شن (یکی از یکی مشمعز کننده تر ). ولیعهدی به این بی نفوذی ( اونم در مقابل چنین پدر شلی) نوبره !

 

به آلیسنت حق بده ! قوانین و شورای بزرگ پسرهای اونو لایق تخت میدونستن . وقتی ویسریس میمیره دیگه حکم و حرفش تاثیرش رو روی دربار و ملکه از دست میده . مثل نامه و حکم رابرت به ادارد که سرسی راحت پارش کرد .

به نظرم بدبختی سبز ها این بود که آلیسنت کودتا کرد اما قدرت دست اگان افتاد . شاید اگه آلیسنت قطب مقابل رینیرا میشد نتیجه تغییر میکرد .

 

 

کیوان با کشتن پسر بچه فقط مادرشون هلینا از دست رفت، اما خون و پنیر خیلی کارهای دیگه میتونستن بکنن که دست و خود پادشاه رو هم درگیر کنه . میتونستن بعد کشتن بچه ها هلینا و آلیسنت رو بدزدن ( و چه اسیر هایی با ارزش تر از مادر، خواهر و ملکه یه پادشاه ؟ )، یا تیکه تیکه کنن و یه منظره هولناک واسه اگان و پدربزرگ مادریش درست کنن . حتی میتونستن خود دست رو همراه اینها از بین ببرن .

اتفاقا دیمون خیلی جوانمردی کرد که به یه خون اکتفا کرد. ضمن این که هیچ تضمینی وجود نداشت با این کار خون و پنیر هلینا از دست بره .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار » جمعه شهریور 28, 93 8:35 am[/url]"]نگار : همین دیگه ! شاه بیخردی بود وگرنه هزار راه واسه خاموش کردن عطشش به زنان وجود داشت که هیچ کدوم سلطنت و مملکت رو به خطر نمینداخت. حالا بگیم به خاطر خیر خواهی برای مملکت یا یه عشق دیرینه از زمان پدری آلیسنت رو گرفت، دیگه بچه دار شدنش چی بود !

اصلا میدونی چیه !رینیرا نباید میذاشت نوزاد های آلیسنت از گهواره پا شن (یکی از یکی مشمعز کننده تر ). ولیعهدی به این بی نفوذی ( اونم در مقابل چنین پدر شلی) نوبره !

 

به آلیسنت حق بده ! قوانین و شورای بزرگ پسرهای اونو لایق تخت میدونستن . وقتی ویسریس میمیره دیگه حکم و حرفش تاثیرش رو روی دربار و ملکه از دست میده . مثل نامه و حکم رابرت به ادارد که سرسی راحت پارش کرد .

به نظرم بدبختی سبز ها این بود که آلیسنت کودتا کرد اما قدرت دست اگان افتاد . شاید اگه آلیسنت قطب مقابل رینیرا میشد نتیجه تغییر میکرد .

 

 

کیوان با کشتن پسر بچه فقط مادرشون هلینا از دست رفت، اما خون و پنیر خیلی کارهای دیگه میتونستن بکنن که دست و خود پادشاه رو هم درگیر کنه . میتونستن بعد کشتن بچه ها هلینا و آلیسنت رو بدزدن ( و چه اسیر هایی با ارزش تر از مادر، خواهر و ملکه یه پادشاه ؟ )، یا تیکه تیکه کنن و یه منظره هولناک واسه اگان و پدربزرگ مادریش درست کنن . حتی میتونستن خود دست رو همراه اینها از بین ببرن .

اتفاقا دیمون خیلی جوانمردی کرد که به یه خون اکتفا کرد. ضمن این که هیچ تضمینی وجود نداشت با این کار خون و پنیر هلینا از دست بره .

خوب رينيرا هم مث نود و نه درصد خانوما از همون شيوه هاى مختص زنا براى نشون دادن دشمنيش استفاده کرد اگه يه ذره عاقلانه و به دور از احساس فکر و عمل مى کرد خيلى راحت با استفاده از وارث بودنش و حمايت لردها از همون اول مى تونست قدرت آليسنت رو محدود کنه ولى در عوض رفت دنبال خاله بازى...

 

ويسريس قبل ازدواج قانون شوراى بزرگو کنار گذاشته بود آليسنت مگه کور بود يا از قضيه خبر نداشت؟ زورش که نکرده بودن با اين شرايط ازدواج کنه! ايشون از همون اولم دنبال قدرت بود!

اتفاقا خوب شد دست اگان افتاد حکومت البته آليسنتم با وجود نقشه هاى حساب شده ديمون و رينيرا کارى نمى تونست بکنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بعد از اینکه دست ویسریس مرد,با اینکه اختلافات بین آلیسنت و رینیرا رو دیده بود و دیده بود که آلیسنت دنبال قدرته باز هم برداشت پدر آلیسنت رو دوباره بعنوان دست انتخاب کرد.یعنی من اونجا فکم خورده بود به زمین که چرا این انقدر کم عقله!!آدمی به سست عنصریه این ویسریس ندیده بودم.آخه انقدر متکی به مشاور ودست؟!!!

من چقدر حرصم میگرفت از این آلیسنت.جالبه رینیرا که با دیمون صمیمی بود ولی نمیدونم چرا به ذهنش نرسید که با کمک اون یا حتی خودش به تنهایی وقتی که اولین پسر آلیسنت بدنیا اومد آلیسنت و حتی اگر لازم بود اون بچه رو طوری که کسی شک نکنه بکشه؟!!اصلا نمیدونم تو ذهنش چی میگذشته و به چی امید داشته!!کلا من اگر بجای رینیرا بودم وقتی آلیسنت شروع به زدن این حرفها کرد و این بازی رو شروع کرد بجای اینکه آشکارا باهاش مقابله به مثل کنم و دشمنیمو بروز بدم مخفیانه نقشه ی قتلشو میکشیدم.

بچه های رینیرا 100% استرانگ بودن ولی اگر از اون استرانگ بچه دار نمیشد فکر کنم دیگه اصلا هیچ بچه ای درکار نبود چون شوهر خودش....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Queen nymeria » جمعه شهریور 28, 93 7:59 pm[/url]"]بعد از اینکه دست ویسریس مرد,با اینکه اختلافات بین آلیسنت و رینیرا رو دیده بود و دیده بود که آلیسنت دنبال قدرته باز هم برداشت پدر آلیسنت رو دوباره بعنوان دست انتخاب کرد.یعنی من اونجا فکم خورده بود به زمین که چرا این انقدر کم عقله!!آدمی به سست عنصریه این ویسریس ندیده بودم.آخه انقدر متکی به مشاور ودست؟!!!

من چقدر حرصم میگرفت از این آلیسنت.جالبه رینیرا که با دیمون صمیمی بود ولی نمیدونم چرا به ذهنش نرسید که با کمک اون یا حتی خودش به تنهایی وقتی که اولین پسر آلیسنت بدنیا اومد آلیسنت و حتی اگر لازم بود اون بچه رو طوری که کسی شک نکنه بکشه؟!!اصلا نمیدونم تو ذهنش چی میگذشته و به چی امید داشته!!کلا من اگر بجای رینیرا بودم وقتی آلیسنت شروع به زدن این حرفها کرد و این بازی رو شروع کرد بجای اینکه آشکارا باهاش مقابله به مثل کنم و دشمنیمو بروز بدم مخفیانه نقشه ی قتلشو میکشیدم.

بچه های رینیرا 100% استرانگ بودن ولی اگر از اون استرانگ بچه دار نمیشد فکر کنم دیگه اصلا هیچ بچه ای درکار نبود چون شوهر خودش....

 

بابا ویسریس که کلا تو باغ نبود! تنها حرفش که باعث شد فک من به زمین بخوره سر ازدواج رینیرا بود که وقتی ملکه پیشنهاد اگان خودشو داد برگشت به لیونل استرانگ گفت اون می خواد پسر خودشو وارث بکنه!(از جلبک سرخوشی مثل ویسریس انتظار همچین درک بالایی رو نداشتم )اما خوب فقط حرفشو زد در عمل هیچ غلطی نکرد و گذاشت رینیرا و آلیسنت سر همدیگه رو بتراشن تا کار به رقص برسه!

 

چیزی که تو ذهن همه ی دخترا می گذره بره هنرهای زنانه رو از دیمون یاد بگیره که کریستون رو بدبخت کنه! بره خاله بازی با یه مشت چاپلوس و دورقاب چین کنه! ، آموزش صحیح دسته گلاش (پسراش) و از همه مهمتر زخم زبون و چشم هم چشمی دیگه! ( شما که باید به این مسائل آگاه باشی ) اینه که رینیرای عزیز برنامه ی فعالیت های روزمره شون کلا پر بوده با این مسائل مهم مملکتی!

خوب بعدش که با دیمون ازدواج کرد بچه هاش تارگرین خالص بودن!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نایمریا : کلا سیاه ها خیلی دل نازکتر از سبز ها بودن، و اونجوری که از قضیه میشه برداشت کرد اگه رینیرا بدون مشکل به تخت میشست واقعا کاری به کار برادر های ناتنیش نداشت ( هرچند آلیسنت اینو باور نمیکرد ) . این دل نازکی رو چند جا میشه دید، مثلا قضیه خون و پنیر یا وقتی رینیرا پایتخت رو تصاحب کرد اما دست به کشتار نزد .

خوبه اینجا تو فروم وستروس شرارت بالای شرارت بسیار است من میخواستم بگم رینیرا نباید میذاشت کار باباش حتی به عروسی بکشه و بعد این که ولیعهد شد باید باباش رو میکشت .

 

نگار از واژه "جلبک سرخوش " حسابی لذت بردم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بعدم اگر واقعا سوختن هرنهال و کشته شدن استرانگ به دستور ویسریس بوده من موندم چرا زودتر این مردک رو نکشت؟!!همون موقع که اولین بچه ی رینیرا به دنیا اومد و حرف و حدیث شروع شد باید کلک استرانگ رو میکند و از شر بچه هم یه جوری خلاص میشد بالاخره این بچه قرار بوده جانشین مادرش بشه .خیلی انسان کندی بوده این ویسریس.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Queen nymeria » جمعه شهریور 28, 93 10:03 pm[/url]"]بعدم اگر واقعا سوختن هرنهال و کشته شدن استرانگ به دستور ویسریس بوده من موندم چرا زودتر این مردک رو نکشت؟!!همون موقع که اولین بچه ی رینیرا به دنیا اومد و حرف و حدیث شروع شد باید کلک استرانگ رو میکند و از شر بچه هم یه جوری خلاص میشد بالاخره این بچه قرار بوده جانشین مادرش بشه .خیلی انسان کندی بوده این ویسریس.

 

احتمالش هست! تو کل کتاب این ملوس یه نظریه ارائه داد اونم این بود!

واقعا این راویا همه شون یه تخته شون کم بود!

خوب هاروین همش ور دل رینیرا تو دراگون استون بود، ویسریس هم بهش دسترسی نداشته و اگه می خواسته اژدها بفرسته سراغش تو دراگون استون امکان آسیب رسیدن به رینیرا خیلی زیاد بوده! خصوصا که ...

 

بعدم این حرف و حدیثا تا سر قضیه مرگ لینا و کور شدن ایموند که برگشت به بچه ی رینیرا گفت استرانگ انقدر بالا نگرفته بود!

بعد این قضیه ویسریس انگار از خواب خرگوشی بیدار میشه که چه خبره! و حکم می کنه اگه کسی به نوه هاش بگه استرانگ زبونشو می بُره!

حالا بازم معلوم نیست کار اون باشه ولی این حرکات بدون فکر و عجولانه به نظرم احتمالش کمه از جانب دیمون باشه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

وسط بحثتون بپرم: من که بعید میدونم قضیه هارنهال کار ویسریس باشه! اون از این عرضه ها نداشت! به نظرم کار خود ایمونه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
renly baratheon » سه شنبه مهر 1, 93 3:53 pm[/url]"]وسط بحثتون بپرم: من که بعید میدونم قضیه هارنهال کار ویسریس باشه! اون از این عرضه ها نداشت! به نظرم کار خود ایمونه!

 

ایموند مگه چندسالش بوده اون موقع!؟ اصن قدرت کافی برای همچین کاری نداشته

 

کتاب خوبی بود و موجب شد تا علاقه من به دیمون عزیز موسس ردا طلایی ها بیش از پیش بشه

 

تنها چیزی که خیلی داره رو مخ من راه میره این ولاریون ها هستن که چجوری خاندانی که اون زمان اینقرد قدرت داشتن و از نظر نیرو دریایی تقریبا حرف اول رو میزدن الان اینقدر ضعیف شدن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×