رفتن به مطلب
Euron Greyjoy

بحث و تحلیل شخصیت های داستان

Recommended Posts

خب استاد علاوه بر تارگرین ها خود خاندان های بزرگ وستروس توی رقص له و لورده شدن. اونا هم باید شرایطش رو داشته باشند که بتونند قیام کنند و مملکت رو بگیرند دیگه. تیرل ها که لردشون بچه بوده. های تاور ها هم که طبیعتا با سبز ها بودند و نمی تونستند تنهایی کاری کنند. ضمن این که ریچ کلا تلفات سنگینی داشته و خیلی بعید بوده که بتونند اون تلفات رو بازسازی کنند. لنیستر ها توی فیش فود سلاخی شدن. لرد سابق مرده و بود و خودشون بحران جانشینی داشتند. کلا هم توی موضع ضعف بودن لنیسترا، ریورلندی ها هم که بیشترین تلفات رو از همه نوع توی جنگ متحمل شدند، ضمن این که تالی ها کلا پرستیژ و جاه طلبیشون خیلی پایینه برای سلطنت. ویل هم وفادار به سیاه ها بوده، ضمن این که به نظر می رسه لیدی ارن همون دره رو هم زورکی داشته کنترل می کرده و توی داستان چند جا اشاره می شه که مشروعیت حکومتش برای همون ایری هم زیر سواله. شمالی ها هم که کلا نه شرایط کنترل روی جنوب رو دارند و نه تمایلش رو. گریجوی ها هم بیش از غارت یه چند تا شهر ساحلی زورشون نمی رسه. می مونه براتیون ها که اون موقع قواشون دست نخورده بوده و شرایط مساعدتری داشتند نسبت به بقیه.

یه خاندان به تنهایی کافی نیست برای فتح وستروس. یا باید اژدها داشته باشی مثل ایگان یا بتونی مثل رابرت چند تا خاندان مهم رو با خودت همراه کنی. اژدها خب طبعا نداشتند وستروسی ها، برای همراه خاندان های دیگه هم یا باید یه اتفاقاتی مثل گندزدن های پشت سر هم ریگار و ایریس بیفته که چند تا خاندان رو دشمن مشترک سلطنت کنه، یا این که بتونی با پیشنهاد اشتراک غنایم و ازدواج و یا ترس و ارعاب بتونی بقیه رو با خودت متحد کنی. (یه جورایی کاری که تایوین کرد) این حالت اول که نبوده موقع رقص، حالت دوم هم وقتی رخ می ده که خاندان مرکزی برای مدت زیادی قدرت و کنترلش رو روی بخش های زیادی از مملکت از دست بده و خاندان های زیر دست اون حساب بری سابق رو نداشته باشند از حکومت. که این اتفاق هم تا زمانی که تارگرین ها اژدها داشتند نمی تونسته رخ بده و بعد نابودیشون هم مستلزم زمانه تا که رخ بده.

اینم فراموش نشه که توی پایان رقص تارگرین ها هنوز اژدها داشتند. سیلوروینگ بدون سوار ولی زنده بود، کانیبال رام نشدنی بود، ولی بعید می دونم لرد استورمز اند یا های گاردن به خوبی ما از این مساله خبردار بودند و اگه هم خبر داشتند روش قمار نمی کردند، ضمن این که چندین و چند تا تخم اژدها داشتند تارگرین ها و احتمالا چند تایی هم نوزاد اژدها.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

صحبت های کینگ رابرت باعث شد من بیشتر از قبل به اقتدار اگان سوم ایمان بیارم.

با نظرتون درباره ی خاندان های بزرگ موافقم. درواقع خاندان های اصلی بجز زمان قیام رابرت هیچوقت دیگه بصورت جدی برعلیه تارگرین ها نشدن و خواستار نابودیشون نبودن.

ولی منظور من بیشتر مردم و مذهب بودن. واقعا برای من جای تعجب داره که چجوری مردم تارگرین های بعد از رقص رو تحمل کردن! حالا اگان سوم هیچی ولی پسرای اگان در طول سلطنتشون رسما گند زدن به مملکت. اون از دیرون که توهم فتح دورن رو داشت و کلی آدم رو به کشتن داد، اونم از بیلور! شرط می بندم هیچکدومشون هم زیاد به حرف های ویسریس توجه نمی کردن! اگان چهارم هم که هیچی! اون از معشوقه ها و حرامزاده های بزرگش که تک تکشون یه خطر جدی بودن، اون از اختلافات بدش با مذهب، دوباره شعله ور کردن نفرت بلک وود ها و برکن ها، تحقیر کردن ولاریون ها و سلتیگارها، نفرتش از زن و برادر و وارثش بخاطر مسئله ای به اون مسخرگی و وعده های بی حساب و کتابش که گند زد به حکومت خودش و پسرش!!!

بیخود نبود طی قیام بلک فایر مردم و مذهب اینقدر ضد تارگرین ها شده بودن!!!! سه تا پادشاه بی کفایت پشت سره هم! ویسریس تنها دلخوشی اون موقع بود که اونم شیش ماه بیشتر حکومت نکرد که نصفش رو تو بستر مرگ بود!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ميگم چطوره راجع به اوبرين يا دوران مارتل يا يورون گرى جوى بنويسين.به نظرم آدماى خيلى جالبين.لطفا بحث رو تحوم كنين خيلى كش دار شده!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ابتدا این توضیح رو بدم که به دلیل مشغله کاری که برام پیش اومدم و پاره ای از مسائل جزئی نتونستم به این تاپیک رسیدگی کنم در نتیجه از همتون عذر خواهی میکنم .

 

در مورد شخصیت این قسمت باید بگم ذهنم روی شخصیت راب استارک بود ، منتها به دلیل کم سن بودن و قرارگیری این شخصیت در دوره بلوغ تحلیل شخصیت این کاراکتر کاری بیهوده بود ، در نتیجه تکه گم شده خودم رو در این خانوده در کتلین شخصیت تالیی این خانوده پیدا کردم ،

 

"قسمت دوم کتلین تالی: سیاست زنانه"

Catelyn_Stark.jpg

 

کتلین در خاندان تالی (House Tully) از ریورران (Riverrun)، لردهای عالی مقام سرزمین های رودخانه، به دنیا آمد. او دختر لرد هاستر تالی (Hoster Tully) و مینیسا ونت (Minisa Whent) است. او یک برادر به نام ادمور (Edmure) و یک خواهر به نام لایسا (Lysa) دارد.

 

 

شخصیت هر انسانی بدون شک در خانواده خودش شکل میگیرد، بنیان اصلی کتلین در خانواده ی تالی شکل گرفت خانوده ای با شعار خانواده، وظیفه، شرافت به طور خلاصه هم همینطور بوده است ، تنها چیزی که کتلین ازخانواده خودش درس گرفت همین سه مورد بود که او را از بقیه خانواده اش متمایز کرد یعنی داشتن شرافت که او را از لایسا خواهرش جدا کرد و داشتن حس وظیفه که او را از ادمور جدا کرد.

 

روح و شخصیت کودکی و طفولیت کتلین در فضای رودخانه های ریورران شکل گرفت ، محیطی سرسبز و بارور ، فضای مناسب صید مایگیری و به تبع ان فضای تجارت و کسب کار و در تبع همه ی اینها مردمانی زیاد و پر جنب و جوش و کاملا متفاوت !!! همه اینها باعث شد که کتلین در فضایی زندگی کند که به اجبار می بایست با افراد متفاوت و جدید سر و کار داشته باشد در نتیجه تغییر و جابه جایی بخشی از زندگی او بود.

 

و دیگر مورد انکه به دلیل مرکزیت این سرزمین در وستروس همیشه محل درگیری بوده من جمله نبرد ترایدنت

 

533px-The_Riverlands.png

 

در نتیجه اشعار و شعر های این سرزمین همیشه بوی جنگ و دلاوری های مردمان وستروس را میدهد و این باعث میشود شخصیت کتلین برخلاف بقیه دختر های وستروس مصمم تر و پخته تر و سیاس شود.

 

از دیگر اتفاقات پیرامونی کتلین در خانواده اش میتوان به داشتن ملازمینی که پدرش دارا بود اشاره کرد من جمله پیتایر بیلیش ، با توجه به دید نزدیک بین و جزئی بین زن ها میتوان به این مورد کاملا اشاره کرد که کتلین به وضوح از علاقه پیتایر به خودش مطلع بوده، نکته جالب در مورد کتلین واکنش او نسبت به این مسئله است یعنی محافظه کاری و استفاده از استراتژی حذف !! ، کتلین در مورد این مسئله نه به خواهرش و نه به برادرش مطلقا کلمه ای نگفته ، چیزی که در بین زن ها عرف است یعنی پز دادن خواستگار های خود حتی اگر یک توهم بیش نباشد ! ولی دید واقع بینانه کتلین باعث شد که از دم به خطر دادن اجتناب کند. بهترنی توجیه این مسئله میتوان به اولین ویژگی خاندان تالی اشاره کرد یعنی خانواده ، در وستروس دختر های خاندان ها مغمولا در پی عروسی با خاندان های مهم بوده اند و کتلین نیز به درستی با این موضوع برخورد کرده بود او میدانست که بیلیش هرگز ان شخص نخواهد بود ، این مسئله به وضوح برای دخترش نیز اتفاق افتاد صد البته که سانسا به خاطر رشد در شرایط خانوادگی دیگر اصلا به قدرت و سیاست مادرش نبود و فقط شبحی از مادرش است [ یادم باشه اگر به تحلیل سانسا رسیدم اسم قسمت رو شبح مادر انتخاب کنم !!]

 

خاندان مهمی که تقدیر برای ازدواج کتلین انتخاب کرده بود استارک نام داشتو ان هم برندون استارک لرد وارث وینترفل چیزی که طبیعت مدت ها برای اماده شدن نهال کتلین کار کرده بود امروز وقت میوه دادن ان بود.

 

مثل تمام قصه های عاشقانه وقت مثلث عشقی فرا رسیده . پیتایر مرگ و زندگی را انتخاب میکند او زندگی را تنها در کتلین میبیند و تنها کاری که باید بکند دوئل است ، نتیجه کاملا مشخص هست برندون پیروز دوئل میشود ولی نکته حساس ماجرا دل رحمی و مهربانی کتلین است که با شرافت و خانواده نگریش در هم امیخته شده چیزی که مدت ها بعد در مسئله جیمی لنیستر او را به سختی به چالش میکشد ، که این یعنی سیاست زنانه !!! ، سیاستی که حالت تدافعی و حفظ رو مدنظر دارد یعنی عکس عملی در قبال عملی، کتلین از برندون میخواهد که زندگی پیتایر را به او ببخشد کسی که در اینده جون همسر او را خواهد گرفت.

 

پس از مرگ برندون توسط پادشاه دیوانه طبق رسوم استارک ها کتلین به نامزدی ادارد برارد کوچکتر برندون در امد انچه که باز هم طبیعت در فطرت کتلین نهاده بود باز هم به کمک روحیه این دختر در امد یعنی همرنگ شدن با تغییرات ، پس از قیام رابرت کتلین نیز به خوبی میدانست که مرد ها در جنگ برای رفع نیاز های خودشون مجبور به برقراری ارتباط با دیگر زن ها هستن که این حس واقع بینانه بودن رو باز هم طبیعت به او داد بود ولی سیاست زنانه و حس حفظ موقعیت او اصلا به او اجازه حتی فکر به این موضوع را نمیداد که ند بخواهد که فرزند حاصل این رابطه را با خودش به وینترفل محلی که برای ان اماده شده بود که روزی بانو ی انجا باشد ، به انجا بیاورد .

 

بیایم قبل از ادامه ماجرا به بررسی اتاق مخصوص کتلین بپردازیم .

در کتاب امده :

اتاق خواب کتلین گرم ترین در بین تمامی اتاق ها بود ان برج روی چشمه های طبیعی جوشان ساخته شده و اب داغی که بین دیوار ها و اتاق ها مثل خوب جریان داشته ،

 

نکته ای که میتوان دریافت این هست که اکثر خانم هایی که مانند کتلین در واقعیت رفتار میکنند از این جمله استفاده میکنند: "همسرم ، من به این چیز ها توجه نمیکنم من گذشته ای داشتم و امروز اونو فراموش کردم من اماده پذیرش تمامی تغییرات هستم ، سرمای اینجا شیرین ترین حس زندگی من بوده !!!"

ولی کتلین هیچوقت ادم زیردست همسر نبوده ،درست است که از واقعیت همسر(نقش دوم ) شدن خودش مطلع بوده ولی هیچگاه استقلال شخصیتی خودش را کتمان نگرد.

 

در اینجا قصد دارم که بخش بخش به اتفاقات داستان نگاه کنیم و تنها کارمون به بیان داستان نباشه بلکه درک شخصیت کتلین باشه .

 

کتلین بنا به گفته کتاب به مذهب هفت متقعد بوده و از جنگل خدایان خوشش نمیامده .

دلیل ضمنی که کتاب برای این مسئله اورده این است که کتلین به دین پدر و پدر بزرگش متقعد بوده و همچنین او به خدیانی که دیده میشدن و اسم داشتن متقعد بوده ( نوعی از چشم گرایی)

 

در ماجرای ارسال نامه از طرف خواهرش ، چیز های قابل توجه برهنه شدن جلوی استاد لوین با ذکر این دلیل که استاد لوین همه فرزندان من را به دنیا اورده پس دلیلی برای پوشاندن خودم نیست ، شاید دلیل منطقی اورده باشه و عقلانی ولی در دنیای شوالیه های ان زمان و بینش غیرتمندی مردان شمال شاید مثل وجود بمب اتم تو زمان خودش بوده !

 

در ماجرای بررسی علت حادثه برن ، محاظفه کاری خودش در زمان بستن در اتاق و پیلان و عهد گرفتن از تمامی افراد حاضر در جلسه حتی پسر خود به دلیل واقع بینانه نگاه کردن به این موضوع که پسرش در دوره ی بلوغ به سرمیبرد و میتواند به فریب هر دختری اطلاعاتی را لو دهد .

 

در ماجرای فرستادن تبان گریجویی به سمت پایک کتلین به شدت مخالفت کرد زیرا میدانست که هر شخصیتی در نهایت بازگشت به اصل دارد که این عین حقیقت بود !!

( گرگ زاده در نهایت گرگ میشود )

 

در ماجرای اتحاد با رنلی براتیون و بررسی موضوع فلج شدن برن و موضوع والدر فری چیزی که مشخص و قابل بررسی است این است که کتلین به هیچ عنوان توانایی ها و استقلال ذاتی خودش را کم در نظر نمیگیرد .

 

و در نهایت در ماجرای جیمی لنیستر، ماجرایی که به فاجعه بزرگی ختم شد همه به این موضوع اشاره داشت که سیاست زنانه ای که کتلین داشت بسیار بسیار ناخردمندانه بود ، چون از هیچگونه اینده نگری و استفاده از جزئیاتی که در اینده اتفاق می افتد بهره نمیبرد. کتلین مصلحت قیام راب و صبر را در نظر نگرفت بلکه همه چیز و افکار هر شخصی را مثل خودش در نظر گرفت خانواده،شرافت و وظیفه. جیمی لنیستر در طی صحبت با کتلین توانسته بود خر خودش را از این سه پل رد کنه و دختری به اسم کتلین تالی کاملا به جیمی اعتماد کرد.

 

با تشکر از توجهتون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Euron Greyjoy بسیارعالی بود بسی مشعوف شدم از بابت این متنتون

فقط یه نکته ای رو میخواستم بگم که امیدوارم فک نکنید که میخوام ایراد بنی اسراییلی بگیرم.اونم اینه که وقتی میگین اون از جنگل خدایان خوشش نمیومده شاید خواننده فک کنه که کت به خاطر نفرت یا بی ارزش پنداشتن مذهب خدایان قدیم از جنگل خدایان خوشش نمیومده(من خودم همین جور حس کردم شاید من بد برداشت کردم اصلا منظورت این نبوده)در حالی که من یادم نمیاد تو کتاب اظهار نظر خاصی از طرف کت که بار منفی داشته باشه نسبت به خدایان شمالی دیده باشم.مثل اظهار نظر های تیریون یا استنیس درباره هفت...

به نظرم کت نسب بهشون بی تفاوت بوده و تعهدش به هفت رو میشه بزرگ شدن تو خانواده ای با شعار خانواده و وظیفه و شرافت توجیه کرد

 

نمیخوام اشتباه کت رو در مورد جیمی توجیه کنم ولی باید کمی هم بهش حق داد.کت شوهرش رو از دست داده دو تا بچه هاش به خاطر گوش نکردن نصیحتش از طرف پسر بزرگش مردن و دختراش تو دست دشمنش اسیرن و همه این اتفاقات تو یه بازه زمانی کوتاه اتفاق افتاده و ازطرفی کت یه مادره اونم از نوع دلسوز و همیشه نگران.این همه فشار روی کت باعث شده که اون وجه شخصیتش با سیاست زنانش بره زیر سایه شخصیت مادر نگران و دلسوزش و منجر به تصمیم گیری نادرست بشه و به خاطر اون شخصیت مستقلش حاضر به صبر نشه بخواد یه تنه مشکالتو حل کنه و اونجوری بی ملاحظه نسبت به آزادی جیمی اقدام کنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Rodrik Stark » سه شنبه شهریور 4, 93 7:41 pm[/url]"]Euron Greyjoy بسیارعالی بود بسی مشعوف شدم از بابت این متنتون

فقط یه نکته ای رو میخواستم بگم که امیدوارم فک نکنید که میخوام ایراد بنی اسراییلی بگیرم.اونم اینه که وقتی میگین اون از جنگل خدایان خوشش نمیومده شاید خواننده فک کنه که کت به خاطر نفرت یا بی ارزش پنداشتن مذهب خدایان قدیم از جنگل خدایان خوشش نمیومده(من خودم همین جور حس کردم شاید من بد برداشت کردم اصلا منظورت این نبوده)در حالی که من یادم نمیاد تو کتاب اظهار نظر خاصی از طرف کت که بار منفی داشته باشه نسبت به خدایان شمالی دیده باشم.مثل اظهار نظر های تیریون یا استنیس درباره هفت...

به نظرم کت نسب بهشون بی تفاوت بوده و تعهدش به هفت رو میشه بزرگ شدن تو خانواده ای با شعار خانواده و وظیفه و شرافت توجیه کرد

 

بله کاملا درست هست منظور من هم همین بود.

خیلی وقت ها ما هم نسبت به یک موضوع بی تفاوت عمل میکنیم چون از اون موضوع خوشمون نمیاد !!!!!

 

نمیخوام اشتباه کت رو در مورد جیمی توجیه کنم ولی باید کمی هم بهش حق داد.کت شوهرش رو از دست داده دو تا بچه هاش به خاطر گوش نکردن نصیحتش از طرف پسر بزرگش مردن و دختراش تو دست دشمنش اسیرن و همه این اتفاقات تو یه بازه زمانی کوتاه اتفاق افتاده و ازطرفی کت یه مادره اونم از نوع دلسوز و همیشه نگران.این همه فشار روی کت باعث شده که اون وجه شخصیتش با سیاست زنانش بره زیر سایه شخصیت مادر نگران و دلسوزش و منجر به تصمیم گیری نادرست بشه و به خاطر اون شخصیت مستقلش حاضر به صبر نشه بخواد یه تنه مشکالتو حل کنه و اونجوری بی ملاحظه نسبت به آزادی جیمی اقدام کنه

 

باز هم جمله همیشگی " منطقی هست ولی درست نیست !"

کتلین جانشین ادارد در وینترفل هست ، اون دیگه مادر فرزند های خودش نیست اون مادر و بانو تمامی فرزند های وینترفل هست ، در این موقعیت احساسی شدن خودخواهانه ترین عملکرد هست ، کتلین بیش از اندازه که باید تصور میشد خودخواه بود ، کتلین انقدر خودخواه بود که برای بچه چند ساله هم ارزوی مرگ میکرد(جان اسنو).

وظیفه اصلی کتلین با توجه به حرف ند تربیت درست راب برای لرد شدن بود نه اینکه خودش مشکل ساز باشه ،

 

راحت تر بگیم شعار خاندان تالی خانواده،شرافت و وظیفه بود ، کتلین همیشه فکر میکردکه این سه باهم اجرا میشوند هیچوقت نمیدونست که روزی می بایست بین این ها انتخابی بکند ، ولی سرنوشت باعث شد که چنین روزی فرا برسد و اون بین خانواده و وظیفه خانواده رو انتخاب کرد !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

میخواستم بگم تحلیل شخصیت راجع به کتلین نباشه که شما دقیقا همین شخص رو انتخاب کردی انقدر راجع بهش بحث شده که دیگه هر چیزی بگیم تکرار مکرراته.تو یه تاپیکه دیگه چند صفحه راجع به همین کتلین بحث شد.فکر میکردم مثلا درباره ی یه شخصیتی از استارکها تحلیل میزاری که مثل اگان توی این بازه ی زمانی از وستروس نباشه.یا حداقل از یکی از لنیسترها بحث میذاشتید یا یکی از گریجویها یا مارتلها که خیلی خوب میشه روشون بحث کرد من دیگه اعصابم بهم میریزه بحث سر کتلین میشه!البته باز هم سپاس از زحماتتون که وقت گذاشتید و این رو نوشتید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بعضی مو قع ها هم بی تفاوتی ناشی از بی اطلاعی درمورد یه چیزه.مذهب تالی ها هفت هستش(خانواده)کت به عنوان یه تالی مذهبش قبول میکنه(وظیفه)کت به مذهبی که پذیرفته احترام میزاره و بهش پایبنده(شرافت)

منطقی هست ولی درست نیست فرق داره با مطقی هست ولی میشه بهش حق داد!

اینطوری که شما به قضیه نگاه میکنی انتظار یک انسان کامل و بدون اشتباه از کتلین داری در حالی که اصلا آدمی با این توصیفات تو نغمه وجود نداره حتی تیریون باهوش و با ذکاوت هم اشتباه میکنه دیگه چه انتظاری از کت داری منم قصدم توجیه نبود ولی شما خودت رو بذار جای کت با این فشار روانی که روشه و بعد تصمیم گیری کن.خیلی ها تو موقعیت های خیلی بهتر از این هم خطاهای بدتری کردن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Queen nymeria » سه شنبه شهریور 4, 93 8:02 pm[/url]"]میخواستم بگم تحلیل شخصیت راجع به کتلین نباشه که شما دقیقا همین شخص رو انتخاب کردی انقدر راجع بهش بحث شده که دیگه هر چیزی بگیم تکرار مکرراته.تو یه تاپیکه دیگه چند صفحه راجع به همین کتلین بحث شد.فکر میکردم مثلا درباره ی یه شخصیتی از استارکها تحلیل میزاری که مثل اگان توی این .یا حداقل از یکی از لنیسترها بحث میذاشتید یا یکی از گریجویها یا مارتلها که خیلی خوب میشه روشون بحث کرد من دیگه اعصابم بهم میریزه بحث سر کتلین میشه!البته باز هم سپاس از زحماتتون که وقت گذاشتید و این رو نوشتید.

چرا اینهمه ازین بنده خدا بدتون میاد آخه

روی لنیستر ها کم بحث نشده ها

ولی بحث روی کسایی که توی این بازه ی زمانی از وستروس نباشن بحث بشه به نظر منم خیلی بهتره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Rodrik Stark » سه شنبه شهریور 4, 93 8:11 pm[/url]"]بعضی مو قع ها هم بی تفاوتی ناشی از بی اطلاعی درمورد یه چیزه.مذهب تالی ها هفت هستش(خانواده)کت به عنوان یه تالی مذهبش قبول میکنه(وظیفه)کت به مذهبی که پذیرفته احترام میزاره و بهش پایبنده(شرافت)

 

قاطی نکنید،

اطلاعات در مورد خاندان ها و جزیاتشون از وظایف هر اشراف زاده ای هست چه برسه به چنین مورده جزئی، اشاره کتاب ( بازی تاج و تخت/ترجمه سحر مشیری /صفحه 24)

 

3.jpg

http://s5.picofile.com/file/8137247834/3.jpg

من هم تایید میکنم تا زمانی که مجبور به انتخاب مابین خانواده شرافت و وظیفه نبود این موارد جزو ویژگی های اصلی کتلین بود،

 

منطقی هست ولی درست نیست فرق داره با مطقی هست ولی میشه بهش حق داد!

اینطوری که شما به قضیه نگاه میکنی انتظار یک انسان کامل و بدون اشتباه از کتلین داری در حالی که اصلا آدمی با این توصیفات تو نغمه وجود نداره حتی تیریون باهوش و با ذکاوت هم اشتباه میکنه دیگه چه انتظاری از کت داری منم قصدم توجیه نبود ولی شما خودت رو بذار جای کت با این فشار روانی که روشه و بعد تصمیم گیری کن.خیلی ها تو موقعیت های خیلی بهتر از این هم خطاهای بدتری کردن

 

نمیتونم جواب دیگه ای بدم ، هرچی که باید میگفتم تو پست قبلی بود یه بار دیگه اون پست رو با دقت و استنتاج بخونید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Rodrik Stark » سه شنبه شهریور 4, 93 8:20 pm[/url]"]
Queen nymeria » سه شنبه شهریور 4, 93 8:02 pm[/url]"]میخواستم بگم تحلیل شخصیت راجع به کتلین نباشه که شما دقیقا همین شخص رو انتخاب کردی انقدر راجع بهش بحث شده که دیگه هر چیزی بگیم تکرار مکرراته.تو یه تاپیکه دیگه چند صفحه راجع به همین کتلین بحث شد.فکر میکردم مثلا درباره ی یه شخصیتی از استارکها تحلیل میزاری که مثل اگان توی این .یا حداقل از یکی از لنیسترها بحث میذاشتید یا یکی از گریجویها یا مارتلها که خیلی خوب میشه روشون بحث کرد من دیگه اعصابم بهم میریزه بحث سر کتلین میشه!البته باز هم سپاس از زحماتتون که وقت گذاشتید و این رو نوشتید.

چرا اینهمه ازین بنده خدا بدتون میاد آخه

روی لنیستر ها کم بحث نشده ها

ولی بحث روی کسایی که توی این بازه ی زمانی از وستروس نباشن بحث بشه به نظر منم خیلی بهتره

 

Queen nymeria » سه شنبه شهریور 4, 93 8:02 pm[/url]"]میخواستم بگم تحلیل شخصیت راجع به کتلین نباشه که شما دقیقا همین شخص رو انتخاب کردی انقدر راجع بهش بحث شده که دیگه هر چیزی بگیم تکرار مکرراته.تو یه تاپیکه دیگه چند صفحه راجع به همین کتلین بحث شد.فکر میکردم مثلا درباره ی یه شخصیتی از استارکها تحلیل میزاری که مثل اگان توی این بازه ی زمانی از وستروس نباشه.یا حداقل از یکی از لنیسترها بحث میذاشتید یا یکی از گریجویها یا مارتلها که خیلی خوب میشه روشون بحث کرد من دیگه اعصابم بهم میریزه بحث سر کتلین میشه!البته باز هم سپاس از زحماتتون که وقت گذاشتید و این رو نوشتید.

 

بحث اگر میخواد روی شخصیت های قدیمی صورت بگیره باید اطلاعات در مورد نحوه شکل گیری اون شخصیت به خصوص دوره کودکیش موجود باشه ،

 

هنوز روی شخصیت بعدی تصمیم گیری نکردم. ولی حرفتون مدنظرم هست،

 

مرسی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Rodrik Stark » سه شنبه شهریور 4, 93 8:20 pm[/url]"]
Queen nymeria » سه شنبه شهریور 4, 93 8:02 pm[/url]"]میخواستم بگم تحلیل شخصیت راجع به کتلین نباشه که شما دقیقا همین شخص رو انتخاب کردی انقدر راجع بهش بحث شده که دیگه هر چیزی بگیم تکرار مکرراته.تو یه تاپیکه دیگه چند صفحه راجع به همین کتلین بحث شد.فکر میکردم مثلا درباره ی یه شخصیتی از استارکها تحلیل میزاری که مثل اگان توی این .یا حداقل از یکی از لنیسترها بحث میذاشتید یا یکی از گریجویها یا مارتلها که خیلی خوب میشه روشون بحث کرد من دیگه اعصابم بهم میریزه بحث سر کتلین میشه!البته باز هم سپاس از زحماتتون که وقت گذاشتید و این رو نوشتید.

چرا اینهمه ازین بنده خدا بدتون میاد آخه

روی لنیستر ها کم بحث نشده ها

ولی بحث روی کسایی که توی این بازه ی زمانی از وستروس نباشن بحث بشه به نظر منم خیلی بهتره

اتفاقا من از کتلین بدم نمیاد اگر پستهای دیگم رو توی تاپیک بحث و سوالات مربوط به شخصیت های داستان.مزایا،معایب و...ایشان بخونین میبینید که من ازش دفاع هم کردم.ولی دیگه بحث خیلی زیاد راجع به یه شخصیت و تکرار زیاد یه موضوعاتی مثلا چرا جیمی رو آزاد کرد و چرا فلان کارو و کردو...دیگه آدمو اذیت میکنه.در جواب این بحثها یا باید همون مطالبی رو که توی تاپیکهای دیگه گفتیم رو دوباره تکرار کنیم و دوباره دوستان هم در پاسخش همون چیزهایی رو که قبلا گفته بودن رو میگن یا اصلا توی بحث شرکت نکنیم!ولی اگر یه موضوع جدیدتر داشته باشه که کمتر روش بحث شده باشه همه میتونن توی بحث شرکت کنن و مطالب جدیدتری هم گفته میشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

درباره مورد دوم یعنی تصمیم کت درباره جیمی ما هر کدوم نظرات خودمونو داریم و اینکه میگم نظرتون برام محترمه .صرفا اگه اظهار نظری میکنم برای بازتر و روشنتر شدن بحثه و اصلا قصدم تحمیله نظرم نیست.

اما درباره اولی بگم که من اصلا متوجه منظورت نشدم. اون چیزی که من تو کامنت اولی گفتم این بود که خوش نیامدن جنگل خدایان در نظر کت نمیتونه دلیلی بر مورد پسند نبودن خدایان قدیم یا تنفر از خدایان قدیم باشه.این عکسی که گذاشتین میتونه گویای حرف من باشه.مقایسه جنگل خدایان شمال با ریورران!هر دو تا متعلق به خدایان قدیمن ولی توصیفاتی که تو خارج از کادر قرمز هست که کامل کننده منظور نویسنده از جمله ی داخل کادره به نوعی به نظر من نشان دهنده مشکل کت با طبیعت و آب وهوای شماله نه خدایان شمال

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Queen nymeria » سه شنبه شهریور 4, 93 8:50 pm[/url]"]
Rodrik Stark » سه شنبه شهریور 4, 93 8:20 pm[/url]"]
Queen nymeria » سه شنبه شهریور 4, 93 8:02 pm[/url]"]میخواستم بگم تحلیل شخصیت راجع به کتلین نباشه که شما دقیقا همین شخص رو انتخاب کردی انقدر راجع بهش بحث شده که دیگه هر چیزی بگیم تکرار مکرراته.تو یه تاپیکه دیگه چند صفحه راجع به همین کتلین بحث شد.فکر میکردم مثلا درباره ی یه شخصیتی از استارکها تحلیل میزاری که مثل اگان توی این .یا حداقل از یکی از لنیسترها بحث میذاشتید یا یکی از گریجویها یا مارتلها که خیلی خوب میشه روشون بحث کرد من دیگه اعصابم بهم میریزه بحث سر کتلین میشه!البته باز هم سپاس از زحماتتون که وقت گذاشتید و این رو نوشتید.

چرا اینهمه ازین بنده خدا بدتون میاد آخه

روی لنیستر ها کم بحث نشده ها

ولی بحث روی کسایی که توی این بازه ی زمانی از وستروس نباشن بحث بشه به نظر منم خیلی بهتره

اتفاقا من از کتلین بدم نمیاد اگر پستهای دیگم رو توی تاپیک بحث و سوالات مربوط به شخصیت های داستان.مزایا،معایب و...ایشان بخونین میبینید که من ازش دفاع هم کردم.ولی دیگه بحث خیلی زیاد راجع به یه شخصیت و تکرار زیاد یه موضوعاتی مثلا چرا جیمی رو آزاد کرد و چرا فلان کارو و کردو...دیگه آدمو اذیت میکنه.در جواب این بحثها یا باید همون مطالبی رو که توی تاپیکهای دیگه گفتیم رو دوباره تکرار کنیم و دوباره دوستان هم در پاسخش همون چیزهایی رو که قبلا گفته بودن رو میگن یا اصلا توی بحث شرکت نکنیم!ولی اگر یه موضوع جدیدتر داشته باشه که کمتر روش بحث شده باشه همه میتونن توی بحث شرکت کنن و مطالب جدیدتری هم گفته میشه.

آخه اینقد کت مخالف داره و منفوره(حتی در بین استارکا) فک کردم شمام یکی از مخالفانشی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ببینید تحلیل شخصیت به این معنی نیست که شما جای شخصیت قرار بگیرید و انجام بدید ، بلکه شما همیشه به عنوان ناظر عمل میکنید ؛ کاری که شما میکنید ازش تجربه و خرد بیرون نمیاد ، بلکه صرفا توجیه هست ، توجیهی برای اشتباه ، کتلین اگر بار ها هم بدنیا بیاد و بمیره باز هم این اشتباه رو میکنه چون شخصیتش اینطور هست و فقط تنها تفاوتش باکتلین قبلی این هست که اشتباه خودش رو درک کرده ولی شخصیت منو تو با مطالعه تغییر پذیر هست ؛ اگر تو این مسئله میخوای بیشتر مطالعه کنی پیشنهاد میدم "کتاب جهان همچون اراده و تصور" شوپنهاور رو بخونی،

 

در این مورد اتفاقا نظریه های مشابهی وجود داره خیلی ها میگن زمان هیمشه تکراری هست و ما اشتباهاتمون رو بار ها و بار ها تکرار میکنیم،

 

این کاری که من هم میکنم شکافتن تاریخ هست و بررسی شخصیت و روانکاوی هست تا بتونیم تجربیاتی رو از این دست بهم منتقل کنیم ؛

اینکه دوستان میخوان چیزی رو که بار ها خوندن رو بارها نخونن فقط به این علت هست که نمیتونن توجیهی برای بار های جدید پیدا کنن ، چون توجیهی که برای بار های اولیشون داشتن صرفا کل کل خاندان ها بوده ولی اصلیت این تاپیک و ریشه اش چیزی هست که تو پست اول ذکر کردم

Euron Greyjoy » پنج شنبه تیر 12, 93 4:35 pm[/url]"]در این سری تاپیک ها قصد داریم با معرفی شخصیت های اصلی داستان و تحلیل رفتار و شخصیت اونها با این دنیای داستانی بیشتر اشنا باشیم ، در حقیقت قصد عملی از این سری مقالات صرفا درس گرفتن از تاریخ و درک وقایع پیرامون داستان هست ؛

امید هست که شما خوانندگان عزیز با نظرات موشکفانه تان سعی در بهبود این روند داشته باشید

 

++

 

اشتباه کتلین این بود که نفهمید که از وقتی که ادارد به جنوب رفت دیگه یک نفر نیست بلکه از امروز همه ی شمال هست و... باور کن که اگر ادامه بدم باز هم همون پست رو مینویسم چون مطمئن هستم دقت نمیکنی چی اونجا نوشتم.

چون در حال حاضر من کلکل نمیکنم(مثل تاپیک های موجود دیگه!!) دارم از روی استنتاج نظر میدم برای همین هم بود که گفتم از روی استنتاج بخون .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یورن عزیز اسم تاپیک بحث و تحلیل درباره شخصیت هاست نه فقط تحلیل شخصیتها.هرچند با نظر شما درباره تحلیل شخصیت ها هم مخالفم.نگاه شما خیلی صفر و یکی هستش به قضیه.کاراکتر های داستان نغمه یک سری انسان هستن نه ماشین.اگر هدف به قول خودتون واقعا درس گرفتن از تاریخ و درک شرایط پیرامونه باید به عواملی که باعث اشتباهات کاراکترهاست هم توجه بشه.بله کت اشتباه کرد،کت شرایط رو نسنجید.من در تمام کامنت هایی که اینجا واسه کتلین گذاشتم گفتم که اشتباهشو قبول دارم و قصدم توجیه نیست فقط شرایطی رو که منجر به این اشتباه شد رو میگم.

اصلا یه مثال امروزی میزنم:اعتیاد.شما اگر به زندگی کسایی که به اعتیاد روی میارن نگاه کنین میبینین که کمبود محبت،فقر،اختلاف والدین و زندگی نا آرامو...وخیلی عوامل دیگه باعث گرایش این افراد به اعتیاد شده در حالی که شاید اگر تو محیط بهتری بودن سرنوشت جور دیگری براش رقم میخورد.حال بیام بگیم ما شخصیت یه معتادو تحلیل میکنیم و میگیم ایشون معتاد هستن و آدمی هستن که اشتباه کردن،تمام،والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته.

کت یکی از شخصیت های مورد علاقه منو خوب اما من نمیدونم چرا شما اینقد اصرار دارین فکر کنین که من دارم کل کل میکنم یا توجیه و اصلا دلیلتون چیه که اینطوری فکر میکنین؟دلیلتون فقط علاقه من به کاراکتر کتلینه؟

در ضمن من متوجه منظورتون از جمله "اینکه دوستان میخوان چیزی رو که بار ها خوندن رو بارها نخونن فقط به این علت هست که نمیتونن توجیهی برای بار های جدید پیدا کنن ، چون توجیهی که برای بار های اولیشون داشتن صرفا کل کل خاندان ها بوده ولی اصلیت این تاپیک و ریشه اش چیزی هست که تو پست اول ذکر کردم " نشدم احتمالا به خاطر سطح مطالعه پایینمه

شما منو متهم میکنین که با دقت متنتون رو نخوندم در حالیکه خود شما حرفای منو با دقت نمی خونین و سعی دارین برداشت خودتون رو به عنوان حرف من مطرح کنین.موضوع کت رو به صورت یه موضوع فرعی گفتم و سوال اصلیم درباره متنتون مربوط به جنگل خدایان بود که کمترین صحبت ها روی همون قسمت شد

به هر حال کامنتا سر جاش هست و همه چی مشخص

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ساده و خلاصه ؛

فکر میکنم اصلی ترین مشکل که سو تفاهم هست و مشکل از بنده تو نحوه گفتار بوده این هست:

 

کتلین اشتباه کرد ، درست یا غلط ، ما با در نظر گرفتن شرایط تحلیل و بحث میکنیم و نتیجه گیری ، دقت کنید ، من تو پست اول تمامی شرایط زندگی کتلین رو بررسی کردم و همون طور که گفتم تصمیم کتلین منطقی هست ولی درست نیست.

شما هم در نظر دارید که :

Rodrik Stark » چهارشنبه شهریور 5, 93 6:42 pm[/url]"]یبله کت اشتباه کرد،کت شرایط رو نسنجید.

 

اینو من سو تفاهم بین خودم و شما میدونم.

 

+

دوستان اگر نظری در مورد کتلین ندارید میخوام روی شخصیت بعدی کار کنم ، قصدم کار کردن روی یکی از شخصیت های تقریبا فعلی لنیستری هست !

 

images?q=tbn:ANd9GcRHDNUYYGfDJ-OnOGuZlk5ZWTIX_wTCUr15sazmuHfi9eczKn3i8AVgKBA

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اون کت بیفته سقط شه من راحت شم. اصلا نمی‌دونم چطور شد انقدر از یه شخصیت خیالی متنفر شدم که از آدمای واقعی نیستم. تحمل ندارم ببینم یکی داره ازش دفاع می‌کنه!

با نایمریا موافقم خیلی خیلی راجع بهش بحث شده. لطفا این شخصیت لنیستریتون تیریون و تایوین نباشن که اینام خیلی کلیشه شدن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تا کجا میشه حرف زد؟ تا سریال یا کتابا ؟ یا چی ؟ :دی چون اونجوری damphair یا victarion خیلی خوبن واسه تحلیل

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Manuel » پنج شنبه شهریور 6, 93 9:50 am[/url]"]تا کجا میشه حرف زد؟ تا سریال یا کتابا ؟ یا چی ؟ :دی چون اونجوری damphair یا victarion خیلی خوبن واسه تحلیل

 

 

اینجا که طبعاً نمی شه گفت.

مگر اینکه تو تالار دیگه ای تاپیک بزنیم.

مگه قرار نبود تو تابستون کتاب 4 از اسپویلر در بیاد؟ اینجوری می شه همینجا هم راجع بهشون بحث کنیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Manuel » پنج شنبه شهریور 6, 93 8:50 am[/url]"]تا کجا میشه حرف زد؟ تا سریال یا کتابا ؟ یا چی ؟ :دی چون اونجوری damphair یا victarion خیلی خوبن واسه تحلیل

سلام

متاسفانه من کتاب پنجم رو مطالعه نکردم و خیلی از مسائل مربوط به خاندان گریجوی ها در این کتاب هست مگر اینکه بخوام اسپویل خومی ویکی رو انجام بدم که خیلی کاره خوبی از اب در نمیاد.

 

تالیسا : شخصیت تایوین رو انتخاب کرده بودم ، متاسفانه با این حساب باید دور تمامی شخصیت های فعلی وستروس رو خط بکشم.

دوستان دوران مارتل خوب هست ؟

جهریس اول هم میتونه حوب باشه؟

یا پادشاه دیوانه ؟

 

من زیاد بحث های قدیم فروم رو نخوندم دقیقا نمیدونم کدوم شخصیت ها اینجا بولد بودن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Euron Greyjoy » پنج شنبه شهریور 6, 93 1:55 pm[/url]"]
Manuel » پنج شنبه شهریور 6, 93 8:50 am[/url]"]تا کجا میشه حرف زد؟ تا سریال یا کتابا ؟ یا چی ؟ :دی چون اونجوری damphair یا victarion خیلی خوبن واسه تحلیل

سلام

متاسفانه من کتاب پنجم رو مطالعه نکردم و خیلی از مسائل مربوط به خاندان گریجوی ها در این کتاب هست مگر اینکه بخوام اسپویل خومی ویکی رو انجام بدم که خیلی کاره خوبی از اب در نمیاد.

 

تالیسا : شخصیت تایوین رو انتخاب کرده بودم ، متاسفانه با این حساب باید دور تمامی شخصیت های فعلی وستروس رو خط بکشم.

دوستان دوران مارتل خوب هست ؟

جهریس اول هم میتونه حوب باشه؟

یا پادشاه دیوانه ؟

 

من زیاد بحث های قدیم فروم رو نخوندم دقیقا نمیدونم کدوم شخصیت ها اینجا بولد بودن.

 

دوران مارتل عالیه!فقط خواهشا زیادی ازش تعریف نکن و تو سره بقیه نزن! به اندازه کافی کیوان در ستایش دورنی ها (خصوصا شخص دوران) سخنرانی میکنه

ایریس و جیهیریس گزینه های خوبین ولی بهت قول میدم به یه صفحه نرسیده بحث های خاندانی شروع میشه! نه فقط این دوتا. کلا تارگرین ها پتانسیل بحث بالایی دارن ماشالا! شما یه تحلیل درباره ی ریگار بذار تا چهار صفحه بحث تضمینه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
استاد آمون » جمعه شهریور 7, 93 10:53 pm[/url]"]
Euron Greyjoy » پنج شنبه شهریور 6, 93 1:55 pm[/url]"]
Manuel » پنج شنبه شهریور 6, 93 8:50 am[/url]"]تا کجا میشه حرف زد؟ تا سریال یا کتابا ؟ یا چی ؟ :دی چون اونجوری damphair یا victarion خیلی خوبن واسه تحلیل

سلام

متاسفانه من کتاب پنجم رو مطالعه نکردم و خیلی از مسائل مربوط به خاندان گریجوی ها در این کتاب هست مگر اینکه بخوام اسپویل خومی ویکی رو انجام بدم که خیلی کاره خوبی از اب در نمیاد.

 

تالیسا : شخصیت تایوین رو انتخاب کرده بودم ، متاسفانه با این حساب باید دور تمامی شخصیت های فعلی وستروس رو خط بکشم.

دوستان دوران مارتل خوب هست ؟

جهریس اول هم میتونه حوب باشه؟

یا پادشاه دیوانه ؟

 

من زیاد بحث های قدیم فروم رو نخوندم دقیقا نمیدونم کدوم شخصیت ها اینجا بولد بودن.

 

دوران مارتل عالیه!فقط خواهشا زیادی ازش تعریف نکن و تو سره بقیه نزن! به اندازه کافی کیوان در ستایش دورنی ها (خصوصا شخص دوران) سخنرانی میکنه

ایریس و جیهیریس گزینه های خوبین ولی بهت قول میدم به یه صفحه نرسیده بحث های خاندانی شروع میشه! نه فقط این دوتا. کلا تارگرین ها پتانسیل بحث بالایی دارن ماشالا! شما یه تحلیل درباره ی ریگار بذار تا چهار صفحه بحث تضمینه!

 

 

من تازه سخنرانی نمی کنم اینجوریه. چون اینا کم ازشون گفته شده و اگه بهشون بیشتر پرداخته شه تازه مشکلات سر بر می یارن.

 

 

دیگه خبری از اون بحث ها نیست بابا. راحت باشین هر کی دوست دارین رو تحلیل کنین.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

قسمت سوم دوران مارتل: تا به سلطنت

Prince_Doran_Martell_by_InTheArmsOfUndertow.jpg

 

از پنچ شاهزاده سرزمین شراب و گرما بزرگترین انها دوران مارتل ، لرد سان اسپیر است.

شعار اصلی خاندان مارتل سرکوب نشده، سر خم نکرده، شکسته نشده که یاداور تسلیم نشدن در مقابل اگان فاتح هست ، لرد زادگان سرزمین دوران از زمانه پیوند خود با ملکه نایمریا خود را شاهزاده می نامند به واسطه ی اطلاعات فوق بخشی از شخصیت هر لرد زاده ای در دورن توهم پادشاهی هست ، چیزی که به وضوح در وجود دوران رخنه کرد ،

 

dorne2.jpg

http://s5.picofile.com/file/8137892784/dorne2.jpg

 

سرمزنین های دوران به واسطه برخورداری از کوه ها و مراتع و به علاوه افتاب سرزمینی مساعد برای کشت میوه و زیتون هست به واسطه همین عمل تجارت و رفت و امد در این سرزمین بخشی از تاریخچه و ویژگی ان محسوب میشود لذا شکی باقی نمی ماند که لرد های دورنی از جدیدترین اخبار همیشه مطلعه باشند از سوی دیگر این سرزمین ها به علت نقطه استراتژیک بودن خود به دلیل نقطه تلاقی وستروس و ایسوس همیشه در معرض بیشترین تهاجمات قرار گرفته اند و تخلط نژاد در این سرزمین ها به وضوح دیده مبشود در همین راستا انچه که اشراه شده این هست که در این سرزمین هم نژاد نخستین انسان ها و هم نژاد اندل ها موجود هست و یا هردو !! از سوی دیگر به علت همین تعدد نژاد خاص تعدد فرهنگ و نحوه اجتماعی شدن چیزه ثابتی در این سرزمین نیست ، پرستش ایینه هفت،پرستش خدایان قدیم هر کدام به نحوی این موضوع را نشان میدهد.

300px_Blood_Orange_Grove.png

 

 

با تفاسیر فوق میتوان این نکته را نیز فهمید که این سرمزین ها میتواند بستزی مناسب برای نویسندگان و متفکران حاصل نمیاد، پر واضح هست که هر کجا تضاد فرهنگی و اجتماعی موجود باشد میتواند پرسش برانگیز باشد. شخصیت دوران نیز به علت ویژگی های ذکر شده خود نیز به طور ذاتی مستعد بود که بتواند به شخصیتی ممتاز دست پیدا کند ، ازامش و کم حرفی او مانند دو دینام یا مولد سبب تفکر بالای او در زمینه های مختلف میشد هر چند که به علت وجود اتفاقات ناگوار در زندگی او همانند مرگ خواهرش الیا مارتل و مرگ دو برادر جوان ترش هر اندازه او را تحت تاثیر قرار میداد به همان اندازه مسئولیت های او به عنوان لرد نیز افزایش می یافت. تاجایی که بخش بزرگی از تفکرات او به سمت اوضاع خارجی سان اسپیر میرفت.

شاه دائرون اول (Daeron І) در طول جنگ هایش در دورن (Wars in Dorne)، نقل کرده که سه گروه دورنیش وجود دارد:

* دورنی های نمکی که در طول ساحل زندگی می کنند؛ عمدتا در طول منطقه ی بازوی شکسته (Broken Arm) جایی که کوهستان سرخ (Red Mountain) به درون دریای دورن (Sea of Dorne) کشیده شده است. این دورنی ها لاغر اندام و تیره با پوست صاف زیتونی و موی بلند مشکی می باشند. آنها ماهیگیر و دریانوردند، مردان سرسختی که کشتی های ناوگان دورن را هدایت می کنند.[۴]

* دورنی های شنی که در بیابان ها و دره های بلند رودها زندگی می کنند با صورت های قهوه ای که با آفتاب داغ دورن سوخته است. آنها حتی از دورنی های نمکی نیز تیره ترند.[۵]

* دورنی های سنگی که در گردنه ها و ارتفاعات کوهستان سرخ زندگی می کنند. آنها بیشتر خون آندال ها و نخستین انسان ها را دارند و در ظاهر، رسومات و سنن بیشتر شبیه سایر مردم هفت پادشاهی اند. آنها موی قهوه ای یا بلوند با صورت های کک و مکی یا آفتاب سوخته دارند.[۶]

 

https://westeros.ir/wiki/index.php?title=%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%86%DB%8C_%D9%87%D8%A7

 

در اشاراتی که در کتاب چهارم شده ، دوران در جوانی ساحل نمکی به عنوان ملازم حضور داشته . همان طور که در بالا ذکر شد از ویژگی های مردمان نمکی سرسختی و کوشش گری بوده که در واکنش دوران نسبت به بیمازیش کاملا مشهود هست .

 

باید باور داشت نحوه تفکر تایوین و دوران در مورد تحکیم خویشاوندی با ایریس هم سو بود ، تایوین قصد داشت که سرسی را به ایریس بدهد ولی دوران از واقعیت های خاصی مطلع بود ، دوران به خوبی میدانست که حکومت ایریس تحت زوال هست و همینطور به علت دریگری با فرهنگ های نخستین انسان ها از داستان هایی که ریگار در مورد خود میپنداشت نیز مطلع بود و از سوی دیگه وضعیت خاندان مارتل ها در دورن به خوبی همیشگی نبود ، مرگ برادران و مادر دوران سبب تضعیف جایگاه مارتل ها شده بود و برای تحکیم این جایگاه می بایست دوران تصمیم جدی میگرفت ، در نتیجه هدف ریگار بود ، صد البته ضعیف بودن جسمی الیا در مقابل سرسی نیز خود دلیل محکمی بر این تصمیم در اندیشه های دوران بود در واقع چیزی که دوران از تارگرین ها میخواست حال نبود ، برعکس تایوین ، دوران اینده را میخواست دوران از وضعیت و جنون ایریس به خوبی مطلع بود از طرف دیگر دوران میدانست دست جاه طلبی مثل تایوین همیشه خطری بالقوه در اندیشه های مشوش و توطئه گر ایریس بود در نتیجه می بایست این وصلت صورت بگیرد.

Martell_Bannermen_Banderizo_Vassalls_Dorne.png

 

در قیام رابرت رهبری مارتل ها به عهده دوران بود به علت پیوند های خانوادگی و حفظ جایگاه خود و مارتل ها ، از سلطنت دفاع کرد.

همزمان با شکست سلطنت از رابرت تمامی تفکرات دوران از تاوین به حقیقت پیوست، تاوین که بی گدار به اب نمیزد و هیچگاه حماقتی به این وضوح انجام نمیداد ، تمامی فرزندان الیا را از تیغ گذراند ان هم به بدترین نحو ، انچه که از توضیحات فوق بر می اید، میتوان تنها این مورد را بررسی کرد که هم تایوین و هم دوران در پی سلطنت بودن ، و تنها این موقعیت مناسب میتوانست به تایوین کمک کند که جلوی جاه طلبی های دوران را بگیرد، صد البته اگر سرسی به عقد ایریس در امده بود تصمیمات تایوین خانواده دوست به طور قطع تغییر میکرد.

 

پس از این ماجرا بهانه جدید دوران برای براندازی حکومت براتیون ها گرفتن انتقام الیا بود، نحوه رفتار ادارد استارک در بارانداز پادشاه خود صحه بر اقدام و کینه ورزی دواران از رابرت به خصوص در مرود عدم اجرای عدالت بود ، واضح تر بگویم هم تایوین و هم دوران از وجود نفرت انگیز یکدیگر مطلع بودن و نیازی برای لشگر کشی به یکدیگر نبود انها برای بدست اوردن تخت پادشاهی از هر پله ای استفاده یمکردن و از این پله های برای نابودی یکدیگر ، که در ان موقع رابرت ان پله بود !!، پس از مطلع شدن تایوین از اقدامات دوران مثل یک بازی شطرنج سرسی را به ازدواج رابرت در اورد تا دوران با نقش هایش فعلا متوقف شود و امیدی دیگر به خاندان براتیون ها نداشته باشد ،

نحوه درگیر شدن دوران و تایوین برای سلطنت کاملا مشابه هست ، دوران و تایوین به هیچ عنوان نمیخواهند اسم پادشاه بر انها گذاشته شود چون این کار رو حماقت محض میدانند ، بلکه انها چیزی به اسم شبح پادشاه را میخواهند یعنی انکه بتوانند پادشاه را مثل نمایش خیمه شب بازی اداره کنند ، هرچه پادشاه احمق تر باشد مناسب تر است !!

نباید به هوش دوران شک کرد ، طعمه بعدی او ویسریس یا احمق بعدی تارگیرینی بود ، ویسریس کاملا مناسب دوران بود ، احمق و جوان ؛ باز هم نقشه قدیمی" به شرط ازدواج با دخترم اریانه مارتل از تو حمایت میکنم "

با مرگ ویسریس ورق های دوران برمیگردد ، ولی بازی جدید با حماقت تیریون اغاز میشود ، تیریون به فکر خود میرسلا باراتیون را به دوران میفرستد به امید انکه نقشه های پارتیزانی دوران در مورد براندازی سلطنت را خنثی کند ( حمایت از رنلی)، ولی اشتباهی ناخواسته گریبان تیریون را میگیرد ، میرسلا میتواند با ازدواج با تریستان به نحوی زمینه های حکومت مارتل ها را فراهم کند ، اگر چه که جافری سد راه هست " احتمال دخالت دوران در مرگ جافری بنا به دلایل متعدد دیده میشود " در این راستا دختر بزرگتر او اریانه که خود بخشی از نقشه قبلی بود با زیرکی و اینده نگری همانند پدرش در مسیر سلطنت میرسلا تلاش میکند.

 

بعد از مرگ تایوین دوران با ارائه نقشه های متعدد میتواند به سلطنت برسد ، دوران یک برگ آس به نام میرسلا و برگ دیگری به نام دنریس دارد ، دنریس باهوش میتواند به راحتی در جریان نقشه های دوران قرار بگیرد ، زمینه های فکری قبلی مثل جهت گیری دوران در مورد رابرت و پیمان خویشاوندی باستانی مارتل ها با مردمان ایسوس و پیمان همسری که با برادر خود ریگار داشته ، ولی این تنها نقشه فعلی دوران نیست ، به نظر من:

شاید دوران با واگذاری سلطنت به فرزندانش قصد شورش بر علیه وستروس را داشته باشد ،

شاید دوران در فکر حمایت از استنیس و دنریس را داشته باشد صد البته که یکی از دلالیل عدم حمایت دوران از استنیس همین قضیه ی هوشیار بودن استنیس هست که مثل شاه های قبلی اهداف قبلی دوران احمق و جوان نیستند ، باید استنیس و دنریس به دست هم و با کمک دوران نابود شوند.

عدم علاقه دوران به گریجوی ها به خصوص یورون که به تازگی به شاهی گریجوی ها رسیده نیز خود شک برانگیز هست

 

با توجه به اینکه هنوز کتاب پنجم رو مطالعه نکردم فعلا در همین حد میتوانم اظهار نظر کنم .

 

ممنون بابت توجهتون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×