رفتن به مطلب
Euron Greyjoy

بحث و تحلیل شخصیت های داستان

Recommended Posts

جورامون » یکشنبه تیر 15, 93 2:53 pm[/url]"]
King Robert » یکشنبه تیر 14, 93 12:47 am[/url]"]

تنها مساله ای که ممکنه یک کم نظرم رو راجع به دنریس تلطیف کنه، اینه که دنریس تصمیم بگیره به جای طمع وستروسی که اصلا حقش نیست والریا رو احیا کنه. البته که دنریس هم بی لیاقت و بزدلی اگان رو به ارث برده و همچین کاری ازش برنمیاد.

من يه چيزي اين وسط بگم و برم! :دي

اجداد اگان والريايي بودن اما هيچ وقت پادشاه والريا نبودن. حتي جزو 14(؟) خاندان بزرگ والريا هم نبودن(دقيق يادم نيست اما اگر هم بودن ضعيفترينشون بودن). اما با اين حال انتظار داري اگان بره والريا رو احيا كنه، جايي كه 100 سال قبل ازش كوچ كردن. اگان اينكار رو نميكنه و تو اونو بزدل و بي لياقت و خائن ميدوني.

اجداد دنريس پادشاهان وستروس بودن، باباش شاه بوده و الان وارث رسمي تاج و تخته. يه عده شورش كردن و باباش رو كشتن و اون مجبور شده تو بچگي فرار كنه. حالا ميخواد برگرده و ميراثش رو بگيره و پادشاهي اجدادش رو احيا كنه. اما باز هم اونو بي لياقت و بزدل ميدوني!!!

 

يه تارگرين بدبخت بايد چيكار كنه كه بي لياقت و بزدل نباشه؟ (غير از بريدن سر اژدهاهاش كه خار شدن و رفتن تو چشم دشمنان! :دي)

صد سال قبلش به خاطر یه خواب از والریا خارج شدن و خوابه هم حالا به واقعیت پیوسته. تبعیدشون که نکرده بودند. شاه نبودند و والریا اصلا شاه نداشته. دراگون لرد بودند و حالا از بخت خوبشون تنها وارثین والریا بودند.

بعد فکر کن شما الان ایرانی هستی بنا به هر دلیلی که خودت دوست داری پا می شی میری خارج و توی همین مدت یه زلزله ای خرابی ای چیزی می شه و کل مملکت از بین میره. در همین حال تو هم که خارج ایرانی یه قدرتی به دست میاری که می تونی باهاش مملکتت رو از نو بسازی (حالا نه به قدرت و شکوه قبل) ولی به جاش اون قدرت رو به کار می بری برای تسلط بر اون کشور خارجی، بعد مثلا بچه دار هم که شدی اسم بچه هات رو می ذاری آریو برزن و کاوه و کورش و آه می کشی و از شکوه ایران می گی و این که مثلا ایرانی ها بهترین نژاد روی زمینند و ... همچین سناریوییه ایگان و تارگرین ها بالکل.

 

وستروس هیچ وقت حق تارگرین ها نبوده که الان بخوان طلب کارش باشند. 8000 سال قبل از این ها صاحب داشته و صاحباش هنوزم زنده ان و این تارگرین ها هم به جز خون ریزی و جنگ و آتیش چیزی به وستروس اضافه نکردن. اینا که حقیقت محرضه، خود دنریس هم این رو می دونه ولی چشاش روش بسته.

همون اندازه که ایگان روی تخت اهنین داشته بیشترش رو رابرت داشته. همون کاری رو هم که دشمنای تارگرین ها توی وستروس کردن، دنریس خودش توی خلیج برده کرده باد انداخته تو گلوش و به خودش هم حق می ده. (گرچه شورشیای وستروس مثل دنریس اهل شکنجه کردن و جنایت های این چنینی نبودند) همون قدر که رابرت و ادارد و استنیس و جافری و ... رو غاصب می دونه خودش الان غاصبه توی گیس. آه عذر می خوام به ادارد غاصب نمی گه، می گه سگ غاصب.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
صد سال قبلش به خاطر یه خواب از والریا خارج شدن و خوابه هم حالا به واقعیت پیوسته. تبعیدشون که نکرده بودند. شاه نبودند و والریا اصلا شاه نداشته. دراگون لرد بودند و حالا از بخت خوبشون تنها وارثین والریا بودند.

بعد فکر کن شما الان ایرانی هستی بنا به هر دلیلی که خودت دوست داری پا می شی میری خارج و توی همین مدت یه زلزله ای خرابی ای چیزی می شه و کل مملکت از بین میره. در همین حال تو هم که خارج ایرانی یه قدرتی به دست میاری که می تونی باهاش مملکتت رو از نو بسازی (حالا نه به قدرت و شکوه قبل) ولی به جاش اون قدرت رو به کار می بری برای تسلط بر اون کشور خارجی، بعد مثلا بچه دار هم که شدی اسم بچه هات رو می ذاری آریو برزن و کاوه و کورش و آه می کشی و از شکوه ایران می گی و این که مثلا ایرانی ها بهترین نژاد روی زمینند و ... همچین سناریوییه ایگان و تارگرین ها بالکل.

 

وستروس هیچ وقت حق تارگرین ها نبوده که الان بخوان طلب کارش باشند. 8000 سال قبل از این ها صاحب داشته و صاحباش هنوزم زنده ان و این تارگرین ها هم به جز خون ریزی و جنگ و آتیش چیزی به وستروس اضافه نکردن. اینا که حقیقت محرضه، خود دنریس هم این رو می دونه ولی چشاش روش بسته.

همون اندازه که ایگان روی تخت اهنین داشته بیشترش رو رابرت داشته. همون کاری رو هم که دشمنای تارگرین ها توی وستروس کردن، دنریس خودش توی خلیج برده کرده باد انداخته تو گلوش و به خودش هم حق می ده. (گرچه شورشیای وستروس مثل دنریس اهل شکنجه کردن و جنایت های این چنینی نبودند) همون قدر که رابرت و ادارد و استنیس و جافری و ... رو غاصب می دونه خودش الان غاصبه توی گیس. آه عذر می خوام به ادارد غاصب نمی گه، می گه سگ غاصب.

 

اگر در نظر بگیریم که والریا به خاطر همون فعالیت های ناشاخته ی زمینی (زلزله و آتشفشان و رانش زمین ) از بین رفته و دست گروهی تو کار نبوده اونوقت اگان انقدر احمقه که بره امپراطوری که می خواد بسازه روی جایی بنا کنه که یکبار امپراطوری با اون عظمت و قدرت رو نابود کرده و هیچ چی ازش باقی نگذاشته؟ آدم از یه سوراخ دوبار گزیده نمیشه کینگ رابرت!

+ بله وستروس صاحب داشته ولی یه نفر که زورش بیشتر می رسیده اومده فتحش کرده..حالا مگه همین بازماندگانی که شما می گی به سرزمین هایی که از نسل های قبلشون بهشون به ارث رسیده قانع بودن؟ مگه رابرت وقتی سلسله تارگرین رو سرنگون کرد پاشد رفت استورم لندز شاهی کرد؟ اگه این هفت پادشاهی حق تارگرین ها نبود پس چرا وقتی تارگرین ها از روی کار کنار رفتن براتیون ها فقط به سرزمین ها اجدادیشون حکومت نکردن و دوباره همه چی رو به حالت قبلش برنگردوندن؟

 

++ در مورد دنریس هم من کلا بحث نمی کنم همین کتاب سومو که تموم کردم بیشتر از قبل ازش متنفر شدم خصوصا اونجایی که درباره lord of harmony فکر می کنه و خودشو به اون تشبیه می کنه دلم می خواست با همون گیسای طلاییش خفه ش کنم! چقدر خودشیفته ست آخه این! (اگه یه تارگرین دیگه حداقل از نظر اخلاقی قابل تحمل تر!!! نماینده ی تارگرین ها تو این داستان بود اونوقت نظرات خیلی فرق می کرد )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بیخیال!!!!

الان مثلا ساکنین فعلی وستروس از قدیم الایام ساکن وستروس بودن و اصلا خارجی حساب نمیشن که دارین به تارگرین ها خارجی و غاصب میگید؟ ساکنین اصلی وستروس فرزندان جنگل هستن. نخستین انسان ها از شرق وارد وستروس شدن، با فرزندان جنگل وارد جنگ شدن، خیلی از اونا رو کشتن و در آخر صلح کردن.

آندال ها هم از شرق به وستروس اومدن، نخستین انسان ها و فرزندان جنگل رو شکست دادن و صاحب جنوب شدن و اونو از ساکنین قبلیش گرفتن و پادشاهی های خودشون رو تشکیل دادن.

تارگرین ها هم از شرق اومدن، خاندان های ساکن وستروس رو شکست دادن و پادشاهی خودشون رو تشکیل دادن.

میبینید؟ اگه بخوایم با این منطق پیش بریم پس همه ی خاندان ها خارجین و هیچ حقی نسبت به وستروس ندارن و همگی غاصبن! منطق خوبی نیست!

 

دنریس درباره ی پدرش و جنایت های اون چیزی نمیگه چون کسی دربارشون چیزی بهش نگفته!

ویسریس و باریستان در مدح ریگار براش کلی سخنرانی کردن. به دنریس فهموندن که ریگار عاشق لیانا بوده و برای همین با همدیگه فرار کردن، اما هیچکدوم بهش نگفتن که ممکنه ریگار لیانا رو دزدیده باشه و شکنجش کرده باشه. باریستان خودشو میکشه تا یه حرفی درباره ی ایریس بزنه و چیزهایی هم که میگه همه در مدح ایریسن. باریستان به دنریس نمیگه که ایریس چه مجنونی بوده و با زنش چیکار میکرده و تفریحش سوزوندن مردم بوده، به دنریس گفتن استارک ها و براتیون ها غاصبن و حقتو خوردن و شورش کردن ولی هیچکس بهش نگفته دلیل این شورش جنایت خود ایریس بوده و ایریس لرد استارک و وارثش رو کشته و دستور داده بود که جان ارن رابرت و ند رو بکشه و سرشون رو براش بفرسته. دنریس میدونه که جیمی پدرش رو کشته ولی نمیدونه که اگه جیمی اینکار رو نمیکرد کل بارانداز با همه ی مردمش میسوخت.

چیزهایی که دنریس درباره ی خاندانش نمیدونه همه از کوتاهی مشاورانشه و نباید خود دنریس رو بخاطر اینکه این موضوعات رو نمیدونه سرزنش کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بذار اول جواب شهاب رو بدم:

من اصلا بحثم در مورد اگان نبود، خواستم برخورد دو گانه رو نشون بدم. اما حالا که حرف کشید اونجا بذار بگم.

مثال اصلا درست نیست، ارگان با سه تا اژدها چیکار میتونه بکنه؟ والریا رو از زیر آب در بیاره؟ مردمانش رو زنده کنه؟ آتشفشان هاش رو خاموش کنه؟ دود ها و بخارهای سمی رو از بین ببره؟ مگه والریا قابل احیا است؟ من میتونم با پول بیام خونه های ایران رو دوباره بسازم اما امکان نمیتونه با سه تا اژدها والریا رو از زیر آب در بیاره.

 

اگه بخوای اینجوری حساب کنی مالک وستروس فرزندان جنگل هستن. نه نخستین انسان ها و نه اندال و نه نوادگان اونها حقی بر وستروس ندارن. همینقدر که وستروسی ها بر وستروس حق دارن تارگرین ها هم دارن.

سعی نکن با وسط کشیدن پای ادارد نظر منو عوض کنی! :دی

 

کیوان:

قسمت اول جوابم به شهاب رو بخون.

 

همه چیز رو ارث باباش نمیدونه، وستروس رو ارث باباش میدونه! :دی

تا حالا کن خوش رو ثابت کرده؟ یه دختر 15 ساله دیگه باید چیکار بکنه؟ ابر و باد؟ تو که کتاب 5 رو خوندی دیگه چرا؟

کی تا حالا به دنریس گفته که باباش دیوونه است؟ ویسریس؟ جورا ؟ حتی باریستان هم در این مورد چیزی بهش نگفته. چرا باید فکر کنه باباش دیوونه است؟

این مورد رو قبلا بحث کردیم و به نتیجه نرسیدیم. بیخیال

الان همه تکلیفشون با خودشون مشخصه غیر از این دختر بچه؟

 

ویرایش: انقدر کند جواب دادم که همه حرفها تکراری شد

راستی این رابرت که داری سنگش رو به سینه آن میزنی از نسل سلام حرا.مزا.ده تارگرین بیشتر نیست. اونوقت ادعا میکنید که اون حق داره اما فرزندان شرعی حق ندارن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
جورامون » یکشنبه تیر 15, 93 4:16 pm[/url]"]بذار اول جواب شهاب رو بدم:

من اصلا بحثم در مورد اگان نبود، خواستم برخورد دو گانه رو نشون بدم. اما حالا که حرف کشید اونجا بذار بگم.

مثال اصلا درست نیست، ارگان با سه تا اژدها چیکار میتونه بکنه؟ والریا رو از زیر آب در بیاره؟ مردمانش رو زنده کنه؟ آتشفشان هاش رو خاموش کنه؟ دود ها و بخارهای سمی رو از بین ببره؟ مگه والریا قابل احیا است؟ من میتونم با پول بیام خونه های ایران رو دوباره بسازم اما امکان نمیتونه با سه تا اژدها والریا رو از زیر آب در بیاره.

 

اگه بخوای اینجوری حساب کنی مالک وستروس فرزندان جنگل هستن. نه نخستین انسان ها و نه اندال و نه نوادگان اونها حقی بر وستروس ندارن. همینقدر که وستروسی ها بر وستروس حق دارن تارگرین ها هم دارن.

سعی نکن با وسط کشیدن پای ادارد نظر منو عوض کنی! :دی

 

کیوان:

قسمت اول جوابم به شهاب رو بخون.

 

همه چیز رو ارث باباش نمیدونه، وستروس رو ارث باباش میدونه! :دی

تا حالا کن خوش رو ثابت کرده؟ یه دختر 15 ساله دیگه باید چیکار بکنه؟ ابر و باد؟ تو که کتاب 5 رو خوندی دیگه چرا؟

کی تا حالا به دنریس گفته که باباش دیوونه است؟ ویسریس؟ جورا ؟ حتی باریستان هم در این مورد چیزی بهش نگفته. چرا باید فکر کنه باباش دیوونه است؟

این مورد رو قبلا بحث کردیم و به نتیجه نرسیدیم. بیخیال

الان همه تکلیفشون با خودشون مشخصه غیر از این دختر بچه؟

 

ویرایش: انقدر کند جواب دادم که همه حرفها تکراری شد

راستی این رابرت که داری سنگش رو به سینه آن میزنی از نسل سلام حرا.مزا.ده تارگرین بیشتر نیست. اونوقت ادعا میکنید که اون حق داره اما فرزندان شرعی حق ندارن.

خود سرزمینش قابل احیا نیست. ولی مایملکش هنوز مونده. ولانتیس، میر، لیس، زمین های وسیع جنوب ایسوس. الان وینترفل از بین بره، استارک ها روی بقیه ی شمال ادعا ندارند؟؟

 

اون رو نمی خواستم نظر تو رو عوض کنم، حرص خودم رو سرش خالی کردم.

 

وستروسی ها حداقل به اندازه ی 8000 سال بیشتر حق دارند نسبت به این تارگرین ها. بعد تارگرین ها ادعاشون حکومت روی جامعه ای است که همین وستروسی ها ساختند وگرنه زمین که ایسوس خیلی وسیع تر از وستروسه.

 

مطمئنی فقط وستروس رو ارث باباش می دونه؟ ادعای ملکگی میرین رو مگه نداره. یا ادعای کالاسار دروگو در حالی که طبق قانون باید کنار اون پیرزن ها توی ویس داترک منقل گرم کنه و جیگر خام اسب بخوره.

 

بهش نمی گن چون هر وقت می گن بی جنبه بازی در میاره. اصلا طاقت شنیدن نظر مخالف خودش رو نداره. زمانی که باریستان بهش گفت بابات دیوونه است چی کار کرد. هر چی دهنش اومد به پیرمرد گفت. زمانی که باریستان ادارد آدم شریفیه و مسوولیت سرنوشت خانواده اش لنیستراند چی گفت؟ مگه به حرف باریستان گوش داد؟ این بچه در حد این که جورا دنریس هم صداش می کنه طاقت نداره و باید حتما اخم کنه. اون وقت حاضره گوش بده که باباش یه روانی جانی بوده و برادرش یه گردنه گیر بی مسولیت؟

 

این که کیوان می گه که این تکلیفش با خودش مشخص نیست منظورش دروغاییه که دنریس داره به خودش می گه در حالی که خودش هم حقیقت رو می دونه.

اولین فصل دنریس توی کتاب 1 وقتی ویسریس بهش می گه وستروسی ها پرچم هاشون رو توی زیرزمین هاشون مخفی کردن و منتظر بازگشت تارگرین هان، دنریس پیش خودش می گه که من شک دارم همچین چیزی درست باشه. چطوره که دنریس بچه تر این مساله رو می دونه، ولی وقتی خودش به قدرت می رسه و ادعای برادرش رو به ارث می بره (به ناحق البته) خودش رو به کوری می زنه و چندین بار ادعای ویسریس رو توی مکالمه هاش با جوراه تکرار می کنه؟

 

پ.ن: والبته رابرت از نسل دارندون ها هم هست که قدیمی ترین پادشاهان وستروس بودند (حتی قدیمی تر از استارک ها) و اگه به اندازه ی تارگرین ها باد تو کله اش بود می تونست به راحتی ادعا کنه از نسله خدایانه (دختر خدای طوفان) ادعاهاش هم درست بود.

فرزند شرعی؟؟؟ اگه تارگرین ها شرعیند پس کل وستروس و ایسوس نا مشروعند.

 

همیشه دوستان تارگرینی سعی با جلو کشیدن پای رابرت تارگرین ها رو توجیه کنند. از شما دیگه همچین انتظاری نداشتم جورامون جان.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به رابرت :

 

اگان به هزار و یک دلیل میتونسته به این نتیجه برسه که حکومت تو وستروس نتیجه بخش تر از حکومت به ایسوسه ، لزومی نداره وقتی خونه ات خراب شد خونه جدیدت رو همونجا بسازی، اندفعه جایی میسازیش که امید بیشتری به بقاش داری ، وستروس حکومت پادشاهی داشت، اگان کافی بود پادشاهانش رو شکست بده تا به راحتی به تمام مردم وستروس حکم کنه . هر آدم عاقلی جای اگان بود همین کار رو میکرد .

اندال ها 8 هزار سال بیشتر از اگان حق دارن، فرزندان جنگل چند ده هزار سال بیشتر ؟! اندال ها این 8 هزار سال حق رو از یه ثانیه شروع کردن ، چرا اگان نکنه ؟!

 

چرا دنی ادعای ملکه بودن نکنه ؟! اتفاقا اگه دنی هم به وستروس و هم به ایسوس حاکم بشه خواسته دیرینه تو از اگان برای احیای سرزمین های تحت تملک والریا هم براورده میشه . شاید دنی داره ایرادی که از اگان میگیری رو براورده میکنه . پس دوستش داشته باش! .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@نگار:

 

اولاً که با یه فرض تونستی این توجیه رو ارائه کنی.

ثانیاً که به راحتی رد می شه. مگه کسی گفت بره همونجا و همونجوری ادامه بده؟

ایرادی که شهاب می گیره پشت کردن به خدایان، زبان، اصل و نسب و ... است.

 

 

ما که به زور اعتقاد داریم. شما به بحث "حق" رو وسط می کشین. پاراگراف دومت رو هیچ مشکلی نمی بینم من توش.

منظور اینه که اگه اگه اگه واسه تارگیرن ها با این استدلالتون حق قائل می شن قبل اونا باید برای بقیه "حق" رو قائل شین.

 

 

منم چندین بار گفتم که تقصیر مارتینه برداشته این دنریس رو نماینده تارگرین ها کرده. ولی خب همینن دیگه.

 

 

@استاد:

 

300 سالتون رو داری دقیقاً با چند سال مقایسه می کنی ؟

 

درباره دنریس شهاب جواب داد.

جدی الان تعصب رو بذار کنار. واقعاً این توجیه هایی که واسه دنریس می یاری رو خودت قبول داری؟ واقعاً به نظرت دنریس چشماش رو نبسته رو واقعیت پدر و خاندانش؟

 

 

 

@مهدی:

خودت بگو 15 سال وستروسی می شه چند سال ما.

بلی، ابرو باد و ... . دقیقاً هم با توجه به 5 کتاب می گم.

من شاید احتمال بدم که استاد به خاطر تعصب تارگرینی سعی در توجیه دنریس داره ولی راجع به تو مطمئنم واقعاً فکر می کنی دنریس خوبه. دلیلشم اینه که برداشت هامون از جمله های واحد قشنگ متفاوته.

 

 

 

@علی:

می‌شه درخواست کنم از واژه "دنی " استفاده نکنی؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار » یکشنبه تیر 15, 93 5:08 pm[/url]"]به رابرت :

 

اگان به هزار و یک دلیل میتونسته به این نتیجه برسه که حکومت تو وستروس نتیجه بخش تر از حکومت به ایسوسه ، لزومی نداره وقتی خونه ات خراب شد خونه جدیدت رو همونجا بسازی، اندفعه جایی میسازیش که امید بیشتری به بقاش داری ، وستروس حکومت پادشاهی داشت، اگان کافی بود پادشاهانش رو شکست بده تا به راحتی به تمام مردم وستروس حکم کنه . هر آدم عاقلی جای اگان بود همین کار رو میکرد .

اندال ها 8 هزار سال بیشتر از اگان حق دارن، فرزندان جنگل چند ده هزار سال بیشتر ؟! اندال ها این 8 هزار سال حق رو از یه ثانیه شروع کردن ، چرا اگان نکنه ؟!

 

چرا دنی ادعای ملکه بودن نکنه ؟! اتفاقا اگه دنی هم به وستروس و هم به ایسوس حاکم بشه خواسته دیرینه تو از اگان برای احیای سرزمین های تحت تملک والریا هم براورده میشه . شاید دنی داره ایرادی که از اگان میگیری رو براورده میکنه . پس دوستش داشته باش! .

منم همین رو می گم. پادشاه شدن به وستروس با سه تا اژدها کار راحتی بود و از عهده ی هر کسی برمیومد. ولی بازسازی والریا عرضه و لیاقتی می خواست که خارج از توانایی تارگرین های پرمدعا و در راسشون ایگانه.

 

من باز هم بگم ایگان و خواهراش وستروس رو با خود وستروسی ها می خواستن به عنوان مملکت. یعنی اگه وستروسی ها با اون ساختار اجتماعیشون، قلعه ها و شهرها و ثروتشون، قوه ی نظامی و ... توی وستروس نبودند فرقی بین وستروس یا مثلا شمال یا شرق ایسوس برای ایگان وجود نداشت. در حالی که مهاجرت آندال ها یا فرست من ها یه سری جنگ های بین نژادی بر سر زمین بوده. اینا خیلی با هم تفاوت دارند.

مقایسه ی این دو تا با هم مثل مقایسه مهاجرت آریایی ها به ایران و حمله ی اسکندره.

 

من این رو در جواب جورامون گفتم که گفت دنریس فقط وستروس رو حق خودش می دونه. و البته این کاری که دنریس اون جا کرده در تضاده با اون مظلومیت نمایی و اون غاصب خوندن دشمنانشون توی وستروس. فرقی بین ایریس اربابان میرین، یونکای و آستاپور وجود نداره.

 

پ.ن: گیس جز والریا محسوب نمیشه. دشمن و رقیب بودن ولی گیس جز مستعمرات والریا نبوده. بر عکس ولانتیس، میر، لیس و تایروش. این سرزمین ها جاهاییند که دنریس یا هر والرین دیگه ای می تونه روشون مالکیت داشته باشه، نه وستروس، گیس، دوتراکی یا ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
@نگار:

 

اولاً که با یه فرض تونستی این توجیه رو ارائه کنی.

ثانیاً که به راحتی رد می شه. مگه کسی گفت بره همونجا و همونجوری ادامه بده؟

ایرادی که شهاب می گیره پشت کردن به خدایان، زبان، اصل و نسب و ... است.

 

 

ما که به زور اعتقاد داریم. شما به بحث "حق" رو وسط می کشین. پاراگراف دومت رو هیچ مشکلی نمی بینم من توش.

منظور اینه که اگه اگه اگه واسه تارگیرن ها با این استدلالتون حق قائل می شن قبل اونا باید برای بقیه "حق" رو قائل شین.

 

 

منم چندین بار گفتم که تقصیر مارتینه برداشته این دنریس رو نماینده تارگرین ها کرده. ولی خب همینن دیگه.

خوب این نظریه ای بود اکثریت قبولش داشتن! حالا اگه نظریه faceless men درست باشه هم تغییری ایجاد می کنه؟ اونا برای نابودی قدرت والریا و اژدها اینکارو کردن اگان هم دوباره می رفت اونجارو می ساخت و با وجود اژدهاهاش باز هم همین بلا رو سرش می آوردن غیر از اینه مگه؟

+ من درستی و غلطی کار اگان رو توجیح نمی کنم ولی خوب شما خودتو بذار جای اون!

تو بودی می رفتی وستروس فتحش می کردی اونم با زور و آتش اژدها بعد می اومدی مذهب خودتو زبان خودتو به زور به مردمانش حاکم کنی؟؟ خوب اونجوری هنوز یه سال از حکومتش نگذشته که خودشو و اژدهاهاشو با هم تیکه تیکه می کردن! بالاخره یه جوری باید همراهی و رضایت نسبی مردم و لردها رو به دست می آورد یا نه؟

همه چی رو نمیشه با زور و دیکتاتوری به دست آورد ..خصوصا در مورد مذهب که می دونیم کاملا نتیجه ی عکس میده!

 

++ بنده هم به زور اعتقاد دارم ولی تو جمله ها یکم سخته استفاده ازش یه بار منفی بدی داره

++ این حقی هم که من میگم بر پایه قانون جنگله! ضعیف تحت سلطه ی قدرتمند! ضعیف به دست قدرتمند نابود میشه! فرزندان جنگل به دست نخستین انسان ها که قوی تر بودن کنار رفتن! نخستین انسان ها هم به دست آندال ها! آندال ها و نخستین انسان ها هم به دست قدرت اژدها ! > بازم همین قانون جنگل!

 

 

منم همین رو می گم. پادشاه شدن به وستروس با سه تا اژدها کار راحتی بود و از عهده ی هر کسی برمیومد. ولی بازسازی والریا عرضه و لیاقتی می خواست که خارج از توانایی تارگرین های پرمدعا و در راسشون ایگانه.

 

اون والریای افسانه ای قدرتمند حاصل سال های سال دانش و قدرت و جادو بوده که با نابودی والریا همش از دست رفته! یا بخش خیلی کمش شاید باقی مونده باشه! اگان چطوری می تونسته دوباره همچین چیزی رو از نو بسازه؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به کیوان : چرا که نه ؟! راستش من همیشه علاقه خاصی به ملکه ها یا زن های قدرتمند داشتم، حالا که مارتین کمر بسته به خراب کردن سرسی، بالاپوشم رو با رنگ پرچم کدوم ملکه ست کنم ؟!

 

به رابرت : خب سنگ بزرگ برنداشتن نشانه عقله ! شما میگی اگان لیاقت بازسازی والریا رو نداشت و نمیتونست این کار رو بکنه ! خب اونم رو همین حساب کاری رو کرد که توان و لیاقتش رو داره . این عقله نه بی لیاقتی!

مقایست مناسب نیست ، اگه بخوای مقایسه کنی باید اگان رو با کوروش مقایسه کنی که سرزمین ها رو فتح میکرد اما اجازه میداد ملت دین و آیین خودشون رو نگه دارن .

 

چرا دنی میتونه روی لیس و تایروش حق داشته باشه اما روی وستروس نه ؟! دنی طبق گفته تو میتونه رو چیزی که حاصل والریاست دست بندازه اما حق نداره حاصل تلاش های جدش رو بخواد ؟این حرفت کاملا غیر قابل قبوله .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نگار

 

این که دانشش از بین رفته هم مهر تاییدیه بر عدم لیاقت تارگرین ها. چون این دانش و علم وجود داشته توی دراگون استون که مثلا سنگ رو ذوب کردند. ولی منظور من این نیست که والریا رو به اندازه ی قدرت و عظمت سابقش برسونه، ولی می تونسته حداقل سایه ای از والریای سابق رو بسازه.

 

ریگار:

در هر حال باز اون بحث پشت کردن به ملت و سرزمین و اصل و نسبش باقی می مونه. ضمن این که توی مجموعه ی کتاب های مارتین تارگرین ها همیشه این ادعا رو دارند که از بقیه بهترند. یه جورایی یه تمی که ما نژاد برتریم و اینا. حتی وقتی می خوان خودزنی هم کنند مثل جیسریس دوم میان می گن سکه ی تارگرین ها دو طرفش عظمت و دیوانگیه. بعد اینا اوج عظمتشون ایگانیه که در بهترین حالت آدم میانمایه ایه.

وقتی هم که آدم می بینه تقریبا تمام پادشاهانشون بی لیاقتند به این نتیجه می رسه که این مارتین قدرت مطلق رو توی کتابش دست آدمای اشتباهی داده. نمی دونم شاید هم این تم بهتر از اینه که قدرت دست آدمای لایق باشه.

 

پ.ن: اون رو صرف باب مشخص کردن تفاوت یورش ایگان و آندال ها گفتم. اسکندر هم شاید ما به عنوان ظالم بهش نگاه کنیم ولی برای اروپایی ها قهرمانه و الان هم درست یا غلط توی تاریخ تمام کشور ها به جز ایران به عنوان قهرمان و فاتح ازش یاد می شه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
King Robert » یکشنبه تیر 15, 93 7:17 pm[/url]"]نگار

 

این که دانشش از بین رفته هم مهر تاییدیه بر عدم لیاقت تارگرین ها. چون این دانش و علم وجود داشته توی دراگون استون که مثلا سنگ رو ذوب کردند. ولی منظور من این نیست که والریا رو به اندازه ی قدرت و عظمت سابقش برسونه، ولی می تونسته حداقل سایه ای از والریای سابق رو بسازه.

 

ریگار:

در هر حال باز اون بحث پشت کردن به ملت و سرزمین و اصل و نسبش باقی می مونه. ضمن این که توی مجموعه ی کتاب های مارتین تارگرین ها همیشه این ادعا رو دارند که از بقیه بهترند. یه جورایی یه تمی که ما نژاد برتریم و اینا. حتی وقتی می خوان خودزنی هم کنند مثل جیسریس دوم میان می گن سکه ی تارگرین ها دو طرفش عظمت و دیوانگیه. بعد اینا اوج عظمتشون ایگانیه که در بهترین حالت آدم میانمایه ایه.

وقتی هم که آدم می بینه تقریبا تمام پادشاهانشون بی لیاقتند به این نتیجه می رسه که این مارتین قدرت مطلق رو توی کتابش دست آدمای اشتباهی داده. نمی دونم شاید هم این تم بهتر از اینه که قدرت دست آدمای لایق باشه.

 

شاید ولی این بی لیاقتی انقدرام بر گردن اگان نیست! نابودی والریا صد سال قبل از تولد اگان بوده!! اینار زمانیکه که دخترش خواب نابودی والریا می بینه پا میشن میان دراگون استون اون موقع یه سلول از اگان هم به وجود نیومده بوده اگه قرار بوده دانشی هم منتقل بشه یا حفظ بشه باید از طریق اینار یا بچه های اون که اولین کسانی بودن که میان دراگون استون انجام میشده که نشده! یا احتمالا در راه انتقال به کل نیست و نابود شده!

+ البته فکر می کنم اینار در همین حد که خاندانشون رو از مرکز مهلکه دور کنن براش کافی بوده احتمالا فکر نمی کرده والریا در این حد نابود بشه که هیچی ازش باقی نمونه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
negar27 » یکشنبه تیر 15, 93 6:28 pm[/url]"]
King Robert » یکشنبه تیر 15, 93 7:17 pm[/url]"]نگار

 

این که دانشش از بین رفته هم مهر تاییدیه بر عدم لیاقت تارگرین ها. چون این دانش و علم وجود داشته توی دراگون استون که مثلا سنگ رو ذوب کردند. ولی منظور من این نیست که والریا رو به اندازه ی قدرت و عظمت سابقش برسونه، ولی می تونسته حداقل سایه ای از والریای سابق رو بسازه.

 

ریگار:

در هر حال باز اون بحث پشت کردن به ملت و سرزمین و اصل و نسبش باقی می مونه. ضمن این که توی مجموعه ی کتاب های مارتین تارگرین ها همیشه این ادعا رو دارند که از بقیه بهترند. یه جورایی یه تمی که ما نژاد برتریم و اینا. حتی وقتی می خوان خودزنی هم کنند مثل جیسریس دوم میان می گن سکه ی تارگرین ها دو طرفش عظمت و دیوانگیه. بعد اینا اوج عظمتشون ایگانیه که در بهترین حالت آدم میانمایه ایه.

وقتی هم که آدم می بینه تقریبا تمام پادشاهانشون بی لیاقتند به این نتیجه می رسه که این مارتین قدرت مطلق رو توی کتابش دست آدمای اشتباهی داده. نمی دونم شاید هم این تم بهتر از اینه که قدرت دست آدمای لایق باشه.

 

شاید ولی این بی لیاقتی انقدرام بر گردن اگان نیست! نابودی والریا صد سال قبل از تولد اگان بوده!! اینار زمانیکه که دخترش خواب نابودی والریا می بینه پا میشن میان دراگون استون اون موقع یه سلول از اگان هم به وجود نیومده بوده اگه قرار بوده دانشی هم منتقل بشه یا حفظ بشه باید از طریق اینار یا بچه های اون که اولین کسانی بودن که میان دراگون استون انجام میشده که نشده! یا احتمالا در راه انتقال به کل نیست و نابود شده!

+ البته فکر می کنم اینار در همین حد که خاندانشون رو از مرکز مهلکه دور کنن براش کافی بوده احتمالا فکر نمی کرده والریا در این حد نابود بشه که هیچی ازش باقی نمونه!

منم گفتم تقصیر تارگرین ها بوده نه صرف ایگان.

دیگه اگه وستروس هم بود یه استادی داشتند که این علم رو مکتوب کنه، والرین ها که کلی هم ادعای بیشتری داشتند، باید یه صنف هم مثل همین استاد ها، حتی پیشرفته ترش رو داشته باشند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
منم گفتم تقصیر تارگرین ها بوده نه صرف ایگان.

دیگه اگه وستروس هم بود یه استادی داشتند که این علم رو مکتوب کنه، والرین ها که کلی هم ادعای بیشتری داشتند، باید یه صنف هم مثل همین استاد ها، حتی پیشرفته ترش رو داشته باشند.

 

 

البته یه چیزی هم که من بهش فکر کردم این بوده که خوب مگه گفته نشده که تارگرین ها دراگون لردهای والامقامی نبودن قدرتمند هم نبودن! حتی دستاورد آنچنانی هم در والریا نداشتن ( با توجه به گفته های ویکی) پس چرا والرین ها و دراگون لردهای قدرتمند باید اطلاعاتشون و دانششون رو در اختیار تارگرین ها قرار می دادن؟

هر طوری هم فکر می کنم می بینم دلیلی نداشته که بخوان روی تارگرین ها حساب باز کنن! حتی به مهاجرتشون به دراگون استون هم کاری نداشتن!

والریایی ها مسلما تو اوج قدرت و ثروت هیچکدوم فکر نمی کردن که همچین بلایی سرشون نازل بشه!

 

++ خوب اگه استاد داشتن و دانش مکتوب هم داشتن خارج از قلمروی والریا که نبوده وقتی هم نابود شده همش با هم از دست رفته! البته به نظر میرسه یه نوشته ها و طومارهایی ازش تو سیتادل اولدتاون و آشایی وجود داشته باشه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
negar27 » یکشنبه تیر 15, 93 6:45 pm[/url]"]
منم گفتم تقصیر تارگرین ها بوده نه صرف ایگان.

دیگه اگه وستروس هم بود یه استادی داشتند که این علم رو مکتوب کنه، والرین ها که کلی هم ادعای بیشتری داشتند، باید یه صنف هم مثل همین استاد ها، حتی پیشرفته ترش رو داشته باشند.

 

 

البته یه چیزی هم که من بهش فکر کردم این بوده که خوب مگه گفته نشده که تارگرین ها دراگون لردهای والامقامی نبودن قدرتمند هم نبودن! حتی دستاورد آنچنانی هم در والریا نداشتن ( با توجه به گفته های ویکی) پس چرا والرین ها و دراگون لردهای قدرتمند باید اطلاعاتشون و دانششون رو در اختیار تارگرین ها قرار می دادن؟

هر طوری هم فکر می کنم می بینم دلیلی نداشته که بخوان روی تارگرین ها حساب باز کنن! حتی به مهاجرتشون به دراگون استون هم کاری نداشتن!

والریایی ها مسلما تو اوج قدرت و ثروت هیچکدوم فکر نمی کردن که همچین بلایی سرشون نازل بشه!

 

++ خوب اگه استاد داشتن و دانش مکتوب هم داشتن خارج از قلمروی والریا که نبوده وقتی هم نابود شده همش با هم از دست رفته! البته به نظر میرسه یه نوشته ها و طومارهایی ازش تو سیتادل اولدتاون و آشایی وجود داشته باشه!

وقتی بهشون اژدها در اون ابعاد دادن دو تا استاد هم بهشون می دادن مطمئنا. ضمن این که دراگون استون هم یکی از پایگاه های والریا بوده. ساختمون هاش رو اصلا والرین ها ساخته بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

رابرت بحث پشت کردن به ملت و سرزمین و اصل و نسبش دیگه چه جور صیغه ای هستش ؟! والریا نابود شده و ملت و سرزمینش و اصل و نسبتش از بین رفته ، اگان باید به یه فبرستان متعهد باقی بمونه؟ که چی بشه ؟

طوری این کلمات رو به کار میبری انگار اگان میتونست نجاتشون بده یا دوباره زنده کنتشون . تارگرین ها مهاجرت کردن و بعد اونها والریا نابود شد ، نه وظیفه ای دارن نه تعهدی که برگردن و بخوان برای احیاش تلاش کنن . فتح وستروس سود بیشتر، افتخار بیشتر و زحمت کمتر داشت، هر خردمندی کاری رو میکرد که اگان کرد .

 

رابرت ! یه تمدن و دستاورد هاش رو نمیشه حفظ کرد وقتی خود تمدن از بین میره ! تمام دانش سیتادل که حجمش حتی به اندازه گوشه علم والریا هم نمیشه رو نمیتونی تو یه استاد ( هرچند استاد اعظم باشه ) پیدا کنی چون هر کس یه تخصص محدود داره . تمام دستاورد والریا هم محدود به علم نبود، جادو هم عنصر مهمی در تمدنشون بود . این رو هم انتظار داشتی به هر نحوی شده حفظ کنند ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
وقتی بهشون اژدها در اون ابعاد دادن دو تا استاد هم بهشون می دادن مطمئنا. ضمن این که دراگون استون هم یکی از پایگاه های والریا بوده. ساختمون هاش رو اصلا والرین ها ساخته بود.

 

این قضیه اژدها دادن و باز شدن تخم اژدها انگار تو زمان والرین ها و خود تارگرین ها مثل معامله های روزمره بوده آخه! تو اون همه خاندان که اژدها داشتن دادن دوتا اژدها خیلی کار عجیب غریبی به نظر نمی رسیده!( نمونه ی رفتارش تو خاندان تارگرین ها هم بوده که داخل تخت هر نوزاد تارگرین یه تخم اژدها میذاشتن تا باز بشه - وفور نعمت بوده دیگه )

 

+ داشتن استاد به نظرم برای حفظ دانش کافی نیست! مهم کتابخانه ها و دست نوشته ها بوده که همش نابود شده رفته!

 

+ مشکل دیگه ای هم که وجود داره اینه که بیشتر این دانش والرینی بدون آتش اژدها و جادو عملی کردنش اصلا ممکن نیست!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ریگار » یکشنبه تیر 15, 93 6:53 pm[/url]"]رابرت بحث پشت کردن به ملت و سرزمین و اصل و نسبش دیگه چه جور صیغه ای هستش ؟! والریا نابود شده و ملت و سرزمینش و اصل و نسبتش از بین رفته ، اگان باید به یه فبرستان متعهد باقی بمونه؟ که چی بشه ؟

طوری این کلمات رو به کار میبری انگار اگان میتونست نجاتشون بده یا دوباره زنده کنتشون . تارگرین ها مهاجرت کردن و بعد اونها والریا نابود شد ، نه وظیفه ای دارن نه تعهدی که برگردن و بخوان برای احیاش تلاش کنن . فتح وستروس سود بیشتر، افتخار بیشتر و زحمت کمتر داشت، هر خردمندی کاری رو میکرد که اگان کرد .

 

رابرت ! یه تمدن و دستاورد هاش رو نمیشه حفظ کرد وقتی خود تمدن از بین میره ! تمام دانش سیتادل که حجمش حتی به اندازه گوشه علم والریا هم نمیشه رو نمیتونی تو یه استاد ( هرچند استاد اعظم باشه ) پیدا کنی چون هر کس یه تخصص محدود داره . تمام دستاورد والریا هم محدود به علم نبود، جادو هم عنصر مهمی در تمدنشون بود . این رو هم انتظار داشتی به هر نحوی شده حفظ کنند ؟

من مثالش رو قبلا زدم. تکرار مکررات بی نتیجه است.

پایتخت و مرکز والریا از بین رفته، ولی مستعمراتش هنوز هستند، زمین هاش هنوز هست، باقی مانده ی بناهاشون توی ایسوس موجوده، باقی مونده ی مردمشون توی شهرهای آزاد پخشند، شهرهای ولانتیس و لیس و میر هنوز سرسپرده ی والریا هستند.

 

بله قاپیدن لقمه از چنگ یکی دیگه راحت تر از اینه که آدم بره بیل دست بگیره و کشاورزی کنه و دسترنج خودش رو بخوره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@نگار

منم می‌فهمم چرا اگان زبان و ... رو بیخیال شده.

ما می گیم اینکه یکی بیاد نسبش رو کلاً فدای پادشاهیش بکنه نظر شما چیه راجع بهش؟

 

 

نه دیگه، این "حق" ای که شما ازش می گین می گه چون اگان به کل وستروس برای اول بار حکومت کرد پس این حق دنریس ه که به کل وستروس حکومت کنه، بقیه باید برن سراغ منطقه خودشون.

این کجاش طبق قانون جنگل و زور ه ؟؟!!!

 

 

 

ببین دو حالت داره:

یا تارگرین ها تو والریا داغون بودن و هیچ بهره از عظمتش نبردن و هیچ دانشی ندارن که در این صورت چرا خودشون رو هی می چسبونن به اونا از عظمتش حرف می زنن و ...

 

یا اینکه نه یه بهره ای بردن، در این صورت چرا کلاً بیخیال شدن و اومدن سراغ وستروس یا اینکه الان چرا دنریس ذره درباره اژدها نمی دونه.

 

مشکل اینه که تارگرین ها هر وقت دلشون می خواد از شکوه و عظمت والریا حرف می زنن و می کن و فلان و بهمان ایم و هر وقت هم که به ضررشونه Pragmatic فکر می کنن و می گن نمی شد ما اومدیم سراغ وستروس، همه چی والریا نابود شده و ...

 

 

 

@علی:

اوکی، اون علاقه توئه و محترم ولی چرا هی الکی اصرار داری این ویژگی ها رو به یکی بچسبونی و علاقه مند شی بهش؟ چند بار می خوای از یه سوراخ گزیده شی؟ والا سرسی (حداقل به نظر من) تو اینایی که گفتی از دنریس سر تره.

ایندفعه زورد ست نکن، یه ذره صبر پیشه کن.

 

اصن از این Dany خطاب کردن مارتین حالم بد می شه.

 

 

طبق اون استدلال که والریا ترکیده و یه قبرستونه پس این شکوه و خون والریا دیگه چیه؟

آدم یا هی دم ا پیشینه اش می زنه و سعی در احیاش داره یا بیخیالش می شه دیگه صحبتش رو نمی کنه.

این نمونه واضحی از مزوّر بودن تریپ اومدن تارگرین هاست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
kei1 » یکشنبه تیر 15, 93 8:27 pm[/url]"]@نگار

منم می‌فهمم چرا اگان زبان و ... رو بیخیال شده.

ما می گیم اینکه یکی بیاد نسبش رو کلاً فدای پادشاهیش بکنه نظر شما چیه راجع بهش؟

 

 

نه دیگه، این "حق" ای که شما ازش می گین می گه چون اگان به کل وستروس برای اول بار حکومت کرد پس این حق دنریس ه که به کل وستروس حکومت کنه، بقیه باید برن سراغ منطقه خودشون.

این کجاش طبق قانون جنگل و زور ه ؟؟!!!

 

 

 

ببین دو حالت داره:

یا تارگرین ها تو والریا داغون بودن و هیچ بهره از عظمتش نبردن و هیچ دانشی ندارن که در این صورت چرا خودشون رو هی می چسبونن به اونا از عظمتش حرف می زنن و ...

 

یا اینکه نه یه بهره ای بردن، در این صورت چرا کلاً بیخیال شدن و اومدن سراغ وستروس یا اینکه الان چرا دنریس ذره درباره اژدها نمی دونه.

 

مشکل اینه که تارگرین ها هر وقت دلشون می خواد از شکوه و عظمت والریا حرف می زنن و می کن و فلان و بهمان ایم و هر وقت هم که به ضررشونه Pragmatic فکر می کنن و می گن نمی شد ما اومدیم سراغ وستروس، همه چی والریا نابود شده و ...

 

 

 

@علی:

اوکی، اون علاقه توئه و محترم ولی چرا هی الکی اصرار داری این ویژگی ها رو به یکی بچسبونی و علاقه مند شی بهش؟ چند بار می خوای از یه سوراخ گزیده شی؟ والا سرسی (حداقل به نظر من) تو اینایی که گفتی از دنریس سر تره.

ایندفعه زورد ست نکن، یه ذره صبر پیشه کن.

 

اصن از این Dany خطاب کردن مارتین حالم بد می شه.

 

 

طبق اون استدلال که والریا ترکیده و یه قبرستونه پس این شکوه و خون والریا دیگه چیه؟

آدم یا هی دم ا پیشینه اش می زنه و سعی در احیاش داره یا بیخیالش می شه دیگه صحبتش رو نمی کنه.

این نمونه واضحی از مزوّر بودن تریپ اومدن تارگرین هاست.

 

+ از نظر من کار مذمومانه ایه! اونم به خاطر اینه که من کلا با سیستم ارباب رعیتی (شاه و مردم ) و افراد قدرت طلب مشکل دارم! اما شاید از نظر کسی که شخصیت جاه طلب و قدرت طلبی داشته باشه این حرکت اگان خیلی هم عاقلانه و درست به نظر بیاد!

+ حق دنریس نیست اگه زورشو داشت مث اگان بیاد فتحش کنه و پادشاهی کنه! ( چقدر این کلمه ی حق و زور داره مشکل ساز میشه ) مگه براتیون ها و لنیسترها حقی دارن؟ زورشون رسیده دارن پادشاهی می کنن البته به میراث اگان! اونجا بحث وراثت هفت پادشاهی بود من گفتم چون اگان متحدش کرد وارث و پایه گذارش اون و خاندانشه! ( آدرها دنریس رو ببرن که انقدر رو اعصاب آدم آفتاب بالانس میزنه با این کاراش و جای دفاعم نمیذاره! ) احتمالا از دنریس بپرسن والریا روی نقشه کجاست نمی دونه فقط بلده هی بگه i am the pure blood of old valyria

 

++ در مورد خودستایی تارگرین ها من دفاعی ندارم ازشون بکنم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
+ از نظر من کار مذمومانه ایه! اونم به خاطر اینه که من کلا با سیستم ارباب رعیتی (شاه و مردم ) و افراد قدرت طلب مشکل دارم! اما شاید از نظر کسی که شخصیت جاه طلب و قدرت طلبی داشته باشه این حرکت اگان خیلی هم عاقلانه و درست به نظر بیاد!

+ حق دنریس نیست اگه زورشو داشت مث اگان بیاد فتحش کنه و پادشاهی کنه! ( چقدر این کلمه ی حق و زور داره مشکل ساز میشه ) مگه براتیون ها و لنیسترها حقی دارن؟ زورشون رسیده دارن پادشاهی می کنن البته به میراث اگان! اونجا بحث وراثت هفت پادشاهی بود من گفتم چون اگان متحدش کرد وارث و پایه گذارش اون و خاندانشه! ( آدرها دنریس رو ببرن که انقدر رو اعصاب آدم آفتاب بالانس میزنه با این کاراش و جای دفاعم نمیذاره! ) احتمالا از دنریس بپرسن والریا روی نقشه کجاست نمی دونه فقط بلده هی بگه i am the pure blood of old valyria

 

++ در مورد خودستایی تارگرین ها من دفاعی ندارم ازشون بکنم!

 

خب اونجایی که من گفتم "تو هم؟" گفته بودی تارگرین ها بر حق اند.

 

بحث وراثت وقتی ایریس سرنگون شد دیگه تموم می شه می ره. از همون راهی که وستروس میراث اگان شد الان میراث رابرت ه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
kei1 » یکشنبه تیر 15, 93 9:04 pm[/url]"]
+ از نظر من کار مذمومانه ایه! اونم به خاطر اینه که من کلا با سیستم ارباب رعیتی (شاه و مردم ) و افراد قدرت طلب مشکل دارم! اما شاید از نظر کسی که شخصیت جاه طلب و قدرت طلبی داشته باشه این حرکت اگان خیلی هم عاقلانه و درست به نظر بیاد!

+ حق دنریس نیست اگه زورشو داشت مث اگان بیاد فتحش کنه و پادشاهی کنه! ( چقدر این کلمه ی حق و زور داره مشکل ساز میشه ) مگه براتیون ها و لنیسترها حقی دارن؟ زورشون رسیده دارن پادشاهی می کنن البته به میراث اگان! اونجا بحث وراثت هفت پادشاهی بود من گفتم چون اگان متحدش کرد وارث و پایه گذارش اون و خاندانشه! ( آدرها دنریس رو ببرن که انقدر رو اعصاب آدم آفتاب بالانس میزنه با این کاراش و جای دفاعم نمیذاره! ) احتمالا از دنریس بپرسن والریا روی نقشه کجاست نمی دونه فقط بلده هی بگه i am the pure blood of old valyria

 

++ در مورد خودستایی تارگرین ها من دفاعی ندارم ازشون بکنم!

 

خب اونجایی که من گفتم "تو هم؟" گفته بودی تارگرین ها بر حق اند.

 

بحث وراثت وقتی ایریس سرنگون شد دیگه تموم می شه می ره. از همون راهی که وستروس میراث اگان شد الان میراث رابرت ه.

 

گفتم یه جورایی (به خاطر اگان و فتحش | حالم بد شد انقد گفتم این حرفو ) بر حقند حرف تو دهن من نذار

 

++ خاندان تارگرین سرنگون شد ولی کاری که اگان کرد هنوزم که هنوزه پابرجاست مگه رابرت تغییری درش ایجاد کرده که بخواد به اسمش ثبت بشه و بهش بگیم میراث رابرت؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
گفتم یه جورایی (به خاطر اگان و فتحش | حالم بد شد انقد گفتم این حرفو ) بر حقند حرف تو دهن من نذار

 

++ خاندان تارگرین سرنگون شد ولی کاری که اگان کرد هنوزم که هنوزه پابرجاست مگه رابرت تغییری درش ایجاد کرده که بخواد به اسمش ثبت بشه و بهش بگیم میراث رابرت؟؟

 

فرسایشی شد این بحث. وسطشم هی چیزای دیگه گفتیم.

 

 

مگه نمی گیم قدرت حاکمه؟

مگه نمی گیم اگان اومد با استفاده از قانون قدرت به وستروس حکومت کرد؟

 

 

طبق همین قانون رابرت اومد حکومت رو مال خودش کرد. تو این منطق قدرته که ارث و میراث رو مشخص می کنه. نه اینکه کی اول این کار رو کرد و ...

 

مشکل از اینجا ناشی می شه که تو جاهای مختلف منطق های مختلف داریم.

 

 

اگه از ارث و میراث پیروی می کنیم که اگان نباید می یومد اصن تو وستروس.

اگرم از قدرت پیروی می کنیم که دیگه وستروس میراث هیچکس نمی تونه باشه.

 

اون "یجورایی" از تلفیق دو تا منطق حاصل می شه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلام خدمت دوستان

از اونجایی که این تاپیک مخصوص بحث درمورد شخصیتهاس آیا فکرنمیکنید که تارگرینها بسیار تکراری شدن؟؟ پیشنهاد میدم بریم سراغ جورامون چون راستشو بخواید زیاد درموردش اطلاع ندارم و دوست دارم نظرات دوستان رو در مورد شخصیتهای دیگر نیز بشنوم.حالا هر شخصیتی باشه فقط تارگرین نباشه چون داره تکراری وخسته کننده میشه.

بسیار ممنون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
هیتمن » دوشنبه تیر 15, 93 12:36 am[/url]"]سلام خدمت دوستان

از اونجایی که این تاپیک مخصوص بحث درمورد شخصیتهاس آیا فکرنمیکنید که تارگرینها بسیار تکراری شدن؟؟ پیشنهاد میدم بریم سراغ جورامون چون راستشو بخواید زیاد درموردش اطلاع ندارم و دوست دارم نظرات دوستان رو در مورد شخصیتهای دیگر نیز بشنوم.حالا هر شخصیتی باشه فقط تارگرین نباشه چون داره تکراری وخسته کننده میشه.

بسیار ممنون.

 

دوستمون جناب یورون گریجوی استارتر تاپیک هستن و ایشون باید شخصیت بعدی رو مشخص کنن!

+ بحث در مورد تارگرین ها اصولا هیچ وقت خسته کننده نیست چون مارتین هم تو نغمه و هم تو کتابای جانبیش روی خاندان تارگرین بیشتر از هر خاندان دیگه ای مانور داده که این باعث میشه دست جناب یورون و ما هم برای بحث کردن بازتر باشه..

به طور مثال همین شخصیت جورامون خیلی مطلب زیادی در موردش ارائه نشده و شاخص ترینش اینه که شیپور زمستان رو پیدا می کنه و باهاش غول ها رو بیدار می کنه و یکی دیگه شم اتحاد پادشاه پشت دیوار (جورامون) با استارک های وینترفل برای سرنگون کردن شاه شب و آزادی نگهبانان شب بوده!

 

++ البته بازم تصمیم با دوستانه! ما کلا از هر بحث و گفتگویی در مورد شخصیت ها شدیدا استقبال می کنیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×