رفتن به مطلب

Recommended Posts

منظور از آخرین فصل جان,آخرین فصلش از کتاب 5 هست نه چیز دیگه.

این تاپیک برای کسایی که کتاب 5 رو نخوندن به شدت اسپویله.

چند تا سوال توی این فصل پیش میاد.

چرا در این فصل و فصلهای قبلی جان مرتبا به دستش اشاره میشه؟همش میگه انگشتاشو باز و بسته کرد.شاید خیلی کاراکترهای دیگه هم صدبار انگشتاشون رو باز و بسته کنن ولی بهش اشاره نمیکنه.دست جان چه چیز خاصی داره که اینجوری بهش اشاره میشه؟و روش تاکید داره؟یا میخواد چیزی رو یادآوری کنه؟گمون میکنم میکنم همون دستش هم هست که هنگام مبارزه با وایت سوخت.خب الان چرا باید انقدر بهش اشاره بشه.

به نظر میرسه که توی این فصل برادرها نقشه ی کشتن جان رو از قبل کشیدن و فقط بعد صحبتهای جان نقشه شون رو جلوتر انداختن.چون گوست هم از صبحش حس میکرد اینهارو دقیقا مثل گری ویند که متوجه نیت بد وسترلینگها شده بود.

چرا موقعی که به جان حمله کردن نتونست شمشیرشو از غلاف دربیاره و از خودش دفاع کنه؟چون اولین زخمی که بهش زدن به نظر زیاد جدی نبود که دچار ضعف بشه و نتونه شمشیرشو دربیاره.یعنی ممکنه باز هم به دستش مربوط باشه

چرا اولین برادری که به جان حمله کرد و باهاش درگیر شد بعد از اینکه خنجر از دستش افتاد عقب نشینی کرد و دستاشو برد بالا به گفته ی جان انگار میخواست بگه من نبودم!کار من نبود!عجیب بود ولی شاید هم بخاطر این بود که یه لحظه فکر کرد نمیتونن جان رو بکشن ترسید که همه چیز بیفته گردن اون.

و اینکه آیا کشتن جان حاصل هم فکری همه ی برادران بود یا نه همین چند نفری که بهش حمله کردن این نقشه رو به تنهایی کشیده بودن و از شلوغی استفاده کردن و نقشه رو عملی کردن.

یا اصلا همین شلوغی هم نقشه ی خودشون بود تا جان رو به اونجا بکشن.چون که جان میگه مگه نمیبینن که اون(giant) زخمی شده!ممکنه همش نقشه ی خودشون بوده باشه.

چرا برادران انقدر متعصبن؟در حالیکه خطر واقعی رو دیدن و میدونن که باید برای بقا با مردمان آزاد همکاری کنن ولی اینکارو نمیکنن.حرفی که جان بهشون زد و گفت که اگر مردمان آزاد پشت دیوار بمیرن به وایت تبدیل میشن و برای گرفتن انتقام میان اینجا برای همین باید اونها رو به اینجا بیاریم,چرا بعضی از برادران رو قانع نکرد.

درباره ی مرگ جان هم خیلی احتمالات هست و همینطور برن جان رو در خواب دیده که رنگش پریده و در cold bed خوابیده.

1.اصلا نمرده چون تا اونجایی که میدونیم سه ضربه خورد که اولیش جدی نبود(مگر اینکه خنجر سمی بوده باشه).دومی و سومی به نظر جدی بودن که نمیدونیم چقدر وضعیت بد بوده چون لباسهای جان هم خیلی ضخیم بود و نمیدونیم که آیا ضربات چهارم و پنجمی هم بوده یا نه؟ممکنه نجاتش داده باشن بالاخره اونجا خیلی های دیگه هم بودن که ممکنه به جان وفادار مونده باشن.

2.مرده و با بوسه ی ملیساندر به زندگی برمیگرده اصلا دوست ندارم جان زندگیش رو به ملیساندر مدیون بشه.از رلوور هم اصلا خوشم نمیاد و امیدوارم جان به خدایان کهن وفادار بمونه.

3.مرده و مثل موجودی مثل cold hands به زندگی برمیگرده.

4.وارد بدن گوست میشه تا مداوا بشه دوباره به بدن خودش برمیگرده یا بدنش رو توی سلولهای یخی نگه میدارن تا از بین نره و بعدا با جادو به زندگی برش میگردونن.(شاید فرزندان هم کمک کنن) و احتمالات دیگه هم هست که اگر به ذهنتون رسید بگید.

در هر حال مرگ و دوباره زنده شدن جان لازمه ادامه داستان و همینطور لازمه تا جان از عهدش نسبت به نگهبانان شب آزاد بشه.

و حالا که این اتفاق برای جان افتاده و آریای تقلبی داره به دیوار پیش جان میاد اگر به دیوار برسه به نظرتون ممکنه برادران برش گردونن پیش بولتونها؟

ولی مطمئنم برادران بخاطر اینکارشون ضربه ی سختی میخورن و شاید اصلا نگبانان شب از بین برن.

و در آخر هم اینکه برادران احمقانه ترین کار ممکن رو انجام دادن با وجود اونهمه مردم آزاد بینشون که برتری نفرات هم نسبت به برادران داشتن.چرا براحتی اجازه ندادن مردمان آزاد برای نجات مردمشون به هاردهم برن و جان هم با یه عده ی دیگه شون به وینترفل بره(برادران براحتی میتونستن قبول نکنن که با جان همراه شن) بعد بگن که جان عهد شکنی کرده و از مقامش خلعش کنن.به نظرم اینجوری کمتر باعث هرج و مرج و تنش میشد.جان هم در این اتفاقات بی تقصیر نبود.

درباره ی این موضوع قبلا بحث شده بود ولی چون توی تاپیکهای دیگه و بصورت پراکنده بود.این تاپیکو زدم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه مسئله ی دیگه هم به ذهنم رسید که الان که نگهبانان شب فکر میکنن استنیس مرده چی قرار به سر سلیس و افرادی که با استنیس بودن بیاد با توجه به تهدیدات نامه ی صورتی؟ممکنه بفرستنشون وینترفل؟برای اثبات بی طرفیشون؟

امیدوارم کتاب ششم زودتر منتشر بشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تا جایی که من یادمه این باز و بسته کردن دست مختص به این فصل نیست و تو فصل های جان کلاً به این مساله اشاره می شد. (مخصوصاً اون موقع که با Ranger ها بود)

 

نقشه که از قبل بوده به نظر من. اون سخنرانی هم نقش Trigger رو داشت. اون غول و ... هم می تونه کار خودشون باشه.

 

برادران متعصب نیستن، به مقدار زیادی حماقت درشون وجود داره. اصن یادشون رفته که وجودشون به چه علته و درگیر یه دشمنی مضحک با مردمان آزاد شدن و تهدید اصلی و فلسفه وجودیشون رو از یاد بردن.

انقدر هم ریشه ای ه که کار منطق و حرف و اینا نیست حل کردنش.

 

باز نحوه ضربات یادم نیست ولی ترجیح ام اینه که نمرده باشه و شاهد مسخره بازی های دوباره زنده شدن نباشیم. (البته یه نظر کاملاً شخصی ه)

اصن دِین به ملیساندر رو ول کن. فک کن یه موجودی مثل بریک و کتلین می شه.

منظورت از احتمال 4 اینه که کاملاً به زندگی برگرده؟ یعنی مثل کلد هندز و بریک و ... معلوم نباشه که مرده یک بار ؟!!

 

درباره اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد باید بررسی کنیم قدرت دست کیا میوفته. برادران، ملیساندر یا مردمان آزاد.

 

 

درباره کتاب 6 هم. فعلاً که تا آخر 2014 خبری نیست. حالا 2015 می یاد یا نه و اگه آره کی رو باید ببینیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

درباره ی احتمال چهارم اگر بدن خودش مداوا بشه که هیچ.ولی اگر با جادوی ملیساندر یا فرزندان جنگل بدنش احیا بشه که نمیشه معلوم نشه که یه بار مرده.

یه چیز دیگه الان به ذهنم رسید اینه که جان وقتی بین بدن خودش و گوست سوئیچ میکرد بعضی وقتا براش سخت بود که بفهمه الان خودشه یا گوست.ممکنه نگهبانان در حقیقت به گوست حمله کرده باشن ولی اونموقع جان در بدنش بوده ولی خودش نمی دونسته که الان تو بدن گوسته برای همین وقتی خواست شمشیرشو دربیاره نتونست چون شمشیری وجود نداشته.البته اصلا دلم نمیخواد گوست چیزیش بشه اگر جان بمیره باز شانس زنده شدنش هست ولی گوست نه.مثلا ملیساندر گوستو ببوسه!!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چیزی که مشخصه اینه که جان به خاطر حماقت خودش مرد. دیگه از وسط های کتاب 5 فهمیده بودم که برادر ها نمی تونن این وضعیت رو تحمل کنند و یه بلایی سر جان میارند. جان که به نظر انقدر باهوش میومد، چطور نسبت به این قضیه کور بود؟ خیلی راحت بوئن مارش و بقیه رو نادیده می گرفت و کار خودش رو می کرد. باید خیلی میانه رو تر از این ها کار می کرد و سیاست به خرج می داد.

 

اشتباهات جان با آوردن اون غول شروع شد، نباید مدت زیادی نگهش می داشت تو کسل بلک. باید می فرستادتش به مثلا لانگ بارو، پیش آیرون امت وفاداری که انقدر بهش می نازند.

 

اشتباه بعدی گرفتن وام از براووس بود. یک درصد پیش خودش فکر نکرد چرا باید براووس به نگهبان ها وام بده؟ اونم با این شرایط! آخه نگهبانان شب مگه چه منبع درآمدی دارند که بتونند این قروض را جبران کنند؟

 

آوردن تورمند به این ور دیوار کار خطرناکی بود، ولی می شد تحمل کرد. اما اصرار بیش از اندازه برای نجات مردم هاردهوم دیگه زیادی بود. من اگر بودم بی خیالش می شدم، مخصوصا وقتی کاتر پایک و هرچی کشتی و قایق داشت رو فدای این عملیات نجات کرده بود. شاید حداقل این جوری یک مقدار از اصطحکاک با برادر ها جلوگیری می شد.

 

اشتباه بعدی این بود که این بوئن مارش بدبخت رو هیچ وقت آدم حساب نمی کرد. فقط تصمیمش رو به اون ها اعلام میکرد و نظرات اون ها رو رد. این شیوه ی فرماندهی درست و عاقلانه نیست. برادر ها هم مثل ما متمدن نیستن که بفهمند برای حفظ دیوار باید با این مسائل کنار اومد، اون ها یک سری آدم معمولی یا دزد و قاتلند که بهترین دوستانشون رو به خاطر همین وحشی ها از دست دادند، مسلما زندگی در کنارشون و حروم کردن غذا برای اون ها، از سخت هم سخت تره.

 

و در آخر اون حرکت بچگانه برای ترک دیوار بود که حکم مرگش رو امضا کرد. نامه صورتی بمب اطلاعاتی کتاب 5 بود و من رو هم کلی هیجان زده کرد، اما این تصمیم جان بچگانه و از روی احساسات بود. تو که حاضر بودی تا هارد هوم برای نجات ملت پایین دیوار بری، به یکباره همه وظایفت رو فراموش کردی؟؟

 

این که جان دوباره زنده می شه که شکی درش نیست، اگر آزور آهای باشه که باید زنده بشه، ولی مرگ جان به هیچ وجه قهرمانانه نبود، بلکه نتیجه اشتباهاتش بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
چیزی که مشخصه اینه که جان به خاطر حماقت خودش مرد.

هم حماقت خودش هم حماقت و کوته بینی نگهبانان.البته هنوز معلوم نیست مرده یا نه!

نگبانان نمیتونستن نگاهی بدون تعصب به مردم آزاد داشته باشن.اون جاینت بیچاره چکار به نگهبانان داشت بهشون کمک هم میکرد.تا وقتی که خودشون اذیتش کردن.

آوردن تورمند به این ور دیوار کار خطرناکی بود، ولی می شد تحمل کرد. اما اصرار بیش از اندازه برای نجات مردم هاردهوم دیگه زیادی بود. من اگر بودم بی خیالش می شدم، مخصوصا وقتی کاتر پایک و هرچی کشتی و قایق داشت رو فدای این عملیات نجات کرده بود. شاید حداقل این جوری یک مقدار از اصطحکاک با برادر ها جلوگیری می شد.

دلیل اصرارش برای نجات مردم هاردهوم رو هم که خودش توضیح داد و به نظرم قانع کننده بود.

اشتباه بعدی این بود که این بوئن مارش بدبخت رو هیچ وقت آدم حساب نمی کرد. فقط تصمیمش رو به اون ها اعلام میکرد و نظرات اون ها رو رد. این شیوه ی فرماندهی درست و عاقلانه نیست.

از بوئن و بقیه که هر وقت مشاوره خواست فقط ساز مخالف با مردم آزاد میزدن و بهانه گیری میکردن.هیچ وقت یه مشاوره ی درست حسابی ندادن.

اگر وحشیها نگهبانان رو کشتن خب نگهبانها هم خیلی از وحشی ها رو کشتن.پس در این مورد نمیتونیم بگیم آخی چقدر داره به نگهبانان سخت میگذره که بخاطر این موضوع دارن تحمل میکنن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من تازه کتاب پنجو تموم کردم.یه چیز خیلی جالب برای من شباهت اقدامات جان و دنی بود.

دنی به آزاد کردن برده ها خیلی اصرار می کرد و جان هم برای نجات وحشی ها.

البته باید بگم که اقدامات جان خیلی عاقلانه تر از دنی بود.

در واقع هردوی اونها کاری رو میخواستن انجام بدن که به نظرشون درست بود.

امیدوارم جان نمیره و به صورت بریک یا کت به زندگی برنگرده چون اینجوری خیلی بدم میاد.یا نمیدونم تو گوست زندگیشو ادامه بده.اینم بده.چون میشه هیاهویی بسیار برای هیچ.مخصوصا اگه جان بچه ی ریگار و لیانا باشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

داشتم به این فکر میکردم که اگر جان مرده باشه در آخرین فصلش و ریبورن بشه و قرار باشه آزور آهایی باشه و وستروس رو نجات بده.چقدر این داستان کلیشه و هالیوودی میشه.توی فیلمهای هالیوودی هم اینجوریه که زمین و زمان به هم میریزه تا انسانها بمیرن بعد یک فرد که خدایان درش ویژگیهایی دیدن که در بقیه ندیدن و از حمایت خدایان برخورداره انسانها رو نجات میده و تبدیل به قهرمان میشه.از قضا این فرد حرام*زاده هم هست در بعضی موارد حاصل تجا*وز هم هست.مثل تسیوس immortals و یا پرسیوس clash of titans و wrath of titans.حالا تا اینجا که حرام*زاده بودن جان مشخصه باید دید که فرزند ریگار و لیانا هست یا نه و اگر هست حاصل تجا*وزه یا نه و آیا واقعا رلوور ازش حمایت میکنه؟!.و اگر همچین اتفاقی توی داستان بیفته از مارتین ناامید میشم این همه داستان رو خوب پیش برده بعد اینجوری هالیوودی تمومش کنه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Queen nymeria » پنج شنبه آبان 15, 93 12:23 pm[/url]"]داشتم به این فکر میکردم که اگر جان مرده باشه در آخرین فصلش و ریبورن بشه و قرار باشه آزور آهایی باشه و وستروس رو نجات بده.چقدر این داستان کلیشه و هالیوودی میشه.توی فیلمهای هالیوودی هم اینجوریه که زمین و زمان به هم میریزه تا انسانها بمیرن بعد یک فرد که خدایان درش ویژگیهایی دیدن که در بقیه ندیدن و از حمایت خدایان برخورداره انسانها رو نجات میده و تبدیل به قهرمان میشه.از قضا این فرد حرام*زاده هم هست در بعضی موارد حاصل تجا*وز هم هست.مثل تسیوس immortals و یا پرسیوس clash of titans و wrath of titans.حالا تا اینجا که حرام*زاده بودن جان مشخصه باید دید که فرزند ریگار و لیانا هست یا نه و اگر هست حاصل تجا*وزه یا نه و آیا واقعا رلوور ازش حمایت میکنه؟!.و اگر همچین اتفاقی توی داستان بیفته از مارتین ناامید میشم این همه داستان رو خوب پیش برده بعد اینجوری هالیوودی تمومش کنه!

یعنی برای من بدترین حالتی که داستان می تونه تموم شه همینه که جان اسنو زنده بشه و با دنریس ازدواج کنه و دوتایی کل دنیا رو نجات بدن! اگه همچین چیزی بشه آخرش با تمام وجود از مارتین متنفر میشم که این همه سال مارو سر کار گذاشته!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فکر میکنید این قضیه ترور جان توسط برادران سیاه پوشش میتونه بهانه خوبی باشه برای برگشتنش به وینترفل به عنوان لرد یا پادشاه شمال باشه با توجه به اینکه راب به احتمال زیاد اونو جانشین خودش اعلام کرده پیش پرچمداراش یانه اون در صورت زنده موندن حالا به هر صورتی باز هم دیوار رو رها نمیکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
تورهن استارک » پنج شنبه آبان 15, 93 11:09 pm[/url]"]فکر میکنید این قضیه ترور جان توسط برادران سیاه پوشش میتونه بهانه خوبی باشه برای برگشتنش به وینترفل به عنوان لرد یا پادشاه شمال باشه با توجه به اینکه راب به احتمال زیاد اونو جانشین خودش اعلام کرده پیش پرچمداراش یانه اون در صورت زنده موندن حالا به هر صورتی باز هم دیوار رو رها نمیکنه.

اگر زنده مونده باشه فکر نمیکنم دیوار رو رها کنه.اخلاقیات و ارزشهاش بهش اجازه نمیده.

ولی اگر تحت شرایط خاص زنده بشه یعنی از بند تعهدش آزاد بشه باید دید نگهبانان مخالف بهش اجازه میدن بمونه یا نه ولی من فکر میکنم باز هم با این شرایط در کنار نگهبانان میمونه.الان با توجه به چیزهایی که دیده فکر نمیکنم به لرد وینترفل شدن فکر کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ولی بنظرم بعنوان لرد یا پادشاه شمال کارایی بیشتری داره برای دفاع از دیوار یا هر کاری که قراره بعنوان لرد فرمانده توی دیوار انجام بده .اول اینکه شمال (بیشتر شمال) به وینترفل وفاداره تا بدیوار دوم اینکه استارکها همیشه در مواقع خطر پشت سر نگهبانان شب بودند و برای حفاظت از دیوار جنگیدند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظرم اگر بخواد لرد وینترفل یا پادشاه شمال بشه.لردهای دیگه ازش توقعات دیگه ای بجز فکر کردن 100% به دیوار دارن بالاخره فرزندانشون و.. رو در جنگ از دست دادن چرا باید بخوان خون فرزندانشون بی ثمره باشه؟احتمالا بخوان انتقامشون رو بگیرن و کاری که راب شروع کرد رو تموم کنن.مگر اینکه جان راضیشون کنه.حالا اگر نتونه لردها رو متقاعد کنه,اگر بخواد به دبوار کمک کنه و تمام تمرکزش رو روی دیوار بزاره لردها ناراضی میشن اگر بخواد لردها رو راضی نگه داره که اونطور که باید نمیتونه به دیوار رسیدگی کنه.

حالا باید دید مارتین برای این کاراکتر چی میخواد!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با توجه به ۵ کتاب قبلی فکر می کنم جان مرده باشه اما وارد بدن گوست شده و از این طریق فصل هاشو دنبال کنیم. برادران هم دقیقا کاری انجام دادند که فکر می کردند درسته و هیچ وقت ملیساندر قبول نمی کنن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چه جان برگرده چه بمیره باید قبول کنیم جانی که دوباره متولد بشه اون جانی نیست که قبلا میشناختیم مثل کتلین و لیدی استون هارت

این حقیقت تلخیه برای طرفداران جان هیچکسی نمیتونه به طور کامل دوباره زنده بشه و مثل قبل باشه

شاید جان پادشاه شب جدید ما باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلام دوستان؛

من کتاب 5 رو نخوندم؛ منتها اینقدر صحبت در مورد مرگ جان زیاد شد که تقریبا متوجه شدم مساله چیه.

 

فقط یه سوال، آیا دقیقا تو کتاب گفته که جان مرد؟

چون اگه نگفته باشه، احتمالش هست که زنده بمونه.

 

من بیشتر دلم می خواد اگر جان کشته میشه، دیگه برنگرده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خیر به صراحت نمیگه که جان مرده اما هر آدم معمولی در اون شرایط می میره. البته نباید فراموش کرد که شخصیت های زیادی در طول داستان با کمک جادو از مرگ کامل دوباره زنده شدند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خوب مسخره میشه دیگه؛

اگه قراره برگرده چرا بمیره؟

 

اگه نگفته میمیره، که خوب باز شاید امیدی باشه که اصلا مرگی در کار نباشه و یه جوری نجات پیدا کنه.

 

راستی من یه چیزی به ذهنم رسید که شاید به جان هم مربوط باشه؛ در مورد آینده کتاب.

 

ممکنه ماهیت آزور آهای و پرنس وعده داده شده دو نفر متفاوت باشن؟

 

مثلا جان آزور و دنریس پرنس؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

on the “inside the episode” feature that aired on HBO, creators D.B. Weiss and David Benioff said they were ”shocked” to learn this information from author George R.R. Martin implying that the burning of Shireen Baratheon is a joy book readers may yet get to experience in The Winds of Winter. (In fact it may be tied to another main character’s fate.)

این مطلب رو تو بحث اپیزود نهم فصل ۵ هم قرار دادم ولی چون اسپویل داشت نمیشد اونجا روش بحث کرد.خط آخرش نوشته In fact it may be tied to another main character’s fate یعنی در حقیقت ممکنه ملیساندر برای برگردوندن جان شیرین رو قربانی کنه!!با توجه به اینکه فکر میکنن که استنیس هم شکست خورده و مرده.من اینجوری احساس بدی بهم دست میده.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Queen nymeria » دوشنبه خرداد 18, 94 12:58 pm[/url]"]on the “inside the episode” feature that aired on HBO, creators D.B. Weiss and David Benioff said they were ”shocked” to learn this information from author George R.R. Martin implying that the burning of Shireen Baratheon is a joy book readers may yet get to experience in The Winds of Winter. (In fact it may be tied to another main character’s fate.)

این مطلب رو تو بحث اپیزود نهم فصل ۵ هم قرار دادم ولی چون اسپویل داشت نمیشد اونجا روش بحث کرد.خط آخرش نوشته In fact it may be tied to another main character’s fate یعنی در حقیقت ممکنه ملیساندر برای برگردوندن جان شیرین رو قربانی کنه!!من اینجوری احساس بدتری بهم دست میده تا اتفاقی که افتاده.

نه نایمریا، هیچی بدتر از این نیست که پدری دستور بده بچه اش رو زنده زنده بسوزونن و خودش وایسه نگاه کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Queen nymeria » دوشنبه خرداد 18, 94 1:58 pm[/url]"]on the “inside the episode” feature that aired on HBO, creators D.B. Weiss and David Benioff said they were ”shocked” to learn this information from author George R.R. Martin implying that the burning of Shireen Baratheon is a joy book readers may yet get to experience in The Winds of Winter. (In fact it may be tied to another main character’s fate.)

این مطلب رو تو بحث اپیزود نهم فصل ۵ هم قرار دادم ولی چون اسپویل داشت نمیشد اونجا روش بحث کرد.خط آخرش نوشته In fact it may be tied to another main character’s fate یعنی در حقیقت ممکنه ملیساندر برای برگردوندن جان شیرین رو قربانی کنه!!من اینجوری احساس بدتری بهم دست میده تا اتفاقی که افتاده.

اتفاقا وقتى اين مطلبو اونور گذاشتى داشتم به همين فکر مى کردم. اگه واقعا مليساندر بخواد همچين کارى کنه حتى تصورشم براى من وحشتناکه! ترجيح ميدم جان بميره تا بخواد با قربانى شدن يه بچه ى بى گناه به زندگى برگرده!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
renly baratheon » دوشنبه خرداد 18, 94 1:03 pm[/url]"]
Queen nymeria » دوشنبه خرداد 18, 94 12:58 pm[/url]"]on the “inside the episode” feature that aired on HBO, creators D.B. Weiss and David Benioff said they were ”shocked” to learn this information from author George R.R. Martin implying that the burning of Shireen Baratheon is a joy book readers may yet get to experience in The Winds of Winter. (In fact it may be tied to another main character’s fate.)

این مطلب رو تو بحث اپیزود نهم فصل ۵ هم قرار دادم ولی چون اسپویل داشت نمیشد اونجا روش بحث کرد.خط آخرش نوشته In fact it may be tied to another main character’s fate یعنی در حقیقت ممکنه ملیساندر برای برگردوندن جان شیرین رو قربانی کنه!!من اینجوری احساس بدتری بهم دست میده تا اتفاقی که افتاده.

نه نایمریا، هیچی بدتر از این نیست که پدری دستور بده بچه اش رو زنده زنده بسوزونن و خودش وایسه نگاه کنه.

من قبل از اینکه پاسخ شما رو ببینم پستم رو ویرایش کردم .

بله درسته هیچی بدتر از این نیست. ولی من خودم اصلا دوست ندارم جان اینجوری برگرده با اینکه از کاراکترش خوشم میاد ولی ترجیح میدم بمیره بخاطر این میگم احساس بدتری بهم دست میده چون کاراکتر جان برام مهمه ولی کاراکتر استنیس نه و این کار ممکنه باعث تخریب شخصیت جان بشه اگر بفهمه چجوری برش گردوندن و کاری نکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

البته منم نمیگم اون طوری اشکالی نداره، اونجوری هم حالم خیلی بد میشه ولی نه مثل اینجا! اونجا ما میدونیم ملیساندر چه جور موجودیه و هر کاری ازش بر میاد، اما آخه اینجا ...!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اگر جان ریبورن بشه و قضیه آزوراهایی بودنش درست باشه بدترین اتفاقی که میفته اینه که ملیساندر مثل زیییگیییل میچسبه بهش.

Rest In Peace Jon Snow

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

منم امیدوارم جان زنده نشه. (هر چند واضحاً امیدم واهیه)

ملیساندر اگه خیلی ادعاش میشه مثل بریک دونداریون از خودش مایه بذاره!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×