S.i.S 0 ارسال شده در مه 31, 2015 سلام اول بابت تاخیر در درج این نکات ازتون معذرت خواهی میکنم، دوم اپیزود قبلی رو همونطور که دیدید نرسیدم نکاتش رو بنویسم براتون ولی سعی میکنم تا هفته اینده اپیزود قبلی رو هم براتون بذارم.نکات این اپیزود یه مقدار کمتر از اپیزود های قبلی هست، تنها دلیلش هم برمیگیرده به اینکه برخی از نکات بارها تکرار شدن مثلا حضور نداشتن جیمی در دورن برای همین دیگه چیزهای تکراری دوباره نمینویسم : * عنوان قسمت اشاره دارد، به صحبت های تیریون و جورا مورنت با دنریس دارد که در آنجا جورا تیریون را یک هدیه معرفی میکند.از سوی دیگر نیز به صحبت های لیتل فینگر و اولنا ردواین نیز اشاره دارد.در ابتدا فرض میشود که عنوان این اپیزود اشاره به بخش جنوب دیوار یعنی گیفت دارد، جایی که در آنجا دیوار و قلعه های نزدیک به نگهبانان شب اقامت دارد. * با مرگ استاد ایمون، دنریس به تنها تارگرین شناخته شده در جهان تبدیل میشود. * در رمان، جان عاقلانه تر عمل میکند، او آلیسر تورن را به جایی دور فرستاد، چرا که او را از اسلینت هم خطرناکتر میدانستد. و همچنین کاتر پایک را به سمت هاردهوم فرستاد تا در آنجا وحشی ها را به سمت دیوار راهنمایی بکند. * پیشنهادی که داریو به دنریس در خصوص قتل عام استادهای اعظم میدهد، همان کاری است که والدرفری نیز در عروسی سرخ انجام داد.در رمان نیز دنریس مانند این بخش پیشنهاد داریو را رد کرد، نه به این دلیل که قوانین مقدس مهمان نوازی را زیر پا میگذارد، تنها به این دلیل که دوست ندارد شهرت یک قصاب را برای خود بگیرد.ایده داریو شاید بتواند مشکلات دنریس را برای مدت کوتاهی حل کند، اما در دراز مدت باعث آسیب غیر قابل برگشت به شهرت او میشود. * در درمان، مرغان طوفان یا کلاغ طوفان نام گروه مزدوری است به رهبری داریوناهاریس و دو تن دیگر.در کتاب سوم آنها معرفی شدن، این گروه برای دفاع از شهر یونکای به استخدام گرفته شدن، اما داریو طرف دنریس را گرفت و پس از کشتن دو فرمانده دیگر به دنریس پیوست.آنها در حال حاضر در خلیج برده دارن هستن و هیچ ارتباطی با استنیس ندارد.در این مرحله از رمان استنیس هنوز گروه های مزدور تایکو نستوریس به او نپیوسته اند. * این اولین بار است که برای یک سم یک پادزهر نیز معرفی میشود.در رمان تا به امروز هیچ راه درمانی برای سموم موجود در رمان ارائه یا معرفی نشده است، هر چند میتوان به نظر میرسد استادان راه مقابله با سم ها را به خوبی میشناسند. * سانسا در طی گفتگوش با رمسی یک مشکل حقوقی که در کتاب چندان روشن نیست را برای او شرح میدهد: اینکه چگونه یک حرامزده تازه مشروع شده میتواند رتبه بهتر در جانشینی داشته باشد در حالی که فرزند تنی لرد بولتون با توجه به فرزند مشروع بودنش به راحتی میتواند ترتیب تولد را از بین ببرده و وارث بعدی روس بولتون باشد.هر چند رمسی خود را با قوانین حقوقی خسته نمیکند و هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند مانع از رسیدن او به خواسته هایش بشود. * مرگ استاد ایمون از جمله مرگ های غیر معمول در مجموعه تلویزیونی بازی تاج و تخت است، چرا که او به طور طبیعی میمیرد.تنها کسی دیگر که در این مجموعه تا به امروز به مرگ طبیعی مرد هاستر تالی بود که خارج از مجموعه تلویزیونی به مرگ طبیعی میمرید. * این اولین بار است که یک لنیستر (تیریون) و یک تارگرین (دنریس) با یکدگیر صحبت میکنند. اگر چه تیریون و استاد ایمون قبلا در اپیزود لرد اسنو با یکدیگر صحبت کرده اند ولی از لحاظ فنی او به دو دلیل یعنی استاد بودن و همچنین عضو نگهبانان شب بودن دیگر یک تارگرین نیست.در کل این اولین باری است که یک تارگرین با یکی از اعضای خاندان های بزرگ تعامل میکند. * این اولین بار پس از سیزن دوم است که در روز Memorial Day در آخر هفته اپیزودی از سریال پخش میشود. * تیریون و دنریس هنوز یکدیگر را ملاقات نکرده اند، هر چند در بخشی از رمان در حادثه همدیگر را میبیینند. * به گیلی هیچ وقت توسط نگهبانان شب تعارض نمیشود، و برای همین سم هیچ وقت از او دفاع نمیکند. * گوست پس از آنکه دوباره به نزد جان برگشت هرگز او را دیگر ترک نکرد. * ایمون در یک کشتی بروواسی در مسیر اولدتان مرد.علاوه بر این بدن او نیز سوزانده نشده است، اما او در یک بشکه الکل گذاشته شده تا سام در فرصتی برای او یک مراسم تشیع جنازه برگزار کند. * میلساندر هرگز به استنیس نمیگوید که باید دخترش شیرن را بسوزاند. * در کتاب زمانی که سالاسوری کوران (دریا سالاری که تیریون و جورا را از طریق دریا منتقل میکند) به دست برده داران یونکایی اسیر می شود، سر جورا شمشیر خود را در مقابل برده داران بیرون می کشد و قبل از اینکه آنان او را مغلوب کنند، سه تن از آن ها را می کشد. به همین دلیل برده داران او را به زنجیر کشیده، مورد ضرب و شتم قرار داده و به او گرسنگی می دهند. آنان همچنین داغی به شکل شیطان بر روی گونه ی راست او می گذارند که این بدان معنی است که او یک برده ی خطرناک و نافرمان است. همچنین جورا نیز به عنوان یک شمشیرزن بفروش نمیرود، چرا که تیریون موفق شد که با گفتن دروغ به پرستار یزان، او را متقاعد به خریداری جورا کند. او به آنان گفت که جورا نیز بخشی از گروه نمایشی سه نفره آن ها یعنی نمایش خرس و دوشیزه (the bear and the maiden fair) است. * دنریس تنها پس از ازدواج با هیزدار است که به گودال مبارزات میرود. * اولنا هرگز آشکارا نمیگویید که جافری را کشته است، و همچنین هیچ وقت با لیتل فینگر دیدار نکرده است. * مارهای شنزار در یک اتاق راحت در برج خورشید در سان اسپیر حبس میشوند نه در یک سیاهچال در واترگاردن. همچنین هر کدام از آنها اتاق های مختلف خود نگهداری میشوند. * این لنسل و اعترافاتش نیست که باعث دستگیری سرسی میشود بلکه برنامه ای که سرسی برای سرنگونی مارجری کشیده بود باعث سقوط او میشود.سرسی نقشه ای را طرح می کند تا مچ مارجری تایرل را موقع زنا و خیانت بگیرد، و بعد از آن که اسنی کتل بلک را اغوا می کند، از او می خواهد که به نزد سپتون اعظم جدید رفته و به دروغ اعتراف کند که با مارجری و دو نفر از سه دختر عمویش مقاربت داشته است. سپتون اعظم با دریافت این اطلاعات، دست به کار شده و مارجری را در هنگام دیدار از سپت دستگیر می کند. سرسی وانمود می کند که از این اتفاق ناراحت شده و از سپت بیلور دیدن می کند تا به عموم ثابت کند که او خواهان آزادی مارجری است، در حالی که در حقیقت او هر کاری را که در توانش است برای گناهکار شناخته شدن مارجری انجام می دهد. با این وجود تمام نقشه های سرسی زمانی که گنجشک اعظم او را به خاطر چندین جرم، از جمله قتل سپتون اعظم قبلی دستگیر می کند نقش بر آب می شود. سپتون اعظم که به حقیقت اعتراف اسنی کتل بلک مشکوک است او را شکنجه می کند، و زمانی که سرسی از سلول اسنی دیدار می کند، اسنی حقیقت را فاش می کند. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر