رفتن به مطلب
Rexxar

بحث اپیزودیک فصل پنجم اپیزود دهم Mother's Mercy

به اپیزود دهم فصل پنجم چه نمره ای میدهید  

56 رای

  1. 1. به اپیزود دهم فصل پنجم چه نمره ای میدهید

    • 1
      4
    • 2
      0
    • 3
      0
    • 4
      2
    • 5
      4
    • 6
      2
    • 7
      3
    • 8
      3
    • 9
      12
    • 10
      26


Recommended Posts

elessar » سه شنبه خرداد 26, 94 3:16 pm[/url]"]امیدوارم کسی این حرف من رو به حساب توهین به خودش در نظر نگیره ولی دوستان عزیزی که میگید سریال ذهنیت شما رو نسبت به کتاب خراب میکنه و تو تاپیک مربوط به تک تک اپیزود ها گفتید سریال ضعیفه و دنیای مارتین رو ضعیف به تصویر میکشه و ... ،یه سوال ازتون دارم؛کسی اسلحه نگه داشته رو سرتون و مجبورتون میکنه سریال رو ببینید؟

بازم میگم که امیدوارم این پست من حقیر رو فقط یه نقد بدونید نه بیشتر

این صحبت شما مثل این میمونه که امسال به طرفداران پرسپولیس و استقلال بگی: شما که انقدر از تیمتون انتقاد دارید چرا فوتبال تماشا میکنید؟!

من به شخصه سریال رو دنبال میکنم چون از روی کتاب مورد علاقه ام ساخته شده و دیدن همون اندک قسمتهایی که مطابق کتاب ساخته شده غنیمته اما دلیل نمیشه که ازش شاکی نباشم که چرا کلش رو خوب نساخته!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
جورامون » سه شنبه خرداد 26, 94 3:21 pm[/url]"]
elessar » سه شنبه خرداد 26, 94 3:16 pm[/url]"]امیدوارم کسی این حرف من رو به حساب توهین به خودش در نظر نگیره ولی دوستان عزیزی که میگید سریال ذهنیت شما رو نسبت به کتاب خراب میکنه و تو تاپیک مربوط به تک تک اپیزود ها گفتید سریال ضعیفه و دنیای مارتین رو ضعیف به تصویر میکشه و ... ،یه سوال ازتون دارم؛کسی اسلحه نگه داشته رو سرتون و مجبورتون میکنه سریال رو ببینید؟

بازم میگم که امیدوارم این پست من حقیر رو فقط یه نقد بدونید نه بیشتر

این صحبت شما مثل این میمونه که امسال به طرفداران پرسپولیس و استقلال بگی: شما که انقدر از تیمتون انتقاد دارید چرا فوتبال تماشا میکنید؟!

من به شخصه سریال رو دنبال میکنم چون از روی کتاب مورد علاقه ام ساخته شده و دیدن همون اندک قسمتهایی که مطابق کتاب ساخته شده غنیمته اما دلیل نمیشه که ازش شاکی نباشم که چرا کلش رو خوب نساخته!

مثالتون با حرفی که راجع به سریال زدید نمیخونه.

شما گفتید که با این گندی که سریال زده باید بشینید از سر کتاب رو بخونید و من در این حرف شما علاقه اولیه و نقد دلسوزانه نمیبینم و اون دوست همفکرتون هم که قسمتی نبوده که بهش حمله نکرده باشه و گویا جز ضعف و کاستی چیزی در سریال نمیبینن.

البته من به منطقی بودن شما با توجه به سابقه تون در سایت های فانتزی واقفم ولی خب این گونه حرف ها راجع به چنین سریالی به نظر من حقیر درست نیست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
جورامون » سه شنبه خرداد 26, 94 4:07 pm[/url]"]کیوان:

این که مشکل اکثر اقتباس هاست. مخصوصا زمانی که سازنده فکر میکنه که همه کاره است و برای خودش حق قائل میشه.(نمونه اش فیلم هابیت!). اینا هم هرچی سریال جلوتر میره احساس میکنن که ما هم خودمون دست کمی از مارتین نداریم. اما نمیدونن این موفقیت فصل های قبل به خاطر داستان مارتین بوده نه کار اینها! برای همین هی میان و دوز تحریفات رو زیاد میکنن و به بهانه های مختلف(بودجه، زمان و ...) میان دلایل منطقی و سیر علت و معلولی کتاب رو کنار میذارن و یه سری داستان های آبکی و بی سر و ته و پر تناقض رو میسازن. منم همیشه برام سواله که چرا چیزی که توی کتاب انقدر خوب ساخته و پرداخته شده ول میکنن و یه ورژن داغون تحویل ملت میدن.

 

 

تو کتاب که دیگه میرینی برای دنریس وجود نداره. فکر میکنه شهر افتاده دست هیزدار. سپاه یونکای و آستاپور هم که پشت دروازه هستن. طاعون و بیماری هم شهر رو پر کرده. دروگون هم که دو روزه رفته و ازش خبری نیست. اینم تک و تنها و فلک زده افتاده وسط کالاسار ژاکو! اونجا ترس و وحشت از دنریس میچکه.

تو سریال چی؟ محاصره میرین در کار نیست. شهر دست خودشونه و فقط یه تاکسی میخواد که اونو برسونه به میرین. دروگون هم 100 متر اونورتر نشسته. چنان با اعتماد به نفس اون وسط کالاسار وایساده که انگار هر لحظه سوت بزنه دروگون میاد. تازه برای جورا و داریو هم رد پا میذاره! همچینم وحشت زده نیست.

 

 

 

 

نه دیگه، دروگون اونجاست و دینریس سوارشه وقتی ژاکو می یاد. اونم نه با این تعداد خیلی کمترن. اصن چون سوار دروگون شد پیداش کردن فکر کنم.

 

 

 

@elessar

 

اولاً که خب آدم به امید یه چیز مطلوب می بینه قطعاً سریال رو.

 

ثانیاً اینا به خاطر دوست داشتن مجموعه است و من به شخصه دلم می سوزه که یه سری ها اون ورژن بهتر و کم نقص تر رو نمی خونن.

 

ثالثاً ایراد گرفتن تفاوتش با تعریف و تمجید کردن چیه؟

جفتشون اظهار نظرن.

باز حالا ایراد گرفتن که شِیر کردنش منطقی تره، یکی می یاد جوابی می ده یا ...

می شه راجع به تعریف و تمجید گفت که یک عده می یان دور هم می گن این چقدر خوبه و می رن.

 

این دوست همفکر (خوب اومدی ) درست یادش نیست ولی فکر کنم اپیزود اول رو حضور داشتم و این 3 تای اخیر. از این جهت نمی گم که ثابت کنم حرفت راجع به کوبیدن همه اپیزود ها غلطه. از این جهت می گم که شده بیخیال سریال هم بشم به خاطر این چیزا و قسمت ها یا حتی فصل ها رو درست حسابی نبینم.

 

 

بعد اینکه هی تاکید می کنی نظر شماست اینا. نظر شما راجع به سریال محترم.

ولی شما الان نظر ما رو حتی به رسمیت نمی شناسی که بخوای بهش احترام بذاری یا نه. اصن داری از بیخ و بن می گی که نباید بیایم نظرمون رو بگیم.

 

 

اون خوندن دوباره حتی اگه من 100% راضی می بودم از سریال ممکن بود لازم باشه. بحث تفاوته این دوتاست نه خوب و بد بودن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
hamedsr » سه شنبه خرداد 26, 94 10:34 am[/url]"]

یکی از بچه ها قبلا اشاره کرده بود ملیساندرا میتونه یه صورت دیگه بسازه که واسه منس ساخته بود ممکنه اون طرف هم جان نبوده باشه ؟

ملیساندرا بالاخره بی دلیل که برنگشته با اینکه میدونه سر داوسی که عاشق شیرینه اونجاست . تو فصل های قبلی مرگ پسره ای که تو آتیش سوخت رو هم پیش بینی کرده بودا

 

برین آخه از کجا یهو پیداش شد؟

 

 

 

برین رو مشخصه، خبر از کجا بهش رسید که سپاه استنیس سمت وینترفل حرکت میکنه. پادریک می بینه سپاه رو.

 

نمیدونم اگر پیش بینی ملیساندر اینقدر خوبه، چرا در مورد استنیس اشتباه کرد؟ یعنی عمدی بود ضربه زدن به استنیس؟

 

تئوری غیر محتملی نیست، ولی خب، به نظرم خود جان بود که مرد. یعنی سر داووس بود که جای جان مرد؟ جان رو تو بدن سر داووس قرار ببینیم؟ فکر نکنم ...

 

آره سپاه رو دید ولی یکم سخت نیست تو جنگ اونم بعد از شکست بین چند هزار جسد یکیو پیدا کردن ؟ حالا استنس که علامتی پرچمی چیزی نگرفته بالا سرش !!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
daenerys targaryan » سه شنبه خرداد 26, 94 1:15 pm[/url]"]یه چی دیگه هم هستااا

تو فصل 3 یه گروه brother hood بود که به lord of light اعتقاد داشتن اونا با یه دعاهایی میتونستن چندین بار یه نفرو از مرگ برگردونن

دقیقا همون موقع ها هم بود که ملیساندر رفت پیششون و ازشون پرسید که lord of lightچند بار تاحالا جون اینو نجات داده

اگه اونا تونستن قطعا ملیساندره هم میتونه جان رو از مرگ حتمی نجات بده

 

ینی میشهههههه......

من هم اینو یادم بود ولی دقت کنید آریا خواست ند رو زنده کنن ولی گفتن نمیشه... درمورد جان هم همینجوریه فک کنم شرایط خاصی داره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من به تازگی عضو سایت شدم. البته مدت زیادیه که از تایپیک های سایت دیدن می کنم و چون اغلب ایده ها و نظراتی که تو ذهنمه رو، دوستان مطرح میکنند، عضو نشدم. اما این دفعه بخشی از ماجرا انگار از دید دوستان سریال بین دیده نشد.

من هم سریال رو دنبال می کنم و هم رمان رو. و از همون ابتدا هم تصمیم گرفتم این دو بخش رو جدا از هم نگهدارم. برای همین با تفاوت های سریال و کتاب کنار اومدم و الان از دیدن و خوندن هر دو لذت می برم.

در ماجرای جان و استنیس، دو نکته مهم وجود داره. یکی هم زمانی انتقام نگهبانان شب با حضور ملیساندر. در حالیکه جان چند روز قبل برگشته بود و مهم تر اینکه برای انتقام هیچ نیازی به کشتن جان نبود. سر آلیسر می تونست جان رو به قلعه راه نده و پای شمالی های اون ور دیوار رو هم به قلعه باز نکنه. اما الان اونها دشمنان قسم خورده نگهبانان شب هستند که تنها حامی شون رو هم از دست دادن و بدتر اینکه تعدادشون هم ده ها برابر نگهبان هاس. به طرز عجیبی فکر می کنم ملیساندر در این باره نقش داره.

از طرف دیگه سوزوندن شیرین بدون هیچ نتیجه ای هم فوق العاده عجیبه. سه قطره خون شاهی سه پادشاه رو کله پا می کنه و مرگ شیرین...؟!!!

به نظر من با دیدن جان در دیوار ملیساندر متوجه اشتباه خودش در تشخیص آزور آهایی شد و به عمد استنیس رو در شرایط بد به سمت وینترفل راهی کرد. فرستادن داووس به دیوار هم برای کشتن راحت تره شیرین بود و هم رهایی ملیساندر از مشاوره های درست نظامی اون به استنیس. کشتن شیرین هم با دو هدف صورت گرفت. یکی استفاده از خون اون برای کار دیگه ای (شاید زنده کردن جان) و دیگری نابود کردن استنیس به معنای واقعی کلمه. استنیس با مرگ شیرین و همسرش هیچ چیزی برای باختن نداشت. فرزندان برادرش با اعلام او حرام زاده بودند. تنها برادر و یکی از گزینه های احتمالی جانشینش رو با دسیسه و نیرنگ کشت و تنها فرزندش رو قربانی قدرت کرد. در واقع اون خاندان باراتیون رو نابود کرد. ملیساندر از نظر من از ورود به دیوار این نقشه رو آماده کرده بود و قدم به قدم در حال اجراش بود. از این نظر من رو یاد پتایر بیلیش میندازه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
elessar » سه شنبه خرداد 26, 94 3:32 pm[/url]"]
جورامون » سه شنبه خرداد 26, 94 3:21 pm[/url]"]
elessar » سه شنبه خرداد 26, 94 3:16 pm[/url]"]امیدوارم کسی این حرف من رو به حساب توهین به خودش در نظر نگیره ولی دوستان عزیزی که میگید سریال ذهنیت شما رو نسبت به کتاب خراب میکنه و تو تاپیک مربوط به تک تک اپیزود ها گفتید سریال ضعیفه و دنیای مارتین رو ضعیف به تصویر میکشه و ... ،یه سوال ازتون دارم؛کسی اسلحه نگه داشته رو سرتون و مجبورتون میکنه سریال رو ببینید؟

بازم میگم که امیدوارم این پست من حقیر رو فقط یه نقد بدونید نه بیشتر

این صحبت شما مثل این میمونه که امسال به طرفداران پرسپولیس و استقلال بگی: شما که انقدر از تیمتون انتقاد دارید چرا فوتبال تماشا میکنید؟!

من به شخصه سریال رو دنبال میکنم چون از روی کتاب مورد علاقه ام ساخته شده و دیدن همون اندک قسمتهایی که مطابق کتاب ساخته شده غنیمته اما دلیل نمیشه که ازش شاکی نباشم که چرا کلش رو خوب نساخته!

مثالتون با حرفی که راجع به سریال زدید نمیخونه.

شما گفتید که با این گندی که سریال زده باید بشینید از سر کتاب رو بخونید و من در این حرف شما علاقه اولیه و نقد دلسوزانه نمیبینم و اون دوست همفکرتون هم که قسمتی نبوده که بهش حمله نکرده باشه و گویا جز ضعف و کاستی چیزی در سریال نمیبینن.

البته من به منطقی بودن شما با توجه به سابقه تون در سایت های فانتزی واقفم ولی خب این گونه حرف ها راجع به چنین سریالی به نظر من حقیر درست نیست.

مشکل اینه که شما فقط همین پست آخر من رو دیدید. اگه پستهای من در مورد 4 اپیزود آخر رو ببینید متوجه میشید. محض اطلاعتون هم باید بگم به این اپیزود امتیاز 9 دادم.

اون گند هم که گفتم در مورد وقایع میرین بود. حذف کاراکترها و ادغام اونها و تغییرات خیلی زیاد داستان و دور از منطق بودنشون باعث شده که ذهنم از مباحث کتاب دور بشه و برای همین لازم دیدم قبل از خوندن کتاب 6 یه بار دیگه کتاب 5 رو بخونم تا اوضاع دستم بیاد.

من نگفتم این سریال، سریالِ گندی هست. گفتم گند زده به داستان (میرین) و برای اینکه حافظه ام از این مسائل پاک بشه و توی خوندن کتاب 6 شوکه نشم باید یه بار دیگه کتاب 5 رو بخونم.

 

پ.ن: من و کیوان فکر نکنم حتی در مورد روز و شب بودن هم اتفاق نظر داشته باشیم! شک داری ازش در مورد دنریس بپرس!

 

کیوان:

جدا؟؟ پس حافظه ام خرابه. تا اونجا که یادم بود دروگون اون اطراف نبود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من یکی حالم از برین بهم میخوره هم از قسمتاش هم از بازی کردنش و بخصوص اینکه شمیشیر برداشته و افتاده بجون کاراکترهای خوب سریال

ناسلامتی خودشم میدونست شاهش چی بود ولی بازی رنلی رنلی میکنه

بدترین قسمت بازی کردنش اون جیغایی که موقع جنگیدن میزنه مثل جیغ خوکیه که داری با سیخ داغش میکنی! تا کی باید این زنیکه زنده باشه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Sadeh

خود تهیه کننده های سریال هم نمی تونن اینقدر خوب همه باگهای سریال رو توجیه کنن ))

* خیلی دردناک میشه اگر شیرین قربانی جان باشه!

* خوش اومدید

 

یه پیشگویی بود، که کتاب خونها تعبیر کرده بودن، که ریخته شدن خون جان پای دیوار، شاید مرتبط به اون پیشگویی باشه ... دقیقا چی بود؟ یادم نیست تو کتاب بود؟ کدوم فصل؟ یه آدرس میدید بخونم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
براندون » سه شنبه خرداد 26, 94 4:34 pm[/url]"]
daenerys targaryan » سه شنبه خرداد 26, 94 1:15 pm[/url]"]یه چی دیگه هم هستااا

تو فصل 3 یه گروه brother hood بود که به lord of light اعتقاد داشتن اونا با یه دعاهایی میتونستن چندین بار یه نفرو از مرگ برگردونن

دقیقا همون موقع ها هم بود که ملیساندر رفت پیششون و ازشون پرسید که lord of lightچند بار تاحالا جون اینو نجات داده

اگه اونا تونستن قطعا ملیساندره هم میتونه جان رو از مرگ حتمی نجات بده

 

ینی میشهههههه......

من هم اینو یادم بود ولی دقت کنید آریا خواست ند رو زنده کنن ولی گفتن نمیشه... درمورد جان هم همینجوریه فک کنم شرایط خاصی داره

 

شرایط خاصی نداره، به آریا میگن نمیشه چون آریا بهشون میگه: شما که میتونین یه نفر رو شش بار برگردونین آیا میتونین یه نفر که سر نداره (منظور سر پدرش هست) رو نمیخواد شش بار برگردونین فقط و فقط یک بار برشگردونین، اونا هم در جواب بهش میگن فکر نمیکنن که بشه که سری که تن جدا شده رو دوباره به زندگی برگردونن.

 

اگر قرار باشه جان به زندگی برگرده مناسب ترین روش همینه چون ملیساندره هم اونجا هست و ما دیدیم که ملیساندره اومد به دیوار

 

اگر قرار باشه جان برنگرده کلا هرچی هم که مسئله های سخت فیزیک و ریاضی و شیمی هم حل کنیم و به جواب برگشتن جان برسیم بازهم غیر ممکن هست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوباره نشستم اين قسمتو نگاه کردم واقعا نمى دونم چرا:|

هنوزم به نظرم مرگ جان رو خيلى احمقانه نشون دادن خصوصا که اين دفعه سر دسته شونم تورن بود. خوب اينا که مى دونستن جان رفته وحشى ها رو بياره چرا همون موقع که سر رسيدن درو باز کرد براشون؟

تو کتاب جان رسما سوگندشو مى شکنه که برادرا مى زنن ناکارش مى کنن!

بعدم واقعا اجبار اينهمه مرگو يه دفعه باهم نشون دادن؟ مى تونستن مرگ جانو بذارن واسه فصل بعد. حتى نذاشتن اون برنامه هايى که تو کتاب براى قلعه ها پياده مى کنه رو انجام بده!!

بعد نحوه کشتن جان خيلى جالب بود برام. من نمى فهمم اينهمه اصرار براى بولد کردن يه پسر بچه براى چيه؟ هدفشون چى بود اصلا؟ خود بوون مارشم که تو سريال زد جانو ديگه اين اخرش که الى اومد زد چى بود؟ تازه براى واچم گفت:| کاسه داغتر از آش

جالبتر اينکه همه اونايى که جانو زدن تو شکمش چاقو رو فرو کردن بعد حضرت الى تشريف فرما شدن يه راست زدن تو قلبش

يعنى الان ميزان تنفر من از الى و تورن رو تو هيچ دستگاه سنجش و اندازه گيرى نمى شه حسابش کرد.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
negar27 » سه شنبه خرداد 26, 94 6:23 pm[/url]"]

جالبتر اينکه همه اونايى که جانو زدن تو شکمش چاقو رو فرو کردن بعد حضرت الى تشريف فرما شدن يه راست زدن تو قلبش

يعنى الان ميزان تنفر من از الى و تورن رو تو هيچ دستگاه سنج و اندازه گيرى نمى شه حسابش کرد.

 

هم جان و هم ایگریت رو مدیون جناب اُلی هستیم.

قلب هر دو تا رو هم هدف گرفت ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

الی زد به قلبش ولی وقتی از بالا جان رو نشون دادن همه ی ضربه ها به شکمش خورده بود!

مرگ جان اصلا تاثیر گزار نبود. مرگ ابرین و عروسی خونین با اینکه اونها رو هم من از قبل میدونستم هم خیلی شوک آور بودن هم تاثیرگزار.ولی این نه حالا نمیدونم چون میدونیم که زنده میشه یا بخاطر ضعف داستان پردازی .و

اقعا اگر تو یه محیط شلوغ یهو غافلگیرش میکردن خیلی جالبتر بود.وون وون هم که از هاردهوم آورده بودن دیگه

.منم نمیفهمم چرا انقدر برجسته کردن نقش اولی رو حتما مغز متفکرشونه. خدایی انقدر متمرکز شدن تو قسمتهای قبل رو اولی که آدم فکر میکنه سردسته ی اینا اولی بوده.

بعد دنریس داستانشو سریع و راحت پیش بردن درحالیکه تو کتاب

شرایط خیلی سختی داشت ومریضی,نبود غذا و آب سالم و......اگر اشتباه نکنم دروگون برده بودش بالای یه صخره و فکر نکنم مثل تو فیلم که راحت ول کرد رفت اونجا هم میتونسته دست خالی خیلی راحت رفت و آمد کنه.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این فصل هم تموم شد و کلی شخصیت شخم زده شدن!

یه نکته ریزی به ذهنم اومده که عرض کنم خدمتتون:

 

تو کتاب رابطه جان و گوست کاملا نشون داده میشه چه وارگی چه احساسی ولی تو سریال نه!گوست فقط حیوون دست آموزه جانه!

اگه قراره جان به گوست وارگ بشه نباید موقه مرگ جان یه تصویری از گوست نشون میدادن(حالا هر چه قدر گذار و مبهم!)یا مثلا جان اسم گوست رو به زبون میاورد؟!

 

یعنی واقعا برین از فاکینگ تارث قراره استنیس رو بکشه!

شرم بر این زندگی...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

همیشه فیلما با کتابا متفاوته توی ارباب حلقه ها هم این خیلییییی بود من که خوذم کتابو خونده بودم بعد فیلما ساخته شدن اصلا از سیر داستان تعجب می کردم حالا داستات پراکنده ای که تهشم معلوم نیس مثل نغمه که جای خود

 

همیشه مرگا بوده و من همیشه فکر می کنم برمی گشتن مثل سیریوس بلک یا اقای کرپسلی اما نگشتن چون عملا دیگه کاری نداشتن اما جان باید خیلییییی کارا بکنه و کاراش نصفه نیمه اس بر می گرده مطمپنن اما شکل دیگه یا وارگ یا واکر یا حتی رییس آدر ها

ملیساندر همیشه با اونایی که خون شاهی داشتن ارتباط برقرار کرده و خواست با جانم باشه!!!

و نمی شه که حتی اونم الکی به جان بگه:you know nothing john snow حرف همیشگی ایگریت شاید ایگریت اصلا نماینده اون بوده

با کشتن و قربونی شدن جان خون شاهی ریخته شده و ملیساندر اینو حتما می دونسته اومده دنبالش همه احتمالا هس

 

حس می کنم مارتین داره می بینه چه شخصیتی محبوبه و از کشتنش و واکنش مردم لذت می بره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تو یه فصل نصف کاراکتر های سریال روکشتن حالا فصل بعد فقط رو دنریس و سرسی زوم میشه که من یکی حالم از جفتشون بهم میخوره من سریال رو بخاطر جان و استنیس و تیریون دنبال میکردم که حالا دوتاشون مردن و سومی نوکر دنریس شده

با این روال امیدی به فصل 6 نیست مگر اینکه جزایراهنی ها و وایت واکر ها رو وارد سریال کنند که یه جون دوباره بگیره سریال

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من کلن از این قضیه مردن و زنده شدن خوشم نمیاد واقعا. چه استنیس باشه چه جان چه هر کس دیگه ایی. استنیس رو فکر میکنم واقعا مرده باشه. چون اولا دلیلی نداره برگرده . تقریبا کاری نبود که نکرده باشه و با فرار ملیساندر عملا استنیس مهره سوخته شد. در مورد این که مرگشو واضح نشون ندادن هم فکر میکنم به این دلیل بود که استنیس شخصیت کاریزماتیکی بود و نمیخواستن بیش از این خون به دل طرفدارای استنیس بشه. شاید هم چون این اپیزود ترافیک مرگ و کشتار زیاد بود، عملا از نشون دادن فواره زدن خونش یا قل خوردن سرش صرف نظر کردن.

اون جوری کشتن جان با اون دوز بالای خیانت و کینه ناراحت کننده بود برای من. ولی خب به نظرم اگه قرار باشه جان آزور آهای باشه که دیگه اتفاقا احتمال برگشتش به داستان خیلی کمتر میشه. کدوم آزور اهایی رو شما دیدین که برگشته باشه آخه؟ اخر الزمان شده مگه که منجیش برگرده یا اصلا واضحا و کاملا شناسایی شده باشه. اگه بخوان هیبت مادی از آزور اهای در اینده نشون بدن مجبورن یه فلش فروارد خفن به آینده بزنن که بعیده. من حس میکنم این قضیه تا ته سریال و کتاب همچنان باز بمونه و سو سو نگه ش دارن. شاید بیاید. شاید نیاید!

من موندم چه انتظاری از یه بچه که پدر و مادر بیگناه و هیچ کاره شو جلو چشمش سلاخی کردن دارین؟ مخصوصا وقتی به صورت موازی داریم یه بچه دیگه رو میبینیم(آریا) که به خاطر انتقام پدر و خانواده ش(که شاید بی تقصیر نبودن در مرگشون) و دوستاش، انقدر افسار گسیخته شده که اون بلا رو سر مرین ترنت بیاره. جان اشتباه کرد که یه بچه زخم خورده رو تو اون محیط پرتنش نگه داشت و جلو چشمش با هم کیش هایِ قاتل پدر مادر اون بچه صلح کرد.

تورن تلخ و بی رحم و گزنده ست. اون کینه فقط با راه ندادن جان و همراهانش خالی نمیشد. یه جوری که اصطلاحا تورن که فقط نمیخواست صرفا جان زنده نباشه. یه کشتن بی رحمانه با چاشنی خیانت می طلبید. این جور تلافی و تسویه حساب شاید.

اوج افتضاح این قسمت خزعبلاتی بود که برین از تارث وقت کشتن استنیس به زبون اورد. رنلی تنها پادشاه به حق اندال ها و .... چرا؟ نه جدن چطوری حساب میکنن اینا که برادر کوچیکتر مادامی که برادر بزرگتر زنده ست و اتفاقا مدعی هم هست میتونه ادعای "به حق" پادشاهی داشته باشه؟ میتونه با جنگ و کشتن برادر بزرگتر مدعی باشه ولی طبق قانون وراثت پادشاهی به حق نمیتونه باشه. بی صبرانه منتظرم تموم شه نقش مزخرف برین. دیگه به زور یه حرکت مهم هم انجام داد و بیشتر از حدِ خودشم دیده شد. دیگه جدن بیش از این بیخودی بزرگ کردنش غیر قابل تحمل میشه.

مثلث جوراه و داریو و تیریون به نظرم اصلا خوب نبود. تکرار کلیشه ی "جورا تو عاشق دنریسی" خیلی لوس شده دیگه. خوب شد متلاشی شد.

نمی دونم چرا وریس برای من جذابیتی نداره؟ هی همه میگن باهوشه تیزه زیرک فلانه . ولی من همچنان ارادتی ندارم بهش

چرا واک او د شیمو انقد طولش دادن؟(مسخره ها! ) البته نسبتا خوب ساخته شده بود. بهترین بازی لنا هدی بود به نظرم در طول تمام این پنج فصل. هم اون سکانس صحبتاش با اسپارو و هم پیاده رویش(قطعا منظورم از بازی خوب میمیک و بازی صورتشه) وقتی اومد تو نگاهش که یهو جرات پیدا کرد خوب بود (پیام داد که خواهم نشست با رندان)

لذت بخش ترین بخش اما فرار تیان و سانسا بود.

و در اخر هم نمیدونم حالا که بخشای دیوار و استنیس نیست فصل بعد چطوری تحمل کنم خط داستانی خسته کننده ی برن رو

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به غیر سایت HBO و Game of thrones wiki که مرگ استنیس رو تایید کرده بودند کارگردان قسمت اخر هم تو یه مصاحبه گفتش برای استیفن دیلاین یه شام خداحافظی گرفتیم.

 

توجه کردید الان رسما خاندان باراتیون منقرض شد..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
The Hound » چهارشنبه خرداد 27, 94 8:27 am[/url]"]به غیر سایت HBO و Game of thrones wiki که مرگ استنیس رو تایید کرده بودند کارگردان قسمت اخر هم تو یه مصاحبه گفتش برای استیفن دیلاین یه شام خداحافظی گرفتیم.

 

توجه کردید الان رسما خاندان باراتیون منقرض شد..

 

البته حداقل از روی اسامی ، تامن آخرین براتیون به حساب میاد پس هنوز منقرض نشدن

 

و تو پرانتز بگم که گندری -حرامزاده رابرت- که فعلا خبری ازش نیست میتونه با یه حکم از پادشاه بر حق ، وارث رسمی براتیون و دراگون استون بشه که بعیده سرسی یه کسی که قبلا دستور قتلش رو داده و رقیب اصلی پسرش به حساب میاد حکم رسمی شدن بده ولی به هر حال چیزیه که وجود داره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کی میگه منقرض شدن؟؟؟هنوز پسر رابرت زندس...هرچند حرامزادس ولی تنها پسر زندشه... و وارث رابرت.. چرا که دیگه براتیونی نیست ...غیر از اون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Aramis » چهارشنبه خرداد 27, 94 4:14 pm[/url]"]کی میگه منقرض شدن؟؟؟هنوز پسر رابرت زندس...هرچند حرامزادس ولی تنها پسر زندشه... و وارث رابرت.. چرا که دیگه براتیونی نیست ...غیر از اون

چون اسمش جندری استورم(ادریک استورم توی کتاب) هست نه براتیون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
جورامون » چهارشنبه خرداد 27, 94 4:25 pm[/url]"]
Aramis » چهارشنبه خرداد 27, 94 4:14 pm[/url]"]کی میگه منقرض شدن؟؟؟هنوز پسر رابرت زندس...هرچند حرامزادس ولی تنها پسر زندشه... و وارث رابرت.. چرا که دیگه براتیونی نیست ...غیر از اون

چون اسمش جندری استورم(ادریک استورم توی کتاب) هست نه براتیون.

gendry waters بود,ادریک استورم و gendry هر جفتشونم تو کتاب بودن. یه دخترم داشت mya stone .اینا سه تاشونم زنده ن.ولی خب تا مشروعشون نکنن فایده ای ندارن.

اینم حتما ببینید:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
دیوید ناتر کارگردان اپیزود دهم فصل پنجم "بازی تاج‌وتخت" - که کارگردان اپیزود "عروسی سرخ" هم بود - در گفت‌وگو با ورایتی درباره تمام پیچیدگی‌ها و اتفاقات غافلگیرکننده این اپیزود صحبت کرده است.

 

چگونه به چنین اپیزود بزرگ و پیچیده‌ای نزدیک شدید؟

 

اولین واکنش من نهایت ترس بود. اساساً چطور باید این کار را انجام بدهم؟ چطور این اپیزود را کارگردانی کنم؟ بعد سعی کردم خیلی نترسم. سعی کردم به‌نوعی کنترلش کنم.

 

سخت‌ترین صحنه کدام بود؟

 

شاید بتوانم بگویم صحنه "راه رفتن همراه با شرمساری" شخصیت سرسی، برای اینکه باید وسعت، عظمت و ابعاد "سرزمین پادشاهی" را منتقل می‌کرد. برای من مهم بود آنچه سرسی به لحاظ احساسی و فیزیکی تجربه می‌کند، منتقل شود، همین‌طور اوج نفرت مردم "سرزمین پادشاهی" از او که باید در این صحنه به شکلی درست ثابت می‌شد؛ نفرتی که بازتاب اقدامات هولناک او در مقام ملکه است.

 

فیلمبرداری صحنه پایانی و مرگ جان اسنو سخت بود؟

 

خیلی سخت. همان‌طور که فیلمبرداری اپیزود "عروسی سرخ" و مرگ راب و کاتلین استارک سخت بود. شما سال‌هاست این آدم‌ها را می‌شناسید. مانند اعضای خانواده‌تان هستند. کیت هرینگتن (بازیگر نقش جان اسنو) آدم فوق‌العاده‌ای است. او ناراحت بود که گروه را ترک می‌کند. نگاهی احساسی هم هست، اما حس کردم اهمیت دارد این سکانس طوری طراحی شود که همه‌چیز تا حد ممکن سریع اتفاق بیفتد، به‌طوری‌که تماشاگر انتظارش را نداشته باشد. نمی‌خواستم معطل کنم. می‌خواستم تماشاگر را غافلگیر کنم. فکر کنم متن دیوید (بنیوف) و دان (وایس)، کارگردانی من و کار تدوینگر باعث شده است این صحنه کاملاً قدرتمند، خیره‌کننده و غافلگیرکننده از کار دربیاید.

 

بعد از پخش آخرین اپیزود فصل پنجم، به‌صورت آنلاین گمانه‌زنی‌های زیادی درباره بازگشت جان اسنو انجام شده است. آیا تأکید دارید که او مرده است؟

 

با تأکید می‌توانم بگویم که جان اسنو قطعاً مرده است. بعد ازآنچه دیدید، فکر کنم دیگر واضح‌تر از این نمی‌توان درباره مردن او حرف زد.

 

با توجه به بازگشت ملیساندره به قلعه سیاه شانسی هست که او جان اسنو را به زندگی بازگرداند؟

 

این به من مربوط نمی‌شود. آنچه به من مربوط می‌شد پرداختن به جان اسنو در این اپیزود بود و اکنون او از هر کسی دیگری بیشتر مرده است.

 

درباره مرگ استنیس هم حرف‌وحدیث‌های زیادی هست. آیا او واقعاً مرده است؟ ما لحظه‌ای که برین به او ضربه آخر را می‌زند، نمی‌بینیم.

 

اساساً در فیلمنامه همین‌طور بود. دان و دیوید حس کردند نباید کاری بی‌جهت انجام داد. واقعاً این حس را دارید که استنیس دیگر چیزی برای زنده ماندن ندارد. مأموریت برین به پایان رسیده است. این موقعیتی است که در آن استنیس آماده مردن است.

 

چیز زیادی از صحنه نبرد استنیس و بولتون‌ها را نمی‌بینیم.

 

وقتی در یک برنامه تلویزیونی کار می‌کنید با محدودیت بودجه روبرو هستید، اما دلیل ما برای نشان ندادن صحنه این نبود. ما مدتی را با این مرد گذرانده‌ایم و سختی‌های پیش از نبرد را دیده‌ایم. ما می‌دانیم آن‌ها به‌سختی در زمستان جان سالم به دربرده‌اند. تماشاگر این را می‌داند که آن‌ها با برف و توفان روبرو بوده‌اند. گذشته از این، پیش از شروع نبرد خیلی از افراد استنیس او را ترک کرده‌اند و اسب‌ها را هم با خود برده‌اند. وقتی آن‌ها به محل نبرد می‌رسند کاملاً مشخص است که تعدادشان زیاد نیست. آن‌ها راهی نبردی هستند که مشخص است قرار است یک نوع سلاخی باشد. از سوی دیگر، افراد بولتون قوی و پرتعداد هستند. آن‌ها اسب دارند و واقعاً تشنه مبارزه هستند. گذشته از این، ارتش استنیس دیگر توانی ندارد. بنابراین نشان دادن صحنه نبرد بی‌جهت بود و با غنای احساسی داستان همخوانی نداشت. از آن مهم‌تر، نشان دادن واکنش‌ها و پیامدهای نبرد به لحاظ دراماتیک تأثیر بیشتری داشت.

 

صحنه جیمی و میرسلا، دوست‌داشتنی و درعین‌حال غم‌انگیز است.

 

جیمی بعد از این همه‌سال دخترش را پیدا کرده است و برای اولین لحظه واقعی بین یک پدر و دختر را تجربه می‌کند. او متوجه می‌شود دخترش او را همان‌طور که هست دوست دارد. او در این لحظه حسی فوق‌العاده دارد. برای همین خیلی تراژیک است که چنین لحظه‌ای را به‌سرعت از دست می‌دهد.

 

و صحنه انتقام آریا. این صحنه واقعاً خونین است.

 

آریا مدت‌هاست به فکر انتقام است و مرین ترانت در صدر فهرست آدم‌هایی است که او می‌خواهد از آن‌ها انتقام بگیرد. مرگ باید به شکلی تصویر می‌شد تا واکنشی به کارهای مرین باشد. آریا حس می‌کند این کار اهمیت دارد، صرف‌نظر از اینکه برایش به لحاظ شخصی چه هزینه‌ای دارد. او حس می‌کند مهم است انتقام مرگ مردی را بگیرد که مبارزه با شمشیر را به او یاد داد.

 

ریک - یا تیون گریجوی - درنهایت در برابر شستشوی مغزی توسط رمسی بولتون می‌ایستد. این تصمیم برای شما چقدر رضایت‌بخش بود.

 

خیلی خوب بود. او حس واقعی خود را از نو به دست می‌آورد و متوجه می‌شود که لازم است برای نجات زندگی سانسا وارد عمل شود.

 

می‌شود فرض کرد که آن‌ها پس از پریدن از بالای آن دیوار بلند زنده مانده‌اند؟

 

بله، می‌شود این طور فرض کرد.

 

و بعد شخصیت دنریس هست که خود را اسیر دوتراکی‌ها می‌بیند. آن صحنه را چطور فیلمبرداری کردید؟

 

همه‌چیز به لوکیشن بستگی دارد. ما یک مدیر لوکیشن فوق‌العاده داشتیم و لوکیشنی که او انتخاب کرد کاملاً با ایده ما برای نشان دادن گروه دوتراکی هماهنگ بود. دنریس در این صحنه اول یک اسب می‌بیند، بعد سه اسب، بعد چند اسب و درنهایت تحت محاصره آن‌ها قرار می‌گیرد. گروه تولید به‌خوبی این صحنه را آماده کرد و جلوه‌های تصویری نیز برای خلق انبوه دوتراکی‌ها به کار گرفته شد.

 

به نظر نمی‌رسد آن‌ها از دیدن دنریس خوشحال شده باشند.

 

باید منتظر اتفاقی هیجان‌انگیز در فصل شش باشیم.

 

کتاب‌های جرج آر. آر. مارتین را خوانده‌اید؟

 

کتاب‌ها را نخوانده‌ام. در مقام یک کارگردان، فیلمنامه‌ها برای من حکم کتاب مقدس را دارند. آنچه در کتاب‌ها هست یا نیست به من مربوط نمی‌شود. من به دیوید و دان اعتماد دارم و می‌دانم آن‌ها برای سریال و کتاب بهترین کار را انجام می‌دهند.

 

فصل پنجم با انتقادهای روبرو بود.

 

فکر می‌کنم "بازی تاج‌وتخت" این توانایی را دارد که خلاف انتظار تماشاگران حرکت کند و دل آدم‌ها را بشکند.

 

ترجمه: کافه سینما

منبع اصلی:

http://variety.com/2015/tv/news/game-of-thrones-season-5-finale-jon-stannis-deaths-david-nutter-1201520137/

 

به نظرم مهم‌ترین بخش صحبت‌هاش همینی هست که بولد و رنگی کردم. مثل خود کیت هرینگتون نه کامل تایید کرده نه رد کرده. در واقع یکی به نعل زده یکی به میخ.

 

البته توی متن اصلی خود واژه‌ی اپیزود نیومده ولی با توجه به این که دیوید ناتر فقط نقش کارگردان این قسمت رو داشته نمی‌شه غلط هم تلقیش کرد.

 

پ.ن:

دارم بیشتر و بیشتر امیدوار میشم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×