رفتن به مطلب

به اپیزود دوم فصل ششم چه نمره ای می دهید ؟  

53 رای

  1. 1. به اپیزود دوم فصل ششم چه نمره ای می دهید ؟

    • 1
      0
    • 2
      0
    • 3
      0
    • 4
      0
    • 5
      1
    • 6
      1
    • 7
      3
    • 8
      11
    • 9
      14
    • 10
      23


Recommended Posts

R-FAARAZON » پنج شنبه اردیبهشت 16, 95 10:11 pm[/url]"]

در مورد پیوند فامیلی بله باعث نزدیک شدن خزانه ژنی میشه و و پیوند محارم دیگه بدتر!

این نزدیک بودن خزانه ژنی مثلا در 1 درصد خوبه ولی در 99 درصد مشکل زا بخاطر همین خاطر حکمرانان مصر باستان رفته رفته افول کردند چون فرزندانشون که حاصل پیوند محارم و خالص شدن خون بودن دچار انواع بیماری های خونی و ژنتیکی می شدند، در مورد سرسی و جیمی هم واقعا نمود این پیوند چندش آور جافری بود که جدای از بشدت ترسو بودن ، دیوانه و بدون عقل بود

 

وقتی پای خون یک لنیستری وسط باشه لازم نیست که اتفاق خاصی بیوفته همه چیز کمک میکنن که یک کودن از خود راضی به دنیا بیاد .

 

در مورد تیریون هم من بیشتر معتقد به تئوری پدر بودن ایریس هستم تا تایوین وگرنه از این خاندان چیز خاصی حصول نمیشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

از خود راضی که بله ولی کودن رو نمیشه به تایوین یا تیریون یا حتی کوان لنیستر اطلاق کرد

در مورد تیریون ،از توجه و علاقه ایریس به جوانا مطلع ام ولی در مورد اینکه تیریون فرزند آیریسه نمیدونم چی بگم چون تیریون ظاهرش ،همون ظاهر تیپیک لنیستر هاست

البته با توجه به لنیستر بودن جوانا ،

ممکنه بشه فرضیه مشابه با نسب جان اسنو برای این تصور کرد

ولی با توجه به حساسیت تایوین لنیستر امکانش خیلی کمتره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من دیدم چند جا دوستان اشاره کردن به ذهن سادیسمی مارتین و اینکه ممکنه هر اتفاقی بیوفته توی سریال ..

اما تا جایی که اطلاع دارم مارتین کلا ارتباط خودش با سریال رو قطع کرده و تمام وقتش رو گذاشته روی کتاب هاش ..

این کلیشه ای بودنِ زنده شدن جان اسنو هم برمیگرده به اینکه کل کنترل فیلم افتاده دست تهیه کنندگان و کارگردان و سایر عوامل پشت صحنه ی سریال؛ که تمام تلاششون رو میکنن تماشاچیاشون رو از دست ندن و رنک سریال پایین نیاد ..

هرچند همش به خودم امید میدم چون این کار توسط شبکه HBO و دست‌اندرکاران تاپی داره کنترل میشه سطح کیفیت و ناب بودن فیلم پایین نمیاد..

اما باز هم داریم میبینم دخالت های بیجا و دستکاری های که کردن خیلی خیلی آزار دهنده شده ..

متن پایین شاید واقعا اسپویل نباشه ولی از اونجایی که اولین پستم توی سایت هست و خیلی با قوانین آشنا نیستم میزنم خطر اسپویل

 

نمونه اش حذف و سر به نیست شدن خاندان مارتل و روی کار اومدن مار های شنزار که توسط چهارتا زن داره کنترل میشه

بعید میدونم دیگه اثری از Arianne و Quentyn رو توی سریال ببینیم.. اگرم باشن خیلی جذاب نخواهد بود.

روس بولتون رو حذف کردن تا North رو کادو کنن و دو دستی تقدیم جان اسنو کنن

باریستون سلمی ! گولاخ ترین مبارز وستروس توسط چندتا هارپی مرد ولی کرم خاکستری نمرد

بلایی که سر استنیس باراتیون و دختر شیرینش, شیرین و زنش آوردن

کسی که گفته بود به راحتی تبدیل به صحفه ای از کتاب فتح خاندان های دیگه نمیشه..

همه و همه برای اینکه دیگه ایده های ناب مارتین رو توی کتاب شیشم و هفتم رو ندارن

 

اسم قسمت سوم سریال, Oathbreaker هست

کلمه متضاد با قسمت 4 فصل 4 سریال؛ موقعی که بریین اسم شمشیر والریایی که از جیمی گرفت رو گذاشت Oathkeeper ..

شاید در قسمت سه ببینیم بریین قولی که برای انتقام گرفتن از استنیس گرفته بود رو شکسته

و استنیس رو یه جا اسیر کرده..

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در مورد استنیس واقعا موافقم .کدوم آدم عاقلی حاضر میشد روانی ای که زن و فرزندشوطعمه اتش کرد رو به عنوان شاه بلافصل بشناسه؟

ولی در مورد مارتین و فیلمنامه .جدای از اینکه دیوید بنیوف نویسنده قابلی هست به احتمال زیاد مارتین نسخه ابتدایی یا ویرایش نشده رو برای فیلمنامه رسونده تا چهارچوب کار شبیه کتاب بشه

در مورد شکننده سوگنده این میتونه مربوط به

جان اسنو باشه و سوگند نگهبانی شب

و نه صرفا برین

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب بالاخره فرصت شد بیام اینجا و نظرم رو بگم. هر چند هنوز نتونستم نظر بقیه دوستان رو بخونم.

 

برن استارک و کلاغ سه چشم در شمال دیوار : بازیگر و گریم کلاغ سه چشم اصلا نتونست ابهت اونو توی کتاب نشون بده. بازیگر قبلی رو بیشتر میپسندیدم. قسمت هودور هم جالب بود. باید منتظر بمونیم ببینیم قضیه چیه.

جان اسنو و برادران شب در دیوار: نحوه زنده شدن و اون عملیات رمالی ملیساندره قشنگ نبود. پوسه زندگی رو نشون میدادن بهتر بود. اما اون قسمت که دایرولف جان رو نشون دادن و بعد جان زنده شد تامل برانگیز بود. شاید اصلا جان به کمک ملیساندره زنده نشده. بلکه وارگ کرده بود تو بدن گوست و دوباره برگشته. اینجوری حداقل امید داریم که جان عوض نمیشه.

سرسی و جیمی لنیستر در بارانداز پادشاه: صحنه ها کلا تکراری بود. شاخ و شونه کشیدن لنیسترها و کم آوردن در برابر تعداد نفرات مذهب.

تیریون در خلیج بردگان: قسمت رویارویی با اژدهاها خیلی خوب بود. امیدوارم که جذابیت بخش های میرین همینطور بالاتر بره

آریا در براووس: هیچی

رمزی و لرد بولتون در وینترفل: خیلی غافلگیر کننده و خوش آیند بود! روس بولتون همونجوری کشته شد که راب رو کشت و دل ما خنک شد. از طرف دیگه رمزی سیاست روس رو نداره و با کشتن اون عملا سند نابودی خودش رو امضا کرد.

سنسا، تیان و برین در جنگل های شمال: سنسا و تیون زوج خوبی تشکیل داده بودن اما حیف که زود جدا شدن. باید دید تیون به کینگزموت میرسه یا نه.

گریجوی ها در پایک: این الان یورون بود؟؟ نه واقعا این یورون بود؟؟ اصلا قیافه اش به یورون نمیخوره! اصلا ابهت اون رو نداره. چشمهاش هم که جفتش سالمه!!! آخه چرا؟؟ امیدوارم حداقل بازیگرش بتونه گوشه ای از خفنیت یورون رو نشون بده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلام دوستان

نقطه ی عطف این قسمت آمدن تورموند و مردمان آزاد به کمک اد و داوس بود و البته مهم تر از آن به لحاظ حساسیت بینندگان سریال،بازگشت جان.

صرفنظر از این دو مورد،یک اپیزود معمولی بود.

اما در مورد بازگشت یا زنده شدن جان،به نظر من مناسب ترین شکل برای بازگشت جان انتخاب شده بود. با توجه به اینکه به طور مفصل قبل تر در مورد بازگشتن از مرگِ بریک دونداریون دیده بودیم ذهن بیننده برای چنین چیزی چندان ناآماده نبود. فراموش نکنیم که نویسنده/سناریست گیم آو ثرون یک شیوه ی بسیار بازیگوشانه در پیشبرد داستان دارد.یعنی گاهی بازی می کند،گاهی بازی در بازی، گاهی بازی در بازی در بازی و ... و بر این اساس ارائه ی مستقیم ماجرا هم خودش یک نوع بازی است و می تواند غافلگیرانه باشد گو اینکه ممکن است همین ماجرا جان را با چالش هایی مواجه کند و یا تغییراتی کند،مثل اکثر کاراکترها که دچار نوعی تحول یا حتا دگردیسی در روند داستان شده اند.

به قول وودی آلن "گاهی بهترین نحوه ی گفتن یک موضوع استفاده از کلیشه هاست".

به نظر من قسمت بعدی قسمت مهمیست و یک جهش در سطح تنش و کشمکش و هیجانِ داستان خواهد بود. با سپاس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دیگه در یک قسمت نمیشد بیشتر از دو لرد بلندمرتبه /شاه بمیرن و یکی از محبوب ترین قهرمانان و راویان داستان زنده بشه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
جورامون » شنبه اردیبهشت 18, 95 6:15 pm[/url]"]بلکه وارگ کرده بود تو بدن گوست و دوباره برگشته. اینجوری حداقل امید داریم که جان عوض نمیشه.

سرسی و جیمی لنیستر در بارانداز پادشاه: صحنه ها کلا تکراری بود. شاخ و شونه کشیدن لنیسترها و کم آوردن در برابر تعداد نفرات مذهب.

 

گریجوی ها در پایک: این الان یورون بود؟؟ نه واقعا این یورون بود؟؟ اصلا قیافه اش به یورون نمیخوره! اصلا ابهت اون رو نداره. چشمهاش هم که جفتش سالمه!!! آخه چرا؟؟ امیدوارم حداقل بازیگرش بتونه گوشه ای از خفنیت یورون رو نشون بده.

 

قسمت های اسپارو و جیمی البته به نظرم خوب بود

وارگ شدن جان (منم نظرم همین بود) رو اکثر بیننده ها رد کردن. میگن به خاطر حس های حیوانی بود واکنشش

 

یورون رو من خوشم اومد از بازیگرش. نمیدونم چرا اکثرا ناراضی هستند

 

 

رضا » شنبه اردیبهشت 18, 95 8:43 pm[/url]"]سلام دوستان

نقطه ی عطف این قسمت آمدن تورموند و مردمان آزاد به کمک اد و داوس بود و البته مهم تر از آن به لحاظ حساسیت بینندگان سریال،بازگشت جان.

صرفنظر از این دو مورد،یک اپیزود معمولی بود.

اما در مورد بازگشت یا زنده شدن جان،به نظر من مناسب ترین شکل برای بازگشت جان انتخاب شده بود. با توجه به اینکه به طور مفصل قبل تر در مورد بازگشتن از مرگِ بریک دونداریون دیده بودیم ذهن بیننده برای چنین چیزی چندان ناآماده نبود. فراموش نکنیم که نویسنده/سناریست گیم آو ثرون یک شیوه ی بسیار بازیگوشانه در پیشبرد داستان دارد.یعنی گاهی بازی می کند،گاهی بازی در بازی، گاهی بازی در بازی در بازی و ... و بر این اساس ارائه ی مستقیم ماجرا هم خودش یک نوع بازی است و می تواند غافلگیرانه باشد گو اینکه ممکن است همین ماجرا جان را با چالش هایی مواجه کند و یا تغییراتی کند،مثل اکثر کاراکترها که دچار نوعی تحول یا حتا دگردیسی در روند داستان شده اند.

به قول وودی آلن "گاهی بهترین نحوه ی گفتن یک موضوع استفاده از کلیشه هاست".

به نظر من قسمت بعدی قسمت مهمیست و یک جهش در سطح تنش و کشمکش و هیجانِ داستان خواهد بود. با سپاس

 

سلام

علت عدم رضایت بیشتر بیننده ها، فکر کنم به خاطر این بود که اکثرا میدونستن چه اتفاقی میافته. سوپرایز زنده شده جان رو از بین رفته بود.

بعد دیالوگهای داووس و زن سرخ هم خیلی آبکی بود. در حد این سریال نبود ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من موافقم که "سوگندشکن" می تونه به یکی دو نفر دیگه هم دلالت داشته باشه.اما اون چیزی که شک رو در مورد "برین"بیشتر می کنه دیالوگش با سانسا بود . زمانی که به سانسا گفت:" تصمیم سختی بود" و بعد از اینکه به سمت تیون و پادریک نگاه کرد -که اتفاقا سمتی بود که اگه اشتباه نکنم استنیس به درخت تکیه داده بود- اضافه کرد"همه ی ما باید تصمیم های سختی بگیریم" و طبیعتا شکستن سوگند خصوصا در این مورد سخت تر از به جا آوردنش بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تورو خدا در مورد برگشتن استنیس نگین من دلم وقعا خون میشه.از خود مارتین گرفته تا خالق های سریال و استیفن دیلاین گفتن دیگه استنیس نمیاد...

 

عهد شکن هم منظور جان که از نایتس واچ میاد بیرون و به سمت وینترفل لشکر کشی میکنه.

 

 

 

 

 

پ.ن :هنوز بعد یک سال مرگش عذاب ـم میده،یه ساله عکس زیر واپیپر سیستم مـه.

 

 

d2qe_1.png

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
The Hound » یکشنبه اردیبهشت 19, 95 12:09 pm[/url]"]تورو خدا در مورد برگشتن استنیس نگین من دلم وقعا خون میشه.از خود مارتین گرفته تا خالق های سریال و استیفن دیلاین گفتن دیگه استنیس نمیاد...

 

عهد شکن هم منظور جان که از نایتس واچ میاد بیرون و به سمت وینترفل لشکر کشی میکنه.

 

 

 

 

 

پ.ن :هنوز بعد یک سال مرگش عذاب ـم میده،یه ساله عکس زیر واپیپر سیستم مـه.

 

 

d2qe_1.png

آره....خیلی سخت

یک سوال دارم

داخل کتاب هم داستان استنیس به همین صورت هست ؟؟

چون فکر کنم تفاوتهایی داره مثل این مورد که همینطوری خرکی نمیره سمت وینترفل

جاهای دیگری میگیره و متحدینی هم داره ظاهرا

دوستانی که کتاب رو خوندن لطفا بگن اونجا قضیه به چه

مرگ شیرین هست؟

و چیزهای دیگه ؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

استنیس بدتر از اینی که در سریال هست نمیتونست به تصویر کشیده بشه!

استنیس جذاب و خیلی با تدبیر نبود ولی دیگه اینقدر مستاصل و دیوانه و نفرت انگیز نبود!

در شمال کشمکش زیادی بین مندرلی ها،کار استارک ها،بولتون ها،استنیس و... هست و در سریال خیلی قضایا حذف و سرراست شده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@ hamid.dnd

 

تو کتاب هنوز استنیس با بولتون ها درگیر نشده،تو جنگل های قبل وینترفل کمپ زده و داره اقدامات استراتژیک برای درگیری با بولتون ها انجام میده.

 

اختلافات کارکتر استنیس تو کتاب اینقدر با سریال زیاده که نمیشه تو چند خط و صفحه گفت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
The Hound » یکشنبه اردیبهشت 19, 95 10:38 pm[/url]"]@ hamid.dnd

 

تو کتاب هنوز استنیس با بولتون ها درگیر نشده،تو جنگل های قبل وینترفل کمپ زده و داره اقدامات استراتژیک برای درگیری با بولتون ها انجام میده.

 

اختلافات کارکتر استنیس تو کتاب اینقدر با سریال زیاده که نمیشه تو چند خط و صفحه گفت.

 

 

هعیییی...

یه کاراکتر کاریزماتیک داشتیم ... کلا ب فنا دادن

 

یکسری کامنت بود توی سایت وینترفل خیلی جالب بود

نقل قول >>>...انگار ، فعل و فاغل داستان را از هم جدا کرده و با موارد دیگر جابجا کرده اند ، یعنی قرار است یک نفر بمیرد ، در سریال این مرگ رخ خواهد داد ، اما نه آن کسی که کتاب گفته ،

یک نفر شکنجه می شود ، نه آن کسی که کتاب گفته و شاید یک نفر عمر طولانی داشته باشد ، اما نه آن کسی که کتاب گفته ، حتی شاید جنسیت آن فرد نامیرا هم عوض شود ،...<<<نقل قول

 

وقتی مارتین با اون ذهن سیالش یک مرگ رو ایجاد میکرد .. اون مرگ میشد یک قطعه از یک پازل برای قبل و بعدش..

اما الان فیلم نامه نویس های محترم وقتی بخاطر تغییرات به بن بست خوردن ... تنها کاری که از مارتین یاد گرفتن .. تنها کشتن طرف هست...

تا جایی هم ک کتاب منتشر شده فکر کنم شیرین اصلا سوزانده نشده ...

استنیس هم اصلا به براووس نرفت...

از طرف بانک آهنی یکی اومد .. استنیس یکی رو باهاش فرستاد برای دریافت وام و فراهم کردن ارتش برای حمایت از شیرین در صورت شکست خودش...

اینجا تو سریال چی شد قضیه...

یا این که یک سوال واسه من پیش اومد...

استنیس به فرض طبق سریال رفت وام گرفت...

بعد از اون چرا نرفت از Golden Company که مطمئن تر و ورزیده تر و وفادارتر بودن مزدور استخدام نکرد ... این سربازهای تو سریال چی بودن آخه ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فکر میکنم این نقل قول از "رقصی با اژدهایان" روشن کننده لحظات ابهام آمیز و حرکات بدون اطمینان ولی ساده ملیساندر در زمان زنده کردن جان باشه:

 

 

در دیوار ملیساندر یادآور می‌شود که او در آنجا قوی‌تر است، حتی قوی‌تر از آشایی. او همچنین درسی را که مدت‌ها پیش در آشایی آموخته بود، به یاد می‌آورد - هر چه افسونگری آسانتر به نظر برسد، مردمان بیشتری از ساحران می‌ترسند.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×