رفتن به مطلب

به اپیزود سوم فصل ششم چه نمره ای می دهید ؟  

41 رای

  1. 1. به اپیزود سوم فصل ششم چه نمره ای می دهید ؟

    • 1
      0
    • 2
      0
    • 3
      0
    • 4
      0
    • 5
      2
    • 6
      5
    • 7
      4
    • 8
      9
    • 9
      10
    • 10
      11


Recommended Posts

این تاپیک مختص گفتگو در مورد قسمت سوم از فصل ششم سریال بازی تاج و تخت است .

این قسمت با عنوان Oathbreaker توسط Daniel Sackheim کارگردانی شده و این اولین تجربه کارگردانی ایشان برای این مجموعه است .

 

خطوط داستانی که در این قسمت سریال دنبال می شود :

دنریس در کنار دوتراکی ها

برن استارک در کنار کلاغ سه چشم

سرسی و جیمی در بارانداز شاه

آریا در خانه سیاه و سفید

تیریون و واریس در مرین

و رمزی بولتون در وینترفل

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عجبا ... دنریس رو چه بکنیم ... ... سرسی ...

ای کاش سریال رو میساختن با 80 در صد شمال...20 درصد هم واس بقیه...

این همه جاینت و ماموت و موجودات فانتزی و ... شمال رو تو سریال قیچی کردن

هیییییییی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

قسمت خوبی بود در کل

 

سر ارتور دین هم عالی بود عجب جنگجویی بود کف کردم ولی حیف شد

 

و جان اسنو هم:

 

My watch is ended

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اپیزود خوبی بود

همونطور که حدس میزدیم با جان شروع شد

برگشتنش خیلی ملیساندرا رو به وجد آورد..

چون دوباره یه چمپیون جدید برای رلور پیدا کرد

 

فلش بک برن چقدرررررر خوب بود

دیالوگ و تعداد افراد بازم به نسبت کتاب یه فرق هایی داشت

انگار میمردن دو نفر دیگه رو اضافه کنن

کسی که نقش سر آرتور دین رو بازی میکرد شمشیر زنیش فوق العاده بود

کاش به این شخص با همچین تلنتی نقشی رو میدادن که میشد بیشتر ببینیمش..

 

و آمبر ها ..

خیلی خیلی خیلی شرایط سخت میشه باز

قبلا دیدیم استارک ها وقتی ازشون اسیر میگیری چه بلایی سرشون میاد..

فکر کنم طرفدار های جان اسنو

دعا میکنن رمزی جای اینکه ازش استفاده کنه علیه جان اسنو یه بلایی سر ریکون بیاره

 

و بلاخره بهترین قسمت ..

جان اسنو با صورتی رنگ پریده و سفید

یجورایی دل هممون رو خنک کرد

 

همش منتظر بودم اولی رو ببخشه

و حس میکنم همین یعنی تغییر جان اسنو ..

البته کاملا مثبته به نظر من ولی خب..

 

در نهایت

his watch has ended

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این سریال روز به روز داره بهتر میشه..

قسمت به قسمت..

.

.

و اما قسمت سوم:

بهترین دااستان این قسمت همانند قسمتهای قبل خط داستانی برن و کلاغ سه چشم است و ماجرای برج شادی..

در خصوص وستروس چیز خاصی ندیدم و هنوز به قسمتهای مهمش نرسیدیم .

جان هم خیلی خوووب بود.. باید همینکارو میکرد بنظرم و البته اون قسمت آخرش هم خیلی عالی بود.

دنریس که چیز خاصی ندیدم.

لرد واریس هم مثه همیشه خوب بود و فکر کنم داستان اونجا هم جالب بشه.

.

.

سر آرتو ر دین چقدر خوب بود.

دوستان یه سوال:

میرا کی بود؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
emj » دوشنبه اردیبهشت 20, 95 11:00 am[/url]"]این سریال روز به روز داره بهتر میشه..

قسمت به قسمت..

.

.

و اما قسمت سوم:

بهترین دااستان این قسمت همانند قسمتهای قبل خط داستانی برن و کلاغ سه چشم است و ماجرای برج شادی..

در خصوص وستروس چیز خاصی ندیدم و هنوز به قسمتهای مهمش نرسیدیم .

جان هم خیلی خوووب بود.. باید همینکارو میکرد بنظرم و البته اون قسمت آخرش هم خیلی عالی بود.

دنریس که چیز خاصی ندیدم.

لرد واریس هم مثه همیشه خوب بود و فکر کنم داستان اونجا هم جالب بشه.

.

.

سر آرتو ر دین چقدر خوب بود.

دوستان یه سوال:

میرا کی بود؟؟

میرا فک کنم همون دختره همراه برن بود که باهاش رفت جای کلاغ سه چشم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ali139494 » دوشنبه اردیبهشت 20, 95 11:11 am[/url]"]
emj » دوشنبه اردیبهشت 20, 95 11:00 am[/url]"]این سریال روز به روز داره بهتر میشه..

قسمت به قسمت..

.

.

و اما قسمت سوم:

بهترین دااستان این قسمت همانند قسمتهای قبل خط داستانی برن و کلاغ سه چشم است و ماجرای برج شادی..

در خصوص وستروس چیز خاصی ندیدم و هنوز به قسمتهای مهمش نرسیدیم .

جان هم خیلی خوووب بود.. باید همینکارو میکرد بنظرم و البته اون قسمت آخرش هم خیلی عالی بود.

دنریس که چیز خاصی ندیدم.

لرد واریس هم مثه همیشه خوب بود و فکر کنم داستان اونجا هم جالب بشه.

.

.

سر آرتو ر دین چقدر خوب بود.

دوستان یه سوال:

میرا کی بود؟؟

میرا فک کنم همون دختره همراه برن بود که باهاش رفت جای کلاغ سه چشم

دقیقا درسته..

برادر میرا هم وارگ بود..

جالبه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

از دوستان کتاب خون یه سوال داشتم

سرنوشت ملکه نایمریا چی میشه ؟

میمیره ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چقدر نویسنده های سریال سنگدلن چطور دلشون اومد شگی داگ رو بکشن!

اپیزود خوبی بود.واقعا فکر نمیکردم ریکون اینجوری بدست رمسی بیافته.(البته تو کتاب فکر میکنم کاملا داستانش متفاوت باشه و هیجان انگیزتر باشه).

صحنه ی اعدام تا لحظه ی آخر منتظر بودم که جان حداقل اولی رو ببخشه ولی نبخشید.صحنه ای که جان روبروی اولی ایستاد و همدیگرو نگاه میکردن گفتم الان این بچه تف میکنه تو صورت جان انقدر که پررو.

من پروموی این قسمت رو که دیدم فکر کردم تورموند به ملیساندر میگه که فکر میکنم تو خدایی تعجب کردم که مخاطبش جان بود.و اون چیزی که خیلی وقت بود منتظرش بودم هم اتفاق افتاد وقتی که جان گفت My watch is ended الان راحت میتونه بره حق رمسی رو بزاره کف دستش.

دنریس هم داستانش کم کم داره بهتر میشه.داستان میرین هم همینطور.واریس به نظرم سرگرم کننده ست.

این بلادریون چرا تو لحظه های حساس برن رو برمیگردونه.تو دلم چقدر بدو بیراه بهش گفتم.

خیلی جالبه که به ویژگی های فیزیکی مردم مرداب اصلا توجه نکردن تو سریال.قد هالند رید تقریبا هم اندازه ادارده.بچه هاشم که قد بلندن.آرتور دین هم میشه گفت خوب به تصویر کشیدن.و نحوه ی مرگش کمی ناراحت کننده بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با این همه مسایل و جزییاتی که از قبل طرح شده، قاعدتا سریال باید به سمت جمع کردن موضوعات و تمرکز بر دو سه خط اصلی و در واقع آغازِ پایانبندی باشه، مگر اینکه فصل های زیادی باقی مانده باشه.در غیر این صورت احتمالا در قسمت های بعدی شاهد رفع و رجوع ساده انگارانه یا بی فرجام گذاشتن خیلی از خطوط و جزییات و سوالات خواهیم بود. خط داستانی دنریس و خط کینگزلندینگ و تایرل ها -و بدبختانه خط دورن- هنوز هیچ سویه ای ندارند .

امیدوارم این سریال هم دچار بحران پایانبندی یی که اکثر سریال ها و خیلی از فیلم ها دچارش اند، نشه.

به نظر من این قسمت از قسمت اول بهتر و از قسمت دوم پایین تر بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه سوال..که نکته خیلی مهمی هم هست ولی شاید کمتر دیده شده..

اسپویل واسه کسایی که قسمت سوم رو ندیدن..لطفا اونایی که دیدن جواب بدن.

 

 

اون قسمتی که نبرد برج شادی اتفاق میفته و بعد از تموم شدن نبرد.. اونجایی که ند از پله ها میخاد بره بالا...برندون صداش میکنه و ند برمیگرده و در این لحظه حالت چهره کلاغ سه چشم هم یه جوری میشه..بنظرتون منظورشون چی بود از این صحنه؟؟یعنی برن میتونه ارتباط برقرار بکنه با مرده ها؟؟ برام سواله واقعا

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

این قسمت تلخ و البته زیبا بود ،نیمه اول شاد ولی نیمه دومش دوباره غمگین و سردرگم کننده بود

احیای جان اسنو نمیدونم چرا منو یاد احیا گندالف میندازه با این تفاوت که تالکین خیلی جالب از بعد از مرگ گفت ولی حداقل برای من جمله ابدا هیچی در مورد تجربه بعد از مرگ ناامید کننده بود.

در مورد سمول که باید در قسمت های بعدی نتیجه سفرش رو دید

ولی شاید جالب ترین موضوع این قسمت حوادث برج شادی بود و بالاخره رونمایی از کاراکتر محبوب شمشیر سحر .این مبارزه عالی در اومده بود، مبارزه و جزئیات صحنه خوب بود، بازیگر خوب و مسلطی برای نقش سر آرتور دین انتخاب شده بود ولی نمیدونم چرا بازیگر نقش جوانی ادارد استارک اون کاریزما و جذبه صورت شان بین رو نداشت فدر کنار این به نظرم اگه میشد این سفر به گذشته تا حدودی در زمینه ای محو باشه جذبه اش بیشتر میشد( یه چیزی در حدود لحظاتی رو تصور کنید که فرودو حلقه رو به دست می کرد ) .جدای ازاین حضور هاولند رید هم جالب بود (چقدر این ریدها جالبن)

در مورد دنریس به نظرم پازل شخصیتی دنریس شاید آخرین قسمتش در همین چالشی باشه که باهاش گرفتاره، نوع رفتار دنریس نشون میده اون نیازمند یه صفته که باید در اون تقویت بشه حالا این صفت و آخرین پازل تکمیل شخصیت دنریس چیه من نمیدونم و باید در ادامه دید

ولی در شمال کار کمی گره خورد، بازیگر نقش آمبر چه از نظر ظاهر و چه گفتار جالب طراحی شده بود و حضورش و اتحادش با رمزی اسنو همراه با ریکان که حالا گروگان رمزیه ،معادله شمال رو باز پیچیده کرد و البته این معادله پیچید کلید حلش جانه ، جانی که تعهدش به دیوار رو انجام داده و حالا میتونه شاهزاده موعود/دست انتقام گیرنده باشه .شاید نشونه اش اعدام اون چهار نفر بود ، انتظار داشتم که اولی نمیره ،جان میتونست بهش یه فرصت دیگه بده،واکنش اولی در مورد قتل جان طبیعی بود،وحشی ها همه خانوادشو کشتن و اینطور کسی نمیتونه با وحشی ها کنار بیاد.شاید این نشونه ای از تغییر رفتار و سنگدل شدن جان باشه جانی که انگار که دست انتقامه .یاد شعار گریجوی ها افتادم : آنکه مرده هرگز نمی میرد، بلکه باردیگر سخت تر و قوی تر بر می خیزد

در زمانی که زمستانی تاریک و بلند در راه است آنکه مرده دگربار نمی میرد و قرضش را ادا خواهد کرد!

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
emj » دوشنبه اردیبهشت 20, 95 12:14 pm[/url]"]یه سوال..که نکته خیلی مهمی هم هست ولی شاید کمتر دیده شده..

اسپویل واسه کسایی که قسمت سوم رو ندیدن..لطفا اونایی که دیدن جواب بدن.

 

 

اون قسمتی که نبرد برج شادی اتفاق میفته و بعد از تموم شدن نبرد.. اونجایی که ند از پله ها میخاد بره بالا...برندون صداش میکنه و ند برمیگرده و در این لحظه حالت چهره کلاغ سه چشم هم یه جوری میشه..بنظرتون منظورشون چی بود از این صحنه؟؟یعنی برن میتونه ارتباط برقرار بکنه با مرده ها؟؟ برام سواله واقعا

 

بی شک میشه اگر نه بلادریون انقدر موی دماغ برن نمیشد

برن و بلادریون هربار که وارد یکی از رویا ها .. خیال ها .. میشن

جسمشون ثابت زیر اون درخت میمونه

اما روحشون سفر میکنه ..

 

از اون جایی که روح حالت فیزیکی نداره و نمیتونه تغییری ایجاد کنه

به احتمال قوی این دو هم نمیتونن کاری انجام بدن ..

اما ممکنه به عنوان روحی سرگردان شن و به جسمشون برنگردن

 

راستی دوست من؛ چند پست قبل تر گفتین برادر میرا ؛ یعنی جوجن رید وارگ بود

جوجن رید وارگ نبود تا جایی که یادمه ؛ بصیرت داشت {greensight}

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مدتهاست ..از همان ابتدا.. از دنبال کننده های این سایتم و از تحلیلهای اعضای سایت استقبال می کردم ..چیزی که باعث شد این پست رو پگذارم سوال و تعجب بسیار بزرگ از نظرات و استقبال شدید افراد از فصل ششم ه؟؟؟؟

 

من سریال رو ابتدا دیدم و بعد کتاب ها رو خوندم!تعبیر دیگر ..این اعجاز نمایش باشکوه داستان و جذابیت ساختاری سریال بود که ا ولا ژانر فانتزی را برام جذاب کردو مشتاق برای خواندن کتاب ها و آثار مارتین وشیفته ی تاثیر بسیار بسیار بزرگی که این نویسنده در مرز خیال و واقعیت ایجاد کرده..

 

آن چیزی که بیشتر از هر مسئله ای به چشم میخوره بهتر بگم تو ذوق میزنه تفاوت فاحش روند داستانی و ساختار سریال درپنج فصل گذشته با این فصله .. به طور واضح فیلم نامه غیر اقتباسی و استقلال نویسندگان از مرجع داستانه که آن چیزی که می بینیم اصلا سیاق مارتین نیست و این افول شدید جذابیت حوادث سطحی بودن وقایع و بسیار بسیار قابل پیش بینی بودن این اتفاق های تیکه تیکه شده واز هم پاشیده فصل ششم در کنار همه ضعف های اساسی در حوزه های چون گریم صحنه آرایی شحصیت پردازی تصویری تضادهای شدید در پنج فصل و فصل اخیر و اشگارا سگوت نابجای محتوای دیالوگ ها ..کارگردان ها و سناریست های این فصل رو در جایگاهی متزلزل قرار میده ....حذف بی دلیل خطوط اساسی داستان نغمه خاتمه هایی رو سبب شده که شکل مضحکانه ای به سریال داده..گریز های بسیار بی مورد و ضعیف به شخصیت ها و جریانهای کناب که با روایت کلیشه ای برن در بیان داستان سعی سازندگان در سرهم بندی داستان رو برای محاطب تداعی میکنه ... .....آیا میتونیم ؟؟واقعا امکان داره احساس کنیم یا حتا به این فکر کنیم که آن چیزی که می بینیم خوبه و قابل قبول د؟؟؟؟با توجه به ۵ فصل گذشته و شدت استحکام افزاینده سریال که افرادی رو به کتاب ومرجغ داستان مستاق کرده جالا با این سرانه هم باز میتوان تشویق کرد ؟؟؟ بی انصافیه

 

در این حد که این فصل را در این سطح پخش شده عالی عنوان کنیم ؟؟؟

مسلما موسیقی این فصل بسیار هوشمندانه است آنهم نه خاطره بازی ها یا صحنه های دراماتیک ..به خاطر آن چیزی که هدف بوده به مخاطب انتقال داده شود وخیلی موفق نبوده و موسیفی این سهم رو ادا گرده.... من مطمئنم یکی از بزرگ ترین دلایل وشاید اصلی ترین و اساسی ترین و علت تامه صرفا و صرفا عدم ارتباط سناریو با سیاف مارتینه !کاملا مشهوده افتباس امین از مرجع و گستره مارتین در سناریو فصول قبل تنها دلیل قدرت منحصر به قرد سریال و ساخت این مجموعه بوده و حالا اینها با وجود اآسان بودن یک روند روایی معمول ازبین رفته و در شرایطی سخیف ترین و ابتدایی ترین دیالوگ ها رو جا داده که .... باید باور کرد شکوه سریال شاهکار دنیای مارتینه... این فصل دنیای مارتین نیست...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یاد شعار گریجوی ها افتادم : آنکه مرده هرگز نمی میرد، بلکه باردیگر سخت تر و قوی تر بر می خیزد

در زمانی که زمستانی تاریک و بلند در راه است آنکه مرده دگربار نمی میرد و قرضش را ادا خواهد کرد!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این قسمت از قسمت قبلی کمی ضعیف تر بود. علتش هم پراکندگی روایته. سازنده ها تو هر بخش یه سک سک می کنند (: گفتند هفت فصل بیشتر نداره ولی مدام شعبه های جدیدی باز می کنند، قبل از اینکه به همون قبلی ها رسیدگی بشه! انگار هیچ چیز قرار نیست به سرانجام برسه. هیچکس هدف خاصی نداره.

مثلاً هدف راب شاه شدن و گرفتن انتقام پدرش بود یا هدف استنیس حمله به لنیسترها بود و... ولی داستان دنریس بی هدفه. معلوم نیست چه ربطی به داستان کلی (بازی تاج و تخت) داره.

ازهنرپیشه ی خوبی مثل تریون که تو فصل های یک تا چهار نصف جذابیت سریال رو به عهده داشت، هیچ استفاده ای نمیشه... فقط حرف می زنه!

واقعا اگر جان زنده نمی شد بیننده ها با چه انگیزه ای به تماشای سریال ادامه می دادند؟؟؟

---

شروع اپیزود برعکس زنده شدن آبکی جان، خیلی عالی بود. زوج جان و داووس خیلی خوبند. کشتن خائن ها و مخصوصا حرف های آخر آلیستر عالی بود. مهم تر از همه خداحافظی جان با قلعه.

جنگ ند هم خوب بود ولی انگار داستان داره همون طوری که بیننده ها پیش بینی کرده بودند، بدون هیچ تغییری پیش میره! صدای بچه از قلعه ای که لیانا توش بود یعنی جان! بدون هیچ پیچشی! در حالیکه از سریال بعید بود... شاید هم من اشتباه می کنم.

---

به نظر می رسه که ماجرای آریا و تریون و تامن تازه استارت خورده، اون هم یه فصل مونده به آخر سریال! امیدوارم خوب پیش بره و خوب هم به پایان برسه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در کل قسمت خوبی بود، هر چند که من هم با برخی دوستان موافقم که سریال افت داشته اما دلیلی که استقبال و رضایت خوب بوده به خاطر اتفاقات مثبتی هست که داره رخ میده و دقیقا چیزهایی هست که بینندگان دوست دارند ببینند و البته فکر نکنم کسی در مجموع ناراضی باشه!

اما در مورد اتفاقات، به نظر من:

شمال و جان: داستان خیلی سریع داره پیش میره و بعضا بی مقدمه که به نظرم کمی از جذابیتش کاسته شده. ترجیح میدادم چهرهٔ سر آلیسر رو وقتی برای اولین بار فهمید جان زنده است ببینم و بعد اعدام شدنش رو. جان هم که یه‌هو گفت مای واچ ایز اِند و به سلامت! بهرحال احتمالش زیاده که اتفاقات پیرامون جان تا آخر به همین منوال نباشه و نوبت به اتفاق تلخ و بد هم برسه. نباید از آدرها هم غافل بشیم، هنوز ندیدیمشون و میدونیم که هستن!

مرین: دیالوگ‌های تریون و واریس در مجموع جالبه ولی داستانشون کمی کند داره پیش میره. به طور مثال انتظار داشتم اژدهایانی که تریون آزادشون کرد رو ببینم بعدش چی میشه ولی خبری ازشون نبود. جوراه و داریو معلوم هست کجان؟ دنریس هم واقعیتش فعلا خط داستانیش رو دوست ندارم و شاید بهتر باشه سریال به اطرافیانش که دنبالشن بپردازه تا خودش.

کینگزلندینگ: در مجموع نمیشه ایراد گرفت و اتفاقاتی که داره رخ میده عادیه. تامن که به شدت محافظه کاره و البته به خاطر شخصیتی که داره باعث شده با های‌اسپرو راه بیاد. سرسی و جیمی هم مشخصه که میخوان کم کم مذهبیون رو نابود کنن و عاقلانه دارن برخورد میکنن که مبادا شکست بخورن. امیدوارم زیاد کشش ندن و هرچه زودتر جنگ این‌ها رو هم ببینیم.

وینترفل: فک کنم کم کم دارن میفهمن که باید خودشون رو آمادهٔ یه جنگ اساسی بکنن!

سم و گیلی: بازگشتش رو دوس داشتم ولی تشخیصش سخته که بدونیم قراره چه نقش مهمی در آینده داشته باشه!

آریا: بلاخره یه اتفاقی داره رخ میده و از قسمت‌های قبلی که فقط داشت کتک میخورد بهتر بود. مسلما اون لیستِ قتلش هم دیگه زیاد مهم نیست و احتمالا اهداف جدیدی خواهد شد...

برن و سفر در زمانش!: شاید بشه گفت بهترین سکانس فصل رو تا اینجا تو این قسمت دیدیم. نه فقط به خاطر اینکه جنگیدن بلکه به این دلیل که عالی جنگیدن و بازیگرا و فیلم‌برداری و کلا همه‌چیز عالی بود تو این سکانس. و البته خیلی مشتاقم ببینم تو برج چه اتفاقی افتاد، امیدوارم دوقلوهای جان و میرا رو ببینیم، یا حداقل جان!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کل اتفاقات این قسمت یک طرف حرکت پایسل یه طرف:)))

از شخصیت لرد آمبر خیلی خوشم اومد خیلی باحال با رمزی صحبت کرد.روس بولتونو با خاک یکسان کرد.درباره آمبرها 2 حالت وجود داره.یا واقعا رفتن طرف بولتونها و شاهد یک موازنه ی قدرت پیچیده تو خاندانهای شمال شدیم یا رمزی رو میخوان بپیچونن.با توجه به این که رمزی آدم خامیه و روس بولتون مرده و احتمالا آمبرها جزو وفادارترین ها به استارک ها هستن احتمالش کم نیست که ریکان رو به عنوان طعمه فرستادن پیش رمزی تا اعتمادشو بخرن و کار رمزی رو یکسره کنن.ولی اگه واقعا آمبرها رفتن سمت بولتونها احتمالا شاهد یه مرگ وحشتناک خواهیم بود.در واقع اون کسی که تو تریلر نشون داده شد پوستشو کندن و دارن میسوزننش ریکان و اوشا بودن.

دیدار جان با داووس و ملیساندرا و تورموند و اد خوب در اومده بود.سکانس اعدامشونم که عالی بود و به قول دوستان جان خشن تر و انتقامجوتر از قبل برگشته.

کینگزلندینگم پتانسیلش رو داشت که دیالوگها و بحثهای جالبتری بین کوان و سرسی پیش بیاد.با اشاره ی سرسی به مبارزه ی کرگورکلگین هم تقریبا میشه مطمئن بود قراره یه محاکمه توسط مبارزه انجام بشه با حضور برادران کلگین.

چیزی که تو قسمت آریا برای من جالبه سوالایی که ازش پرسیده میشه.دوتا سوال مهم درباره ی هویت جان و سرنوشت هوند ازش کردن و ظاهرا هر دو رو اشتباه گفت بهشون.بعدم ازش پرسید کسی رو از قلم ننداختی؟احتمالا آریا این فصل تو تمام قسمت ها حضور داره و تا آخر فصل آموزشش تموم میشه و فرستاده میشه برای کشتن دنریس یا جان یا اژدهاها یا شایدم یکی تو کینگزلندینگ

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
وال پرنسس وحشی ها » دوشنبه اردیبهشت 20, 95 2:05 pm[/url]"]مدتهاست ..از همان ابتدا.. از دنبال کننده های این سایتم و از تحلیلهای اعضای سایت استقبال می کردم ..چیزی که باعث شد این پست رو پگذارم سوال و تعجب بسیار بزرگ از نظرات و استقبال شدید افراد از فصل ششم ه؟؟؟؟

 

من سریال رو ابتدا دیدم و بعد کتاب ها رو خوندم!تعبیر دیگر ..این اعجاز نمایش باشکوه داستان و جذابیت ساختاری سریال بود که ا ولا ژانر فانتزی را برام جذاب کردو مشتاق برای خواندن کتاب ها و آثار مارتین وشیفته ی تاثیر بسیار بسیار بزرگی که این نویسنده در مرز خیال و واقعیت ایجاد کرده..

 

آن چیزی که بیشتر از هر مسئله ای به چشم میخوره بهتر بگم تو ذوق میزنه تفاوت فاحش روند داستانی و ساختار سریال درپنج فصل گذشته با این فصله .. به طور واضح فیلم نامه غیر اقتباسی و استقلال نویسندگان از مرجع داستانه که آن چیزی که می بینیم اصلا سیاق مارتین نیست و این افول شدید جذابیت حوادث سطحی بودن وقایع و بسیار بسیار قابل پیش بینی بودن این اتفاق های تیکه تیکه شده واز هم پاشیده فصل ششم در کنار همه ضعف های اساسی در حوزه های چون گریم صحنه آرایی شحصیت پردازی تصویری تضادهای شدید در پنج فصل و فصل اخیر و اشگارا سگوت نابجای محتوای دیالوگ ها ..کارگردان ها و سناریست های این فصل رو در جایگاهی متزلزل قرار میده ....حذف بی دلیل خطوط اساسی داستان نغمه خاتمه هایی رو سبب شده که شکل مضحکانه ای به سریال داده..گریز های بسیار بی مورد و ضعیف به شخصیت ها و جریانهای کناب که با روایت کلیشه ای برن در بیان داستان سعی سازندگان در سرهم بندی داستان رو برای محاطب تداعی میکنه ... .....آیا میتونیم ؟؟واقعا امکان داره احساس کنیم یا حتا به این فکر کنیم که آن چیزی که می بینیم خوبه و قابل قبول د؟؟؟؟با توجه به ۵ فصل گذشته و شدت استحکام افزاینده سریال که افرادی رو به کتاب ومرجغ داستان مستاق کرده جالا با این سرانه هم باز میتوان تشویق کرد ؟؟؟ بی انصافیه

 

در این حد که این فصل را در این سطح پخش شده عالی عنوان کنیم ؟؟؟

مسلما موسیقی این فصل بسیار هوشمندانه است آنهم نه خاطره بازی ها یا صحنه های دراماتیک ..به خاطر آن چیزی که هدف بوده به مخاطب انتقال داده شود وخیلی موفق نبوده و موسیفی این سهم رو ادا گرده.... من مطمئنم یکی از بزرگ ترین دلایل وشاید اصلی ترین و اساسی ترین و علت تامه صرفا و صرفا عدم ارتباط سناریو با سیاف مارتینه !کاملا مشهوده افتباس امین از مرجع و گستره مارتین در سناریو فصول قبل تنها دلیل قدرت منحصر به قرد سریال و ساخت این مجموعه بوده و حالا اینها با وجود اآسان بودن یک روند روایی معمول ازبین رفته و در شرایطی سخیف ترین و ابتدایی ترین دیالوگ ها رو جا داده که .... باید باور کرد شکوه سریال شاهکار دنیای مارتینه... این فصل دنیای مارتین نیست...

 

احتمالا علت تعریف و تمجید از سریال تو این تالار اینه که کسانی که فصلهای پیش منتقد سریال بودند دیگه دنبالش نمی کنند یا اونقدر با کتاب فاصله گرفته که خیلی نمیشه اون رو اقتباسی از اثر مارتین دونست.

حتی انتقاد هم وقتی معنی میده که کار تو یه سطح قابل قبولی باشه اما عملا سریال رفته تو یه مسیر دیگه. چی میشه گفت در موردش؟ اغلب طرفدارای پر و پا قرص مارتین و کتابها که من می شناسم دیگه نظری درباره سریال ندارند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
the king at the wall » دوشنبه اردیبهشت 20, 95 4:12 pm[/url]"]کل اتفاقات این قسمت یک طرف حرکت پایسل یه طرف:)))

از شخصیت لرد آمبر خیلی خوشم اومد خیلی باحال با رمزی صحبت کرد.روس بولتونو با خاک یکسان کرد.درباره آمبرها 2 حالت وجود داره.یا واقعا رفتن طرف بولتونها و شاهد یک موازنه ی قدرت پیچیده تو خاندانهای شمال شدیم یا رمزی رو میخوان بپیچونن.با توجه به این که رمزی آدم خامیه و روس بولتون مرده و احتمالا آمبرها جزو وفادارترین ها به استارک ها هستن احتمالش کم نیست که ریکان رو به عنوان طعمه فرستادن پیش رمزی تا اعتمادشو بخرن و کار رمزی رو یکسره کنن.ولی اگه واقعا آمبرها رفتن سمت بولتونها احتمالا شاهد یه مرگ وحشتناک خواهیم بود.در واقع اون کسی که تو تریلر نشون داده شد پوستشو کندن و دارن میسوزننش ریکان و اوشا بودن.

دیدار جان با داووس و ملیساندرا و تورموند و اد خوب در اومده بود.سکانس اعدامشونم که عالی بود و به قول دوستان جان خشن تر و انتقامجوتر از قبل برگشته.

کینگزلندینگم پتانسیلش رو داشت که دیالوگها و بحثهای جالبتری بین کوان و سرسی پیش بیاد.با اشاره ی سرسی به مبارزه ی کرگورکلگین هم تقریبا میشه مطمئن بود قراره یه محاکمه توسط مبارزه انجام بشه با حضور برادران کلگین.

چیزی که تو قسمت آریا برای من جالبه سوالایی که ازش پرسیده میشه.دوتا سوال مهم درباره ی هویت جان و سرنوشت هوند ازش کردن و ظاهرا هر دو رو اشتباه گفت بهشون.بعدم ازش پرسید کسی رو از قلم ننداختی؟احتمالا آریا این فصل تو تمام قسمت ها حضور داره و تا آخر فصل آموزشش تموم میشه و فرستاده میشه برای کشتن دنریس یا جان یا اژدهاها یا شایدم یکی تو کینگزلندینگ

من احساس میکنم آریا قراره کار بزرگی بکنه. فکر نکنم جان دیگه کشته بشه. شاید شاه شب بدست آریا کشته بشه چون اگه اشتباه نکنم شاه شب یک جورایی خودش هم خدا به حساب میاد...

 

 

 

ویرايش ناظر:

اصلاح کلمات

دوستان لطفا در پستهایی که می گذارید قواعد صحیح جمله بندی و نوشتار زبان فارسی رو رعایت کنید و از نوشتن کلمات به صورت اختصاری, روشی که تو کامنتهای تلگرام استفاده میشه, خودداری کنید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خدمت دوستان مه سا استارک و پرنسس وحشی ها چند نکته رو عرض کنم:

ما با مقوله ای به نام سریال مواجه ایم و سریال عملا نمیتونه کیفیت یه فیلم سینمایی رو داشته باشه .خود من به خصوص در مورد صحنه های اکشن و حضور جلوه های ویژه انتظارمو پایین آوردم تا سریال برام جذاب شد یا مثلا موسیقی رامین جوادی خوبه ولی دیگه برای طرفداران فانتزی که با هاوارد شور خو گرفتند یا کسانی که کارهای هانس زیمر استاد رامین جوادی رو گوش دادن چیز خارق العاده ای نداره ولی در کل بازی تاج و تخت به نسبت یه سریال کاری خوب و دیدنیه.جدای از اینکه فعلا با توجه به 3 قسمت از 10 قسمت اظهارنظر کلی سخته باید قبول کنیم که این حذف و تعدیل های زیادی فصل ششم ریشه اش در فصل پنجمه .جایی که مثلا خط داستانی زیادی تغییر کرد بخصوص در مورد استنیس و دوران و فصل ششم ادامه دهنده اون راه بوده و وقتی استنیس اینقدر دیوانه وار بود نمیتونستن داستانشو ادامه بدن ،دیگه استنیس فقط مونده بود ملیساندر و داووس رو بکشه که در این صورت باید کتشو می بستن و مینداختنش کنار رندال پاتریک مک مورفی در پرواز بر فراز آشیانه فاخته! یا مثلا پرنس دوران یکی از جالب ترین شخصیت های کتابه ولی در سریال خنثی در اومده و خیلی از افدامات جالبش رو حذف کردند پس چاره ای جز جمع کردنش نبود!

در کنار این ممکنه همین اصرار به ده قسمتی شدن نتیجه اش این خلاصه و تلگرافی کردن حوادث باشه ولی 15یا 20 قسمتی ساختن یه فصل هم خودش ریسکه،

ریسک بزرگی که در مورد بعضی فیلم های فانتزی شکست خورد و یا چندان نگرفت

جدای از این خیلی از واکنش ها واکنش به ساختار سینمایی نیست ،واکنش به اتفاقاتیه که در مورد افراد میفته که ممکنه طرفداران از اون اتفاقات خوششون بیاد مثل :مرگ روس بولتون، زنده شدن جان یا حوادثی مثل برج شادی و دیدن شمشیر سحر که فکر کنم برای اکثر طرفداران حس جالبی داشت ،جدای از اینکه هر قسمت ممکنه ضعف های سینمایی و ساختاری داشته باشه

خود من به شخصه 3 کتاب اول و 4 فصل نخست سریال رو می پسندم

یه فرمایش هم دوستمون مه سا کرد در زمینه سک سک کردن: خب این طبیعیه ،خط روایی داستان چند راوی داره و چند خط ماجرایی رو با هم پیش می بره و تک خطی نیست ،همین گاها صبر می خواد یا موقعی که بیننده یا خواننده از یک یا چند خط روایی خوشش نیاد دیگه ملال آور میشه

در کتار یه صحبتتونو کاملا موافقم اینکه تازه موتور آریا ،تیریون یا حتی جان روشن شده و باید دید چطور این همه خط داستانی در 7 کتاب پایانی کافی و روشن به همراه خواهد داشت

در مورد افول تیریون هم موافقم هم تیریون افول کرده ولرد واریس و حوادث میرین و دنریس جذابیت زیادی نداره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

اینم از قسمت ۳. این همه صبر کردیم (یه هفته، یه سال گذشت ) ولی حداقل برج شادی رو هم کامل نشون ندادن. کلی دلمون رو صابون زدیم که بالاخره وضعیت پدر و مادر جان مشخص میشه ولی نشد. اما در کل سکانس مبارزه‌ی آرتور دین و دوستان بی نظیر بود. حتی می‌تونم بگم از این بیشتر از مبارزه‌ی اوبرین و گرگور لذت بردم. معلومه که حسابی روش کار و تمرین شده بود. فقط حیف که بازیگر جوونی‌های ند این قدر نچسب بود. اصلاً میمیک صورتش به وَجَنات ند نمی‌خورد. برن هم داستانش همین طور داره پیچیده‌تر و جذاب‌تر میشه. چه ماموریتی مهمتر از آموزش رهبری مبارزه با شاه شب می‌تونه ۱۰۰ سال طول بکشه؟ الان در کنار ادامه‌ی برج شادی که اصلاً معلوم نیست دوباره کِی نشون داده بشه منتظر اون صحنه‌ای که توسط آدرها محاصره میشه هستم.

 

جان عزیز زنده شد و برخلاف این که فکر می‌کردم باید آزور آهای باشه به پرنس وعده داده شده رفرنس دادن. فکر کنم مشخصات پرنس وعده داده شده یه طور دیگه است، باید ببینیم چه برنامه‌ای واسه این دیالوگی که نوشتن دارن.

خوشحالم که خائنین دار زده شدن. دیدن قیافه‌ی حلق آویز شده‌ی اولی بعد از نشون دادن چهره‌ی نفرت انگیزش به جان لذت بخش بود. حالا نگهبانی تموم شده و نوبت به سیخ کشیدن رمزیه

 

در مورد دنریس، تیریون و سم نظر خاصی ندارم فقط کِی میشه که این دنریس دیگه چهار صفحه لقب نگه؟!

 

با ورود مجدد کوان و لیدی اولنا به نظر می‌رسه که داستان پایتخت هم یواش یواش باید جذاب بشه. احتمالاً یه مبارزه با محاکمه‌ی دیدنی خواهیم داشت و شاید سورپرایزی برای کوان. ترحم آمیز بودن سرسی هم یه قسمت بیشتر دووم نیاورد و دوباره منفور شد.

 

آریا تونست خودش رو به عنوان هیچکس به جیکن بشناسونه ولی به نظر من هنوز همون آریاست و بعداً هم مجدداً آریا خواهد شد. اصلاً یکی از امیدهای من کشته شدن سرسی به دست آریائه. احتمال میدم که تا آخر همین فصل عزم رفتن به وستروس کنه.

 

و در آخر نذاشتن شادی اپیزود قبلمون پایدار بمونه. فکر کنم بدترین سرنوشتی رو که میشد برای ریکان متصور شد همینه. یعنی اگه خبر میومد که یه جایی تو راه کشته شده خیالمون راحت‌تر میشد ولی با این لبخند شیطانی که رمزی زد خدا به داد ریکان برسه. تنها امید فقط اینه که جان زودتر حمله کنه وگرنه...

شگی داگ...

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

7/10

 

این قسمت یه خبر خیلی خوب داشت.

با توجه به صحبت های (سرسی-جیمی)، (اسپارو-تامن)و (اریا-جاکان) کلگین بول حتمیه.

 

حدس ـش سخت نبود که برج شادی سرنوشت جان اسنو رو اسپویل نمیکنه،حداقل نه برای الان.

 

تریون هم از موقعی که رفته مرین کاملا یه کارکتر خنثی شده و دیگه اون کارکتر تاثیرگذار قبل نیست.

 

خط داستان اریا هم کلا داره در جا میزنه اول کور میشه بعد چند قسمت "تو کی هستی" "تو کی هستی" بینا میشه و میرسیم به خونه اول،مقایسه کنید با اون قسمت هایی که با هوند بود، خیلی ضعیف شده داستانش.

 

داستان کینگز لندیگ هم افت کرده اما نه خیلی،اونم به خاطر کارکتر "های اسپارو" ـه که انصافا قوی بازی میکنه.

 

جذاب ترین خط داستان سریال هم که معلومه شماله،هم طرف خیر و هم طرف شر داستان خیلی خوب پرداخته شده.

 

پ.ن: با این که از لیتل فینگر بدم میاد اما نبودش شدید احساس میشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

كسي به كله ي شگي داگ دقت كرد؟!!!به نسبت يه دايروولف كوچيك بود به نظرم زانو نزدن آمبرم مشكوك بود...واقعا به نظرتون ميشه كسي بيشتر از سياست روس بولتون از رمزي بترسه؟!كه الان جان آمبر بياد به رمزي وفاداريشو نشون بده؟!به نظرم دارن رمزيو بازي ميدن...بهترين قسمت فصل ششم فلش بكهاي برنه...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آخه چطور وقتی ریکان رو کت بسته تحویل رمزی دادن میتونیم احتمال بدیم این یه حقه از سمت آمبر هاست ؟

 

آمبر ها اصلا در صدد قیام یا انتقام گرفتن نیستن حتی اگرم انتقام بخوان؛ با توجه به موقعیت سایر پسر های استارک نمیان تنها استارکی که میتونه لرد وینترفل بشه رو به عنوان حقه بفرستن تو دهن رمزی

ریکان اصلا نمیتونه نقش کامی‌کازه رو بازی کنه ..رفت پیش آمبر ها تا در امان باشه نه اینکه سوپرهیرو ازش بسازن. از سمت جان یا هیچکس دیگه هم نخ نگرفتن. اگر قرار بود حقه ای بزنن خودت ریکان رو عوض میکردن, نه کله ی دایروولفشو

بخصوص که دایروولف کلا در جنوب دیوار پیدا نمیشه احتمالش هم کمه که پوست ریکان رو بکنن , ازش به شدت استفاده میشه علیه جان.

 

کشتن روس بولتون خیلی وزنه جنگی که قرار هست رخ بده رو به نفع جان اسنو, نامتعادل کرد. ریکان تنها اهرم خیلی تاثیرگذار برای رمزی هست.

 

ویرایش ناظر:

اصلاح جمله بندیها

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×