رفتن به مطلب
ریگار

چه کسی خواستار کشته شدن برن به وسیله تیغ لنیستری بود ؟

Recommended Posts

در مورد تیریون فقط میتونم با سوال جلو برم :دی

لیانا استارک، دیدتون به متهم اول {از دید داستان} ماجرای سوءقصد به جان برن زیادی خوش بینانه نیست؟!

با ریگار تا مطرح کردن گزینه ها کاملا موافقم، مخصوصا به این که تیریون رو بخاطر عقلش باید جزو گزینه های اصلی در نظر بگیریم.

چرا تیریون به دیوار برای سرکشی میره؟، آیا تیریون میخواسته نزدیک وینترفل باشه تا پس از انجام مأموریت شخص اجیر شدش خودش از مرگ برن مطمئن بشه؟ و یا این که با گیر انداختن خودش، خودش رو به پدرش ثابت کنه؟ {یا وفاداریش رو به سرسی و جیمی}.

 

- تیریون خطر گیرافتادن رو تا کجا پیش بینی کرده بود؟، وقتی به بهانه رسوندن خبر جان به وینترفل برمیگیرده خطری اونو تهدید میکرده؟ مسلما نه، چه کسی در وینترفل میتونه خنجر تیریون رو شناسایی کنه.

- راه برگشت؛ تیریون وقتی به وینترفل میره متوجه عدم حضور لیدی کتلین میشه. ولی واقعا خیلی سخته که بگیم غافلگیری تیریون در مهمانسرا اتفاقی نبوده. اینجای ماجرا تیریون گیر افتاده؟

 

بنا به حدس ریگار در گزینه اول کار تیریون موقع ای که شخص اجیر شده رو به وینترفل فرستاده میشه تموم شده ـست. پس چرا زودتر دیوار رو ترک نمیکنه؟ تا این همه خطر رو به خودش معطوف نکنه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به مورس مارتل : تیریون واسه رفتن به دیوار بهانه های مختلفی داشت ، اما اینی که گفتی برای برانداز کردن وینترفل و نتیجه کارش به اونجا رفته برام جالب بود . چون همان طور که گفتی هیچ خطری تحدیدش نمیکرد ، بعد از این هم که فهمید برن حافظه اش رو از دست داده ، خیالش راحت شد و دیگه دسیسه ای برای مرگش نچید (اگه هدفش از اقدام قبلی کشتن شاهد بوده باشه ) .

در مورد قسمت آخر حرفات : فکر میکنم به خاطر این بوده که به ذهنش خطور نمیکرده کتلین به این سرعت به جنوب بره تا راز خنجر رو کشف کنه ...

 

نظرتون چیه بریم دنبال متهم های دیگه پرونده ؟! یادتون میاد چه کسی به لیدی کتلین گفت که خنجر متعلق به تیریونه ؟! از کجا معلوم لیتل فینگر اینجا حقیقت رو گفته باشه ؟! شما یادتون میاد کتلین در مورد صحت حرف لرد بیلیش تحقیق کرده باشه ؟!

به نظرتون ممکنه لرد بیلیش به کتلین دروغ گفته باشه ؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تو مسیر ایری تیریون از کتلین میپرسه چه کسی به شما گفته که خنجر متعلق به منه و کتلین داستان که لیتل فینگر براش تعریف کرده بود رو بازگو میکنه. تیریون همونجا اشاره میکنه یک جای داستان مشکل داره، و در همون موقع وحشی ها بهشون حمله میکنن.

به نظرتون چرا تیریون در ادامه مسیر از گفته هاش در باب کذب بودن حرف های لیتل فینگر اجتناب میکنه و حرفی به میون نمیاره؟ احتمال داره این حرف رو فقط برای تغییر تفکر کتلین زده باشه، تا مهلت بیشتری رو بخره؟

چرا بعد از رهایی از دست لایسا و کتلین، برای فهمیدن اینکه چه کسی این اتهام رو زده وسوسه نمیکنه تا زودتر به بارانداز بره؟ در ادامه هیچ تفکری نفرت انگیزی از کسی که به این مخمصه انداخته ـش رو نداره!

گفته های لیتل فینگر رو به دروغ نمی دونم، به دو دلیل:

- لیتل فینگر میخواسته تا از موقعیت پیش اومده استفاده کنه و خودش رو به لرد استارک نزدیک کنه.

- و اینکه بیلیش هنوز کتلین رو دوست داره! و واقعیت رو بهش هدیه میده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ممنون پادشاه سرزمین آفتاب ! واقعا به جای مناسبی اشاره کردی .

چرا تیریون بخواد برای خودش وقت بخره ؟! کتلین هروقت میخواست میتونست تیریون رو بکشه ، پس تیریون از بابت زنده موندنش ( حداقل تا زمانی که به ایری برسن) مطمعن بود . پس به احتمال زیاد واقعا یه جای داستان کتلین/لیتل فینگر مشکل داشته .

شاید تیریون به اشتباه موجود در داستان اشاره نمیکنه ، به خاطر این که از اهداف کسی که این داستان رو اشتباه بیان کرده خبر نداره و تیریون امید داره تا حقیقت رو کشف کنه .

 

اما در مورد دلایلی که گفتی فینگر دروغ نگفته :

- لیتل فینگر حتی اگه به ادارد دروغ هم میگفت ( که کم هم نگفته ) ، باز ادارد اعتمادش بهش جلب میشد ، چون واقعا از حقیقت خبر نداشت .

- بیلیش کتلین رو دوست داره ؟! عجب علاقه ای که باعث میشه همسر کتلین کشته بشه و بچه هاش آواره و اسیر بشن !

به نظرم هیچ کدوم از این دلایلی که آوردی نمیتونه تضمینی برای صداقت لردبیلیش باشه . بلکه خلافشِ .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

هر چند که موافقم تیریون یکی از گزینه های اصلیه انگشت اتهاماته اما نه به این شکلی که اینجا میگید.

اولین ایراد به مورد شماره 1 ریگار وارده:

یعنی میگی تیریون اومده خودش خنجرش رو داده به یکی و با خودش گفته یا برن میمیره که در این صورت بخاطر خانوادم این کارو کردم و یا اینکه نقشه قتل شکست میخوره.اونوقت همه میفهمن که کار من بوده و جنگی بین استارک و لنیسترها راه میفته!درست فهمیدم؟

خب میشه بگی لرد تایوین خردمند از کجای این نقشه خوشش میاد؟اینکه پسر علیلش که هیچ فایده ای براش نداشته حالا یه جنگ هم رو دستش گذاشته!این که بدتر به ضرر تیریون میشه!

دومین ایراد به حرفهای مورس:

بازهم اینجاش اصلا منطقی نیست.گیر افتادن تیریون به هیچ وجه نمیتونه جایگاهش رو پیش تایوین و حتی سرسی درست کنه.تایوین تا همینجاشم از بی آبرویی هایی که تیریون براش داشته به اندازه کافی شاکی هست.حالا سوء قصدبه یه بچه که چیزی جز جنگ و دردسر برای لنیسترها به ارمغان نمیاره چگونه میتونه واسه تیریون نکته مثبتی تلقی بشه؟

تو نظر سرسی:یه احساسی بهم میگه که اگه این اتفاق این جوری که میگید میفتاد سرسی به تیریون بیشتر به چشم یه "احمق" نگاه میکرد تا یه برادر دوست داشتنی که جونشو واسه اون به خطر انداخته.

با گیر انداختن خودش، خودش رو به پدرش ثابت کنه؟ {یا وفاداریش رو به سرسی و جیمی}.

مورس عزیز خودت جلوتر گفتی که کسی تو وینترفل نمیتونه تشخیص بده اون خنجر واسه کیه...پس چرا باید تیرون گیر بیفته؟

چه کسی در وینترفل میتونه خنجر تیریون رو شناسایی کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

البته احتمالش هست که این توطئه توسط مردم آزاد طرح ریزی شده باشه تا بوسیله اون سر استارک ها رو با جنگ با لنیستر ها گرم کنند و راه خودشون رو برای حمله به جنوب هموار .

اما سوالی که این وسط بوجود میاد اینه که مردم آزاد چطور اینقدر از اتفاقات جنوب دیوار خبر دارند؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خیلی ایده ی خوبیه و کاملا منطقی به نظر میرسه.تنها نقطه ی امید نگهبانان شب بعد از تعداد اندک خودشون نیروئیه که استارک در شرایط حساس میتونه به کمکشون بفرسته.

پس بهترین راه برای از بین بردن پشتیبان نگهبانان شب باید استارک ها رو از اونجا دور کرد.و این یعنی استارک دست به حمله بزنه...و چه ایده ای بهتر از این!کاملا هوشمندانه به نظر میرسه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به برندون در باب بحث تیریون : نه ، منظور من به این شکل ساده ای نیست که تو از حرفام برداشت کردی. جان کلام من این بود که تیریون میخواسته خودش و توانایی هاش رو نشون بده ، اما با اون اوضاع نرمال هیچ کس بهش چندان توجهی نمیکنه و کار خاصی بهش سپرده نمیشه . بنابراین این فرض رو در نظر میگیریم که تیریون سعی کرده یه سنگ ریزه رو قل بده ، تا به واسطه اون یه ناهماهنگی بین خاندانها شکل بگیره و بتونه خودش رو تو این موقعیت بالا بکشه .

 

مردم آزاد/وحشی ها هم از متهامان رده اولن ، همونطور که برندون عزیز به شیوایی بیان کرد ، استارک ها عامل مهی در حفظ دیوار ایفا میکنند ، تو تاریخ وستروس چندین بار اتفاق افتاده که وحشی ها به دیوار حمله کردن و گاهی از اون عبور کردن و این ارتش استارک ها بوده که اونها رو به عقب رونده . واقعا هیچ کس به اندازه وحشی ها از بی نظمی شمال و لشکرکشی استارک ها به جنوب ، خوشحال نمیشه .

 

به واریس : سفر مردم آزاد به جنوب دیوار در تعداد کم ، چندان سخت نیست . کافیه چنتا قایق داشته باشن تا بتونن دیوار رو دور بزنن و بیان جنوب دیوار . به خاطر همین بعید نیست که جاسوسانی در نقاط مختلف وستروس داشته باشن . موضوع اینجاست که یه جاسوس چطور میتونه خنجر تیریون رو به دست بیاره و نقشه قتل برن رو بکشه ؟! این موضوع در کنار داستان دروغین لیتل فینگر و مسائل دیگه واقعا پیچیده میشه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
من به شدت نظرم روي ليتل فينگر هست كه يك جورايي يك نوع كهن الگو محسوب ميشه در چنين داستان هايي و دراكثر اين چنين درام هاي فانتزي همين كهن الگو هست كه دست به چنين اعمالي ميزنه

 

با احترام من مخالفم چون در اون زمان و مکان لیتل فینگر حضور نداشت

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به ریگار من باب تیریون:

من هر جوری فکر میکنم نمیتونم منطقی توی قل دادن اون سنگریزه ببینم.میشه یه جوری این روند رو برام ترسیم کنی تا بفهمم تیریون چطوری میتونست از شرایط استفاده کنه تا موقعیتش رو بهبود ببخشه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این که این سنگریزه باعث شد تیریون به کجاها برسه رو به خاطر اسپویل شدن تو این تالار نمیتونم بیان کنم ، اما خودت میدونی تیریون به واسطه جنگ از کجا تا کجاها بالا رفت . من هم نمیگم که تیریون به یقین دست به این عمل زده ، بلکه میگم تیریون به واسطه سودی که از این جنگ میبرده ، میتونه جز متهم ها باشه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این نظر آخر خیلی خوب بود چون اگه برن کشته میشد و تیغ پیدا نمیشد تیریون بدنام نمی شد(تیریون بیچاره:D)و خب من حداقل نتیجه میگیرم که کار خود جیمی و سرسی چون بدشون نمیاد داداش مزاحمشون رو بدنام کنن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب ریگار عزیز هیچ حرفی در این تاپیک با قطعیت نیست.ما فقط داریم با شواهد موجود استدلال میکنیم

 

درسته تیریون بخاطر اون مسائل خیلی کارها انجام داد ولی این نکته رو یادت نره که تو همون ماجرا ها تا لب چه پرتگاههایی که رفت.در نتیجه هیچ آدم عاقلی{تازه از نوع تیریونیش}این شکلی قمار نمیکنه!چون اگه اون موجود نفرت انگیز{لایسا}حماقت نمیکرد و انقدر بهش فرصت نمیداد،تیریون تیریون تبدیل میشد به توده ای از استخوان و گوشت!

خلاصه اینکه به صرف اینکه یه حرکتی رو بکنه تا شاید{فقط شاید}جنگ اتفاق بیفته و بعد تو اون شرایط از آب گل آلود ماهی بگیره و رشد کنه خیلی احتمال قدرتمندی نیست!

به قول خود تیریون:"زندگی پراست از فرصت ها"همچین موجودی با شناختی که من ازش سراغ دارم حاضر نیست یه عده کثیری از مردم رو به کام مرگ بسپاره{تبعات جنگ رو میگم}تا خودش از اون فرصت ها بعنوان پله ای برای رشد خودش استفاده کنه.ترجیح میده راه دیگه ای رو انتخاب کنه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سخنت بسیار سنجیده بود اگه وکیل تیریون میشدی ، کار تیریون تو ایری به دوئل نمیرسید و لایسا با احترامات بسیار تیریون رو مشایعت میکرد

فکر میکنم با این تفاسیر ، احتمال این که تیریون به اون علت ها بخواد چنین اقدامی بکنه ، ناچیز به نظر میرسه . اما فقط از همون جهت ها تبرئه میشه ... شاید بعدا شواهدی پیدا کردیم که الان در دست نداریم { اسمایل ول نکردن یخه تیریون } .

 

نظرت در مورد نقش مردم آزاد تو این قضیه چیه ؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من هم مثل تیریون فکر می کنم اصلی ترین متهمان سرسی و جیمی هستند ، چون هر جوری که حساب کنی اینا سود می بردند. اگه قاتل دستگیر نمی شد موفق به کشتن برن می شدند و رازشون پنهان می موند در غیر اینصورت هم می تونستند تیریون ( که قبلا به صورت تلویحی بهشون حالی کرده بود از رازشون خبر داره) رو از سر راه بردارند. سرسی قبل از این هم برای حفظ رازش جان ارن رو کشته بود و ثابت کرده برای حفظ رازش حاضر به انجام دادن هر کاری هست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اگه تیریون میخواست برن و بکشه هیچ وقت از خنجری که همه میدونستند ماله اونه استفاده نمیکرد

من فکر کنم سبک مارتین مثله فیلم های دیوید لینچ باشه و کلا معما های بی جواب توش زیاده

بعضی وقت ها هم کلن از یک موضوع رد میشه

شاید هم تو جلد های بعد این اتفاق رو بشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

امیدوارم اسپویل نباشه . این نوید رو بهتون می دم که تکلیف این معما تو همین فصل مشخص می شه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با سلام خدمت همه ی دوستان

خب این اولین پست من خواهد بود که من درش نظردهی میکنم :

 

من خودم میگم پتایر بیلیش ، همون لیتل فینگر . چرا ؟ چون تنها خدایان از بازی لیتل فینگر سر در میارند . یه جورایی مثل اساسین ها همان مراکز قدرت مثل فاحـ*ـه خانه ها و جاهای دیگه رو در اختیار داره و در ضمن هی انگشت اتهام رو به سوی این و اون میگیره و مهمتر از همه سر ماجرای کتلین از ادارد و خاندانش متنفره .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
با سلام خدمت همه ی دوستان

خب این اولین پست من خواهد بود که من درش نظردهی میکنم :

 

من خودم میگم پتایر بیلیش ، همون لیتل فینگر . چرا ؟ چون تنها خدایان از بازی لیتل فینگر سر در میارند . یه جورایی مثل اساسین ها همان مراکز قدرت مثل فاحـ*ـه خانه ها و جاهای دیگه رو در اختیار داره و در ضمن هی انگشت اتهام رو به سوی این و اون میگیره و مهمتر از همه سر ماجرای کتلین از ادارد و خاندانش متنفره .

 

مراکز قدرت رو خوب شناسایی کردی!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلا 2 نکته رو یاد آوری کنم :

1. چه کسی هست که به دنبال chaos هرج و مرج ؟ لیتل فینگر از این نکته بگذریم

اما نکته دوم یه جای کتاب خوندم که تیریون خنجر به رابرت اهدا کرده بود انگار همه اینو فراموش کردن اگر واقعا اینطور بوده باشه که من خوندم قضیه یه بعد تازه و بسیار خطرناک تر و فرسایشی پیدا می کنه : رابرت از اول از همه چی خبر داشته

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آخه اون رابرتی که وقتی عصبانی میشد به هیچکس حتی بچه ها رحم نمیکرد، از دروغ های سرسی و رابطه اش با جیمی و بچه های حرومزاده شون خبر داشته باشه، هیچی نگه؟!!!

این دیگه از اون حرفاست. رابرت به بچه ی دنریسم رحم نمیکرد حالا....

جناب ICE شما کلا این فرضیه رو بذار کنار، درست نیست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
آخه اون رابرتی که وقتی عصبانی میشد به هیچکس حتی بچه ها رحم نمیکرد، از دروغ های سرسی و رابطه اش با جیمی و بچه های حرومزاده شون خبر داشته باشه، هیچی نگه؟!!!

این دیگه از اون حرفاست. رابرت به بچه ی دنریسم رحم نمیکرد حالا....

جناب ICE شما کلا این فرضیه رو بذار کنار، درست نیست.

مکالمه سرسی و رابرت رو فراموش کردی؟ در مورد اینکه اصلا واسه هم مهم نیستن؟ همه قصر و قدرت و پول دست لنیسترهاست اینو هم فراموش کردی؟ رابرت کور بوده متوجه عدم شباهت خیلی زیاده جافری به خاندانش نشده و در ضمن جواب قسمت اول مطلب رو ندادی تیریون خنجر رو به رابرت اهدا کرده بود اینو فراموش کردی و رابرت کسیه که اینقدر بیخیال یا خیلی زرنگه که از همچین خنجری برای اقدام به قتل استفاده می کنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مکالمه سرسی و رابرت رو فراموش کردی؟ در مورد اینکه اصلا واسه هم مهم نیستن؟ همه قصر و قدرت و پول دست لنیسترهاست اینو هم فراموش کردی؟ رابرت کور بوده متوجه عدم شباهت خیلی زیاده جافری به خاندانش نشده و در ضمن جواب قسمت اول مطلب رو ندادی تیریون خنجر رو به رابرت اهدا کرده بود اینو فراموش کردی و رابرت کسیه که اینقدر بیخیال یا خیلی زرنگه که از همچین خنجری برای اقدام به قتل استفاده می کنه

اون مکالمه تو سریال بود نه تو کتاب. بعدشم گیریم که اینطور باشه. اون شاهه، حرفش حجته و مردم و خاندان های بزرگ دیگه هم رابرت رو به پادشاهی قبول دارن. کافیه رابرت حرف بزنه اون شش تا لرد اصلی میان به کمکش و همونطور که تارگرینا رو به زیر کشیدن سرسی و حرومزاده هاشم سقط می کنند.

اونجوریام نیست دربار دست لنیسترها باشه، ریچ و استورم لندز هم اونجا خیلی نفوذ دارن. همین جنگ پنج پادشاهان ثابت میکنه که خیلی از خاندان های بزرگ چشمشون بدنبال تخت آهنینه و همینجوریش که نمیدونن جافری حرومزاده است، زیر یوغ لنیسترها نرفتن. وای به حال وقتی که این موضوع از زبون شاه مملکت اعلام میشد.

ادارد که کلی دنبال کشف راز قتل جان ارن بود و تمام مدارکم زیر دستش بود، با حرف سانسا فهمید، رابرت همیشه مست چطور می خواد بفهمه.

تیریون خنجرو اهدا نکرده بود، باخته بود. من اصلا متوجه نمیشم، این چیه و قراره ثابت کنه؟

بعدشم برادر من، من یه کلام حرف زدم که فرضیه ی غلط نسازی، خب لابد یه چیزی می دونم که دارم بهت میگم. حالا اگه بازم اصرار داری که اون یه بحث دیگه است.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×