رفتن به مطلب
ریگار

قسمت ششم، Blood of My Blood

به اپیزود ششم فصل ششم ، از 1 تا 10 چه نمره ای می دهید ؟  

44 رای

  1. 1. به اپیزود ششم فصل ششم ، از 1 تا 10 چه نمره ای می دهید ؟

    • 1
      0
    • 2
      0
    • 3
      2
    • 4
      1
    • 5
      5
    • 6
      7
    • 7
      5
    • 8
      13
    • 9
      7
    • 10
      4


Recommended Posts

مدافع » پنج شنبه خرداد 13, 95 3:35 pm[/url]"]

1- عمده اتفاقاتی که در ویژنهای برن می بینیم، مربوط به گذشته سرزمین وستروس هست و تنها در زمانی که تصویر اژدها رو بالای کینگز لندینگ نشون میدن، یه تصویر از زادگاه اونها در ایسوس و در دامان دنریس رو نشون میده

پس بنظر من هیچکدوم از این ویژنها از اتفاقات آینده اثری نداره و هنوز برن نتونسته به حدی از توان برسه که اتفاقات آینده رو ببینه و چه بسا اصلاً این مورد شدنی نباشه

2- تا جایی که اطلاع دارم، آتش جادویی (همون آتش سبزی که توسط جادوگرا ساخته میشه) هیچگاه در وستروس و داخل دالانهای کینگزلندینگ بکار گرفته نشده و فقط میدونیم که به دستور مدکینگ، دالانهای زیر ارگ پادشاهی رو با محلول مولد این آتش پر کردند تا بوقت لزوم، ازش استفاده کنند و در حالی که شاه دستور استفاده ازش رو داد، جیمی او رو به قتل رسوند و نذاشت که دستور شاه اجرا بشه

پس اون تصاویری که از شعله های آتش سبز توی دالانها نشون میده و متصلش می کنه به فریادهای مد کینگ که همه رو بسوزونید، دارای ابهامه و معلوم نیست که قصدشون از نمایش این سکانسها، دادن گرا به برن هستش که همچین چیزی وجود داره و همچین توانی داره؟ و اتصال این سکانسها به آدرها، داره به برن خط میده که راه نابودی اونها فقط آتشه و باید از این آتش سبز برای نابودیشون استفاده بشه؟ یا صرفا داره نشون میده که ممکن بود در صورتیکه مدکینگ کشته نشه این اتفاق بیفته و شاهد همچین آتشی باشیم؟ یا چه بسا در گذشته های دور چنین اتفاقی هم در ارگ شاهی افتاده و ما ازش بی خبریم؟

با همین استدلال، چه بسا منظور از مشاهده اژدها توسط برن، اطلاعش از این باشه که اژدهایان دوباره متولد شدند و میتونه برای نابودی آدرها از آتش اونها هم استفاده کنه و موقعیت فعلی اژدهایان و مالک فعلیشون رو هم بهش نشون دادن

3- اگر چه توی یه سکانس از بنجن استارک، پشت دستاش رو با رنگ آبی نشون میدن اما بنظرم بین او و کلد هندز تفاوت زیاده

طبق تعاریفی که از کلدهندز شده، نفس نمی کشه و بدنش سرده (یعنی بین زنده و مرده هستش) اما بنجن استارک کاملا زنده هست. خودش هم که داستانش رو اینطوری تعریف می کنه که قبل تبدیل شدن به وایت واکر، توسط فرزندان نجات پیدا کرده

از طرف دیگه، همونطوری که می دونیم برای تبدیل یه شخص به وایت واکر، اول باید بمیره و بعد با جادوی شاه شب بصورت وایت واکر برخیزه. بنابراین بعد مرگ، جز بصورت وایت واکر، امکان زنده شدن شخص مرده وجود نداره (فرض جادوی ملیساندرا و خدای آتش، توی اینجا جایگاهی نداره چون ما داریم راجع به سرزمینهای زمستان و شمال دیوار صحبت می کنیم که اونجا فقط جادوی نایت کینگ حاکمه)

پس نتیجه می گیرم که یا بنجن استارک هنوز نمرده بوده و فرزندان اون رو نیمه جون پیدا کردن؛ یا در فرایند تبدیل به وایت، اول بدن فرد تغییر ماهیت میده و بعد مغزش. یعنی بدن بنجن تبدیل شده اما مغزش کاملا سالم و زنده مونده بوده و توسط فرزندان از پیشروی جادو جلوگیری شده و بعد هم برطرف شده

4- بنجن استارک اعلام می کنه که کلاغ سه چشم دنبالش فرستاده و بعد هم در پاسخ میرا که میگه اون مرده میگه که اون دوباره به زندگی بر می گرده. یعنی برن کلاغ سه چشم هستش یا لااقل، میزبان بعدی کلاغ سه چشم، قراره ذهن برن باشه

پس احتمال اینکه از این دست افراد و موجودات که تحت فرمان کلاغ سه چشم هستند و در واقع، اراده اون رو اعمال می کنند در قلمروی سرزمینهای زمستان زیاد باشند و بعید نیست در آینده هم برخی دیگه از اونها رو ببینیم که توسط برن احضار شدند.

5- بنجن به برن میگه که به شکلی، شاه شب راهشو به سرزمین آدمها پیدا می کنه و زمانی که اون اینکار رو انجام داد تو منتظرش هستی

 

مسلما تمام تئوری هایی که مطرح می شوند فقط در حد تئوری هستند و شاید خیلی از آنها به طور کاملا مشابه در سریال یا کتاب نیافتند. اما مهمترین نکته مثبت اونها بررسی دقیق تر اتفاقات سریال و کتاب و تحلیل دقیق تر وقایع و مرور آنها است. و می تواند به درک عمیق تر این دنیای فانتزی کمک کنند.

در رابطه با ویژن های برن، آن شهری که اژدها بر فرازش پرواز می کنه با احتمال خیلی زیاد کینگزلندینگه (با یک جستجوی ساده می توانید تصاویر مشابه زیادی رو در اینترنت مشاهده کنید) که دود از اون بلند شده است. آتش درون تونل در زمان مد کینگ اتفاق نیفتاده است. اما مد کینگ علاقه زیادی به تولید و انبار وایلدفایر در تونل های گسترده شده در زیر شهر داشته. بنابراین به احتمال زیاد این تصاویر مربوط به آینده هستند. و با توجه به ویژن های خانه نامیرایان، نابودی کینگزلندیگ بسیار محتمل است. اما مسلما بین آتش، اژدها و نابودی وایت واکر ها رابطه وجود دارد. به طوری که یکی از مشخصات مرده های تحت کنترل آنها این هست که به ساده گی آتش می گیرند (در همین قسمت هم این موضوع مشاهده شد و تعدادی توسط بنجن از بین رفتند. جلوی غار هم که آتش زنده شد اونها از مسیر دیگری به سمت غار رفتند). اما خود وایت واکر ها احتمالا توسط آتش از بین نمی روند (در چند صحنه هم در این قسمت هم در فصل قبل از آتش عبور کردند).

مورد بعدی این که به نظر نمی رسد بنجن زنده باشد (به شکلی که بقیه آدمها هستند) چون اشاره می کند که:

A White Walker stabbed me in the gut with a sword of ice

بعید است فردی که شمشیر وایت واکرها توی دل و روده اش فرورفته و یک قطعه دراگون گلس توی قبلش قرار گرفته است هنوز زنده باشد (البته توی دنیای فانتزی هر چیزی ممکن است مثل اتفاقی که برای جان افتاد). بنابراین تا اینجای کار می توان پذیرفت که در سریال، احتمالا بنجن همان کلدهند است. اما در کتاب هنوز نامشخص است.

نکته آخر اینکه احتمالا برن نقش ویژه ای در نابودی شاه شب خواهد داشت (در صحنه ای که شاه شب دست برن را گرفت، حضور برن در آن صحنه کاملا فیزیکی نشان داده شده بود و باید دید که آیا از این قابلیت استفاده ای در جهت از بین بردن آنها خواهد شد یا خیر).

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نکته توی جنگ جان با رمزی...رمزی بیاد چشمای جان و دربیاره.توی نامه هم همین و گفته بود.پوستر فصل ششم هم عکس جانه که از چشمهاش خون میاد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
یک نظریه دیگه هم هست در این زمینه. به این صورت که لیانا از صحبت هایی که بین ند و آرتور رد بدل شد متوجه میشه که ریگار مرده و مدکینگ هم کشته شده و حالا رابرت پادشاهه. پس میدونه که اگه دست رابرت به هر تارگرینی از جمله بچه خودش برسه اون رو خواهد کشت. از طرفی با مرگ ریگار امید خودشو از دست داده بوده و همچنین نمی خواسته با رابرت زندگی کنه. بنابراین تصمیم به خودکوشی می گیره و از ند می خواد داستان بچه شو مخفی نگه داره.

 

بعید می دونم این نظریه درست باشه،آخه فاصله ی لیانا با اونا خیلی زیاد بوده که بخواد چیزی بشنوه..لیانا بالای برج شادی بود ولی اینا داشتن پایین برج حرف میزدن!

 

امیدوارم هر چی که در مورد پدر و مادر جان و لیانا و ریگار هست تو همین فصل روشن بشه و نره واسه سالِ دیگه،و گرنه تا اون موقع چه نظریه هایی که به وجود نمیاد!

فردا میان میگن ریکان بابای جانِ آریا مامانش.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جالبه چیزی که متوجه شدم اینه که گیلی با وایت واکر ها فامیله همونطور که میدونید پسران و خواهر زاده های گیلی رو کرستر میداده به وایت واگرها یعنی اکثر جمعیت وایت واکر ها رو خانواده اون تشکیل میده

 

 

barndon the builder » پنج شنبه خرداد 13, 95 5:07 pm[/url]"]
مدافع » پنج شنبه خرداد 13, 95 3:35 pm[/url]"]

 

مورد بعدی این که به نظر نمی رسد بنجن زنده باشد (به شکلی که بقیه آدمها هستند) چون اشاره می کند که:

A White Walker stabbed me in the gut with a sword of ice

بعید است فردی که شمشیر وایت واکرها توی دل و روده اش فرورفته و یک قطعه دراگون گلس توی قبلش قرار گرفته است هنوز زنده باشد (البته توی دنیای فانتزی هر چیزی ممکن است مثل اتفاقی که برای جان افتاد). بنابراین تا اینجای کار می توان پذیرفت که در سریال، احتمالا بنجن همان کلدهند است. اما در کتاب هنوز نامشخص است.

نکته آخر اینکه احتمالا برن نقش ویژه ای در نابودی شاه شب خواهد داشت (در صحنه ای که شاه شب دست برن را گرفت، حضور برن در آن صحنه کاملا فیزیکی نشان داده شده بود و باید دید که آیا از این قابلیت استفاده ای در جهت از بین بردن آنها خواهد شد یا خیر).

 

ولی مشخصات یه مرده توی بنجن دیده نمیشه

 

ویرایش ناظر:

ادغام پستهای متوالی و کوتاه کردن پستها

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مدافع » پنج شنبه خرداد 13, 95 3:35 pm[/url]"]حسن بودن تو این تالار، مشاهده انواع و اقسام نظرات و فلسفه های و تئوریهایی است که از سوی حضار مطرح میشه

اما بیشتر اینها ناشی از ذهنیات و آرزوهای مطرح کنندگان تئوری و مبتنی بر کتابها هستش و کمتر دیده میشه که بر اساس واقعیتهایی (facts) که در سریال نمایش داده میشه یا کدهایی که نویسندگان سریال ارائه می کنند و با در نظر گرفتن این واقعیت که سلیقه فیلمنامه نویسان و امکانات اونها، دقیقاً همون چیزی نیست که مارتین میخاد؛ نظری داده بشه

بنابراین، برای شخص من و بنا به نظر شخصی، بسیاری از نظرات دوستان، حال و هوای رویای دوست داشتنی دوران کودکی داره تا پیش بینی واقعیت

 

 

این حیرت انگیز ترین نظر شخصی ایست که در این تالار و در ارتباط با فصل ششم خوانده ام و البته یکی از قدیمی ترین نظریات که دست کم به عهد عتیق -به معنای خاص کلمه- و دوران بنی اسرائیل برمی گردد،آن هم در اوایل قرن بیست ویکم در عصر تفسیر و تاویل و تردید.

راستی "fact" چیست؟ منظور از "واقعیت" چه پدیده ایست؟کدام واقعیت؟ واقعیت داستانی؟ واقعیت تصویری؟ واقعیت -و مثلا رویدادهای تاریخی که نویسنده ی کتاب یا سریال- از آن الهام گرفته اند؟

آیا منظور صرفا صحنه های سریال است؟ یا کلمات متن؟

"واقعیت در هنر" بالکل موضوع دیگریست.در همین سریال وقتی یک صحنه با دیالوگی حساس کات می خورد به صحنه ای دیگر،این یعنی "تماشگر بیا و در آفرینش اثر شرکت کن. تماشاگر راستی تو چه فکر می کنی؟" (و البته این کار ابزار تعلیق هم هست).

 

حتا پیروان عقاید و ادیان کهن، متون مقدس شان را تفسیر می کردند و ورای ظاهر متن

دنبال واقعیتی ژرف تر می گشتند.در دنیای امروز که اساسا همین تفسیرها و تاویل هاست که "واقعیت ها" و "حقایق" و "دنیاها" را برمی سازد.

منکر این نیستم که نظریه ی که در کامنت نقل قول شده آمد، دقت بالایی داشت اما این که تصور کنیم اینجا یک و فقط یک واقعیت داستانی وجود دارد بسیار عجیب و کاملا دور از نظریه ی ادبیات و نظریه ی سینماست( ارحاع می دهم به مجموع کتاب های ارغنون با سه عنوان "نظریه فیلم" و "درباره رمان" و "نقد نو")

نویسنده ای به نام آقای مارتین با مطالعات اعجاب آور در زمینه ی هنر و ادبیات و تاریخ و با الهام گرفتن از روایت های تاریخی و همینطور آثار هنری و ادبی دیگر یک مجموعه کتاب فانتزی نوشته و به قول یکی از دوستان در مرز واقعیت و خیال دنیایی را آفریده است. بعد تعدادی تهیه کننده و کارگردان و تعداد زیادی سناریست و دستیار از این اثر داستانی یک فیلمنامه ی داستانی پدید می آورند و در مرحله ی تبدیل به تصویر آنها هم از منابع و آثار دیگر الهام می گیرند. بعد خوانندگان و بینندگان شروع به خواندن/دیدن می کنند و در این مرحله تفسیرها و تاویل ها به شکل تصاعدی افزایش می یابند و اصولا مخاطب اثر هنری فقط آن را نمی بیند که می سازد و در رقم خوردنش مشارکت می کند. البته نهایتا داستان یک پایان دارد ولی یک پایان از ده ها و صدها پایانی که بالقوه می تواند داشته باشد. و "دنیای نغمه" مجموعه ایست از تمام این پایان ها و تمام این روایت ها و تاویل ها وگرنه بیاییم و فرضیات و تفاسیر مخاطبان را کنار بگداریم .می شود یک خط ساده (از گردن زدن آن فراری در قسمت اول توسط ند تا مثلا سرکوب شاه شب در قسمت آخر یا چنین چیزی). این کجایش یک "دنیاست"؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×