رفتن به مطلب
ریگار

قسمت هفتم ، The Broken Man

به اپیزود هفتم فصل ششم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ؟  

37 رای

  1. 1. به اپیزود هفتم فصل ششم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ؟

    • 1
      0
    • 2
      0
    • 3
      1
    • 4
      0
    • 5
      1
    • 6
      1
    • 7
      6
    • 8
      6
    • 9
      13
    • 10
      9


Recommended Posts

فرشید واترز » سه شنبه خرداد 18, 95 12:42 pm[/url]"]
روس بولتون » سه شنبه خرداد 18, 95 11:37 am[/url]"]به به!

چی بهتر از این که سندور کلگین زنده باشه،در ضمن هر فصل گریم صورت سوخته تازی رو عوض میکنن که به نظرم فصل اول که کمی مایل به صورتی بود خیلی تاثیرگذار تر بود!

برادری بدون پرچم هم که اونا رو قتل عام کرد حالا دلیلش چیه نمیدونم!ممکنه این باشه که اونا هفت پرست بودن یا این که غذا داشتن و بهشون ندادن!در این صوت اونا هم میشن یاغی معمولی نه گروهی که مثلا از مردم حفاظت میکنه،لم ردا لیمویی هم بود!

قسمت های سانسا و جان هم بیشتر نشانگر این بود که جان و داووس قراره همه کارها رو انجام بدن و سانسا فقط نقش آیکون رو بازی کنه.البته بازم مطمئنم سانسا برنده اصلی میشه و فقط داره از برادر ناتنی و افرادش استفاده ابزاری میکنه!

یه تئوری عجیبی که سریال بین ها دارن کور شدن جانه!میگن طبق حرف رمزی تو نامه صورتی و پوستر فصل احتمالا یه چشم جان کور بشه...

اول چندان طرفدارش نبودم ولی امکانش هست که تو نبرد تن به تن با رمزی یه چشمش از کاسه دربیاد و پدرش دربیاد تا رمزی رو شکست بده!در این صورت شبیه نبرد بریندن ریورز با اگان بلک فایر میشه!

مارجری هم کاملا نشون داد که یه نقشه خفن کشیده واسه راحت شدن از شر لنیسترها و به قدرت کامل رسیدن؛فقط این که آیا واقعا گنجشک اعظم فکر کرده مارجری متحول شده یا اون هم داره بازی خودش رو انجام میده؟!

آریا هم که زنده میمونه،چه جوریش رو باید دید.فقط همچنان موندم ویف چه دشمنی با آریا داره و چرا قشنگ گلوش رو نبرید و نکشتش!چندتا چاقو زد و ولش کرد!هرچی باشه قراره یه قاتل حرفه ای بشه!

جیمی هم که قراره ادمیور رو بفرسته تو ریورران و بلک فیش فرار کنه و... اما اگه اتفاق دیگه بیوفته چی؟بریین چی میگه این وسط؟

نکته مثبت این قسمت هم عدم حضور دنریس نسوز بود!

چه شود قسمت بعد که کوه قراره خشونت نشون برادران مذهب بده،چه ضیافتی بشه!

لم ردا لیمویی چیه یا کیه ؟ اون تیکشو نفهمیدم

در مورد آریا یه عده دارن میگن که آریا داره کابوس میبینه در واقع ! و این چاقو خوردنش واقعیت نیست البته معمولا موقع چاقو خوردن آدم باید از خواب بپره

در مورد آریا که مزخرف میگن!

لم ردا لیمویی هم یکی از شخصیت های کتابه که تو انجمن برادری بدون پرچم هست گویا حالا اضافه شده!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

و اینکه تو تریلر میبینیم تیریو ن به سقف خیره میشه و سقف تکون میخوره شاید اژدها بوده یا حمله ای چیزی شده

 

 

ببخشید تریلر ها روشما چطوری میبینید؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
وستروس_رمزی » سه شنبه خرداد 18, 95 6:38 pm[/url]"]یه سوال برای من پیش اومده به جای خاندان گلاور و مورمونت و ... چرا پیش مندرلی ها نرفتن یا خانواده های بزرگتر ؟ البته با توجه به وقت کمی که داشتن و اینکه با تقریبا 3000 نفر بهتر نبود تو کسل بلک میموندن ؟ چطور با 3000 نفر میخوان حمله کنن ؟؟

 

واقعا هم جای تعجب داره... چون مندرلی ها از قدرتمندترین و وفادارترین خاندان های شمال هستن... البته جان اشاره میکنه که براشون نامه فرستادن... ولی فکر نمیکنم خبری ازشون بشه.

 

تو اون یکی پستم هم گفتم... احتمالا دلیل اینکه اینقدر استارک ها اوضاعشون خرابه و خاندان های شمال تحویلشون نگرفتن به خاطر جذاب کردن داستانه... میخوان تا شروع نبرد استارک ها تو موضع ضعف و رمزی در موضع قدرت باشه و ما دلشوره ی شکستشونو داشته باشیم

 

کسل بلک هم از سمت شمال که دیواره مقاوم و تقریبا نفوذ ناپذیره ولی از سمت جنوب آسیپ پذیر و ضعیفه... دلیلش هم اینه که اصولا برای مقاومت در برابر تهدیدات شمالی ساخته شده نه جنوبی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در مورد نامه سانسا به لیتل فینگر، فارغ از اینکه حاصل درخواستش از لیتل فینگر به نفع جان و ارتشش میشه یا به ضررش، حرکت خودسرانه ای بود.

چون بارها ثابت کرده که آدم قابل اعتمادی نیست! حتی تو کمکهاش هم به دیگران انگیزه های شخصی داره...

 

همه مون تقریبا حدس میزنیم حرکتش درنهایت به نفع جان میشه یا به ضررش، ولی خب چیزی از خیره سریش کم نمی کنه این پنهانکاری. یاد حرکت مادرش افتادم، جیمی رو آزاد کرد بدون اینکه به راب حرفی بزنه.

بازم میگم در هر صورت و با هر نتیجه ای باید مشورت میکرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
hamedsr » چهارشنبه خرداد 18, 95 12:27 am[/url]"]در مورد نامه سانسا به لیتل فینگر، فارغ از اینکه حاصل درخواستش از لیتل فینگر به نفع جان و ارتشش میشه یا به ضررش، حرکت خودسرانه ای بود.

چون بارها ثابت کرده که آدم قابل اعتمادی نیست! حتی تو کمکهاش هم به دیگران انگیزه های شخصی داره...

 

همه مون تقریبا حدس میزنیم حرکتش درنهایت به نفع جان میشه یا به ضررش، ولی خب چیزی از خیره سریش کم نمی کنه این پنهانکاری. یاد حرکت مادرش افتادم، جیمی رو آزاد کرد بدون اینکه به راب حرفی بزنه.

بازم میگم در هر صورت و با هر نتیجه ای باید مشورت میکرد.

 

موافقم که خودسرانه بود...

ولی فکر نمی کنم اونطور که یکسری ها شک دارن با نیت خیانت به جان و دور زدنش بود.

 

در مورد لیتل فینگر هم کاملا درست میگی...

اعتماد به لیتل فینگر همیشه تاوان داره... نامه ای هم که نوشت از روی ناچاری بود نه میل و رغبت.

 

ولی به نظرم این پنهان کاریشو تو داستان گنجوندن که یه تنشی تو ماجرای شمال به وجود بیارن... وگرنه اگه این قضیه نبود داستان شمال تقریبا بدون تنش و بالا و پایینی دنبال می شد و جذابیت زیادی برای مخاطب نداشت.

 

***

 

عکسی هم از نامه ی سانسا به لیتل فینگر منتشر شده که متنش به این شکله:

 

you promised to protect me [ ] now you have a chance to fulfill your promise[ ] knights of the Vale are under your command. ride north for Winterfell, lend us your aid and I shall see to it that you are [ ] rewarded

 

[…] تو به من قول دادی که ازم محافظت کنی […] حالا شانسشو داری تا به قولت عمل کنی […] شوالیه‌های ویل تحت فرمان تو هستند. برای وینترفل به شمال بتاز. به ما کمک کن و منم مطمئن میشم تا بهت […] پاداش داده بشه.

 

چند کلمه ی اول نامه و قسمت های خالی مشخص نیست.

قسمت های پر رنگ هم خیلی خوانا نبوده و این کلماتو حدس زدن.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
nymeria » سه شنبه خرداد 18, 95 4:19 pm[/url]"]
سر جیمی » سه شنبه خرداد 18, 95 1:02 pm[/url]"]اره واقعا سانسا خودشو زده به خریت خیلی مغروره میتونس با پیتر بیلیش موافقت کنه حداقل ارتش ویل ماله اینا بشه[/b]

 

پس مجبور شد بین بد و بدتر، بدو انتخاب کنه... یعنی از بیلیش کمک بخواد.

 

واقعا دوست دارم بدونم بیلیش چیکار میکنه.

میتونه همونطور که خودش به سرسی گفت صبر کنه که دو تا ارتش به جون هم بیفتن... یکیشون نابود بشه و اون یکی تحلیل بره... بعد با خیال راحت حمله کنه و با نابود کردن برنده خودش پیروز اصلی و صاحب وینترفل و محافظ شمال بشه.

 

یا...

برای مطرح کردن مورد بعدی باید برای بیلیش یه مقداری انسانیت و وجدان در نظر بگیریم که البته کار سختیه

ولی گیریم واقعا وجدان داشته باشه و بخواد به سانسا کمک کنه... در این صورت ارتش ویل و میاره کمک استارک ها و با پیروز کردن اون ها بیخیال هدفش میشه.

 

دوراهی سختیه...

مخصوصا برای این آدم که سالهاس(از نوجوونیش) برای رسیدن به قدرت و البته تصاحب شمال(به خاطر کینه اش از استارک ها) در حال نقشه کشیدن بوده و در راه رسیدن به این هدفش خیلی هارو قربانی کرده.

 

***

خیلی طولانی شد

ولی واقعا حرف زدن در مورد بیلیش وهدفش و بازی هاش جذابه.

به قول خودتون سانسا باید از بد و بدتر یکیو انتخاب کنه و اینکه پیتر واقعا کتلین رو دوس داشت بخاطر همین سانسا براش مهمه و کمکش میکنه با اینکه قدرت براش مهم تره اما اگه کتلین زنده بود اونو انتخاب میکرد و احضر بود بخاطرش به خانوادش کمک کنه به استثنای ند

ولی با این حال موافقم اعتماد بهش سخته ولی تنها راهه و بعدا میشه از دستش خلاص شد ایکاش سانسا همون اول غرورش رو کنار میذاشت و کمک بیلیش رو قبول میکرد تا اینکه الان به دست و پاش بیفته گرچه نمیدونست اینطوری میشه تعداد نیروهاشوم ولی اگه زرنگ بود همه چیو کنترل میکرد متاسفانه استارکا مهربون و باشرافتن اما بی عقل و بدون سیاست حیف به همچین ادمای خوبی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
سر جیمی » چهارشنبه خرداد 18, 95 1:39 am[/url]"]
nymeria » سه شنبه خرداد 18, 95 4:19 pm[/url]"]
سر جیمی » سه شنبه خرداد 18, 95 1:02 pm[/url]"]اره واقعا سانسا خودشو زده به خریت خیلی مغروره میتونس با پیتر بیلیش موافقت کنه حداقل ارتش ویل ماله اینا بشه[/b]

پیتر واقعا کتلین رو دوس داشت بخاطر همین سانسا براش مهمه و کمکش میکنه با اینکه قدرت براش مهم تره اما اگه کتلین زنده بود اونو انتخاب میکرد و احضر بود بخاطرش به خانوادش کمک کنه به استثنای ند

 

 

اگر فکر می کنید به خاطر علاقه ش به کتلین، یا چیزی به اسم " کمی انسانیت تو وجودش" کمک میکنه به خود کتلین یا خانواده ش، مشخصه خوب لیتل فینگر رو نشناختید.

ممکنه کمک کنه، ولی فقط و فقط به خاطر نفع شخصیش، نه علاقه شخصی یا انسانیت.

لیتل فینگر استاد بازی های سی**اسیه، که تو هر هرج و مرجی پاش وسطه. به قول خودش هرج و مرج هم فقط یه نردبان ترقیه برای افرادی که میخوان از این نردبون صعود کنند!

 

Lord Varys: But what do we have left, once we abandon the lie? Chaos? A gaping pit waiting to swallow us all.

Petyr 'Littlefinger' Baelish: Chaos isn't a pit. Chaos is a ladder. Many who try to climb it fail and never get to try again. The fall breaks them. And some, are given a chance to climb. They refuse, they cling to the realm or the gods or love. Illusions. Only the ladder is real. The climb is all there is.

 

واقعا دیالوگهای فصل 3 رو دوست داشتم ... یه حرفی پشتشون بود!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این مونولوگش در مورد chaos و ladder فوق العاده بود... فوق العاده!!

همزمانی این جملات با تصاویری از اوج قصاوت جافری و سرنوشت هولناک رز که نتیجه ی خیانش به لیتل فینگر بود و اشک های سانسا بی نظیر بود.

 

این جمله ها ذات واقعی لیتل فینگرو خیلی خوب به تصویر کشید.

و نشون داد این آدم خطرناک ترین موجود حال حاضر وستروسه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بازگشت شکوهمند سندور کلگان رو به همه تبریک میگم

خیلی خوش حالم که آریا در حقش نامردی کرد و نکشتش،اصلآ حیفه این بشر بمیره.

این انجمن برادری که از همه وحشی ترن اون طوریم که سندور دست به تبر شد اون خدای نورشون بهشون رحم کنه

این دختره که به آریا چاقو زد بدجوری ذهن آدمو مشغول میکنه..خیلی دوست دارم بدونم دلیل نفرتش از آریا چیه! البته فکر نمی کنم آریا بمیره زبل تر از این حرفاست.

مارجری هم که از اول تابلو بود تسلیم نشده(دمشم گرم)

کسیم که دیگه واسه حرفای سرسی جعفریم خورد نمی کنه،البته من اصلآ دوست ندارم کاراکتر سرسی بمیره،یک ابهت زنانه ی باحالی داره درست مثل یارا گریجوی،بخاطر همین دلم نمی خواد اگه نقشه ی مارجری واسه به زمین کوبیدن سرسی باشه توش موفق بشه.

این جنگ بین مارجری و سرسی آخر kings landing رو نابود می کنه و هرکسی می تونه از این ضعف استفاده کنه و تصرفش کنه..حالا شاید دورنی ها باشن شایدم دنریس!

یکی بیاد این ارتش ایمانو بکشه از کسایی که میان مذهب رو قاطی سیاست می کنن متنفرم،کثیف ترین و موزی ترین دسته همین دسته ان.

 

وقتی میان به جیمی میگن شاه کش دلم واسش می سوزه..همه سر جریان مد کینگ

قضاوتش کردن،هیچ کسی رو قول هایی که میده حساب نمی کنه در این مورد خیلی مظلوم واقع شده.آدم نمی دونه تو جنگ لنیسترها و تالی ها طرف کیو بگیره هم دلم نمی خواد بلک فیش ببازه هم دلم نمی خواد جیمی و بران طوریشون بشه.

حرکت بلک فیش هم وقتی گفت ادمور رو بکشید خیلی باحال بود قشنگ زد تو کاسه کوزشون..اون والدر فری احمق فکر کرده بلک فیش میاد پیروزیش رو فدای نجات یه آدم می کنه.

 

جان چقدر داره شبیه ند استارک می شه ولی بیچاره با چه مصیبتی لشگر جمع می کنه برعکس دنریس! خوبه جان نمیاد بگه من از مرگ برگشتم اون وقت کل شمال واسش سر فرود بیارن

این لیانا مورمونت هم خیلی بچه ی جالبی بود

من چرا همش فکر میکنم سانسا آخر خراب کاری می کنه

 

یورون و یارا هم که واسه رسیدن به دنریس مسابقه گذاشتن! البته تا یورون بیاد هزارتا کشتی بسازه که یارا رسیده به میرین.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

البته ضعیف هم هستن واقعا چون بقیه خاندان ها می ترسن از بولتون ها و با استارک ها متحد نمیشن

ارتش استارک ها هم دقیقا 2405 نفره (طبق قسمت 7 ) در مقابل 5000 نفر بولتون ها بدون احتساب امبرها ....که تقریبا با اونا میشن 7000 نفر ارتش بولتون ها

وحشی ها هم که در جنگ هیچ نظم و اموزش نظامی ندارن ... نمونش شکست ارتش 100,000 نفری

وحشی ها توسط ارتش 6000 نفره استنیس

بعدش هم قراره استارک ها حمله کنن در حالی که بولتون ها وینترفل رو دارن

 

علتی هم که برنمیگردن کسل بلک بخاطر ریکونه که دست رمزیه

 

100% هم شاهد امدن پیتر بیلیش و ارتشش بعد شکست ارتش استارک ها خواهیم موند

این قطعیه ...از پیتر بیلش به خاطر اینکه باهوشه خوشم میاد ولی ادم کثیفیه

 

چون الان سانسا نامه داد و ما تو تریلر دیدیم ارتش جان تو محاصرست

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

راستی یه سوال

قسمتی که آریا مرین ترنت رو کشت و جکن زد کورش کرد . تو اون قسمت ویف بود و آریا و جکن . جکن آب خورد فکر کنم و مرد آریا گفت نهههه بعد ویف تبدیل شد به جکن و کور کرد آریا رو ... خب اینا چرا هنوز سه نفرن ؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
draid » چهارشنبه خرداد 19, 95 6:08 pm[/url]"]البته ضعیف هم هستن واقعا چون بقیه خاندان ها می ترسن از بولتون ها و با استارک ها متحد نمیشن

ارتش استارک ها هم دقیقا 2405 نفره (طبق قسمت 7 ) در مقابل 5000 نفر بولتون ها بدون احتساب امبرها ....که تقریبا با اونا میشن 7000 نفر ارتش بولتون ها

وحشی ها هم که در جنگ هیچ نظم و اموزش نظامی ندارن ... نمونش شکست ارتش 100,000 نفری

وحشی ها توسط ارتش 6000 نفره استنیس

بعدش هم قراره استارک ها حمله کنن در حالی که بولتون ها وینترفل رو دارن

 

علتی هم که برنمیگردن کسل بلک بخاطر ریکونه که دست رمزیه

 

100% هم شاهد امدن پیتر بیلیش و ارتشش بعد شکست ارتش استارک ها خواهیم موند

این قطعیه ...از پیتر بیلش به خاطر اینکه باهوشه خوشم میاد ولی ادم کثیفیه

 

چون الان سانسا نامه داد و ما تو تریلر دیدیم ارتش جان تو محاصرست

 

کجا اعلام شد امبر ها 2000 تان؟!

 

تو کتاب بعد زندانی شدن گریت جان (رهبر امبر ها)، امبر ها 2 دسته میشن یک گروه میرن طرف استنیس،یه گروه میرن طرف بولتون ها. که رو هم میشن 800 تا.

 

کلا این قضیه امبر ها و گلاورها که تو سریال مشکوکه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستان بزم درخواست میکنم اگر کسی اسم همه قسمتای سریال رو داره (از فصل اول تا الان ) ممنو میشم تو یه پست بذاره برا همه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سانسا، جان و داووس نتوانستند اکثرخانواده های شمال رو متحد کنند. حالا فقط یک ارتش 2400 نفری دارند که در برابر ارتش بزرگتر و منظم تر بولتون ها به همراه کاراستارک ها و آمبرها شانسی برای پیروزی ندارند. مگر با کمک های زیر:

1- بلک فیش

2- لیتل فینگر

3- خیانت آمبرها یا کاراستارک ها (یا هر دو) به بولتون ها

نظر شخصی من این هست که خیلی نمی شود روی بلک فیش حساب کرد چون خودش یک مشکل بزرگتر دارد. اما احتمال موارد دوم و سوم قوی تر است. مخصوصا لیتل فینگر که آرزو دارد والی شمال شود.

البته جیانت و بانوی سرخ هم هستند که باید دید چه طور می توانند کمک کنند. شاید برن هم از راه رسید که البته احتمال بسیار کمی دارد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کمک خاندان مندرلی هم خیلی مهمه که میتونه تا 8000 سرباز جمع کنه و همچنین بزرگترین سواره نظام شمال رو داره (کتاب)

لیتل فینگر هم اگه بره خدا میدونه چه نقشه ای داره 100% اون هنگام قوی بودن ارتش استارک ها نمی اد می خواد ضعیف شن چون میدونه به راحتی شمالی رو که در جنگ پنج پادشاه و حمله استنیس به بولتون ها و همین حمله استارک ها به بولتون ها رو راحت نگه دارد چون میدونه دیگه ارتش قوی نمیمونه .

خیانت کاراستارک هم ممکنه بخاطر ساکت بودن در برابر قتل روس بولتون .

اما یک تئوری دیگه هست که شاید کاراستارک ها میخوان شمال رو تصاحب کنن .

خیانت امبرها احتمالش خیلی خیلی زیاده .

1.امبرها به شدت به استارک ها وفادارن اینو میدونیم اولین نفری که راب رو شاه شمال نامید گریت جان لرد امبر ها بود.

2.اگه اونا میخواستن به خاطر وحشی ها با بولتون ها متحد شن زودتر اینکارو میکردن دقیقا بعد مرگ روس بولتون اومدن وینترفل .

3.و یک استارک رو به وینترفل میارن تا اعتماد رمزی رو جلب کنن و بینشون نفوذ کنن .

خاندان های شمال ببینن که هنوز یک وارٍث استارک هست پشت بولتون ها رو خالی می کنن.

که واقعا هم معلوم نیست واقعا خود ریکون باشه.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
baristan s » چهارشنبه خرداد 19, 95 10:44 pm[/url]"]دوستان بزم درخواست میکنم اگر کسی اسم همه قسمتای سریال رو داره (از فصل اول تا الان ) ممنو میشم تو یه پست بذاره برا همه

برای این طور سوال‌ها معمولاً تو گوگل سرچ بکنید سریع‌تر و راحت‌تر به جواب می‌رسید. با این حال بفرمایید:

https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_Game_of_Thrones_episodes

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه نکته ای وجود داره در مورد بیلیش و قولی که فصل قبل به سرسی داد تا در ازای اون صاحب شمال بشه. زمانی که قول سر سانسا رو به سرسی داد، کسی از زنده موندن براردهای کوچکتر سانسا اطلاعی نداشت و عملا سانسا به عنوان وارث وینترفل شناخته می شد اما با مشخص شدن زنده موندن برادرها و خصوصا ریکان عملا این حق از سانسا گرفته شده و فکر کنم در این مورد لیتل فینگر اشتباه کرده. نمیدونم اون الان متوجه زنده بودن براردهای سانسا شده یا نه!

در مورد سانسا باید گفت که سانسایی که قصد رفتن پدرش از کینگزلندینگ رو لو میده و در مورد ماجرای آریا و جافری دروغ میگه و .... سانسای قبل از آشنایی با رمسی بولتون بوده اما با این حال احساس می کنم دروغ گویی سانسا عاقبت خوشی نداره و طبق معمول کسان دیگه ای باید چوب اشتباهات اون رو بخورن که در اینجا به نظر میرسه این جان هست که این بار قربانی اشتباهات خواهرش میشه.

در مورد آریا با توجه به نگاه مردم بعد از زخمی شدنش به نظرم میاد که تئوری یکی بودن اون با دختر همکارش بیشتر قوت گرفته. انگار آریا در تصوراتش زخم خورده و خنجر خوردنش واقعی نیست.

حضور سندور هم به معنای مبارزه اون با برادرش هست و این بار مسلما برنده سندور خواهد بود و قیافه سرسی در هنگام شکست کوه به نظرتون جذاب نیست؟ به خصوص وقتی مقایسه ش کنیم با چهرۀ تیریون بیچاره موقع مرگ اوبراین مارتل در برابر کوه اون هم بعد از پیروزی و لبخندهای زهرآگین سرسی! و تکرار دوبارۀ اون اما این بار سرسی در مقام شکست خورده و گنجشک اعظم در قالب یک فاتح. انتخاب بین سرسی و گنجشک اعظم مثل انتخاب بین چنگیز خان و هیتلره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
sadeh » پنج شنبه خرداد 20, 95 8:52 am[/url]"]یه نکته ای وجود داره در مورد بیلیش و قولی که فصل قبل به سرسی داد تا در ازای اون صاحب شمال بشه. زمانی که قول سر سانسا رو به سرسی داد، کسی از زنده موندن براردهای کوچکتر سانسا اطلاعی نداشت و عملا سانسا به عنوان وارث وینترفل شناخته می شد اما با مشخص شدن زنده موندن برادرها و خصوصا ریکان عملا این حق از سانسا گرفته شده و فکر کنم در این مورد لیتل فینگر اشتباه کرده. نمیدونم اون الان متوجه زنده بودن براردهای سانسا شده یا نه!

در مورد سانسا باید گفت که سانسایی که قصد رفتن پدرش از کینگزلندینگ رو لو میده و در مورد ماجرای آریا و جافری دروغ میگه و .... سانسای قبل از آشنایی با رمسی بولتون بوده اما با این حال احساس می کنم دروغ گویی سانسا عاقبت خوشی نداره و طبق معمول کسان دیگه ای باید چوب اشتباهات اون رو بخورن که در اینجا به نظر میرسه این جان هست که این بار قربانی اشتباهات خواهرش میشه.

 

لیتل فینگر اشتباه کرده ولی در حال حاضر باز هم سانسا شانس بالایی برای وارث وینترفل شدن داره.

برن استارک گم شده و خبری ازش نیست.

ریکان استارک هم که دست رمزی بولتونه و زنده بیرون اومدن از دست اون اگه نگیم غیر ممکن ولی احتمالش خیلی کمه.

 

بعد هم بهتره کتابو با سریال قاطی نکنیم.

تو کتابه که سانسا در مورد نقشه ی پدرش به سرسی میگه نه تو سریال.

این بخش تو سریال تغییر داده شد. می دونی چرا؟

چون شخص مارتین اینطور خواست... برای اینکه دید خیلی از خواننده ها همه ی تقصیرهارو دارن گردن یه دختربچه ی 11 ساله میندازن در حالیکه تو اون قضایا اشتباه ند خیلی بزرگتر از اشتباه سانسا بود.

 

در مورد قضیه ی آریا و جافری...

سانسا نباید دروغ می گفت ولی آریا هم بی تقصیر نبود...

نباید اینقدر بی پروا با شاهزاده ی مملکت در می افتاد و تحقیرش می کرد.

ما خوشمون اومد که حال جافری عوضی گرفته شد ولی کار آریا عاقلانه نبود.

تو اون زمان که مقام حرف اولو می زنه باید در مقابل کسی که ازت رتبه ی بالاتری داره حواستو جمع کنی و باهاش در نیفتی حالا هر چقدر طرف عوضی باشه.

 

بعد هم سانسا اگه میخواست راستشو بگه باید جلو شخص شاه و ملکه اعتراف می کرد شاهزاده داره دروغ میگه..کار آسونی نیست واقعا... و حتی اگه راستشم می گفت شاه و ملکه(داریم در مورد سرسی حرف می زنیم) میومدن بین پسر مزخرفشون و آریا طرف آریارو می گرفتن؟

همه مثل آریا بی پروا نیستن و سرنترس ندارن.

این سر نترس داشتن هم خیلی وقت ها خوبه ولی بعضی مواقع هم میتونه به ضررت تموم بشه.

فکر می کنی اگه آریا هم مثل سانسا تو کینزلندینگ اسیر می شد با کینه ای که جافری روانی ازش داشت اوضاعش چطور می شد؟

 

در مورد دروغگویی هم اعتماد نداشتن به لیتل فینگر دلیل اصلیشه... و دلیل غیرمنطقی ای هم نیست. از کجا معلوم لیتل فینگر لشگرشو نیاره و همونطور که به سرسی گفت با شکست دادن طرف برنده خودش مدعی وینترفل نشه؟

 

در نهایت هم مجبور شد به لیتل فینگر نامه بده چون دید جان داره یه حرکت انتحاری انجام میده و با این تعداد نفرات عاقبت خودش و لشگرش مرگ صد در صده.

 

لیتل فینگر اگه راضی بشه که واقعا کمک کنه میشه ناجی جان و لشگر استارک ها.

ولی معلوم نیست بعدا قراره چیکارکنه.

بعید نیست بعد از نبرد جانو یه تهدید/مانع ببینه و بخواد مثل ند از سر راه برش داره .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ماهیت رایطه ی سانسا-و همینطور مادرش- با لرد بیلیش یک ماهیت دوگانه داره. برعکس نگاه جان و ند که هر دو مرد هستند - اون هم از نوع استارک اش- و قضاوت قاطع و یکسویه ای درباره ی یک مرد دیگه خصوصا اگر کسی مثل بیلیش باشه ،دارند.نمی تونیم منکر ماهیت پیچیده و چند وجهی بیلیش بشیم. من معتقدم بیلیش تمام وستروس رو می خواد و اگه لازم باشه در این راه جان رو هم می کشه همچنانکه به ند خیانت کرد،اما این را هم در نظر بگیریم که بیلیش یک پیشنهاد میانه برای ند داشت و نِد با اون پرنسیپ های اخلاقی قاطع اش نمی تونست با این پیشنهاد کنار بیاد و گرنه بیلیش به اصطلاح از تمام گزینه های روی میز می تونست استفاده کنه و وقتی که نتونست همکاری ند رو جلب کنه به سمت مقابل رفت و به ند خیانت کرد.

الان سانسا خیلی شبیه مادرش شده و همونطور که ند و راب استارک خیلی اوقات کتلین رو درک نمی کردند الان جان هم سانسا رو خوب درک نمی کنه. بخشی از بیلیش با سانساست و سانسا این رو با شم زنانه اش می فهمه ولی نمی تونه اون رو به جان انتقال بده ،ضمن اینکه راه های زنان و مردان برای مواجهه با مشکلات متفاوته و دنیای مارتین سعی می کنه صدای زنان و قدرت اونها رو منعکس کنه.

موضوع دیگه که به نظرم خیلی حیاتیه اینه که جان تحت تاثیر چند شخصیت مشخصا استنیس و الیستر تورن و اولی و تجربیات تلخش به شدت احساس ناکامی می کنه و غمگینه. یک جوری مثل استنیس شده و انگار فقط "وظیفه" است که داره به جلو می بردش اون هم خیلی بی باک و فداکارانه. با این اوصاف بیلیش به احتمال زیاد در نقش منجی ظاهر می شه و در آستانه ی کسب همه چیز قرار می گیره ولی بر اساس سرنوشت این تیپ از شخصیت ها که ظاهرا حساب همه چیز رو می کنند، با یک اشتباه دور از انتظار معمولا همه چیز رو از دست می دن. بیلیش یک مهره ای مثل لرد وریس ه ولی خیلی بیشتر از اون می خواد در حالی که وریس می دونه که تا کجا می تونه پیش بره.

جاه طلبی بیش از اندازه ی بیلیش قاعدتا اون رو به فنا می ده اما این که تصور کنیم سانسا رو قربانی می کنه احتمالش بسیار کمه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بیلیش در حدی سانسا رو میخواد که خاله ی سانسا رو خواست

و یادمون نره که قبل کشتنش گفت من تنها یه زن رو دوست داشتم : «کتلین»

نقش سانسا برای بیلیش مثل پسر خالشه و لیتل فینگر هم براس کنار زدن جان از کنار سانسا اولین تلاششو کرد . با یادآوری نیمه استارک بودنش .

اصلا این خاندان تارگریان خوبه از این جلف بازیا نداره . جافری و رمزی و بیلیش و هوووووو .

کالیسی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فکر نمی کنم بیلیش از زنده بودن ریکان خبر داشته باشه.

ولی چقدر حال میده آمبرها هنوز با استارک ها باشن اونوقت قیافه ی رمزی دیدن داره

ولی اعتماد به بیلیش اشتباه بزرگیِ شاید الان به نظر بیاد که کمک خواستن از بیلیش برای پیروزی در جنگ کار درستیه ولی همه می دونیم که این طور نیست،هر کس تا حالا به بیلیش اعتماد کرده چوبشو خورده الانم هیچ فرقی نمی کنه..اگه جان یا سانسا بهش اعتماد کنن مثل بقیه ضربه می خورن(این بیلیش آخر شاه نشه خوبه )

اگه کار به مبارزه ی تن به تنِ رمزی با جان بکشه بعید می دونم رمزی در برابر جان شانسی داشته باشه چون این طور که به نظر میاد جان مبارزِ قابل تری نسبت به رمزیِ.

بلک فیش هم با اون همه ارتش لنیستر و فری که دوره قلعه رو گرفتن نمی تونه به کمک جان بره مگر این که اول جان بیاد به لنیسترها حمله کنه تالی ها رو نجات بده که بعید می دونم.

ولی در کل امیدوارم جان تحت هیچ شرایطی به بیلیش اعتماد نکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Prince Rhaegar » پنج شنبه خرداد 20, 95 11:02 pm[/url]"]فکر نمی کنم بیلیش از زنده بودن ریکان خبر داشته باشه.

ولی چقدر حال میده آمبرها هنوز با استارک ها باشن اونوقت قیافه ی رمزی دیدن داره

ولی اعتماد به بیلیش اشتباه بزرگیِ شاید الان به نظر بیاد که کمک خواستن از بیلیش برای پیروزی در جنگ کار درستیه ولی همه می دونیم که این طور نیست،هر کس تا حالا به بیلیش اعتماد کرده چوبشو خورده الانم هیچ فرقی نمی کنه..اگه جان یا سانسا بهش اعتماد کنن مثل بقیه ضربه می خورن(این بیلیش آخر شاه نشه خوبه )

اگه کار به مبارزه ی تن به تنِ رمزی با جان بکشه بعید می دونم رمزی در برابر جان شانسی داشته باشه چون این طور که به نظر میاد جان مبارزِ قابل تری نسبت به رمزیِ.

بلک فیش هم با اون همه ارتش لنیستر و فری که دوره قلعه رو گرفتن نمی تونه به کمک جان بره مگر این که اول جان بیاد به لنیسترها حمله کنه تالی ها رو نجات بده که بعید می دونم.

ولی در کل امیدوارم جان تحت هیچ شرایطی به بیلیش اعتماد نکنه.

جان که اصلا بیلیشو نمیشناسه . درحد شناخت ند نسبت به بیلیش

حالا اگه این وسظ ریکون بمیره تکلیف آمبرها چیه ؟ خیانته دیگه

این شاه ها بدبخترین آدمای سریالن :دی تو گیم آف ترونز باید در حد سمول تارلی باشی تا بهت خوش بگذره :دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یک تئوری در مورد آریا. ممکنه اسپویل باشه

 

 

آیا آریا و ویف یک نفر هستند؟

 

در اپیزود اخیر سریال مشخص شد که باید به زودی انتظار یک نبرد جانانه‌ بین آریا و ویف را داشته باشیم. خب، عده‌ای از طرفداران این تئوری جالب را پیش کشیده‌اند که آریا و ویف در واقع یک نفر هستند. چگونه؟ برای اثبات این نظریه چندتا دلیل داریم؛ اول از همه، ما ویف را هرگز به تنهایی نمی‌بینیم. او یا در کنار آریا دیده می‌شود، یا در کنار جیگن هگار. دوم اینکه ما می‌دانیم ویف دختر یک ارباب وستروسی بوده که نامادری‌اش قصد کشتن او از طریق زهر را داشته و او این موضوع را فهمیده و فرار کرده و به مردان بی‌چهره پیوسته است. این داستان تاحدودی شبیه به اتفاقی است که برای آریا افتاده است: دختر لرد شمال که غریبه‌ها زندگی‌اش را از هم می‌پاشند و او را سرگردان می‌کنند. سوم اینکه ویف همیشه می‌داند آریا در حال چه کاری است و می‌تواند دروغ‌های او را حدس بزند. چهارم اینکه ویف از همان ابتدا علاقه‌ای به آریا نداشت. حضور او را نمی‌تواند تحمل کند. او را به خاطر نجیب‌زاده بودنش مسخره می‌کند و کلا به دنبال بهانه‌ای برای خلاص شدن از دستش می‌گردد.

 

تمام اینها به خاطر این است که ویف همان آریا است. آریا از زمانی که به مردان بی‌چهره پیوسته مبتلا به بیماری روانی اختلال دو شخصیتی شده است. یک لحظه فکرش را کنید: آریا هویت واقعی این دختر است. کسی که برای یاد گرفتن هنر کشتن به براووس آمده تا برای انتقام گرفتن از دشمنانش به وستروس برگردد. اما ویف دختری است که او قرار است به آن تبدیل شود. یک دختر بی‌نام و نشان و بی‌احساس. کاملا عاقلانه به نظر می‌رسد که این دو بخواهند یکدیگر را حذف می‌کند. با توجه به این تئوری، مارتین به مبارزه‌ی درونی آریا بین تبدیل شدن به هیچکس یا نگه داشتنِ هویت قبلی‌اش، جلوه‌ای تصویری داده است. بنابراین براساس این تئوری اگر در اپیزود بعد، آریا ویف را بکشد، جسم آریا از بین نمی‌رود، بلکه ذهن و تمام خصوصیات آریا از بین می‌رود و اختلال دو شخصیتی او به پایان می‌رسد و دوباره اگر ویف توسط آریا کشته شود، آریا شخصیت دوم ذهنش را از بین می‌برد. مثلا به سکانسی که ویف از جیگن هگار اجازه‌ی کشتنِ آریا را می‌گیرد نگاه کنید. در این سکانس این در واقع آریا است که از جیگن اجازه می‌گیرد تا برای همیشه شخصیت درونی‌اش را بکشد و به هیچکس تبدیل شود. می‌بینیم که جیگن نیز بعد از رفتن ریف لبخند می‌زند. او به عنوان استاد آریا از اینکه آریا به این مرحله از آموزش‌هایش رسیده، خوشحال است. همه‌ی ما می‌دانیم که ویف با دست خالی هم آریا را حریف است. این درحالی است که ما در اپیزود قبل خوشحال شدیم که آریا نیدل را برای بازگشت به وستروس برداشت. حالا فکرش را کنید چه شوکی به‌مان وارد می‌شود، اگر در اپیزود بعد آریا توسط ویف کشته شود. ما حداقل برای چند دقیقه میخکوب می‌شویم. تا اینکه ویف را می‌بینیم که به جیگن می‌گوید که کار آریا استارک را ساخته است. ویف صورتش را برمی‌دارد و مشخص می‌شود، او در تمام این مدت آریا بوده است. جیگن سوال تکراری‌اش را می‌پرسد: «این دختر چه کسی است؟» دختر این بار به راستی جواب می‌دهد: «هیچکس».

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستان یک مورد که با دوباره دیدن این قسمت به ذهنم رسید محل قرار گیری خانواده hornwood بود جای سوال پیش می آید

چطور جان و سانسا توانستد با وجود عجله ای که توسط خود جان مطرح شده

از قسمت مرکز مایل به جنوب سرزمین های شمال متحد و 200 عدد جنگجو فراهم کنند

با نگاه کردن به نقشه دقیقا متوجه میشوید. که محل خاندان hornwood زیر بولتن ها و کاستارک ها قرار دارد.

و سوال اینجاست که این تعداد با مذاکره متحد شدند یا با نامه

و لابد باید مدتی میگذشت تا برسند به محل اردوی ارتش جان

با این مدت که برخلاف گفته جان هست (وقت نداریم وسریع باید به شمت وینترفل برویم)

چرا از خانواده های دیگر مثل manderly یا حتی reed نرفتند سرباز بگیرند.

و چرا های دیگر..

به هر حال نقشه را که ملاحظه کنید دقیقا متوجه منظور من میشوید

و در انتها هم ای کاش جورج مارتین در این فصل سریال هم اندکی در سریال دخالت میکرد تا شاهد این موارد ناراحت کننده در داستان نمیبودیم..

مثل این که نویسندگان تنها کشتن بی مورد و تکراری شده شخصیت های دوست داشتنی را لازمه منحصر به فرد شدن داستان میدانند... نه توجه به اصل دنیای نغمه یخ و آتش که خلق شده ...

این هم لینک نقشه

http://vignette2.wikia.nocookie.net/gameofthrones/images/a/a7/Noble_Houses.png/revision/latest?cb=20140413223305

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×