رفتن به مطلب
ریگار

قسمت نهم، Battle of the Bastards

به اپیزود نهم از فصل ششم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ؟  

87 رای

  1. 1. به اپیزود نهم از فصل ششم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ؟

    • 1
      3
    • 2
      0
    • 3
      0
    • 4
      1
    • 5
      0
    • 6
      0
    • 7
      5
    • 8
      1
    • 9
      5
    • 10
      72


Recommended Posts

باتشکر از نظرات آقای همسدر

نکاته بسیار زیبایی راجب جنگ گفتید

این که بااشتباه جان تلفات ارتش شون خیلی زیاد شد و حتا تا مرز نابودی پیش رفتن کاملا درست بود

درواقع این یک اشتباه دو طرفه بود

رمزی حتا بزرگ ترین اشتباه کل داستان رو انجام داد

وقتی پدرش گفت اگر مثه یه سگ هار رفتار کنی مردمم همونطور باتو رفتار میکنن میبرنت اون پشت میکشنت وخوراک خوک هات میکنن

جان اشتباهش به خاطر احساس بود یک لحظه دقت کنید (فاصله با برادر داره کم میشه تیر اول نمیخوره فاصله کمتر میشه رمزی انگار تیرانداز خوبی نیس تیر دوم م نمیخوره فاصله داره لحظه به لحظه کمتر میشه تیر سوم م نمیخوره

جلو پای برادر کوچکتر فرود میاد.هرچه فاصله 2 برادر کمتر میشه فاصله با رمزی زیاد ترمیشه به خودمون میگیم وقتی از فاصله کم نتونست بزنه ازین فاصله ام نمیتونه دیگه رمزی نشون داده نمیشه ونگاه برادر کوچکتر ب جلو و تیر 4م که از قلبش بیرون میزنه

رمزی ای حرام زاده تو بهترین تیرانداز هفت اقلیم بودی)

و جان نمیتونه خنده های اون ملعون و تحمل کنه

تورمنت میگه اینکارو نکن اما فایده نداره احساس انتقام وعشق به برادر خیلی جلوتر از عقل عمل می کند

ودرنهایت نگاه های سرزنشانه ی سرداوس و تورمنت درمحاصره به جان چیزی و تغییر نمیده

و اما اشتباه حرامزاده ای دیگه که فک میکنه آسمون آبی ه چون ما توچشم یه غول چشم آبی زندگی می کنیم

اگر یک فرمانده باهوش باشی باید اینو بدونی که بدون دونستن تحرکات همه دشمن ات حرکتی نکنی به ضررت تموم شه

لرد بولتن همچنین اشتباهی نمیکنه مثه یه سگ هار رفتار نمیکنه حرکتاش رو حساب ن اما تو که لرد بولتن نیستی لرد بولتن توسط دشمنان مسموم شد و مرد یادت ه پدر دوستاشتنی تو حافظ شمال وووو...

این دروغ یادته حرامزاده و وقتی مرد توام با اون مردی

یادته حرامزاده تو یه اسنویی ویه اسنو میمیری

وینترفل ازآن اوست حرامزاده

بیاوببین

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Clegane » چهارشنبه تیر 1, 95 12:01 am[/url]"][justify]این 1/10 دادن من هم شده گل درشت این تاپیک

دوستان من زمانی که سریال رو شروع کردم تقریبا یه سریال خوب با فضای گوتیک خیلی کم بود.از اونجایی که از داستان سریال ، فارق از رمان ، خوشم اومد تصمیم گرفتم به دیدن و تا آخر هم ادامه میدم به دیدنش.نمره کم دلیل بر ندیدن و نفرت نیست.سریال وقتی روند نزولی طی میکنه آدم بدش میاد ، میخوره تو ذوقش.این فصل هم فصل خیلی بدی بود ، خیلی عقب تر از فصل 4 و 5 که به نظرم بهترین فصل ها بودن.

در انتها ، نظر همو بخونیم و اگه خواستیم روش فکر کنیم و اگر نه ، ازش بگذریم.

راجع به تاپیک صحبت کنیم نه راجع به همدیگه [/justify]

 

دوست گرامی

ضمن موافقت با بخش عمده ای از نظرات تان عرض کنم که شما یک تناقضی ایجاد کردید -که البته در اصل تناقض نیست و تناقض نماست- که برای طرف گفتگو مشکلاتی به وجود می آورد.به هر حال هر گفتگو و حتا هر منازعه ای به یک زمینه ی مشترک نیاز دارد.

. حتما خاطرتان هست که یکی از منتقدان مشهور کشور در یک اظهار نظر مختصر گفت : "حامد بهداد بدترین بازیگر کشور است" .حالا اینجا ما نه جانبدار آن منتقدیم و نه آن بازیگر، اما دیگر اطلاق"بدترین" با هیچ متر و معیاری قابل انطباق و اثبات نبود. حکایت این "1" دادن به این قسمتِ سریال هم شبیه این قضیه است. شما به شکل نمادینی مخالفت خودتان را با این قسمت و ضعف هایش-خصوصا با توجه به فضای روانی و هژمونی ایجاد شده در پیرامونش- بیان کردید ولی بعید می دانم اگر بخواهید این و بقیه ی قسمت های سریال و سریال ها و فیلم های دیگر را "در خلاء" و بدون توجه به نظر دیگران ارزیابی کنید به این اپیزود نمره ی یک بدهید. در آن صورت باید به بالای 80 درصد محصولات سینمایی از نوع سریال نمره ی "صفر" بدهید تازه در آن صورت باز هم دقت و انصاف رعایت نشده چرا که حتا همان انبوه آثار پیش پا افتاده ی جریان اصلی سینما هم تفاوت هایی باهم دارند و به ویژه زمانی که طرفدار دقت و ریزبینی و ژرف اندیشی و "عقل سلیم" هستیم قاعدتا این "تفاوت"ها و تمایزها و "تفاوط ها" را در نظر می گیریم. همچنانکه بنده هم وقتی به این اپیزود نمره ی 10 دادم در واقع معلول یک بیان نمادین و نسبی و احساسی بود و گرنه سنگ به ملاجم اصابت نکرده بود که وقتی خودم در یک نظرسنجی دقیق دیگر به آثار برجسته ای از "دیوید لینج" و "ترنس ملیک" و "برگمان" و "تیم برتون" و ... 3 یا 4 (از پنج) داده ام یعنی 6 و 8، آن وقت بیایم به این اپیزود 10 بدهم. حتا اپیزودهای قوی تری از این اپیزود در همین سریال و سریال های دیگر دیده ایم که 10 دادن به این اپیزود را از دقت دور می کند اما همانطور که بعضی دوستان دیگر هم گفتند استثنائا حال و هوای این اپیزود و سوابق داستان که حتا مخاطب دقیق و انتقادی را هم احساسی می کند چنین نتیجه ای را در نظرسنجی رقم زد. خب حالا اگر کسی عمدتا با بحث های شما موافق باشد(از جمله ضعف واضح نسبت به فصول قبل و سقوط فرم سینمایی و فروپاشی روایت و تعادل عناصر و اجزای داستان در فیلمنامه) اما به این اپیزود نمره ای بالاتر از یک داده باشد-یعنی تقریبا همه اعضایی که رای دادند - در گام اول از دیالوگ با شما یا تایید قسمت هایی که با شما هم نظر است باز می ماند و مجبور است سکوت کند و این یعنی گم شدن حقایق بالقوه در دیالوگ های بالقوه که با شیوه ای که شمای نوعی در اصرار بر عدد "یک" و بنده ی نوعی با اصرار بر عدد "ده" گرفته ایم، رقم خواهد خورد.

راه دیگر آن است که این آمار و ارقام را ضرورتا مناط واقعیت و حقیقت در نظر نگیریم.اعداد و آمار گاهی چیزهایی را به ما نشان می دهد ، گاهی هم نه و بهتر است که آن را نادیده انگاشت،خصوصا وقتی امکان گفتگو وجود دارد. (ضمن اینکه امیدوارم ادمین های محترم مثل همیشه نسبت به رشد گرایش به لحن و خطاب و ادبیات لمپنی و توهین آمیز حساس باشند، چیزی که فضای تالارها را تهی و مخاطبان و اعضای بالقوه را برای حضور مرعوب می کند.)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه چیز دیگه ای که دقت کردم و فهمیدم اینه که..

چشمهای چم جان که بلا و پایین پلکهاش خط داره چقدر بهش میاد ..

مثه یک جنگجوی واقعی شده..

اونجایی که توموند میگه دونت(نکن) خیلی خوب بود..

الان دقیقا سر داووس میخاد چیکار کنه؟ با کشتن ملیساندرا چی بدست میاره؟؟امیدوارم اشتباهی نکنه..

بی صبرانه منتظر قسمت بعدی هستیم..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
emj » چهارشنبه تیر 2, 95 8:37 am[/url]"]یه چیز دیگه ای که دقت کردم و فهمیدم اینه که..

چشمهای چم جان که بلا و پایین پلکهاش خط داره چقدر بهش میاد ..

مثه یک جنگجوی واقعی شده..

اونجایی که توموند میگه دونت(نکن) خیلی خوب بود..

الان دقیقا سر داووس میخاد چیکار کنه؟ با کشتن ملیساندرا چی بدست میاره؟؟امیدوارم اشتباهی نکنه..

بی صبرانه منتظر قسمت بعدی هستیم..

همه میمیرند

فقط باید خودمونو آماده کنیم اگر برا هرکسی اتفاق افتاد ناامید نشیم

والار مورگولس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
emj » چهارشنبه تیر 2, 95 8:37 am[/url]"]یه چیز دیگه ای که دقت کردم و فهمیدم اینه که..

چشمهای چم جان که بلا و پایین پلکهاش خط داره چقدر بهش میاد ..

مثه یک جنگجوی واقعی شده..

اونجایی که توموند میگه دونت(نکن) خیلی خوب بود..

الان دقیقا سر داووس میخاد چیکار کنه؟ با کشتن ملیساندرا چی بدست میاره؟؟امیدوارم اشتباهی نکنه..

بی صبرانه منتظر قسمت بعدی هستیم..

ملیساندر احتمالا تبعید میشه . اصلا روحیه و غرور فصلای قبلو نداره

بعدشم توروس از میر داره میره شمال پس رفتن ملیساندر مهم نیست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ویژن های بانوی سرخ که به حقیقت پیوست:

I saw him in the flames, fighting at Winterfell

I have seen myself walk along the battlements of Winterfell. I have seen the flayed man banners lowered to the ground.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در اول این که خاک بر سر لرد آمبر همش منتظر بودم به رمزی خیانت کنه

دوم این که به نظرم قسمت هیجان انگیزی بود من بهش نمره ی 9 میدم..واقعآ صحنه سازی های زیبایی انجام شده بود موسیقی های این قسمت هم عالی بود دم رامین جوادی گرم که واقعآ آهنگ ساز فوق العاده ای هستش.

در خصوص دنریس باید بگم این قسمت خیلی ازش خوشم اومد قشنگ گذاشت تو کاسه ی اربابان،صحنه های مربوط به اژدهایان هم بسیار زیبا درست شده بود.از مکالمه ی یارا و دنریس هم خوشم اومد ولی از یه خصوصیت دنریس خوشم میاد اونم اینه که به نظر تیریون خیلی احترام میذاره.

یک نکته ی جالب دیگه ای که تو میرین در حال وقوعه اینه که خاندان هایی که در گذشته با هم دشمنی داشتن حالا دارن متحد میشن(تارگرین،گریجوی و لنیستر) صلح همیشه چیز قشنگیِ.

در مورد حوادث شمال،عجب جنگ نفس گیری بود،صحنه ای که سانسا با اعتماد به نفس تمام به رمزی گفت تو فردا میمیری لرد بولتن بسی جای تشویق داشت انگار رمزی هم از اعتماد به نفس سانسا شکه شده بود.

صحنه ی مرگ ریکون خیلی غم انگیز بود رمزی گذاشت قشنگ بهم برسن بعد با تیر زدش یعنی آخرت نامردی بود به نظرم ناجوانمردانه ترین کاری که رمزی کرد همین بود.

اون صحنه ای که جان موند زیر دست و پا هم خیلی نفس گیر بود من گفتم الان باز میمیره.

مرگ وون وون هم خیلیییییییی زیاد ناراحتم کرد خیلی هم قهرمانانه مرد مثل هودور و در آخر هم مرگ رمزی به دست سگ هاش کاملآ عادلانه بود ولی از یه اخلاق رمزی خوشم میومد تا دیقه ی نود کم نمیوورد هم چنان حرف هاش رو قرص و محکم می زد

من مثل بقیه از رمزی متنفر نبودم آخه به نظر میومد کاراش دست خودش نیست یعنی سادیسمی بود.بر خلاف جافری که یه بچه ننه ی لوس بود.

ای کاش اون لرد آمبرم میدادن سگ می خورد

ولی ای کاش به این بیلیش رو ندن،این آخر به بادشون میده حالا ببین کی گفتم.

این سوال برای منم پیش اومده،دنریس اگه هفت اقلیم رو بگیره با این دوتراکی ها می خواد چیکار کنه..باید اول یه کلاس روانشناسیِ چگونه رفتار کنیم بزاره که

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
رضا » چهارشنبه تیر 2, 95 8:13 am[/url]"]
Clegane » چهارشنبه تیر 1, 95 12:01 am[/url]"]

 

دوست گرامی

ضمن موافقت با بخش عمده ای از نظرات تان عرض کنم که شما یک تناقضی ایجاد کردید -که البته در اصل تناقض نیست و تناقض نماست- که برای طرف گفتگو مشکلاتی به وجود می آورد.به هر حال هر گفتگو و حتا هر منازعه ای به یک زمینه ی مشترک نیاز دارد.

. حتما خاطرتان هست که یکی از منتقدان مشهور کشور در یک اظهار نظر مختصر گفت : "حامد بهداد بدترین بازیگر کشور است" .حالا اینجا ما نه جانبدار آن منتقدیم و نه آن بازیگر، اما دیگر اطلاق"بدترین" با هیچ متر و معیاری قابل انطباق و اثبات نبود. حکایت این "1" دادن به این قسمتِ سریال هم شبیه این قضیه است. شما به شکل نمادینی مخالفت خودتان را با این قسمت و ضعف هایش-خصوصا با توجه به فضای روانی و هژمونی ایجاد شده در پیرامونش- بیان کردید ولی بعید می دانم اگر بخواهید این و بقیه ی قسمت های سریال و سریال ها و فیلم های دیگر را "در خلاء" و بدون توجه به نظر دیگران ارزیابی کنید به این اپیزود نمره ی یک بدهید. در آن صورت باید به بالای 80 درصد محصولات سینمایی از نوع سریال نمره ی "صفر" بدهید تازه در آن صورت باز هم دقت و انصاف رعایت نشده چرا که حتا همان انبوه آثار پیش پا افتاده ی جریان اصلی سینما هم تفاوت هایی باهم دارند و به ویژه زمانی که طرفدار دقت و ریزبینی و ژرف اندیشی و "عقل سلیم" هستیم قاعدتا این "تفاوت"ها و تمایزها و "تفاوط ها" را در نظر می گیریم. همچنانکه بنده هم وقتی به این اپیزود نمره ی 10 دادم در واقع معلول یک بیان نمادین و نسبی و احساسی بود و گرنه سنگ به ملاجم اصابت نکرده بود که وقتی خودم در یک نظرسنجی دقیق دیگر به آثار برجسته ای از "دیوید لینج" و "ترنس ملیک" و "برگمان" و "تیم برتون" و ... 3 یا 4 (از پنج) داده ام یعنی 6 و 8، آن وقت بیایم به این اپیزود 10 بدهم. حتا اپیزودهای قوی تری از این اپیزود در همین سریال و سریال های دیگر دیده ایم که 10 دادن به این اپیزود را از دقت دور می کند اما همانطور که بعضی دوستان دیگر هم گفتند استثنائا حال و هوای این اپیزود و سوابق داستان که حتا مخاطب دقیق و انتقادی را هم احساسی می کند چنین نتیجه ای را در نظرسنجی رقم زد. خب حالا اگر کسی عمدتا با بحث های شما موافق باشد(از جمله ضعف واضح نسبت به فصول قبل و سقوط فرم سینمایی و فروپاشی روایت و تعادل عناصر و اجزای داستان در فیلمنامه) اما به این اپیزود نمره ای بالاتر از یک داده باشد-یعنی تقریبا همه اعضایی که رای دادند - در گام اول از دیالوگ با شما یا تایید قسمت هایی که با شما هم نظر است باز می ماند و مجبور است سکوت کند و این یعنی گم شدن حقایق بالقوه در دیالوگ های بالقوه که با شیوه ای که شمای نوعی در اصرار بر عدد "یک" و بنده ی نوعی با اصرار بر عدد "ده" گرفته ایم، رقم خواهد خورد.

راه دیگر آن است که این آمار و ارقام را ضرورتا مناط واقعیت و حقیقت در نظر نگیریم.اعداد و آمار گاهی چیزهایی را به ما نشان می دهد ، گاهی هم نه و بهتر است که آن را نادیده انگاشت،خصوصا وقتی امکان گفتگو وجود دارد. (ضمن اینکه امیدوارم ادمین های محترم مثل همیشه نسبت به رشد گرایش به لحن و خطاب و ادبیات لمپنی و توهین آمیز حساس باشند، چیزی که فضای تالارها را تهی و مخاطبان و اعضای بالقوه را برای حضور مرعوب می کند.)

 

باورم نمیشه وسط این همه نظرات آشفته و پیشداوری شده ، یک نظر خوب و درست و حسابی هم پیدا میشه که طرف میفهمه چی میگه.

حامد بهداد که اصلا دیگر بازیگر نیست ، تیپ است.

 

قسمت خلا رو باهات موافقم با این تفاوت که یه محصول هنری ، مشخصا در اینجا سریال ، را باید با خودش و یا هم سبکهاش ، در طول زمان مقایسه کرد.بارها گفتم ، الان هم میگم ، سریال روند نزولی رو تو این به فصل به شکل خیلی بدی داره طی میکنه و 1/10 ، علاوه بر اینکه نشون میده این قسمت قسمت بدیه ، بلکه نشون میده این قسمت و این فصل چندین پله از فصول قبلی خودش عقب تره.نمره 10 اکثر کاربرا به فرم نبود ، به نتیجه و تا حد زیادی تحت تاثیر جو رسانه ای پیش از نمایش این قسمت بود.اگر یک نتیجه دیگه تو این قسمت ، غیر از نتیجه مورد انتظار و مطلوب کاربران اتفاق می افتاد ، آیا باز هم همین نمره رو میدادن ؟ من بعید میدونم.

 

یک توصیه هم میکنم بهت در باب نقدهای ، به اصطلاح حرفه ای که تو دنیا منتشر میشه . هیچ وقت گولشون رو نخور.اکثر منتقدها ، چه تو ایران و چه خارج از ایران ، تو زمان فعلی به دنبال اثبات خودشون هستند نه اثبات فیلم یا سریال.کافیه فقط نقد و بررسی این ایپزود رو تو سایت های ایرانی بخونی ، بخدا خندت میگیره.طرف شروع میکنه به تعریف و تمجدید ، هرچه جدیدتر و با لحن ادیبانه نما (این واژه من درآوردی ) بلکه از بقیه عقب نمونه.این اشخص دنبال نشون دادن خودشون هستند نه نقد سینمایی.

 

در پایان اینکه کارگردان این چند ایپزود آخری ، به نظ من اصلا کارگردانی بلد نیست و با وجود هزینه های گزاف ، طبق آمار خودشون ، عملا یک قسمت خوب رو در نیاورده.اصلا انگار که ما کارگردان نداریم تو سریال. این واقعا همون سریال فصل قبله ؟؟ من که بعید میدونم.

اگر تمایل داشتی بیشتر راجع به سکانس ها و جزییات سینمایی صحبت میکنیم ، شاید از مصداق بهتر به واقعیت برسیم.

 

ويرایش ناظر:

اصلاح نقل قولهای متوالی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
hamedsr » چهارشنبه تیر 1, 95 1:05 am[/url]"]
lanis » سه شنبه تیر 1, 95 9:52 pm[/url]"] !

 

 

ممنون که به جای بحثهای حاشیه ای و یا ایرادگیری های بی اهمیت در مورد خود حوادث سریال صحبت کردید.

 

اما در مورد اشتباهات جان باید بگم خب تمام حقایق رو در مورد ارتش خودش و دشمن میدونست. حتی هشدار سانسا هم به جان که باید بیشتر صبر کنه، که انتقاد به جایی هم بود، شنید! ( با اونکه چندان علاقه ای به کاراکترش ندارم اینجا حرفاش منطقی تر بود از جان)

1 - تعداد 2 - داشتن جنگجوهای آموزش دیده.

تو هر دو مورد برتری با نیروهای دشمن بود.

حالا اشتباهات به نظر من:

1 - نداشتن استراتژی جنگ!

جان و داووس خیلی دست کم گرفتن بدون هیچ نقشه ای حسابی پا به میدون نبرد گذاشتن. با وقت گذاشتن بیشتر میتونست نقشه ی بهتری طراحی کنه.

دومین نکته هم اینه که وقتی دشمن برتری داره و نمیشه از لحاظ قدرت مقابلشون ایستاد، باید دست به تخریب بزنن! مثل از بین بردن مهمات دشمن، ترور فرمانده های لشکر حریف، گذاشتن تله و یا فریب لشکر حریف برای ضربه زدن بهش و ...

و خیلی اما و اگرهای دیگه.

سومی هم اینکه حداقل آموزشهای لازم رو میتونستن به نیروهای خودی برای تلفات جنگی بدن (خب این یه کمی انتظار زیادیه، چون چنین کسی رو تو لشکرشون نداشتن که تجربه بالایی تو جنگ داشته باشه، یا یک تئوریسین جنگ باشه)

 

چهارم هم شاید محهز کردن بیشتر ارتشش بود! شاید نیروی بیشتری با گذشت زمان نصیبشون نمیشد طبق تصور جان، ولی حداقل میتونست ارتشش رو مجهزتر کنه.

حتی سپر هم نداشتن، در حالیکه اونطرف همه مجهز بودن ...

یا حداقل تلاشی برای مجهزتر کردنشون بکنه

2 - احساسی عمل کردن در میدان مبارزه!

وقتی به خاطر مردن ریکان احساسی شد وحمله کرد در واقع نظم ارتش خود رو به هم زد!

همون بلایی که میترسیدن به سرشون اومد! باعث شد به جای قرار گرفتن تو چند خط بی نظم جنگ رو شروع کنن و از هر طرف محاصره بشن!

نمیگم این اتفاقها باید میوفتاد. چون جان نه تئوریسین جنگه، نه تجربه فرماندهی زیادی داره ...

فقط اینارو به عنوان ساده ترین اشتباهاتی که ارتشش رو به سمت نابودی کشوند میگم.

پا گذاشتن تو جنگی که برتری حریف واضحه، خب اشتباهش به نام فرمانده نوشته میشه ...

البته اون چیزی که شما در مورد افزایش روحیه جنگندگی افراد شمال گفتید، تایید می کنم.

دست شما درد نکنه

با چند نکته شما موافقم و همینطور مخالف .

جان اونقدر صبر کرده بود که نامه بریین در مورد نیامدن بلک فیش رو بدونه و اینکه زمستان هر چی هم باشه به درد محاصره نمی خوره هر چقدر هم نیروهات مقاوم نسبت به سرما باشن و وقت کم جان

نیروهای وحشی درسته تاکتیک درستی برای جنگیدن در جنوب دیوار ندارن ولی در نبرد تن به تن بسیار خوب عمل می کنن و واقعا رُِِس دشمنو می کشن مثل تورمند یا خیلی های دیگشون که فقط کافی بود از اون ارایش در بیان بولتن ها .

مجهز کردن یک ارتش به ادوات و تجهیزات نیازمند پول است و وقت کافی که شاهد بودیم جان این پول و وقت کافی رو نداشت . و با حذف شدن مندرلی ها پول رفت و با حذف شدن گلاور ها از سپاهش وقت رای ماندن در دیپ وود موت .

درباره تاکتیک هم خوب تاکتیک سپاه جان بر پایه دفاع و کماندارا بود چون نه سواره نظام تعدادش کافی بود و نه پیاده نظام کار امد و خودش هم گفت که در جناح ها استحکامات داریم . ولی حالا اگر سپاه رمزی به صورت مستقیم یورش می بردن به خصوص سواره نظامش وحشی یا پا به فرار میذاشتن یا قتل عام می شدن از تعداد کم کمان داراش و سواره نظامش هم انتظاری نبود و همینطور دیگه تیر کماندارای رمزی برای قتل عام کردن ارتش خودش نمی رسید .

اونجا هم که جان داشت سمت ریکون میرفت پس از مرگش جدای از عصبانی بودنش کار دیگری هم نمی تونست انجام بده چون رمزی به کل کمانداراش دستور شلیک داد و فقط سینه اسب جان بود که اونو نجات داد وگرنه در صورت پشت بودن به سپاه دشمن قطعا تیر می خورد .

درباره شیوه های رزم والا اگر بخواهیم بگیم که جان می بایست نا متقارن عمل می کرد و شروع به ضربات کوچک می زد اولا رمزی در نقش مدافع بود و حتی از تعداد نیروهای جان خبر داشت و خودش اینکارو انجام داده بود و قطعا فکرش به دفاع از نقاظ مهم می رسید . قصد اول جان روش قدیمی مبارزه تن به تن بود وخودش هم به لطف داووس اگاه بود . خودمون در کمپ جان تعداد گشتی ها و تعداد اتش های روشن رو بر خلاف ارتش استنیس دیدیم پس هر دو فرمانده اگاه بودن . همینطور جان مثل ساسانیان یا پارت ها سواره نظام مجهز و اموزش دیده ای نداشت که با لطف تیر اندازی یا ضربه و برگشت حریفو بهم بریزن و حمله کنن .

درباره ی سانسا هم تصمیم گیری در مورد ماندن و حمله نکردن به نفع خودش بود در کوتاه مدت وگرنه بیلیش خواهان شمال ضعیف شدس و شمالی که جمعا 8500 نفر نیرو در خودش داره فقط در 6 خاندان قطعا شمالیه که قوی تره . اگر بیلیش زود تر میامد یا حتی دیرتر سپاه رمزی که واقعا میلی به جنگیدن براش نداشتن با دیدن 15 هزار شوالیه تسلیم می شدن و ارتش جان بدون صرمه باقی می ماند وشاید خاندان های قدرتمند دیگه هم اضافه می شدن ( البته اینها اما و اگر است )

ولی اینجا فقط حماقت های رمزی و کم تجربگیش و جنگیدن خوب جان و سواره نظامش بهشون کمک کرد وگرنه اگر روس بولتن جای رمزی بود جان هیچوقت جان سالم به در نمی برد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به کلیگین گرامی

 

ممنونم.

برای طولانی نشدن پُست نقل قول ها را حذف کردم .

درباره ی اُفت سریال بارها در پست های قبلی این موضوع رو تایید کردم و حتا قبل از دیدن اپیزود نهم نوشتم که به آن ده خواهم داد! با توضیح این نکته که سازندگان سریال چاره ای ندارند جز اینکه با دادن آنچه که تماشاگر دوست دارد به او، ناکامی های قبل را جبران کنند و این مشخصا در امتداد قصه با پیروزی جان بود.

در مورد نقدهای سینمایی هم موافقم.اساسا و عمدتا نقد فیلم جای خود را به سینمایی نویسی و ریویو کاری داده و این هم به خاطر اهمیتی است که سینما و به خصوص تلویزیون در "صنعت و تجارتِ فرهنگ" داره.

منتها درباره ی کارگردانی، به نظرم اون نقشی که کارگردان در سینمای هنری با محوریت نظریه ی مولف داره رو در سینمای آمریکا و بیشتر از اون سریال های آمریکایی نداره. در اینجا کارگردان بیشتر یک تکنسین ه مثل بقیه ی اجزاء فیلم . مصداق روشنش تفاوت دو اپیزود هارد هوم و همین اپیزود نهم ه . در حالی که کارگردان هر دو اپیزود یک نفر بود،کیفیت اپیزودها تفاوت بارزی داشت.

اگرچه مسایل مربوط به اقتباس قاعدتا توجیه کننده ی نقایص سریال به عنوان یک اثر مستقل در یک فرم/رسانه ی متفاوت نیست اما از اونجا که در پنج فصل گذشته نویسنده ی کتاب در نگارش سناریو مشارکت داشته و در این فصل مشارکت نداشته، می توانیم در یک ارزیابی کلی تر این عامل رو هم لحاظ کنیم. مشخصا داستان آریا که در کتاب ملهم از تلفیق پیچیده ای از ادبیات و جریانات رازورانه ی موسوم به"عصر جدید" در آمریکاست در سریال به اصطلاح درنیامده و نهایتا سرهم بندی شده. یا دنریس که در روایت کتاب حامل و نماد برخی ارزش های بزرگ انسانیه ، به هیچ وجه فرم سینمایی پیدانکرده و "تبدیل به سینما نشده" طوری که روایت سینمایی این قهرمانِ برتر خصوصا در فصل 6 کاریکاتور گونه از آب درآمده. این پرداخت دم دستی شخصیت دنریس باعث شده که هر قهرمان دیگر سریال هم که به او نزدیک می شه منفعل و کاریکاتور گونه بشه،مثل تیریون،همونطور که اشاره کردید،و این باعث بیزاری برخی از مخاطبان سریال از دنریس شده.

 

بحث در مورد مصادیق و جزییات بسیار خوبه و شخصا خیلی ازش استقبال می کنم.البته طبیعتا وقت و حوصله ی بیشتری می طلبه ولی بیشتر از اون مطلوب و سازنده است.

با سپاس مجدد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دقیقا...

به هر حال بیلیش پلید خواست بیشترین بهره رو ببره

برنده این جنگ قطعا بیلیش هست

و نجات یافته جنگ جان و کسایی که باهاش زنده موندن

 

اگه در همون لحظه ورود هم شوالیه های ویل میرفتن رمزی رو له میکردن و بقیه سربازهاش تسلیم میشدن ، سربازهای رمزی که از ترسش براش میجنگیدن اگه میدیدن که مرده شمشیر رو مینداختن

یا با بخشی از شوالیه ها ویل میرفت وینترفل رو میگرفت شروع جنگ و تسلیمشون میکرد قطعا تلفات خیلی کمتر میشد.

اونجا که اون پیرمرده به رمزی گفت ارتش ما هم نابود شد کنار معنی خوب یک معنی نارحت کننده داره که عملا تعداد جنگجوها توی شمال در حد چند هزار نفر بیشتر باقی نمونده به خاطر جنگ داخلی و همه کشته شدن دوست و دشمن

و دربرابر شروع زمستان و اومدن شاه شب وضعیت خیلی افتضاحه

یادمون بیاد فصل 2 کت به رنلی گفت توان افرادت دوامی نداره و آنهاشوالیه های تابستان هستن اما زمستان داره میاد

کلا نمیدونم این زمستان چقدر مهلک هست که اینقدر ازش میترسن از ند استارک بگیر تا سر آلیستر (اوایل به جان و سم گفت شما نمیدونید سرما چیه و ...)

و توی سریال هم چیزی نمایش داده نشده

مثلا دهکده های نزدیک دیوار بیشتر ساختمان ها و محل زندگیش زیر زمین هست

و با تونل به هم متصل هستند برای زمستان

به هر حال سربازهای بولتن ها مفید میتونستن باشن اون بدبختا فقط دستورات اجرا میکردن اگرم اعتراض میکردن پوستشون کنده میشد

اون صد هزار دوتراکی مادراژدهایان هم فک کنم با اومدن به وستروس و زمستان و شب طولانی که احتمالا در فصل بعدی داریم چون طبیعتشون برای زندگی در بیابان ساخته شده سقط بشن

اگه یادمون باشه اسب هایی و لشکری که استنیس از جای دیگه آورده بود شمال همه مردن ..

این صد هزار تا دوتراکی و اسبها شون هم مشابه همون نیروهای اجاره ای استنیس میموننن

کلا تمام بدبختی و برادر کشی و خیانت و انحراف که توی داستان ایجاد شده

به خاطر وسوسه های لنیستر ها و دو به هم زنی بین اونها و طمعکار بودن اونها و غصب کردن جایگاه دیگران توسط اونها ایجاد شده

 

صحبت های من در ادامه بقیه صحبت های دوستان بود اگر صحبت اونها رو نقل کردم بدون اجازه پوزش میطلبم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Prince Rhaegar » چهارشنبه تیر 2, 95 12:27 pm[/url]"]در خصوص دنریس باید بگم این قسمت خیلی ازش خوشم اومد قشنگ گذاشت تو کاسه ی اربابان،صحنه های مربوط به اژدهایان هم بسیار زیبا درست شده بود.از مکالمه ی یارا و دنریس هم خوشم اومد ولی از یه خصوصیت دنریس خوشم میاد اونم اینه که به نظر تیریون خیلی احترام میذاره.

یک نکته ی جالب دیگه ای که تو میرین در حال وقوعه اینه که خاندان هایی که در گذشته با هم دشمنی داشتن حالا دارن متحد میشن(تارگرین،گریجوی و لنیستر) صلح همیشه چیز قشنگیِ.

دو تا نکته در نقد فرمایشاتتون :

1- دنریس فقط در مورد مسائل مربوط به وستروس و خاندان های 7 پادشاهی به نظر تیریون احترام میذاره. اونم به خاطر اینکه چاره دیگه ای نداره. چون بعد از دست دادن باریستان سلمی و جورا مومونت خودش و باقی اطرافیانش کوچکترین شناختی از وستروس و خاندان هاش ندارن.

وگرنه دیدیم که وقتی تیریون راجع به اقداماتش در غیاب دنریس توضیح میداد با چه خشم و تحقیری بهش نگاه میکرد.

2- فراری ها و طرد شده هایی مثل تیریون و یارا و ثیون به هیچ وجه نماینده و نماد خاندانشون محسوب نمیشن مگر اینکه تو یه نسل کشی بزرگ همه اعضای خانواده و بلکه کل اهالی اقلیم خودشون رو قتل عام کنن !

چون مثلا اهالی جزایر آهن که با رای بالای 90 درصد یورون رو به پادشاهی خودشون انتخاب کردن قطعا با اختیار و از روی میل و رغبت زیر یوغ دشمنان اون که تازه تعهد دادن جزایرشون استقلالش رو از دست بده و مجددا زیر مجموعه کینگز لندینگ بشه و از کل فرهنگ و آداب و رسومش هم دست بکشه نمیرن.

نگاه خاندان لنیستر و باقی لردهای وسترلند به "دیمون ایمپ" هم که نیازی به گفتن نداره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » چهارشنبه تیر 2, 95 3:14 pm[/url]"]
Prince Rhaegar » چهارشنبه تیر 2, 95 12:27 pm[/url]"]

دو تا نکته در نقد فرمایشاتتون :

1- دنریس فقط در مورد مسائل مربوط به وستروس و خاندان های 7 پادشاهی به نظر تیریون احترام میذاره. اونم به خاطر اینکه چاره دیگه ای نداره. چون بعد از دست دادن باریستان سلمی و جورا مومونت خودش و باقی اطرافیانش کوچکترین شناختی از وستروس و خاندان هاش ندارن.

وگرنه دیدیم که وقتی تیریون راجع به اقداماتش در غیاب دنریس توضیح میداد با چه خشم و تحقیری بهش نگاه میکرد.

2- فراری ها و طرد شده هایی مثل تیریون و یارا و ثیون به هیچ وجه نماینده و نماد خاندانشون محسوب نمیشن مگر اینکه تو یه نسل کشی بزرگ همه اعضای خانواده و بلکه کل اهالی اقلیم خودشون رو قتل عام کنن !

چون مثلا اهالی جزایر آهن که با رای بالای 90 درصد یورون رو به پادشاهی خودشون انتخاب کردن قطعا با اختیار و از روی میل و رغبت زیر یوغ دشمنان اون که تازه تعهد دادن جزایرشون استقلالش رو از دست بده و مجددا زیر مجموعه کینگز لندینگ بشه و از کل فرهنگ و آداب و رسومش هم دست بکشه نمیرن.

نگاه خاندان لنیستر و باقی لردهای وسترلند به "دیمون ایمپ" هم که نیازی به گفتن نداره

بعد همین آهن زادگان که الان رفتن زیر پرچم مادر اژدهایان کلی توی شمال جنایت کردن

و شمالی ها ازشون متنفر هستن و با عدالتی که مادر اژدهایان ادعاشو داره باید مجازات بشن.

 

ويرایش ناظر:

اصلاح نقل قولهای متوالی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

حالا تکلیف شمال با سواره نظام ویل چی میشه اینجورکه تو سایت گیم اف ترونز ویکیا نوشته بود 15000 سواره نظام زره پوش هستن که تو کل جنگ های پنج پادشاهی بیطرف موندن و یه ارتش تازه نفس به حساب میاد و خب از اونجایی که پتایر بیلیش نقشه های شومی در سر داره باید از این نیرو حسابی ترسید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با تشکر از آقا رضا ملازم مون

خواستم ازادبیاتت تعریف وتشکر کنم ازین که موشکافانه تر به داستان نگاه می کنید همین که میدونید کارگردان این قسمت با قسمت هارد هوم 8 فصل 5 یکی

نشون میده دقت نظر خوبی رو سریال دارید

اینکه کارگردان سعی میکنه تویین قسمت بهره برداری از عنصر خشونت غافلگیری بیننده اونو بیش از پیش جذب کنه و اونو راضی تر از همیشه رو صندلی ش میخکوب کنه کاملا درسته

شاید این قسمت و عناصرش همانند چیزی بود که تمام بینندگان بش نیاز داشتن

از المان هایی بهره میبره که چندین قسمت در عطش دیدنش بودیم

اینکه مارتین از زمره نویسندگان سریال کنار رفته بدین معنا نیست که هیچ نظری درنوشته ی فیلم نامه نداده باشه همونطور که اثار یک نویسنده همچون فرزندانش برایش عزیز هستن

و تقریبا هرگز اونا رو بحال خود رها نمیکنه اما خب باتوجه ب وظیفه اصلیش

تموم کردن رمان مجبور به دوری از سریاله اما کاملا واضحه نویسندگان از نظراتش تو خیلی از مطالب 2 فصل آخر بهره بردن

درنهايت این تاپیک دیگه خیلی طولانی شده درحال جمع کردن یه تاپیک هستم که اگر وقت کردم بعد از اتمام قسمت آخر فصل اگر شد تویین فصل قرار ش بدم

که به تمامی قسمت ای سریال مربوط میشه امیدوارم اونجا هم نظرات ه دوستان رو داشته باشیم

ممنون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

[quote=الان که ویکی رو خوندم متوجه شدم

تعداد سواره نظام ویل 15 هزار نفر بود

و تعداد تلفات جان هم بالا حدود 2 هزار

یعنی تقریبا 500 نفر باقی ماندند

حالا ممکنه اصلاح بشه تعداد

 

با تشکر از آماری که دادید

تصویری که از ازدحام مهاجمان و مدافعان در آخرین صحنه نبرد و از بالا گرفته شده را اگر مبنا قرار دهیم، و از طرفی نیز به تعداد نیروهای دو سپاه توجه کنیم؛ این نتیجه بدست میاید که فارغ از محاصره نهایی، نیروهای سپاه جان، دلاورانه جنگیدند و توانستند تعداد زیادی از نیروهای سپاه رمزی رو نابود کنند طوری که در آخر این جنگ، باقیمانده سپاه هر دو طرف، تقریباً با هم برابر هستند.

یعنی نتیجه جنگ 2400 مبارز بدون تاکتیک جان، در برابر 6000 مبارز مسلح و کارآزموده سپاه رمزی این شده که حدود 2000 نفر از نیروهای جان و حدود 5500 نفر از سپاه رمزی نابود شدند.

photo_2016-06-22_20-16-15.thumb.jpg.51b0962a8e463f8635f962de4b5ef328.jpg

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

البته برای حصول این نتیجه اعجاب انگیز، نباید از لطف سازندگان سریال هم غافل شد و یکی از باگهایی که در این قسمت سریال وجود داشت و ظاهرا هیچیک از دوستان هم متوجه اون نشدند رو نادیده گرفت

برابر تصویری که مشاهده می فرمایید، بعد اعزام سواره نظام سپاه رمزی برای نبرد، که از نتیجه نبرد آنها با سواره سپاه جان، تپه هایی از کشتگان بجا ماند؛ هنوز تعداد زیادی نیروی سواره در پشت سر رمزی مستقر هستند اما در زمانی که رمزی به لرد آمبر دستور حمله نهایی را می دهد اثری از حمله این نیروی سوار مشاهده نمی شود و نیروهای مهاجم وی بصورت پیاده مشاهده می شوند بصورتی که حتی فرض اینکه از اسبشان پیاده شده باشند هم قابل قبول نیست چون مشاهده می کنیم که در پشت جبهه، فقط رمزی و دو نفر از همراهانش باقی مانده اند و هیچ اسبی دور و برشان نیست.

پس سازندگان، براحتی و بدون توجه به این باگ بزرگ، بخش بزرگی از سواره نظام سپاه رمزی را حذف کردند

نکته دیگری که در بخش 15 دقیقه ای جنگ دو نیرو، وجود دارد و منطقی نمی نماید؛ عدم تقارن زمانی رویدادهاست.

به نحوی که ما در ابتدای نبرد شاهد آن هستیم که تمام نیروهای سپاه جان (به استثنای کمانداران)، به سمت مقابل یورش می برند و بعد هم با تلاقی دو نیرو و سواره نظام دو طرف، جنگ خونینی در می گیرد به نحوی که از کشته های آنها، تپه هایی به شکل سلسله جبال دماوند ساخته می شود؛ اما با وجود این، در دقیقه 42 سریال که جان زیر ضربات مهاجم به زمین می افتد و توسط تومند نجات می یابد تازه می بینیم که نیروهای پیاده جان به صحنه نبرد می رسند و در همان لحظه هم نیروهای پیاده نظام رمزی سر می رسند و محاصره شان می کنند.

این بخش اساساً منطقی نیست چرا که تعداد سواره نظام دو طرف آنقدر نیست که این تعداد کوه کشتگان را بسازد و منطقاً بایستی نیروهای پیاده جان وارد صحنه نبرد شده و قتل عام شوند و نهایتاً رمزی به لرد آمبر دستور حمله داده باشد.

photo_2016-06-22_20-45-32.thumb.jpg.b8ca136a0baf4445cce1092c638f56f4.jpg

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نحوه از بین رفتن نیروهای لرد آمبر هم مشخص نیست. اما از طرفی نباید توقع داشت تمام صحنه های نبرد نشان داده شود چراکه زمان سریال محدود کننده است.

این موضوع را هم باید در نظر داشت که به تصویر کشیدن این صحنه ها بسیار زمان بر و هزینه بر بوده است. یک جا خواندم که فیلم برداری صحنه مشت زنی جان حدود 10 ساعت طول کشیده و از تمام زوایا فیلم برداری شده است.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
سر جیمی » سه شنبه تیر 1, 95 11:27 pm[/url]"]خب من راستش نه اطلاعاتم کافیه نه زیاد عالمم ولی علاقه دارم مثه یه ادم منطقی تصمیم بگیرم و یاد بگیرم و از کلگان ممنونم که چن جا حرفهایی گفت که من چیزایی یاد گرفتم ولی خب من چون اطلاعاتی هم ندارم بر اساس منطق تصمیم نمیگیرم برام مهم نیس که ازلاعات سایتها و منتقدین چی میگن اونها هم ارزش خودشونو دارن ولی من بر اساس احساساتم تصمیم گرفتم من هر چقدرم دلیل منطقی برای بد بودن سریال بیارم یه گوشه وجودم دوس داره سدیالو ببینه و یه چیز هم بگم اون عزیزانی که یک میدن اگه از سریال خوشتون نمیاد نگاه نکنید الکی اینهمه دعوا هم راه نندازید روحیه ما رو هم داغون کردید اگه هم دوس دارید ببینید ببینید کسی نیس که جلوتونو بگیره و در اظهار نظر هم ازادید ولی لطفا نیاید اینجا واسه غر زدن کلی هم از روحیمون کم میشه درسته اینجا همه انتقاد میکنن دلیل میارن و بحث میکنن هدف اینجا همینه ولی خب طرفدار ها میان شما دارید رسما سریالو فوش میدید پس طرفدار نیستید اینجا اعصاب مارو هم خرد نکنید نمیگم ادم حق داره نقد کنه بررسی کنه نظر بده و اگه دید بده نمره بد بده ولی طرفدار،دقت کنید به این کلمه طرفدار پس اگه یک میدید یعنی دوس ندارید پس طرفدار هم نیستید پس بیزحمت نیاید و ما رو هم ناراحت نکنید نمیگمم طرفدار هم نقد میکنه اما در بدترین حالت ۵ میده اگه زیر ۵ دادید پس طرفدار نیستید و لطفا اینجا نظر ندید من کسی نیستم که جلوتونو بگیرم یه خواهش و پیشنهاد بود حتی اون چن صد نفر تو ای دی بی ام هم اشتباه کردن یک دادن اگه نظرشون یکه پس طرفدار نیستن اینجا و بقیه سایتها هم جای طرفداراس البته بازهم میگم فک نکنید تهدید میکنم یا با زور میخوام بزنم خواهشه میاید یه دلیلهایی میارید راستش من هم جوابی ندارم اعصابم خورد میشه نمیتونم سریالو ببینم و دیدگاهم خود به خود مثه شما میشه تا میام سریالو ببینم حرفاتون یادم میفته از سریال بدم میاد

این که ما اطلاعات بیشتری داریم باعث نمیشه علامه عالم باشیم تازمانی که برای شما دلیل قانع کننده نیومده که نباید دلسرد بشی و رای ب برتری حرف دیگران بدی

تا زمانی که درستی حرفی بابرهان بت ثابت نشده نیازی نیست تا این حد خودت رو ناراحت کنی سر جیمی جان

شما باید یه مقدار احساسات تو کنترل کنی تو ویرایش مطلبی که میذاری بیشتر دقت کنی

درمورد اطلاعات م هم تویین سایت قسمت فصل ای گذشته

و هم کتاب که فک کنم خوندید به اندازه کافی هست میتونی به سایت zoomg.irهم مراجعه کنید باسرچ game of throne بخونید

هر چند هیچ جا خالی از اشکال نیست اما نقد ها وصحبت های با برهان و دلیل میتونه بیشتر بت کمک کنه

اینکه آدم چیزی یا کس دیگه و بدون دلیل و منطق رد یا حتا قبول کنه

یا یه مغرض ه یا یه کاذب

مطمئن م شما هیچ کدوم نیستید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
baristan s » چهارشنبه تیر 2, 95 8:39 pm[/url]"]
سر جیمی » سه شنبه تیر 1, 95 11:27 pm[/url]"]خب من راستش نه اطلاعاتم کافیه نه زیاد عالمم ولی علاقه دارم مثه یه ادم منطقی تصمیم بگیرم و یاد بگیرم و از کلگان ممنونم که چن جا حرفهایی گفت که من چیزایی یاد گرفتم ولی خب من چون اطلاعاتی هم ندارم بر اساس منطق تصمیم نمیگیرم

این که ما اطلاعات بیشتری داریم باعث نمیشه علامه عالم باشیم تازمانی که برای شما دلیل قانع کننده نیومده که نباید دلسرد بشی و رای ب برتری حرف دیگران بدی

تا زمانی که درستی حرفی بابرهان بت ثابت نشده نیازی نیست تا این حد خودت رو ناراحت کنی سر جیمی جان

شما باید یه مقدار احساسات تو کنترل کنی تو ویرایش مطلبی که میذاری بیشتر دقت کنی

دوست عزیز من با شما موافقم. اما اگر نظراتمون رو در مورد سریال بیان کنیم و اطلاعات تکمیلی و تحلیلی ارائه کنیم به وقت خودمون و دیگران احترام بیشتری گذاشته ایم و لذت بیشتری خواهیم برد. بهتر است به نظرات مخالف هم احترام بگذاریم و از آن عبور کنیم. تبادل نظر در مورد دیدگاه ها در یکی دو پست خوب است اما بعد از آن احتمالا تکراری می شود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
baristan s » چهارشنبه تیر 2, 95 5:38 pm[/url]"]با تشکر از آقا رضا ملازم مون

خواستم ازادبیاتت تعریف وتشکر کنم ازین که موشکافانه تر به داستان نگاه می کنید همین که میدونید کارگردان این قسمت با قسمت هارد هوم 8 فصل 5 یکی

نشون میده دقت نظر خوبی رو سریال دارید

اینکه کارگردان سعی میکنه تویین قسمت بهره برداری از عنصر خشونت غافلگیری بیننده اونو بیش از پیش جذب کنه و اونو راضی تر از همیشه رو صندلی ش میخکوب کنه کاملا درسته

شاید این قسمت و عناصرش همانند چیزی بود که تمام بینندگان بش نیاز داشتن

از المان هایی بهره میبره که چندین قسمت در عطش دیدنش بودیم

اینکه مارتین از زمره نویسندگان سریال کنار رفته بدین معنا نیست که هیچ نظری درنوشته ی فیلم نامه نداده باشه همونطور که اثار یک نویسنده همچون فرزندانش برایش عزیز هستن

و تقریبا هرگز اونا رو بحال خود رها نمیکنه اما خب باتوجه ب وظیفه اصلیش

تموم کردن رمان مجبور به دوری از سریاله اما کاملا واضحه نویسندگان از نظراتش تو خیلی از مطالب 2 فصل آخر بهره بردن

درنهايت این تاپیک دیگه خیلی طولانی شده درحال جمع کردن یه تاپیک هستم که اگر وقت کردم بعد از اتمام قسمت آخر فصل اگر شد تویین فصل قرار ش بدم

که به تمامی قسمت ای سریال مربوط میشه امیدوارم اونجا هم نظرات ه دوستان رو داشته باشیم

ممنون

 

از نظر لطف ات متشکرم سرباریستان .ملازمِ سرباریستان شجاع و شریف بودن البته افتخاریست برای بنده.حتا اگر "توروس میری" و در عین حال از خاندان استارک باشم(:

در مورد نام کارگردان،اگرچه معمولا اطلاعات اینچنینی را دنبال می کنم اما در این مورد خاص از راهنمایی "ریگار" عزیز ،ادمین محترم و بادقت مون استفاده کردم که در ابتدای این تاپیک به این موضوع اشاره کرده بودند.و همینطور قبل تر هم توسط دوستان در تاپیک اخبار فصل ششم گفته شده بود.

در مورد تاثیرات جدایی نسبی تیم فیلمنامه نویس از آقای مارتین یک موضوع رو اینجا عرض می کنم.

بنابر بعضی علاقمندی ها در سال های پیش،بعضی آثار رازورانه را مطالعه می کردم و از این نظر قدری با این آثار و سنت هایش آشنا هستم. داستان آریا یک تالیف از تعدادی از این سنت ها و فرقه های اسطوره ای،شمنی،عرفانی بود و لااقل بخشی از آن از آموزه ای تحت عنوان "از دست دادن شکل انسانی" اقتباس شده بود. معتقدین به این آموزه قائل به این هستند که یک سالک یا رهرو آزادی می باید بندهای احساسی -و تا آنجا که فهمیدم- حتا بندهای بیولوژیکی خود را بگسلد در آن صورت از یک انسان به لحاظ توانایی فراتر می رود و به حکمت و دانایی بیشتری می رسد. البته این یک خلاصه ای بود که در درک من می گنجید و تخمین می زنم آقای مارتین ده ها جلد کتاب در این مورد خوانده و چه بسا تجربه های عملی تری نیز در این باره داشته باشد. بعد خود این آموزه را با "مرگ" و "خداوند بی نهایت چهره" ترکیب می کند. نتیجه ی این تلفیق و خلاقیت اگر بخواهد داستان شود به سختی تن به تصویر می دهد و مثلا از جنس ماجراهای استارک ها نیست که جنبه ی بیرونی و تصویری بیشتری دارند.برای روایت داستان آریا نیاز به روایت اول شخص یا مونولوگ های فراوان هست،تازه آن هم از جانب خود نویسنده ی کتاب که نسبت به این داستان درونی و زیرپوستی تسلط و احاطه دارد.خلاصه ی بحثم این است که صرفا مشاوره ی نویسنده با سناریست ها در داستانی مثل داستان آریا ،برای انتقال آن آموزهای شمنی و عرفانی کافی نیست .این را هم اضافه کنیم که هر داستان ممکن است با یک فرم هنری بیشتر قابل بیان باشد.مثلا لحظه ای که جان گنده رو به شاه راب کرد و با آن حالت حماسی گفت "king in the north" بسیار بیشتر از قسمت مربوطه در کتاب ،تاثیرگذار بود.یا مرگ ند که آن هم به نظرم در روایت سینمایی موفق تر از نسخه اصلی یعنی رمانش بود. مثالی دیگر مربوط به راهپیمایی شرم "سرسی" بود که در روایت سینمایی تک جنبه ای بود و صرفا تحقیر سرسی را نشان می داد در حالی که در قسمت مربوطه در کتاب ، همزمان سرسی به یاد کارهای گذشته اش می افتد-با سایه ای از ندامت- و مهم تر از آن،چیزی که در ترجمه های فارسی هم قابل نقل نبود و سانسور شده و طبیعتا من هم نمی توانم اینجا توضیحش دهم یک سیر درونی نظیر آنچه که "دکتر فرانکل " از ماجرای رهسپاریش به سوی کوره های مرگ در زمان جنگ دوم جهانی نقل می کند، بود. جایی که دکتر فرانکل در کتابی دارای مجوز وزارت ارشاد ، می گوید : در آن لحظات حتا یک دانه مو نداشتم که خودم را پشت آن پنهان کنم.... ولی دیدم با وجود اینکه هیچ چیز ندارم همین "هیچ چیز نداشتن" باعث شد بفهمم که "خودم را دارم". خب این ماجرا نمی توانست به این شکل چند جانبه در فیلم طرح شود. اما نهایتا اینها یعنی چه؟ به نظرم یعنی اینکه سازندگان سریال می توانستند بخش های بیشتری از رمان را که بیشتر قابل طرح به وسیله ی سینما بود نشان دهند اما به علل مختلف از جمله بودجه ،گاهی از مهیج ترین و تصویری ترین جنبه های رمان با دیالوگ و خبر گذشتند مثل قسمت ریوران و گاهی هم برعکس بخش های زیر پوستی و معنایی مثل داستان برن و آریا را سعی کردند به تصویر بکشند که گاها ابهامات و نارضایتی هایی از جانب مخاطبان سریال به دنبال داشت.این قضیه از اول هم بود ولی از فصل 6 خیلی تشدید شد. در نهایت اما طرح چنین انتقاداتی جایگاه دنیای نغمه و سریالش را به یک اثر معمولی تقلیل نمی دهد و این بحث برانگیز بودن هم همونطور که شما و بقیه ی دوستان گفتید از نشانه های بزرگی اثر است.

پوزش از پرحرفی ام.

و ممنون از تحمل ات.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
رضا » چهارشنبه تیر 2, 95 9:23 pm[/url]"]
baristan s » چهارشنبه تیر 2, 95 5:38 pm[/url]"]

 

از نظر لطف ات متشکرم سرباریستان .ملازمِ سرباریستان شجاع و شریف بودن البته افتخاریست برای بنده.حتا اگر "توروس میری" و در عین حال از خاندان استارک باشم(:

در مورد نام کارگردان،اگرچه معمولا اطلاعات اینچنینی را دنبال می کنم اما در این مورد خاص از راهنمایی "ریگار" عزیز ،ادمین محترم و بادقت مون استفاده کردم که در ابتدای این تاپیک به این موضوع اشاره کرده بودند.و همینطور قبل تر هم توسط دوستان در تاپیک اخبار فصل ششم گفته شده بود.

در مورد تاثیرات جدایی نسبی تیم فیلمنامه نویس از آقای مارتین یک موضوع رو اینجا عرض می کنم.

بنابر بعضی علاقمندی ها در سال های پیش،بعضی آثار رازورانه را مطالعه می کردم و از این نظر قدری با این آثار و سنت هایش آشنا هستم. داستان آریا یک تالیف از تعدادی از این سنت ها و فرقه های اسطوره ای،شمنی،عرفانی بود و لااقل بخشی از آن از آموزه ای تحت عنوان "از دست دادن شکل انسانی" اقتباس شده بود. معتقدین به این آموزه قائل به این هستند که یک سالک یا رهرو آزادی می باید بندهای احساسی -و تا آنجا که فهمیدم- حتا بندهای بیولوژیکی خود را بگسلد در آن صورت از یک انسان به لحاظ توانایی فراتر می رود و به حکمت و دانایی بیشتری می رسد. البته این یک خلاصه ای بود که در درک من می گنجید و تخمین می زنم آقای مارتین ده ها جلد کتاب در این مورد خوانده و چه بسا تجربه های عملی تری نیز در این باره داشته باشد. بعد خود این آموزه را با "مرگ" و "خداوند بی نهایت چهره" ترکیب می کند. نتیجه ی این تلفیق و خلاقیت اگر بخواهد داستان شود به سختی تن به تصویر می دهد و مثلا از جنس ماجراهای استارک ها نیست که جنبه ی بیرونی و تصویری بیشتری دارند.برای روایت داستان آریا نیاز به روایت اول شخص یا مونولوگ های فراوان هست،تازه آن هم از جانب خود نویسنده ی کتاب که نسبت به این داستان درونی و زیرپوستی تسلط و احاطه دارد.خلاصه ی بحثم این است که صرفا مشاوره ی نویسنده با سناریست ها در داستانی مثل داستان آریا ،برای انتقال آن آموزهای شمنی و عرفانی کافی نیست .این را هم اضافه کنیم که هر داستان ممکن است با یک فرم هنری بیشتر قابل بیان باشد.مثلا لحظه ای که جان گنده رو به شاه راب کرد و با آن حالت حماسی گفت "king in the north" بسیار بیشتر از قسمت مربوطه در کتاب ،تاثیرگذار بود.یا مرگ ند که آن هم به نظرم در روایت سینمایی موفق تر از نسخه اصلی یعنی رمانش بود. مثالی دیگر مربوط به راهپیمایی شرم "سرسی" بود که در روایت سینمایی تک جنبه ای بود و صرفا تحقیر سرسی را نشان می داد در حالی که در قسمت مربوطه در کتاب ، همزمان سرسی به یاد کارهای گذشته اش می افتد-با سایه ای از ندامت- و مهم تر از آن،چیزی که در ترجمه های فارسی هم قابل نقل نبود و سانسور شده و طبیعتا من هم نمی توانم اینجا توضیحش دهم یک سیر درونی نظیر آنچه که "دکتر فرانکل " از ماجرای رهسپاریش به سوی کوره های مرگ در زمان جنگ دوم جهانی نقل می کند، بود. جایی که دکتر فرانکل در کتابی دارای مجوز وزارت ارشاد ، می گوید : در آن لحظات حتا یک دانه مو نداشتم که خودم را پشت آن پنهان کنم.... ولی دیدم با وجود اینکه هیچ چیز ندارم همین "هیچ چیز نداشتن" باعث شد بفهمم که "خودم را دارم". خب این ماجرا نمی توانست به این شکل چند جانبه در فیلم طرح شود. اما نهایتا اینها یعنی چه؟ به نظرم یعنی اینکه سازندگان سریال می توانستند بخش های بیشتری از رمان را که بیشتر قابل طرح به وسیله ی سینما بود نشان دهند اما به علل مختلف از جمله بودجه ،گاهی از مهیج ترین و تصویری ترین جنبه های رمان با دیالوگ و خبر گذشتند مثل قسمت ریوران و گاهی هم برعکس بخش های زیر پوستی و معنایی مثل داستان برن و آریا را سعی کردند به تصویر بکشند که گاها ابهامات و نارضایتی هایی از جانب مخاطبان سریال به دنبال داشت.این قضیه از اول هم بود ولی از فصل 6 خیلی تشدید شد. در نهایت اما طرح چنین انتقاداتی جایگاه دنیای نغمه و سریالش را به یک اثر معمولی تقلیل نمی دهد و این بحث برانگیز بودن هم همونطور که شما و بقیه ی دوستان گفتید از نشانه های بزرگی اثر است.

پوزش از پرحرفی ام.

و ممنون از تحمل ات.

این شیوایی سخن شمارا با توجه به کتاب های خوانده شده اطلاعاتی از مارتین و نویسندگان دنیای هنر و ادب فانتزی وتاریخی که دارید

باعث دل زدگی ما نمیشه بلکه هوای خوبی ب تاپیک میده

این نوشته هاتون پراز نقد اما نه نقد نیم خطی برای بر داشتن باری از دوش یا گذاشتن اون به دوش کس دیگری

با استدلال ودليل خیلی از حرف قابل فهم تر و قابل قبول تره

اینکه خط داستانی آریا ب هنگام نابینایی هیچکس بودن رو انتخاب می کنه دربرابر 3 درخواست جکن هاکار میپردازه

مورد تعلیم بیشتر قرار میگیرد بینا میشود خود رو هیچکس میدونه

وقتی به گذشته در یک تئاتر نگاه می کنه میفهمه که هیچکس شدن چقدر در حرف و عمل متفاوت ه

البته باید دید مارتین چقدر در کتاب ازپس این موضوع در آینده برخواهد اومد

اما مطمئنا در سریالی که تازه تا همین حد هم ب آن پرداخته باعثه انتقاد عده زیادی شده و حوصله صبر و... خوانده شده و مشکل زمان سریال که فقط 10 قسمته یکی از مشکلات اساسی سریال تو کل فصول بوده و متاسفانه قرار ه کمتر ازین هم بشه

نمره قبولی گرفته حالا حتی با تک ماده

درمورد دوستار شخصیت ها مونم مشکلی با هیچ یک از شخصیت ها ندارم چه شمال چ جنوب شخصیتایی مثه سندور تیریون آریا و... هم خب خیلی دوست دارم

دلیل انتخاب این اسمه کاربری این بود که حداقل کسی تو سریال از باریستان سلمی بدش نمیاد واو مردی باافتخار و باشرف بود

درمقابل دشمنان هم متواضع برخورد میکرده

همونطور که یکی از دوستان همیشه یه نقله قول ازون میذاشت

(پدرت دوست من نبود اما فقط یه احمق شرافت شو زیر سؤال میبره )

 

 

ويرایش ناظر:

اصلاح نقل قولهای متوالی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

[justify]آقا رضا ،

در رابطه با قابلیت تبدیل رمان به سینما ، هم خیلی خوب توضیح دادی و هم نشون دادی خیلی خوب متوجه شدی و درست همینجاست که سریال مشکل پیدا میکنه.نمیتونه یا بلد نیست رمان رو ، و حتی اگه رمان هم بگذریم ، قصه ی سریال رو ، تبدیل به سینما کنه.به خصوص که این موضوع به شدت تو این فصل محسوس تر و قابل لمس شده.

 

علاوه بر این ، شخصیت ها که به نظرم همیشه نقطه قوت یک قصه خوب هستند ، متاسفانه تو چند فصل اخیر این سریال دیگه از موضع فعال عمل نمیکنن ، بلکه کاملا به سفارش کارگردان تصمیم میگیرن و رادیویی وار دیالوگ میگن.در واقع ما اکتی از شخصیت ها نمیبینیم ، فقط نتیجه کارشون رو میبینیم.برای مثال ، هنگام مذاکره یارا و دنریس ، عملا مذاکره ای و توافق کردن نمیبینیم ، فقط نتیجه رو میبینیم که سریعا با چند دیالوگ کاملا بی ربط به توافق میرسن.مثال خوب و عکسش ، زمانی بود که تیریون میخواست با اربابان به نتیجه برسه و اینجاست که ما تازه یک مقدار میفهمیم تیریون خودشه که داره کاری انجام میده نه کارگردان.

بعضی شخصیت ها که اصلا در نمیاد تو سریال.یک نمونه بارز که عموم مخاطب ها هم متوجه اون شدن رو مثال بزنیم.دنریس.من به عنوان یک مخاطب عادی اصلا با دنریس همساز نمیشم ، اینکه این دختر زنده میمونه یا میمیره ، بلایی سرش میاد یا نه ، اصلا برام مهم نیست چون شخصیته درنیومده.بنابراین کل اژدها بازی و اژدها سواری تو سریال رو هواست و بی معنی.[/justify]

به نظرم سریال باید محتوایی که از جنبه عینی سینما میشه رو بیشتر روش کار کنه وگرنه اگر ما بخواهیم فقط نتیجه رو بدونیم ، فیلمنامه رو بخونیم بهتره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مدافع » چهارشنبه تیر 2, 95 8:18 pm[/url]"]البته برای حصول این نتیجه اعجاب انگیز، نباید از لطف سازندگان سریال هم غافل شد و یکی از باگهایی که در این قسمت سریال وجود داشت و ظاهرا هیچیک از دوستان هم متوجه اون نشدند رو نادیده گرفت

برابر تصویری که مشاهده می فرمایید، بعد اعزام سواره نظام سپاه رمزی برای نبرد، که از نتیجه نبرد آنها با سواره سپاه جان، تپه هایی از کشتگان بجا ماند؛ هنوز تعداد زیادی نیروی سواره در پشت سر رمزی مستقر هستند اما در زمانی که رمزی به لرد آمبر دستور حمله نهایی را می دهد اثری از حمله این نیروی سوار مشاهده نمی شود و نیروهای مهاجم وی بصورت پیاده مشاهده می شوند بصورتی که حتی فرض اینکه از اسبشان پیاده شده باشند هم قابل قبول نیست چون مشاهده می کنیم که در پشت جبهه، فقط رمزی و دو نفر از همراهانش باقی مانده اند و هیچ اسبی دور و برشان نیست.

پس سازندگان، براحتی و بدون توجه به این باگ بزرگ، بخش بزرگی از سواره نظام سپاه رمزی را حذف کردند

نکته دیگری که در بخش 15 دقیقه ای جنگ دو نیرو، وجود دارد و منطقی نمی نماید؛ عدم تقارن زمانی رویدادهاست.

به نحوی که ما در ابتدای نبرد شاهد آن هستیم که تمام نیروهای سپاه جان (به استثنای کمانداران)، به سمت مقابل یورش می برند و بعد هم با تلاقی دو نیرو و سواره نظام دو طرف، جنگ خونینی در می گیرد به نحوی که از کشته های آنها، تپه هایی به شکل سلسله جبال دماوند ساخته می شود؛ اما با وجود این، در دقیقه 42 سریال که جان زیر ضربات مهاجم به زمین می افتد و توسط تومند نجات می یابد تازه می بینیم که نیروهای پیاده جان به صحنه نبرد می رسند و در همان لحظه هم نیروهای پیاده نظام رمزی سر می رسند و محاصره شان می کنند.

این بخش اساساً منطقی نیست چرا که تعداد سواره نظام دو طرف آنقدر نیست که این تعداد کوه کشتگان را بسازد و منطقاً بایستی نیروهای پیاده جان وارد صحنه نبرد شده و قتل عام شوند و نهایتاً رمزی به لرد آمبر دستور حمله داده باشد.

سواره نظامی که پشت رمزی اند دو دسته اند بنده معتقدم به پیاده نظام ملحق شدند چون ما شاهد حضور سربازنی با شمشیر و سپر هستیم در صورتی که بیشتر پیاده نظام بولتن تشکیل شده از سپر دارانی بزرگ و نیزه دارانی بلند است در صورتی که غیر از حمل کننده بنر های خاندان ها بیشتر سواره نظام شمشیر و حتی تبر دارند . درباره زمان ها هم باید حق بدهیم که سریال است شاید اگر کل اپیزود نبرد شمال بود کمی منطقی بود ولی خوب زمان کم بود و اگر هابیت پنج سپاه اکستند یا قلمروی بهشت بود باید این ایراد ها را می گرفتیم . درباره سواره نظام به عقیده بنده 405 نفر که به نوعی سواره نظام شمال اند در ارتش جان بودن که شاید حدود 50 نفر تیر انداز بودند که شاهدش بودیم فقط چند نکته می مونه ما شاهد سواران پرچمدار استارک بودیم و پرچم هورن وودز هارا هم دیدیم و شکل پرچمی ابی اسمانی و سفید که شاید برای میزن ها باشه ولی ما پرچمداران استارک رو هم دیدیم و می دانیم که خاندان استارک و مندرلی و بولتن بزرگترین ارتش های شمال رو دارند و استارک ها با دوازده هزار نفر در زمان وقوع جنگ پنج پادشاه بیشترین سهم را داشتند پس شاید هنوز عده ای باشند که در شمال و منطقه ی استارک ها وفادار باشند یا از واقع تویینز یو عروسی سرخ یا از دیگر نقاظ حفظ شده نجات پیدا کرده باشند و جمع اوری شده باشند هر چند تعدادشان زیاد نباشه پس باید بیشتر از 355 سواره نظام انتظار داشت و سواره نبودن بیشتر نیرو هارو به نداشتن اسب نسبت داد البته ذکر نکردن این نکته کمی عجیب است ولی نباید تعداد پیاده نظام رمزی رو هم باید بالا دانست و کاراستارک نیرو های کاراستارک زمان بیعت و تلفیق شدن با نیروهای راب حدود 2300 نفر بودند که 2000 پیاده نظام بود و بیشترشان هم با لرد روس بودند و فقط سواتره نظام در خدمت راب بود پس نیرو های پیاده رمزی بیشتر بودند و لرد امبر هم که بر پیاده نظام فرماندهی می کرد تعدادی رو هم به پشت سپاه جان برد و ما دیدیم پیاده نظام رمزی با یک عملکرد محاصره ای خوب و کمک از عوارض زمین و تلفات توانسنتد 2 هزار نفر رو محاصره کنند که اگر اشتباه نکنم در هر ردیف عرضی شش مرد یا هفت مرد بود که بیشترشان هم از افراد بولتن بودند پس شاید سپاهیان رمزی بر این تقسیم بندی باشند . 2000( کمتر از2500 ما شاهد بودیم که ارتش استنیس نفرات خودش رو از دست داده بود در سرما و مزدوران هم فرار کرده بودند پس تعداد بیشتر از 2500 نفر سواره برای خاندان بولتن کمی دور از ذهن است با توجه به اینکه استارک ها و مندرلی ها بیشترین سواران را در شمال دارند ) نفر سواره( بیشتر بولتن ) و حدود 3000 پیاده نظام شمشیر زن و نیزه دار ( از تمامی خاندان های متحد ) و حدود 1000 کمان دار به دلیل علاقه رمزی و همینطور کشیده بودن طول صف کمانداران در کل ارتش که در عرض دو مرد قرار داشتند و جالبیش استفاده از لانگ بو در سپاه رمزی ( بیشتر به درد جنگ در زمین ها باز می خوره ) و کمان های کوتاه در ارتش جان بود ( بیشتر برای دفاع و قدرت بیشتر در مسافت نزدیک ) . به عقیده بنده نتیجه فقط در بحث کشتن سواره نظام حریف و در هم شکستن ان فقط به نفع جان بود و مورمنت ها و میزن ها و هورن وود ها و شاید استارک ها و رمزی بلای بدی بر سر سواره نظام بولتن و متحداش در اوردن که به احتمال زیاد لرد کاراستارک فرمانده ان بود وگرنه حتی در صورت عقب نشینی امبر ها باز هم شرایط عددی به نفع رمزی بود . درباره تلاقی هم هم خوب جان به بولتن ها نسبتا نزدیک تر بود و فقط سواره نظام می توانست در زمان مناسب بهش برسد که ثانیه 59 رسید و اینکه درباره تپه ای از مرده هم اسب هارا باید حسبا کرد حد اقل هر اسب جنگ اندازه سه انسان جا می گیرد !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
baristan s » چهارشنبه تیر 2, 95 8:39 pm[/url]"]
سر جیمی » سه شنبه تیر 1, 95 11:27 pm[/url]"]

این که ما اطلاعات بیشتری داریم باعث نمیشه علامه عالم باشیم تازمانی که برای شما دلیل قانع کننده نیومده که نباید دلسرد بشی و رای ب برتری حرف دیگران بدی

تا زمانی که درستی حرفی بابرهان بت ثابت نشده نیازی نیست تا این حد خودت رو ناراحت کنی سر جیمی جان

شما باید یه مقدار احساسات تو کنترل کنی تو ویرایش مطلبی که میذاری بیشتر دقت کنی

درمورد اطلاعات م هم تویین سایت قسمت فصل ای گذشته

و هم کتاب که فک کنم خوندید به اندازه کافی هست میتونی به سایت zoomg.irهم مراجعه کنید باسرچ game of throne بخونید

هر چند هیچ جا خالی از اشکال نیست اما نقد ها وصحبت های با برهان و دلیل میتونه بیشتر بت کمک کنه

اینکه آدم چیزی یا کس دیگه و بدون دلیل و منطق رد یا حتا قبول کنه

یا یه مغرض ه یا یه کاذب

مطمئن م شما هیچ کدوم نیستید

نه من منظورم این نیست که با دلیل و بی دلیل چیزیو رد یا قبول میکنم گفتم من با توجه به نظر شخصی ام احساسم میگه خوب بود ولی اگه نیاز به اطلاعات بیشتر و نقد و بررسی باشه با اگاهی میام برای مثال اپیزود قبل که بیشتر بحث کردم تقریبا اکثر نقدو بررسی ها رو خونده بودم منظورم اینکه حظرم روی این اپیزود با احساسمه و خواسته کارگردانم همین بود تاثیر روی احساسات مخاطبان سعی میکنم بیشتر سر بزنم به سایتهای نقد و بررسی با تشکر ازحرفتون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×